آورده اند: وقتى كه اهل بيت عليه السلام وارد مدينه شدند، ام البنين عليه السلام كنار قبر پيامبر صلى الله عليه و آله با زينب كبرى عليه السلام ملاقات كرد و به وى گفت : اى دختر اميرالمؤ منين ، از پسرانم چه خبر؟
زينب كبرى عليه السلام فرمود: همگى كشته شدند.
ام البنين عرض كرد: جان همه به فداى حسين عليه السلام ، بگو از حسين عليه السلام چه خبر؟
زينب فرمود: حسين عليه السلام را با لب تشنه كشتند.
ام البنين تا اين سخن را شنيد، دستهاى خود را بر سر كوفت و با صداى بلند و حال گريان گفت : وا حسيناه !
زينب عليه السلام فرمود: اى ام البنين ، از پسرت عباس يك يادگارى آورده ام .
ام البنين گفت : آن يادگار چيست ؟
زينب عليه السلام سپر خونين عباس عليه السلام را از زير چادر بيرون آورد، و ام البنين عليه السلام تا آن را ديد، آنچنان دلش سوخت كه نتوانست تحمل كند و بيهوش به زمين افتاد. (٢٤٦)