تفسیر نمونه جلد ۲

تفسیر نمونه0%

تفسیر نمونه نویسنده:
گروه: شرح و تفسیر قرآن

تفسیر نمونه

نویسنده: آية الله مکارم شيرازي
گروه:

مشاهدات: 41459
دانلود: 3462


توضیحات:

جلد 1 جلد 2 جلد 3 جلد 4 جلد 5 جلد 6 جلد 7 جلد 8 جلد 9 جلد 10 جلد 11 جلد 12 جلد 13 جلد 14 جلد 15 جلد 16 جلد 17 جلد 18 جلد 19 جلد 20 جلد 21 جلد 22
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 113 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 41459 / دانلود: 3462
اندازه اندازه اندازه
تفسیر نمونه

تفسیر نمونه جلد 2

نویسنده:
فارسی

آيه (267)و ترجمه

( يأيها الذين ءامنوا أ نفقوا من طيبت ما كسبتم و مما أخرجنا لكم من الا رض و لا تيمموا الخبيث منه تنفقون و لستم باخذيه إلا أن تغمضوا فيه و اعلموا أ ن الله غنى حميد ) (267)

ترجمه:

267 - اى كسانى كه ايمان آوردهايد! از قسمتهاى پاكيزه اموالى كه (از طريق تجارت ) به دست آوردهايد، و از آنچه از زمين براى شما خارج ساختهايم (از منابع و معادن و درختان و گياهان )، انفاق كنيد! و براى انفاق، به سراغ قسمتهاى ناپاك نرويد در حالى كه خود شما، (به هنگام پذيرش اموال،) حاضر نيستيد آنها را بپذيريد، مگر از روى اغماض و كراهت! و بدانيد خداوند، بى نياز و شايسته ستايش است.

شان نزول:

از امام صادق (عليه‌السلام ) نقل شده كه اين آيه درباره جمعى نازل شد كه ثروتهائى از طريق رباخوارى در زمان جاهليت جمع آورى كرده بودند و از آن در راه خدا انفاق مى كردند، خداوند آنها را از اين كار نهى كرد. و دستور داد از اموال پاك و حلال در راه خدا انفاق كنند.

در تفسير (مجمع البيان ) پس از نقل اين حديث، از على (عليه‌السلام ) نقل مى كند كه حضرت فرمود: اين آيه درباره كسانى نازل گرديد كه به هنگام انفاق خرماهاى خشك و كم گوشت و نامرغوب را با خرماى خوب مخلوط مى كردند و بعد انفاق مى نمودند به آنها دستور داده شد كه از اين كار به پرهيزند.

اين دو شان نزول هيچگونه منافاتى با هم ندارند و ممكن است آيه در مورد هر دو دسته نازل شده باشد، كه يكى ناظر به پاكى معنوى و ديگرى ناظر به مرغوبيت مادى و ظاهرى است.

ولى بايد توجه داشت كه طبق آيه 275 سوره بقره كسانى كه جاهليت اموالى از طريق رباخوارى جمع آورى كرده بودند و پس از نزول آيه خود دارى از ادامه رباخوارى نمودند، اموال گذشته بر آنها حرام نبوده است يعنى اين قانون شامل گذشته نمى شود، ولى مسلم است كه اين مال در عين حلال بودن با اموال ديگر فرق داشت و در حقيقت شبيه اموالى بود كه از طرق مكروه به دست بيايد!

تفسير:

از چه اموالى بايد انفاق كرد؟

در پاسخ آيه گذشته ثمرات انفاق و صفات انفاق كنندگان و اعمالى كه ممكن است اين كار انسانى و خداپسندانه را آلوده كند و پاداش آن را از بين ببرد بيان شد، در اين آيه - كه ششمين آيه، در اين سلسله است - سخن از چگونگى اموالى است كه بايد انفاق گردد.

نخست مى فرمايد: (اى كسانى كه ايمان آوردهايد! از اموال پاكيزهاى كه (از طريق تجارت ) به دست آوردهايد و از آنچه از زمين براى شما خارج كردهايم (از منابع و معادن زير زمينى و از كشاورزى و زراعت و باغ ) انفاق كنيد)( يا ايها الذين آمنوا انفقوا من طيبات ما كسبتم و مما اخرجنا لكم من الارض ) .

جمله (ما كسبتم،) (آنچه كسب كردهايد) اشاره به درآمدهاى تجارى است و جمله( مما اخرجنا لكم من الارض ) (از آنچه از زمين براى شما خارج ساختهايم ) اشاره به انواع درآمدهاى زراعى و كشاورزى و همچنين معادن زير زمينى است، بنابراين تمام انواع درآمدها را شامل مى شود، زيرا سرچشمه تمام اموالى كه انسان دارد، زمين و منابع گوناگون آن است حتى صنايع و دامدارى و مانند آن، همه از زمين مايه مى گيرد.

اين تعبير ضمنا اشارهاى به اين حقيقت است كه ما منابع اينها را در اختيار شما گذاشتيم بنابراين نبايد از انفاق كردن بخشى از طيبات و پاكيزهها و سرگل آن در راه خدا دريغ كنيد.

سپس براى تاكيد هر چه بيشتر مى افزايد: (به سراغ قسمتهاى ناپاك نرويد تا از آن انفاق كنيد در حالى كه خود شما حاضر نيستيد آن را بپذيريد، مگر از روى اغماض و كراهت )( و لا تيمموا الخبيث منه تنفقون و لستم باخذيه الا ان تغمضوا فيه ) .

از آنجا كه بعضى از مردم عادت دارند هميشه از اموال بى ارزش و آنچه تقريبا از مصرف افتاده و قابل استفاده خودشان نيست انفاق كنند و اينگونه انفاقها علاوه بر اينكه سود چندانى به حال نيازمندان ندارد، يك نوع اهانت و تحقير نسبت به آنها است، و موجب تربيت معنوى و پرورش روح انسانى نيز نمى باشد، اين جمله صريحا مردم را از اين كار نهى مى كند و آن را با دليل لطيفى همراه مى سازد، و آن اينكه، شما خودتان حاضر نيستيد اينگونه اموال را بپذيريد مگر از روى كراهت و ناچارى چرا درباره برادران مسلمان، و از آن بالاتر خدايى كه در راه او انفاق مى كنيد و همه چيز شما از او است راضى به اين كار مى شويد.

در حقيقت، آيه به نكته لطيفى اشاره مى كند كه انفاق در راه خدا، يك طرفش مؤ منان نيازمندند، و طرف ديگر خدا، و با اين حال اگر اموال پست و بى ارزش انتخاب شود، از يك سو تحقيرى است نسبت به نيازمندان كه ممكن است على رغم تهيدستى مقام بلندى از نظر ايمان و انسانيت داشته باشند و روحشان آزرده شود و از سوى ديگر سوء ادبى است نسبت به مقام شامخ پروردگار.

جمله (لا تتيمموا) (قصد نكنيد) ممكن است اشاره به اين باشد كه اگر در لابلاى اموالى كه انفاق مى كنيد بدون توجه چيز نامرغوبى باشد، مشمول اين سخن نيست.

سخن اين است كه از روى عمد اقدام به چنين كارى نكنيد.

تعبير به (طيبات ) (پاكيزهها) هم پاكيزگى ظاهرى را شامل مى شود، و ارزش داشتن براى مصرف، و هم پاكيزگى معنوى، يعنى اموال شبههناك و حرام زيرا افراد با ايمان از پذيرش همه اينها كراهت دارند، و جمله (الا ان تغمضوا فيه ) شامل همه مى شود و اين كه بعضى از مفسران آن را منحصر به يكى از اين دو دانسته اند صحيح به نظر نميرسد.

نظير اين آيه در سوره آل عمران آيه 92 نيز آمده است آنجا كه مى فرمايد:( لن تنالوا البر حتى تنفقوا مما تحبون ) : (هرگز به حقيقت نيكوكارى نميرسيد، مگر آنكه از آنچه دوست داريد، انفاق كنيد).

البته اين آيه بيشتر روى اثرات معنوى انفاق تكيه مى كند.

و در پايان آيه مى فرمايد: (بدانيد خداوند بى نياز و شايسته ستايش است )( و اعلموا ان الله غنى حميد ) .

يعنى نه تنها نيازى به انفاق شما ندارد، و از هر نظر غنى است، بلكه تمام نعمتها را او در اختيار شما گذارده، و لذا حميد و شايسته ستايش است.

بعضى احتمال داده اند كه (حميد) در اينجا به معنى اسم فاعل باشد (ستايش كننده ) نه به معنى محمود و ستايش شده، يعنى در عين اينكه از انفاق شما بى نياز است شما را به خاطر اموال پاكيزهاى كه انفاق مى كنيد، مورد ستايش قرار مى دهد.

نكته:

شك نيست كه انفاق در راه خدا براى تقرب به ذات پاك او است و مردم هنگامى كه ميخواهند به سلاطين و شخصيتهاى بزرگ تقرب جويند، بهترين اموال خود را به عنوان تحفه و هديه براى آنها ميبرند، در حالى كه انسانهاى ضعيفى همچون خودشاناند، چگونه ممكن است انسان به خداوند بزرگى كه تمام عالم هستى از اوست، به وسيله اموال بى ارزش و از مصرف افتاده، تقرب جويد، و اينكه مى بينيم در زكات واجب و حتى در قربانى نبايد از نوع نامرغوب استفاده كرد، نيز در همين راستا است، به هر حال بايد اين فرهنگ قرآنى در ميان همه مسلمين زنده شود كه براى انفاق، بهترين را انتخاب نمايند.

آيه (268)و ترجمه

( الشيطن يعدكم الفقر و يأمركم بالفحشاء و الله يعدكم مغفرة منه و فضلا و الله وسع عليم ) (268)

ترجمه:

268 - شيطان، شما را (به هنگام انفاق )، وعده فقر و تهيدستى مى دهد، و به فحشا (و زشتيها) امر مى كند، ولى خداوند وعده آمرزش و فزونى به شما مى دهد، و خداوند، قدرتش وسيع، و (به هر چيز) داناست. (به همين دليل، به وعدههاى خود، وفا مى كند).

تفسير:

مبارزه با موانع انفاق

در ادامه آيات انفاق در اينجا به يكى از موانع مهم آن پرداخته و آن وسوسه هاى شيطانى در زمينه انفاق است، كه انسان را از فقر و تنگدستى ميترساند، به خصوص اگر اموال خوب و قابل استفاده را انفاق كند، و چه بسا اين وسوسه هاى شيطانى مانع از انفاقهاى مستحبى در راه خدا و حتى انفاقهاى واجب مانند زكات و خمس گردد.

در اين راستا مى فرمايد: (شيطان به هنگام انفاق به شما وعده فقر و تهيدستى مى دهد)( الشيطان يعدكم الفقر ) .

و مى گويد: تامين آينده خود و فرزندانتان را فراموش نكنيد و از امروز فردا را ببينيد و آنچه بر خويشتن روا است بر ديگرى روا نيست و امثال اين وسوسه هاى گمراه كننده، به علاوه (او شما را وادار به معصيت و گناه مى كند)( و يامركم بالفحشاء ) .

(فحشاء) به معنى هر كار زشت و بسيار قبيح است، و در اينجا به تناسب بحث، به معنى بخل و ترك انفاق كه در بسيارى از موارد، نوعى معصيت و گناه است آمده (هر چند واژه فحشاء در مواردى به معنى گناه بى عفتى آمده، ولى ميدانيم در اينجا تناسب چندانى ندارد) حتى بعضى از مفسران تصريح كرده اند كه عرب به شخص بخيل، فاحش مى گويد.

اين احتمال نيز داده شده كه فحشاء در اينجا به معنى انتخاب اموال غير قابل مصرف براى انفاق است، و نيز گفته شده: منظور از آن هر معصيتى است زيرا شيطان به وسيله ترس از فقر و تهيدستى انسان را وادار به كسب مال از انواع طرق نامشروع مى كند.

تعبير به امر كردن شيطان، اشاره به همان وسوسه هاى او است، و اصولا هر نوع فكر منفى و بازدارنده و كوتاه بيننده، سرچشمهاش تسليم در برابر وسوسه هاى شيطانى است، و در مقابل، هر گونه فكر مثبت سازنده و آميخته با بلند نظرى، سرچشمهاش الهامات الهى و فطرت پاك خدادادى است.

در توضيح اين سخن بايد گفت: در نظر ابتدائى انفاق و بذل مال، چيزى جز (كم كردن ) مال نيست و اين همان نظر كوتهبينانه شيطانى است، ولى با دقت و ديد وسيع مى بينيم كه انفاق ضامن بقاى اجتماع و تحكيم عدالت اجتماعى، و سبب كم كردن فاصله طبقاتى و پيشرفت همگانى و عمومى مى باشد و مسلم است كه با پيشرفت اجتماع، افرادى كه در آن اجتماع زندگى مى كنند نيز در رفاه و آسايش خواهند بود و اين همان نظر واقعبينانه الهى است.

قرآن به اين وسيله مسلمانان را توجه مى دهد كه انفاق اگر به ظاهر، چيزى از شما كم مى كند در واقع چيزهائى بر سرمايه شما مى افزايد، هم از نظر معنوى و هم از نظر مادى.

در دنياى امروز كه نتيجه و اثر اختلافات طبقاتى و پايمال شدن ثروتها به خاطر به هم خوردن تعادل تقسيم ثروت به روشنى به چشم مى خورد درك معنى آيه فوق چندان مشكل نيست.

ضمنا از آيه استفاده مى شود كه يك نوع ارتباط ميان ترك نمودن انفاق و فحشاء وجود دارد البته اگر فحشاء به معنى بخل باشد ارتباط آن از اين جهت است كه ترك انفاق و بخششهاى مالى، آرام آرام صفت بخل را كه از بدترين صفات است در انسان ايجاد مى كند و اگر فحشاء را به معنى مطلق گناه يا گناه جنسى بگيريم باز ارتباط آن با ترك انفاق بر كسى پوشيده نيست، زيرا سرچشمه بسيارى از گناهان، و بى عفتيها و خودفروشيها، فقر و تهيدستى است علاوه بر همه اينها، انفاق يك سلسله آثار و بركات معنوى دارد كه جاى انكار نيست.

سپس مى افزايد: (خداوند آمرزش از سوى خود و فضل و بخشش را به شما وعده مى دهد)( و الله يعدكم مغفرة منه و فضلا ) .

در تفسير (مجمع البيان ) از امام صادق (عليه‌السلام ) نقل شده است كه: هنگام انفاق دو چيز از طرف خدا است و دو چيز از ناحيه شيطان آنچه از جانب خداست يكى (آمرزش گناهان ) و ديگرى (وسعت و افزونى اموال ) و آنچه از طرف شيطان است يكى وعده فقر و تهيدستى و ديگرى امر به فحشاء است.

بنابراين منظور از مغفرة، آمرزش گناهان است و منظور از فضل همانطور كه از ابن عباس نقل شده زياد شدن سرمايه ها در پرتو انفاق مى باشد.

جالب توجه اينكه از امير مؤ منان على (عليه‌السلام ) نقل شده كه فرمود: هنگامى كه در سختى و تنگدستى افتاديد به وسيله انفاق كردن، با خدا معامله كنيد (انفاق كنيد تا از تهيدستى نجات يابيد).

و در پايان آيه مى فرمايد: (خداوند قادر و توانا و عالم است ) (و الله واسع عليم ).

اشاره به اين حقيقت است كه چون خداوند قدرتى وسيع و علمى بى پايان دارد ميتواند به وعده خويش عمل كند بنابراين بايد به وعده او دلگرم بود نه وعده شيطان فريبكار و ناتوان كه انسان را به گناه ميكشاند و چون از آينده آگاه نيست و قدرتى ندارد، وعده او جز گمراهى و تشويق به نادانى نخواهد بود.

آيه (269)و ترجمه

( يؤتى الحكمة من يشاء و من يؤ ت الحكمة فقد أوتى خيرا كثيرا و ما يذكر إلا أولوا الا لب ) (269)

ترجمه:

269 - (خدا) دانش و حكمت را به هر كس بخواهد (و شايسته بداند) مى دهد، و به هر كس دانش داده شود، خير فراوانى داده شده است.

و جز خردمندان، (اين حقايق را درك نمى كنند، و) متذكر نميگردند.

تفسير:

برترين نعمتهاى الهى

با توجه به آنچه در آيه قبل گذشت، كه به هنگام انفاق، وسوسه هاى شيطانى دائر به فقر و جذبه هاى رحمانى درباره مغفرت و فضل الهى آدمى را به اين سو و آن سو ميكشد، در آيه مورد بحث سخن از حكمت و معرفت و دانش مى گويد، چرا كه تنها حكمت است كه ميتواند بين اين دو كشش الهى و شيطانى فرق بگذارد، و انسان را به وادى مغفرت و فضل بكشاند و از وسوسه هاى گمراه كننده ترس از فقر بره اند.

يا به تعبير ديگر خداوند به بعضى از افراد بر اثر پاكى و جهاد با نفس، نوعى علم و بينش مى دهد كه آثار و فوائد اطاعت الهى و از جمله انفاق و نقش حياتى آن در اجتماع را درك كند و ميان آن و وساوس ‍ شيطانى فرق بگذارد.

مى فرمايد: خداوند دانش را به هر كس بخواهد (و شايسته بداند) مى دهد( يؤ تى الحكمة من يشاء ) .

در تفسير (حكمت ) معانى زيادى ذكر شده از جمله (معرفت و شناخت اسرار جهان هستى ) و (آگاهى از حقايق قرآن ) و (رسيدن به حق از نظر گفتار و عمل ) و (معرفت و شناسائى خدا) و (آن نور الهى كه وسوسه هاى شيطانى را از الهامات الهى جدا مى سازد).

و ظاهر اين است حكمت يك معنى وسيعى دارد كه تمام اين امور، حتى نبوت را كه بعضى از معانى آن شمرده اند شامل مى شود كه آن نوعى از علم و آگاهى است، و در اصل از ماده حكم (بر وزن حرف ) به معنى منع گرفته شده و از آنجا كه علم و دانش و تدبير، انسان را از كارهاى خلاف باز مى دارد به آن حكمت گفته اند.

بديهى است منظور از جمله (من يشاء) (هر كس را كه بخواهد) اين نيست كه خداوند بدون هيچ علتى حكمت و دانش را به اين و آن مى دهد، بلكه اراده و مشيت خداوند همه جا آميخته است، با شايستگيهاى افراد، يعنى هر كس را شايسته ببيند از اين سرچشمه زلال حياتبخش سيراب مى نمايد، سپس مى فرمايد: و هر كس كه به او دانش داده شود خير فراوانى داده شده است )( و من يؤ ت الحكمة فقد اوتى خيرا كثيرا ) .

و به گفته آن حكيم: هر كس را كه عقل دادى چه ندادى و هر كس را كه عقل ندادى چه دادى!.

قابل توجه اينكه بخشنده حكمت خدا است در عين حال در اين جمله نامى از او به ميان نيامده تنها مى فرمايد: (به هر كس حكمت داده شود خير فراوانى داده شده است ).

اين تعبير گويا اشاره به اين است كه دانش و حكمت ذاتا خوب است از هر جا و از ناحيه هر كه باشد تفاوتى در نيكى آن نيست.

قابل توجه اين كه در اين جمله مى فرمايد: به هر كس دانش و حكمت داده شد خير و بركت فراوان داده شده است نه (خير مطلق ) زيرا خير و سعادت مطلق تنها در دانش نيست بلكه دانش تنها يكى از عوامل مهم آن است و در پايان آيه مى فرمايد: (تنها خردمندان متذكر مى شوند)( و ما يذكر الا اولوا الالباب ) .

تذكر به معنى يادآورى و نگاهدارى علوم و دانشها در درون روح

است. و (الباب ) جمع (لب ) به معنى (مغز) است و از آنجا كه مغز هر چيز بهترين و اساسيترين قسمت آن است به (عقل ) و (خرد) (لب ) گفته مى شود.

اين جمله مى گويد: تنها صاحبان عقل و خرد اين حقايق را حفظ مى كنند و به ياد مى آورند و از آن بهرهمند مى شوند اگر چه همه افراد (جز مجانين و ديوانگان ) صاحب عقلاند اما اولوا الالباب به همه آنها گفته نمى شود.

بلكه منظور آنهايى هستند كه عقل و خرد خود را به كار ميگيرند و در پرتو اين چراغ پر فروغ، راه زندگى و سعادت را مييابند.

اين بحث را با سخن يكى از دانشمندان اسلامى پايان ميدهيم (كه احتمالا اين سخن را از پيامبر اكرم (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) شنيده است ) (گاه مى شود كه خداوند اراده عذاب و مجازات مردم روى زمين را مى كند، ولى هنگامى كه بشنود معلمى به كودكان حكمت مى آموزد، به خاطر اين عمل، عذاب را از آنها دور مى سازد).

آيه (270) و (271)و ترجمه

( و ما أنفقتم من نفقة أ و نذرتم من نذر فإن الله يعلمه و ما للظلمين من أ نصار ) (270)( إن تبدوا الصدقت فنعما هى و إن تخفوها و تؤ توها الفقراء فهو خير لكم و يكفر عنكم من سياتكم و الله بما تعملون خبير ) (271)

ترجمه:

270 - و هر چيز را كه انفاق مى كنيد، يا (اموالى را كه ) نذر كردهايد (در راه خدا انفاق كنيد)، خداوند آنها را مى داند.

و ستمگران ياورى ندارند.

271 - اگر انفاقها را آشكار كنيد، خوب است! و اگر آنها را مخفى ساخته و به نيازمندان بدهيد، براى شما بهتر است! و قسمتى از گناهان شما را ميپوشاند، (و در پرتو بخشش در راه خدا، بخشوده خواهيد شد).

و خداوند به آنچه انجام مى دهيد، آگاه است.

تفسير:

چگونگى انفاتها

به دنبال آيات گذشته كه درباره انفاق و بخشش در راه خدا و انتخاب اموال خوب براى اين كار، توام با اخلاق و اخلاص بحث ميكرد در اين دو آيه، سخن از چگونگى انفاقها و علم خداوند نسبت به آن است.

در آيه نخست مى فرمايد: آنچه را كه انفاق مى كنيد يا نذرهايى كه (در اين زمينه كرده ايد) خداوند همه آنها را مى داند( و ما انفقتم من نفقة او نذرتم من نذر فان الله يعلمه ) .

كم باشد يا زياد، خوب باشد يا بد، از طريق حلال تهيه شده باشد يا حرام، با اخلاص همراه باشد يا توأ م با ريا، همراه با منت و آزار باشد يا بدون آن، از ام باشد كه خداوند دستور انفاق آن را داده است يا به وسيله نذر بر خود واجب كرده باشيد، هر گونه باشد، خدا از تمام جزئيات آن آگاه است و جزاى آن را از خوب و بد به تناسب آن خواهد داد.

و در پايان آيه مى فرمايد: و ظالمان ياورى ندارند( و ما للظالمين من انصار ) .

ظالمان در اينجا اشاره به ثروتاندوزان بخيل و انفاق كنندگان رياكار، و منتگزاران و مردم آزاران است، كه خداوند آنها را يارى نميكند و انفاقشان نيز در دنيا و آخرت ياورشان نخواهد بود.

يا كسانى كه به خاطر ترك انفاق به محرومان و تهيدستان هم به آنها ظلم كردند و هم به جامعه و هم به خويشتن.

يا كسانى كه انفاقها را در محل شايسته خود به كار نگرفتند زيرا ظلم به معنى وسيع كلمه، به معنى هر گونه كارى است كه در غير مورد خود انجام گيرد، و از آنجا كه منافاتى در ميان اين معانى سهگانه نيست ممكن است هر سه در مفهوم آيه جمع باشد.

آرى آنها نه در دنيا يار و ياورى دارند و نه در قيامت شفاعت كنندهاى و اين خاصيت ظلم و ستم، در هر چهره و به هر شكل است.

ضمنا از اين آيه استفاده مى شود كه نذر مشروعيت دارد و بايد به آن عمل كرد.

و اين از امورى بوده كه قبل از اسلام وجود داشته، و اسلام بر آن صحه گذاشته است.

در دومين آيه سخن از چگونگى انفاق از نظر آشكار و پنهان بودن است، مى فرمايد: اگر انفاقها را آشكار كنيد، چيز خوبى است، و اگر آنها را مخفى ساخته و به نيازمندان بدهيد براى شما بهتر است( ان تبدوا الصدقات فنعما هى و ان تخفوها و تؤ توها الفقراء فهو خير لكم ) .

و بخشى از گناهان شما را ميپوشاند (و در پرتو اين كار بخشوده خواهيد شد) و خداوند به آنچه انجام مى دهيد، آگاه است( و يكفر عنكم من سيئاتكم و الله بما تعملون خبير ) .

نكته ها

1 - ترديدى نيست كه انفاق علنى و آشكار در راه خدا و اختفاى آن هر كدام اثر مفيدى دارد، زيرا هنگامى كه انسان به طور آشكار و علنى مال خود را در راه خدا انفاق مى كند اگر انفاق واجب باشد گذشته از اين كه مردم تشويق به اينگونه كارهاى نيك مى شوند، رفع اين تهمت نيز از انسان مى گردد كه به وظيفه واجب خود عمل نكرده است.

و اگر انفاق مستحب باشد، در حقيقت يك نحوه تبليغ عملى است كه مردم را به كارهاى خير و حمايت از محرومان و انجام كارهاى نيك اجتماعى و عام المنفعه تشويق مى كند.

و چنانچه انفاق به طور مخفى، و دور از انظار مردم انجام شود، به طور قطع ريا و خودنمائى در آن كمتر است، و خلوص بيشترى در آن خواهد بود، مخصوصا درباره كمك به محرومان، آبروى آنها بهتر حفظ مى شود، و لذا آيه فوق مى گويد: هر يك از دو كار در مورد خود خوب و شايسته است.

بعضى از مفسران گفته اند اين دستور تنها درباره انفاقهاى مستحبى است و انفاقهاى واجب از قبيل زكات و مانند آن بهتر است هميشه آشكار و علنى باشد.

ولى مسلم است كه هيچ يك از اين دو دستور (اظهار و اخفاى انفاق ) جنبه عمومى و همگانى ندارد بلكه موارد مختلف است در پارهاى از موارد كه اثر تشويقى آن بيشتر است و لطمهاى به اخلاص نميزند، بهتر است اظهار گردد، و در مواردى كه افراد آبرومندى هستند كه حفظ آبروى آنها ايجاب مى كند انفاق به صورت مخفى انجام گيرد و بيم رياكارى و عدم اخلاص مى رود مخفى ساختن آن بهتر خواهد بود.

در بعضى احاديث تصريح شده كه انفاقهاى واجب بهتر است اظهار گردد، و اما انفاقهاى مستحب بهتر است مخفيانه انجام گيرد.

از امام صادق (عليه‌السلام ) نقل شده كه فرمود: زكات واجب را به طور آشكار از مال جدا كنيد و به طور آشكار انفاق نمائيد اما انفاقهاى مستحب اگر مخفى باشد بهتر است.

اين احاديث با آنچه در بالا گفتيم منافات ندارد، زيرا انجام وظائف واجب كمتر آميخته به ريا مى شود، چون وظيفه اى است كه در محيط اسلامى هر كس ناچار است آن را انجام دهد و همچون يك ماليات قطعى است كه بايد همه بپردازند، بنابراين اظهار آن بهتر است و اما انفاقهاى مستحبى چون جنبه الزامى ندارد ممكن است اظهار آن به خلوص نيت بزند لذا اختفاى آن شايسته تر مى باشد.

2 - از جمله و يكفر عنكم من سيئاتكم استفاده مى شود كه انفاق در راه خدا در آمرزش گناهان اثر عميق دارد زيرا بعد از دستور انفاق در اين جمله مى فرمايد: و گناهان شما را مى پوشاند.

البته مفهوم اين سخن آن نيست كه بر اثر انفاق كوچكى، همه گناهان بخشوده خواهد شد، بلكه با توجه به كلمه من كه معمولا براى تبعيض به كار مى رود استفاده مى شود كه انفاق قسمتى از گناهان را مى پوشاند. روشن است كه آن قسمت بستگى به مقدار انفاق و ميزان اخلاص دارد.

درباره اينكه انفاق سبب آمرزش مى شود از طرق اهل بيت (عليهما‌السلام ) و اهل تسنن روايات زيادى وارد شده است از جمله در حديثى آمده است: انفاق نهانى خشم خدا را فرو مى نشاند، و همانطور كه آب آتش را خاموش مى كند گناه انسان را از بين مى برد.

و نيز در روايتى آمده است: هفت كس هستند كه خداوند آنها را در سايه لطف خود قرار مى دهد، در روزى كه سايه اى جز سايه او نيست: پيشواى دادگر، و جوانى كه در بندگى پروردگار پرورش مى يابد، و كسى كه قلب او با سجده پيوسته است، و كسانى كه يكديگر را براى خدا دوست دارند با محبت گرد هم آيند و با محبت متفرق شوند، و كسى كه زن زيباى صاحب مقامى او را به گناه دعوت كند و او بگويد من از خدا مى ترسم، و كسى كه انفاق نهانى مى كند بطورى كه دست راست او از انفاقى كه دست چپ او كرده آگاه نمى گردد! و كسى كه تنها به ياد خدا مى افتد و قطره اشكى از گوشه هاى چشم او سرازير مى شود.

3 - ضمنا مفهوم جمله والله بما تعملون خبير اين است كه خدا عالم است به آنچه انفاق مى كنيد، چه آشكار باشد و چه مخفى و همچنين او از نيات شما آگاه است كه اظهار و اخفاى انفاق را به چه منظور و هدفى انجام مى دهيد.

در هر حال آنچه در انفاق موثر است نيت پاك و خلوص در عمل است، به علاوه دانستن و ندانستن مردم اثرى ندارد و آنچه مهم است علم خداست زيرا اوست كه جزاى اعمال انسان را مى دهد و از نهان و آشكار آگاه است.