7%

سخن حاج ميرزا حسين نورى

مرحوم حاج ميرزا حسين نورى اعلى الله مقامه از بزرگان محدثين شيعه است و از وفات ايشان در حدود هفتاد و دو سال بيشتر نمى گذرد چون وفات ايشان در سال ١٣٢١ هجرى قمرى بوده است مرحوم ابوى ما قدس الله سره كه در سال ٢١ مشرف مى شوند نجف براى تحصيل , مى فرمودند در اين سال كه اول طلبگى شان بوده است مرحوم حاجى را ما يك بار ديديم كه منبر رفت ( و ايشان منبر هم مى رفتند محدث بزرگوارى بوده است ) و يادم هست كه اين آيه را عنوان كرد : و لا تقولن لشىء انى فاعل ذلك غدا الا ان يشاء الله ( ٨ ) بعد هم طولى نكشيد كه ايشان مريض شدند و از دنيا رفتند استاد مرحوم حاج شيخ عباس قمى رضوان الله عليه بوده , و مرحوم حاج ميرزا حسين نورى واقعا محدث متبحرى است كتاب كوچكى نوشته كه من اين كتاب را از اول تا آخر خواندم , فوق العاده تحت تأثير آن قرار گرفتم و مكرر در مكرر از اين كتاب ترويج و تبليغ كرده ام راجع به دستور براى اهل منبر و انتقاد از بعضى اهل منبر كه شرايط تبليغ دين را رعايت نمى كنند , به نام ( لؤلؤ و مرجان) كه به فارسى است ايشان فكر كرده كه بعضى از اهل منبر دو چيز را رعايت نمى كنند يكى راستگويى را آن هم به بهانه اينكه هدف ما مقدس است و براى هدف مقدس اين امر اهميتى ندارد , اگر حديث ضعيف هم خوانديم خوانديم گذشته از دعوت به ايمان هدف ديگر ما گرياندن براى امام حسين است كه آن هم هدف مقدس است , آن هم دعوت به ايمان است و مسئله ايمان مطرح است ايشان نيمى از كتابش را اختصاص داده است به بحث راست و دروغ و اينكه به هيچ وجه اسلام اجازه نمى دهد ما براى تبليغ دين حتى به روايات ضعيف متوسل بشويم تا چه رسد به چيزى كه مى دانيم دروغ است نيم ديگر كتاب خودش را اختصاص داده است به مسئله اخلاص كه در تبليغ دين و در ابكاء و گرياندن براى امام حسين عليه السلام خلوص نيت شرط است كه جزء مباحثى كه مى خواستم در سيره پيغمبر اكرم عرض بكنم همين مسئله است و بعد مسئله اجر و اجرت را طرح كرده ايشان در آن كتاب اصرار فراوان دارد روى همين مطلب امروز اين قضيه به يادم افتاد كه همين مطلبى كه من تحت عنوان استخدام وسيله ذكر كردم ايشان با عنوان ديگرى ذكر مى كند و گاهى هم يك تكه هاى خوشمزه و شيرين نقل مى كند از جمله مى گويد كه يك عالمى از هندوستان براى من نامه نوشته است كه در اينجا افرادى مىآيند خيلى حرفهاى دروغ مى گويند و حديثهاى ضعيف و باطل مى خوانند , شما كه در مركز هستيد كارى بكنيد , كتابى بنويسيد تا جلوى اينها را بگيرند ايشان مى گويد من در جواب نوشتم كه اين دروغها در همين مركز جعل مى شود نه در جاى ديگر بعد ايشان راجع به اين مطلب مى گويد ببينيد كار به كجا رسيده است كه يك عالم يزدى براى من نقل كرد كه سفرى از يزد از راه كوير مشرف مى شدم مشهد براى زيارت حضرت رضا عليه السلام مصادف شديم با ايام محرم يك شب ديدم كه شب عاشورا است , و ما به يك دهى رسيده ايم متأثر شدم كه اين ايام عاشورا ما نرسيديم به مشهد يا لااقل به يك شهرى كه در آن عزاداريى بشود گفتيم بالاخره ده هم هر چه باشد لابد يك مراسمى در آن هست پرسيديم , معلوم شد يك تكيه اى مثلا هست و آنجا مردم اقامه عزادارى مى كنند رفتيم ديديم يك بابا روضه خوان دهاتى در آنجا رفت منبر وقتى كه رفت بالاى منبر نشست ديدم خادم مسجد رفت يك دامن سنگ آورد ريخت در دامن اين آقاى مداح يا روضه خوان من تعجب كردم كه اين براى چيست ؟ مقدارى روضه خواند ولى كسى گريه نكرد گفت چراغها را خاموش كردند شروع كرد سنگ پراندن به سر اين و آن , فرياد مردم بلند شد , جيغ و داد مردم بلند شد و بالاخره گريه كردند بعد كه كار تمام شد من به او گفتم اين چه كارى بود ؟ اين جنايت است و ديه دارد , چرا اين كار را كردى ؟ گفت اين مردم براى امام حسين جز از اين راه گريه نمى كنند به هر حال بايد اشك مردم را جارى كرد , از هر وسيله شده بايد استفاده كرد .

ايشان مى گويد اين مطلب غلط است , ( از هر وسيله شده) يعنى چه ؟ ! مگر امام حسين آن قدر مصائب جانسوز ندارد ؟ ! اگر او دل دارد , اگر او محبت امام حسين را دارد , اگر واقعا شيعه امام حسين است كه تو روضه راست هم بخوانى گريه مى كند , و اگر دل ندارد , اگر محبت امام حسين را ندارد , اگر حسين را نمى شناسد , مى خواهم صد سال هم گريه نكند , اين چه وسيله اى است كه تو دارى استخدام مى كنى ؟ !

پس اين مطلبى كه عرض كردم كه براى حقيقت از هر وسيله اى نمى شود استفاده كرد منظورم ايمان است و منظور ايشان هم همين است يعنى در راه دعوت به حق و حقيقت , در راه عبور دادن مردم از بى ايمانى به ايمان در اينجا اصلا باب اهم و مهم هم مطرح نيست مسئله اهم و مهم جايش جاى ديگر است يعنى در مصالح اجتماعى و حتى در مورد عبادات شخصى و فردى مثل نماز خواندن , و يا زمين غصبى و امثال اينهاست , اما در باب تبليغ و رساندن پيام اسلام يك ذره نبايد انسان از حق و حقيقت تجاوز كند حديثى را انسان مى خواهد نقل بكند , بعد بگويد اگر اين حديث را اينطور طرح بكنم اثرش بيشتر است اين گناه است , بايد گفت فضولى است , حق اين حرفها را ندارى ايشان بعد آياتى از قرآن ذكر مى كنند كه خدا تضمين كرده است : انا لننصر رسلنا ( ٩ ) ما پيامبران خودمان را در راه تبليغ يارى مى كنيم اى پيغمبران من ! شما از راه حق و حقيقت برويد , ديگر اثر كردن با ما , ما تضمين مى كنيم پيغمبران هم از همين راه رفتند و به نتيجه اى كه خود مى خواستند رسيدند پس ما در استخدام وسيله در راه دعوت مردم به دين و ايمان مجاز نيستيم كه از هر وسيله كه شده است استفاده بكنيم اتفاقا اشتباه مى كنيم , نتيجه معكوس مى دهد ما كه از نظر منابع فقير نيستيم , بگذار آنهايى كه از نظر منابع فقيرند بروند جعل بكنند مقصودم اين است كه ما چرا ؟ ! ما اين قدر از نظر منابع غنى هستيم كه حتى احساس نيازش هم غلط است مى خواهى مردم را نسبت به امام حسين عليه السلام بگريانى , صحنه عاشورا آن قدر پر از حماسه هست , آن قدر پر از عاطفه هست , آن قدر پر از رقت هست , آن قدر صحنه هاى با شكوه و جذاب و دلسوز دارد كه اگر در قلب ما ذره اى از ايمان باشد كافى است كه نام حسين را بشنويم و اشك ما جارى بشود. ان للحسين محبة مكنونة فى قلوب المؤمنين يك محبت مخفى در عمق دل هر مؤمن نسبت به امام حسين هست انا قتيل العبرة ( ١٠ ) من كشته اشكها هستم شعرى است به عربى از يكى از اصحاب امام صادق عليه السلام , و خيلى عجيب است شايد در اوايل طلبگى ام در مشهد بود و هنوز به قم نرفته بودم كه آن را از كتاب ( نفثه المصدور) محدث قمى حفظ كردم ايشان مى نويسند كه ابوهارون مكفوف كه ظاهرا نابينا بوده است كه به او مى گفته اند مكفوف شاعرى توانا بوده و گاهى مرثيه ابا عبدالله مى گفته است او مى گويد روزى رفتم خدمت امام صادق عليه السلام فرمود از آن شعرهايى كه در مرثيه جدم گفته اى براى ما بخوان گفتم اطاعت مى كنم فرمود زنها را هم بگوييد بيايند پشت پرده تا آنها هم استفاده بكنند زنها هم از اندرون آمدند نزديك , پشت پرده آن اتاق .

شروع كرد به خواندن شعرهايى كه ظاهرا تازه هم گفته بود ولى مضمون را شما ببينيد , و اصلا درس را ببينيد وقتى اين شعرها را با اينكه پنج مصراع بيشتر نيست خواند و لوله اى در خانه امام صادق بلند شد امام صادق همين جور اشك از چشمهايش مى ريخت و شانه هاى مباركش حركت مى كرد صداى ناله و گريه از خانه امام بلند شد كه بعد ظاهرا خود امام گفتند ديگر كافى است اينهمه مرثيه هايى كه گفته شده است من نظير اين را يا نديده ام و يا كم ديده ام مى گويد :

امرر على جدث الحسين / فقل لاعظمه الزكية أ اعظما لازلت من / و طفاء ساكبة روية و اذا مررت بقبره / فاطل به وقف المطية و ابك المطهر للمطهر / و المطهرة النقية كبكاء معولة انت / يوما لواحدها المنية (١١)

مضمون شعرش اين است : مى گويد اى رهگذر , اى باد صبا گذر كن به قبر حسين بن على , پيام دوستانش را به او برسان , پيام عاشقانش را به او برسان اى باد صبا پيام ما را به استخوانهاى مقدس حسين برسان , بگو اى استخوانها دائما شما با اشك دوستان حسين سيراب هستيد اين اشكها مى ريزند و شما را سيراب مى كنند اگر روزى شما را از آب منع كردند و اگر حسين را با لب تشنه شهيد كردند , اين شيعيان و دوستان دائما اشك خودشان را نثار شما مى كنند اى باد صبا اگر گذشتى و گذر كردى , تنها به رساندن پيغام قناعت نكن آنجا مركبت را نگه دار , خيلى هم نگهدار , بايست و مصائب حسين را ياد كن و اشك بريز و اشك بريز و اشك بريز , نه مثل يك آدم عادى بلكه مثل آن زنى كه يك فرزند بيشتر ندارد , چگونه در مرگ يك فرزند خودش اشك مى ريزد , اينجور اشك بريز بگرى براى آن پاك , فرزند پدر پاك , فرزند مادر پاك .

و لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم , و صلى الله على محمد و آله الطاهرين

--------------------------------------------

پي نوشت ها :

١ و گويد آنرا به من واگذار , و در گفتگو و مجادله با من خشونت كرده است .

٢ سوره ص , آيات ٢٣ و ٢٤ .

٣ بحار جديد , ج ١٦ ص ٢١٧ .

٤ سوره بقره , آيه ٧٥ .

٥ سوره مائده , آيه ٢٤ .

٦ سوره اسرى , آيه ٦٠ و ما رؤيايى را كه در خواب به تو نمايانديم و نيز آن شجره ملعونه در قرآن ( خاندان خبيث بنى اميه ) را قرار نداديم مگر براى امتحان آنها , و ما ايشان را بيم مى دهيم ولى جز بر طغيان آنها نيفزايد .

٧ سوره أسراى , آيات ٧٤ و ٧٥ .

٨ سوره كهف , آيه ٢٣ و ٢٤ .

٩ سوره مؤمن , آيه ٥١

١٠ بحار جديد , ج ٤٤ ص ٢٧٩ و ٢٨٠ .

١١ نفثة المصدور , ص ٤٦ الاغانى , جلد اول , جزء هفتم .

6 سيري در سيره نبوي جلسه ششم

ارزش مسئله تبليغ و شرايط مبلغ

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمد لله رب العالمين بارى الخلائق اجمعين و الصلاة و السلام على عبدالله و رسوله و حبيبه و صفيه و حافظ سره و مبلغ رسالاته , سيدنا و نبينا و مولانا ابى القاسم محمد و آله الطيبين الطاهرين المعصومين اعوذ بالله من الشيطان الرجيم .

يا ايها النبى انا ارسلناك شاهدا و مبشرا و نذيرا ٠ و داعيا الى الله باذنه و سراجا منيرا ( ١ ) .

يكى از آموزشهاى لازم از سيره مقدس رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم آموزش نحوه دعوت به حق و نحوه تبليغ و رساندن پيام حق به مردم است شايد در ابتدا براى افرادى كار كوچكى به نظر برسد اينكه انسان بخواهد مردم را به حق و به سوى پروردگار دعوت كند و پيام الهى را به آنها برساند , فكر كنند كه اين دعوت و ابلاغ پيام چه فرقى مى كند با ساير دعوتها و ابلاغ پيامها اول برداشت خود قرآن را در اين زمينه عرض بكنم كه قرآن تا چه اندازه اين كار را مهم و سخت و دشوار مى داند , و بعد توضيح بدهم كه چه تفاوتى هست ميان اين دعوت و ابلاغ اين پيام با ساير دعوتها و ابلاغ پيامها.