نامش محمدكاظم از اهالى ساروق ، از روستاهاى فراهان بود، در روستايى دورافتاده و در خانواده اى بى سواد و فاقد امكانات ديده به جهان گشود و در همان جا به كار كشاورزى اشتغال داشت نه كتابى خوانده بود و نه مدرسه اى رفته و نه حتى حروف فارسى يا عربى را مى شناخت آن وقتى كه او را ديدم ، مردى ساده با سرو قامتى كوچك ، پيشانى پرچين و كوتاه و رنگ تيره گندمى بود. به گونه اى كه روانشناسان مى گفتند:
در مغز او هيچ نيرو و استعداد براى حفظ و درك مطلب و مفاهيم به طور طبيعى ديده نمى شود عجيب اينكه با اين سابقه ناگاه با عنايتى از سوى خاندان وحى و رسالت تمامى آيات قرآن را يك باره حافظ شد آن هم به گونه اى حافظ بود كه مى توانست قرآن را از آغاز تا پايان و به عكس قرائت كند كه براى افراد عادى ميسر نيست
به او آمادگى و قدرت عجيبى در اين مورد عنايت شده بود كه پس از دهها بار آزمايش از سوى علما و مراجع تقليد و بزرگان حوزه علميه ايران و عراق نشان داده بود كه نه تنها تمامى قرآن را بى هيچ غلط يا درنگ مى تواند از حفظ بخواند بلكه هر قرآنى به دست او مى دادند آيه مورد نظر افراد را از حفظ مى خواند و با يك اشاره آن را مى يافت و نشان مى داد و آيات قبل و بعد را مى خواند و مى گفت در كدام سوره است و آيه مشابه دارد يا ندارد و همه علماء امر او را غيرعادى مى نگريستند.
قرآن را بسيار سريع و بى غلط مى خواند و معمولا در شبانه روز دوبار قرآن را از اول تا آخر ختم مى كرد.
روزى سلمان و ابوذر و مقداد، در مدينه كنار يكديگر نشسته بودند. مردى كه از كوفه براى تحقيق و يافتن راه حق آمده بود، نزد آنها نشست و گفت : مرا راهنمايى كنيد، سلمان گفت : عليك يكتاب الله فالزمه ، وعلى بن ابيطالب فانه مع القرآن لايفارقه بر تو باد به كتاب خدا قرآن ، پيوند خود را با قرآن ، برقرار ساز و همچنين به علىعليهالسلام بپيوند و در راه او حركت كن ، زيرا علىعليهالسلام با قرآن است ، و از آن جدا نمى گردد. سپس گفت : من گواهى مى دهم كه از رسول خداصلىاللهعليهوآله شنيدم ، فرمود: علىعليهالسلام با حق است و هر كجا حق بگردد، على عليهالسلامهمان جا مى گردد، على عليهالسلامراستگو و مشخص كننده حق و باطل است(١٣٥).