آفتاب براى هميشه در ابر پنهان نمى ماند، و از انظار جهانيان پوشيده نمى شود. حق و حقيقت نيز چنين است و پيوسته در پرده مستور نخواهد ماند. و سرانجام روزى جلوه گر شده و چنانكه هست آفتابى مى گردد.
پيغمبر گرامى اسلامصلىاللهعليهوآلهوسلم مانند آفتاب جهانتاب در افق تاريك جزيرة العرب درخشيد، و فروغ ابدى تعاليم زندگى بخشش ، سراسر جهان را منور ساخت
هنگامى كه از تنگناى دنياى مادى ! چهره در هم كشيد، و هماى روح بلند پروازش ، به قصد ملكوت اعلى ، بال و پر گشود، دخترى والا گهر و بى همتا از خود به يادگار گذارد كه او را (زهرا - بانوى بانوان جهان ) نام نهاد.
زهرا دخت گرامى پيغمبرصلىاللهعليهوآلهوسلم وارث بالاستحقاق آنحضرت بود. در زمان پدر عاليقدرش به همسرى علىعليهالسلام درخشنده ترين چهره اسلام در آمد، و از وى فرزندانى برومند همچون (حسن ) و (حسين ) آورد كه نسل پاك پيامبر به وسيله آن دو پيشواى شايسته در جهان باقى ماند.
عرب جاهلى كه از پرتو وجود پيغمبر گرامى و ديانت مقدس اسلام ، اسم و رسمى بهم زده و به نان و آبى رسيده بود همين كه آفتاب وجود آنحضرت روى از جهان برگرفت ، به خوى جاهليت سابق برگشت و نسبت به خاندان آن حضرت فاطمه زهراى اطهر بانوى بزرگ اسلام روشى پيش گرفت كه چهره تاريخ اسلام را تا ابد سياه كرد.
دنياپرستانى كه براى تصاحب جانشينى پيغمبر اسلام از مدتها پيش خوابهاى طلائى مى ديدند، با رحلت پيغمبر حديثى جعل كردند كه فرموده است : (ما پيامبران ارث نمى گذاريم و هر چه از ما مى ماند صدقه و مال مردم است ). اين حديث مجعول را (عايشه ) و يك نفر عرب بيابانى تصديق كردند و پدرش (ابوبكر) خليفه وقت آنرا به مورد اجرا گذارد.
به استناد اين روايت ساختگى سرزمين (فدك ) را كه صاحبان آن بعد از فتح (خيبر ) به پيغمبر اسلام بخشيدند، و آن حضرت به دخترش زهراعليهالسلام بخشيد، از تملك دختر پيغمبر، خارج ساختند، بدين منظور كه مبادا درآمد سرشار آن در موفقيت علىعليهالسلام جانشين حقيقى پيغمبر و پيشرفت نفوذ اهلبيت آن حضرت اثر بگذارد، و آنها را از دولت وقت بى نياز گرداند! ولى مگر ممكن است آفتاب حقيقت براى هميشه در پشت ابر پنهان گردد و از انظار پوشيده بماند؟