قال رسول اللهصلىاللهعليهوآله :
حمله القرآن عرفاء اهل الجنه
الكافى ٢/٦٠٦، و الخصال ١/٢٨
حاملان قرآن سرشناس اهل بهشتند.
قال رسول اللهصلىاللهعليهوآله :
اشراف امتى حمله القرآن
معانى الاخبار / ١٧٨
شريفان امت من حاملان قرآنند.
قال رسول اللهصلىاللهعليهوآله :
اهل القرآن اهل الله و خاصته
مجمع البيان ١/١٥١، و شرح غررالحكم ١/٣٨٢، و اعلام الدين / ١٠٠
اهل قرآن اهل خدا و خاصان بارگاه اويند.
بعد از بالا گرفتن كار پيامبر اكرمصلىاللهعليهوآله ، مشركين مكه چهار نفر از بزرگان و فصحاء معروف عرب را جمع كرده و به آنها وعده هاى فراوان دادند، و از آنها خواستند كه يكسال در محل و موطن خود كار كنند و هر يك مانند يك چهارم قرآن بسازد، و در مدت معين و زمان موعود، رؤ ساى شرك آنها را در مسجد الحرام جمع كردند، و آنها نتيجه كار را مطالعه نمودند. اولى بلند شد و گفت : وقتى به اين آيه برخوردم :و قيل يا ارض ابلغى مآئك و يا سماء اقلعى و غيض الماء و قضى الامرو استوت على الجودى و قيل بعدا للقوم الظالمين (١٧٣). دانستم كه نمى توانم با آن معاوضه و مقابله كنم دومى بلند شد و گفت : من هم آنوقت فهميدم كه نمى توانم با قرآن معارضه كنم ، كه به اين آيه شريفه برخوردم: فلما استيئسوا منه خلصوا نجيا (١٧٤). سومى هم عذر خود را خواست با اين آيه :و اوحينا الى ام موسى ان ارضعيه فاذا خفت عليه فالقيه فى اليم و لا تخافى و لاتحزنى انا رادوه اليك و جاعلوه من المرسلين (١٧٥) . و بالاخره چهارمى بلند شد و عجز خود را با اين آيه ابراز كرد:
ان الله يامر بالعدل و الاحسان و ايتاء ذى القربى ينهى عن الفحشاء و المنكر و البغى يعظكم لعلكم تذكرون (١٧٦). همه عجز و ناتوانى خود را اعلام كردند و از صحنه خارج شدند(١٧٧).
ابوعبيده گويد: ابوالاسود قواعد علم نحو را از على بن ابى طالب -عليهالسلام - آموخته بود و آنچه را از على عليهالسلامياد گرفته بود به هيچكس ياد نمى داد تا زياد بن ابيه به او پيام داد كه جزوه اى تنظيم كند تا براى مردم سرمشق باشد و كتاب خدا با آن فهميده شود. ابوالاسود نپذيرفت و از او خواست وى را از آن كار معذور بدارد. مدتى گذشت تا اينكه ابوالاسود روزى صداى شخصى را شنيد كه آيهان الله برى من المشركين و رسوله (١٧٨) را مى خواند و لام و رسوله به صداى (-) و رسوله مكسور خواند(١٧٩). را ابوالاسود گفت : گمان نداشتم كار مردم به اينجا كشيده شده باشد، پس به نزد زياد بن ابيه برگشت و گفت : آماده ام دستور امير را اجرا كنم ، فقط يك نويسنده زيرك و باهوش در اختيار من بگذاريد كه هر چه گويم انجام دهد. از طايفه عبدالقيس نويسنده اى آوردند، اما او را نپسنديد، نويسنده دوم از همان طايفه بود - ابوالاسود به او گفت : فقط به دهان من نگاه كن چون هنگام تلفظ يك حرف كه جزئى از اجزاء كلمه است ديدى دهانم را گشودم بر بالاى آن حرف نقطه اى گذار و اگر لبانم را به هم كشيدم ، دو لب را بر يكديگر نهادم نقطه اى در جانب راست پيش از آن حرف بگذار و اگر مشاهده كردى دهان را شكسته دارم يا لب زيرين به سوى ذقن آرم نقطه اى در زير آن حرف قرار بده ، پس اين است نقطه هاى ابوالاسود. شرح : مراد از نقطه ها در آنجا اعراب و صداهاست و منظور از نقطه فوق به معنى (-) فتحه و نقطه زير (-) كسره ، و نقطه جلوى حرف (-) ضمه است
ابن وهب گويد: امام صادقعليهالسلام فرمود: كسى كه سه كار انجام دهد، از سه موهبت محروم نخواهد شد:
١ - كسى كه دعا كند، از استجابت آن بهره مند مى گردد.
٢ - كسى كه شكر كند، بر نعمتش افزوده مى شود.
٣ - كسى كه توكل كند، امورش سامان مى يابد.
سپس (براى هر كدام از موارد فوق ، به آيه اى از قرآن استدلال كرد و) فرمود: آيا قرآن ، كتاب خداوند متعال را خوانده اى كه در مورد اول مى فرمايد:
ادعونى استجب لكم (١٨٠) :
مرا بخوانيد تا (دعاى) شما را اجابت كنم
و در مورد دوم مى فرمايد:
لئن شكرتم لازبدنكم (١٨١) :
هرگاه شاكر و سپاسگزار خدا باشيد قطعا بر نعمت شما مى افزايم
به اين ترتيب مى بينيم كه امامان ما در وعظ و ارشاد مردم از آيات قرآن بهره مى گرفتند، و گاه مثل حديث فوق ، آيات قرآن را ذكر مى كردند كه گفتارشان به بركت قرآن آميخته باشد و بهتر اثر كند(١٨٢).
اين عارف بزرگ در نامه اى مى نويسد: خلاصه بعد از سعى در مراقبت البته طالب قرب بيدارى و قيام سحر را لااقل يك دو ساعت به طلوع فجر مانده الى مطلع الشمس از دست ندهد. و نماز شب را با آداب و حضور قلب به جا بياورد. و اگر وقتش زيادتر شد به ذكر يا فكر يا مناجات مشغول شود ليكن قدر معينى از شب بايد مشغول ذكر با حضور بشود. در تمام حالاتش خالى از حزن نباشد اگر ندارد تحصيل نمايد به اسبابش و بعد از فراغ تسبيح سيده نساء و دوازده مرتبه سوره توحيد و ده مرتبه لا اله الا الله وحده لا شريك له له الملك الى آخر و صد مرتبه لا اله الا الله و هفتاد مرتبه استغفار بخواند و قدرى از قرآن شريف تلاوت نمايد و دعاى معروف صباح (كه در مفاتيح محدث قمى قبل از دعاى كميل منظور است) يعنى : يامن دلع لسان الصباح الى آخر البته خوانده شود و دائما با وضو باشد و اگر بعد از هر وضو دو ركعت نماز بكند بسيار خوب است ملتفت باشد كه به هيچ وجه اذيتش به غير نرسد و در قضاء حوائج مسلمينلاسيما علما ولا سيمااتقيائهم سعى بليغ نمايد.
و در شب جمعه صد مرتبه و در عصر روز جمعه صد مرتبه سوره قدر بخواند(١٨٣).