شرايط حاكم بر زمان حضرت كاظمعليهالسلام با شرايط سياسى و اجتماعى عصر پدر گرانقدرش بسيار متفاوت بود؛ چرا كه آن حضرت بخش مهمى از زندگى پربركت خويش را در زندان استبداد و ارتجاع و به دور از مردم سپرى كرد. و در حالى كه رابطه او را با جامعه خويش قطع كرده بودند او در قعر زندانها و زيرزمينهاى تاريك محبوس بود، در همانجا به عبادت خدا و راز و نياز با محبوب و معشوق خويش، روزگار مى گذرانيد.
يكى، دو بار آن حضرت را از زندان آزاد كردند اما همواره تحت مراقبت شديد امنيتى قرار داشت تا باز هم به زندان بيداد باز گردانده شد و سرانجام بوسيله سم غدر و خيانت به شهادت نائل آمد.
با اين بيان، روشن است كه امكانات و آزادى آن حضرت، چه اندازه محدود بود و او تا كجا در فشار و تنگنا قرار داشت و طبيعى است كه با اين شرايط وحشتناك نمى تواند در مورد حضرت مهدىعليهالسلام كه رژيم عباسى از نام بلند او در هراس بود بيان مشروح و روايات گوناگونى داشته باشد.
اما آن حضرت با همه محدوديتها، فشارها و فقدان فرصت و امكانات باز هم از حضرت مهدىعليهالسلام نويد داد و فرهنگهاى حديثى و روايى از سخنان امام كاظمعليهالسلام پيرامون محبوب دلها تهى نيست كه ما براى نمونه، برخى از آنها را ترسيم مى كنيم:
۱. محمد بن زياد آورده است كه:
از سالارم حضرت كاظم در مورد اين آيه شريفه پرسيدم كه مى فرمايد:
( ...وَأَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً ....) ( ۱۶۴ )
يعنى:... و نعمتهاى خويش را چه آشكار و چه پنهانى، به تمامى بر شما ارزانى داشته است...
امام كاظمعليهالسلام فرمودند:
«النعمة الظاهرة: الامام الظاهر و الباطنة: الامام الغائب .»
فقلت: و يكون فى الائمة من يغيب؟
قالعليهالسلام : نعم! يغيب عن ابصار الناس شخصه و لا يغيب عن قلوب المؤ منين ذكره و هو الثانى عشر منا.
«يسهل الله له كل عسير و يذلل له كل صعب و يظهر له كنوز الارض و يقرب له كل بعيد و يبير اى يهلك به كل جبار عنيد و يهلك على يده كل شيطان مريد .»
«ذلك ابن سيدة الاماء الذى تخفى على الناس ولادته و لا يحل لهم تسميته حتى يظهره الله عزوجل، فيلا الارض قسطا و عدلا كما ملئت جورا و ظلما .»( ۱۶۵ )
يعنى: (محمد! نعمت ظاهرى، امام راستين است كه آشكار است و نعمت باطنى و نهانى، امام غائب.)
گفتم: (سرورم! آيا از امامان دوازده گانه اهل بيت، كسى هم غائب مى گردد؟)
فرمود: (آرى! يكى از آنها كه وجود گرانمايه اش از برابر ديدگان مردم نهان مى شود، اما ياد و نام مقدسش از قلبهاى مردم با ايمان غائب نمى گردد. او دوازدهمين ما مى باشد.
خداوند هر كار مشكلى را براى او آسان و هر امر پيچيده و سختى را براى او رام مى سازد.
گنجهاى زمين را براى او آشكار و هر دورى را برايش نزديك مى كند. هر خودكامه كينه توزى را بوسيله آن حضرت نابود و هر شيطان سركشى را بدست او به خاك هلاكت مى افكند.
او فرزند سالار كنيزان عصر خويش است. ولادت او بر مردم مخفى مى ماند و بردن نام گراميش بطور علنى، ناپسند است تا خداوند او را فرمان ظهور و قيام دهد و آنگاه است كه زمين و زمان را از عدل و داد پر مى سازد، همانگونه كه به هنگامه ظهورش از ستم و بيداد لبريز است.)
۲. يونس بن عبدالرحمن آورده است كه:
بر امام هفتمعليهالسلام وارد شدم و گفتم:
(يابن رسول الله! انت القائم بالحق؟
فقالعليهالسلام : «انا القائم بالحق و لكن القائم الذى يطهر الارض من اعداء الله و يملاءها عدلا كما ملئت جورا هو الخمس من ولدى، له غيبة يطول امدها خوفا على نفسه، يرتد فيها اقوام و يثبت فيها آخرون. ..»
«طوبى ليشعتنا المتمسكين بحبلنا و فى نسخه: بحبنا فى غيبة قائمنا، الثابتين على موالاتنا و البراءة من اعدائنا. اولئك منا و نحن منهم، قد رضا بنا ائمة و رضينا بهم شيعة و طوبى لهم، هم و الله معنا فى درجتنا يوم القيامة .»( ۱۶۶ )
يعنى: (سرورم! آيا شما قائم به حق هستيد؟)
فرمود: (آرى! من قائم به حق هستم اما آن قائمى كه زمين را از دشمنان خدا پاك مى سازد و آن را همانگونه كه به هنگامه ظهورش از ستم و بيداد لبريز است از عدل و داد سرشار و مالامال مى سازد، او پنجمين امام از نسل من است.
او به فرمان خدا و براى حفظ جان خويش، غيبتى طولانى خواهد داشت به گونه اى كه گروههايى راه ارتداد در پيش مى گيرند و گروهى در دين خدا و اعتقاد به امامت ثابت قدم مى مانند.)
آنگاه فرمود: (خوشا به حال شيعيان ما! آنكه در عصر غيبت قائم ما به ريسمان ولايت و محبت اهل بيت چنگ زده و بر دوستى ما پايدارى نموده و به بيزارى از دشمنان ما استوارند.
آنان از ما هستند و ما از آنان، آنان به امامت ما خشنودند و ما به پيروى آنان از اهل بيت پيامبر خويش.
راستى كه خوشا به حال آنان! بخداى سوگند كه آنان در روز رستاخيز با ما و در درجه ما خواهند بود.)