تفسیر نمونه جلد ۲

تفسیر نمونه0%

تفسیر نمونه نویسنده:
گروه: شرح و تفسیر قرآن

تفسیر نمونه

نویسنده: آية الله مکارم شيرازي
گروه:

مشاهدات: 41463
دانلود: 3462


توضیحات:

جلد 1 جلد 2 جلد 3 جلد 4 جلد 5 جلد 6 جلد 7 جلد 8 جلد 9 جلد 10 جلد 11 جلد 12 جلد 13 جلد 14 جلد 15 جلد 16 جلد 17 جلد 18 جلد 19 جلد 20 جلد 21 جلد 22
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 113 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 41463 / دانلود: 3462
اندازه اندازه اندازه
تفسیر نمونه

تفسیر نمونه جلد 2

نویسنده:
فارسی

آيه (272)و ترجمه

( ليس عليك هديهم و لكن الله يهدى من يشاء و ما تنفقوا من خير فلا نفسكم و ما تنفقون الا ابتغاء وجه الله و ما تنفقوا من خير يوف اليكم و انتم لا تظلمون ) (272)

ترجمه:

272 - هدايت آنها (به طور اجبار،) بر تو نيست، (بنابراين، ترك انفاق به غير مسلمانان، براى اجبار به اسلام، صحيح نيست،) ولى خداوند، هر كه را بخواهد (و شايسته بداند)، هدايت مى كند.

و آنچه را از خوبيها و اموال انفاق مى كنيد، براى خودتان است، (ولى ) جز براى رضاى خدا، انفاق نكنيد! و آنچه از خوبيها انفاق مى كنيد، (پاداش آن ) به طور كامل به شما داده مى شود، و به شما ستم نخواهد شد.

شان نزول:

در تفسير مجمع البيان از ابن عباس نقل شده كه: مسلمانان حاضر نبودند به غير مسلمين انفاق كنند، آيه فوق نازل شد و به آنها اجازه داد كه در مواقع لزوم اين كار را انجام دهند.

شان نزول ديگرى براى آيه فوق نقل شده كه بى شباهت به شان نزول اول نيست و آن اين كه: زن مسلمانى به نام اسماء در سفر عمرة القضاء در خدمت پيغمبر اكرم (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) بود، مادر و جده آن زن به سراغ او آمدند و از او كمكى خواستند، و از آنجا كه آن دو نفر مشرك و بت پرست بودند اسماء از كمك به آنها امتناع ورزيد، گفت: بايد از پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) اجازه بگيرم زيرا شما پيرو آيين من نيستيد، سپس نزد پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) آمد اجازه خواست، آيه مورد بحث نازل گرديد.

تفسير:

انفاق و كمكهاى انسانى به غير مسلمانان

در آيات قبل مساله انفاق و بخشش در راه خدا به طور كلى مطرح بود، و در اين آيه سخن از جواز انفاق به غير مسلمانان است، به اين معنى كه نبايد انفاق بر بينوايان غير مسلمان را ترك كنند به منظور اينكه تحت فشار قرار گيرند و اسلام را اختيار كنند و هدايت شوند.

مى فرمايد: هدايت آنها (به طور اجبار) بر تو نيست( ليس عليك هديهم ) .

بنابراين ترك انفاق بر آنها براى اجبار آنها به اسلام صحيح نمى باشد اين سخن گر چه خطاب به پيامبر اكرم (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) است، ولى در واقع همه مسلمانان را شامل مى شود.

سپس مى افزايد: ولى خداوند هر كه را بخواهد (و شايسته بداند) هدايت مى كند( و لكن الله يهدى من يشاء ) .

و بعد از اين يادآورى به ادامه بحث فوائد انفاق در راه خدا مى پردازد و مى گويد: آنچه را از خوبيها انفاق كنيد براى خودتان است( و ما تنفقوا من خير فلانفسكم ) .

ولى جز براى خدا انفاق نكنيد( و ما تنفقون الا ابتغاء وجه الله ) .

اين در صورتى است كه جمله خبريه و ما تنفقون را به معنى نهى بگيريم، يعنى انفاق شما در صورتى سود بخش است كه به خاطر خدا انجام گيرد.

اين احتمال نيز وجود دارد كه جمله به همان معنى خبريه باشد، يعنى شما مسلمانان جز براى رضاى خدا و جلب خشنودى او انفاق نمى كنيد.

و در آخرين جمله باز به عنوان تاكيد بيشتر مى فرمايد: آنچه از خوبيها انفاق مى كنيد به شما تحويل داده مى شود، و هرگز ستمى بر شما نخواهد شد( و ما تنفقوا من خير يوف اليكم و انتم لا تظلمون ) .

يعنى گمان نكنيد كه از انفاق خود سود مختصرى مى بريد، بلكه تمام آنچه را انفاق مى كنيد به طور كامل به شما باز مى گرداند، آن هم در روزى كه شديدا به آن نيازمنديد، بنابراين در انفاقهاى خود كاملا دست و دل باز باشيد.

ضمنا با توجه به اينكه: ظاهر اين جمله اين است كه خود آنچه انفاق شده به انسان باز گردانده مى شود (نه ثواب آن )، آيه مى تواند دليلى بر تجسم اعمال بوده باشد كه در جاى خود به طور مشروح خواهد آمد.

نكته ها

نكته 1

آيه فوق مى گويد: همانطور كه بخششهاى الهى و نعمتهاى او در اين جهان شامل حال همه انسانها (صرف نظر از عقيده و آيين آنها) مى شود مومنان هم بايد به هنگام انفاقهاى مستحبى و رفع نيازمنديهاى بينوايان در مواقع لزوم، رعايت حال غير مسلمانان را نيز بكنند.

البته اين در صورتى است كه انفاق بر غير مسلمانان به خاطر يك كمك انسانى باشد و موجب تقويت كفر و پيشبرد نقشه هاى شوم دشمنان نگردد بلكه آنها را به روح انساندوستى اسلام آگاه سازد.

2 - هدايت اقسام گوناگونى دارد:

روشن است كه منظور از عدم وجوب هدايت مردم بر پيامبر اين نيست كه او موظف به ارشاد و تبليغ آنها نباشد زيرا ارشاد و تبليغ روشن ترين و اساسى ترين برنامه پيامبر است، بلكه منظور اين است كه او موظف نيست كه آنها را تحت فشار قرار دهد و اجبار بر هدايت نمايد.

آيا منظور از اين هدايت، هدايت تكوينى است يا تشريعى؟ زيرا هدايت انواعى دارد.

الف ) هدايت تكوينى - منظور از هدايت تكوينى اين است كه خداوند يك سلسله عوامل پيشرفت و تكامل در موجودات مختلف جهان، اعم از انسان و ساير جانداران، حتى موجودات بيجان آفريده، كه آنها را به سوى تكامل مى برد.

رشد و تكامل جنين در شكم مادر، و نمو پيشرفت دانه هاى گياهان در دل زمين، و حركت كرات مختلف منظومه شمسى در مدار خود، و مانند آن، نمونه هاى مختلفى از هدايت تكوينى هستند، اين نوع هدايت مخصوص خدا است و وسيله آن عوامل و اسباب طبيعى و ماوراء طبيعى است. قرآن مجيد مى گويد:

( ربنا الذى اعطى كل شى ء خلقه ثم هدى ) (خدائى كه آفرينش ويژه هر موجودى را به او بخشيد، و سپس او را هدايت و رهبرى كرد).

ب ) هدايت تشريعى - منظور از اين هدايت راهنمائى افراد از طريق تعليم و تربيت، و قوانين مفيد و حكومت عادلانه و پند و اندرز و موعظه است. اين نوع هدايت بوسيله پيامبران و امامان و افراد صالح و مربيان دلسوز انجام مى شود و در قرآن به آن كرارا اشاره شده است. قرآن مجيد مى گويد:

( ذلك الكتاب لا ريب فيه هدى للمتقين ) (اين كتاب بزرگ ترديدى در آن نيست و وسيله هدايت پرهيزكاران است ).

ج هدايت به معنى فراهم ساختن وسيله

اين نوع هدايت كه گاهى از آن به عنوان توفيق ياد مى شود عبارت از اين است كه وسائل لازم را در اختيار افراد بگذارند تا با ميل و اراده خود از آن براى پيشرفت استفاده كنند، مثلا ساختن مدرسه، مسجد، كانونهاى تربيتى، تهيه برنامه ها و كتابهاى لازم و تربيت مبلغان و معلمان شايسته، همه داخل در اين قسم از هدايت هستند و در حقيقت اين قسم از هدايت برزخى است بين هدايت تكوينى و تشريعى. قرآن مى گويد:

( و الذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا ) (و كسانى كه در راه ما مجاهده كنند آنها را به راههاى خود هدايت مى كنيم ).

د) هدايت به سوى نعمتها و پاداشها - منظور از اين هدايت بهره مند ساختن افراد شايسته از نتيجه اعمال نيكشان در سراى ديگر است، اين نوع هدايت مخصوص افراد با ايمان و درستكار است، قرآن مجيد مى گويد:

( سيهديهم و يصلح بالهم ) اين جمله كه بعد از ذكر فداكارى شهيدان راه خدا آمده است مى گويد:

خداوند آنها را هدايت مى كند و حال آنها را بهبودى مى بخشد. بديهى است اين نوع هدايت تنها مربوط به برخوردارى آنان از نتائج سودمند عملشان در جهان ديگر است.

اما در واقع اين چهار نوع هدايت مراحل مختلفى از يك حقيقت هستند كه هر كدام بعد از ديگرى قرار گرفته است. زيرا نخست هدايت تكوينى خداوند به سراغ انسان مى آيد و عقل و فكر و قواى ديگر را در اختيار او ميگذارد (هدايت تكوينى ).

و سپس هدايت و راهنمائى انبياء شروع مى شود و آنها مردم را به راه حق دعوت مى كنند (هدايت به معنى ارشاد و تبليغ ).

و بعد از آن با ورود در مرحله عمل، توفيق پروردگار شامل حال آنها مى شود و راهها براى آنها هموار مى گردد و مرحله سوم هدايت را به اين طريق مى پيمايند (هدايت به معنى توفيق ).

و در پايان در جهان ديگر از نتائج اعمال خود بهره مند مى گردند (هدايت به سوى پاداشها).

از اين چهار نوع هدايت يك قسم آن (ارشاد و تبليغ ) از وظائف حتمى پيامبران و امامان است و قسم ديگرى از آن كه هموار ساختن راه باشد به مقدار وسيعى جزء برنامه هاى حكومت الهى پيامبران و امامان است ولى بقيه مخصوص ذات خدا است.

بنابراين هر جا در قرآن نفى هدايت از پيغمبر شده همانند آيه فوق منظور دو قسم اول نيست.

گر چه در جمله ولكن الله يهدى من يشاء (خدا هر كس را بخواهد هدايت مى كند) اين امر منوط به اراده خداوند شده اما اين هدايتهاى پروردگار مسلما بدون حساب و حكمت نمى باشد، يعنى بى جهت يكى را هدايت و ديگرى را محروم نمى كند، بلكه افراد بايد قبلا شايستگى خود را براى هدايت احراز كنند تا از آن بهره مند گردند.

به هر حال از آيه فوق حقيقت ديگرى را نيز مى توان استفاده كرد و آن اين كه اگر در ميان مسلمانان افرادى بعد از اين همه تاكيد درباره دورى از ريا و منت و آزار باز انفاقهاى خود را آلوده به اين امور سازند، ناراحت نباش وظيفه تو تنها بيان احكام و فراهم ساختن يك محيط اجتماعى سالم است و هرگز موظف نيستى كه آنها را مجبور به اين امور سازى - روشن است كه اين تفسير منافاتى با تفسير سابق ندارد و ممكن است هر دو را از آيه استفاده كرد.

3 - اثر انفاق در زندگى انفاق كنندگان

جمله و ما تنفقوا من خير فلانفسكم مى گويد منافع انفاق به خود شما بازگشت مى كند و به اين وسيله انفاق كنندگان را تشويق به اين عمل انسانى مى نمايد، مسلما انسان هنگامى كه بداند نتيجه كار او به خود او باز مى گردد بيشتر به آن كار علاقه مند خواهد شد.

ممكن است در ابتدا چنين به نظر برسد كه منظور از بازگشت منافع انفاق به انفاق كننده، همان پاداش و نتائج اخروى آن باشد.

البته اين معنى صحيح است ولى نبايد تصور كرد كه سود انفاق تنها جنبه اخروى دارد، بلكه از نظر اين دنيا نيز به سود آنها است هم از جنبه معنوى و هم از جنبه مادى: از نظر معنوى، روح گذشت و بخشش و فداكارى و نوع دوستى و برادرى را در انفاق كننده پرورش مى دهد و در حقيقت وسيله موثرى براى تكامل روحى و پرورش شخصيت اوست.

و اما از نظر مادى افراد محروم و بينوا در يك اجتماع، موجب انفجارهاى خطرناك مى گردد، همان انفجارهائى كه گاهى تمام اصل مالكيت را در خود فرو مى برد و تمام ثروتها را مى بلعد و نابود مى سازد.

انفاق فاصله طبقاتى را كم مى كند و خطراتى را كه از اين رهگذر متوجه افراد اجتماع مى شود از ميان مى برد، انفاق آتش خشم و شعله هاى سوزان طبقات محروم را فرو مى نشاند و روح انتقام و كينه توزى را از آنها مى گيرد.

بنابراين انفاق از نظر امنيت اجتماعى و سلامت اقتصادى و جهات مختلف مادى و معنوى به سود انفاق كنندگان نيز هست.

4 - وجه الله چه معنى دارد؟

وجه در لغت به معنى صورت است و گاهى به معنى ذات به كار برده مى شود. بنابراين وجه الله يعنى ذات خدا. انفاق كنندگان نظرشان بايد ذات پاك پروردگار باشد، پس ذكر كلمه وجه در اين آيه و مانند آن متضمن يك نوع تاكيد است زيرا هنگامى كه گفته شود براى ذات خدا تاكيد آن از براى خدا بيشتر است، يعنى حتما براى خدا باشد و نه ديگرى.

به علاوه معمولا صورت انسان شريف ترين قسمت ظاهرى بدن اوست، زيرا اعضاى مهم بينائى و گويائى در آن قرار گرفته است به همين دليل هنگامى كه كلمه وجه به كار برده شود شرافت و اهميت را مى رساند، در اينجا هم بطور كنايه در مورد خداوند به كار برده شده است و در واقع يك نوع احترام و اهميت از آن فهميده مى شود، بديهى است كه خدا نه جسم است و نه صورت دارد.

آيه(273) و ترجمه

( للفقراء الذين احصروا فى سبيل الله لا يستطيعون ضربا فى الارض يحسبهم الجاهل اغنياء من التعفف تعرفهم بسيماهم لا يسئلون الناس الحافا و ما تنفقوا من خير فان الله به عليم ) (273)

ترجمه:

273 - (انفاق شما، مخصوصا بايد) براى نيازمندانى باشد كه در راه خدا، در تنگنا قرار گرفته اند، (و توجه به آيين خدا، آنها را از وطنهاى خويش آواره ساخته، و شركت در ميدان جهاد، به آنها اجازه نمى دهد تا براى تامين هزينه زندگى، دست به كسب و تجارتى بزنند،) نمى توانند مسافرتى كنند (و سرمايه اى به دست آورند،) و از شدت خويشتن دارى، افراد ناآگاه آنها را بى نياز مى پندارند، اما آنها را از چهره هايشان مى شناسى، و هرگز با اصرار چيزى از مردم نمى خواهند. (اين است مشخصات آنها!) و هر چيز خوبى در راه خدا انفاق كنيد، خداوند از آن آگاه است.

شان نزول:

از امام باقر (عليه‌السلام ) چنين نقل شده است كه: اين آيه درباره اصحاب صفه نازل شده است (اصحاب صفه در حدود چهارصد نفر از مسلمانان مكه و اطراف مدينه بودند كه نه خانه اى در مدينه داشتند و نه خويشاوندانى كه به منزل آنها بروند از اين جهت در مسجد پيامبر مسكن گزيده بودند و آمادگى خود را براى شركت در ميدانهاى جهاد اعلام داشته بودند).

ولى چون اقامت آنها در مسجد با شئون مسجد سازگار نبود دستور داده شد به صفه (سكوى بزرگ و وسيع ) كه در بيرون مسجد قرار داشت منتقل شوند، آيه فوق نازل شد و به مردم دستور داد كه به اين دسته از برادران خود از كمكهاى ممكن مضايقه نكنند آنها هم چنين كردند.

بعضى از مفسران تصريح كرده اند كه آنها پاسداران پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) و محافظان او بوده اند.

تفسير:

بهترين مورد انفاق

باز در ادامه آداب و احكام انفاق، در اين آيه بهترين مواردى كه انفاق در آنجا بايد صورت گيرد، بيان شده است، و آن كسانى هستند كه داراى صفات سه گانه اى كه در اين آيه آمده است باشند در بيان اولين وصف آنان مى فرمايد: انفاق شما به خصوص بايد براى كسانى باشد كه در راه خدا، محصور شده اند( للفقراء الذين احصروا فى سبيل الله ) .

يعنى كسانى كه به خاطر اشتغال به جهاد در راه خدا و نبرد با دشمن و يادگيرى فنون جنگى يا تحصيل علوم لازم ديگر از تلاش براى معاش و تامين هزينه زندگى باز مانده اند، كه يك نمونه روشن آن، اصحاب صفه در عصر پيامبر اكرم (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) بودند.

سپس براى تاكيد مى افزايد: همانها كه نمى توانند سفرى كنند و سرمايه اى به دست آورند( لا يستطيعون ضربا فى الارض ) .

تعبير به ضرب فى الارض به جاى سفر، به خاطر آن است كه مسافران مخصوصا آنها كه براى هدفهاى مهمى پياده به سفر مى روند، پيوسته پاى بر زمين مى كوبند و پيش مى روند.

بنابراين كسانى كه مى توانند تامين زندگى كنند، بايد مشقت و رنج سفر را تحمل كرده، از دسترنج ديگران استفاده نكنند مگر اينكه كار مهمترى همچون جهاد در راه خدا يا فرا گرفتن علوم واجب، مانع از سفر گردد.

و در دومين توصيف از آنان، مى فرمايد: كسانى كه افراد نادان و بى اطلاع، آنها را از شدت عفاف غنى مى پندارند( يحسبهم الجاهل اغنياء من التعفف ) .

ولى اين سخن به آن مفهوم نيست كه اين نيازمندان با شخصيت قابل شناخت نيستند لذا مى افزايد: آنها را از چهره هايشان مى شناسى( تعرفهم بسيماهم ) .

سيما در لغت به معنى علامت و نشانه است و اين كه در فارسى امروز آن را به معنى چهره و صورت به كار مى برند، معنى تازهاى است و گرنه در مفهوم عربى آن، چنين معنايى ذكر نشده است، به هر حال منظور اين است كه آنها گر چه سخنى از حال خود نمى گويند ولى در چهره هايشان نشانه هايى از رنجهاى درونى وجود دارد كه براى افراد فهميده آشكار است، آرى رنگ رخساره خبر مى دهد از سر درون.

و در سومين توصيف از آنان مى فرمايد: آنها چنان بزرگوارند كه: هرگز چيزى با اصرار از مردم نمى خواند( لا يسئلون الناس الحافا ) .

اصولا آنها از مردم چيزى نمى خواهند تا چه رسد به اينكه اصرار در سوال داشته باشند، و به تعبير ديگر معمول نيازمندان عادى اصرار در سوال است اما آنها يك نيازمند عادى نيستند.

بنابراين اگر قرآن مى گويد: آنها با اصرار سوال نمى كنند مفهومش اين نيست كه بدون اصرار سوال مى كنند، بلكه مفهومش اين است آنها فقير عادى نيستند تا سوال كنند زيرا سوال آنها معمولا توام با اصرار و الحاف است، به قرينه اينكه مى گويد: آنها را از سيمايشان بايد شناخت نه از سوالشان و الا جمله يحسبهم الجاهل اغنياء من التعفف مفهومى نداشت.

احتمال ديگرى در تفسير اين آيه نيز هست و آن اينكه آنها در حال عادى هرگز سوال نمى كنند، (و هر گاه اضطرار شديد آنها را، مجبور به اظهار حال خود كند،) هرگز اصرار نمى ورزند.

بعضى نيز گفته اند منظور اين است كه آنها در ترك سوال كردن اصرار دارند. (ولى اين احتمال خلاف ظاهر آيه است ).

و در پايان آيه، باز همگان را به انفاق از هر گونه خيرات تشويق كرده، مى فرمايد: و هر چيز خوبى در راه خدا انفاق كنيد خداوند از آن آگاه است( و ما تنفقوا من خير فان الله به عليم ) .

اين جمله براى تشويق انفاق كنندگان است خصوصا انفاق به افرادى كه داراى عزت نفس و طبع بلندند و چه بسا در اين موارد بخششهايى در پوشش غير انفاق، ولى در واقع به قصد انفاق، صورت مى گيرد تا طرف مقابل ناراحت نشود، مسلما خداوند از اين نيات پنهانى آگاه است و آنها را به تناسب نيت و زحماتشان بهره مند مى سازد.

نكته:

سؤ ال كردن بدون حاجت حرام است!

يكى از گناهان بزرگ تكدى و سوال و تقاضاى از مردم بدون نياز است، و در روايات متعددى از اين كار، نكوهش شده، در حديثى از پيغمبر اكرم (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) مى خوانيم: لا تحل الصدقة لغنى: صدقات براى افراد بى نياز حرام است.

و در حديث ديگرى از همان حضرت آمده است: من سئل و عنده ما يغنيه فانما يستكثر من جمر جهنم: كسى كه از مردم درخواست كند در حالى كه به مقدار كفايت دارد، آتش دوزخ را براى خود افزون مى سازد.

همچنين در روايات وارد شده كه: شهادت سائل به كف پذيرفته نيست.

آيه (274)و ترجمه

( الذين ينفقون اموالهم باليل و النهار سرا و علانية فلهم اجرهم عند ربهم و لا خوف عليهم و لا هم يحزنون ) (274)

ترجمه:

274 - آنها كه اموال خود را، شب و روز، پنهان و آشكار، انفاق مى كنند، مزدشان نزد پروردگارشان است، نه ترسى بر آنهاست، و نه غمگين مى شوند.

شان نزول:

در احاديث بسيارى آمده است كه اين آيه درباره على (عليه‌السلام ) نازل شده است زيرا آن حضرت چهار درهم داشت، درهمى را در شب و درهمى را در روز و درهمى را آشكارا و درهمى را در نهان انفاق كرد و اين آيه نازل شد.

ولى مى دانيم نزول آيه در يك مورد خاص، مفهوم آن را محدود نمى كند، و شمول حكم را نسبت به ديگران، نفى نمى نمايد.

تفسير:

انفاق به هر شكل و صورت مطلوب است

باز در اين آيه سخن از مساله ديگرى در ارتباط با انفاق در راه خدا است و آن كيفيات مختلف و متنوع انفاق است، مى فرمايد: آنها كه اموال خود را در شب و روز، پنهان و آشكار، انفاق مى كنند پاداششان نزد پروردگارشان است( الذين ينفقون اموالهم بالليل و النهار سرا و علانية فلهم اجرهم عند ربهم ) .

ناگفته پيدا است كه انتخاب اين روشهاى مختلف رعايت شرائط بهتر براى انفاق است، يعنى انفاق كنندگان بايد در انفاق خود به هنگام شب يا روز، پنهان يا آشكار، جهات اخلاقى و اجتماعى را در نظر بگيرند، آنجا كه انفاق به نيازمندان موجبى براى اظهار ندارد، آن را مخفى سازند تا هم آبروى آنان حفظ شود، و هم خلوص بيشترى در آن باشد، و آنجا كه مصالح ديگرى مانند تعظيم شعائر و تشويق و ترغيب ديگران در كار است، و انفاق جنبه شخصى ندارد، تا هتك احترام كسى شود (مانند انفاق براى جهاد و بناهاى خير و امثال آن ) و با اخلاص نيز منافات ندارد آشكارا انفاق نمايند.

بعيد نيست كه مقدم داشتن شب بر روز، و پنهان بر آشكار (در آيه مورد بحث ) اشاره به اين باشد كه مخفى بودن انفاق بهتر است مگر موجبى براى اظهار باشد، هر چند بايد در همه حال و به هر شكل، انفاق فراموش نشود.

مسلما چيزى كه نزد پروردگار است (مخصوصا با تكيه بر صفت ربوبيت كه ناظر به پرورش و تكامل است ) چيز كم، يا كم ارزشى نخواهد بود، و تناسب با الطاف و عنايات پروردگار خواهد داشت كه هم بركات دنيا، و هم حسنات آخرت و قرب الى الله را شامل مى شود.

سپس مى افزايد: نه ترسى بر آنها است و نه غمگين مى شوند( و لا خوف عليهم و لا هم يحزنون ) .

مى دانيم انسان چون براى ادامه و اداره زندگى خويش خود را بى نياز از مال و ثروت نمى داند معمولا هنگامى كه آن را از دست مى دهد اندوهناك مى گردد و براى آينده خود نگران مى شود، زيرا نمى داند در آينده وضع او چگونه خواهد بود، و همين امر در بسيارى از مواقع مانع انفاق مى گردد، مگر آنها كه از يك سو به وعده هاى الهى ايمان داشته باشند و از سوى ديگر آثار اجتماعى انفاق را بدانند، چنين افرادى از انفاق در راه خدا خوف و وحشتى از آينده ندارند و به خاطر از دست دادن قسمتى از ثروت خود اندوهگين نمى شوند، زيرا مى دانند در مقابل چيزى كه از دست داده اند به مراتب بيشتر، از فضل پروردگار و از بركات فردى و اجتماعى و اخلاقى آن در اين جهان و آن جهان بهره مند خواهند شد.