تفسیر نمونه جلد ۴

تفسیر نمونه0%

تفسیر نمونه نویسنده:
گروه: شرح و تفسیر قرآن

تفسیر نمونه

نویسنده: آية الله مکارم شيرازي
گروه:

مشاهدات: 23336
دانلود: 2459


توضیحات:

جلد 1 جلد 2 جلد 3 جلد 4 جلد 5 جلد 6 جلد 7 جلد 8 جلد 9 جلد 10 جلد 11 جلد 12 جلد 13 جلد 14 جلد 15 جلد 16 جلد 17 جلد 18 جلد 19 جلد 20 جلد 21 جلد 22
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 108 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 23336 / دانلود: 2459
اندازه اندازه اندازه
تفسیر نمونه

تفسیر نمونه جلد 4

نویسنده:
فارسی

آيه (2)و ترجمه:

( يأ يها الذين أمنوا لا تحلوا شعئر الله و لا الشهر الحرام و لا الهدى و لا القلئد و لا أمين البيت الحرام يبتغون فضلا من ربهم و رضونا و إذا حللتم فاصطادوا و لا يجرمنكم شنان قوم أ ن صدوكم عن المسجد الحرام أن تعتدوا و تعاونوا على البر و التقوى و لا تعاونوا على الاثم و العدون و اتقوا الله إن الله شديد العقاب ) (2)

ترجمه:

2 - اى كسانى كه ايمان آورده ايد شعاير الهى (و مراسم حج را محترم بشمريد و مخالفت با آنها) را حلال ندانيد و نه ماه حرام را، و نه قربانيهاى بينشان، و نشاندار، و نه آنها كه به قصد خانه خدا براى بدست آوردن فضل پروردگار و خشنودى او مى آيند، اما هنگامى كه از احرام بيرون آمديد صيد كردن براى شما مانعى ندارد، و خصومت به جمعيتى كه شما را از آمدن به مسجد الحرام (در سال حديبيه ) مانع شدند نبايد شما را وادار به تعدى و تجاوز كند و (همواره ) در راه نيكى و پرهيزگارى با هم تعاون كنيد و (هرگز) در راه گناه و تعدى همكارى ننمائيد و از خدا بپرهيزيد كه مجازاتش شديد است.

تفسير:

هشت دستور در يك آيه

در اين آيه چند دستور مهم اسلامى از آخرين دستوراتى كه بر پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) نازل شده است بيان گرديده كه همه يا اغلب آنها مربوط به حج و زيارت خانه خدا است:

1 - نخست خطاب به افراد با ايمان كرده مى فرمايد: شعائر الهى را نقض نكنيد و حريم آنها را حلال نشمريد.

( يا ايها الذين آمنوا لا تحلوا شعائر الله ) .

در اينكه منظور از شعائر الهى چيست در ميان مفسران گفتگوى بسيار است، ولى به تناسب قسمتهاى ديگر اين آيه، و با توجه به سال نزول آن (سال دهم هجرى ) كه سال حجة الوداع پيغمبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) بود، چنين به نظر ميرسد كه منظور از شعائر مناسك و برنامه هاى حج باشد كه مسلمانان موظفند احترام همه آنها را نگاه دارند، شاهد اين تفسير اينكه در قرآن كلمه شعائر معمولا در مورد مراسم حج بكار رفته است.

2 - احترام ماههاى حرام را نگاه داريد و از جنگ كردن در اين ماهها خوددارى كنيد( و لا الشهر الحرام ) .

3 - قربانيانى را كه براى حج مى آورند، اعم از اينكه بى نشان باشند (هدى ) و يا نشان داشته باشند (قلائد) حلال نشمريد و بگذاريد كه به قربانگاه برسند و در آنجا قربانى شوند( و لا الهدى و لا القلائد ) .

4 - تمام زائران خانه خدا بايد از آزادى كامل در اين مراسم بزرگ اسلامى بهرهمند باشند و هيچگونه امتيازى در اين قسمت در ميان قبائل و افراد و نژادها و زبانها نيست بنابراين نبايد كسانى را كه براى خشنودى پروردگار و جلب رضاى او و حتى بدست آوردن سود تجارى به قصد زيارت بيت الله حركت ميكنند مزاحمت كنيد خواه با شما دوست باشند يا دشمن همين اندازه كه مسلمانند و زائر خانه خدا مصونيت دارند.

( و لا امين البيت الحرام يبتغون فضلا من ربهم و رضوانا ) .

بعضى از مفسران و فقها معتقدند كه جمله فوق عام است و حتى غير مسلمانان را نيز شامل ميشود، يعنى اگر مشركان هم به قصد زيارت خانه خدا بيايند نبايد مورد مزاحمت قرار گيرند، ولى با توجه به اينكه در سوره توبه كه معروف است در سال نهم هجرت نازل شده در آيه 28 دستور جلوگيرى از آمدن مشركان بمسجد الحرام داده شده، و با توجه به اينكه سوره مائده در اواخر عمر پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) در سال دهم هجرت نازل گرديده است و طبق روايات شيعه و اهل تسنن هيچ حكمى از آن نسخ نشده، چنين تفسيرى صحيح نيست، و حق آن است كه حكم بالا مخصوص به مسلمانان است.

5 - تحريم صيد محدود بزمان احرام است، بنابراين هنگامى كه از احرام حج يا عمره بيرون آمديد، صيد كردن براى شما مجاز است.

( و اذا حللتم فاصطادوا ) .

6 - اگر جمعى از بتپرستان در دوران جاهليت (در جريان حديبيه ) مزاحم زيارت شما از خانه خدا شدند و نگذاشتند مناسك زيارت خانه خدا را انجام دهيد، نبايد اين جريان سبب شود كه بعد از اسلام آنها، كينه هاى ديرينه را زنده كنيد و مانع آنها از زيارت خانه خدا شويد.

( و لا يجرمنكم شنئان قوم ان صدوكم عن المسجد الحرام ان تعتدوا ) .

اين حكم گرچه در مورد زيارت خانه خدا نازل شده است، ولى در حقيقت يك قانون كلى از آن استفاده ميشود كه مسلمان نبايد كينه توز باشد و حوادثى را كه در زمانهاى گذشته واقع شده بار ديگر در فكر خود زنده كند و در صدد انتقام بر آيد، و با توجه به اينكه يكى از علل نفاق و تفرقه در هر اجتماعى همين مساله است، اهميت اين دستور اسلامى براى جلوگيرى از شعله ور شدن آتش نفاق در ميان مسلمانان آن هم در آستانه غروب آفتاب عمر پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) آشكارتر ميشود.

7 - سپس براى تكميل بحث گذشته مى فرمايد: شما بجاى اينكه دست به هم بدهيد تا از دشمنان سابق و دوستان امروز خود انتقام بگيريد بايد دست اتحاد در راه نيكيها و تقوا به يكديگر بدهيد نه اينكه تعاون و همكارى بر گناه و تعدى نمائيد.

( و تعاونوا على البر و التقوى و لا تعاونوا على الاثم و العدوان ) .

8 - در پايان آيه براى تحكيم و تاكيد احكام گذشته مى فرمايد: پرهيزكارى را پيشه كنيد و از مخالفت فرمان خدا بپرهيزيد كه مجازات و كيفرهاى خدا شديد است.

( و اتقوا الله ان الله شديد العقاب ) .

لزوم تعاون و همكارى در نيكى ها

آنچه در آيه فوق در زمينه تعاون آمده يك اصل كلى اسلامى است كه سراسر مسائل اجتماعى و حقوقى و اخلاقى و سياسى را در بر مى گيرد، طبق اين اصل مسلمانان موظفند در كارهاى نيك تعاون و همكارى كنند ولى همكارى در اهداف باطل و اعمال نادرست و ظلم و ستم، مطلقا ممنوع است، هر چند مرتكب آن دوست نزديك يا برادر انسان باشد.

اين قانون اسلامى درست بر ضد قانونى است كه در جاهليت عرب - و حتى در جاهليت امروز - نيز حكومت مى كند كه انصر اخاك ظالما او مظلوما: برادر (يا دوست و هم پيمانت ) را حمايت كن خواه ظالم باشد يا مظلوم!.

در آن روز اگر افرادى از قبيلهاى حمله به افراد قبيله ديگر مى كردند، بقيه افراد قبيله به حمايت آنها بر مى خواستند بدون اينكه تحقيق كنند حمله عادلانه بوده است يا ظالمانه، اين اصل در مناسبات بين المللى امروز نيز حكومت مى كند و غالبا كشورهاى هم پيمان، و يا آنها كه منافع مشتركى دارند، در مسائل مهم جهانى به حمايت يكديگر بر مى خيزند، بدون اينكه اصل عدالت را رعايت كنند و ظالم و مظلوم را از هم تفكيك نمايند!.

اسلام خط بطلان بر اين قانون جاهلى كشيده است و دستور ميدهد تعاون و همكارى مسلمين با يكديگر بايد تنها در كارهاى نيك و برنامه هاى مفيد و سازنده بوده باشد نه در گناه و ظلم و تعدى.

جالب توجه اينكه بر و تقوا هر دو در آيه فوق با هم ذكر شده اند، كه يكى جنبه اثباتى دارد و اشاره به اعمال مفيد است، و ديگرى جنبه نفى دارد و اشاره به جلوگيرى از اعمال خلاف مى باشد.و به اين ترتيب تعاون و همكارى بايد هم در دعوت به نيكيها و هم در مبارزه با بديها انجام گيرد.

در فقه اسلامى از اين قانون در مسائل حقوقى استفاده شده و پاره اى از معاملات و قراردادهاى تجارى كه جنبه كمك به گناه دارد، تحريم گرديده، همانند فروختن انگور به كارخانه هاى شرابسازى و يا فروختن اسلحه به دشمنان حق و عدالت و يا اجاره دادن محل كسب و كار براى معاملات نامشروع و اعمال خلاف شرع (البته اين احكام شرائطى دارد كه در كتب فقهى بيان شده است ).

اگر اين اصل در اجتماعات اسلامى زنده شود و مردم بدون در نظر گرفتن مناسبات شخصى و نژادى و خويشاوندى با كسانى كه در كارهاى مثبت و سازنده گام بر مى دارند همكارى كنند، و از همكارى كردن با افراد ستمگر و متعدى در هر گروه و طبقه اى كه باشند، خوددارى نمايند، بسيارى از نابسامانيهاى اجتماعى سامان مى يابد.

همچنين اگر در مقياس بين المللى دولتهاى دنيا، با متجاوز - هر كس و هر دولتى بوده باشد - همكارى نكنند، تعدى و تجاوز و استعمار و استثمار از جهان برچيده خواهد شد.

اما هنگامى كه مى بينيم پاره اى از آنها به حمايت متجاوزان و ستمگران بر مى خيزند و با صراحت اعتراف مى كنند كه اشتراك منافع آنها را دعوت به اين حمايت كرده، نبايد انتظار وضعى بهتر از اين داشته باشيم.

در روايات اسلامى درباره اين مساله تاكيدهاى فراوانى وارد شده كه به عنوان نمونه به چند قسمت اشاره مى كنيم:

1 - از پيغمبر اكرم (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) نقل شده كه فرمود:

اذا كان يوم القيامة نادى مناد اين الظلمة! و اعوان الظلمة! و اشباه الظلمة! حتى من برء لهم قلما و لاق لهم دواتا، قال: فيجتمعون فى تابوت من حديد ثم يرمى بهم فى جهنم:

هنگامى كه روز قيامت بر پا شود منادى ندا در ميدهد كجا هستند

ستمكاران و كجا هستند ياوران آنها و كسانى كه خود را به شبيه آنها ساختهاند؟ - حتى كسانى كه براى آنها قلمى تراشيده اند و يا دواتى را ليقه كرده اند - همه آنها را در تابوتى از آهن قرار مى دهند سپس در ميان جهنم پرتاب مى شوند

2 - در روايتى از صفوان جمال كه از ياران امام كاظم (عليه‌السلام ) بود نقل شده كه مى گويد:

خدمت امام رسيدم فرمود: اى صفوان! همه كارهاى تو خوبست جز يك كار! عرض كردم: فدايت شوم، چكار! فرمود: اينكه شتران خود را به اين مرد يعنى هارون كرايه مى دهى!، گفتم: بخدا سوگند در مسيرهاى عياشى و هوس بازى و صيد حرام به او كرايه نمى دهم، تنها در اين راه، يعنى راه مكه، در اختيار آنها مى گذارم، تازه خودم همراه شتران نمى روم، بعضى از فرزندان و كسانم را با آنها مى فرستم، فرمود اى صفوان! آيا از آنها كرايه مى گيرى؟! عرض كردم بله، فرمود آيا دوست دارى كه زنده بمانند و بر سر كار باشند تا كرايه ترا بپردازند گفتم بلى، فرمود: كسى كه بقاى آنها را دوست بدارد از آنها است و هر كسى از آنها باشد در آتش دوزخ خواهد بود، صفوان مى گويد من بلافاصله رفتم و تمام شترانم را فروختم، اين موضوع بگوش هارون رسيد بدنبال من فرستاد و گفت: صفوان! شنيده ام شترانت را فروخته اى! گفتم آرى گفت: چرا! گفتم: پير شده ام و فرزندان و كسانم نمى توانند از عهده اداره آنها بر آيند، گفت: چنين نيست، چنين نيست! من ميدانم چه كسى اين دستور را به تو داده است آرى موسى بن جعفر (عليه‌السلام ) به تو چنين دستورى داده است گفتم: مرا با موسى بن جعفر چكار! هارون گفت، اين سخن بگذار! بخدا سوگند اگر سوابق نيك تو نبود دستور مى دادم گردنت را بزنند!

در حديث ديگرى از پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) مى خوانيم كه به على (عليه‌السلام ) فرمود:

يا على كفر بالله العلى العظيم من هذه الامة عشرة... و بايع السلاح من اهل الحرب:

ده طايفه از اين امت به خدا كافر شده اند كه يكى از آنها كسى است كه اسلحه به دشمنان اسلام كه با آنها در حال جنگند بفروشد.