14%

شيعه و امامت

موضوع امامت، و مسائل و ويژگى هاى آن، از زمان رحلت پيغمبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از مهمترين موضوعاتى بوده است كه به طور كلّى در انديشه اسلامى و به طور اخصّ در تفكّر شيعى مطرح بوده است.

تمامى شيعيان - چه رسد به متكلّمان و دانشمندان و متفكّران ايشان- به خوبى از موضوع و مسائل امامت آگاهى داشتند و درباره آنچه كه به شؤون و احوال و اوصاف امام مربوط مى شود، از ديدگاه هاى روشنى برخوردار بودند. مانند ديدگاه آنان درباره لزوم عصمت امام و طهارت او از پليدى ها، و داشتن علم همه جانبه اى كه خداوند ائمهعليهم‌السلام را به آن علم اختصاص داده است. و شناختن اين دو امر- چنانكه علاّمه محقق، احمدى مى گويد - به طور عادّى، محتاج به نصّ و تعيين (از جانب حامل وحى، پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى باشد. و در صورتى كه امامت كسى، مشكوك و مورد ترديد باشد، بهترين وسيله براى شناختن امامى كه به امامت تعيين شده و بدو تصريح گشته، عبارت است از آزمايش او با پرسش هاى فقهى و اعتقادى و غير اينها، يا ديدن كرامات از وى، همچون خبر دادن از آنچه كه جز به تعليم الهى، راهى به دانستن آن نيست.

به همين جهت كه موضوع و مسائل امامت نزد شيعه روشن بوده است، مى بينيم خيلى زود دروغ و دغل مدّعيان دروغين امامت، نزد ايشان فاش و برملا مى شد و مدّعى، رسوا مى گشت. چنانچه در مورد عبدا افطح، پسر امام صادقعليه‌السلام كه پس از آن حضرت براى خود ادّعاى امامت كرد. و در مورد جعفر، فرزند امام هادىعليه‌السلام نيز كه بعد از بردارش امام حسن عسكرىعليه‌السلام مدّعى امامت خود شد، چنين شد و ادعاى آن دو خيلى زود به رسوايى انجاميد، تا آنجا كه حتّى فرزندان خود جعفر امامت او را نپذيرفتند، و به امامت امام مهدى (عجّل ا تعالى فرجه الشريف) قائل شدند و در ميان آنها علماى بسيارى كه بعضى از آنان از بزرگان اماميّه بوده اند، وجود داشته است (به طورى كه در نظرم هست و هم اكنون منبع اين مطلب را به ياد ندارم- شيخ طوسى يا شيخ مفيدرحمه الله به ملاحظه احترام فرزندان جعفر، از بدگويى بسيار از پدرشان خوددارى نموده است( ۱۲ ) ».

از سوى ديگر مى بينيم تمامى شيعيان، امامت امام جوادعليه‌السلام را پذيرفته، در برابر آن تسليم شدند. و با اينكه عموى پدرش، على بن جعفر، از علماى بزرگ بود و منزلتى بالا داشت و پيرمردى كهنسال بود، به اين سبب كه خداوند امام جوادعليه‌السلام را به امامت معين فرموده است او را با وجود خردسالى اش، چنان احترام مى كرد و بزرگ مى داشت كه براى بعضى افراد تعجّب انگيز بود و به خاطر همين رفتار، بر او خرده مى گرفتند. و او در جواب خرده گيران بر صحّت رفتار خود تأكيد مى نمود(۱۳) .