حقيقت اين است كه ما نمى توانيم راز و رمز و حكمت حقيقى پوشيده داشتن زمان ظهور آن حضرت، بوسيله پيامبر و امامان نورعليهماالسلام را بشناسيم و آن را بطور قطعى دريابيم. شايد برخى از حكمتها و رازهاى ظاهرى آن، امور ذيل باشد:
ممكن است حكمت سرى بودن هنگام ظهور، اين باشد كه مومنان و توحيد گرايان، در همه قرون و اعصار غيبت آن خورشيد رخ بركشيده در پى ابرها، در انتظار سازنده ظهور او باشند و براى اين انتظار، سخت پاداش برند.
از اين روست كه از زمان غيبت صغراى آن حضرت، تاكنون، نسلهاى ايمان آوردگان و يكتاپرستان همواره بدان اميد زيسته اند كه ظهور آن گرامى را درك كنند. با اين بيان، اگر ظهور معلوم مى شد ديگر چنين انتظار سازنده و پردازنده اى در كار نبود، بلكه آرزوها و آرمانها به ياءس و نوميدى تبديل مى شد و ميليونها انسان از سازندگى اخلاقى و عملى و عقيدتى انتظار و پاداش پرشكوه آن محروم مى گشتند.
از پيامبر گرامىصلىاللهعليهوآلهوسلم آورده اند كه فرمود:
«افضل اعمال امتى، انتظار الفرج .»( ۳۹۸ )
پر فضيلت ترين كارهاى امت من انتظار فرج بردن است. و اميرمومنانعليهالسلام فرمود:
«المنتظر لامر نا كالمتشحط بدمه فى سبيل الله ».( ۳۹۹ )
يعنى: هر كس كه در انتظار حكومت عادلانه و جهانگستر ما باشد از نظر پاداش بسان كسى است كه با جهاد قهرمانانه در راه خدا به خون خويش در غلطيده است. و امام صادقعليهالسلام فرمود:
«من مات منتظرا لهذا الامر، كان كمن كان مع القائم عليهالسلام فى فسطاطه، لا!... بل كان بمنزلة الضارب بين يدى رسول الله صلىاللهعليهوآلهوسلم بالسيف ».( ۴۰۰ )
يعنى: هر توحيد گرايى كه در انتظار ظهور حضرت مهدىعليهالسلام از دنيا برود، همانند كسى است كه با قائمعليهالسلام در ستاد فرماندهيش بوده است... بلكه مانند كسى است كه در برابر ديدگان پيامبر عدالت با شمشير در راه حق و به دستور آن حضرت، جهاد خالصانه كرده است.
۲. ثمره ديگر انتظار فرج اين است كه:
انتظار به مفهوم حقيقيش، تصديق آيات قرآن و سخنان پيامبر و امامان نورعليهماالسلام در مورد امام مهدىعليهالسلام است و چنين باور و تصديقى از درجات ايمان و مراتب تسليم و فرمانبردارى از حق و پيشوايان معصومعليهماالسلام است.
۳. حكمت ديگر نامشخص بودن زمان ظهور، اصل امتحان و آزمايش است كه يكى از سنتهاى الهى است.
خداوند، بندگان خويش را به انواع و اقسام آزمايشها به بوته امتحان مى سپارد، از آن جمله بوسيله موضوعات و مسايل عقيدتى. از اين رو كسانى كه به خدا و پيام آورش و به آنچه آن حضرت در مورد حضرت مهدىعليهالسلام آورده است، ايمان بياورند، ديگر طول غيبت آن گرانمايه به هر اندازه اى كه باشد و انتظار غمبار او هر چه طولانى گردد از ثبات قدم و ايمان عميق و تزلزل ناپذير آنان نمى كاهد، اما نفاق پيشگان، فرصت و ميدان مناسبى براى استهزا و ياوه گويى بر ضد اين انديشه والا و عقيده مقدس مى يابند و آيات قرآن و روايات پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم در اين مورد را، به ديوار مى كوبند و همه را كنار مى گذارند و اين شيوه باطل گرايان در همه عصرها و نسل هاست.
از امام كاظمعليهالسلام آورده اند كه در مورد غيبت حضرت مهدىعليهالسلام فرمود:
«انما هى محنة من الله عزوجل، امتحن بها خلقه ....»( ۴۰۱ )
يعنى: غيبت آن حضرت، رنج و آزمايشى از جانب خداست كه بندگان خويش را بدان مى آزمايد.
روشن است كه معنا و مفهوم امتحان اين نيست كه خداوند از واقعيت كار بندگانش آگاه نيست و آنچه در درون دارند تا آزمايش نكند نمى شناسد، نه! هرگز! بلكه خداوند به هر چيزى داناست و آنچه در سينه هاست مى داند و چيزى بر او مخفى نمى ماند كه قرآن در اين مورد مى فرمايد:
«احسب الناس ان يتركوا ان يقولوا آمنا و هم لايفتنون و لقد فتناالذين من قبلهم فليعلمن الله الذين صد قوا وليعلمن الكاذبين ...».( ۴۰۲ )
يعنى: آيا مردم پنداشته اند همانقدر كه گفتند: ايمان آورديم، به حال خود رها مى شوند و آزمايش نخواهند شد؟ ما كسانى را كه پيش از آنان بودند آزموديم (و اينان را نيز مى آزماييم) بايد علم خدا در مورد كسانى كه راست مى گويند و كسانى كه دروغ مى گويند، تحقق يابد.