آيه (104)و ترجمه
(
و لتكن منكم امة يدعون الى الخير و يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر و اولئك هم المفلحون
)
(104)
ترجمه:
104 - بايد از ميان شما جمعى دعوت به نيكى، و امر به معروف و نهى از منكر كنند! و آنها همان رستگارانند.
تفسير:
دعوت به حق و مبارزه با فساد
به دنبال آيات پيشين كه مسأله اخوت و اتحاد را توصيف مى كرد در اين آيه اشاره به مسأله (امر به معروف ) و (نهى از منكر) شده كه در حقيقت يك پوشش اجتماعى براى محافظت جمعيت است، زيرا اگر مسأله امر به معروف و نهى از منكر در ميان نباشد عوامل مختلفى كه دشمن بقاى (وحدت اجتماعى ) هستند، همچون موريانه از درون، ريشه هاى اجتماع را مى خورند، و آن را از هم متلاشى مى سازند، بنابراين حفظ وحدت اجتماعى بدون نظارت عمومى ممكن نيست!.
در آيه فوق دستور داده شده كه همواره در ميان مسلمانان بايد امتى باشند كه اين دو وظيفه بزرگ اجتماعى را انجام دهند: مردم را به نيكى ها دعوت كنند، و از بديها باز دارند.
(
و لتكن منكم امة يدعون الى الخير و يامرون بالمعروف و ينهون عن المنكر
)
.
(امت ) در اصل از ماده (ام ) به معنى هر چيزى است كه اشيأ ديگرى به آن بضميمه گردد و به همين جهت (امت ) به جماعتى كه جنبه وحدتى در ميان آنها باشد گفته مى شود خواه وحدت از نظر زمان يا از نظر مكان و يا از نظر هدف و مرام باشد، بنابراين به اشخاص متفرق و پراكنده (امت ) گفته نمى شود.
و در پايان آيه تصريح مى كند كه فلاح و رستگارى تنها از اين راه ممكن است.(
و اولئك هم المفلحون
)
.
سؤ ال:
در اينجا اين سؤ ال پيش مى آيد كه ظاهر (منكم امة ) اين است كه اين امت بعضى از جمعيت مسلمانان را تشكيل مى دهد، نه همه آنها را، و به اين ترتيب وظيفه امر به معروف و نهى از منكر جنبه عمومى نخواهد داشت، بلكه وظيفه طايفه خاصى است، اگر چه انتخاب و تربيت اين جمعيت، وظيفه همه مردم است، و به عبارت ديگر اين دو وظيفه واجب كفائى است نه عينى، با اينكه از ديگر آيات قرآن بر مى آيد كه اين دو وظيفه جنبه عمومى دارد، و به عبارت ديگر واجب عينى است نه واجب كفائى، مثلا در چند آيه بعد از اين آيه مى خوانيم: (كنتم خير امة اخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنكر؛ شما بهترين امتى بوديد كه بسود مردم مبعوث شديد، چه اينكه امر به معروف و نهى از منكر مى كنيد) و در سوره (والعصر) مى فرمايد: (همه مردم در زيانند جز آنان كه ايمان و عمل صالح دارند و دعوت به حق و توصيه به صبر و استقامت مى كنند) طبق اين آيات و مانند آنها اين دو وظيفه اختصاص به دسته معينى ندارد.
پاسخ
دقت در مجموع اين آيات پاسخ سؤ ال را روشن مى سازد، زيرا چنين استفاده مى شود كه (امر به معروف و نهى از منكر) دو مرحله دارد: يكى (مرحله فردى ) كه هر كس موظف است به تنهائى ناظر اعمال ديگران باشد، و ديگرى (مرحله دسته جمعى ) كه امتى مؤ ظفند براى پايان دادن به نابسامانيهاى اجتماع دست به دست هم بدهند و با يكديگر تشريك مساعى كنند.
قسمت اول وظيفه عموم مردم است، و چون جنبه فردى دارد طبعا شعاع آن محدود بتوانايى فرد است، اما قسمت دوم شكل واجب كفائى به خود مى گيرد و چون جنبه دسته جمعى دارد و شعاع قدرت آن وسيع و طبعا از شئون حكومت اسلامى محسوب مى شود. اين دو شكل از مبارزه با فساد و دعوت به سوى حق، از شاهكارهاى قوانين اسلامى محسوب مى گردد، و مسأله تقسيم كار را در سازمان حكومت اسلامى و لزوم تشكيل يك گروه نظارت بر وضع اجتماعى و سازمانهاى حكومت مشخص مى سازد.
سابق بر اين در ممالك اسلامى (و امروز در پاره اى از كشورهاى اسلامى، مانند حجاز ) با الهام از آيه فوق تشكيلاتى مخصوص مبارزه با فساد و دعوت به انجام مسئوليتهاى اجتماعى به نام اداره حسبه و مأموران آن به نام (محتسب ) و يا آمرين به معروف وجود داشته است كه مأمور بودند با همكارى يكديگر با هر گونه فساد و زشتكارى در ميان مردم، و يا هر گونه ظلم و فساد در دستگاه حكومت مبارزه كنند، و هم چنين مردم را به كارهاى نيك و پسنديده تشويق نمايند.
بنابراين وجود اين جمعيت با آن قدرت وسيع، هيچ گونه منافاتى با عمومى بودن وظيفه امر به معروف و نهى از منكر در شعاع فرد و با قدرت محدود ندارد.
از آنجا كه اين بحث از مباحث مهم قرآن مجيد است، و در آيات فراوانى به آن اشاره شده، لازم است نكاتى را در اينجا يادآور شويم:
1 - (معروف ) و (منكر) چيست؟
(معروف ) در لغت به معنى شناخته شده (از ماده عرف ) و (منكر) به معنى ن (ناشناس ) (از ماده انكار) است. و به اين ترتيب كارهاى نيك، امورى شناخته شده، و كارهاى زشت و ناپسند، امورى ناشناس معرفى شده اند. چه اينكه فطرت پاك انسانى با دسته اول آشنا و با دوم ناآشنا است!
2 - آيا امر به معروف يك وظيفه عقلى است يا تعبدى؟
جمعى از دانشمندان اسلامى معتقدند كه وجوب اين دو وظيفه تنها با دليل نقلى ثابت شده، و عقل فرمان نمى دهد كه انسان ديگرى را از كار بدى كه زيانش تنها متوجه خود او است باز دارد.
ولى با توجه به پيوندهاى اجتماعى و اينكه هيچ كار بدى در اجتماع انسانى در نقطه خاصى محدود نمى شود، بلكه هر چه باشد همانند آتشى ممكن است به نقاط ديگر سرايت كند، عقلى بودن اين دو وظيفه مشخص مى شود.
به عبارت ديگر: در اجتماع چيزى به عنوان ضرر فردى وجود ندارد، و هر زيان فردى امكان اين را دارد كه به صورت يك زيان اجتماعى در آيد، و به همين دليل منطق و عقل به افراد اجتماع اجازه مى دهد كه در پاك نگه داشتن محيط زيست خود از هر گونه تلاش و كوششى خوددارى نكنند.
اتفاقا در بعضى از احاديث به اين موضوع اشاره شده است. از پيغمبر اكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
چنين نقل شده كه فرمود: (يك فرد گنهكار، در ميان مردم همانند كسى است كه با جمعى سوار كشتى شود، و به هنگامى كه در وسط دريا قرار گيرد تبرى برداشته و به سوراخ كردن موضعى كه در آن نشسته است بپردازد، و هر گاه به او اعتراض كنند، در جواب بگويد من در سهم خود تصرف مى كنم!، اگر ديگران او را از اين عمل خطرناك باز ندارند، طولى نمى كشد كه آب دريا به داخل كشتى نفوذ كرده و يكباره همگى در دريا غرق مى شوند).
پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
با اين مثال جالب منطقى بودن وظيفه امر به معروف و نهى از منكر را مجسم ساخته، و حق نظارت فرد بر اجتماع را يك حق طبيعى كه ناشى از پيوند سرنوشتهاست، مى داند.
3 - اهميت امر به معروف و نهى از منكر
علاوه بر آيات فراوان قرآن مجيد احاديث زيادى در منابع معتبر اسلامى نيز درباره اهميت اين دو وظيفه بزرگ اجتماعى وارد شده است كه در آنها به خطرات و عواقب شومى كه بر اثر ترك اين دو وظيفه در جامعه بوجود مى آيد اشاره گرديده، به عنوان نمونه:
1 - امام باقر (عليهاالسلام
) مى فرمايد: (ان الامر بالمعروف و النهى عن المنكر فريضة عظيمة بها تقام الفرائض و تامن المذاهب و تحل المكاسب و ترد المظالم و تعمر الارض و ينتصف من الاعدأ و يستقيم الامر؛ امر به معروف و نهى از منكر دو فريضه بزرگ الهى است كه بقيه فرائض با آنها برپا مى شوند، و بوسيله اين دو، راهها امن مى گردد، و كسب و كار مردم حلال مى شود، حقوق افراد تأمين مى گردد، و در سايه آن زمينها آباد، و از دشمنان انتقام گرفته مى شود، و در پرتو آن همه كارها روبراه مى گردد).
2 - پيغمبر اكرم مى فرمايد: (من امر بالمعروف و نهى عن المنكر فهو خليفة الله فى ارضه و خليفة رسول الله و خليفة كتابه؛ كسى كه امر به معروف و نهى از منكر كند جانشين خداوند در زمين، و جانشين پيامبر و كتاب او است ).
از اين حديث بخوبى استفاده مى شود كه اين فريضه بزرگ قبل از هر چيز يك برنامه الهى است و بعثت پيامبران و نزول كتب آسمانى همه جزء اين برنامه است.
3 - مردى خدمت پيامبر آمد - در حالى كه حضرت بر فراز منبر نشسته بود - پرسيد.
من خير الناس؛ از همه مردم بهتر كيست؟
پيامبر فرمود: (آمرهم بالمعروف و انهاهم عن المنكر و اتقاهم لله و ارضاهم؛ آن كس كه از همه بيشتر امر به معروف و نهى از منكر كند و آن كس كه از همه پرهيزگارتر باشد و در راه خشنودى خدا از همه بيشتر گام بردارد).
4 - در حديث ديگرى از پيامبر اكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
نقل شده كه فرمود: (بايد امر به معروف و نهى از منكر كنيد و گرنه خداوند ستمگرى را بر شما مسلط مى كند كه نه به پيران احترام مى گذارد، و نه به خوردسالان رحم مى كند، نيكان و صالحان شما دعا مى كنند ولى مستجاب نمى شود و از خداوند يارى مى طلبند اما خدا به آنها كمك نمى كند و حتى توبه مى كنند و خدا از گناهانشان در نمى گذرد).
اينها همه واكنش طبيعى اعمال جمعيتى است كه اين وظيفه بزرگ اجتماعى را تعطيل كنند زيرا بدون نظارت عمومى، جريان امور از دست نيكان خارج مى شود، و بدان ميدان اجتماع را تسخير مى كنند، و اينكه در حديث فوق مى فرمايد حتى توبه آنها قبول نمى شود به خاطر آن است كه توبه با ادامه سكوت آنها در برابر مفاسد مفهوم صحيحى ندارد مگر اينكه در برنامه خود تجديد نظر كنند.
5 - على (عليهاالسلام
) مى فرمايد: (و ما اعمال البر كلها و الجهاد فى سبيل الله عند الامر بالمعروف و النهى عن المنكر الا كنفثة فى بحر لجى؛ تمام كارهاى نيك و حتى جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهى از منكر چون آب دهان است در برابر درياى پهناور!
اين همه تأكيدات به خاطر آن است كه اين دو وظيفه بزرگ در حقيقت ضامن اجراى بقيه وظائف فردى و اجتماعى است، و در حكم روح و جان آنها محسوب مى شود، و با تعطيل آنها تمام احكام و اصول اخلاقى ارزش خود را از دست خواهد داد.
4 - آيا امر به معروف موجب سلب آزادى است؟
در پاسخ اين سؤ ال بايد گفت با اينكه به طور مسلم زندگانى دسته جمعى براى افراد بشر فوائد و بركات فراوانى دارد و حتى اين نوع مزايا انسان را وادار به زندگانى اجتماعى كرده است، ولى در مقابل آن محدوديتهائى نيز براى او ببار مى آورد، و چون در برابر فوائد بيشمار زندگى دسته جمعى ضرر اين نوع محدوديتها جزئى و ناچيز است لذا بشر از روز اول تن به زندگى اجتماعى داده و محدوديتها را پذيرفته است، و از آنجا كه در زندگى اجتماعى سرنوشت افراد بهم مربوط است، و به اصطلاح افراد اجتماع در سرنوشت يكديگر اثر دارند حق نظارت در اعمال ديگران حق طبيعى و خاصيت زندگى دسته جمعى است، چنانچه اين مطلب به طرز جالبى در حديثى كه سابقا از پيامبر اكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
نقل كرديم آمده است. بنابراين انجام اين فريضه نه تنها با آزاديهاى فردى مخالف نيست، بلكه وظيفه اى است كه افراد در مقابل يكديگر دارند.
5 - آيا امر به معروف توليد هرج و مرج نمى كند؟
سؤ ال ديگرى كه در اينجا مطرح مى شود اين است كه: هر گاه بنا شود كه همه مردم در وضع اجتماع دخالت كرده و بر اعمال يكديگر نظارت كنند، توليد هرج و مرج و برخوردهاى مختلف در جامعه مى گردد، و با مسأله تقسيم وظائف و مسئوليتها در اجتماع مخالف است.
در پاسخ اين سؤ ال بايد گفت: از بحثهاى گذشته اين حقيقت روشن شد كه امر به معروف و نهى از منكر داراى دو مرحله است، مرحله نخست كه جنبه عمومى دارد، شعاع آن محدود است، و از تذكر و اندرز دادن و اعتراض و انتقاد نمودن و مانند آن تجاوز نمى كند، مسلما يك اجتماع زنده بايد تمام نفراتش در برابر مفاسد داراى چنين مسئوليتى باشند.
ولى مرحله دوم كه مخصوص جمعيت معينى است و از شؤ ون حكومت اسلامى محسوب مى شود، قدرت بسيار وسيعى دارد، به اين معنى كه اگر نياز به شدت عمل و حتى قصاص و اجراى حدود باشد اين جمعيت اختيار دارند كه زير نظر حاكم شرع و متصديان حكومت اسلامى انجام وظيفه كنند.
بنابراين با توجه به مراحل مختلف امر به معروف و نهى از منكر، و حدود و مقررات هر يك، نه تنها هرج و مرجى در اجتماع توليد نمى شود، بلكه اجتماع از صورت يك جامعه مرده و فاقد تحرك بيرون آمده به يك جامعه زنده تبديل مى گردد.
6 - امر به معروف از خشونت جدا است؟
در پايان اين بحث تذكر اين نكته نيز لازم است كه بايد در انجام اين فريضه الهى و دعوت به سوى حق و مبارزه با فساد، دلسوزى و حسن نيت و پاكى هدف را فراموش نكرد، و جز در موارد ضرورت از راههاى مسالمت آميز وارد شد، نبايد انجام اين وظيفه را مساوى با خشونت گرفت. ولى متأسفانه بعضى افراد به هنگام انجام اين وظيفه، در غير مورد ضرورت، از راه خشونت آميز وارد مى شوند، و گاهى متوسل به الفاظ زشت و زننده مى گردند، و لذا مى بينيم اين نوع امر به معروف ها نه تنها اثر خوبى از خود نمى گذارد، بلكه گاهى نتيجه معكوس هم مى دهد، در حالى كه روش پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
و سيره ائمه هدى (عليهماالسلام
)
نشان مى دهد كه آنها به هنگام اجراى اين دو وظيفه آنها را با نهايت لطف و محبت مى آميختند، و به همين دليل سرسخت ترين افراد به زودى در برابر آنها تسليم مى شدند.
در تفسير (المنار) در ذيل آيه چنين مى خوانيم: جوانى به خدمت پيامبر آمد و عرض كرد: اى پيامبر خدا آيا به من اجازه مى دهى زنا كنم؟! با گفتن اين سخن فرياد مردم بلند شد و از گوشه و كنار به او اعتراض كردند، ولى پيامبر با خونسردى و ملايمت فرمود: نزديك بيا،جوان نزديك آمد، و در برابر پيامبر نشست، حضرت با محبت از او پرسيد آيا دوست دارى با مادر تو چنين كنند؟
گفت: نه فدايت شوم،
فرمود: همينطور مردم راضى نيستند با مادرانشان چنين شود، آيا دوست دارى با دختر تو چنين كنند؟
گفت نه فدايت شوم،
فرمود: همينطور مردم درباره دخترانشان راضى نيستند، بگو ببينم آيا براى خواهرت مى پسندى؟!
جوان مجددا انكار كرد (و از سؤ ال خود به كلى پشيمان شد) پيامبر سپس دست بر سينه او گذاشت و در حق او دعا كرد و فرمود: (خدايا قلب او را پاك گردان و گناه او را ببخش و دامان او را از آلودگى به بى عفتى نگاه دار). از آن به بعد منفورترين كار در نزد اين جوان زنا بود!... اين بود نتيجه ملايمت و محبت در نهى از منكر.