تفسیر نمونه جلد ۳

تفسیر نمونه0%

تفسیر نمونه نویسنده:
محقق: آيت اللّه العظمى مكارم شيرازى
گروه: شرح و تفسیر قرآن

تفسیر نمونه

نویسنده: آية الله مکارم شيرازي
محقق: آيت اللّه العظمى مكارم شيرازى
گروه:

مشاهدات: 31517
دانلود: 2671


توضیحات:

جلد 1 جلد 2 جلد 3 جلد 4 جلد 5 جلد 6 جلد 7 جلد 8 جلد 9 جلد 10 جلد 11 جلد 12 جلد 13 جلد 14 جلد 15 جلد 16 جلد 17 جلد 18 جلد 19 جلد 20 جلد 21 جلد 22
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 106 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 31517 / دانلود: 2671
اندازه اندازه اندازه
تفسیر نمونه

تفسیر نمونه جلد 3

نویسنده:
فارسی

آيه (19)و ترجمه

( يا أيها الذين ءامنوا لا يحل لكم أ ن ترثوا النسأ كرها و لا تعضلوهن لتذهبوا ببعض ما أتيتموهن إ لا أ ن يأ تين بفحشة مبينة و عاشروهن بالمعروف فإ ن كرهتموهن فعسى أ ن تكرهوا شيا و يجعل الله فيه خيرا كثيرا ) (19)

ترجمه:

19 - اى كسانى كه ايمان آورده ايد! براى شما حلال نيست كه از زنان، از روى اكراه (و ايجاد ناراحتى براى آنها) ارث ببريد! و آنان را تحت فشار قرار ندهيد كه قسمتى از آنچه به آنها پرداخته ايد (از مهر)، تملك كنيد! مگر اينكه آنها عمل زشت آشكارى انجام دهند و با آنان، به طور شايسته رفتار كنيد! و اگر از آنها (بجهتى ) كراهت داشتيد، (فورا تصميم به جدايى نگيريد!) چه بسا چيزى خوشايند شما نباشد، و خداوند خير فراوانى در آن قرار مى دهد.

شأن نزول:

در تفسير مجمع البيان از امام باقر (عليها‌السلام ) نقل شده كه اين آيه در باره كسانى نازل گرديده كه همسران خود را بدون اين كه همچون يك همسر با آنها رفتار كنند، نگه مى داشتند، به انتظار اين كه آنها بميرند و اموالشان را تملك كنند. و از ابن عباس نقل شده كه آيه فوق در باره افرادى نازل شده كه همسرانشان مهر سنگين داشتند و در عين اين كه تمايل به ادامه زناشويى با آنها نداشتند به خاطر سنگين بودن مهر حاضر به طلاق آنها نمى شدند، و آنها را تحت فشار قرار مى دادند تا مهرشان را ببخشند و طلاق بگيرند.

جمعى از مفسران براى آيه فوق شأن نزول ديگرى نقل كرده كه متناسب با اين آيه نيست، بلكه متناسب با آيه 22 است كه ما آن را به خواست خدا در ذيل همان آيه خواهيم آورد.

تفسير:

باز هم دفاع از حقوق زنان

در آغاز سوره گفتيم كه آيات اين سوره با بسيارى از اعمال نارواى دوران جاهليت مبارزه مى كند، در آيه مورد بحث به چند عادت ناپسند آن دوران اشاره گرديده است و به مسلمانان هشدار داده شده كه آلوده آنها نشوند:

1 - زنان را به خاطر اموالشان زندانى نكنيد - همانطور كه در شأن نزول گفته شد يكى از رفتارهاى ظالمانه مردان، در دوران جاهليت اين بود كه با زنان ثروتمندى كه از زيبايى بهره اى نداشتند ازدواج مى كردند، سپس آنها را به حال خود وامى گذاردند نه آنها را طلاق مى دادند و نه همچون يك همسر با آنها رفتار مى نمودند، به اميد اين كه مرگشان فرا رسد و اموالشان را تملك كنند، آيه فوق مى گويد: (اى افراد با ايمان براى شما حلال نيست كه از زنان از روى اكراه و ايجاد ناراحتى، ارث ببريد)( يا ايها الذين آمنوا لا يحل لكم ان ترثوا النسأ كرها ) .

و به اين ترتيب عمل فوق را محكوم ساخته است.

2 - زنان را براى حلال كردن مهر خود تحت فشار قرار ندهيد - يكى ديگر از عادات نكوهيده آنها اين بود كه زنان را با وسايل گوناگون، تحت فشار مى گذاشتند تا مهر خود را ببخشند و طلاق گيرند، اين كار مخصوصا بيشتر در موقعى بود كه زن مهريه سنگينى داشت، آيه فوق اين كار را ممنوع ساخته و مى فرمايد: آنها را تحت فشار قرار ندهيد، به خاطر اين كه قسمتى از آنچه را به آنها پرداخته ايد تملك كنيد)( و لا تعضلوهن لتذهبوا ببعض ما آتيتموهن ) .

ولى اين حكم استثنايى دارد كه در جمله بعد به آن اشاره شده است و آن اين كه اگر آنها مرتكب عمل زشت و ننگينى گردند شوهران مى توانند آنها را تحت فشار قرار دهند، تا مهر خود را حلال كرده و طلاق بگيرند)( الا ان ياتين بفاحشة مبينة ) .

در حقيقت اين كار يك نوع مجازات و شبيه به گرفتن غرامت در برابر كارهاى نارواى اين دسته از زنان است.

آيا منظور از (فاحشة مبينة ) (عمل زشت آشكار) در آيه فوق، خصوص اعمال منافى عفت است يا هر گونه ناسازگارى شديد؟ در ميان مفسران گفتگو است، ولى در حديثى كه از امام باقر (عليها‌السلام ) نقل شده تصريح گرديده كه هر گونه مخالفت شديد زن و نافرمانى و ناسازگارى او را شامل مى شود (البته منظور هر مخالفت جزئى نيست زيرا در مفهوم كلمه (فاحشه ) اهميت و فوق العادگى افتاده است و ذكر كلمه (مبينة ) نيز آن را تأكيد مى كند).

3 - سپس دستور معاشرت شايسته و رفتار انسانى با زنان را صادر مى كند و مى فرمايد: (با آنها شايسته معاشرت كنيد) (وعاشروهن بالمعروف ).

و به دنبال آن اضافه مى كند: (حتى اگر به جهاتى از همسران خود رضايت كامل نداشته باشيد و بر اثر امورى آنها در نظر شما ناخوشايند باشند (فورا تصميم به جدايى نگيريد و تا آنجا كه در قدرت داريد مدارا كنيد). زيرا ممكن است شما در تشخيص خود گرفتار اشتباه شده باشيد، و آنچه را نمى پسنديد خداوند در آن خير و بركت و سود فراوانى قرار داده باشد)( فان كرهتموهن فعسى ان تكرهوا شيئا و يجعل الله فيه خيرا كثيرا ) .

بنابر اين تا كارد به استخوان شما نرسد سزاوار است معاشرت به معروف و رفتار شايسته را ترك نكنيد بخصوص اينكه بسيار مى شود كه همسران درباره يكديگر گرفتار سوءظنهاى بى دليل و حب و بغضهاى بى جهت مى گردند و قضاوتهاى آنها در اين حال غالبا نادرست مى باشد، تا آنجا كه خوبيها در نظرشان بدى و بديها در نظرشان خوبى جلوه مى كند، ولى با گذشت زمان و مدارا كردن، تدريجا حقايق آشكار مى شود.

ضمنا بايد توجه داشت تعبير به (خيرا كثيرا) كه در آيه به همسرانى كه مدارا مى كنند نويد داده شده مفهوم وسيعى دارد كه يكى از مصاديق روشن آن فرزندان صالح و با لياقت و ارزشمند است.

آيه و ترجمه

( و إن أردتم استبدال زوج مكان زوج و ءاتيتم إحدئهن قنطارا فلا تأ خذوا منه شيا أتأ خذونه بهتنا و إثما مبينا ) (20)( و كيف تأ خذونه و قد أفضى بعضكم إلى بعض و أخذن منكم ميثقا غليظا ) (21)

ترجمه:

20 - و اگر تصميم گرفتيد كه همسر ديگرى به جاى همسر خود انتخاب كنيد و مال فراوانى (به عنوان مهر) به او پرداخته ايد، چيزى از آن را نگيريد آيا براى باز پس گرفتن مهر زنان، متوسل به تهمت و گناه آشكار مى شويد؟ 21 - و چگونه آن را باز پس مى گيريد در حالى كه شما با يكديگر تماس و آميزش كامل داشته ايد و (از اين گذشته ) آنها پيمان محكمى (هنگام ازدواج ) از شما گرفته اند.

شأن نزول:

پيش از اسلام رسم بر اين بود كه اگر مى خواستند همسر سابق را طلاق گويند و ازدواج جديدى كنند براى فرار از پرداخت مهر، همسر خود را به اعمال منافى عفت متهم مى كردند، و بر او سخت مى گرفتند، تا حاضر شود مهر خويش را كه معمولا قبلا دريافت مى شد بپردازد، و طلاق گيرد، و همان مهر را براى همسر دوم قرار مى دادند.

آيه فوق به شدت از اين كار زشت جلوگيرى كرده و آن را مورد نكوهش قرار مى دهد.

تفسير:

اين آيه نيز براى حمايت قسمت ديگرى از حقوق زنان نازل گرديده و به عموم

مسلمانان دستور مى دهد كه به هنگام تصميم بر جدايى از همسر و انتخاب همسر جديد حق ندارند چيزى از مهر همسر اول خود را كم بگذارند، و يا اگر پرداخته اند پس بگيرند، هر قدر هم مهر زياد باشد( و ان اردتم استبدال زوج و اتيتم احديهن قنطارا فلا تأخذوا منه شيئا ) .

همانطور كه در سابق گفتيم (قنطار) به معنى مال و ثروت زياد است. راغب در كتاب مفردان مى گويد اصل (قنطار) از (قنطره ) به معنى پل است و چون اموال زياد همچون پلى هستند كه انسان در زندگى مى تواند از آنها استفاده كند، از اين جهت به آن قنطار گفته اند.

زيرا فرض اين است كه طلاق در اينجا به خاطر منافع شوهر صورت مى گيرد نه بخاطر انحراف زن از جاده عفت، بنا بر اين دليلى ندارد كه حق مسلم آنها پايمال شود.

سپس اشاره به طرز عمل دوران جاهليت در اين باره كه همسر خود را متهم به اعمال منافى عفت مى كردند نموده و مى فرمايد: (آيا براى باز پس گرفتن مهر زنان متوسل به تهمت و گناه آشكار مى شويد)( اتأخذونه بهتانا و اثما مبينا ) .

يعنى اصل عمل، ظلم است و گناه، و متوسل شدن به يك وسيله ناجوانمردانه و غلط، گناه آشكار ديگرى است.

در آيه بعد مجددا با استفهام انكارى، براى تحريك عواطف انسانى مردان اضافه مى كند كه شما و همسرانتان مدتها در خلوت و تنهايى با هم بوده ايد همانند يك روح در دو بدن، ارتباط و آميزش كامل داشته ايد، چگونه بعد از اين همه نزديكى و ارتباط، همچون بيگانه ها و دشمنان با يكديگر رفتار مى كنيد، و حقوق مسلم آنها را پايمال مى نماييد؟! (و كيف تاخذونه و قد افضى بعضكم الى بعض ).

اين درست همانند تعبيرى است كه ما در فارسى امروز داريم كه اگر دو نفر دوست صميمى با هم به نزاع برخيزند به آنها مى گوييم شما سالها با يكديگر نان و نمك خورده ايد چرا نزاع مى كنيد؟ در حقيقت ستم كردن در اين گونه موارد به شريك زندگى، ستم بر خويشتن است.

سپس مى فرمايد: از اين گذشته همسران شما پيمان محكمى به هنگام عقد ازدواج از شما گرفته اند چگونه اين پيمان مقدس و محكم را ناديده مى گيريد و اقدام به پيمان شكنى آشكار مى كنيد؟ (و اخذن منكم ميثاقا غليظا).

ضمنا بايد توجه داشت كه اين آيه گرچه در مورد طلاق دادن همسر سابق براى انتخاب همسر جديد وارد شده ولى اختصاص به آن ندارد، بلكه منظور اين است در هر مورد كه طلاق و جدايى به پيشنهاد مرد صورت گيرد، و زن تمايلى به جدايى ندارد بايد تمام مهر پرداخته شود، و يا اگر پرداخته شده چيزى از آن باز پس نگيرند، خواه تصميم بر ازدواج مجدد داشته باشند يا نه، بنابر اين جمله (ان اردتم استبدال زوج؛ اگر بخواهيد همسر ديگرى انتخاب كنيد) در حقيقت ناظر به وضع دوران جاهليت بوده است و دخالتى در اصل حكم ندارد.

ذكر اين نكته نيز لازم است كه (استبدال ) به معنى طلب تبديل كردن است بنابر اين معنى طلب و اراده در آن افتاده است و اگر مشاهده مى كنيم كه با (اردتم ) (بخواهيد) ضميمه شده بخاطر اين است كه مى خواهد اين نكته را گوشزد كند كه به هنگام مقدمه چينى و تصميم بر تبديل كردن همسر خود نبايد از مقدمات نامشروع و ناجوانمردانه شروع كنيد.

آيه (22)و ترجمه

( و لا تنكحوا ما نكح ءاباؤ كم من النسأ إ لا ما قد سلف إ نه كان فاحشة و مقتا و سأ سبيلا ) (22)

ترجمه:

22 - با زنانى كه پدران شما با آنها ازدواج كرده اند، هرگز ازدواج نكنيد! مگر آنها كه در گذشته (قبل از نزول اين حكم ) انجام شده است؛ زيرا اين كار، عمل زشت و تنفر آور است و روش نادرستى مى باشد.

شأن نزول:

در زمان جاهليت معمول بود كه هر گاه كسى از دنيا مى رفت و همسر و فرزندان از خود به يادگار مى گذاشت، در صورتى كه آن همسر، نامادرى فرزندان او بود، فرزندانش نامادرى را همانند اموال او به ارث مى بردند، به اين ترتيب كه آنها حق داشتند با نامادرى خود ازدواج كنند و يا او را به ازدواج شخص ديگرى در آورند، پس از اسلام، حادثه اى براى يكى از مسلمانان پيش آمد و آن اين كه: يكى از انصار بنام (ابو قيس ) از دنيا رفت فرزندش به نامادرى خود پيشنهاد ازدواج نمود، آن زن گفت: من تو را فرزند خود مى دانم و چنين كارى را شايسته نمى بينم. ولى با اين حال از پيغمبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) كسب تكليف مى كنم، سپس موضوع را خدمت پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) عرض كرد، و كسب تكليف نمود، آيه فوق نازل شد و از اين كار به شدت نهى كرد.

تفسير:

همانطور كه در شأن نزول نيز اشاره شد، آيه خط بطلان به يكى از اعمال ناپسند دوران جاهليت مى كشد و مى گويد: (با زنانى كه پدران شما با آنها ازدواج كرده اند ازدواج نكنيد)( و لا تنكحوا ما نكح آبائكم من النسأ ) .

اما از آنجا كه هيچ قانونى معمولا شامل گذشته نمى شود، اضافه مى فرمايد: مگر ازدواجهايى كه پيش از اين انجام شده است )( الا ما قد سلف ) .

سپس براى تأكيد مطلب، سه تعبير شديد درباره اين نوع ازدواج بيان مى فرمايد: نخست اين كه مى گويد: (اين عمل، كار بسيار زشتى است )( انه كان فاحشة ) .

و بعد اضافه مى كند: (عملى است كه موجب تنفر) در افكار مردم است يعنى طبع بشر آن را نمى پسندد( و مقتا ) .

و در پايان مى فرمايد: (روش نادرستى است )( و سأ سبيلا ) .

حتى در تاريخ مى خوانيم كه مردم جاهلى نيز اين نوع ازدواج را (مقت ) (تنفرآميز) و فرزندانى كه ثمره آن بودند (مقيت ) (فرزندان مورد تنفر) مى ناميدند.

روشن است كه اين حكم به خاطر مصالح و فلسفه هاى مختلفى مقرر شده، زيرا ازدواج با نامادرى از يك سو همانند ازدواج با مادر است چون نامادرى در حكم مادر دوم محسوب مى شود. و از سوى ديگر تجاوز به حريم پدر و هتك احترام او است.

و از همه گذشته، اين عمل، تخم نفاق را در ميان فرزندان يك شخص مى پاشد زيرا ممكن است بر سر تصاحب نامادرى ميان آنها اختلاف واقع شود حتى ميان پدر و فرزند ايجاد رقابت مى كند زيرا معمولا ميان همسر دوم و همسر اول رقابت و حسادت وجود دارد، اگر اين كار (ازدواج با نامادرى ) در حيات پدر او صورت گيرد نيز ممكن است يك نوع حسادت، نسبت به پدر از دست رفته خود پيدا كند.

تعبيرات سه گانه اى كه درباره نكوهش اين عمل در آيه فوق آمده بعيد نيست به ترتيب اشاره به سه فلسفه بالا باشد.

آيه (23)و ترجمه

( حرمت عليكم امهاتكم و بناتكم و اخواتكم و عماتكم و خالاتكم و بنات الاخ و بنات الاخت و امهاتكم اللاتى ارضعنكم و اخواتكم من الرضاعة و امهات نسائكم و ربائبكم اللاتى فى حجوركم من نسائكم اللاتى دخلتم بهن فان لم تكونوا دخلتم بهن فلا جناح عليكم و حلائل ابنائكم الذين من اصلابكم و ان تجمعوا بين الاختين الا ما قد سلف ان الله كان غفورا رحيما ) (23)

ترجمه:

23 - حرام شده است بر شما، مادرانتان، و دختران، و خواهران، و عمه ها، و خاله ها، و دختران برادر، و دختران خواهر شما، و مادرانى كه شما را شير داده اند، و خواهران رضاعى شما، و مادران همسرانتان، و دختران همسرتان كه در دامان شما پرورش يافته اند از همسرانى كه با آنها آميزش جنسى داشته ايد - و چنانچه با آنها آميزش جنسى نداشته ايد، (دختران آنها) براى شما مانعى ندارد - و (همچنين ) همسرهاى پسرانتان كه از نسل شما هستند (- نه پسر خوانده ها -) و (نيز حرام است بر شما) جمع ميان دو خواهر كنيد؛ مگر آنچه در گذشته واقع شده؛ چرا كه خداوند، آمرزنده و مهربان است.

تفسير:

تحريم ازدواج با محارم

در اين آيه به محارم يعنى زنانى كه ازدواج با آنها ممنوع است اشاره شده است و بر اساس آن محرميت از سه راه ممكن است پيدا شود.

1 - ولادت كه از آن تعبير به (ارتباط نسبى ) مى شود.

2 - از طريق ازدواج كه به آن (ارتباط سببى ) مى گويند

3 - از طريق شيرخوارگى كه به آن (ارتباط رضاعى ) گفته مى شود.

نخست اشاره به محارم نسبى كه هفت دسته هستند كرده و مى فرمايد:

(مادران شما و دخترانتان و عمه ها و خاله هايتان و دختران برادر و دختران خواهرانتان بر شما حرام شده اند)( حرمت عليكم امهاتكم و بناتكم و اخواتكم و عماتكم و خالاتكم و بنات الاخ و بنات الاخت ) .

بايد توجه داشت كه منظور از مادر فقط آن زنى كه انسان بلا واسطه از او تولد شده، نيست بلكه جده و مادر جده و مادر پدر و مانند آنها را شامل مى شود همانطور كه منظور از دختر، تنها دختر بلا واسطه نيست بلكه دختر و دختر پسر و دختر دختر و فرزندان آنها را نيز در بر مى گيرد و همچنين در مورد پنج دسته ديگر.

ناگفته پيدا است كه همه افراد طبعا از اين گونه ازدواجها تنفر دارند و به همين دليل همه اقوام و ملل (جز افراد كمى ) ازدواج با محارم را ممنوع مى دانند و حتى مجوسى ها كه در منابع اصلى خود قايل به جواز اين گونه ازدواج ها بوده اند، امروز آن را انكار مى كنند.

گرچه بعضى كوشش دارند كه اين موضوع را ناشى از يك عادت و رسم كهن بدانند ولى مى دانيم عموميت يك قانون در ميان تمام افراد بشر، در قرون و اعصار طولانى، معمولا حكايت از فطرى بودن آن مى كند، زيرا رسم و عادت نمى تواند عمومى و دائمى گردد.

از اين گذشته امروز اين حقيقت ثابت شده كه ازدواج افراد همخون با يكديگر خطرات فراوانى دارد يعنى بيمارى نهفته و ارثى را آشكار و تشديد مى كند (نه اين كه خود آن توليد بيمارى كند) حتى بعضى، گذشته از محارم، ازدواج با اقوام نسبتا دورتر را مانند عموزاده ها را با يكديگر خوب نمى دانند، و معتقدند خطرات بيماريهاى ارثى را تشديد مى نمايد ولى اين مسأله اگر در خويشاوندان دور مشكلى ايجاد نكند (همانطور كه غالبا نمى كند) در خويشان نزديك كه (همخونى ) شديدتر است مسلما توليد اشكال خواهد كرد.

به علاوه در ميان محارم جاذبه و كشش جنسى معمولا وجود ندارد زيرا محارم غالاا با هم بزرگ مى شوند و براى يكديگر يك موجود عادى و معمولى هستند و موارد نادر و استثنايى نمى تواند مقياس قوانين عمومى و كلى گردد و مى دانيم كه جاذبه جنسى، شرط استحكام پيوند زناشويى است، بنابر اين اگر ازدواجى در ميان محارم صورت گيرد، ناپايدار و سست خواهد بود.

سپس به محارم رضاعى اشاره كرده و مى فرمايد: (و مادرانى كه شما را شير مى دهند و خواهران رضاعى شما بر شما حرامند)( و امهاتكم اللاتى ارضعنكم و اخواتكم من الرضاعه ) .

گرچه قرآن در اين قسمت از آيه تنها به دو دسته يعنى خواهران و مادران رضاعى اشاره كرده ولى طبق روايات فراوانى كه در دست است، محارم رضاعى منحصر به اينها نيستند، بلكه طبق حديث معروف كه از پيغمبر اكرم (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) نقل شده: (يحرم من الرضاع ما يحرم من النسب؛ تمام كسانى كه از نظر ارتباط نسبى حرامند از نظر شيرخوارگى نيز حرام مى شوند).

البته مقدار شيرخوارگى كه تأثير در محرميت مى كند و همچنين شرايط و كيفيت آن، ريزه كاريهاى فراوانى دارد كه در كتابهاى فقهى آمده است.

فلسفه تحريم محارم رضاعى اين است كه با پرورش گوشت و استخوان آنها با شير شخص معينى شباهت به فرزندان او پيدا مى كند، مثلا زنى كه كودكى را به اندازه اى شير مى دهد كه بدن او با آن شير نمو مخصوصى مى كند يك نوع شباهت در ميان آن كودك و ساير فرزندان آن زن پيدا مى شود و در حقيقت هر كدام جزيى از بدن آن مادر محسوب مى گردند و همانند دو برادر نسبى هستند.

و در آخرين مرحله اشاره به دسته سوم از محارم كرده و آنها را تحت چند عنوان بيان مى كند:

1 - (و مادران همسرانتان )( و امهات نسائكم ) .

يعنى به مجرد اينكه زنى به ازدواج مردى در آمد و صيغه عقد جارى گشت مادر او و مادر مادر او هر چه بالاتر روند بر او حرام ابدى مى شوند.

2 - (دختران همسرانتان كه در دامان شما قرار دارند به شرط اينكه با آن همسر آميزش جنسى پيدا كرده باشيد)( و ربائبكم اللاتى فى حجوركم من نسائكم اللاتى دخلتم بهن ) .

يعنى تنها با عقد شرعى يك زن (دختران او) كه از شوهر ديگرى بوده اند بر شوهر حرام نمى شوند، بلكه مشروط بر اين است كه علاوه بر عقد شرعى با آن زن هم بستر هم شده باشد. وجود اين قيد در اين مورد تأييد مى كند كه حكم مادر همسر كه در جمله سابق گذشت مشروط به چنين شرطى نيست، و به اصطلاح اطلاق حكم را تقويت مى كند.

گرچه ظاهر قيد (فى حجوركم )؛ در دامان شما باشند) چنين مى فهماند كه اگر دختر همسر از شوهر ديگر در دامان انسان پرورش نيابد بر او حرام نيست ولى به قرينه روايات و مسلم بودن حكم، اين قيد به اصطلاح قيد احترازى نيست بلكه در واقع اشاره به نكته تحريم است زيرا اينگونه دختران كه مادرانشان اقدام به ازدواج مجدد مى كنند معمولا در سنين پائين هستند و غالبا در دامان شوهر جديد همانند دختر او پرورش مى يابند، آيه مى گويد اينها در واقع همچون دختران خود شما هستند، آيا كسى با دختر خود ازدواج مى كند؟ و انتخاب عنوان (ربائب ) كه جمع (ربيبه ) به معنى تربيت شده است نيز به همين جهت مى باشد.

به دنبال اين قسمت براى تأكيد مطلب اضافه مى كند كه: (اگر با آنها آميزش جنسى نداشتيد دخترانشان بر شما حرام نيستند)( فان لم تكونوا دخلتم بهن فلا جناح عليكم ) .

3 - (و همسران فرزندانتان كه از نسل شما هستند.)( و حلائل ابنائكم الذين من اصلابكم ) .

در حقيقت تعبير (من اصلابكم ) (فرزندانى كه از نسل شما باشند) براى اين است كه روى يكى از رسوم غلط دوران جاهليت خط بطلان كشيده شود، زيرا در آن زمان معمول بود افرادى را به عنوان فرزند خود انتخاب مى كردند، يعنى كسى كه فرزند شخص ‍ ديگرى بود به نام فرزند خود مى خواندند و فرزند خوانده مشمول تمام احكام فرزند حقيقى بود، و به همين دليل با همسران فرزند خوانده خود ازدواج نمى كردند فرزند خواندگى و احكام آن در اسلام به كلى بى اساس است.

4 - (و براى شما جمع در ميان دو خواهر ممنوع است )( و ان تجمعوا بين الاختين ) .

يعنى ازدواج با دو خواهر در زمان واحد مجاز نيست، بنابر اين اگر با دو خواهر يا بيشتر در زمانهاى مختلف و بعد از جدايى از خواهر قبلى انجام گيرد، مانعى ندارد.

و از آنجا كه در زمان جاهليت جمع ميان دو خواهر رايج بود، و افرادى مرتكب چنين ازدواجهايى شده بودند قرآن بعد از جمله فوق مى گويد: (مگر آنچه درگذشته واقع شده )( الا ما قد سلف ) .

يعنى اين حكم (همانند احكام ديگر) عطف به گذشته نمى شود، و كسانى كه قبل از نزول اين قانون، چنين ازدواجى انجام داده اند كيفر و مجازاتى ندارند، اگر چه اكنون بايد يكى از آن دو را انتخاب كرد، و ديگرى را رها كنند.

در پايان آيه مى فرمايد: (خداوند آمرزنده و مهربان است )( ان الله كان غفورا رحيما ) .

رمز اينكه اسلام از چنين ازدواجى جلوگيرى كرده شايد اين باشد، كه دو خواهر به حكم نسب و پيوند طبيعى نسبت به يكديگر علاقه شديد دارند، ولى به هنگامى كه رقيب هم شوند طبعا نمى توانند آن علاقه سابق را حفظ كنند، و به اين ترتيب يك نوع تضاد عاطفى در وجود آنها پيدا مى شود، كه براى زندگى آنها زيانبار است، زيرا دائما انگيزه (محبت ) و انگيزه (رقابت ) در وجود آنها در حال كشمكش و مبارزه اند.

بعضى از مفسران احتمال داده اند كه جمله (الا ما قد سلف ) به تمام محارمى كه در آيه به آن اشاره شده برگردد يعنى اگر قبل از نزول اين آيه اقدام به ازدواج با يكى از محارم فوق طبق قوانين متداول آن زمان كرده باشيد، حكم تحريم شامل آن ازدواجها نمى شود، و فرزندان آنها فرزندان مشروع خواهند بود، البته پس از نزول اين آيه لازم بوده فورا جدا شوند.

پايان آيه يعنى جمله( ان الله كان غفورا رحيما ) نيز متناسب با اين معنى مى باشد.