شیخ طبرسی و ابن شهر آشوب روایت کرده اند که گروهی از قبیله عضل و دیش آمدند به خدمت حضرت رسول (صلىاللهعليهوآلهوسلم ) و گفتند: یا رسول الله! گروهی از قوم خود را با ما بفرست که قرآن و معالم دین اسلام را تعلیم ما نمایند، حضرت (صلىاللهعليهوآلهوسلم ) مرثد بن ابی مرثد غنوی و خالد بن بکیر(1) و عاصم بن ثابت و گ بن عدی و زید بن دثنه و عبد الله بن طارق را با ایشان فرستاد و مرثد را بر ایشان امیر کرد.
چون به رجیع رسیدند که آبی بود از قبیله هذیل، گروهی از هذیل که ایشان را بنولحیان می گفتند بیرون آمدند و همه مسلمانان را که همراه بودند شهید کردند، و چون دو پسر سلافه دختر سعد را عاصم بن ثابت در جنگ احد کشته بود آن ملعونه نذر کرده بود که شراب در کاسه سر عاصم بیاشامد، چون عاصم را شهید کردند خواستند که سرش را به او بفروشند پس به امر الهی زنبور بسیار بر سر او جمع شدند و هر که نزدیک می آمد می گزیدند و به این سبب نتوانستند که سر او را جدا کنند، گفتند: بگذارید تا شب در آید و زنبورها دور شوند پس سر او را جدا کنیم، چون شب شد به امر الهی سیلی آمد و عاصم را برد و اثری از او نیافتند. و روایت کرده اند که: عاصم سوگند یاد کرده بود که هرگز بدنش به بدن کافری نرسد پس حق تعالی نگذاشت بعد از مردن نیز کافری او را مس کند(2) .
____________________
1-در مناقب ابن شهر آشوب بکر ذکر شده است.
2-اعلام الوری 86؛ مناقب ابن شهر آشوب 1/246 و در آن فقط صدر مطلب آمده است.