6%

روش شیعه در علوم

اشاره

طباطبایی: روش شیعه در علوم این است که از اوّلین روز بعد از رحلت پیامبر در تعلّم علوم و معارف اسلامی و درک حقایق اصول و فروع دینی به اهل بیت پیوسته، از دیگران بگسست. کمیّت قابل توجّهی که به ده‌ها هزار حدیث می‌رسد، از ائمّه اهل بیت تلقّی کرد و از روز اوّل طبق تعلیم اهل بیت، به کتابت و تألیف قیام نمود [9] (اگرچه نظر به منع مقام خلافت، این کار، مخفیانه بود) و در جمیع شؤون دینی، از اوّل اصول معارف گرفته، تا آخر فروع و جزئیات آنها، به بحث و انتقاد پرداخت، و فرآورده‌های روایتی آنها به حدّ کفایت، پاسخ هر گونه سؤال دینی را می‌داد و می‌دهد.

در این اخبار، اصول معارف دینی، و اخلاق عالیه انسانی، سنن و قوانین اجتماعی و فردی اسلام، و همچنین سیره مرضیه پیغمبر اسلام در نهایت درجه، واضح و تشریح شده است.

با اتکا به دلالت قرآن و هدایت همین اخبار قطعیّه، شیعه معتقد است که در معارف اسلامی، حجّتِ معتبر سه چیز است که به هر یک از آنها می‌توان

شیعه (شاهجوئی)، ص: 42

اعتماد نمود، و به غیر آنها نمی‌توان گروید: کتاب، سنّت قطعیّه و عقل صریح، و در حقیقت همه آنها به حجّیت کتاب بر می‌گردد؛ زیرا ممیّز روش مذهبی از روش فلسفی این است که فلسفه، حقایق را از راه عقل به‌دست می‌آورد و مذهب، از راه وحی آسمانی، و وحی آسمانی قطعی در دست مسلمین، همانا قرآن شریف می باشد، ولی همان قرآن شریف، بیان پیغمبر اسلام را صریحاً اعتبار داده و پیغمبر اسلام نیز بیان اهل بیت خود را با بیان صریح متواتر، حجّیت داده است.

همچنین کتاب و سنّت، به مؤدّای عقل سلیم و صریح، در آیات بسیار و روایات زیادی ارجاع نموده و در نتیجه، سنّت قطعیه و عقل صریح، مانند خود کتاب، سمت حجّیت پیدا کرده و قابل اعتماد گشته‌اند.

دکتر معین: مگر اجماع یکی از این حجّت‌ها شمرده نمی‌شود؟

طباطبایی: ما در اصول معارف، به اجماع اعتماد نمی‌کنیم؛ زیرا حجّیت اجماع (چنان‌که در فنّ اصول روشن شده) از این راه است که خبر واحد یا در حکم خبر واحد می‌باشد، و چون خبر واحد، بیشتر از" ظن" چیزی را افاده نمی‌کند، و در اصول معارف،" علم قطعی" لازم است، اعتباری برای اجماع، در اصول معارف باقی نمی‌ماند، تنها احکام فقهیّه است که اجماع در مورد آنها حجّیت دارد.

دکتر کُربن: در صورت پیدایش اختلاف میان عقل و میان کتاب و سنّت چه می‌کنید؟

طباطبایی: در صورتی که کتاب صریحاً نظر عقل را امضا و تصدیق نموده و به آن حجّیت داده است، هرگز اختلاف نظر در میان آنها پیدا نخواهد شد و برهان عقلی نیز در زمینه فرض حقیقت کتاب و واقع‌بینی عقل صریح، همین

شیعه (شاهجوئی)، ص: 43

نتیجه را می‌دهد؛ زیرا فرض دو امر واقعی متناقض، متصوَّر نیست، و اگر احیاناً فرض شود که دلیل عقلی قطعی با دلیل نقلی، معارض بیفتد، چون دلالت دلیل نقلی، از راه ظهور ظنّی لفظ خواهد بود، با دلیل قطعی الدلاله معارضه نخواهد نمود و عملًا نیز موردی برای چنین اختلافی وجود ندارد.

دکتر کُربن: مگر مسأله تقدّم خلقت روح بر بدن، از همین باب نیست؟ زیرا عقلًا تقدّم روح بر بدن، متصوَّر نیست، در صورتی که از راه نقل وارد شده که روح، پیش از بدن آفریده شده است.

طباطبایی: آفریده شدن روح پیش از بدن، در قرآن شریف مذکور نیست، بلکه در حدیث وارد است[10] و حدیث نامبرده چنان‌که اهل فن تصریح کرده‌اند از اخبار آحاد می‌باشد، و ما در اصل معارف، به اخبار آحاد عمل نمی‌کنیم، مگر این که محفوف به قرینه قطعیّه بوده باشد. البتّه با قیام حجّت قطعی برخلاف مدلول خبر، وجود قرینه قطعیّه نسبت به سند و دلالت معنی ندارد. البتّه این‌گونه روایات را طرح نیز نمی‌کنیم، بلکه در صورت امکان، به وجه صحیحی تأویل می‌شود، و در صورت عدم امکان، مسکوتٌ عنه می‌ماند. [11]

خلاصه این‌که: شیعه طبق تعلیم اهل بیت (علیهم السّلام) که شارح نحوه تعلیم قرآن می‌باشند، جز حجّت‌های سه‌گانه «کتاب، سنّت قطعیّه، عقل صریح» به چیزی اعتماد نمی‌کند، و چنان‌که گفته شد، مرجع اعتماد به هر سه، همان اعتماد به وحی آسمانی است، که رویّه مخصوص مذهب و ادیان آسمانی است.

شیعه (شاهجوئی)، ص: 44