پيش گفتار
كتابى كه اكنون پيش روى شماست، درباره بهترين داستان هاى قرآن كريم و پيرامون سرگذشت يكى از بزرگترين پيامبران الهى نگاشته شده كه سالها پيش از اين به قلم اين بنده ناچيز به رشته تحرير درآمده و اكنون به اين صورت كه مشاهده مى كنيد به زيور طبع آراسته شده و در اختيار شما قرار گرفته است.
نامى را كه براى اين كتاب احسن القصص، همان نامى است كه خداى تعالى در قرآن كريم براى آن انتخاب فرموده و با توجه به معنا و محتواى آن، بهترين نامهاست. گو اينكه برخى از مفسران درباره علت اينكه خداوند اين داستان را «احسن القصص» ناميده وجوهى ذكر كرده اند، مانند اينكه تمامى داستان يكجا آمده (بر خلاف داستانهاى ديگر قرآن) و يا اينكه قهرمانان داستان هر كدام شخصيت ممتازى بوده اند... و امثال اين سخنان، ولى به نظر ما، همان گونه كه جمعى از بزرگان اهل تفسير گفته اند، «احسن القصص» بودن اين داستان به خاطر اندرزها، حكمت ها، عبرت ها و درس هاى بسيار آموزنده اى است كه در اين سوره مباركه در قرآن ذكر شده و براى هر يك از اين درس هاى آموزنده زندگى، نمونه و الگويى در اين داستان آمده كه شاهد زنده آن است.
يكى از دوستان فاضل كه درباره قرآن و آيات كريمه آن، كار تحقيقى انجام داده مى گفت: در اين سوره مباركه تاكنون هشتاد نكته آموزنده پيدا كرده ام و مى خواهم جايزه اى تعيين كنم براى كسى كه تحقيق بيشترى كرده و آنها را به صد نكته برساند.
و در مقدمه قصص قرآن بلاغى از يكى از تفاسير قديمى خطى كه در موزه ايران باستان محفوظ است نقل كرده كه درباره اين داستان و سوره مباركه يوسف چنين گويد: «سعد بن ابى وقاص گويد: قرآن بر پيغمبرصلىاللهعليهوآله
فرود آمد در مكه و پيغمبر بر ياران مى خواند، مگر ملالتى به طبع ايشان راه يافت. گفتند يا رسول الله، لو قصصت علينا، چه بود اگر خداى تعالى سورتى فرستد كه در آن سورت امر و نهى نبود و در آن صورت قصه اى بود كه دل هاى ما بدان بياسايد.
خداى عزوجل گفت: «نحن نقص عليك احسن القصص» اينك قصه يوسف تو را بر گوييم، تا تو بر ايشان خوانى و اين قصه را احسن القصص خواند، زيرا كه در اين قصه ذكر پيغامبران و بسامانان
است و ذكر فريشتگان و پريان و آدميان و چهارپايان و مرغان و سير پادشاهان و آداب بندگان و احوال زندانيان و فضل عالمان و نقص جاهلان و مكر و حيلت زنان و شيفتگى عاشقان و عفت جوان مردان و ناله محنت زدگان و تلون احوال دوستان و (عداوت و شماتت خويشان) در فرقت و وصلت و عز و ذل و غنا و فقر و اندوه و شادى و تهمت و بيزارى و اميرى و اسيرى اين همه نكته ها در اين قصه به جا آيد. و در اين قصه علم توحيد سر و علم فقه و علم تعبير خواب و علم فراست و علم معاشرت و سياست و تدبير معيشت در مى آيد.
در اين قصه چهل عبرت است كه مجموع آن در هيچ قصه اى به جاى نيست. براى اين وجوه راست كه خداى عزوجل اين قصه را احسن القصص مى خواند»
بارى ما نيز براى خوانندگان عزيز به برخى از اين نكته ها و درس هاى آموزنده با توضيح بيشترى اشاره مى كنيم:
اين سوره مباركه به ما مى آموزد كه خوى زشت حسد، چه خوى خانمان سوزى است و چگونه دشمنى و كينه - حتى در ميان پدر و فرزند و برادر با برادر - ايجاد مى كند. و به ما مى آموزد كه انسان نبايد در برابر حوادث شكننده و بلاهاى كوبنده و مصيبت هاى سخت و دشوار ناخوانده، شكيبايى و تعادل روحى خود را از دست بدهد، بلكه با پناه بردن به خداوند بزرگ و استمداد از او، در محكم ترين پناهگاه ها ماءوا گزيند و ياءس و نااميدى را از خود دور كرده، به آينده اى روشن اميدوار گردد.
هم چنين به ما مى آموزد كه جمال و زيبايى ظاهرى و صورى اگر همراه جمال درونى و زيبايى سيرت و ايمان نباشد، همه جا موجب گرفتارى و درد سر بوده و آدمى را به پرتگاه سقوط و بدبختى كشانده و در معرض تهمت هاى ناروا و زندان و محروميت و ده ها مشكلات ديگر قرار مى دهد... از اين رو انسان هايى كه خداى تعالى آنها را به زيور جمال و زيبايى ظاهرى آراسته تلاش بيشترى براى تقويت روحيه ايمانى خود نمايد تا اگر در دام توطئه هواپرستان و شهوت رانان قرار گرفت و صحنه هاى فريبنده شهوت انگيز چنان طوفانى در وجودش به پا كرد كه عقل، حيا، وجدان، و ديگر عوامل بازدارنده همگى قدرت كنترل خود را از دست داده و هر كدام به صورت پركاهى در برابر امواج سهمگين دريا در آمد از آن نيروى درونى كمك گرفته و خود را نجات دهد، زيرا، در اين جا تنها پناه بردن به خدا و ياد او و نيروى ايمان است كه بر دل طوفان زده آرامش مى بخشد و انسان را از هر خطر و لغزشى مصون و در امان دارد...
اين داستان انسان ساز به صورت عملى فضيلت و ارزش والاى علم و دانش را به ما نشان مى دهد و مى آموزد چگونه علم و دانش. يك مرد الهى را كه سالها در سياه چال زندان گرفتار شده و از خاطرها محو شده بود، از زندان نجات داد و به اوج عظمت و عزت رساند و او را بر جان و دل ميليون ها زن و مرد و كوچك و بزرگ فرمانروا و حاكم گرداند.
و نيز صبر و تقوا را مهم ترين عامل پيروزى و موفقيت در زندگى معرفى مى كند كه خداى بزرگ در گرو آن پاداش صابران و پرهيزكاران را تباه نكرده و همه عظمت ها و مقام ها در دنيا و آخرت به همين دو عامل بزرگ بستگى دارد.
و بالاخره حامل اين پيام است كه مردان بزرگ و خود ساخته چون به قدرت رسيدند، درصدد انتقام نيستند و حتى دشمنان را مشمول عفو و گذشت و اخلاق كريمانه خود قرار داده و بدى ها را با خوبى پاداش مى دهند... و نه تنها خودشان از خطاهاى گذشته و آزارشان چشم پوشى مى كنند و مى گذرند، بلكه از خداى تعالى نيز براى آنان آمرزش و بخشش طلب مى كنند...
گفتنى است كه اين داستان به همه آموزندگى ها و ويژگى هايى كه دارد، متاءسفانه از دست تحريف و برخى اسرائيليات در امان نمانده و نااهلان - دانسته يا ندانسته - پيرايه ها و افسانه هايى را نيز در آن گنجانده اند كه ما به يارى خداى تعالى كوشيديم تا آن ها را زدوده و در همه بخش ها از آيات كريمه قرآنى و روايت هاى معتبر اسلامى بهره بگيريم.
اميد است اين خدمت ناچيز مقبول درگاه حضرت بارى تعالى قرار گرفته و ان شاء الله توشه اى براى روز وانفساى اين رو سياه باشد.
سيد هاشم رسول محلاتى
تهران - ۷ رجب الخير ۱۴۱۹ برابر با ۶/۸/۷۷