آيه (35)و ترجمه:
(
يأ يها الذين أمنوا اتقوا الله و ابتغوا إليه الوسيلة و جهدوا فى سبيله لعلكم تفلحون
)
(35)
ترجمه:
35 - اى كسانى كه ايمان آورده ايد پرهيزگارى پيشه كنيد و وسيله اى براى تقرب به خدا انتخاب نمائيد و در راه او جهاد كنيد باشد كه رستگار شويد.
تفسير:
حقيقت توسل
در اين آيه روى سخن به افراد با ايمان است و به آنها سه دستور براى رستگار شدن داده شده:
نخست ميگويد: اى كسانى كه ايمان آورده ايد: تقوا و پرهيزگارى پيشه كنيد.
(
يا ايها الذين آمنوا اتقوا الله
)
.
سپس دستور ميدهد كه وسيله اى براى تقرب به خدا انتخاب نمائيد
(
و ابتغوا اليه الوسيلة
)
.
و سرانجام دستور به جهاد در راه خدا ميدهند
(
و جاهدوا فى سبيله
)
.
و نتيجه همه آنها اين است كه در مسير رستگارى قرار گيريد.
(
لعلكم تفلحون
)
.
موضوع مهمى كه در اين آيه بايد مورد بحث قرار گيرد دستورى است كه درباره انتخاب وسيله در اين آيه به افراد با ايمان داده شده است.
وسيله در اصل به معنى تقرب جستن و يا چيزى كه باعث تقرب به ديگرى از روى علاقه و رغبت ميشود مى باشد.
بنابراين وسيله در آيه فوق معنى بسيار وسيعى دارد و هر كار و هر چيزى را كه باعث نزديك شدن به پيشگاه مقدس پروردگار ميشود شامل ميگردد كه مهمترين آنها ايمان به خدا و پيامبر اكرم (صلىاللهعليهوآلهوسلم
) و جهاد و عبادات همچون نماز و زكات و روزه و زيارت خانه خدا و همچنين صله رحم و انفاق در راه خدا اعم از انفاقهاى پنهانى و آشكار و همچنين هر كار نيك و خير ميباشد. همانطور كه على (عليهالسلام
) در نهج البلاغه فرموده است:
ان افضل ما توسل به المتوسلون الى الله سبحانه و تعالى الايمان به و برسوله و الجهاد فى سبيله فانه ذروة الاسلام، و كلمة الاخلاص فانها الفطرة و اقام الصلاة فانها الملة، و ايتأ الزكاة فانها فريضة واجبة و صوم شهر رمضان فانه جنة من العقاب و حج البيت و اعتماره فانهما ينفيان الفقر و يرحضان الذنب، و صلة الرحم فانها مثراة فى المال و منساة فى الاجل، و صدقة السر فانها تكفر الخطيئة و صدقة العلانية فانها تدفع ميتة السوء و صنائع المعروف فانها تقى مصارع الهوان...
يعنى: بهترين چيزى كه به وسيله آن ميتوان به خدا نزديك شد ايمان به خدا و پيامبر او و جهاد در راه خدا است كه قله كوهسار اسلام است، و همچنين جمله اخلاص (لا اله الا الله ) كه همان فطرت توحيد است، و بر پا داشتن نماز كه آئين اسلام است، و زكوة كه فريضه واجبه است، و روزه ماه رمضان كه سپرى است در برابر گناه و كيفرهاى الهى، و حج و عمره كه فقر و پريشانى را دور ميكند و گناهان را ميشويد، و صله رحم كه ثروت را زياد و عمر را طولانى مى كند، انفاقهاى پنهانى كه جبران گناهان مينمايد و انفاق آشكار كه مرگهاى ناگوار و بد را دور ميسازد و كارهاى نيك كه انسان را از سقوط نجات مى دهد.
و نيز شفاعت پيامبران و امامان و بندگان صالح خدا كه طبق صريح قرآن باعث تقرب به پروردگار ميگردد، در مفهوم وسيع توسل داخل است، و همچنين پيروى از پيامبر و امام و گام نهادن در جاى گام آنها زيرا همه اينها موجب نزديكى به ساحت قدس پروردگار ميباشد حتى سوگند دادن خدا به مقام پيامبران و امامان و صالحان كه نشانه علاقه به آنها و اهميت دادن به مقام و مكتب آنان ميباشد جزء اين مفهوم وسيع است.
و آنها كه آيه فوق را به بعضى از اين مفاهيم اختصاص داده اند در حقيقت هيچگونه دليلى بر اين تخصيص ندارند، زيرا همانطور كه گفتيم وسيله در مفهوم لغويش به معنى هر چيزى است كه باعث تقرب ميگردد.
لازم به تذكر است كه هرگز منظور اين نيست چيزى را از شخص پيامبر يا امام مستقلا تقاضا كنند، بلكه منظور اين است با اعمال صالح يا پيروى از پيامبر و امام، يا شفاعت آنان و يا سوگند دادن خداوند به مقام و مكتب آنها (كه خود يكنوع احترام و اهتمام به موقعيت آنها و يك نوع عبادت است ) از خداوند چيزى را بخواهند اين معنى نه بوى شرك مى دهد و نه بر خلاف آيات ديگر قرآن است و نه از عموم آيه فوق بيرون مى باشد. (دقت كنيد)
قرآن و توسل
از آيات ديگر قرآن نيز به خوبى استفاده ميشود كه وسيله قرار دادن مقام انسان صالحى در پيشگاه خدا و طلب چيزى از خداوند به خاطر او، به هيچوجه ممنوع نيست و منافات با توحيد ندارد، در آيه 64 سوره نسأ مى خوانيم:
(
و لو انهم اذ ظلموا انفسهم جائوك فاستغفروا الله و استغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحيما
)
:
اگر آنها هنگامى كه به خويشتن ستم كردند (و مرتكب گناهى شدند) به سراغ تو مى آمدند و از خداوند طلب عفو و بخشش ميكردند و تو نيز براى آنها طلب عفو مى كردى، خدا را توبه پذير و رحيم مى يافتند.
و نيز در آيه 97 سوره يوسف مى خوانيم كه: برادران يوسف از پدر تقاضا كردند كه در پيشگاه خداوند براى آنها استغفار كند و يعقوب نيز اين تقاضا را پذيرفت.
در آيه 114 سوره توبه نيز موضوع استغفار ابراهيم در مورد پدرش آمده كه تاثير دعاى پيامبران را درباره ديگران تاييد ميكند و همچنين در آيات متعدد ديگر قرآن اين موضوع منعكس است.
روايات اسلامى و توسل
از روايات متعددى كه از طرق شيعه و اهل تسنن در دست داريم، نيز به خوبى استفاده ميشود كه توسل به آن معنى كه در بالا گفتيم هيچگونه اشكالى ندارد، بلكه كار خوبى محسوب ميشود، اين روايات بسيار فراوان است و در كتب زيادى نقل شده و ما به عنوان نمونه به چند قسمت از آنها كه در كتب معروف اهل تسنن مى باشد اشاره مى كنيم:
1 - در كتاب وفأ الوفأ تاليف دانشمند معروف سنى سمهودى چنين ميخوانيم كه: مدد گرفتن و شفاعت خواستن در پيشگاه خداوند از پيامبر (صلىاللهعليهوآلهوسلم
) و از مقام و شخصيت او، هم پيش از خلقت او مجاز است و هم بعد از تولد و هم بعد از رحلتش، هم در عالم برزخ، و هم در روز رستاخيز، سپس روايت معروف توسل آدم را به پيامبر اسلام (صلىاللهعليهوآلهوسلم
) از عمر بن خطاب نقل كرده كه: آدم روى اطلاعى كه از آفرينش پيامبر اسلام در آينده داشت به پيشگاه خداوند چنين عرض كرد:
يا رب اسئلك بحق محمد لما غفرت لى.
خداوندا به حق محمد (صلىاللهعليهوآلهوسلم
) از تو تقاضا ميكنم كه مرا ببخشى. سپس حديث ديگرى از جماعتى از راويان حديث از جمله نسائى و ترمذى دانشمندان معروف اهل تسنن به عنوان شاهد براى جواز توسل به پيامبر در حال حيات نقل ميكند كه خلاصه اش اين است: مرد نابينائى تقاضاى دعا از پيامبر براى شفاى بيماريش كرد، پيغمبر به او دستور داد كه چنين دعا كند:
اللهم انى اسئلك و اتوجه اليك بنبيك محمد نبى الرحمة يا محمد انى توجهت بك الى ربى فى حاجتى لتقضى لى اللهم شفعه فى.
خداوندا من از تو به خاطر پيامبرت پيامبر رحمت تقاضا ميكنم و به تو روى مى آورم اى محمد! بوسيله تو به سوى پروردگارم براى انجام حاجتم متوجه مى شوم خداوندا او را شفيع من ساز.
سپس در مورد جواز توسل به پيامبر (صلىاللهعليهوآلهوسلم
) بعد از وفات چنين نقل ميكند كه مرد حاجتمندى در زمان عثمان كنار قبر پيامبر (صلىاللهعليهوآلهوسلم
) آمد و نماز خواند و چنين دعا كرد.
اللهم انى اسئلك و اتوجه اليك بنبينا محمد (صلىاللهعليهوآلهوسلم
) نبى الرحمة، يا محمد انى اتوجه بك الى ربك ان تقضى حاجتى.
خداوندا من از تو تقاضا ميكنم و بوسيله پيامبر ما محمد (صلىاللهعليهوآلهوسلم
) پيغمبر رحمت به سوى تو متوجه مى شوم، اى محمد من بوسيله تو متوجه پروردگار تو مى شوم تا مشكلم حل شود.
بعدا اضافه ميكند چيزى نگذشت كه مشكل او حل شد.
2 - نويسنده كتاب التوصل الى حقيقة التوسل كه در موضوع توسل بسيار سختگير است 26 حديث از كتب و منابع مختلف نقل كرده كه جواز اين موضوع در لابلاى آنها منعكس است، اگر چه نامبرده سعى دارد كه در اسناد اين احاديث خدشه وارد كند، ولى واضح است كه روايات هنگامى كه فراوان باشند و به حد تواتر برسند جائى براى خدشه در سند حديث باقى نميماند و رواياتى كه در زمينه توسل در منابع اسلامى وارد شده است ما فوق حد تواتر است و از جمله رواياتى كه نقل مى كند اين است كه:
ابن حجر مكى در كتاب صواعق از امام شافعى پيشواى معروف اهل تسنن نقل ميكند كه به اهل بيت پيامبر توسل ميجست و چنين ميگفت:
آل النبى ذريعتى و هم اليه وسيلتى ارجو بهم اعطى غدا بيد اليمين صحيفتى
خاندان پيامبر وسيله منند آنها در پيشگاه او سبب تقرب من مى باشند اميدوارم به سبب آنها فرداى قيامت نامه عمل من به دست راست من سپرده شود.
و نيز از بيهقى نقل ميكند كه در زمان خلافت خليفه دوم سالى قحطى شد بلال به همراهى عده اى از صحابه بر سر قبر پيامبر آمد و چنين گفت:
يا رسول الله استسق لامتك... فانهم قد هلكوا...
اى رسول خدا! از خدايت براى امتت باران بخواه... كه ممكن است هلاك شوند.
حتى از ابن حجر در كتاب الخيرات الحسان نقل ميكند كه امام شافعى در ايامى كه در بغداد بود به زيارت ابو حنيفه ميرفت و در حاجاتش به او متوسل مى شد!
و نيز در صحيح دارمى از ابى الجوزأ نقل ميكند كه سالى در مدينه قحطى شديدى واقع شد، بعضى شكايت به عايشه بردند، او سفارش كرد كه بر فراز قبر پيامبر روزنهاى در سقف ايجاد كنند تا به بركت قبر پيامبر از طرف خدا باران نازل شود، چنين كردند و باران فراوانى آمد!.
در تفسير آلوسى قسمتهاى زيادى از احاديث فوق را نقل كرده و پس از تجزيه و تحليل طولانى و حتى سختگيرى درباره احاديث فوق در پايان ناگزير به اعتراف شده و چنين مى گويد:
بعد از تمام اين گفتگوها من مانعى در توسل به پيشگاه خداوند به مقام پيامبر (صلىاللهعليهوآلهوسلم
) نمى بينم چه در حال حيات پيامبر و چه پس از رحلت او، و بعد از بحث نسبتا مشروحى در اين زمينه، اضافه ميكند توسل جستن به مقام غير پيامبر در پيشگاه خدا نيز مانعى ندارد به شرط اينكه او حقيقتا در پيشگاه خدا مقامى داشته باشد.
و اما در منابع شيعه موضوع به قدرى روشن است كه نياز به نقل حديث ندارد.
چند يادآورى لازم
در اينجا لازم است به چند نكته اشاره كنيم:
1 - همانطور كه گفتيم منظور از توسل اين نيست كه كسى حاجت را از پيامبر يا امامان بخواهد بلكه منظور اين است كه به مقام او در پيشگاه خدا متوسل شود، و اين در حقيقت توجه به خدا است، زيرا احترام پيامبر نيز به خاطر اين است كه فرستاده او بوده و در راه او گام بر داشته و ما تعجب ميكنيم از كسانى كه اين گونه توسل را يك نوع شرك مى پندارند در حالى كه شرك اين است كه براى خدا شريكى در صفات و اعمال او قائل شوند و اين گونه توسل به هيچوجه شباهتى با شرك ندارد.
2 - بعضى اصرار دارند كه ميان حيات و وفات پيامبر و امامان فرق بگذارند، در حالى كه گذشته از روايات فوق كه بسيارى از آنها مربوط به بعد از وفات است، از نظر يك مسلمان، پيامبران و صلحأ بعد از مرگ حيات برزخى دارند، حياتى وسيعتر از عالم دنيا همانطور كه قرآن درباره شهدأ به آن تصريح كرده است و ميگويد آنها را مردگان فرض نكنيد آنها زندگانند
3 - بعضى نيز اصرار دارند كه ميان تقاضاى دعأ از پيامبر، و بيان سوگند دادن خدا به مقام او، فرق بگذارند، تقاضاى دعا را مجاز و غير آن را ممنوع بشمارند در حالى كه هيچگونه فرق منطقى ميان اين دو ديده نمى شود.
4 - بعضى از نويسندگان و دانشمندان اهل تسنن مخصوصا وهابيها
با لجاجت خاصى كوشش دارند تمام احاديثى كه در زمينه توسل وارد شده است تضعيف كنند و يا با اشكالات واهى و بى اساس آنها را به دست فراموشى بسپارند، آنها در اين زمينه چنان بحث مى كنند كه هر ناظر بيطرفى احساس ميكند كه قبلا عقيده اى براى خود انتخاب كرده، سپس مى خواهند عقيده خود را به روايات اسلامى تحميل كنند، و هر چه مخالف آن بود به نوعى از سر راه خود كنار بزنند، در حالى كه يك محقق هرگز نمى تواند چنين بحثهاى غير منطقى و تعصب آميزى را بپذيرد.
5 - همانطور كه گفتيم روايات توسل به حد تواتر رسيده يعنى به قدرى زياد است كه ما را از بررسى اسناد آن بى نياز مى سازد، علاوه بر اين در ميان آنها روايت صحيح نيز فراوان است با اين حال جائى براى خرده گيرى در پاره اى از اسناد آنها باقى نمى ماند.
6 - از آنچه گفتيم روشن ميشود كه رواياتى كه در ذيل اين آيه وارد شده و ميگويد: پيغمبر به مردم ميفرمود: از خداوند براى من وسيله بخواهيد و يا آنچه در كافى از على (عليهالسلام
) نقل شده كه وسيله بالاترين مقامى است كه در بهشت قرار دارد، با آنچه در تفسير آيه گفتيم هيچگونه منافاتى ندارد زيرا همانطور كه مكرر اشاره كرديم وسيله هر گونه تقرب به پروردگار را شامل ميشود و تقرب پيامبر به خدا و بالاترين درجهاى كه در بهشت وجود دارد يكى از مصداقهاى آن است.