شخصى از عمر بن خطاب پرسيد: تفسير كلمه سبحان الله چيست ؟
عمر گفت : در باغ (اشاره به باغى كه در آنجا بود) مردى هست كه وقتى سؤال كنى ، پاسخ مى دهد، و وقتى سكوت كنى ، آغاز به سخن (در راه آموزش)، نمايد.
آن شخص به باغ رفت و ديد حضرت على عليهالسلامدر باغ مشغول كار است ، به حضورش رفت و عرض كرد: معنى سبحان الله چيست ؟
علىعليهالسلام فرمود:
سبحان الله ، تعظيم مقام بلند و با عظمت خداست و منزه دانستن خداست از آنچه مشركان مى پندارند و وقتى كه بنده اى اين كلمه را مى گويد، همه فرشتگان بر او درود مى فرستند(١١٥).
پيامبر بعد از نزول آيه زكات او را قبول نكرد
ابى امامه باهلى گفت : ثعلبه بن حاطب انصارى خدمت پيغمبرصلىاللهعليهوآله آمده عرض كرد: يا رسول الله دعا كن خداوند به من ثروتى عنايت كند. فرمود: ثعلبه مقدار كمى كه سپاسگزارى آن را بكنى ، بهتر از ثروت زياد است كه توان سپاس آن را نداشته باشى ثعلبه رفت ، باز دومرتبه مراجعه نمود و تقاضاى خود را تكرار كرد اين بار به او فرمود: ترا پيروى و اقتدا به من نيست ؟ به خدا سوگند اگر بخواهم كوهها برايم طلا شود و در اختيارم باشد خواهد شد. باز رفت ، سومين بار مراجعه نموده ، گفت : برايم دعا فرما لئن رزقتى الله مالا لا عطين كل ذى حق حقه اگر خدا مرا ثروتى بدهد هركه را حقى در آن مال باشد حقش را خواهم داد. آن جناب دعا كرد: خدايا به ثعلبه مالى عنايت كن چند گوسفند تهيه كرد. كم كم گوسفندان او چنان رشد رو به افزايش گذاشتند كه شبيه موران توليد مثل مى نمودند (ابتدا ثعلبه تمام نمازهاى خود را پشت سر پيغمبرصلىاللهعليهوآله به جا مى آورد)، بعد كه گرفتاريش زياد شد فقط ظهر و عصر را به مسجد مى آمد. بقيه نمازها را در محل گوسفندان مى خواند. اشتغال ثعلبه از زيادى گوسفندان كار را به جايى رسانيد كه روز جمعه به مدينه مى آمد و نماز جمعه را مى خواند كه آنهم بعد از مدتى ترك شد و روز جمعه نيز ديگر نمى آمد. بعضى روزها بر سر راه مى آمد از عابرين اخبار مدينه را مى پرسيد. روزى پيغمبر اكرمصلىاللهعليهوآله جوياى حال ثعلبه شد، گفتند: گوسفندان او به اندازه اى زياد شده كه در اين نزديكى ، محلى كه گنجايش آنها را داشته باشد، نيست سه مرتبه فرمود: واى بر ثعلبه ، واى بر او. آيه زكات نازل شد. پيغمبرصلىاللهعليهوآله دو نفر يكى از بنى سليم و ديگرى از جهنيه انتخاب نمود و دستور گرفتن زكات را براى آنها نوشت و فرمود: پيش ثعلبه و مرد ديگرى از بنى سليم برويد زكات مال آنها را بگيريد. پيش ثعلبه آمدند نامه پيغمبرصلىاللهعليهوآله را برايش خواندند و درخواست زكات كردند. ثعلبه فكرى كرده گفت : اين جزيه يا شبيه جزيه است فعلا برويد از ديگران كه گرفتيد، برگرديد. پيش مرد سليمى رفتند، از جريان مطلع شد از بهترين شترهاى خود انتخاب نمود سهميه زكات را داد. به او گفتند: ترا امر نكرده اند شترهاى ممتاز را انتخاب كنى گفت : من خود مايلم اين كار را بكنم به ديگران نيز رجوع كرده ، زكات را گرفتند، آنگاه پيش ثعلبه برگشتند. گفت : نامه را بدهيد ببينم پس از خواندن ، باز پاسخ داد كه اين جزيه يا شبيه آنست برويد تا من در اين باره فكر كنم فرستادگان خدمت پيغمبرصلىاللهعليهوآله آمدند، قبل از نقل جريان ، آن جناب فرمود: واى بر ثعلبه و براى سليمى دعا كرد.
تفصيل پيش آمد را آنها عرض كردند، اين آيه بر پيغمبرصلىاللهعليهوآله نازل شد:
و منهم من عاهد الله لئن آتانا من فضله لنصدقن و لنكونن من الصالحين قلما آتاهم من فضله بخلوا به تولوا و هم معرضون فاعقبهم نفاقا فى قلوبهم الى يوم يلقونه بما اخلفوالله ما و عدوه و بماكانوا يكذبون
يكى از خويشاوندان ثعلبه هنگام نزول آيه ، حضور داشت جريان را شنيده پيش ثعلبه رفت ، او را از نزول آيه آگاه كرد. ثعلبه خدمت پيغمبرصلىاللهعليهوآله شرفياب شد تقاضا كرد زكاتش را قبول فرمايد. آن جناب فرمود، خدا امر كرده زكات ترا نپذيرم ثعلبه از آشفتگى و ناراحتى خاك بر سر مى ريخت پيغمبرصلىاللهعليهوآله فرمود: اين كفر عمل خودت هست ترا امرى كردم نپذيرفتى ثعلبه به جايگاه گوسفندان برگشت
پيغمبرصلىاللهعليهوآله از دنيا رفت و زكات او را قبول نكرد. بعد از درگذشت آن حضرت ، به ابوبكر مراجعه نمود. او نيز گفت : چون پيغمبر نپذيرفته ، من هم نخواهم گرفت در زمان عمر آمادگى خود را براى پرداخت زكات اعلام كرد. عمر هم نپذيرفت خلافت به عثمان رسيد، به او نيز مراجعه كرد از گرفتن امتناع ورزيد. در زمان عثمان از دنيا رفت گويند ثعلبه از كسانى بود كه در جنگ بدر حضور داشت(١١٦)