تفسیر نمونه جلد ۲

تفسیر نمونه0%

تفسیر نمونه نویسنده:
گروه: شرح و تفسیر قرآن

تفسیر نمونه

نویسنده: آية الله مکارم شيرازي
گروه:

مشاهدات: 41448
دانلود: 3462


توضیحات:

جلد 1 جلد 2 جلد 3 جلد 4 جلد 5 جلد 6 جلد 7 جلد 8 جلد 9 جلد 10 جلد 11 جلد 12 جلد 13 جلد 14 جلد 15 جلد 16 جلد 17 جلد 18 جلد 19 جلد 20 جلد 21 جلد 22
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 113 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 41448 / دانلود: 3462
اندازه اندازه اندازه
تفسیر نمونه

تفسیر نمونه جلد 2

نویسنده:
فارسی

آيه (72) تا (74)و ترجمه

( و قالت طائفة من أ هل الكتب ءامنوا بالذى أ نزل على الذين ءامنوا وجه النهار و اكفروا ءاخره لعلهم يرجعون ) (72)( و لا تؤ منوا إ لا لمن تبع دينكم قل إ ن الهدى هدى الله أ ن يؤ تى أ حد مثل ما أ وتيتم أ و يحاجوكم عند ربكم قل إ ن الفضل بيد الله يؤ تيه من يشاء و الله وسع عليم ) (73)( يختص برحمته من يشاء و الله ذو الفضل العظيم ) (74)

ترجمه:

72 - و جمعى از اهل كتاب (از يهود) گفتند: (برويد در ظاهر) به آنچه بر مؤ منان نازل شده، در آغاز روز ايمان بياوريد، و در پايان روز، كافر شويد (و باز گرديد)! شايد آنها (از آيين خود) باز گردند! (زيرا شما را، اهل كتاب و آگاه از بشارات آسمانى پيشين مى دانند، و اين توطئه كافى است كه آنها را متزلزل سازد).

73 - و جز به كسى كه از آيين شما پيروى مى كند، (واقعا) ايمان نياوريد! بگو: هدايت، هدايت الهى است! (و اين توطئه شما، در برابر آن بى اثر است )! (سپس اضافه كردند: تصور نكنيد) به كسى همانند شما (كتاب آسمانى ) داده مى شود، يا اينكه مى توانند در پيشگاه پروردگارتان، با شما بحث و گفتگو كنند، (بلكه نبوت و منطق، هر دو نزد شماست!) بگو: فضل (و موهبت نبوت و عقل و منطق، در انحصار كسى نيست، بلكه ) به دست خداست، و به هر كس بخواهد (و شايسته بداند،) مى دهد، و خداوند، واسع ( داراى مواهب گسترده ) و آگاه (از موارد شايسته آن ) است.

74 - هر كس را بخواهد، ويژه رحمت خود مى كند، و خداوند، داراى مواهب عظيم است.

شان نزول:

بعضى از مفسران پيشين نقل كرده اند كه دوازده نفر از دانشمندان يه و نقاط ديگر نقشهاى ماهرانه براى متزلزل ساختن بعضى از مؤ منان طرح نموده و با يكديگر تبانى كردند كه صبحگاهان خدمت پيامبر اكرم (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) برسند و ظاهرا ايمان بياورند و مسلمان شوند، ولى در آخر روز از اين آئين برگردند و هنگامى كه از آنها سؤ ال شود چرا چنين كرده اند بگويند: ما صفات محمد (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) را از نزديك مشاهده كرديم و هنگامى كه به كتب دينى خود مراجعه نموده و يا با دانشمندان دينى خود مشورت كرديم ديديم صفات و روش او با آنچه در كتب ما است تطبيق نميكند و لذا برگشتيم، تا اين موضوع سبب شود كه عدهاى بگويند اينها به كتب آسمانى از ما آگاهترند، لابد آنچه را مى گويند راست گفته اند و به اين وسيله متزلزل مى گردند.

شاءن نزول ديگرى نيز درباره آيه نقل شده اما آنچه در بالا گفته شد به معنى آيه نزديك تر است.

تفسير:

يك توطئه خطرناك!

آيات فوق، پرده از روى يكى ديگر از نقشه هاى ويرانگر يهود بر مى دارد و نشان مى دهد كه آنها براى متزلزل ساختن ايمان مسلمانان از هر وسيلهاى استفاده مى كردند، تهاجم نظامى، سياسى و اقتصادى و فرهنگى و آيات فوق، اشاره به بخشى از تهاجم فرهنگى آنها دارد.

مى فرمايد: (گروهى از اهل كتاب گفتند: (برويد و ظاهرا) به آنچه بر مؤ منان نازل شده در آغاز روز ايمان بياوريد و در پايان روز كافر شويد (و كفر خود را آشكار سازيد) شايد آنها - مؤ منان - نيز متزلزل شده، باز گردند)( و قالت طائفة من اهل الكتاب آمنوا بالذى انزل على الذين آمنوا وجه النهار و اكفروا آخره لعلهم يرجعون ).

شايد منظور از آغاز و پايان روز اين باشد كه فاصله ميان ايمان و كفر شما كوتاه باشد، اين كوتاهى فاصله سبب خواهد شد كه بگويند آنها اسلام را چيز مهمى خيال مى كردند، ولى از نزديك چيز ديگرى يافتند و لذا به سرعت از آن بازگشتند.

اين توطئه در افراد ضعيف النفس اثر قابل ملاحظهاى خواهد داشت به خصوص اينكه عده مزبور از دانشمندان يهود بودند، و همه ميدانستند كه آنها نسبت به كتب آسمانى و نشانه هاى آخرين پيامبر، آشنايى كامل دارند، و اين امر لااقل پايه هاى ايمان تازه مسلمانان را متزلزل مى سازد، جمله( لعلهم يرجعون ) نشان مى دهد كه آنها اميدوار به تاثير اين نقشه بودند.

ولى براى اينكه پيروان خود را از دست ندهند تاكيد كردند كه ايمان شما بايد تنها جنبه صورى داشته باشد (شما جز به كسى كه از آئينتان پيروى مى كند (واقعا) ايمان نياوريد)( و لا تؤ منوا الا لمن تبع دينكم ) .

از بعضى از تفاسير بر مى آيد كه (يهود خيبر) به (يهود مدينه ) اين توصيه را كردند مبادا آنها كه نزديك تر به پيامبرند، تحت تاثير او قرار گرفته ايمان بياورند، زيرا گروهى از آنها عقيده داشتند نبوت تنها در نژاد يهود خواهد بود، و اگر پيامبرى ظهور كند بايد از يهود باشد.

بعضى از مفسران، جمله (لا تؤ منوا) را از ماده (ايمان ) به معنى اطمينان و اعتماد گرفته اند (اين ماده به اين معنى نيز آمده است ) بنابراين منظور از جمله بالا اين است كه اين توطئه بايد كاملا محرمانه باشد و آن را جز به افراد يهود به ديگران - حتى مشركان - بازگو نكنيد، مبادا اين سر فاش گردد و نقشه نقش بر آب شود، ولى خداوند عالم و آگاه پرده از رازشان برداشت و آنها را رسوا ساخت، تا درس عبرتى براى مؤ منان باشد و وسيله هدايتى براى كافران.

سپس در يك جمله معترضه كه از كلام خداوند است، مى فرمايد: به آنها بگو: هدايت تنها هدايت الهى است و اين توطئه هاى شما در برابر آن بى اثر است( قل ان الهدى هدى الله ) .

در اين جمله به اصطلاح معترضه كه در لابلاى سخنان يهود قرار گرفته، خداوند پاسخ پر معنى و كوتاهى به آنها مى دهد كه اولا هدايت از ناحيه خدا است و در انحصار نژاد و قوم خاصى نيست و هيچ لزومى ندارد كه پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) تنها از يهود باشد، و ثانيا آنها كه مشمول هدايت الهى شده اند با اين توطئه ها متزلزل نخواهند شد.

بار ديگر به ادامه سخنان يهود باز مى گردد، و مى فرمايد، آنها گفتند: (هرگز باور نكنيد به كسى همانند شما (كتاب آسمانى ) داده شود، (بلكه نبوت مخصوص شما است ) و همچنين تصور نكنيد آنها مى توانند در پيشگاه پروردگارتان با شما بحث و گفتگو كنند)( ان يؤ تى احد مثل ما اوتيتم او يحاجوكم عند ربكم ) .

به اين ترتيب روشن مى شود كه آنها گرفتار خود برتربينى عجيبى بودند خود را بهترين نژادهاى جهان ميپنداشتند و نبوت و همچنين عقل و درايت و منطق و استدلال را از آن خود فكر مى كردند و با اين منطق واهى ميخواستند در هر دو جنبه براى خود مزيتى بر ديگران قائل شوند.

در پايان آيه خداوند جواب محكمى به آنها مى دهد و با بى اعتنايى به آنها روى سخن را به پيامبر كرده، مى فرمايد: (بگو: فضل و موهبت به دست خدا است و به هر كس بخواهد و شايسته ببيند مى دهد و خداوند واسع (داراى مواهب گسترده ) و آگاه (از موارد شايسته ) مى باشد).( قل ان الفضل بيد الله يؤ تيه من يشاء و الله واسع عليم ) يعنى، بگو: مواهب الهى اعم از مقام والاى نبوت و همچنين موهبت عقل و منطق و افتخارات ديگر همه از ناحيه او است، و به شايستگان مى بخشد.

عهد و پيمانى از او نگرفته و هيچ كس قرابت و خويشاوندى با او ندارد و هرگز مواهب خويش را در انحصار گروهى قرار نداده است.

و در آخرين آيه براى تاكيد بيشتر مى افزايد: (خداوند هر كس را بخواهد (و شايسته بداند) ويژه رحمت خود مى كند و خداوند داراى فضل عظيم است ) و هيچ كس نمى تواند مواهب او را محدود سازد( يختص برحمته من يشاء و الله ذو الفضل العظيم ) .

ضمنا از اين جمله استفاده مى شود كه اگر فضل و موهبت الهى شامل بعضى مى شود نه بعضى ديگر، به خاطر محدود بودن آن نيست بلكه به خاطر تفاوت شايستگيها است.

نكته:

توطئه هاى قديمى! آيات فوق كه در حقيقت از آيات اعجاز آميز قرآن بود و پرده از روى اسرار يهود و دشمنان اسلام بر ميداشت، نقشه ماهرانه آنها را براى متزلزل ساختن مسلمانان صدر اول فاش كرد آنها در پرتو آن بيدار شدند و از وسوسه هاى اغواگر دشمن بر حذر گرديدند ولى اگر دقت كنيم مى بينيم كه در عصر و زمان ما نيز همان طرحها به اشكال ديگرى اجرا مى شود وسائل تبليغاتى دشمن كه از مجهزترين و نيرومندترين وسائل تبليغاتى جهان است در اين قسمت به كار گرفته شده و كوشش مى كنند كه پايه هاى عقائد اسلامى را در افكار مسلمين، مخصوصا نسل جوان ويران سازند آنها در اين راه از هر گونه وسيله و هر كس در لباسهاى دانشمند، خاورشناس، مورخ، عالم علوم طبيعى، روزنامهنگار و حتى بازيگران سينما استفاده مى كنند.

آنها اين حقيقت را مكتوم نميدارند كه هدفشان از اين تبليغات اين نيست كه مسلمانان به آئين مسيح يا يهود در آيند بلكه هدف آنها متزلزل ساختن پايه هاى عقائد اسلامى در افكار جوانان و بيعلاقه ساختن آنها نسبت به مفاخر آئين و سنتشان است، قرآن امروز هم به مسلمانان در برابر اين جريان هشدار مى دهد.

آيه (75) و (76)و ترجمه

( و من أ هل الكتب من إ ن تأ منه بقنطار يؤ ده إليك و منهم من إن تأمنه بدينار لا يؤ ده إليك إلا ما دمت عليه قائما ذلك بأنهم قالوا ليس علينا فى الا مين سبيل و يقولون على الله الكذب و هم يعلمون ) (75)( بلى من أوفى بعهده و اتقى فإ ن الله يحب المتقين ) (76)

ترجمه:

75 - و در ميان اهل كتاب، كسانى هستند كه اگر ثروت زيادى به رسم امانت به آنها بسپارى، به تو باز ميگردانند، و كسانى هستند كه اگر يك دينار هم به آنان بسپارى، به تو بازنميگردانند، مگر تا زمانى كه بالاى سر آنها ايستاده (و بر آنها مسلط) باشى! اين به خاطر آن است كه مى گويند: ما در برابر اميين ( غير يهود )، مسؤول نيستيم.

و بر خدا دروغ ميبندند، در حالى كه مى دانند (اين سخن دروغ است ).

76 - آرى، كسى كه به پيمان خود وفا كند و پرهيزگارى پيشه نمايد، (خدا او را دوست مى دارد، زيرا) خداوند پرهيزكاران را دوست دارد.

شان نزول:

اين آيه درباره دو نفر از يهود نازل گرديده كه يكى امين و درستكار و ديگرى خائن و پست بود نفر اول (عبد الله بن سلام ) بود كه مرد ثروتمندى 1200 اوقيه طلا نزد او به امانت گذارد عبد الله همه آن را به موقع به صاحبش رد كرد و به واسطه امانت دارى خداوند او را در آيه فوق ميستايد نفر دوم (فنحاص بن عازورا) است كه مردى از قريش يك دينار به او امانت سپرد (فنحاص ) در آن خيانت كرد خدا

او را به واسطه خيانت در امانت نكوهش مى كند.

بعضى گفته اند كه منظور در جمله اول جمعى از نصارى بودند و اما كسانى كه خيانت در امانت نمودند يهود مى باشند اگر هر دو هم مراد باشد مانعى ندارد زيرا ميدانيم گرچه غالب آيات قرآن در مورد خاص ‍ نازل شده اما جنبه عمومى دارد و به اصطلاح مورد مخصص نخواهد بود.

تفسير:

خائنان و امينان اهل كتاب

آيات فوق چهره ديگرى از اهل كتاب را مشخص مى كند، زيرا جمعى از يهود عقيده داشتند كه مسؤ ول حفظ امانتهاى ديگران نيستند حتى حق دارند امانات آنها را تملك كنند منطق آنها اين بود كه ميگفتند ما اهلكتابيم، و پيامبر الهى و كتاب آسمانى او در ميان ما بوده است، بنابراين اموال ديگران براى ما احترامى ندارد، ولى همه اهل كتاب با اين طرز تفكر غير انسانى موافق نبودند، بلكه گروهى از آنان خود را موظف به پرداخت حقوق ديگران مى دانستند.

در نخستين آيه مورد بحث، قرآن به هر دو گروه اشاره كرده، حق هر كدام را ادا مى كند، مى فرمايد: (در ميان اهل كتاب كسانى هستند كه اگر ثروت زيادى به رسم امانت به آنها بسپارى به تو باز ميگردانند (و به عكس ) كسانى هستند كه اگر يك دينار به عنوان امانت به آنها بسپارى به تو باز نميگردانند مگر تا زمانى كه بالاى سر آنها ايستاده (و بر آنها مسلط) باشى )( و من اهل الكتاب من ان تامنه بقنطار يؤ ده اليك و منهم من ان تامنه بدينار لا يؤ ده اليك الا ما دمت عليه قائما ) .

(قنطار) همان گونه كه در تفسير آيه 14 همين سوره گفته شد در اصل به معنى چيز محكم است سپس به مال زياد نيز گفته شده، پل را به خاطر استحكامش قنطره، و اشخاص با هوش را (قنطر) مى گويند چون داراى تفكر محكمى هستند، منظور از (قنطار) در اين آيه همان مال فراوان است، و منظور از دينار، مال اندك.

به هر حال قرآن مجيد به خاطر غلط كارى گروهى از آنها، همه آنها را محكوم نميكند، و اين يك درس مهم اخلاقى به همه مسلمين است.

ضمنا نشان مى دهد آن گروهى كه خود را در تصرف و غصب اموال ديگران مجاز و ماذون ميدانستند هيچ منطقى جز منطق زور، و سلطه را پذيرا نيستند، و نمونه آن را به طور گسترده در دنياى امروز در صهيونيستها مشاهده ميكنيم، آرى اين گروه از يهود چنان هستند كه در پرداخت حقوق ديگران هيچ اصلى را جز اصل قدرت به رسميت نمى شناسند، تصويب نامه هاى جهانى، افكار عمومى مردم دنيا، و مفاهيمى از قبيل حق و عدالت براى آنها معنى ندارد و اين در حقيقت از مسائل جالبى است كه در قرآن مجيد در آيه فوق پيشگويى شده، و به همين دليل مسلمانان براى استيفاى حقوق خود از آنان هيچ راهى جز كسب قدرت ندارند.

سپس در ادامه همين آيه منطق اين گروه را در مورد غصب اموال ديگران بيان مى كند، مى فرمايد: اين به خاطر آن است كه آنها مى گويند ما در برابر اميين (غير اهل كتاب مسؤول نيستيم( ذلك بانهم قالوا ليس علينا فى الاميين سبيل ) .

(اميين ) به معنى افراد درس نخوانده و بى سواد است، ولى منظور آنها مشركان عرب و اعراب بود كه معمولا از خواندن و نوشتن آگاهى نداشتند و يا اينكه منظور آنها تمام كسانى بود كه از خواندن تورات و انجيل بى بهره بودند.

آرى آنها با اين خود برتربينى و امتياز دروغين به خود حق ميدادند كه اموال ديگران را به هر اسم و عنوان، تملك كنند.

بى شك اين منطق از اصل خيانت آنها در امانت، به مراتب بدتر و خطرناك تر بود، زيرا اگر افراد خائن، كار خود را غلط بدانند لااقل مرتكب يك گناه اند اما اگر در اين كار خود را صاحب حق بدانند گناه بزرگترى مرتكب شده اند.

قرآن مجيد در پاسخ آنها در پايان همين آيه با صراحت مى گويد: (آنها بر خدا دروغ ميبندند در حالى كه مى دانند)( و يقولون على الله الكذب و هم يعلمون ) .

آنها به خوبى ميدانستند كه در كتب آسمانيشان به هيچ وجه اجازه خيانت در امانتهاى ديگران به آنان داده نشده، در حالى كه آنها براى توجيه اعمال ننگين خويش چنين دروغهايى را ميساختند و به خدا نسبت مى دادند.

آيه بعد ضمن نفى كلام اهل كتاب كه ميگفتند:( ليس علينا فى الاميين سبيل ) (خوردن اموال غير اهل كتاب براى ما حرام نيست ) و به همين دليل براى خود آزادى عمل قائل بودند همان آزادى كه امروز هم در اعمال بسيارى از آنها مى بينيم كه هر گونه تعدى و تجاوز به حقوق ديگران را براى خود مجاز مى دانند، مى فرمايد: (آرى كسى كه به پيمان خود وفا كند و پرهيزكارى پيشه نمايد (خدا او را دوست دارد زيرا) خداوند پرهيزكاران را دوست مى دارد)( بلى من اوفى بعهده و اتقى فان الله يحب المتقين ) .

يعنى معيار برترى انسان و مقياس شخصيت و ارزش آدمى، وفاى به عهد و عدم خيانت در امانت و تقوا و پرهيزكارى به طور عام است، آرى خداوند چنين كسانى را دوست دارد، نه دروغگويان خائنى كه هر گونه غصب حقوق ديگران را براى خود مجاز مى دانند بلكه آن را به خدا نسبت مى دهند.

نكته ها

1- سؤ ال:

در اينجا ممكن است ايراد شود كه در اسلام نيز همين حكم نسبت به اموال بيگانگان ديده مى شود، زيرا اسلام اجازه مى دهد كه مسلمانان اموال آنها را تملك كنند.

پاسخ:

چنين نسبتى به اسلام دادن بدون ترديد تهمت است زيرا از جمله احكام قطعى اسلام كه در روايات متعددى به آن اشاره شده اين است كه خيانت در امانت جايز نيست خواه اين امانت مربوط به مسلمانان باشد يا غير آنها و حتى مشركان و بت پرستان، در حديث معروفى از امام سجاد (عليه‌السلام ) نقل شده كه فرمود: (عليكم باداء الامانة فو الذى بعث محمدا بالحق نبيا لو ان قاتل ابى الحسين بن على بن ابى طالب ائتمننى على السيف الذى قتله به لاديته اليه ).

(اداى امانت بر همه شما لازم است سوگند به خدائى كه محمد (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) را به حق مبعوث كرده است اگر قاتل پدرم حسين بن على بن ابى طالب (عليه‌السلام ) همان شمشيرى را كه با آن مرتكب قتل او شد به رسم امانت به من ميسپرد (و من از او ميپذيرفتم ) امانت او را ادا مى كردم ).

در روايت ديگرى از امام صادق (عليه‌السلام ) نقل شده كه فرمود:

(ان الله لم يبعث نبيا قط الا بصدق الحديث و اداء الامانة مؤ داة الى البر و الفاجر)؛ (خداوند هيچ پيامبرى را مبعوث نكرد مگر اينكه (راستگوئى ) و (اداى امانت ) جزء برنامه هاى او بود كه هم درباره نيكان و هم بدان بايد رعايت گردد).

بنابراين آنچه در آيه فوق در مورد اقدام يهود بر خيانت در امانت و منطق آنها براى توجيه اين خيانت گفته شد به هيچ وجه درباره مسلمانان اجازه داده نشده است و آنها موظفاند كه در امانات مردم - بدون هيچگونه استثناء - خيانت نكنند.

2 - كلمه (بلى ) در لغت عرب براى اثبات مطلبى است ولى معمولا در مواردى ذكر مى گردد كه سؤ ال به صورت منفى طرح شود، مانند اينكه خداوند

مى فرمايد: ا لست بربكم (آيا من پروردگار شما نيستم ) قالوا بلى (گفتند: آرى ).

همچنانكه كلمه (نعم ) در جواب سؤ ال اثباتى ذكر مى گردد مانند: فهل وجدتم ما وعد ربكم حقا قالوا نعم (آيا آنچه را پروردگار شما وعده داده بوده به حقيقت يافتيد؟ گفتند: آرى ).

آيه (77)و ترجمه

( إن الذين يشترون بعهد الله و أيمنهم ثمنا قليلا أولئك لا خلق لهم فى الاخرة و لا يكلمهم الله و لا ينظر إليهم يوم القيمة و لا يزكيهم و لهم عذاب أليم ) (77)

ترجمه:

77 - كسانى كه پيمان الهى و سوگندهاى خود (به نام مقدس او ) را به بهاى ناچيزى ميفروشند، آنها بهرهاى در آخرت نخواهند داشت، و خداوند با آنها سخن نميگويد و به آنان در قيامت نمينگرد و آنها را (از گناه ) پاك نميسازد، و عذاب دردناكى براى آنهاست.

شان نزول:

جمعى از دانشمندان يهود مانند (ابى رافع ) و (حى بن اخطب ) و (كعب بن اشرف ) به هنگامى كه موقعيت اجتماعى خود را در ميان يهود در خطر ديدند كوشش كردند كه نشانه هائى كه در تورات درباره آخرين پيامبر وجود داشت و شخصا در نسخى از تورات با دست خود نگاشته بودند تحريف نمايند و حتى سوگند ياد كنند آن جمله هاى تحريف شده از ناحيه خدا است! به همين جهت آيه فوق نازل گرديد و شديدا به آنها اخطار كرد.

جمعى از مفسران نيز گفته اند كه اين آيه درباره (اشعث بن قيس ) نازل گرديد كه به دروغ مى خواست زمين ديگرى را تملك كند، هنگامى كه آماده اداى سوگند براى ادعاى خود شد آيه فوق نازل گرديد و در اين هنگام اشعث بن قيس ترسيد و اعتراف به حق كرد و زمين را به صاحبش بازگرد

تفسير:

تحريف كنندگان حقايق

در ادامه بحثهاى مربوط به خلافكاريهاى يهود و اهل كتاب در اين آيه به بخش ديگرى از كارهاى خلاف آنها اشاره كرده، مى فرمايد: (كسانى كه پيمان الهى و سوگندهاى خود را (به نام مقدس او) با بهاى كمى معامله مى كنند بهرهاى در آخرت نخواهند داشت )( ان الذين يشترون بعهد الله و ايمانهم ثمنا قليلا اولئك لا خلاق لهم فى الاخرة ) .

البته آيه به صورت كلى ذكر شده هر چند شان نزول آن گروهى از علماى اهل كتاب است كه پيمانهاى الهى و سوگندهاى خود را با درآمد مادى ناچيزى مبادله مى كردند و قرآن در اين آيه پنج مجازات براى آنها ذكر مى كند، نخست همان است كه در قسمت بالا ذكر شد و آن اينكه آنها از مواهب بى پايان عالم ديگر بهرهاى نخواهند داشت.

ديگر اينكه (خداوند در قيامت با آنها سخن نخواهد گفت )( و لا يكلمهم الله ) .

و نيز (نظر لطف خود را در آن روز از آنها بر مى گيرد و نگاهى به آنها نمى كند) (و لا ينظر اليهم يوم القيمة ) از اين تعبيرات روشن مى شود كه خداوند در آن روز (به طور مستقيم يا به وسيله فرشتگان ) با بندگان مؤ من خود سخن مى گويد، سخنانى كه مايه سرور و خوشحالى آنها است و دليل بر اعتنا و توجه به آنان است و همچنين نظر كردن خداوند به آنان اشاره به توجه و عنايت خاص او است نه نگاه با چشم جسمانى آن چنان كه بعضى از ناآگاهان پنداشته اند.

ولى آنها كه آيات الهى را به بهاى مادى مبادله مى كنند نه مشمول اين عنايت اند و نه مخاطب به آن سخنان.

و نيز روشن است كه منظور از سخن گفتن خداوند سخن گفتن با زبان نيست زيرا خداوند از جسم و جسمانيات پاك و منزه است بلكه منظور سخن گفتن از طريق الهام قلبى و يا ايجاد امواج صوتى در فضا است همانند سخنانى كه موسى (عليه‌السلام ) از شجره طور شنيد.

تعبير به (ثمنا قليلا) (بهاى كم ) مفهومش اين نيست كه اگر عهد الهى را با قيمت زيادى مبادله كنند كار خوبى است بلكه منظور اين است كه هر گونه بهاى مادى در برابر اين گناهان بزرگ به دست آيد قليل و ناچيز است حتى اگر سلطنت و حكومت گسترده اى باشد.

و بالاخره مجازات چهارم و پنجم آنان اين است خداوند آنان را (از گناه ) پاك نمى كند و براى آنها عذاب دردناكى است( و لا يزكيهم و لهم عذاب اليم ) .

و از اينجا روشن مى شود كه گناه پنهان ساختن آيات الهى و شكستن عهد و پيمان او و استفاده از سوگندهاى دروغين تا چه حد سنگين است كه تهديد به اين همه مجازاتهاى روحانى و جسمانى و محروميت كامل از الطاف و عنايات الهى شده است.

نكته:

نكته اى كه در اينجا بايد به آن توجه داشت اين است كه عواقب شوم پنجگانه اى كه در برابر پيمان شكنى و سوگندهاى دروغ در اين آيه ذكر شده گويا اشاره به مراحل تدريجى قرب و بعد از خدا است.

كسى كه به خداوند نزديك مى شود و بر بساط قرب او گام مى نهد نخست مشمول يك سلسله مواهب معنوى مى گردد و هنگامى كه نزديك تر شد خدا با او سخن مى گويد، باز نزديك تر مى شود خدا بر او نظر رحمت مى افكند و هنگامى كه از آن هم نزديك تر شد او را از آثار لغزشهاى گناه پاك مى سازد و در نتيجه از عذاب دردناك نجات مى يابد و غرق در نعمتهاى او مى شود ولى كسانى كه در مسير پيمان شكنى و استفاده هاى نادرست از نام پروردگار قرار گرفتند از همه اين مواهب و بركات محروم مى شوند و مرحله به مرحله عقب نشينى مى كنند در ذيل آيه 174 سوره بقره كه از جهاتى شبيه به اين آيه بود نيز توضيحاتى درباره معنى آيه آمده است.