امـام عـلی عـلیـه السـّلام در سـاده زیـسـتـی یـک الگـوی کامل بود، کار می کرد وزندگی را با کار روزانه اداره می فرمود، مشک آب درماندگان راه را بر دوش می کشید.
درخت می کاشت ، با دلوِ آب ، باغ دیگران را آبیاری می کرد و مُزد می گرفت .
هـیـزم جـمـع مـی کـرد و در بازگشت به منزل پُشته هیزم را بر دوش می کشید، تا با آن تنور را برای پختن نان آماده کنند.
در کار خانه کمک می کرد.
خانه را جاروب می زد، هر کس به حضرت امیرالمؤ منین علی علیه السّلام نزدیک می گشت ، مـی فـهمید که دور از هرگونه خود بزرگ بینی ، چون دیگر اقشار جامعه ، بلکه همچون محرومین زندگی می کند. (44)
عوام بن حوشب ، از امام صادق علیه السّلام نقل می کند:
وقـتـی حـضـرت عـلی عـلیـه السّلام با لیلی دختر مسعود نهشلیّه ازدواج کرد، و عروس با لوازم مخصوص خودش به خانه امام علی علیه السّلام آمد، پرده ای بر در اطاق خود آویخت .
وقتی امام علیه السّلام وارد خانه شد آن پرده را برداشت و فرمود:
آنچه تا کنون خانواده علی داشت و با آن زندگی می کرد، کافی است . (45)
اصبغ بن نباته می گوید:
امام علی علیه السّلام خطاب به مردم کوفه فرمود:
من در شهر شما با مختصر توشه و وسائل زندگی وارد شدم ، اگر به هنگام خارج شدن از شهر شما بیش از آنچه که با خود آورده ام ببرم خیانتکار خواهم بود. (46)
در صورتی که قدرت داشت تا انواع امکانات را برای خود فراهم آورد.
داستان سوید بن غفله
سویدبن غفله گفت :
در کوفه به حضور علی علیه السّلام رسیدم ، در حالی که قرص نان جوینی با کاسه ای از شیر جلوی ایشان بود.
آن قرص نان خشک را ریز کرد و در شیر ریخت .
به کنیز آن حضرت که نامش فضّه بود.
گفتم :
آیا در حقّ این پیرمرد رحم نمی کنید، چرا سبوس جو را نمی گیرید؟
آن کنیز گفت :
حـضـرت امـیـرالمـؤ منین علی علیه السّلام با ما عهد کرده که سبوس غذای او را هرگز جدا نکنیم .
امام علی علیه السّلام رو به من کرد و فرمود:
ای پسر غفله ! با او چه می گوئی ؟.
مطلب را با آن حضرت در میان گذاشتم و اضافه کردم :
یا امیرالمؤ منین علیه السّلام ، با خودتان مدارا کنید.
حضرت امیرالمؤ منین علی علیه السّلام با من چنین فرمود:
وای بر تو ای سوید، رسول خدا صلی الله علیه و آله و خاندان او از نان گندم سه روز پـیـاپـی سـیر نشدند تا به لقاءاللّه پیوستند و هرگز خورشت برای آنها فراهم نشد. (47)
سفیان ثوری از عمروبن قیس روایت کرده که گفت :
جامه وصله داری در تن علی علیه السّلام دیدند و زبان به ملامت گشودند.
آن حضرت فرمود :
(با این جامه دل خاشع می گردد و برای مؤ من الگو می شود.) (48)
یـَخـشـَعُ لَهُ القَلبُ، وَتَذِلُّ بِهِ النَّفسُ، وَیَقتَدِی بِهِ المُؤ مِنُونَ. إِنَّ الدُّنیَا وَالاَّْخِرَةَ عَدُوَّانِ مـُتـَفـَاوِتـَانِ، وَسـَبِیلاَ نِ مُخْتَلِفَانِ؛ فَمَنْ اءَحَبَّ الدُّنیَا وَتَوَلا هَا اءَبغَضَ الاَّْخِرَةَ وَعَادَاهَا، وَهُمَا بِمَنْزِلَةِ المَشرِقِ وَالمَغرِبِ، وَمَاشٍ بَینَهُمَا؛ کُلَّمَا قَرُبَ مِن وَاحِدٍ بَعُدَ مِنَ الاَّْخَرِ، وَهُمَا بَعْدُ ضَرَّتَانِ ! (49)
روش برخورد با دنیا
و درود خدا بر او فرمود: (پیراهن وصله داری بر اندام امام بود.
شخصی پرسید : چرا پیراهن وصله دار می پوشی ؟)
دل بـا آن فـروتـن ، و نـفـس رام می شود، و مؤ منان از آن سرمشق می گیرند، دنیای حرام و آخـرت ، دو دشـمـن مـتفاوت ، و دو راه جدای از یکدیگرند، پس کسی که دنیا پرست باشد و بـه آن عـشـق ورزد، به آخرت کینه ورزد و با آن دشمنی خواهد کرد، و آن دو همانند شرق و غرب از هم دورند، و رونده به سوی آن دو، هرگاه به یکی نزدیک شود از دیگری دور می گردد، و آن دو همواره به یکدیگر زیان رسانند. (50)