تفسیر نمونه جلد ۳

تفسیر نمونه0%

تفسیر نمونه نویسنده:
محقق: آيت اللّه العظمى مكارم شيرازى
گروه: شرح و تفسیر قرآن

تفسیر نمونه

نویسنده: آية الله مکارم شيرازي
محقق: آيت اللّه العظمى مكارم شيرازى
گروه:

مشاهدات: 31525
دانلود: 2671


توضیحات:

جلد 1 جلد 2 جلد 3 جلد 4 جلد 5 جلد 6 جلد 7 جلد 8 جلد 9 جلد 10 جلد 11 جلد 12 جلد 13 جلد 14 جلد 15 جلد 16 جلد 17 جلد 18 جلد 19 جلد 20 جلد 21 جلد 22
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 106 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 31525 / دانلود: 2671
اندازه اندازه اندازه
تفسیر نمونه

تفسیر نمونه جلد 3

نویسنده:
فارسی

آيه (111) و (112)و ترجمه

( لن يضروكم الا اذى و ان يقتلوكم يولوكم الادبار ثم لا ينصرون ) (111)( ضربت عليهم الذلة اين ما ثقفوا الا بحبل من الله و حبل من الناس و باو بغضب من الله و ضربت عليهم المسكنة ذلك بانهم كانوا يكفرون بايت الله و يقتلون الا نبيأ بغير حق ذلك بما عصوا و كانوا يعتدون ) (112)

ترجمه:

111 - آنها (اهل كتاب مخصوصا يهود) هرگز نمى توانند به شما زيان برسانند، جز آزارهاى مختصر، و اگر با شما پيكار كنند به شما پشت خواهند كرد (و شكست مى خورند) سپس كسى آنها را يارى نمى كند.

112 - آنها هر كجا يافت شوند مهر ذلت بر آنان خورده است، مگر با ارتباط به خدا (و تجديد نظر در روش ناپسند خود) و (يا) با ارتباط به مردم (و وابستگى به اين و آن ) و در خشم خدا مسكن گزيده اند، و مهر بيچارگى بر آنها زده شده، چرا كه آنها به آيات خدا كفر مى ورزند و پيامبران را به ناحق مى كشند اينها به خاطر آن است كه گناه مى كنند و (به حقوق دگران ) تجاوز مى نمودند.

شأن نزول:

هنگامى كه بعضى از بزرگان روشن ضمير يهود همچون عبد الله بن سلام با ياران خود آئين پيشين را ترك گفته و به آئين اسلام گرويدند، جمعى از رؤ ساى يهود به نزد آنها آمدند و زبان به سرزنش و ملامت آنان گشودند و حتى آنها را تهديد كردند كه چرا آئين پدران و نياكان خود را ترك گفته و اسلام آورده اند؟آيات فوق به عنوان دلدارى و بشارت به آنها و ساير مسلمانان نازل گرديد.

تفسير:

اين آيه به مسلمانانى كه از طرف قوم كافر خود تحت فشار قرار گرفته بودند و آنها را به خاطر پذيرفتن اسلام نكوهش و احيانا تهديد مى كردند بشارت مى دهد كه مخالفان هرگز نمى توانند زيانى به آنان برسانند، و زيان آنها بسيار جزئى و كم اثر خواهد بود، و از بدگوئى زبانى و مانند آن تجاوز نمى كند.

اين دو آيه در حقيقت متضمن چند پيشگوئى و بشارت مهم به مسلمانان است كه همه آنها در زمان پيامبر اكرم عملى گرديد:

1 - (اهل كتاب هيچگاه نمى توانند ضرر مهمى به مسلمانان برسانند، و زيانهاى آنها جزئى و زودگذر است( لن يضروكم الا اذى )

2 - (هر گاه در جنگ با آنها روبرو شوند سرانجام شكست خواهند خورد و پيروزى نهائى از آن مسلمانان است و كسى به حمايت از آنان بر نخواهد خاست( و ان يقاتلوكم يولوكم الادبار ثم لا ينصرون )

3 - آنها هيچگاه روى پاى خود نمى ايستند، و همواره ذليل و بيچاره خواهند بود، مگر اينكه در برنامه خود تجديد نظر كنند و راه خدا پيش گيرند يا بديگران متوسل شوند و موقتا از نيروى آنها استفاده كنند.( و ضربت عليهم الذلة اينما ثقفوا ) .

طولى نكشيد كه اين سه وعده و بشارت آسمانى در زمان خود پيامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم تحقق يافت، و مخصوصا يهود حجاز (بنى قريظه و بنى نضير و بنى قينقاع و يهود خيبر و بنى المصطلق ) پس از تحريكات فراوان بر ضد اسلام، در ميدانهاى مختلف جنگ با آنها روبرو شدند، و سرانجام همگى شكست خورده و متوارى گشتند.

(ثقفوا) در اصل از ماده (ثقف ) بر وزن (سقف ) و (ثقافت ) به معنى يافتن چيزى با مهارت است، و به هر چيزى كه انسان با دقت و مهارت به آن دست يابد گفته مى شود. در جمله بالا قرآن مجيد مى گويد آنها در هر كجا يافت شوند مهر ذلت بر پيشانى آنها زده شده است!

گرچه در آيات فوق تصريحى به نام يهود نشده اما با قرائنى كه در آيه و آيات سابق است و همچنين بقرينه آيه 61 سوره بقره وارد شده و مشابه اين آيه است و در آن تصريح به نام يهود گرديده، استفاده مى شود كه اين جمله در اينجا نيز درباره يهود است.

سپس در ذيل اين جمله مى فرمايد: تنها در دو صورت است كه مى توانند اين مهر ذلت را از پيشانى خود پاك كنند نخست: (بازگشت و پيوند با خدا، و ايمان به آئين راستين او)( الا بحبل من الله )

(و يا وابستگى به مردم و اتكأ به ديگران ) (و حبل من الناس ).

گرچه درباره اين دو تعبير (حبل من الله ) و (حبل من الناس ) مفسران احتمالات متعددى داده اند اما آنچه گفته شد با معنى آيه از همه سازگارتر است زيرا هنگامى كه (حبل من الله ) (ارتباط با خدا) در برابر (حبل من الناس ) (ارتباط با مردم ) قرار گيرد معلوم مى شود منظور از آنها دو معنى متفاوت است، نه اينكه يكى از آنها به معنى ايمان آوردن و دومى به معنى امان و ذمه از طرف مسلمين باشد.

بنابراين خلاصه مفهوم آيه چنين مى شود يا بايد در برنامه زندگى خود تجديد نظر كنند، و به سوى خدا بازگردند و خاطره اى كه از شيطنت و نفاق و كينه توزى، از خود در افكار دارند بشويند، و يا از طريق وابستگى به اين و آن به زندگى نفاق - آلود خود ادامه دهند.

سپس قرآن به ذلتى كه يهود بدان گرفتار شده اشاره كرده، مى گويد: (و در خشم خدا مسكن گزيده اند، و مهر بيچارگى بر آنها زده شده )( و باؤ ا بغضب من الله و ضربت عليهم المسكنة )

(باؤ ا) در اصل به معنى (مراجعت كردند، و منزل گرفتند) مى باشد، و در اينجا كنايه از استحقاق پيدا كردن است، يعنى قوم يهود بر اثر خلافكارى خود مستحق مجازات الهى شدند و خشم پروردگار را همچون منزل و مكانى براى خود انتخاب كردند.

(مسكنت ) به معنى بيچارگى است، مخصوصا بيچارگى شديد كه راه نجات از آن مشكل باشد، و در اصل از ماده سكونت گرفته شده زيرا افراد مسكين كسانى هستند كه بر اثر ضعف و نياز قادر بر حركت و جنبشى از خود نمى باشند.

ضمنا بايد توجه داشت كه مسكين تنها به معنى نيازمند از نظر مال و ثروت نيست، بلكه هر نوع بيچارگى آميخته با ضعف و ناتوانى در مفهوم آن داخل است. بعضى معتقدند كه تفاوت (مسكنت ) با (ذلت ) اين است كه ذلت جنبه تحميلى از طرف ديگران دارد در حالى كه مسكنت حالت (خود كم بينى درونى ) خود شخص را مى رساند.

به اين ترتيب جمله فوق مى گويد: يهود بر اثر خلافكاريها نخست از طرف ديگران مطرود شدند و به خشم خداوند گرفتار آمدند و سپس تدريجا اين موضوع به صورت يك صفت ذاتى در آمد بطورى كه با تمام امكاناتى كه دارند باز در خود يك نوع احساس ‍ حقارت مى كنند و به همين دليل در ذيل اين جمله در آيه استثنائى ديده نمى شود.

در پايان آيه، دليل اين سرنوشت شوم يهود بيان شده، مى فرمايد اگر آنها به چنين سرنوشتى گرفتار شدند، نه بخاطر نژاد و يا خصوصيات ديگر آنها است، بلكه بخاطر اعمالى است كه مرتكب مى شدند، زيرا اولا (آيات خدا را انكار مى كردند)( ذلك بانهم كانوا يكفرون بايات الله ) و ثانيا اصرار در كشتن رهبران الهى و پيشوايان خلق و نجات دهندگان بشر،

يعنى انبياى پروردگار داشتند و (پيامبران را به نا حق مى كشتند)( و يقتلون الانبيأ بغير حق ) و ثالثا آلوده انواع گناهان مخصوصا ظلم و ستم و تعدى بحقوق ديگران و تجاوز به منافع ساير مردم بوده اند و اگر چنين ذليل شدند (به خاطر آن است كه گناه مى كنند و به حقوق ديگران تجاوز مى كنند)( ذلك بما عصموا و كانوا يعتدون ) .

و مسلما هر قوم و ملتى داراى چنين اعمالى باشند سرنوشتى مشابه آنها خواهند داشت.

سرنوشت خطرناك يهود تاريخ پر ماجراى يهود، آنچه را در آيات فوق گفته شد، كاملا تأييد مى كند، وضع كنونى آنها نيز گواه بر اين حقيقت است، و اينكه در آيات فوق خوانديم (ضربت عليهم الذلة؛ مهر ذلت بر آنها زده شده است يك حكم تشريعى نيست آنچنانكه بعضى از مفسران گفته اند، بلكه يك فرمان تكوينى و حكم قاطع تاريخ است، كه هر قومى غرق در گناه شوند، و تعدى به حقوق ديگران جزو برنامه آنها باشد، و در از بين بردن رهبران نجات بشريت كوشش داشته باشند، داراى چنين سرنوشتى خواهند بود، مگر اينكه در وضع خود تجديد نظر كنند، و از اين راه بازگردند و يا با وابستگيهائى كه به ديگران پيدا مى كنند چند روزى به حيات خود، ادامه دهند. حوادثى كه اين روزها در كشورهاى اسلامى مى گذرد، و موضع گيرى خاص صهيونيسم در برابر مسلمين و قرار گرفتن آنها در زير چتر حمايت ديگران و عوامل گوناگونى كه موجوديت آنها را تهديد مى كند، همگى شاهد گوياى واقعيتى است كه از اين آيات استفاده مى شود. شايد تجربيات تلخ گذشته، و حوادثى كه اخيرا مسير تاريخ آنها را عوض كرده سبب شود كه در برنامه هاى ديرين خود تجديد نظر كنند، و از در صلح و دوستى با اقوام ديگر در آيند، و زندگى مسالمت آميزى با ديگران بر اساس احترام به حقوق آنها، و رفع تجاوز از آنان داشته باشند.

آيه (113) تا (115)و ترجمه

( ليسوا سوأ من اهل الكتب امة قائمة يتلون أيت الله أنأ اليل و هم يسجدون ) (113)( يؤ منون بالله و اليوم الاخر و يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر و يسرعون فى الخيرت و أولئك من الصلحين ) (114)( و ما يفعلوا من خير فلن يكفروه و الله عليم بالمتقين ) (115)

ترجمه:

113 - آنها همه يكسان نيستند، از اهل كتاب جمعيتى هستند كه قيام (به حق و ايمان ) مى كنند و پيوسته در اوقات شب آيات خدا را مى خوانند در حالى كه سجده مى نمايند.

114 - به خدا و روز ديگر ايمان مى آورند، امر به معروف و نهى از منكر مى كنند و در انجام كارهاى نيك بر يكديگر سبقت مى گيرند و آنها از صالحانند.

115 - و آنچه از اعمال نيك انجام مى دهند هرگز كفران نخواهد شد (و پاداش شايسته مى بينند) و خدا از پرهيزكاران آگاه است.

شأن نزول:

گويند هنگامى كه عبد الله بن سلام كه از دانشمندان يهود بود با جمع ديگرى از آنها اسلام آوردند يهوديان و مخصوصا بزرگان آنها از اين حادثه بسيار ناراحت شدند، و در صدد بر آمدند كه آنها را متهم به شرارت سازند تا در انظار يهوديان، پست جلوه كنند، و عمل آنها سرمشقى براى ديگران نشود، لذا علماى يهود اين شعار را در ميان آنها پخش كردند كه تنها جمعى از اشرار ما به اسلام گرويده اند! اگر آنها افراد درستى بودند آئين نياكان خود را ترك نمى گفتن ملت يهود خيانت نمى كردند، آيات فوق نازل شد و از اين دسته دفاع كرد.

تفسير:

روح حق جوئى اسلام

به دنبال مذمتهاى شديدى كه در آيات گذشته از قوم يهود بعمل آمد، قرآن در اين آيه براى رعايت عدالت و احترام به حقوق افراد شايسته، و اعلام اين حقيقت كه همه آنها را نمى توان با يك چشم نگاه كرد مى گويد: اهل كتاب همه يكسان نيستند، و در برابر افراد تبهكار، كسانى در ميان آنها يافت مى شوند كه در اطاعت خداوند و قيام بر ايمان ثابت قدمند ليسوا سوأ من اهل الكتاب امة قائمة

صفت ديگر آنها اين است كه: و پيوسته در دل شب آيات خدا را تلاوت مى كنند، يتلون آيات الله آنأ الليل...

و در پايان آيه از خضوع آنها ياد مى كند و مى فرمايد: و در برابر عظمت پروردگار به سجده مى افتند، بخدا و روز رستاخيز ايمان دارند، و بوظيفه امر به معروف و نهى از منكر قيام مى كنند، و در كارهاى نيك بر يكديگر سبقت مى گيرند، و بالاخره آنها از افراد صالح و با ايمان هستند. و به اين ترتيب قرآن از اينكه نژاد يهود را به كلى محكوم كند، و يا خون آنها را كثيف بشمرد، خوددارى كرده، و تنها روى اعمال آنها انگشت مى گذارد، و با تجليل و احترام از افرادى كه به اكثريت فاسد نپيوستند و در برابر ايمان و حق تسليم شدند

به نيكى ياد مى كند، و اين روش اسلام است كه در هيچ مورد مبارزه او، رنگ نژادى و قبيلهاى ندارد، و تنها بر محور عقائد و اعمال و رفتار افراد دور مى زند.

ضمنا از پارهاى از روايات استفاده مى شود كه ستايش شدگان در اين آيات منحصر به عبد الله بن سلام و همراهان او از قوم يهود نبودند، بلكه چهل تن از مسيحيان نجران و 32 تن از مردم مسيحى حبشه، و 8 تن از مردم روم كه تا آن روز اسلام را پذيرفته بودند، مشمول اين آيه مى باشند و تعبير اهل كتاب كه تعبير وسيعى است نيز گواه بر اين مطلب است.

و ما يفعلوا من خير فلن يكفروه اين آيه در حقيقت مكمل آيات قبل است، و مى فرمايد: اين دسته از اهل كتاب در برابر اعمال نيكى كه انجام مى دهند پاداش شايسته خواهند داشت، يعنى هر چند در گذشته مرتكب خلافهائى شده باشند اكنون كه در روش خود تجديد نظر به عمل آورده اند و در صف متقين و پرهيزگاران قرار گرفته اند، نتيجه اعمال نيك خود را خواهند ديد و هرگز از خدا، ناسپاسى نمى بينند!.

به كار بردن كلمه كفر در اينجا در برابر شكر است، زيرا شكر در اصل به معنى اعتراف به نعمت است و كفر و كفران به معنى انكار آن است يعنى خداوند هيچگاه اعمال نيك آنها را ناديده نخواهد گرفت.

و الله عليم بالمتقين با اينكه خداوند بهمه چيز آگاهى دارد. در اين جمله فرموده است: خداوند از پرهيزكاران آگاه است گويا اين تعبير اشاره به آن است كه افراد پرهيزگار با اينكه غالبا در اقليت هستند، و مخصوصا در ميان يهوديان معاصر پيامبر اقليت ضعيفى را تشكيل مى دادند و طبعا بايد چنين افراد قليلى به چشم نيايند اما از ديده تيزبين علم و دانش بى پايان پروردگار هرگز مخفى نمى مانند، و خداوند از آنها آگاه است، و اعمال نيك آنها، كم باشد يا زياد، هرگز ضايع نمى شود.

آيه (116) و (117)و ترجمه

( أن الذين كفروا لن تغنى عنهم أمولهم و لا أولدهم من الله شيا و أولئك أصحاب النار هم فيها خلدون ) (116)( مثل ما ينفقون فى هذه الحيوة الدنيا كمثل ريح فيها صر أصابت حرث قوم ظلموا أنفسهم فأهلكته و ما ظلمهم الله و لكن أنفسهم يظلمون ) (117)

ترجمه:

116 - كسانى كه كافر شدند هرگز نميتوانند در پناه اموال و فرزندانشان از مجازات خدا در امان بمانند و آنها اصحاب دوزخند و جاودانه در آن خواهند ماند.

117 - آنچه آنها در اين زندگى دنيا انفاق مى كنند همانند باد سوزانى است كه به زراعت قومى كه بر خود ستم كرده اند (و در غير محل يا وقت مناسب كشت نموده اند) بوزد و آنرا نابود سازد، خدا به آنها ستم نكرده بلكه آنها خودشان ستم به - خويشتن كرده اند.

تفسير:

نقطه مقابل افراد با ايمان و حق جوئى كه وصف آنها در آيه قبل آمد افراد بى ايمان و ستمگرى هستند كه در اين دو آيه توصيف شده اند: نخست مى فرمايد: آنها كه راه كفر را پيش گرفتند هرگز نمى توانند در پناه ثروت و فرزندان متعدد خويش از مجازات خدا در امان بمانند ان الذين كفروا لن تغنى عنهم اموالهم و لا اولادهم من الله شيئا...

زيرا در روز رستاخيز تنها اعمال پاك و نيات خالص و ايمان صادق بدرد مى خورد، نه امتيازات مادى اين جهان... يوم لا ينفع مال و لا بنون الا من اتى الله بقلب

در آن روز نه ثروت سودى مى دهد و نه فرزندان مگر آنها كه با قلب سليم در پيشگاه خدا حاضر شوند (شعرأ آيه 89).

اما چرا در آيه از امكانات مادى تنها اشاره به ثروت و فرزندان شده است اين بخاطر آن است كه مهمترين سرمايه هاى مادى يكى نيروى انسانى است كه به عنوان فرزندان ذكر شده است، و ديگرى سرمايه هاى اقتصادى مى باشد. و بقيه امكانات مادى از اين دو سرچشمه مى گيرند.

قرآن با صراحت مى گويد: امتيازهاى مالى، و قدرت جمعى، به تنهائى نمى تواند در برابر خداوند، امتيازى محسوب شود، و تكيه كردن بر آنها اشتباه است، مگر هنگامى كه در پرتو ايمان و نيت پاك در مسيرهاى صحيح بكار گرفته شوند در غير اين صورت سرنوشت صاحبان آنها عذاب جاويدان خواهد بود،( اولئك اصحاب النار هم فيها خالدون ) .

در آيه بعد اشاره به وضع بذل و بخشش ها و انفاق هاى رياكارانه آنها شده و ضمن يك مثال جالب سرنوشت آن را تشريح كرده، مى گويد: (آنچه آنها در اين زندگى دنيا انفاق مى كنند همانند باد سوزانى است كه به زراعت قومى كه بر خود ستم كرده اند (و در غير محل يا وقت مناسب كشت نموده اند) بوزد و آن را نابود سازد)( مثل ما ينفقون فى هذه الحيات الدنيا كمثل ريح فيها صر اصابت حرث قوم ظلموا انفسهم فاهكته ) .

(صر) و (اصرار) از يك ريشه هستند و به معنى بستن چيزى توام با شدت مى آيد و در اينجا به معنى شدتى است كه در باد باشد، خواه بشكل يك باد سوزان و يا سرد و خشك كننده.

قرآن انفاق كردن كفار را به باد شديد و سوزان و يا فوق العاده سرد و خشك كنندهاى تشبيه نموده كه به كشت و زرعى بوزد و آنرا خشك كند، البته طبع باد و نسيم، احيا كننده است، نسيم بهاران شكوفه هاى را نوازش مى دهد و غنچه ها را باز مى كند، و روح در كالبد درختان مى دمد، و آنها را بارور مى سازد. انفاق نيز اگر از سرچشمه اخلاص و ايمان بوجود آيد بسيار مفيد و سود بخش است، هم مشكلات اجتماعى را حل مى كند، و هم اثر اخلاقى عميقى در نهاد احسان كننده باقى مى گذارد و ملكات و فضائل اخلاقى را در قلب او بارور مى سازد.

اما اگر باد و نسيم ملايم و احيا كننده تبديل به طوفان مرگبار و سوزنده و يا فوق العاده سرد گرديد به هر گل و گياهى كه بوزد آنرا مى سوزاند و خشك مى كند. افراد بى ايمان و آلوده نيز چون انگيزه صحيحى در انفاق خود ندارند روح خودنمائى و رياكارى همچون باد سوزان و خشك كننده اى بر مزرعه انفاق آنها مى وزد و آن را بى اثر مى سازد، اينگونه انفاقها نه از نظر اجتماعى مشكلى را حل مى كند (چون غالبا در غير مورد مصرف مى شود) و نه نتيجه اخلاقى براى انفاق كننده خواهد داشت.

جالب توجه اينكه قرآن در آيه بالا مى گويد حرث قوم ظلموا انفسهم يعنى مركز وزش اين باد سوزان و خشك كننده زراعت كسانى است كه به خود ستم كردند، اشاره به اينكه اين زراعت كنندگان در انتخاب زمان و مكان زراعت، دقت لازم را به عمل نياورده و بذر خود را يا در سرزمينى پاشيده اند كه در معرض وزش چنين طوفانهائى بوده است، يا از نظر زمان، وقتى را انتخاب كرده اند كه فصل وزش باد سموم بوده است، و به اين ترتيب بخود ستم كرده اند. افراد بى ايمان نيز در انتخاب زمان و محل انفاق بخود ستم مى كنند و سرمايه هاى خود را بى مورد بر باد مى دهند.

از آنچه در بالا اشاره شد، با توجه به قرائنى كه در آيه وجود دارد معلوم مى شود كه اين تشبيه در حقيقت در ميان دو چيز است يكى تشبيه انفاق آنها بزراعت بى موقع و در غير محل مناسب، و ديگرى تشبيه انگيزه هاى انفاق به

بادهاى سرد و سوزان، و بنابر اين آيه خالى از تقدير نيست و معنى جمله مثل ما ينفقون اين است كه مثال انگيزه انفاقهاى آنها همچون باد خشك و سرد يا سوزانى است (دقت كنيد).

جمعى از مفسران گفته اند كه اين آيه اشاره به اموالى مى كند كه دشمنان اسلام در راه كوبيدن اين آئين صرف مى كردند، و بوسيله آن دشمنان را بر ضد پيامبر اسلام تحريك مى نمودند، و يا اموالى كه يهوديان به دانشمندان خود در برابر تحريف آيات كتب آسمانى مى دادند.

ولى روشن است كه آيه يك معنى وسيع دارد كه اينها و غير اينها را شامل مى شود.

در پايان مى فرمايد خداوند به آنها ستمى نكرده، اين خود آنها هستند كه بر خويش ستم مى كنند، و سرمايه هاى خود را، بيهوده از بين مى برند، زيرا عمل فاسد جز اثر فاسد چه نتيجه اى مى تواند داشته باشد؟ و ما ظلمهم الله و لكن انفسهم يظلمون