مکتب اسلام برای صیانت از احکام و نظام خود ضمانت هایی را ارائه کرده است. این ضمانت ها از نظر قرآن عبارتند از:
1. نیروی بازدارنده درونی به نام «تقوا». تلاش اساسی قرآن برای اصلاح افراد و جوامع انسانی عمدتاً معطوف به تقویت بنیه معنوی و درونی افراد است که به عنوان «عامل تقوا» از آن یاد می کنیم.
( إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طآئِفٌ مِّنَ الشَّیطانِ تَذَکَّرُوا فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ ) ؛ (318) پرهیزکاران هنگامی که گرفتار وسوسه های شیطان شوند، به یاد او (خدا و پاداش و کیفر) می افتند و (در پرتو یاد او، حق را می بینند) و ناگهان بینا می گردند.
2. قدرت حکومت عادل در جامعه اسلامی. حکومت اسلامی در راستای مسئولیت فرهنگی و تربیتی اش در قبال مردم، وظیفه خود می داند که با یک سازمان و تشکّل ویژه ای به اصلاح جامعه بپردازد.
( وَلْتَکُن مِّنکُمْ أُمَّةٌ یدْعُونَ إِلَی الْخَیرِ وَیأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَینْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ) ؛ (319) باید از میان شما جمعی دعوت به نیکی و امر به معروف و نهی از منکر کنند و آن ها همان رستگارانند.
3. نیروی اجتماع اسلام همه آحاد جامعه دینی را در صیانت از اجرای احکام دین مسئول می داند و این معنا از آیات بسیاری از قرآن کریم استفاده می شود:
( إِنَّ الْإِنسانَ لَفِی خُسْرٍ* إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ ) ؛ (320) ... که انسان ها همه در زیانند مگر کسانی که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند و یکدیگر را به حق سفارش کرده و یکدیگر را به شکیبایی و استقامت توصیه نموده اند.
با توجّه به این که انسان «مدنی بالطبع» است و نیز رفع حوایج او و دوام زندگی اش به تعامل و زندگی مشترک با سایر انسان ها وابسته است، باید این واقعیت را بپذیرد که لازم است به گونه ای عمل کند که دیگران بتوانند او را تحمّل کنند و این در صورت گردن نهادن به قوانین و مقررات آن اجتماع محقق می شود. در جامعه دینی علاوه بر وجود زمینه های تکوینی و طبیعی این موضوع، مسئولیت دینی نیز اضافه می شود و بر اساس این مسئولیت، احاد جامعه باید خود پاسدار ضوابط باشند. بهترین جامعه برای زندگی آن است که مردم در آن محیط خود نگهبان مقررات بوده و یا به عبارت دیگر «مسئولیت مشترک» را در عمل بپذیرند. این انجام وظیفه نه تنها با آزادی منافات ندارد، بلکه دفاع از آزادی و دفاع از حقوق اجتماعی خواهد بود.
امام باقر عليهالسلام می فرماید: ( ... فَریضةٌ عظیمةٌ، بها تُقامُ الفَرائضُ وَتَأمَنُ المَذاهِبُ وتَحِلُّ الْمَکاسِبُ ) ؛ یعنی واجب بزرگی است امر به معروف و نهی از منکر، به وسیله آن واجبات اقامه شود و مذاهب ایمن گردند و روش صحیح در مسائل اقتصادی جایگزین حرام خواری ها می گردند.
پس فلسفه تأکید اسلام بر امر به معروف و نهی از منکر در جامعه این است که زمینه ساز یک زندگی انسانی می باشد و حقوق اجتماعی انسان ها از جمله آزادی افراد را حراست می کند و جلوی هرج و مرج را می گیرد.
در این خصوص، بهترین بیان را قرآن دارد؛ آن جا که حضرت شعیب عليهالسلام به قومش می گوید امر و نهی من به جهت مخالفت با شما نیست، بلکه مقصودم «اصلاح جامعه» شماست.
( وَما أُرِیدُ أَنْ أُخالِفَکُمْ إِلَی ما أَنْهاکُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِیدُ إِلَّا الْإِصْلاحَ ما اسْتَطَعْتُ وَما تَوْفِیقِی إِلَّا بِاللَّهِ عَلَیهِ تَوَکَّلْتُ وَإِلَیهِ أُنِیبُ ) ؛ (321) من هرگز نمی خواهم چیزی که شما را از آن باز می دارم خودم مرتکب شوم من جز اصلاح - تا آن جا که توانایی دارم - نمی خواهم و توفیق من جز به خدا نیست. بر او توکّل کردم و به سوی او باز می گردم.
علامه طباطبایی قدسسره در ذیل این آیه می نویسد:
اگر حکومت امر و نهی می کند و امر و نهی صادر می کند، معنایش برده گرفتن مردم نیست و همچنین یک فرد از مجتمع اگر ببیند که اعمال برادران اجتماعی اش به حال مجتمع ضرر دارد، و او وادار شود که آن افراد را نصیحت و موعظه کند به راه رشد، و ارشادشان نموده به عملی که بر آنان واجب است و از عمل بد نهی شان کند که باید از آن اجتناب کنند. به این فرد نمی گویند که تو به افراد مجتمع تحکم کرده ای و حریت آنان را سلب نموده ای، برای این که افراد مجتمع در قبال مصالح عالیه و احکام لازم الاجرا آزادی ندارند تا کسی آن را سلب کند و در حقیقت امر و نهی که این فرد دلسوز می کند امر و نهی واقعی نیست، بلکه امر و نهی مصالح مذکور است. (322)
در کلمات امام حسین عليهالسلام با همین الفاظ و یا مفهوم آن ها بارها درباره امر به معروف و نهی از منکر سخن به میان آمده است. (323)
نشانی و علامت صداقت در بیان این فریضه این است که خود آن فرد دلسوز آنچه به مردم می گوید خود انجام دهد و از آنچه نهی می کند، اجتناب کند. شرایط دیگری که بر آمر و ناهی در آیات و روایات آمده مبین این است که او در مقام سلب آزادی و تحکم بر مردم نیست، بلکه به دنبال اصلاح جامعه و سازندگی است؛ لذا برای آمر و ناهی شرایطی تعیین شده که بعضی از آن ها عبارتند از:
1. عامل بودن آمر و ناهی:
( لِمَ تَقُولُونَ ما لَا تَفْعَلُونَ ) ؛ (324) چرا می گویید آنچه را عمل نمی کنید».
2. نرمی و مدارا:
( فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَّیناً لَّعَلَّهُ یتَذَکَّرُ أَوْ یخْشَی ) (325) اما به نرمی با او سخن بگویید شاید متذکر شود و یا (از خدا) بترسد».
از دو شرطی که از دو آیه فوق استفاده می شود این است که بحث آزادی و ایجاد خفقان در میان مردم نیست، بلکه چیزی جز خیرخواهی برای آحاد جامعه و حراست از سلامتی، امنیت و آزادی نیست.
می توان جامعه را به کشتی مسافری بزرگی تشبیه کرد که بر روی امواج اقیانوس به سوی هدفی پیش می رود. بر مسافران واجب است تا در حفظ کشتی برای غرق نشدن، همکاری کنند و کسی که ایجاد فساد می کند، مثل کسی که آن کشتی را سوراخ کند، مردم باید به عنوان نهی از فساد جلوی او را بگیرند. اگر بگوید من اتاق و محل استراحت خودم را سوراخ می کنم، به او گفته خواهد شد آب وقتی وارد اتاق تو شد، از اتاق به راهرو و از راهرو به همه کشتی سرایت می کند و در نتیجه همه با هم غرق خواهند شد. پس این ممانعت منافات با آزادی این مسافر ندارد، یا آن حدیث بسیار جالب که فرمود: ( اَلْمُسْلِمُ مِنَ المُسْلِمِ کَالْیدَینِ تَغْسِلُ اِحْداهُمَا الْاُخْری ) مسلمان نسبت به مسلمان دیگر مثل دو دست می مانند که می شوید یکی از آن دیگری را».
ایجاد این فرهنگ که هر فردی خود را در برابر آحاد دیگر جامعه مساوی بداند و بدون یک ذره برتری جویی، مثل یک دست که در برابر دست دیگر، در نظافت و سلامت هم همکار هستند تلاش کند، در این مورد هیچ گونه استبداد و زورگویی و سلب آزادی وجود ندارد؛ قرآن هم فرموده است: ( وَاتَّقُوا فِتْنَةً لَّا تُصِیبَنَّ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنکُمْ خَآصَّةً ) ؛ (326) از فتنه ای بپرهیزید که [چون بیاید] تنها به ستمکاران شما نمی رسد».
مقصود همان فسادها و گناهانی است که جامعه را به گمراهی می کشاند و دود آن به چشم همه می رود؛ پس همان طور که گفته شد، «امر به معروف و نهی از منکر» خیرخواهی است نه تحکم، و بهترین گواه قرآن شریف است که فرموده است:
( وَلْتَکُن مِّنکُمْ أُمَّةٌ یدْعُونَ إِلَی الْخَیرِ وَیأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَینْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ) ؛ (327) باید از میان شما جمعی دعوت به نیکی و امر به معروف و نهی از منکر کنند و آن ها همان رستگارانند.
توجه به دو توصیه قرآن در مورد چگونگی امر به معروف و نهی از منکر کردن (عامل بودن آمر و ناهی و با نرمش و آرامی) و شرایطی که فقها برای آن ذکر کرده اند نشان دهنده این است این فریضه دقیقاً در راستای حفظ قانون و سلامت جامعه است.
علامه حلی و شهید دوم و غیر آنان نیز فرموده اند: شرایط امر به معروف و نهی از منکر، چهار چیز است:
1 - آمر به معروف و ناهی از منکر به معروف (نیکی) و منکر (بدی) از دیدگاه شرع مقدس آگاهی داشته باشد؛
2 - احتمال بدهد که امر و نهی او تأثیر دارد؛
3 - بداند که گنهکار بنای تکرار گناه را دارد (به این که از عمل خود پشیمان نشده است)؛
4 - بداند که در امر و نهی، مفسده و ضرر جانی و مالی و عرضی بر خود یا بر مؤمنان وجود ندارد. (البته در این مورد آنچه اهمیتش بیشتر است ملاحظه می شود). (328)
دقت در این شرایط و آیات و روایات مبین آن است که اسلام بر اساس وظیفه فرهنگی و تربیتی که برای همه در جامعه قائل است و انسان را عضوی از اعضا و تأثیرگذار در محیط زندگی خود می داند با این موضوع با جدیت زیاد برخورد می کند.
انسان با رفتار شخصی و عمومی خود، در اختیار خدای متعال است و خدا حق دارد او را امر و نهی کند، یا جامعه را مکلف به امر و نهی او کند؛ در نتیجه رفتار شخصی فرد مانند رفتار عمومی او بر جامعه تأثیر می گذارد. (329) با توجه به همین تأثیرگذاری هر فرد در محیط است که فقها در کنار دلیل نقلی (آیات و روایات)، دلیل عقلی قاطعی را بر وجوب امر به معروف و نهی از منکر ارائه کرده اند:
( وهذَا الْحُکْمُ العَقْلِی لا یخْتَصُّ بِاللَّهِ بَل هُوَ جارٍ وَسارٍ فِی کُلِ مَنْ لَهُ دَخْلُ فِی ذلِکَ فَإنْ تَقریبَ المجتمع الإنسانِی نَحْو الْغَرَض مِن الْخِلقَة وهُوَ الکَمال والسَّعادَة مِن وَظآئِف کلّ حَکِیم ) ؛ (330) این حکم عقلی به خدا اختصاص ندارد، بلکه این حکم در مورد هر کسی که در اجتماع تأثیرگذار است جاری است، پس همانا همراه بودن اجتماع انسانی به سوی غرضی که برای آن خلق شده اند که عبارت است از کمال و سعادت، از وظایف هر انسان آگاه و بصیر است.
پس هر انسانی به حکم عقل نیز باید در سنگر دفاع از سلامت جامعه به دیده بانی دائم مشغول باشد و در موارد لزوم امر و نهی کند و مخاطبی هم که امر، نهی یا نصیحتی به او بشود و بداند که از سر صدق است، نه تنها آن را مانع آزادی خود نمی داند، بلکه سپاس گزار آن نیز خواهد بود. لذا حضرت علی عليهالسلام فرموده است: ( مَرارَةُ النُّصْحِ اَنْفَعُ مِنْ حَلاوَةِ الْغِشِ ) ؛ (331) تلخی نصیحت سودمندتر از شیرینی دورویی و خیانت است».