تفسیر نمونه جلد ۱

تفسیر نمونه0%

تفسیر نمونه نویسنده:
گروه: شرح و تفسیر قرآن

تفسیر نمونه

نویسنده: آية الله مکارم شيرازي
گروه:

مشاهدات: 38375
دانلود: 4208


توضیحات:

جلد 1 جلد 2 جلد 3 جلد 4 جلد 5 جلد 6 جلد 7 جلد 8 جلد 9 جلد 10 جلد 11 جلد 12 جلد 13 جلد 14 جلد 15 جلد 16 جلد 17 جلد 18 جلد 19 جلد 20 جلد 21 جلد 22
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 96 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 38375 / دانلود: 4208
اندازه اندازه اندازه
تفسیر نمونه

تفسیر نمونه جلد 1

نویسنده:
فارسی

آيه(148) و ترجمه

( و لكل وجهة هو موليها فاستبقوا الخيرت اين ما تكونوا يات بكم الله جميعا ان الله على كل شى ء قدير ) ( 148 )

ترجمه:

148- هر طايفه اى قبله اى دارد كه خداوند آن را تعيين كرده است (بنابراين زياد درباره قبله گفتگو نكنيد، و بجاى آن ) در نيكى ها و اعمال خير بر يكديگر سبقت جوئيد، و هر جا باشيد خداوند شما رابراى پاداش و كيفر در برابر اعمال نيك و بد در روز رستاخيز) حاضر مى كند زيرا او بر هر كارى توانا است.

تفسير:

هر امتى قبله اى دارد

اين آيه در حقيقت پاسخى به قوم يهود است كه ديديم سر و صداى زيادى پيرامون موضوع تغيير قبله به راه انداخته بودند، مى گويد: (هر گروه و طايفه اى قبله اى دارد كه خداوند آن را تعيين كرده است )( و لكل وجهة هو موليها ) .

در طول تاريخ انبياء قبله هاى مختلفى بوده، و تغيير آن چيز عجيبى نيست، قبله همانند اصول دين نيست كه تغييرناپذير باشد، و يا همچون امور تكوينى كه تخلف در آن ميسر نشود، بنا بر اين زياد درباره قبله گفتگو نكنيد و به جاى آن در اعمال خير و نيكى ها بر يكديگر سبقت جوئيد( فاستبقوا الخيرات ) .

در عوض اينكه تمام وقت خود را صرف گفتگو در اين مساءله فرعى كنيد به سراغ خوبيها و پاكيها برويد كه ميدان وسيع و گسترده اى دارد و در آن از يكديگر پيشى گيريد زيرا معيار ارزش وجودى شما عمل پاك و نيك شما است.

اين مضمون درست شبيه چيزى است كه در آيه 177 همين سوره آمده است

( ليس البر ان تولوا وجوهكم قبل المشرق و المغرب ولكن البر من آمن بالله و اليوم الاخر و الملائكة و الكتاب و النبيين ) : (نيكوكارى اين نيست كه صورتتان را به طرف شرق و غرب كنيد، بلكه به اين است كه ايمان به خدا و روز جزا و فرشتگان و پيامبران داشته باشيد (و با الهام از ايمان راسخ اعمال صالح انجام دهيد).

شما اگر مى خواهيد (اسلام ) يا (مسلمانان ) را بيازمائيد با اين برنامه ها بيازمائيد نه به مساءله تغيير قبله.

سپس به عنوان يك هشدار به خرده گيران، و تشويق نيكوكاران مى فرمايد: (هر جا باشيد خداوند همه شما را حاضر خواهد كرد( اينما تكونوا يات بكم الله جميعا ) .

در آن دادگاه بزرگ رستاخيز كه صحنه نهائى پاداش و كيفر است.

چنين نيست كه عده اى مشغول انجام بهترين كارها باشند و گروهى ديگر جز سمپاشى و تخريب و اخلال كار ديگرى نكنند، و با هم يكسان باشند و حساب و كتاب و جزائى در كار نباشد، مسلم بدانيد چنان روزى در پيش ‍ است و به همه حسابها رسيدگى مى شود.

و از آنجا كه ممكن است براى بعضى اين جمله عجيب باشد كه چگونه خداوند ذرات خاكهاى پراكنده انسانها را هر جا كه باشد جمع آورى مى كند و لباس حيات نوينى بر آنها مى پوشاند؟ بلافاصله مى گويد: (و خداوند بر هر كارى قدرت دارد)( ان الله على كل شى ء قدير ) .

در حقيقت اين جمله در پايان آيه به منزله دليل است براى جمله قبل از( اينما تكونوا يات بكم الله جميعا ) .

نكته ها

نكته 1- آن روز كه ياران مهدى (عليه‌السلام )

جمع مى شوند در روايات متعددى كه از ائمه اهل بيت (عليهما‌السلام ) به ما رسيده جمله (اينما تكونوا يات بكم الله جميعا) به اصحاب مهدى (عليه‌السلام ) تفسير شده است.

از جمله در كتاب روضه كافى از امام باقر (عليه‌السلام ) مى خوانيم كه بعد از ذكر اين جمله فرمود: يعنى اصحاب القائم، الثلاثماة و البضعة عشر رجلا، هم و الله الامة المعدودة، قال يجتمعون و الله فى ساعة واحدة قزع كقزع الخريف: (منظور اصحاب امام قائم (عليه‌السلام ) كه سيصد و سيزده نفرند، به خدا سوگند منظور از (امة معدودة ) آنها هستند، به خدا سوگند در يكساعت همگى جمع مى شوند همچون پاره هاى ابر پائيزى كه بر اثر تند باد، جمع و متراكم مى گردد)!.

از امام على بن موسى الرضا (عليهما‌السلام ) نيز نقل شده: و ذلك و الله ان لو قام قائمنا يجمع الله اليه جميع شيعتنا من جميع البلدان: به خدا سوگند هنگامى كه مهدى (عليه‌السلام ) قيام كند تمام پيروان ما را از تمام شهرها گرد او جمع مى كند. بدون شك اين تفسير از مفاهيم (بطون ) آيه است، چرا كه مى دانيم طبق روايات، آيات قرآن گاه معانى متعددى دارد كه يك معنى ظاهر و همگانى عمومى است، و ديگرى معنى درونى و به اصطلاح بطن آيه است، كه جز پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) و امامان (عليهما‌السلام ) و كسانى كه خدا بخواهد، از آن آگاه نيستند. به تعبير ديگر: در حقيقت اين روايات اشاره به آن است، خدائى كه قدرت دارد ذرات پراكنده خاك انسانها را در قيامت از نقاط مختلف جهان جمع آورى كند، به آسانى مى تواند ياران مهدى را در يك روز و يك ساعت براى افروختن نخستين جرقه هاى انقلاب به منظور تاسيس حكومت عدل الهى و پايان دادن به ظلم و ستم، جمع نمايد.

نكته 2- تفسير جمله و لكل وجهة هو موليها

گفتيم ظاهر آيه اين است كه اشاره به قبله هاى مختلفى است كه خدا براى امتها قرار داده، ولى بعضى احتمال داده اند كه اشاره به معنى وسيعترى است كه شامل روشها و برنامه هاى تكوينى مى شود، و در حقيقت معنى قضا و قدر تكوينى نيز از آن منظور بوده (دقت كنيد).

البته اگر قرائن قبل و بعد اين آيه نبود، چنين تفسيرى امكانپذير بود، ولى با توجه به اين قرائن ظاهر همان معنى اول است، و جمله (هو موليها) شبيه (فلنولينك قبلة ترضاها) است، و به فرض كه آيه اشاره به اين معنى باشد هرگز به مفهوم آن قضا و قدر اجبارى نيست، بلكه همان قضا و قدرى است كه با اصل آزادى اراده و اختيار سازگار است.

آيه(149) و (150) و ترجمه

( و من حيث خرجت فول وجهك شطر المسجد الحرام و انه للحق من ربك و ما الله بغفل عما تعملون ) ( 149 ) ( و من حيث خرجت فول وجهك شطر المسجد الحرام و حيث ما كنتم فولوا وجوهكم شطره لئلا يكون للناس ‍ عليكم حجة الا الذين ظلموا منهم فلا تخشوهم و اخشونى و لا تم نعمتى عليكم و لعلكم تهتدون ) ( 150 )

ترجمه:

149- از هر جا (و از هر شهر و نقطه اى ) خارج شدى (به هنگام نماز) روى خود را به جانب مسجد الحرام كن، اين دستور حقى است از طرف پروردگار تو و خداوند از كردار شما غافل نيست.

150- و از هر جا خارج شدى روى خود را به جانب مسجد الحرام كن، و هر جا بوديد روى خود را به سوى آن كنيد تا مردم جز ظالمان (كه دست از لجاجت بر نمى دارند) دليلى بر ضد شما نداشته باشند (زيرا از نشانه هاى پيامبر كه در كتب آسمانى پيشين آمده اين است كه او به سوى دو قبله نماز مى خواند) از آنها نترسيد (و تنها) از من بترسيد (اين تغيير قبله به خاطر آن بود كه ) نعمت خود را بر شما تمام كنم تا هدايت شويد.

تفسير:

تنها از خدا بترس

اين آيات همچنان مساءله تغيير قبله و پى آمدهاى آن را دنبال مى كند.

در آيه نخست روى سخن را به پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) كرده و به عنوان يك فرمان مؤ كد مى گويد: (از هر جا (و از هر شهر و ديار) خارج شدى (به هنگام نماز) روى خود را به جانب مسجد الحرام كن )( و من حيث خرجت فول وجهك شطر المسجد الحرام ) .

و باز به عنوان تاءكيد بيشتر اضافه مى كند: اين فرمان دستور حقى است از سوى پروردگارت( و انه للحق من ربك ) .

و در پايان اين آيه به عنوان تهديدى نسبت به توطئه گران و هشدارى به مؤ منان مى گويد: و خدا از آنچه انجام مى دهيد غافل نيست( و ما الله بغافل عما تعملون ) .

اين تاءكيدات پى در پى كه در آيه بعد نيز تعقيب خواهد شد، همگى حاكى از اين حقيقت است كه مساءله تغيير قبله و نسخ حكم سابق براى گروهى از تازه مسلمانان نيز گران و سنگين بوده همانگونه كه براى دشمنان لجوج، دستاويزى براى سمپاشى.

در اينجا و بطور كلى در همه تحولات و انقلابهاى تكاملى چيزى كه مى تواند به گفتگوها پايان دهد و ترديدها و شكها را بزدايد همان قاطعيت و صراحت و تاءكيدهاى متوالى و كوبنده است، هر گاه رهبر جمعيت در اين مواقع حساس با لحن قاطع و برنده و غير قابل تغيير، موضع خود را مشخص كند، دوستان را مصمم تر و دشمنان را براى هميشه مايوس خواهد ساخت، و اين نكته كرارا در قرآن به وضوح ديده مى شود.

بعلاوه اين تكرار و تاءكيدها در حقيقت تكرار محض نيست بلكه دستورات تازه اى نيز هم همراه دارد، از جمله اينكه در آيات گذشته تكليف مسلمانان در ارتباط با مساءله قبله نسبت به شهرى كه در آن زندگى مى كردند مشخص شده بود، اما در اين آيه و آيه بعد، حكم نمازگزاران را به هنگام مسافرت در هر نقطه و هر ديار روشن مى سازد.

در آيه بعد، حكم عمومى توجه به مسجد الحرام را در هر مكان و هر نقطهاى تكرار مى كند مى گويد: (از هر جا خارج شدى و به هر نقطه روى آوردى، صورت خود را به هنگام نماز متوجه مسجد الحرام كن )( و من حيث خرجت فول وجهك شطر المسجد الحرام ) .

درست است كه روى سخن در اين جمله به پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) است ولى مسلما منظور عموم نمازگزاران مى باشد، ولى در جمله بعد براى تاءكيد و تصريح اضافه مى كند: (و هر جا شما بوده باشيد روى خود را به سوى آن كنيد)( و حيث ما كنتم فولوا وجوهكم شطره ) .

سپس در ذيل همين آيه به سه نكته مهم اشاره مى كند

1- كوتاه شدن زبان مخالفان مى گويد (اين تغيير قبله به خاطر آن صورت گرفت كه مردم حجتى بر ضد شما نداشته باشند)( لئلا يكون للناس عليكم حجة ) .

هر گاه اين تغيير قبله صورت نمى گرفت از يك سو زبان يهود به روى مسلمانان باز مى شد و مى گفتند: ما در كتب خود خوانده ايم كه نشانه پيامبر موعود اين است كه به سوى دو قبله نماز مى خواند و اين نشانه در محمد (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) نيست، و از سوى ديگر مشركان ايراد مى كردند كه او مدعى است براى احياء آئين ابراهيم آمده، پس چرا خانه كعبه را كه پايه گزارش ابراهيم است فراموش نموده، اما حكم تغيير قبله موقت به قبله دائمى، زبان هر دو گروه را بست.

ولى از آنجا كه هميشه افراد بهانه جو و ستمگرى هستند كه در برابر هيچ منطقى تسليم نمى شوند، استثنائى براى اين موضوع قائل شده، مى گويد: (مگر كسانى از آنها كه ستم كرده اند)( الا الذين ظلموا منهم ) .

كه اينها به هيچ صراطى مستقيم نيستند، اگر به سوى بيت المقدس نماز بخوانيد مى گويند اين قبله يهود است و شما دنباله رو ديگرانيد، و اگر به سوى كعبه باز گرديد مى گويند شما ثبات و بقائى نداريد، بقيه آئين شما نيز به زودى دستخوش دگرگونى خواهد شد!

اين بهانه جويان به حق شايسته نام ستمگر و ظالمند، چرا كه هم بر خود ستم مى كنند و هم بر مردم كه سد راه هدايت آنها مى شوند.

2- از آنجا كه عنوان كردن اين گروه لجوج را با نام (ستمگر) ممكن بود در بعضى توليد وحشت كند مى گويد (از آنها هرگز نترسيد، و تنها از من بترسيد)( فلا تخشوهم و اخشونى ) .

اين يكى از اصول كلى و اساسى تربيت توحيدى اسلامى است كه از هيچ چيزى و هيچ كس جز خدا نبايد ترس ‍ داشت، تنها ترس از خدا (يا صحيحتر ترس از نافرمانى او) شعار هر مسلمان با ايمان است، كه اگر اين اصل بر روح و جان آنها پرتوافكن شود، هرگز شكست نخواهند خورد.

اما مسلمان نماهائى كه به عكس دستور بالا، گاه از شرق مى ترسند و گاه از قدرت غرب گاه از (منافقين داخلى ) و گاه از (دشمنان خارجى ) خلاصه از همه چيز و همه كس جز خدا وحشت دارند آنها هميشه زبون و حقير و شكست خورده اند.

3- تكميل نعمت خداوند به عنوان آخرين هدف براى تغيير قبله ذكر شده، مى فرمايد (اين به خاطر آن بود كه شما را تكامل بخشم و از قيد تعصب برهانم (و نعمت خود را بر شما تمام كنم تا هدايت شويد)( و لاتم نعمتى عليكم و لعلكم تهتدون ) .

در حقيقت تغيير قبله يكنوع تربيت و تكامل و نعمت براى مسلمانان بود تا با انضباط اسلامى آشنا شوند و از تقليد و تعصب برهند، زيرا همانگونه كه گفتيم

خداوند در آغاز براى جدا كردن صفوف مسلمانان از بت پرستان كه در برابر كعبه كه آن روز بت خانه بزرگى بود سجده مى كردند دستور داد به سوى بيت المقدس نماز بخوانند، تا موضع آنان در برابر مشركان مشخص گردد، اما بعد از هجرت پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) هم زمان با تشكيل حكومت اسلامى دستور توجه به سوى كعبه صادر شد، و مسلمانان متوجه قديمى ترين خانه توحيد شدند و به اين ترتيب يك مرحله از تكامل جامعه اسلامى تحقق يافت.

آيه(151) (152)و ترجمه

( كما ارسلنا فيكم رسولا منكم يتلوا عليكم ءايتنا و يزكيكم و يعلمكم الكتب و الحكمة و يعلمكم ما لم تكونوا تعلمون ) ( 151 ) ( فاذكرونى اذكركم و اشكروا لى و لا تكفرون ) ( 152 )

ترجمه:

151- همانگونه (كه با تغيير قبله نعمت خود را بر شما كامل كرديم ) رسولى در ميان شما از نوع خودتان فرستاديم تا آيات ما را بر شما بخواند، و شما را تزكيه كند، و كتاب و حكمت بياموزد، و آنچه نمى دانستيد به شما ياد دهد.

152- پس به ياد من باشيد تا به ياد شما باشم، و شكر مرا گوئيد و كفران (در برابر نعمتها) نكنيد.

تفسير:

برنامه هاى رسول الله

خداوند در آخرين جمله از آيه گذشته يكى از دلائل تغيير قبله را تكميل نعمت خود بر مردم و هدايت آنان بيان كرد، در آيه مورد بحث با ذكر كلمه كما اشاره به اين حقيقت مى كند كه تغيير قبله تنها نعمت خدا بر شما نبود، بلكه نعمتهاى فراوان ديگرى به شما داده است (همانگونه كه رسولى در ميان شما از نوع خودتان فرستاديم )( كما ارسلنا فيكم رسولا منكم ) .

كلمه (منكم ) (از شما) ممكن است اشاره به اين معنى باشد كه او از نوع بشر است و تنها بشر مى تواند مربى و رهبر و سرمشق انسانها گردد و از دردها و نيازها و مسائل او آگاه باشد كه اين خود نعمت بزرگى است

و يا منظور اين است كه او از نژاد شما و هموطن شما است، زيرا عربهاى جاهلى بر اثر تعصب شديد نژادى ممكن نبود زير بار پيامبرى از غير نژاد خود بروند، چنانكه در آيه 198 و 199 سوره شعراء مى خوانيم:( و لو نزلناه على بعض الاعجمين فقراه عليهم ما كانوا به مؤ منين ) : (اگر ما قرآن را بر مردى از غير عرب نازل مى كرديم و بر آنها مى خواند هرگز به او ايمان نمى آوردند) و اين براى آنها نعمت مهمى محسوب مى شد كه پيامبر از خودشان باشد.

البته اين براى آغاز كار بود، اما سر انجام مسأله نژاد و وطن (جغرافيائى ) از برنامه ها حذف شد و دستور اصلى و جاودانه اسلام كه جهان را وطن، و انسانيت را نژاد معرفى مى كند، اعلام گرديد بعد از ذكر اين نعمت به چهار نعمت ديگر كه از بركت اين پيامبر عايد مسلمين شد اشاره مى كند:

1- (آيات ما را بر شما مى خواند)( يتلوا عليكم آياتنا ) .

(يتلو) از ماده (تلاوت ) به معنى پى در پى در آوردن است لذا هنگامى كه عباراتى پى در پى (و روى نظام صحيح ) خوانده شود از آن تعبير به تلاوت مى كنند، يعنى پيامبر، سخنان خدا را روى نظام صحيح و مناسبى پى در پى بر شما مى خواند تا قلوبتان را آماده پذيرش معانى آن كند، بنابراين تلاوت منظم و حساب شده پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) براى ايجاد آمادگى در برابر تعليم و تربيت است كه در جمله هاى بعد به آن اشاره مى شود.

2- (او شما را پرورش مى دهد) (و يزكيكم ).

(تزكيه ) در اصل (چنانكه راغب در مفردات گويد) به معنى افزودن و نمو دادن است، يعنى او با كمك گرفتن از آيات خدا بر كمالات معنوى و مادى، شما مى افزايد، و روحتان را نمو مى دهد، گلهاى فضيلت را بر شاخسار وجودتان آشكار مى سازد و انواع صفات زشت را كه در عصر جاهليت، جامعه شما را فرا گرفته بود ميزدايد.

3- و كتاب و حكمت به شما مى آموزد( و يعلمكم الكتاب و الحكمة ) .

گرچه (تعليم ) بطور طبيعى مقدم بر (تربيت ) است، اما همانگونه كه سابقا هم اشاره كرديم قرآن مجيد براى اثبات اين حقيقت كه هدف نهائى (تربيت ) است غالبا آن را مقدم بر تعليم آورده است:

فرق ميان (كتاب ) و (حكمت )، ممكن است از اين نظر باشد كه كتاب اشاره به آيات قرآن و وحى الهى است كه به صورت اعجاز بر پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) نازل شده، ولى حكمت سخنان پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) و تعليمات او است كه سنت نام دارد.

و نيز ممكن است (كتاب ) اشاره به اصل دستورات باشد و حكمت اشاره به (اسرار) فلسفه ها، علل و نتائج آن باشد.

بعضى از مفسران نيز احتمال داده اند كه حكمت اشاره به حالت و ملكه اى باشد كه از تعليمات كتاب حاصل مى شود، و با داشتن آن انسان مى تواند هر كار را بجاى خود انجام دهد نويسنده تفسير (المنار) بعد از ذكر تفسير نخست (منظور از حكمت (سنت ) است ) آن را نادرست مى شمرد، و به آيه 39 سوره اسراء ذلك مما اوحى اليك ربك من الحكمة (اينها از امورى است كه پروردگارت از حكمت به تو وحى فرستاده ) استدلال مى كند.

ولى به عقيده ما پاسخ اين ايراد روشن است زيرا حكمت، معنى وسيعى دارد و ممكن است به آيات قرآن و اسرارى كه از اين طريق بر پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) نازل شده اطلاق گردد، ولى آنجا كه (حكمت ) در برابر كتاب (قرآن ) قرار مى گيرد (مانند آيه مورد بحث و آيات مشابه آن ) مسلما منظور از آن غير از كتاب است و آن چيزى جز (سنت ) نخواهد بود.

4 (و آنچه را نمى دانستيد به شما تعليم مى دهد( و يعلمكم ما لم تكونوا تعلمون ) .

گرچه اين موضوع در جمله قبل كه تعليم كتاب و حكمت است وجود داشته ولى قرآن مخصوصا آن را تفكيك مى كند، تا به آنها به فهماند اگر پيامبران نبودند بسيارى از علوم براى هميشه از شما مخفى بود، آنها تنها رهبر اخلاقى و اجتماعى نبودند، بلكه پيشواى علمى نيز بودند كه بدون رهبرى آنها علوم انسانى نضج نمى گرفت.

با توجه به نعمتهاى مختلف الهى كه در اين آيه بيان شد، در آيه بعد به مردم اعلام مى كند كه جا دارد شكر اين نعمتهاى بزرگ را بجا آورند و با بهره گيرى صحيح از اين نعمتها، حق شكر او را ادا كنند، مى فرمايد: (مرا ياد كنيد تا شما را ياد كنم و شكر مرا بجا آوريد و كفران نكنيد)( فاذكرونى اذكركم و اشكروا لى و لا تكفرون ) .

بديهى است جمله مرا ياد كنيد تا شما را ياد كنم اشاره به يك معنى عاطفى ميان خدا و بندگان نيست، آن گونه كه در ميان انسانها است كه به هم مى گويند: به ياد ما باشيد تا به ياد شما باشيم بلكه اشاره به يك اصل تربيتى و تكوينى است، يعنى بياد من باشيد، به ياد ذات پاكى كه سرچشمه تمام خوبيها و نيكيها است و به اين وسيله روح و جان خود را پاك و روشن سازيد و آماده پذيرش رحمت پروردگار، توجه شما به اين ذات پاك شما را در فعاليتها مخلص تر مصمم تر، نيرومندتر، و متحدتر مى سازد.

همانگونه كه منظور از (شكرگزارى و عدم كفران ) تنها يك مساءله تشريفاتى و گفتن با زبان نيست، بلكه منظور آن است كه هر نعمتى را درست به جاى خود مصرف كنيد و در راه همان هدفى كه براى آن آفريده شده به كار گيريد تا مايه فزونى رحمت و نعمت خدا گردد.

نكته ها

نكته 1- گفتار مفسران در تفسير جمله

( فاذكرونى اذكركم)

مفسران در شرح اين جمله، و اينكه منظور از يادآورى بندگان چيست و يادآورى خداوند چگونه است تفسيرهاى متنوعى ذكر كرده اند كه فخر رازى در تفسير كبير خود آن را در ده موضوع خلاصه كرده:

1- مرا به (اطاعت ) ياد كنيد، تا شما را به (رحمتم ) ياد كنم (شاهد اين سخن آيه 132 سوره آل عمران است كه مى گويد:( اطيعوا الله و الرسول لعلكم ترحمون ) .

2- مرا به (دعا) ياد كنيد، تا شما را به (اجابت ) ياد كنم (شاهد اين سخن آيه 60 سوره است كه مى گويد:( ادعونى استجب لكم )

3- مرا به (ثنا و طاعت ) ياد كنيد، تا شما را به (ثنا و نعمت ) ياد كنم.

4- مرا در (دنيا) ياد كنيد تا شما را در (جهان ديگر) ياد كنم.

5- مرا در (خلوتگاه ها) ياد كنيد تا شما را در جمع ياد كنم.

6- مرا به (هنگام وفور نعمت ) ياد كنيد، تا شما را در (سختيها) ياد كنم.

7- مرا به عبادت ياد كنيد تا شما را به كمك ياد كنم (شاهد اين سخن جمله اياك نعبد و اياك نستعين است ).

8- مرا به (مجاهدت ) ياد كنيد، تا شما را به (هدايت ) ياد كنم (شاهد اين سخن آيه 69 سوره عنكبوت است كه مى فرمايد( و الذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا ) .

9- مرا به (صدق و اخلاص ) ياد كنيد شما را به (خلاص و مزيد اختصاص ) ياد مى كنم.

10- مرا به (ربوبيت ) ياد كنيد شما را به رحمت ياد مى كنم مجموعه سوره حمد مى تواند گواه اين معنى باشد).

البته هر يك از اين امور جلوهاى از جلوه هاى معنى وسيع اين آيه است و آيه فوق همه اين معانى و حتى غير آن را نيز شامل مى شود: مرا به (شكر) ياد كنيد تا شما را به (زيادى نعمت ) ياد كنم، چنانكه در آيه 7 سوره ابراهيم مى خوانيم لئن شكرتم لازيدنكم.

بدون شك هر گونه توجه به خداوند چنانكه گفتيم يك اثر تربيتى دارد كه در پرتو ياد خدا در وجود انسان پرتوافكن مى شود، و روح و جان او بر اثر اين توجه آمادگى نزول بركات جديدى كه متناسب با نحوه ياد او است پيدا مى كند.

نكته 2- ذكر خدا چيست؟

مسلم است منظور از ذكر خدا تنها يادآورى به زبان نيست، كه زبان ترجمان قلب است، هدف اين است با تمام قلب و جان به ذات پاك خدا توجه داشته باشيد، همان توجهى كه انسان را از گناه باز مى دارد و به اطاعت فرمان او دعوت مى كند.

به همين دليل در احاديث متعددى از پيشوايان اسلام نقل شده است كه منظور از ذكر خدا يادآورى عملى است، در حديثى از پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) مى خوانيم كه به على (عليه‌السلام ) وصيت فرمود و از جمله وصايايش اين بود: ثلاث لا تطيقها هذه الامة المواساة للاخ فى ماله و انصاف الناس من نفسه، و ذكر الله على كل حال، و ليس هو سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اكبر، و لكن اذا ورد على ما يحرم الله عليه خاف الله تعالى عنده و تركه: (سه كار است كه اين امت توانائى انجام آن را (بطور كامل ) ندارند، مواسات و برابرى با برادر دينى در مال، و اداى حق مردم با قضاوت عادلانه نسبت به خود و ديگران، و خدا را در هر حال ياد كردن، منظور سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اكبر نيست، بلكه منظور اين است هنگامى كه كار حرامى در مقابل او قرار مى گيرد از خدا بترسد و آن را ترك گويد.

ولى به هر حال چه جالب است كه خداوند با آن عظمت، ذكر بندگان را در كنار ذكر خود قرار مى دهد، بندگان در آن عالم محدود و كوچكشان و خداوند بزرگ در آن عالم نامحدود و بى انتها با آن همه رحمتها و بركات!