تفسیر نمونه جلد ۳

تفسیر نمونه0%

تفسیر نمونه نویسنده:
محقق: آيت اللّه العظمى مكارم شيرازى
گروه: شرح و تفسیر قرآن

تفسیر نمونه

نویسنده: آية الله مکارم شيرازي
محقق: آيت اللّه العظمى مكارم شيرازى
گروه:

مشاهدات: 31522
دانلود: 2671


توضیحات:

جلد 1 جلد 2 جلد 3 جلد 4 جلد 5 جلد 6 جلد 7 جلد 8 جلد 9 جلد 10 جلد 11 جلد 12 جلد 13 جلد 14 جلد 15 جلد 16 جلد 17 جلد 18 جلد 19 جلد 20 جلد 21 جلد 22
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 106 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 31522 / دانلود: 2671
اندازه اندازه اندازه
تفسیر نمونه

تفسیر نمونه جلد 3

نویسنده:
فارسی

آيه(196) و (197) و ترجمه

( لا يغرنك تقلب الذين كفروا فى البلد ) (196)( متع قليل ثم مأ وئهم جهنم و بئس المهاد ) (197)

ترجمه:

196 - رفت و آمد (پيروزمندانه ) كافران در شهرها تو را نفريبد!

197 - اين متاع ناچيزى است، و سپس جايگاهشان دوزخ، و چه بد جايگاهى است؟!

شان نزول:

بسيارى از مشركان مكه تجار پيشه بودند، و از اين راه ثروت قابل ملاحظه اى به دست مى آوردند، و در ناز و نعمت به سر مى بردند، و نيز يهوديان مدينه در تجارت مهارت داشتند، و از سفرهاى تجارى خود غالبا با دست پر باز مى گشتند، در حالى كه مسلمانان در آن زمان به خاطر شرائط خاص زندگى و از جمله مسأله مهاجرت از مكه به مدينه و محاصره اقتصادى از ناحيه دشمنان نيرومند، از نظر وضع مادى بسيار در زحمت بودند، و به عسرت زندگى مى كردند، مقايسه اين دو حالت اين سؤ ال را براى بعضى طرح كرده بود كه چرا افراد بى ايمان اين چنين در ناز و نعمتند، اما افراد با ايمان در رنج و عذاب، و فقر و پريشانى زندگى مى كنند؟ آيات فوق نازل شد و به اين سؤ ال پاسخ گفت.

تفسير:

يك سؤ ال ناراحت كننده

سؤ الى كه در شان نزول بالا براى جمعى از مسلمانان عصر پيامبر، مطرح بود يك سؤ ال عمومى و همگانى براى بسيارى از مردم در هر عصر و زمان است،

آنها غالبا زندگى مرفه و پر ناز و نعمت گردنكشان و طغيانگران و فراعنه و افراد بيبند و بار را، با زندگى پر مشقت جمعى از افراد با ايمان مقايسه مى كنند و مى گويند چرا آنها با آن همه جنايت و آلودگى زندگى مرفهاى دارند، و اما اينها با داشتن ايمان و تقوى در سختى به سر مى برند و گاهى اين موضوع در افراد سست ايمان ايجاد شك و ترديد مى كند.

اين سؤ ال اگر به دقت بررسى شود و عوامل مطلب در دو طرف تجزيه و تحليل گردد، پاسخهاى روشنى دارد، كه آيه فوق به بعضى از آنها اشاره كرده است و با دقت و مطالعه، به بعضى ديگر مى توانيم دست يابيم.

آيه مى گويد: (رفت و آمد پيروزمندانه كافران در شهرهاى مختلف هرگز تو را نفريبد)( لا يغرنك تقلب الذين كفروا فى البلاد ) .

گرچه مخاطب در آيه شخص پيامبر است ولى روشن است كه منظور عموم مسلمانان مى باشند.

در آيه بعد مى فرمايد (اين پيروزيها و درآمدهاى مادى بى قيد و شرط، پيروزيهاى زودگذر و اندك اند)( متاع قليل ) .

به دنبال اين پيروزيها عواقب شوم و مسئوليتهاى آن، دامان آنها را خواهد گرفت و جايگاهشان دوزخ است چه جايگاه بد و آرامگاه نامناسبى.( ثم ماواهم جهنم و بئس المهاد ) .

آيه فوق در حقيقت اشاره به دو نكته مى كند:

نخست، اينكه بسيارى از پيروزيهاى طغيانگران و ستمكاران ابعاد محدودى دارد، همانطور كه محروميتها و ناراحتيهاى بسيارى از افراد با ايمان نيز محدود است، نمونه زنده اين موضوع را در وضع مسلمانان آغاز اسلام و دشمنان آنها مى توانيم مشاهده كنيم، حكومت اسلام چون در آن زمان به شكل نهالى نوخاسته بود، و از طرف دشمنان نيرومندى كه همچون طوفان بر او مى تاختند تهديد مى شد

بسيار پر و بال بسته بود به خصوص اينكه مهاجرت مسلمانان مكه آنها را كه در اقليت بودند، به كلى از هستى ساقط كرده بود، و اين وضع، مخصوص آنها نبود، بلكه تمام طرفداران يك انقلاب بنيادى و روحانى در يك جامعه فاسد، يك دوران محروميت شديد در پيش خواهند داشت.

ولى مى دانيم كه اين وضع زياد طولانى نشد، حكومت اسلام ريشه هاى محكمى پيدا كرد و شاخه هاى آن نيرومند و قوى شد، سيل ثروت به كشور اسلام سرازير شد و دشمنان سرسخت كه در ناز و نعمت بودند به خاك سياه نشستند، اين همان چيزى است كه با جمله (متاع قليل ) در آيه به آن اشاره شده است.

ديگر اينكه موفقيتهاى مادى جمعى از افراد بى ايمان بر اثر اين است كه در جمع آورى ثروت هيچ گونه قيد و شرطى براى خود قائل نيستند، و از هر طريقى خواه مشروع يا نا مشروع و حتى با مكيدن خون بينوايان براى خود ثروت اندوزى مى كنند، در حاليكه مؤ منان براى رعايت اصول حق و عدالت محدوديتهائى دارند و بايد هم داشته باشند، بنابراين نمى توان حال اين دو را با هم مقايسه كرد، اينها احساس مسئوليت مى كنند در حاليكه آنها هيچگونه مسئوليتى براى خود احساس نمى كنند، و از آنجا كه عالم، عالم اختيار و آزادى اراده است، خداوند هر دو دسته را آزاد گذاشته تا سرانجام، هر يك به نتيجه اعمال خود برسند. و اين همان است كه در آيه فوق به آن اشاره شده:( ثم مأيهم جهنم و بئس المهاد ) .

نقاط ضعف و قوت

يكى ديگر از علل پيشرفت بعضى از افراد بى ايمان و عقب ماندگى جمعى از مؤ منان اين است كه دسته اول در عين نداشتن ايمان گاهى نقاط قوتى دارند كه در پرتو آن پيروزيهاى چشمگيرى بدست مى آورند، و دسته دوم در عين داشتن ايمان نقاط ضعفى دارند كه همان موجب عقب افتادگى آنان مى شود.

مثلا: افرادى را مى شناسيم كه در عين بيگانگى از خدا در كارهاى زندگى جدى، مصمم و داراى پشتكار و استقامت و هماهنگى با يكديگر و آگاهى از وضع زمان هستند.

اين افراد، در زندگى مادى مسلما پيروزيهايى به دست مى آورند، و در حقيقت يك سلسله از برنامه هاى اصيل دينى را بدون استناد به دين پياده مى كنند. در مقابل افرادى هستند كه پايبند به عقايد مذهبى هستند، ولى بسيارى از دستورات عملى آنرا فراموش كرده اند آنها افرادى بى حال، كم شهامت، فاقد استقامت و پشتكار و كاملا پراكنده و از هم جدا مى باشند، مسلما آنها در زندگى مواجه با شكستهاى پى در پى مى شوند. ولى اين شكستها نه به خاطر ايمان آنهاست، بلكه به خاطر نقاط ضعفى است كه دارند، آنها گاهى چنين تصور مى كنند كه تنها با خواندن نماز و گرفتن روزه بايد در همه كارها پيروز شوند در حاليكه دين يك سلسله برنامه هاى عملى براى پيشرفت در زندگى آورده كه فراموش كردن آنها با شكست و ناكامى همراه است.

خلاصه هر يك از اين دو دسته داراى نقاط ضعف و نقاط قوتى هستند، كه هر كدام از اينها آثارى دارد منتهى هنگام محاسبه گاهى اين آثار به يكديگر اشتباه مى شوند.

مثلا: فرد بى ايمانى داراى جديت و پشتكار است، چون بى ايمان است آرامش دل و جان و هدف عالى انسانى و عواطف پاك مردمى ندارد، اما چون جدى و با استقامت است در زندگى مادى پيش مى رود.

در اينجا بعضى سؤ ال مى كنند كه چرا اين فرد بى ايمان در زندگى پيروز شده؟ مثل اينكه خيال مى كنند عامل پيروزى چيز ديگرى بوده است. اين موضوع، هم درباره يك فرد صادق است، و هم مى توان آنرا در سطح يك كشور نيز پياده كرد.

ضمنا عوامل سه گانه اى كه براى پيروزى افراد بى ايمان و شكست بعضى از افراد با ايمان گفته شد، همه در يك جا صدق نمى كند بلكه هر كدام مخصوص به موردى است.

آيه (198)و ترجمه

( لكن الذين اتقوا ربهم لهم جنت تجرى من تحتها الا نهار خالدين فيها نزلا من عند الله و ما عند الله خير للا برار ) (198)

ترجمه: 198 - ولى آنها كه (ايمان دارند، و) از پروردگارشان مى پرهيزند، براى آنها باغهايى از بهشت است، كه از زير درختان آن نهرها جريان دارد، و هميشه در آن خواهند بود، اين، نخستين، پذيرايى است كه از خداوند به آنها مى رسد، و آنچه در نزد خدا است، براى نيكان بهتر است.

تفسير:

در آيه قبل سرانجام افراد بى ايمان تشريح شده بود، و در اين آيه پايان كار پرهيزكاران بيان مى گردد، مى فرمايد: (ولى آنها كه پرهيزكارى پيشه كردند (و براى رسيدن به سرمايه هاى مادى موازين حق و عدالت را در نظر گرفتند، و يا به خاطر ايمان به خدا از وطنهاى خود آواره شدند و در محاصره اجتماعى و اقتصادى قرار گرفتند) در برابر اين مشكلات، خداوند باغهايى از بهشت در اختيار آنان مى گذارد كه نهرهاى آب از زير درختان آن جارى است و جاودانه در آن مى مانند)( لكن الذين اتقوا ربهم لهم جنات تجرى من تحتها الانهار خالدين فيها ) . سپس مى افزايد: (باغهاى بهشت با آن همه مواهب مادى نخستين وسيله پذيرايى از پرهيزكاران مى باشد)( نزلا من عند الله ) . (نزل ) در لغت به معناى چيزى است كه براى پذيرايى ميهمان آماده مى شود و بعضى گفته اند نخستين چيزى است كه به وسيله آن از مهمان پذيرايى مى شود - همانند شربت يا ميوه اى است كه در آغاز ورود براى ميهمان مى آورند. و اما پذيرايى مهمتر و عاليتر همان نعمتهاى روحانى و معنوى است كه در پايان آيه به آن اشاره شده، مى فرمايد: (آنچه در نزد خداست براى نيكان بهتر است )( و ما عند الله خير للابرار ) .

آيه (199)و ترجمه

( و أن من أهل الكتب لمن يؤ من بالله و ما أنزل أليكم و ما أنزل أليهم خشعين لله لا يشترون بايت الله ثمنا قليلا أولئك لهم أجرهم عند ربهم أن الله سريع الحساب ) (199)

ترجمه:

199 - و از اهل كتاب، كسانى هستند كه به خدا، و آنچه بر شما نازل شده، و آنچه بر خود آنان نازل گرديده، ايمان دارند؛ در برابر (فرمان ) خدا خاضعند؛ و آيات خدا را به بهاى ناچيزى نمى فروشند. پاداش آنها، نزد پروردگارشان است. خداوند، سريع الحساب است. (تمام اعمال نيك آنها را به سرعت حساب مى كند، و پاداش مى دهد.)

شان نزول:

اين آيه به گفته بيشتر مفسران درباره مؤ منان اهل كتاب است، آنهايى كه دست از تعصبهاى ناروا برداشتند و به صفوف مسلمانان پيوستند، كه تعداد قابل ملاحظه اى از مسيحيان و يهود را تشكيل مى دادند. ولى به عقيده جمعى از مفسران، آيه در مورد نجاشى زمامدار رعيت پرور حبشه نازل گرديد، اگر چه مفهوم آن يك مفهوم وسيع است.

در سال نهم هجرى در ماه رجب نجاشى وفات يافت، خبر درگذشت او با يك الهام الهى در همان روز به پيامبر رسيد، پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به مسلمانان فرمود: يكى از برادران شما در خارج از سرزمين حجاز از دنيا رفته است، حاضر شويد تا به پاس خدماتى كه در حق مسلمانان كرده است بر او نماز گذاريم، بعضى سؤ ال كردند او كيست؟ فرمود: نجاشى، آنگاه به اتفاق مسلمانان به قبرستان بقيع آمد، و از دور بر او نمازگذاشت و براى او طلب آمرزش كرد و به ياران خود دستور داد آنها نيز چنين كنند. بعضى از منافقان گفتند محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بر مرد كافرى كه هرگز او را نديده است نماز مى گذارد، و حال آنكه آئين او را نپذيرفته است، آيه فوق نازل شد و به آنها پاسخ گفت.

از اين روايت استفاده مى شود كه نجاشى اسلام را بطور كامل پذيرفته بود اگر چه به آن تظاهر نمى كرد.

تفسير:

اهل كتاب همه يكسان نيستند

سابقا گفتيم قرآن در بحثهايى كه پيرامون مذاهب ديگر مى كند، هيچ گه همه را به يك چشم نمى نگرد و رنگ ضديت با نژاد و جمعيتى به خود نمى گيرد، بلكه داورى او بر اساس برنامه هاى آنهاست، و لذا سهم اقليتهاى باايمان و درستكارى را كه در ميان يك اكثريت گمراه هستند فراموش نمى كند. در اينجا نيز بعد از سرزنش بسيارى از اهل كتاب به خاطر كتمان آيات خداوند و طغيان و سركشى آنها، كه در آيات سابق به آن اشاره شد، سخن از اقليتى به ميان مى آورد كه دعوت پيغمبر را اجابت كردند، و براى آنها پنج صفت ممتاز بيان مى كند:

1 - (آنها كسانى هستند كه از جان و دل به خدا ايمان مى آورند)( و ان من اهل الكتاب لمن يؤ من بالله ) .

2 - (آنها به قرآن و آنچه بر شما مسلمانان نازل شده است، ايمان مى آورند)( و ما انزل اليكم ) .

3 - ايمان آنها به پيامبر اسلام در حقيقت از ايمان واقعى به كتاب آسمانى خودشان و بشاراتى كه در آن آمده است سرچشمه مى گيرد بنابراين: (آنها به آنچه بر خودشان نازل شده ايمان دارند)( و ما انزل اليهم ) .

4 - (آنها در برابر فرمان خدا تسليم و خاضعند( خاشعين لله ) .

و همين خضوع آنهاست كه انگيزه ايمان واقعى شده و ميان آنها و تعصبهاى جاهلانه، جدايى افكنده است.

5 - (آنها هرگز آيات الهى را به بهاى ناچيز نمى فروشند)( لا يشترون بايات الله ثمنا قليلا ) .

آنها همانند بعضى از دانشمندان يهود كه به خاطر حفظ موقعيت خود و ادامه حكومت بر آن جمعيت و گرفتن رشوه ها آيات خدا را تحريف مى كردند نيستند، بديهى است نه تنها به بهاى ناچيز نمى فروشند، بلكه به هيچ بهايى نخواهند فروخت، و اگر تنها اشاره به بهاى ناچيز شده، منظور اين است كه همانند آن دسته از دانشمندان دنياپرست دون همت نيستند.

به علاوه اصولا در برابر آيات خدا انسان هر چيز دريافت كند بى ارزش است.

اينها با داشتن آن برنامه روشن و زنده و صفات عالى انسانى (پاداش خود را در نزد پروردگار خواهند داشت )( اولئك لهم اجرهم عند ربهم ) .

تعبير به (ربهم ) (پروردگارشان ) اشاره به نهايت لطف و مرحمت پروردگار نسبت به آنها است، و نيز اشاره به اين است كه خداوند آنها را در مسير هدايت پرورش مى دهد و يارى مى كند.

در پايان آيه مى فرمايد: (خداوند با سرعت حساب بندگان را رسيدگى مى كند)( ان الله سريع الحساب ) .

بنابراين نه نيكوكاران براى دريافت پاداش خود گرفتار مشكلى مى شوند، و نه مجازات بدكاران به تأخير مى افتد. اين جمله، هم بشارتى است به نيكوكاران و هم تهديدى است براى بدكاران.

آيه (200)و ترجمه

( يا ايها الذين آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا و اتقوا الله لعلكم تفلحون ) (200)

ترجمه:

200 - اى كسانى كه ايمان آورده ايد! (در برابر مشكلات و هوسها) استقامت كنيد و در برابر دشمنان (نيز،) پايدار باشيد و از مرزهاى خود، مراقبت كنيد و از خدا بپرهيزيد، شايد رستگار شويد!

تفسير:

اين آيه آخرين آيه سوره آل عمران، و محتوى يك برنامه جامع چهار ماده اى براى عموم مسلمين است مى باشد.

1 - نخست روى سخن را به همه مؤ منان كرده و به اولين ماده اين برنامه اشاره مى كند و مى فرمايد: (اى كسانى كه ايمان آورده ايد در برابر حوادث ايستادگى كنيد)( يا ايها الذين آمنوا اصبروا ) .

صبر و استقامت در برابر مشكلات و هوسها و حوادث، در حقيقت ريشه اصلى هر گونه پيروزى مادى و معنوى را تشكيل مى دهد، و هر چه درباره نقش و اهميت آن در پيشرفتهاى فردى و اجتماعى گفته شود كم است، اين همان چيزى است كه على (عليها‌السلام ) در كلمات قصارش آنرا به منزله سر در برابر بدن معرفى كرده:( ان الصبر من الايمان كالرأس من الجسد ) .

2 - در مرحله دوم قرآن به افراد با ايمان دستور به استقامت در برابر دشمن مى دهد و مى فرمايد: (و در برابر دشمنان نيز استقامت به خرج دهيد)( و صابروا ) .

(صابروا) از (مصابره ) (از باب مفاعله ) به معنى صبر و استقامت در برابر صبر و استقامت ديگران است. بنابراين قرآن نخست به افراد با ايمان دستور استقامت مى دهد (كه هر گونه جهاد با نفس و مشكلات زندگى را شامل مى شود) و در مرحله دوم دستور به استقامت در برابر دشمن مى دهد، و اين خود مى رساند كه تا ملتى در جهاد با نفس و اصلاح نقاط ضعف درونى پيروز نشود، پيروزى او بر دشمن ممكن نيست و بيشتر شكستهاى ما در برابر دشمنان بخاطر شكست است كه در جهاد با نفس و اصلاح نقاط ضعف خود دامنگير ما شده است.

ضمنا از دستور (صابروا) استفاده مى شود كه هر قدر دشمن بر استقامت خود بيافزايد ما نيز بايد بر پايدارى و استقامت خود بيفزاييم.

3 - در جمله بعد به مسلمانان دستور آماده باش در برابر دشمن و مراقبت دائم از مرزها و سرحدات كشورهاى اسلامى مى دهد و مى فرمايد: (از مرزهاى خود، مراقبت به عمل آوريد)( و رابطوا ) .

اين دستور به خاطر آن است كه مسلمانان هرگز گرفتار حملات غافلگيرانه دشمن نشوند، و نيز به آنها دستور آماده باش و مراقبت هميشگى در برابر حملات شيطان و هوسهاى سركش مى دهد، تا غافلگير نگردند، و لذا در بعضى از روايات از علىعليها‌السلام اين جمله به مواظبت و انتظار نمازها يكى بعد از ديگرى تفسير شده است، زيرا كسى كه با عبادت مستمر و پى در پى دل و جان خود را بيدار مى دارد همچون سربازى است كه در برابر دشمن حالت آماده باش به خود گرفته است.

جمله (رابطوا) از ماده (رباط) گرفته شده، و آن در اصل به معنى بستن چيزى در مكانى است (مانند بستن اسب در يك محل ) و به همين جهت به كاروانسرا (رباط) مى گويند و (ربط قلب ) به معنى آرامش دل و سكون خاطر است، گويا به محلى بسته شده است و (مرابطه ) به معنى مراقبت از مرزها آمده است، زيرا سربازان و مركبها و وسايل جنگى را در آن محل نگاهدارى مى كنند.

خلاصه اينكه (مرابطه ) معنى وسيعى دارد كه هر گونه آمادگى براى دفاع از خود و جامعه اسلامى را شامل مى شود.

در فقه اسلامى نيز در باب جهاد بحثى تحت عنوان (مرابطه ) يعنى آمادگى براى حفظ مرزها در برابر هجوم احتمالى دشمن ديده مى شود كه احكام خاصى براى آن بيان شده است. (براى كسب اطلاع بيشتر به كتب فقهى مراجعه شود).

در بعضى از روايات به علمأ و دانشمندان نيز (مرابط) گفته شده است امام صادق (عليها‌السلام ) طبق روايتى مى فرمايد: (علمأ شيعتنا مرابطون فى الثغر الذى يلى ابليس و عفاريته و يمنعونه عن الخروج على ضعفأ شيعتنا و عن ان يتسلط عليهم ابليس؛ دانشمندان پيروان ما همانند مرزدارانى هستند كه در برابر لشكر ابليس صف كشيده اند و از حمله كردن آنها به افرادى كه قدرت دفاع از خود ندارند جلوگيرى مى كنند).

در ذيل اين حديث مقام و موقعيت آنها برتر و بالاتر از افسران و مرزدارانى كه در برابر هجوم دشمنان اسلام پيكار مى كنند شمرده شده است و اين به خاطر آن است كه آنها نگهبانان عقايد و فرهنگ اسلامند در حالى كه اينها حافظ مرزهاى جغرافيايى هستند، مسلما ملتى كه مرزهاى عقيده اى و فرهنگى او، مورد حملات دشمن قرار گيرد و نتواند به خوبى از آن دفاع كند در مدت كوتاهى از نظر سياسى و نظامى نيز شكست خواهد خورد.

4 - بالاخره آخرين دستور كه همچون چترى بر همه دستورات سابق سايه مى افكند دستور به پرهيزكارى است( و اتقوا الله ) .

(استقامت ) و (مصابره ) و (مرابطه ) بايد آميخته با تقوى و پرهيزكارى باشد و از هر گونه خودخواهى و رياكارى و اغراض ‍ شخصى به دور گردد.

در پايان آيه مى فرمايد: (شما در سايه به كار بستن اين چهار دستور، مى توانيد

رستگار شويد و با تخلف از آنها راهى به سوى رستگارى نخواهيد داشت )( لعلكم تفلحون ) .

سؤ ال:

گاهى سؤ ال مى شود چرا در قرآن جمله هايى با كلمه (لعل ) شروع شده است مانند جمله( لعلكم تفلحون ) ؛ شايد رستگار شويد) (و لعلكم تتقون؛ شايد پرهيزكار شويد)( و لعلكم ترحمون ) ؛ شايد مشمول رحمت شويد) در حالى كه كلمه (لعل ) نوعى ترديد را مى رساند كه از مقام خداوند داناى به همه چيز، دور است، اين جمله اتفاقا دست آويزى براى پاره اى از دشمنان اسلام شده و مى گويند اسلام به كسى وعده نجات قطعى نمى دهد و وعده آن آميخته با ترديد است زيرا بسيارى از اين وعده ها با كلمه (لعل ) شروع شده است.

پاسخ:

اتفاقا اين تعبير يكى از نشانه هاى عظمت و واقع بينى و واقع گويى قرآن مجيد است زيرا قرآن اين كلمه را در جايى به كار مى برد كه گرفتن نتيجه احتياج به شرايطى دارد كه به وسيله كلمه (لعل ) اشاره اجمالى به آن شرايط شده است مثلا سكوت كردن به هنگام شنيدن آيات قرآن و گوش فرا دادن به مضمون آيات به تنهايى كافى نيست كه انسان مشمول رحمت الهى شود بلكه علاوه بر آن، درك و فهم آيات و به كار بستن آنها نيز لازم است و لذا قرآن مى گويد:( و اذا قرء القرآن فاستمعوا له و انصتوا لعلكم ترحمون ) ؛ هنگامى كه قرآن خوانده مى شود گوش فرا دهيد و خاموش باشيد شايد مشمول رحمت شويد).

اگر قرآن مى گفت حتما مشمول رحمت خواهيد شد دور از واقع بينى بود زيرا همانطور كه گفتيم اين موضوع شرايط ديگرى هم دارد ولى هنگامى كه مى گويد (شايد) سهم ساير شرايط محفوظ مانده است، ولى عدم توجه به اين حقيقت

موجب خرده گيرى بر اين آيات شده و حتى بعضى از دانشمندان ما نيز معتقد شده اند كه (لعل ) در اين گونه موارد معنى (شايد) نمى دهد در حالى كه اين سخن نيز يك نوع خلاف ظاهر بدون دليل است (دقت كنيد).

در آيه مورد بحث با اينكه اشاره به چهار ماده مهم از عاليترين دستورهاى اسلامى شده باز براى اينكه از بقيه برنامه هاى سازنده اسلامى غفلت نشود كلمه (لعل ) را به كار برده است.

به هر حال اگر مسلمانان امروز، آيه فوق را به عنوان يك شعار اسلامى در برنامه زندگى خود پياده كنند، بسيارى از مشكلات را كه اكنون با آن مواجه هستند حل خواهند نمود، امروز ضرباتى بر پيكر اسلام و مسلمين بر اثر زير پا گذاشتن و يا فراموش كردن همه يا بعضى از اين دستورهاى چهارگانه وارد مى شود كه بسيار دردناك است.

اگر روح استقامت و پايمردى در مسلمانان زنده شود، اگر در برابر افزايش تلاش و كوشش دشمنان، مسلمانان تلاش و كوشش ‍ بيشترى از خود نشان دهند، و اگر طبق فرمان مرابطه مراقبت كافى از مرزهاى جغرافيايى و فرهنگى و عقيده اى بنمايند و هماره در برابر نقشه هاى دشمنان، حالت آماده باش داشته باشند و علاوه بر همه اينها با تقواى فردى و اجتماعى، گناه و فساد را از جامعه خود دور كنند پيروزى آنها تضمين خواهد شد.

بارالها! به همه ما توفيق مرحمت كن كه اين دستورهاى حيات بخش كتاب آسمانيت را در زندگى به كار بريم و ما را مشمول رحمت و الطاف بى انتهاى خود گردان!

اين سوره در (مدينه ) نازل شده و داراى 177 آيه است.

سوره نسأ

قبل از ورود در تفسير آيات اين سوره يادآورى چند نكته لازم است:

1 - محل نزول سوره نسأ

تمام آيات اين سوره (به استثناى آيه 58 طبق نقل بعضى از مفسران ) در مدينه نازل شده است و از نظر ترتيب نزول بعد از سوره (ممتحنه ) قرار دارد.

زيرا مى دانيم ترتيب كنونى سوره هاى قرآن مطابق ترتيب نزول سوره ها نيست يعنى بسيارى از سوره هايى كه در مكه نازل شده در آخر قرآن قرار دارد و بسيارى از سوره هايى كه در مدينه نازل شده است در اوائل قرآن قرار گرفته. البته همانطور كه در آغاز جلد اول گفتيم مداركى در دست است كه جمع آورى سوره هاى قرآن به شكل كنونى در زمان خود پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم واقع شده بنابراين به هنگام جمع آورى قرآن شخص پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به دلائل مختلفى از جمله اهميت مطالب، و ترتيب طبيعى آنها، دستور داده است كه سوره ها را بر طبق وضعى كه الان مى بينيم ترتيب دهند، كه نخستين آنها سوره (حمد) و آخرين آنها سوره (الناس ) است بدون اينكه كلمه و يا حتى حرفى از آيات و يا سوره ها كم و يا زياد شود.

اين سوره از نظر تعداد كلمات و حروف، طولانى ترين سوره هاى قرآن بعد از سوره (البقره ) است و داراى 177 آيه مى باشد و نظر به اينكه بحثهاى فراوانى در مورد احكام و حقوق زنان در آن طرح شده به سوره (نسأ) ناميده شده است.

2 - محتويات اين سوره

همانطور كه گفتيم اين سوره در مدينه نازل شده، يعنى به هنگامى كه پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم دست در كار تأسيس حكومت اسلامى و ايجاد يك جامعه سالم انسانى بود، به همين دليل بسيارى از قوانينى كه در سالم سازى جامعه مؤ ثر است در اين سوره نازل شده است.

از طرفى چون افرادى كه تار و پود اين جامعه نو پا را تشكيل مى دادند، افراد بت پرست ديروز با آن همه آلودگيهاى دوران جاهليت بوده اند، لذا بايد قبل از هر چيز رسوبات گذشته را از مغز و روح آنها بيرون ساخت و به جاى آن قوانين و برنامه هايى كه براى نوسازى يك جامعه فرسوده لازم است قرار داد.

بطور كلى بحثهاى مختلفى كه در اين سوره مى خوانيم عبارتند از:

1 - دعوت به ايمان و عدالت و قطع رابطه دوستانه با دشمنان سرسخت.

2 - قسمتى از سرگذشت پيشينيان براى آشنايى هر چه بيشتر به سرنوشت جامعه هاى ناسالم.

3 - حمايت از كسانى كه نيازمند به كمك هستند، مانند يتيمان، و دستورهاى لازم براى نگاهدارى و مراقبت از حقوق آنها.

4 - قانون ارث بر اساس يك روش طبيعى و عادلانه در برابر شكل بسيار زننده اى كه در آن زمان داشت و به بهانه هاى مختلفى افراد ضعيف را محروم مى ساختند.

5 - قوانين مربوط به ازدواج و برنامه هايى براى حفظ عفت عمومى.

6 - قوانين كلى براى حفظ اموال عمومى.

7 - كنترل و نگهدارى و بهسازى نخستين واحد اجتماع يعنى محيط خانواده.

8 - حقوق و وظايف متقابل افراد جامعه در برابر يكديگر.

9 - معرفى دشمنان جامعه اسلامى و بيدار باش به مسلمانان در برابر آنها.

10 - حكومت اسلامى و لزوم اطاعت از رهبر چنين حكومتى.

11 - تشويق مسلمانان به مبارزه با دشمنان شناخته شده.

12 - معرفى دشمنانى كه احيانا فعاليتهاى زيرزمينى داشتند.

13 - اهميت هجرت و لزوم آن به هنگام روبرو شدن با يك جامعه فاسد و غير قابل نفوذ.

14 - مجددا بحثهايى درباره ارث و لزوم تقسيم ثروتهاى متراكم شده در ميان وارثان.

3 - فضيلت تلاوت اين سوره

پيامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم طبق روايتى فرمود: (هر كس سوره نسأ را بخواند گويا به اندازه هر مسلمانى كه طبق مفاد اين سوره ارث مى برد، در راه خدا انفاق كرده است و همچنين پاداش كسى را كه برده اى را آزاد كرده به او مى دهند).

بديهى است در اين روايت و در تمام روايات مشابه آن، منظور تنها خواندن آيات نيست بلكه خواندن، مقدمه اى است براى فهم و درك، و آن نيز به نوبه خود مقدمه اى است براى پياده ساختن آن در زندگى فردى و اجتماعى، و مسلم است كه اگر مسلمانان از مفاد آيات اين سوره در زندگى خود الهام بگيرند همه اين پاداشها را علاوه بر نتايج دنيوى آن خواهند داشت.