عمده در كلمات بزرگان اين است كه نكات بسيار دقيقى كه در اين كلمات گنجانيده شده است , افراد بتوانند درك بكنند , خصوصا كه پيغمبر اكرم درباره سخنان خودش فرمود ( و عمل هم نشان داد ) :
اعطيت جوامع الكلم ( ٢ )
خدا به من كلمات جامعه داده است .
يعنى خدا به من قدرتى داده است كه با يك سخن كوچك يك دنيا مطلب مى توانم بگويم .
سخنان پيغمبر را همه مى شنيدند ولى آيا همه مى توانستند به عمق سخنان پيغمبر آنچنانكه بايد برسند ؟ ابدا شايد صدى نود و نه شان هم نمى رسيدند خود پيغمبر اكرم ببينيد چگونه مطلب را پيش بينى مى كند جمله اى دارد كه مفاد آن اين است : سخنانى كه از من مى شنويد ضبط و نگهدارى كنيد و به نسلهاى آينده تحويل بدهيد و بسپاريد , اى بسا نسلهاى آينده و خيلى دور بهتر معنى حرف مرا بفهمند از شما كه امروز پاى منبر من هستيد در آن حديث معروفى كه در كتب معتبر ما هست و از احاديثى است كه شيعه و سنى روايت كرده اند و در كافى و تحف العقول و كتابهاى ديگر هست , پيغمبر اكرم فرمود :
نضر الله عبدا سمع مقالتى فوعاها و بلغها من لم يسمعها
خداى خرم سازد چهره آن بنده اى را كه سخن مرا بشنود و ضبط كند و برساند به كسانى كه آنها از من نشنيده اند .
بعد اين جمله را اضافه فرمود :
فرب حامل فقه غير فقيه و رب حامل فقه الى من هو افقه منه ( ٣ ) .
اين جمله خيلى نكته در آن هست , يعنى اشاره اى است به آينده ( فقه ) يعنى فهم عميق , ولى در اينجا مقصود جمله اى است كه عمق داشته باشد ( فقه) با ( فهم) فرقش اين است كه ( فهم) مطلق فهميدن است و ( فقه) فهم عميق را مى گويند وقتى كه فقه به كلام اطلاق بشود يعنى سخنى كه عمق زياد دارد فرمود : بسا مردمى كه حامل يك سخن عميقند ولى خودشان عميق نيستند جمله را هميشه نقل مى كند ولى خودش نمى تواند به عمق آن پى ببرد باز فرمود : بسا مردمى كه جمله اى را , فقهى را حمل مى كنند يعنى جمله اى را كه از من شنيده اند ح فظ دارند , فقيه هم هستند ولى نقل مى كند براى كسى كه از خود او فقيه تر است يعنى نقل مى كند براى كسى كه از او عميقتر است و عمق فكرش بيشتر است , او كه وقتى برايش نقل مى كند چيزهايى مى فهمد كه خود اين كه براى او نقل كرده نمى فهمد اين است كه ما مى بينيم سخنان پيغمبر دقيقا قرن به قرن عمق بيشترى ( نمى گويم پيدا كرده ) براى آن كشف شده است , در هر رشته اى ( البته مى دانيد حساب اوصياى پيغمبر , ائمه اطهار جداست كلمات خود آنها مثل كلمات پيغمبر است راجع به افراد عادى دارم صحبت مى كنم ) در قرن اول و دوم هرگز به اندازه قرن سوم نمى توانستند به عمق مطالب پيغمبر برسند , و در قرن سوم به اندازه قرن چهارم , و در قرن چهارم به اندازه قرن پنجم تاريخ علوم اسلامى اين امر را نشان مى دهد اگر شما اخلاق را مطالعه كنيد , فقه را مطالعه كنيد , معارف و فلسفه را مطالعه كنيد , عرفان را ملاحظه كنيد , مى بينيد در هر قسمت كه پيغمبر سخن گفته است , مفسرينى كه در دوره هاى بعد آمده اند واقعا بهتر توانسته اند به عمق كلام پيغمبر برسند اعجاز پيغمبر در همين است ما تنها اگر فقه خودمان را در نظر بگيريم , چنانچه يك نابغه هزار سال پيش را مثلا در نظر بگيريم , شيخ صدوق و شيخ مفيد و حتى شيخ طوسى را در نظر بگيريم در فهم معانى كلمات پيغمبر در مسائل فقهى , و بعد بيابيم نهصد سال بعدش شيخ مرتضى انصارى را در نظر بگيريم , مى بينيم شيخ مرتضى انصارى در نهصد سال بعد از شيخ طوسى و شيخ مفيد و شيخ صدوق بهتر مى تواند سخن پيغمبر را تحليل بكند آيا از اين جهت است كه شيخ مرتضى نبوغ بيشترى دارد از شيخ طوسى داشته است ؟ نه , علم زمان او وسعت بيشترى دارد از علم زمان شيخ طوسى , علم جلوتر رفته است و در نتيجه اين بهتر مى تواند به عمق سخن پيغمبر برسد تا او كه در هزار سال قبل بوده آينده هم همينجور است صد سال ديگر , دويست سال ديگر افرادى پيدا خواهند شد كه خيلى عميقتر از شيخ انصارى سخنان پيغمبر را درك بكنند اين در گفتار .
در تفسير و توجيه رفتار پيغمبر هم عينا همين مطلب هست همين طور كه سخن پيغمبر معنى دارد و براى يك معنى ادا شده است , رفتارهاى پيغمبر هم همه معنى و تفسير دارد و بايد در آنها تعمق كرد :
لقد كان لكم فى رسول الله اسوة حسنة لمن كان يرجوا الله و اليوم الاخر
مخصوصا با تعبيرى كه قرآن مى گويد كه در وجود پيغمبر اسوه و تأسى اى است براى شما , و وجود پيغمبر كانونى است كه ما از آن كانون بايد روش زندگى را استخراج بكنيم صرف اينكه يك نفر بيايد كلمات پيغمبر را روايت كند كافى نيست خيلى راويها هستند كه چيزى درك نمى كنند اينكه ما بياييم تاريخ پيغمبر اكرم را نقل كنيم كه پيغمبر اكرم در فلان جا اينجور كرد كافى نيست , تفسير و توجيه عمل پيغمبر مهم است در فلان جا پيغمبر اينجور رفتار كرد , چرا اينجور رفتار كرد ؟ چه منظورى داشت ؟ پس همينطور كه گفتار پيغمبر نياز به تعمق و تفسير دارد , رفتار پيغمبر هم نياز به تعمق و تفسير دارد .
ما نمى توانيم از اين اظهار تأسف درباره خودمان خوددارى بكنيم كه ما كه امت پيغمبر آخر الزمان هستيم , از هر كداممان اگر بپرسند , نه چند تا سخن از پيغمبر بلديم حتى لفظش را هم بلد نيستيم چه رسد به معنى و تفسيرش و نه از سيره و رفتار پيغمبر مى توانيم چند كلمه بگوئيم اين را من در بعضى جلسات ديگر هم گفته ام : يكى از نويسنده هاى معروف ايران كه دو سه سال پيش مرد و البته مذهبى نبود ( ابتداى عمرش كه هيچ مذهبى نبوده , اين آخر عمريها به واسطه كتابهايى از من كه منتشر شده بود با من ارتباط , و تمايلى به مذهب پيدا كرده بود ) يك وقتى به من گفت : من دارم كتابى را ترجمه مى كنم در حكمت اديان , يعنى حكمتهايى كه در دينهاى مختلف عالم وجود دارد : حكمتهايى كه امروز در دين يهود وجود دارد , حكمتهايى كه در همين انجيل وجود دارد , حكمتهايى كه به زردشت نسبت مى دهند , حكمتهايى كه به بودا نسبت مى دهند , حكمتهايى كه از كنفسيوس است , و حكمتهايى كه از پيغمبر ماست گفت : من فقط به رگ سيديم برخورده , زيرا از هر كسى كلمات زيادى نقل كرده ولى به پيغمبر اسلام كه رسيده چند جمله كوتاه نقل كرده , و چون ترجمه من ترجمه آزاد است مى خواهم اندكى بيشتر نقل كنم ولى من كه دسترسى ندارم گفت : من تصميم گرفته ام صد آيه از قرآن را نقل كنم , صد جمله از كلمات پيغمبر , و صد جمله از كلمات اميرالمؤمنين در مورد قرآن گفت چون قرآن مترجم ( قرآن آقاى قمشه اى ) هست خودم مى توانم چند آيه انتخاب بكنم از كلمات اميرالمؤمنين هم چون نهج البلاغه هاى مترجم هست مى توانم انتخاب بكنم , ولى راجع به سخن پيغمبر چون من به عربى چندان وارد نيستم و در فارسى هم هر چه گشتم پيدا نكردم , اگر مى توانى صد جمله از پيغمبر براى من پيدا كن و ترجمه هم بكن ولى بعد من به قلم خودم در مىآورم كه مطابق ذوق خودم باشد گفتم بسيار خوب من صد جمله از رسول اكرم جمعآورى كردم و در اختيارش قرار دادم , ترجمه هم كردم كه يكوقت در معنايش اشتباه نكند , بعد هم او در كتابى به نام ( حكمت اديان) چاپ كرد ( ٤ ) البته آنجا اسم نبرد كه اين صد جمله پيغمبر را از كجا گرفته است , من هم نمى خواستم چون منظورم اين بود كه اين كار انجام شود به هر حال يك وقت به من رسيد و گفت : فلانى ! پيغمبر ما يك چنين سخنانى داشته ؟ ! من كه نمى دانستم در صورتى كه خود اين نويسنده يك نويسنده معروف ايران , و كسى است كه در كشورهاى خارجى احيانا روى او حساب مى كنند و وقتى مى خواهند نويسنده هاى درجه اول ايران را بشمارند يكى هم او را مى شمارند يك آدمى كه به قول خودش سيد است و در همه عمرش هم سرو كارش با كتاب بوده است خبر نداشت كه پيغمبر ما چنين سخنانى دارد به من گفت : پيغمبر ما يك چنين سخنانى داشته و من نمى دانستم ؟ ! گفتم : بله بعد كه كتاب چاپ شد گفت : فلانى من حالا مى بينم سخنان پيغمبر اسلام بر سخنان تمام پيغمبران عالم مى چربد اينقدر عميق و پر معناست .
چرا ما مسلمانها بايد اينقدر كوتاهى كرده باشيم كه يك نويسنده ما كه او هم كوتاهى كرده است اطلاع نداشته باشد كه اصلا پيغمبر سخنان حكمت آميزى هم دارد يا ندارد , با اينكه من اين سخنان را انتخاب نكرده بودم , بعضى در ذهنم بود , برخى را از روى اثنى عشريه , و بعضى را از روى تحف العقول نوشتم و در اختيارش قرار دادم .
در سيره و رفتار پيغمبر شايد ما از اين هم بيشتر كوتاهى كرده باشيم چند سال پيش من فكر كردم كه در زمينه سيره پيغمبر اكرم كتابى بنويسم به همين سبكى كه عرض خواهم كرد مقدار زيادى يادداشت تهيه كردم ولى هر چه جلوتر رفتم , ديدم مثل اين است كه دارم وارد دريايى مى شوم كه به تدريج عميقتر مى شود البته صرف نظر نكردم و مى دانم كه من نمى توانم ادعا كنم كه مى توانم سيره پيغمبر را بنويسم ولى ما لا يدرك كله لا يترك كله بالاخرة تصميم دارم به حول و قوه الهى روزى چيزى در اين زمينه بنويسم تا بعد ديگران بيايند بهترش را بنويسند ولى وقتى انسان تعمق مى كند مى بيند چقدر عميق است همين طور كه سخنان پيغمبر ما عميق است رفتار پيغمبر ما آنقدر عميق است كه از جزئى ترين كار پيغمبر مى شود قوانين استخراج كرد , يك كار كوچك پيغمبر يك چراغ است , يك شعله است , يك نور افكن است براى انسان كه تا مسافتهاى بسيار دور را نشان مى دهد .