20%

اينها قرآن مى خوانند ولى از گلويشان تجاوز نمى كند

ابو سعيد خدرى ، يكى از اصحاب معروف پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله مى گويد: روزى ابوبكر به حضور رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله آمد و عرض كرد: در فلان بيابان مى گذشتم ، چشمم به مردى خوش سيما افتاد كه با كمال خشوع نماز مى خواند.

پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله به ابوبكر فرمود: برو و اين شخص را به قتل برسان ابوبكر به سوى آن شخص رفت ، ولى وقتى كه او را با آن حال عبادت ديد، از كشتنش صرف نظر كرد و برگشت

پيامبر به عمر بن خطاب فرمود: تو برو او را بكش عمر نيز رفت و او را در آن حال ديد، او را بحال خود گذاشت و بازگشت و عرض كرد: اى رسول خدا من مردى را ديدم كه با كمال خشوع ، نماز مى خواند دلم نيامد او را بكشم

پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله به علىعليه‌السلام فرمود: برو او را بقتل برسان علىعليه‌السلام با شمشير آخته اش به سوى او رفت تا هركس هست ، فرمان رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله را در موردش اجرا كند. ولى او از آن جا رفته بود، و متاءسفانه شمشير علىعليه‌السلام به خون آن دغلباز كوردل ، سيراب نگرديد.

علىعليه‌السلام به حضور پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله بازگشت و به عرض ‍ رساند: به محل ماءموريت رفتم ، ولى آن شخص را در آن جا نديدم !

پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: اين شخص و طرفدارانش ، قرآن مى خوانند، ولى قرآن از گلويشان تجاوز نمى كند، و همچون رميدن تير از كمان ، از دين ، خارج مى گردند، آنها را بكشيد كه بدترين و ناپاكترين موجودات هستند(١٩٤).