کتاب آثار گناه در زندگی و راه جبران

کتاب آثار گناه در زندگی و راه جبران0%

کتاب آثار گناه در زندگی و راه جبران نویسنده:
گروه: اخلاق اسلامی

کتاب آثار گناه در زندگی و راه جبران

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: علی اکبر صمدی یزدی
گروه: مشاهدات: 15451
دانلود: 2179

توضیحات:

کتاب آثار گناه در زندگی و راه جبران
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 193 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 15451 / دانلود: 2179
اندازه اندازه اندازه
کتاب آثار گناه در زندگی و راه جبران

کتاب آثار گناه در زندگی و راه جبران

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

فصل هفتم:پرهیز از گناهان بزرگ

از اموری که سبب آمرزش گناهان می‌شود، «پرهیز و دوری از گناهان کبیره و بزرگ» است. اگر انسان از گناهانی که بزرگ شمرده شده و از آن نهی گردیده دوری کند، خداوند گناهان کوچک او را نادیده گرفته و مورد آمرزش و مغفرت قرار می‌دهد.

«إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبَآئِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنکُمْ سَیِّاتِکُمْ وَنُدْخِلْکُمْ مُدْخَلاً کَرِیماً»؛ (381) «اگر شما از گناهان کبیره‌ای که از آن‌ها نهی شده‌اید، پرهیز نمایید، گناهان کوچک شما را می‌پوشانیم وشما را در جایگاه خوبی وارد می‌سازیم».

آیات شریفه قرآن، گناهان را به دو دسته تقسیم کرده است:

الف) گناهان بزرگ (کبیره)

ب) گناهان کوچک (صغیره)

از گناهان بزرگ در آیات متعدّد به «کبیره»تعبیر شده است؛ امّا از گناهان کوچک، گاهی به «سَیِّئه» تعبیر شده؛ مثل آیه فوق که ملاحظه شد و گاهی هم به «صغیره» تعبیر می‌شود؛ مانند آیه 49 از سوره مبارکه کهف که می‌فرماید: مجرمین وقتی روز قیامت نامه اعمال خود را می‌بینند فریادشان بلند می‌شود:«... یا وَیْلَتَنا مالِ هذَا الْکِتابِ لَا یُغادِرُ صَغِیرَةً وَلَا کَبِیرَةً إِلَّا أَحْصَیاها...»؛ (382) «ای وای بر ما! این نامه عمل از آنِ چه کسی است که هیچ گناه کوچک و بزرگی را فرو گذار نکرده مگر این به‌آن را به شمارش آورده است».

و گاهی نیز به «لَمَمْ» تعبیر شده است؛ چنان که خداوند می‌فرماید:«الَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبآئِرَ الْإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ إِلَّا اللَّمَمَ إِنَّ رَبَّکَ وَاسِعُ الْمَغْفِرَةِ...» ؛(383) «کسانی که از گناهان بزرگ و اعمال زشت جز «لمم» دوری کنند، آمرزش پروردگار تو گسترده است».

مفسّران برای «لَمَمْ» تفسیرهای مختلفی کرده‌اند:

الف) بعضی گفته‌اند: «لَمَمْ» همان گناهان صغیره و کوچک است.

ب) برخی نیز آن را نیّت معصیت بدون انجام آن تفسیر کرده‌اند.

ج) گروهی هم به معاصی کم اهمیّت تفسیر نموده‌اند.

د) گاه نیز گفته شده است که «لَمَمْ» هر گونه گناه اعمّ از صغیره و کبیره را شامل می‌شود، مشروط بر این که عادت نشده باشد، گاه‌گاه اتّفاق بیفتد و انسان متذکّر شده، توبه کند.

به هر حال، از آیات قرآن استفاده می‌شود که گناه دو نوع است: کبیره و صغیره که گاهی از آن به «سَیّئه» و گاهی به «لَمَمْ»تعبیر شده است.

معنای گناه کبیره و صغیره‌

یکی از مسائلی که قابل بحث و بررسی است این است که «گناه کبیره» چه گناهی است و «گناه صغیره» چه نوع است؟ به عبارت دیگر: چگونه می‌شود گناه کبیره را شناخت و فرق آن را با صغیره دانست؟

پاسخ آن این است که گناه کبیره هر نوع گناهی است که از نظر اسلام، بزرگ و پراهمیّت است و نشانه اهمیّت آن می‌تواند این باشد که در قرآن مجید، تنها به نهی از آن اکتفا نشده بلکه وعده عذاب نیز بر آن داده شده؛ مانند: قتل نفس، زنا، ربا خواری، بی‌نمازی و...لذا در روایات اهل بیتعليهم‌السلام آمده است: «أَلْکَبائِرُ اللَّتِی أَوْجَبَ اللَّهُ عَزَوَّجَلَّ عَلَیْهَا النّارَ»؛ «گناهان کبیره گناهانی است که خداوند برای آن‌ها مجازات آتش مقدّر کرده است».

مضمون این حدیث از امام باقر، امام صادق و امام علیّ بن موسی الرضاعليهم‌السلام نقل شده است.(384)

چهار طریق برای شناخت گناه کبیره‌

مرحوم آیت اللَّه سیّد محمّد کاظم یزدی (صاحب کتاب عروة الوثقی) در شرایط امام جماعت، چهار طریق برای شناخت گناهان کبیره بیان نموده است که ذکر آن در اینجا مناسب است. ایشان می‌فرماید: گناهان کبیره را از چهار طریق می‌شود شناخت:

الف) «هِیَ کُلُّ مَعْصِیَةٍ وَرَدَ النَّصُّ بِکَوْنِها کَبِیرَةً»؛ « هر گناهی که در قرآن و حدیث، به کبیره بودن آن تصریح شده باشد».

در این جهت، روایاتی از ائّمهعليهم‌السلام رسیده که تعداد گناهان کبیره، در برخی از آن‌ها هفت، در بعضی 21 و در برخی نیز به سی عدد بالغ شده است؛ البته تعداد بیشتری نیز گفته شده که به زودی بیان می‌شود.

ب)«أَوْ وَرَدَ التَّوْعِیدُ بِالنّارِ عَلَیْهِ فِی الْکِتابِ أَوِ السُّنَّةِ صَرِیحاً أَوْضِمْناً»؛ «هر گناهی که در قرآن کریم و سنّت معتبره، نسبت به آن‌وعده آتش داده شده باشد؛ چه به صورت صریح یا به صورت ضمنی و غیر مستقیم».

به عنوان مثال: قرآن کریم می‌فرماید: «وَمَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزَآؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فِیها...»؛(385) «و کسی که مؤمنی را از روی عمد به قتل برساند، جزای او جهنّم است و در آتش جهنّم به طور دائم باقی خواهد ماند».

یا این که اگر صریحاً وعده عذاب داده نشده، به طور ضمنی وعده داده شده باشد؛ به عنوان مثال: در روایت است که رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: «مَنْ تَرَکَ الصَّلوةَ مُتَعَمِّداً فَقَدْ بَرِءَ مِنْ ذِمَّةِ اللَّهِ وَذِمَّةِ رَسُولِهِ»؛(386) «کسی که عمداً نماز را ترک کند، از ذمّه خدا و رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله خارج شده است».

در این روایت به عذاب تصریح نشده؛ ولی پیداست که ترک نماز از گناهان کبیره است؛ زیرا چه گناهی بالاتر از کاری که موجب شود انسان از ذمّه خدا و رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله خارج شود.

ج)«أَوْ وَرَدَ فِی الْکِتابِ أَوِالسُّنَّةِ کَوْنُهُ أَعْظَمَ مِنْ إِحْدیَ الْکَبائرِ الْمَنْصُوصَةِ الْمَوْعُودِ عَلَیْها بِالنّارِ»؛ «هر گناهی که در قرآن و روایات از گناهی که کبیره بودن آن مسلّم است و به آن وعده عذاب آتش داده شده، بزرگ‌تر شمرده شود».

به عنوان مثال: قتل نفس به طور مسلّم از گناهان کبیره است، آن‌گاه می‌بینیم قرآن‌کریم می‌فرماید: «وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ» ؛(387) «فتنه و فساد از قتل شدیدتر است».

«وَالْفِتْنَةُ أَکْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ» ؛(388) «فتنه از قتل بزرگ‌تر است».

بنابراین معلوم می‌شود که «فتنه» نیز از گناهان کبیره است.

یا مثلاً زنا از گناهانی است که روایات ما به کبیره بودن آن صراحت دارد، امّا روایت می‌گوید: «أَلْغَیْبَةُ أَشَدُّ مِنَ الزِّنا»؛(389) «غیبت کردن از زنا بدتر است».

مثال دیگر: شراب‌خواری، بدون، شکّ از گناهان کبیره است، ولی روایت می‌گوید: «وَالْکِذْبُ شَرٌّ مِنَ الشَّرابِ»؛ «دروغگویی از شرابخواری بدتر است».

پس دروغ نیز از کبیره است.

د - «أَوْ کانَ عَظِیماً فِی أَنْفُسِ أَهْلِ الشَّرْعِ»؛ «یا هر گناهی که نزد متدیّنین و متشرّعین بزرگ شمرده شود».

مثال: نجس کردن مسجد از روی عمد و آگاهی، به قصد جسارت و بی‌حرمتی، یا پاره کردن و سوزاندن قرآن کریم، نزد همه مردم متدیّن گناه بزرگ حساب می‌شود، پس این هم از گناهان کبیره است.

آنچه ذکر شد، راه‌های شناخت «گناهان کبیره» بود که مرحوم صاحب عروه آن‌ها را ذکر کرده است.

تعداد گناهان کبیره‌

روایات اسلامی در مورد تعداد گناهان کبیره، مختلف و گوناگون است، در بعضی، تعداد آن‌ها را هفت، برخی 21 و در جمعی تا هفتاد گناه ذکر شده است.

البتّه شک نیست حکمتی در کار بوده است که قرآن کریم و روایات معصومینعليهم‌السلام به طور دقیق گناهان کبیره را مشخّص نکرده‌اند. ممکن است یکی از حکمت‌ها این باشد که اگر گناهان کبیره به طور مشخّص معیّن می‌شد و مردم آن‌ها را می‌شناختند، سعی می‌کردند از همین گناهان پرهیز کنند و اقدام به سایر گناهان می‌کردند و در نتیجه گرفتار مفاسد گناهان می‌شدند. علاوه بر این که اصرار و تکرار گناه صغیره نیز آن را تبدیل به گناه کبیره می‌کند که در جای خود بیان خواهیم کرد.

وجه دیگر اختلاف روایات در این مورد این است که گاهی برخی از روایات، مهم‌ترین گناهان کبیره را ذکر می‌کنند نظیر روایاتی که تعداد آن‌ها را «هفت» گناه ذکر نموده است. و گاهی برخی روایات،گناهان درجه دوّم را ذکر کرده‌اند، نظیر روایاتی که تعداد گناهان کبیره را بیست گناه بر شمرده و گاهی نیز اکثر گناهان کبیره را نام برده، مثل روایاتی که بیش از سی گناه را بیان می‌کنند.

البتّه گاهی نیز گناهی در ضمن گناه دیگر ذکر شده و از ذکر آن گناه، به صورت مستقّل، خود داری شده؛ مانند روایتی که عبید بن زراره از حضرت امام صادق‌عليه‌السلام در مورد گناهان کبیره و تعداد آن‌ها پرسید، حضرت فرمود: «هُنَّ فِی کِتابِ عَلِیٍ‌عليه‌السلام سَبْعٌ: أَلْکُفْرُ بِاللَّهِ، وَقَتْلُ النَّفْسِ، وَعُقُوقُ الْوَالِدَیْنِ، وَاَکْلُ الرِّبا بَعْدَ الْبَیِّنَةِ، وَأَکْلُ مالِ الْیَتِیمِ ظُلْماً، وَالْفَرارُ مِنَ الزَّحْفِ، وَالتَّعَرُّبُ بَعْدَ الْهِجرةِ»؛ «گناهان کبیره در کتاب علی‌عليه‌السلام هفت گناه است: الف) کفر به خدا. ب) قتل نفس. ج) عاق والدین. د) خوردن ربا بعد از روشن شدن موضوع. ه) خوردن مال یتیم از روی ظلم. و) فرار از جنگ. ز) برگشتن به بدویّت بعد از هجرت».

عبید بن زراره گفت: آیا یک درهم مال یتیم از روی ظلم خوردن بزرگ‌تر است یا ترک نماز؟

حضرت فرمود: ترک نماز.

گفت: پس چرا ترک نماز را از گناهان کبیره نشمردید؟

حضرت فرمود: نخستین گناهی که برایت گفتم چه بود؟

گفت: کفر.

حضرت فرمود: ترک کننده نماز کافر است.(390)

بنابراین، چون انسان بی‌نماز در عنوان کافر داخل است، امام علی‌عليه‌السلام آن را به صورت مستقّل ذکر نفرمود.

گناهان کبیره در بیان امام صادق‌علیه السلام‌

حضرت عبدالعظیم حسنی از حضرت امام جوادعليه‌السلام نقل می‌کند که حضرت فرمود: پدرم نقل کرد از پدرش موسی بن جعفرعليه‌السلام که فرمود: روزی عمرو بن عبید بر امام صادق‌عليه‌السلام وارد شد، پس از سلام، در محضر امام‌عليه‌السلام نشست و این آیه را تلاوت کرد:«الَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبآئِرَ الْإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ»؛ «کسانی که از گناهان بزرگ و اعمال زشت پرهیز می‌کنند». وسپس ساکت شد.

امام صادق‌عليه‌السلام فرمود: چرا ساکت شدی؟

گفت: دوست دارم بدانم گناهانی که در قرآن به عنوان کبیره ذکر شده است کدامند؟

حضرت فرمود: بزرگ‌ترین گناهان از این قرار است:

الف) شرک به خدا؛ زیرا خداوند می‌فرماید:«مَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیْهِ الْجَنَّةَ وَمَأْواهُ النّارُ وَما لِلظَّالِمِینَ مِنْ أَنصارٍ» ؛(391) «کسی که به خداوند مشرک شود، پس به راستی که خداوند بهشت را بر او حرام کرده، جایگاه او آتش است و برای ستمکاران یاوری نخواهد بود».

ب) ناامیدی و یأس از رحمت پروردگار؛ زیرا خداوند متعال می‌فرماید: «لَا یَایَْسُ مِنْ رَّوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْکافِرُونَ» ؛(392) «از رحمت خداوند مأیوس نمی‌شود مگر گروه کافران».

ج) در امان بودن از مکر خداوند؛ زیرا خداوند می‌فرماید:«فَلَا یَأْمَنُ مَکْرَ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ» ؛(393) «از مکر وکید خدا خود را ایمن نمی‌بینند مگر گروه زیانکاران».

د) عاق والدین؛ زیرا خداوند عاق والدین را جبّار شقی خوانده است. حضرت عیسی‌عليه‌السلام وقتی در آغوش مادر لب به سخن گشود و خود را معرّفی کرد، گفت: خداوند مرا به نماز و زکات سفارش کرد و امر نمود که نسبت به مادرم نیکی کنم و جبّار شقی نباشم:«وَبَرّاً بِوَالِدَتِی وَلَمْ یَجْعَلْنِی جَبّاراً شَقِیّاً» .(394)

ه) آدم کشی و قتل نفس؛ زیرا خداوند فرموده است:«وَمَن یَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزَآؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فِیها وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَاباً عَظِیماً» ؛(395) «کسی که مؤمنی را از روی عمد به قتل برساند، کیفر او جهنّم دائمی است و مورد خشم و لعن خداوند خواهد بود وخداوند برای او عذابی بزرگ آماده کرده است».

و) تهمت به زنان پاکدامن؛ زیرا خداوند فرموده:«إِنَّ الَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ الْغافِلاتِ الْمُؤْمِناتِ لُعِنُوا فِی الدُّنْیا وَالْأَخِرَةِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ» ؛(396) «کسانی که به زنان پاکدامن، غافل (از کارهای زشت) و مومن، تهمت بزنند، در دنیا و آخرت مورد لعنت خواهند بود و برای آنان عذابی بزرگ است».

ز) خوردن مال یتیم؛زیرا خداوند می‌فرماید:«إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوَالَ الْیَتامَی ظُلْماً إِنَّما یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ ناراً وَسَیَصْلَوْنَ سَعِیراً» ؛(397) «به راستی کسانی که اموال یتیمان را از روی ستم بخورند، به تحقیق در دل‌های خویش آتش می‌خورند و برای آنان بد جایگاهی خواهد بود».

ح) فرار از جنگ؛ زیرا خداوند می‌فرماید:«وَمَنْ یُوَلِّهِمْ یَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلَّا مُتَحَرِّفاً لِقِتالٍ أَوْ مُتَحَیِّزاً إِلَی فِئَةٍ فَقَدْ بَآءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَمَأْوَاهُ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِیرُ» ؛(398) «و هر کس در آن هنگام به آنان پشت کند مگر آن که هدفش کناره‌گیری از میدان برای حمله مجدّد و یا به قصد پیوستن به گروهی (از مجاهدان) بوده باشد، (چنین کسی) به غضب خدا گرفتار خواهد شد و جایگاه او جهنّم است».

ط) ربا خواری؛ زیرا خداوند می‌فرماید:«الَّذِینَ یَأْکُلُونَ الرِّبَوا لا یَقُومُونَ إِلَّا کَما یَقُومُ الَّذِی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطنُ مِنَ الْمَسِ‌ّ...» .(399) «کسانی که ربا می‌خورند (در قیامت) بر نمی‌خیزند مگر مانند کسی که بر اثر تماس شیطان، دیوانه شده و نمی‌تواند تعادل خود را حفظ کند؛ گاهی زمین می‌خورد، گاهی به پا می‌خیزد».

ی) سحر؛ زیرا خداوند می‌فرماید:«...یُعَلِّمُونَ النّاسَ السِّحْرَ...وَلَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَرَاهُ ما لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ...» ؛(400) «و به مردم سحر آموختند... و مسلّماً می‌دانستند هر کس خریدار این گونه متاع باشد در آخرت بهره‌ای نخواهد داشت...».

ک) زنا؛ زیرا خداوند می‌فرماید:«وَمَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ یَلْقَ أَثاماً * یُضاعَفْ لَهُ الْعَذَابُ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَیَخْلُدْ فِیهِ مُهاناً * إِلَّا مَنْ تابَ...» ؛(401) «(بندگان خاص خدا زنا نمی‌کنند) و هر کس چنین کند، مجازات سختی خواهد دید، عذاب او در قیامت مضاعف می‌گردد و همیشه با خواری در آن خواهد ماند مگر کسی که توبه کند».

ل) قسم دروغ؛ زیرا خداوند می‌فرماید:«الَّذِینَ یَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَأَیْمانِهِمْ ثَمَناً قَلِیلاً أُولئِکَ لَا خَلاقَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ» ؛(402) «کسانی که پیمان الهی و سوگندهای خود را (به نام مقدّس او) به بهای ناچیز می‌فروشند، آنان بهره‌ای در آخرت نخواهند داشت».

م) غلول (خیانت)؛ زیرا خداوند می‌فرماید:«...وَمَنْ یَغْلُلْ یَأْتِ بِما غَلَّ یَوْمَ الْقِیامَةِ...» ؛(403) «و هر کس خیانت کند، روز قیامت آنچه را در آن خیانت کرده با خود (به صفحه محشر) می‌آورد».

ن) عدم پرداخت زکات؛ زیرا خداوند می‌فرماید:«...یَوْمَ یُحْمَی عَلَیْها فِی نارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوَی بِها جِباهُهُمْ وَجُنُوبُهُمْ وَظُهُورُهُمْ هذا ما کَنَزْتُمْ لأَِنفُسِکُمْ فَذُوقُوا ما کُنتُمْ تَکْنِزُونَ »؛(404) «روزی که آن را در آتش جهنّم داغ و با آن صورت‌ها و پهلوها و پشت‌هایشان را داغ می‌کنند؛ زیرا این همان چیزی است که برای خود ذخیره کرده بودند، پس بچشید آنچه را که ذخیره کردید».

س) شهادت زور و ناحقّ؛ زیرا خداوند می‌فرماید:«وَالَّذِینَ لَا یَشْهَدُونَ الزُّورَ» ؛(405) «بندگان خدا کسانی هستند که شهادت به ناحقّ نمی‌دهند».

ع) کتمان شهادت؛ زیرا خداوند می‌فرماید:«...وَمَن یَکْتُمْها فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ...» ؛(406) «و هر کس آن را کتمان کند، قلبش گنهکار است».

ف) شرابخواری؛ زیرا خداوند از آن نهی کرده، آن گونه که از بت پرستی نهی نموده است:«یا أَیُّها الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّما الْخَمْرُ وَالْمَیْسِرُ وَالْأَنْصابُ وَالْأَزْلامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّیْطانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» ؛(407) «ای کسانی که ایمان آورده‌اید شراب، قمار، بت‌ها و ازلام (نوعی بخت آزمایی)، پلید و از کارهای شیطان است از آن‌ها دوری کنید تا رستگار شود».

ص) ترک نماز؛ زیرا پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله می‌فرماید: «مَنْ تَرَکَ الصَّلاةَ مُتَعَمِّداً فَقَدْ بَرَأَ مِنْ ذِمَّةِ اللَّهَ وَذِمَّةِ رَسُولِهِ» ؛(408) «کسی که از روی عمد نمازی را ترک کند، از ذمّه خدا و رسول خدا خارج است».

ق) عهد شکنی و قطع رحم؛ زیرا خداوند می‌فرماید: «أُولئِکَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَلَهُمْ سُوءُ الدَّارِ» ؛(409) «اینان از رحمت خداوند دورند و برای آنان بد جایگاهی خواهد بود».

وقتی امام صادق‌عليه‌السلام این موارد را به عنوان گناهان کبیره ذکر کرد، عمرو بن عبید برخاست و در حالی که از گریه فریاد می‌زد، گفت:« هلاک شده است کسی که با رأی و نظر خود چیزی بگوید و درباره علم و فضیلت شما تردیدی داشته باشد».(410)

این یکی از روایاتی است که گناهان کبیره را ذکر کرده است؛ امّا باز شاید همه گناهان کبیره نباشد. در بعضی از روایات، امور دیگری نیز به عنوان گناه کبیره ذکر شده است.

نتیجه این شد که اگر کسی از گناهان بزرگ و کبیره اجتناب نماید، خداوند گناهان کوچک او را می‌پوشاند و مورد آمرزش قرار می‌دهد:«إِن تَجْتَنِبُوا کَبَآئِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنکُمْ سَیِّاتِکُمْ وَنُدْخِلْکُمْ مّدْخَلاً کَرِیماً» .(411)

تبدیل شدن گناه صغیره به کبیره

مسأله‌ای که در اینجا باید مورد توجّه قرار گیرد این است که گناه صغیره نیز همیشه صغیره نمی‌ماند بلکه گاهی صغیره هم تبدیل به کبیره می‌شود که به بعضی از آن موارد اشاره می‌کنیم:

الف) تکرار صغیره

از جمله مواردی که گناه صغیره به کبیره تبدیل می‌شود، «تکرار گناه صغیره» است. ممکن است گناهی ابتدا عنوان صغیره داشته باشد؛ امّا اگر مرتّب و مکرّر صورت گرفت و تکرار شد، دیگر عنوان صغیره نخواهد داشت بلکه تبدیل به کبیره می‌شود.

امام صادق‌عليه‌السلام می‌فرماید:«لا صَغِیرَةَ مَعَ الْإِصْرَارِ» ؛(412) «هیچ گناهی با تکرار، صغیره نخواهد ماند».

ب) گناهی که کوچک شمرده شود

مورد دیگری که گناه کوچک، بزرگ شمرده می‌شود، این است که انسان گناهی را انجام دهد و آن را کوچک به حساب آورد؛

امیرالمؤمنین‌عليه‌السلام فرمود: «أَعْظَمُ الذَّنْبِ عِنْدَ اللَّهِ ذَنْبٌ صَغُرَ عِنْدَ صاحِبِهِ»؛(413) «بزرگ‌ترین گناه نزد خداوند، گناهی است که نزد صاحبش کوچک به حساب آید».

ج) گناه از روی سرکشی

مورد دیگری که گناه هر چند کوچک باشد، بزرگ به شمار می‌رود، موردی است که انسان، گناهی را از روی طغیان و سرکشی انجام دهد:

قرآن کریم می‌فرماید:«فَأَمّا مَنْ طَغَی * وَآثَرَ الْحَیوةَ الدُّنْیا * فَإِنَّ الْجَحِیمَ هِیَ الْمَأْوَی ؛(414) «امّا کسی که طغیان کرده و زندگی دنیا را مقدّم داشته، پس همانا دوزخ جایگاه اوست».

د) گناه خواص

خداوند متعال خطاب به زنان پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله می‌فرماید: «یا نِسَآءَ النَّبِیِ‌ّ مَنْ یَأْتِ مِنْکُنَّ بِفاحِشَةٍ مُبَیِّنَةٍ یُضاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَیْنِ وَکانَ ذَلِکَ عَلَی اللَّهِ یَسِیراً» ؛(415) «ای همسران پیامبر! هر کدام از شما گناه آشکار و فاحشی مرتکب شود، عذاب او دو برابر خواهد بود و این برای خدا آسان است».

ه) شادمانی کردن به خاطر انجام گناه!

مورد دیگری که گناه، بزرگ به شمار می‌رود این است که شخصی، گناهی مرتکب شود و نسبت به انجام آن خوشحال باشد و به آن افتخار هم بنماید!

از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآلهنقل شده است که فرمود:«مَنْ أَذْنَبَ ذَنْباً وَهُوَ ضاحِکٌ دَخَلَ النّارَ وَهُوَ باکٍ»؛ (416) «کسی که با حالت خندان و سرور، گناهی مرتکب شود، با حالت گریه وارد جهنّم و آتش خواهد شد».

و) خود را از مجازات الهی مصون داشتن!

کسی که گناه می‌کند و عدم مجازات سریع خود از سوی خداوند را دلیل بر رضایت خدا به حساب آورد و خود را مصون از مجازات الهی بداند، چنین انسانی بیشتر مرتکب گناه کبیره شده است:«یَقُولُونَ فِی أَنفُسِهِمْ لَوْلَا یُعَذِّبُنَا اللَّهُ بِما نَقُولُ حَسْبُهُمْ جَهَنَّمُ یَصْلَوْنَها فَبِئْسَ الْمَصِیرُ» ؛(417) «(بعضی از گنهکاران مغرور) می‌گویند: چرا خداوند ما را به خاطر گفته هایمان مجازات نمی‌کند، آتش دوزخ برای آنان کافی است و بد جایگاهی است».

فصل هشتم:توبه مهم‌ترین عامل آمرزش گناهان

اشاره

اموری که تا کنون به عنوان آمرزش گناهان ذکر شد، هر کدام در جبران بخشی از گناهان، مؤثّر هستند؛ امّا عاملی که می‌تواند موجب آمرزش همه گناهان و معاصی گردد، «توبه» است.

توبه، تنها نیروی توانمندی است که اگر با شرایط خود صورت گیرد، قدرت دارد همه گناهان را از بین ببرد و انسان را پس از دوری از رحمت پروردگار، به مقام قرب و رضای او برساند.

توبه، باب رحمت پروردگار

از الطاف و عنایات بزرگ پروردگار عالم در حقّ بندگان خود این است که برای آنان باب توبه قرار داده و راه بازگشت را گشوده است.

اگر این باب، بسته بود و چنین مقدّر می‌گردید که هر کس با گناهی که مرتکب می‌شود، مشمول عقوبت و کیفر الهی گردد چه کسی (غیر از معصومینعليهم‌السلام ) از کیفر الهی و خشم خداوندی مصون می‌ماند؟

توبه، نهایت لطف و عطوفت پروردگار، و نشانه رحمت واسعه اوست در حقّ بندگان گنهکار خویش.

با این که بنده، گناه و نافرمانی او را نموده، باز هم او را به سوی خویش می‌خواند و از طریق توبه، وی را می‌پذیرد.

امام زین العابدین‌عليه‌السلام در پیشگاه خداوند عرضه می‌دارد: «إِلهِی! أَنْتَ الَّذِی فَتَحْتَ لِعِبادِکَ باباً إِلی عَفْوِکَ وَسَمَّیْتَهُ التَّوْبَةَ فَما عُذْرُ مَنْ أَغْفَلَ دُخُولَ ذلِکَ الْمَنْزِلِ بَعْدَ فَتْحِ الْبابِ»؛(418) «پروردگارا! تو آن کسی هستی که به روی بندگان خویش دری به سوی عفو خود گشوده و اسم آن را توبه گذاشته‌ای، پس چه عذری دارد کسی که وارد این منزل نشود، در حالی که این در به رویش باز می‌باشد؟».

دو عنایت در یک توبه‌

وجود توبه نه تنها عنایت پروردگار عالم در حقّ بندگان است بلکه اهل معرفت می‌گویند: علاوه بر این که اصل توبه عنایت خداوند است، وقتی یک بنده گنهکار توبه می‌کند و به سوی خدا باز می‌گردد، باز دو عنایت و لطف در حقّ او صورت می‌گیرد:

الف) لطف و عنایت اوّل، این است که خداوند او را متوجّه اشتباه و گناه خودش می‌کند، او را از خواب غفلت بیدار نموده و نسبت به عمل خلافش نادم و پشیمان ساخته و مقدّمات بازگشت او را فراهم می‌سازد، از کار خلاف بر می‌گردد و توبه می‌کند، اگر این لطف و عنایت نباشد، شخص گنهکار تا آخر عمر خویش در گناه و معصیت غوطه‌ور خواهد بود و هیچ گاه از این خواب غفلت بیدار نخواهد شد.

ب) هنگامی که با لطف خداوندی بیدار و متنبّه شد و توبه نمود، خداوند، توبه او را می‌پذیرد، مورد عفو قرارش می‌دهد و از گناهش می‌گذرد و این لطف دوم است که شامل حالش می‌گردد. پس توفیق توبه، یک عنایت و قبولی توبه، عنایت دیگر است که از ناحیه خداوند شامل بندگان می‌شود.

شاید آیه 118 از سوره مبارکه توبه اشاره به همین مطلب داشته باشد که می‌فرماید:«ثُمَّ تابَ عَلَیْهِمْ إِنَّهُ بِهِمْ رَءُوفٌ رَحِیمٌ» ؛(419) «سپس خداوند، رحمتش را شامل حال آنان نمود (و به آنان توفیق داد) تا توبه کنند خداوند بسیار توبه‌پذیر و مهربان است».

توبه چیست؟

راغَب اصفهانی می‌گوید: «وَالتَّوْبَةُ فِی الشَّرْعِ تَرْکُ الذَّنْبِ لِقُبْحِهِ وَالنَّدَمُ عَلی ما فَرَطَ مِنْهُ وَالْعَزِیمَةُ عَلی تَرْکِ الْمُعاوَدَةِ وَتَدارُکِ ما أَمْکَنَهُ یُتَدارَکُ مِنَ الْأَعْمالِ بِالْإِعادَةِ فَمَتَی اجْتَمَعَتْ هذِهِ الْأَرْبَعُ فَقَدْ کَمُلَ شَرائِطُ التَّوْبَةِ»؛(420) «توبه در شرع، ترک گناه است به خاطر زشتی آن و پشیمانی بر افراطی که از کار زشت خود نموده است و تصمیم بر ترک بازگشت به سوی آن گناه و به مقدار توان تدارک کردن گناه با اعمال خویش، پس هر گاه همه این امور چهارگانه جمع شود، شرایط توبه کامل می‌شود».

توبه در کلام امام علی‌عليه‌السلام

امیرالمؤمنین‌عليه‌السلام در تعریف توبه بیان زیبایی دارد که ذکر آن در اینجا مناسب به نظر می‌رسد. حضرت می‌فرماید: «أَلتَّوْبَةُ نَدْمٌ بِالْقَلْبِ وَاسْتِغْفارٌ بِاللِّسانِ وَتَرْکٌ بِالْجَوارِحِ وَإِضْمارُ أَلّا یَعُودَ»؛(421) «توبه، عبارت است از پشیمانی قلبی، استغفار با زبان، ترک کردن گناه و تصمیم به این‌که دیگر آن گناه را انجام ندهد».

معنای توبه از دیدگاه امام خمینی‌رحمه الله

حضرت امام در چهل حدیث خود در معنای «توبه» چنین می‌فرماید:

«بدان که توبه یکی از منازل مهمّه مشکله است و آن عبارت است از رجوع از طبیعت به سوی روحانیّتِ نفس بعد از آن که به واسطه معاصی و کدورت نافرمانی، نورانیّت و روحانیّت، محجوب به ظلمت شده است».(422)

شرایط توبه‌

توبه حقیقی دارای شرایطی است که اگر آن شرایط حاصل شد، توبه، توبه حقیقی است و آثار و برکات فراوانی داشته و خواهد داشت که بعداً به آن‌ها اشاره می‌کنیم؛ امّا اگر صرف توبه لفظی باشد و همراه با شرایط و اعمال خاصّ نباشد، اثر چندانی ندارد.

در روایاتی که از معصومینعليهم‌السلام رسیده، برخی از شرایط توبه بیان شده که تنها به یک روایت بسنده می‌کنیم:

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: «أَتَدْرُونَ مَنِ التّائِبُ؟ قالُوا: أَلَلَّهُمَّ لا!»؛ «آیا می‌دانید توبه کننده (حقیقی) چه کسی است؟ گفتند: خیر!».

فرمود: «إِذا تَابَ الْعَبْدُ وَلَمْ یَرْضِ الْخُصَماءُ فَلَیْسَ بِتائِبٍ»؛ «هرگاه بنده‌ای توبه کند، امّا طلبکاران و ستم کشیدگان از او راضی نشدند، توبه حقیقی نکرده است».

یعنی توبه در مسأله حقّ الناس، رضایت صاحب حقّ است و با استغفار تنها، کار درست نمی‌شود.

«مَنْ تابَ وَلَمْ یَزِدْ فِی الْعِبادَةِ فَلَیْسَ بِتائِبٍ»؛ «کسی که توبه کند ولی چیزی به عبادت او افزوده نشود، توبه نکرده است».

یعنی حال که با خدا آشتی کرد، باید بیشتر به در خانه او رفته و گذشته را جبران کند.

«وَمَنْ تابَ وَلَمْ یُغَیِّرْ لِباسَهُ فَلَیْسَ بِتائِبٍ»؛ «کسی که توبه کند ولی در لباس و قیافه ظاهری‌اش تغییری حاصل نشود، توبه واقعی نکرده است».

یعنی شخصی که توبه کرده باید آن قیافه و سر و وضعی که قبلاً داشت مانند این که: یخه باز می‌نمود، زنجیر طلا به گردن می‌انداخت، حلقه طلا به دست می‌کرد و...کنار گذاشته و شکل و ظاهر مذهبی به خود بگیرد.

«مَنْ تابَ وَلَمْ یُغَیِّرْ رُفَقائَهُ فَلَیْسَ بِتائِبٍ»؛ «کسی که توبه کند؛ امّا دوستانش تغییر نکنند، توبه ننموده است».

یعنی اگر با افراد فاسد و ناباب رفیق بود، حال که توبه کرد، باید آنان را رها نموده و دوستان مذهبی انتخاب کند.

کبوتر با کبوتر باز با باز

کند همجنس با همجنس پرواز

کسی که از گناه و لغزش و بی‌بند و باری توبه کرد، اگر دوستان دوران معصیت را کنار نگذارد، باز هم او را به همان راه خطا خواهند برد و هرگز موفّق به ترک معصیت به صورت دائمی نخواهد شد؛ بنابراین، از شرایط مهّم توبه جدا شدن از دوستان ناباب و انتخاب دوستان متدیّن و مذهبی است.

«وَمَنْ تابَ وَلَمْ یُغَیِّرْ خُلْقَهُ وَنِیَّتَهُ فَلَیْسَ بِتائَبٍ»؛ «و کسی که توبه کند؛ امّا برخوردهای اخلاقی، اجتماعی و حالات روحی او تغییر نکند، توبه او توبه نخواهد بود».

آنچه ذکر شد، شرایط توبه است که در یک روایت آمده است؛ البتّه در روایات دیگر نیز شرایط دیگری ذکر شده است که جهت رعایت اختصار، به همین نمونه بسنده می‌شود.