مشكل بيكارى از بلاهاى اجتماعى است و بطور آشكار و تأسف بارى در سراسر جهان بصورت گوناگونى گسترش يافته است و از مشكلات پيچيده است كه بسيارى از مردم از رنج مى برند و آمار آن بصورت دهشتبارى در حال افزايش است.
اين مشكل اجتماعى آثار و ره آورد وخامت بارى در جامعه بر جاى مى گذرد و در دامان خود هزاران ضد ارزش و رذايت اخلاقى و انحراف عقيدتى و عقده هاى روانى مى پرورد و جناياتى چون سرقت، غارت و تجاوز را به ارمغان مى آورد.
بيكارى باعث مى شود كه بسيارى براى وقت گذرانى به كوچه و بازار و رستورانها روى آورند به ناموس مردم نگاه كنند و به ياوه گويى و متلك پرانى و... به دختران و زنان بپردازند و عمر خويش را در كارهاى بى ثمره و زيانبار همچون: غيبت، تهمت تراشى، پرده درى و... تلف نمايند.
با اينكه اسلام، سستى و تن پرورى و بيكارگى را سخت نكوهيده مى داند و همگان را به كار و تلاش و نشاط و تحرك فرا مى خواند، بدبختانه اين آفت در كشورهاى اسلامى نيز آشكار است. و عامل آن نيز چيزى جز مقررات ضد اسلامى حاكم بر اين كشورها نيست. مقرراتى كه آزادى مردم را در جلوه ها و ابعاد گوناگون سركوب مى كند و جز با شرايط سخت و مالياتهاى سنگين و قيد و بندهاى اسارتبار، اجازه كار و تجارت و... به مردم نمى دهد.
در برخى از كشورها و در قلمرو برخى دولتها به فرد تنها هنگامى اجازه كار داده مى شود كه از نظر نژاد و مليت با آنان هماهنگ باشد چنانكه گويى فردى كه از نظر نژاد و مليت از آنان نيست، نه انسان است و نه از حق حيات و كار و معيشت برخوردار است.
در برخى كشورها، به فرد، تنها پس از پايان خدمت نظام و يا رسيدن به مرحله خاصى از عمر، اجازه كار مى دهند... به هر حال عوامل بيكارى و اسباب آن بسيار است و ما در اينجا نمى خواهيم اين بحث را بصورت گسترده بياوريم.
...اما در عصر حاكميت امام مهدىعليهالسلام بحران بيكارى در همه چهره ها و ميدانها حل مى گردد. و اين آفت ويرانگر، براى هميشه از جامعه رخت برمى بندد، چرا كه آن اصلاحگر بزرگ و با كفايت، اين آفت اجتماعى را از بيخ و بن ريشه كن مى سازد و اسباب و عوامل آن را نابود مى كند.
از اين رو در عصر ظهور، آزادى در كار، مسافرت، تجارت، نوآورى، ابداع و امكانات، به همه مردم ارزانى مى گردد. و ميدان كار و تلاش و ابتكار براى همه استعدادها فراهم مى شود، مالياتها الغاء مى گردد و ملاكها، معيارها و مقررات تبعيض نژادى بكلى باطل اعلان مى شود، چرا كه اسلام، گرايشهاى نژادى و طبقاتى را به شدت همانگونه كه امیرمؤمنانعليهالسلام در حكومت عادلانه خويش در دستورالعمل جاودانه اى به مالك اشتر مرقوم داشت كه:
«الناس صنفان: اما أخ لك فى الدين او نظير لك فى الخلق ».( ۷۰۸ )
يعنى: هان اى مالك! مردم دو گروهند: يا در دين با تو برادرند و يا در آفرينش با تو برابر.
و بر اين اساس است كه تمامى طبقات مردم در عصر ظهور در اوج نشاط و تلاش و رفاه و غنا زندگى مى كنند. و به بركت حكومت امام مهدىعليهالسلام بحران بيكارى و فقر محو مى گردد و ره آورد شوم و ويرانگر آن نيز از جامعه زدوده مى شود.