آيه (55)و ترجمه:
(
إنما وليكم الله و رسوله و الذين أمنوا الذين يقيمون الصلوة و يؤتون الزكوة و هم راكعون
)
(55)
ترجمه:
55 - سرپرست و رهبر شما تنها خدا است، و پيامبر او، و آنها كه ايمان آورده اند و نماز را بر پا مى دارند و در حال ركوع زكات مى پردازند.
شان نزول آيه ولايت
در تفسير مجمع البيان و كتب ديگر از عبد الله بن عباس چنين نقل شده: كه روزى در كنار چاه زمزم نشسته بود و براى مردم از قول پيامبر (صلىاللهعليهوآلهوسلم
) حديث نقل مى كرد ناگهان مردى كه عمامه اى بر سر داشت و صورت خود را پوشانيده بود نزديك آمد و هر مرتبه كه ابن عباس از پيغمبر اسلام (صلىاللهعليهوآلهوسلم
) حديث نقل مى كرد او نيز با جمله قال رسول الله حديث ديگرى از پيامبر (صلىاللهعليهوآلهوسلم
) نقل مى نمود.
ابن عباس او را قسم داد تا خود را معرفى كند، او صورت خود را گشود و صدا زد اى مردم! هر كس مرا نمى شناسد بداند من ابوذر غفارى هستم با اين گوشهاى خودم از رسول خدا (صلىاللهعليهوآلهوسلم
) شنيدم، و اگر دروغ مى گويم هر دو گوشم كر باد، و با اين چشمان خود اين جريان را ديدم و اگر دروغ مى گويم هر دو كور باد، كه پيامبر (صلىاللهعليهوآلهوسلم
) فرمود:
على قائد البررة و قاتل الكفرة منصور من نصره مخذول من خذله.
على (عليهالسلام
) پيشواى نيكان است، و كشنده كافران، هر كس او را يارى كند، خدا ياريش خواهد كرد، و هر كس دست از ياريش بردارد، خدا دست از يارى او برخواهد داشت.
سپس ابوذر اضافه كرد: اى مردم روزى از روزها با رسولخدا (صلىاللهعليهوآلهوسلم
) در مسجد نماز مى خواندم، سائلى وارد مسجد شد و از مردم تقاضاى كمك كرد، ولى كسى چيزى به او نداد، او دست خود را به آسمان بلند كرد و گفت: خدايا تو شاهد باش كه من در مسجد رسول تو تقاضاى كمك كردم ولى كسى جواب مساعد به من نداد، در همين حال على (عليهالسلام
) كه در حال ركوع بود با انگشت كوچك دست راست خود اشاره كرد. سائل نزديك آمد و انگشتر را از دست آنحضرت بيرون آورد، پيامبر (صلىاللهعليهوآلهوسلم
) كه در حال نماز بود اين جريان را مشاهده كرد، هنگامى كه از نماز فارغ شد، سر به سوى آسمان بلند كرد و چنين گفت:
خداوندا برادرم موسى از تو تقاضا كرد كه روح او را وسيع گردانى و كارها را بر او آسان سازى و گره از زبان او بگشائى تا مردم گفتارش را درك كنند، و نيز موسى درخواست كرد هارون را كه برادرش بود وزير و ياورش قرار دهى و بوسيله او نيرويش را زياد كنى و در كارهايش شريك سازى. خداوندا! من محمد پيامبر و برگزيده توام، سينه مرا گشاده كن و كارها را بر من آسان ساز، از خاندانم على (عليهالسلام
) را وزير من گردان تا بوسيله او، پشتم قوى و محكم گردد.
ابوذر مى گويد: هنوز دعاى پيامبر (صلىاللهعليهوآلهوسلم
) پايان نيافته بود كه جبرئيل نازل شد و به پيامبر (صلىاللهعليهوآلهوسلم
) گفت: بخوان، پيامبر (صلىاللهعليهوآلهوسلم
) فرمود: چه بخوانم، گفت بخوان
انما وليكم الله و رسوله و الذين آمنوا...
البته اين شان نزول از طرق مختلف (چنانكه خواهد آمد) نقل شده كه گاهى در جزئيات و خصوصيات مطلب با هم تفاوتهائى دارند ولى اساس و عصاره همه يكى است.
تفسير:
اين آيه با كلمه انما كه در لغت عرب به معنى انحصار مى آيد شروع شده و مى گويد: ولى و سرپرست و متصرف در امور شما سه كس است: خدا و پيامبر و كسانى كه ايمان آورده اند، و نماز را برپا مى دارند و در حال ركوع زكات مى دهند.
(
انما وليكم الله و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة و يؤ تون الزكاة و هم راكعون
)
.
شك نيست كه ركوع در اين آيه به معنى ركوع نماز است، نه به معنى خضوع، زيرا در عرف شرع و اصطلاح قرآن، هنگامى كه ركوع گفته مى شود به همان معنى معروف آن يعنى ركوع نماز است، و علاوه بر شان نزول آيه و روايات متعددى كه در زمينه انگشتر بخشيدن على (عليهالسلام
) در حال ركوع وارد شده و مشروحا بيان خواهيم كرد، ذكر جمله يقيمون الصلاة نيز شاهد بر اين موضوع است، و ما در هيچ مورد در قرآن نداريم كه تعبير شده باشد زكات را با خضوع بدهيد، بلكه بايد با اخلاص نيت و عدم منت داد. همچنين شك نيست كه كلمه ولى در آيه به معنى دوست و يا ناصر و ياور نيست زيرا ولايت به معنى دوستى و يارى كردن مخصوص كسانى نيست كه نماز مى خوانند، و در حال ركوع زكات مى دهند، بلكه يك حكم عمومى است كه همه مسلمانان را در بر مى گيرد، همه مسلمين بايد يكديگر را دوست بدارند و يارى كنند حتى آنهائى كه زكات بر آنها واجب نيست، و اصولا چيزى ندارند كه زكات بدهند، تا چه رسد به اينكه بخواهند در حال ركوع زكاتى بپردازند، آنها هم بايد دوست و يار و ياور يكديگر باشند.
از اينجا روشن مى شود كه منظور از ولى در آيه فوق ولايت به معنى سرپرستى و تصرف و رهبرى مادى و معنوى است، بخصوص اينكه اين ولايت در رديف ولايت پيامبر (صلىاللهعليهوآلهوسلم
) و ولايت خدا قرار گرفته و هر سه با يك جمله ادا شده است.
و به اين ترتيب، آيه از آياتى است كه به عنوان يك نص قرآنى دلالت بر ولايت و امامت على (عليهالسلام
) مى كند.
ولى در اينجا بحثهاى مهمى است كه بايد به طور جداگانه، مورد بررسى قرار گيرد:
شهادت احاديث و مفسران و مورخان
همانطور كه اشاره كرديم در بسيارى از كتب اسلامى و منابع اهل تسنن، روايات متعددى دائر بر اينكه آيه فوق در شان على (عليهالسلام
) نازل شده نقل گرديده كه در بعضى از آنها اشاره به مساله بخشيدن انگشتر در حال ركوع نيز شده و در بعضى نشده، و تنها به نزول آيه درباره على (عليهالسلام
) قناعت گرديده است.
اين روايت را ابن عباس و عمار ياسر و عبد الله بن سلام و سلمة بن كهيل و انس بن مالك و عتبة بن حكيم و عبد الله ابى و عبد الله بن غالب و جابر بن عبد الله انصارى و ابوذر غفارى نقل كرده اند.
و علاوه بر ده نفر كه در بالا ذكر شده از خود على (عليهالسلام
) نيز اين روايت در كتب اهل تسنن نقل شده است.
جالب اينكه در كتاب غاية المرام تعداد 24 حديث در اين باره از طرق
اهل تسنن و 19 حديث از طرق شيعه نقل كرده است.
كتابهاى معروفى كه اين حديث در آن نقل شده از سى كتاب تجاوز مى كند كه همه از منابع اهل تسنن است، از جمله محب الدين طبرى در ذخائر العقبى صفحه 88 و علامه قاضى شوكانى در تفسير فتح القدير جلد دوم صفحه 50 و در جامع الاصول جلد نهم صفحه 478 و در اسباب النزول واحدى صفحه 148 و در لباب النقول سيوطى صفحه 90 و در تذكرة سبط بن جوزى صفحه 18 و در نور الابصار شبلنجى صفحه 105 و در تفسير طبرى صفحه 165 و در كتاب الكافى الشاف ابن حجر عسقلانى صفحه 56 و در مفاتيح الغيب رازى جلد سوم صفحه 431 و در تفسير در المنصور جلد 2 صفحه 393 و در كتاب كنز العمال جلد 6 صفحه 391 و مسند ابن مردويه و مسند ابن الشيخ و علاوه بر اينها در صحيح نسائى و كتاب الجمع بين الصحاح السته و كتابهاى متعدد ديگرى اين احاديث آمده است.
با اينحال چگونه مى توان اينهمه احاديث را ناديده گرفت، در حالى كه در شان نزول آيات ديگر به يك يا دو روايت قناعت مى كنند، اما گويا تعصب اجازه نمى دهد كه اينهمه روايات و اينهمه گواهى دانشمندان درباره شان نزول آيه فوق مورد توجه قرار گيرد.
و اگر بنا شود در تفسير آيه اى از قرآن اين همه روايات ناديده گرفته شود ما بايد در تفسير آيات قرآنى اصولا به هيچ روايتى توجه نكنيم، زيرا درباره شان نزول كمتر آيه اى از آيات قرآن اينهمه روايت وارد شده است.
اين مساله بقدرى روشن و آشكار بوده كه حسان بن ثابت شاعر معروف عصر پيامبر (صلىاللهعليهوآلهوسلم
) مضمون روايت فوقرا در اشعار خود كه درباره على (عليهالسلام
) سروده چنين آورده است:
فانت الذى اعطيت اذ كنت راكعا زكاتا فدتك النفس يا خير راكع
|
|
فانزل فيك الله خير ولاية و بينها فى محكمات الشرايع
|
يعنى: تو بودى كه در حال ركوع زكات بخشيدى، جان بفداى تو باد اى بهترين ركوع كنندگان.
و به دنبال آن خداوند بهترين ولايت را درباره تو نازل كرد و در ضمن قرآن مجيد آنرا ثبت نمود.
پاسخ به هشت ايراد مخالفان بر آيه ولايت
جمعى از متعصبان اهل تسنن اصرار دارند كه ايرادهاى متعددى به نزول اين آيه در مورد على (عليهالسلام
) و همچنين به تفسير ولايت به عنوان سرپرستى و تصرف و امامت بنمايند كه ما ذيلا مهمترين آنها را عنوان كرده و مورد بررسى قرار مى دهيم:
1 - از جمله اشكالاتى كه نسبت به نزول آيه فوق در مورد على (عليهالسلام
) گرفتهاند اين است كه آيه با توجه به كلمه الذين كه براى جمع است، قابل تطبيق بر يكفرد نيست، و به عبارت ديگر آيه مى گويد: ولى شما آنهائى هستند كه نماز را بر پا مى دارند و در حال ركوع زكات مى دهند، اين عبارت چگونه بر يك شخص مانند على (عليهالسلام
) قابل تطبيق است!.
پاسخ
در ادبيات عرب مكرر ديده مى شود كه از مفرد به لفظ جمع، تعبير آورده شده است از جمله در آيه مباهله مى بينيم كه كلمه نسائنا به صورت جمع آمده در صورتى كه منظور از آن طبق شان نزولهاى متعددى كه وارد شده فاطمه زهرا (عليهاالسلام
) است، و همچنين انفسنا جمع است در صورتى كه از مردان غير از پيغمبر كسى جز على (عليهالسلام
) در آن جريان نبود و در آيه 172 سوره آل عمران در داستان جنگ احد مى خوانيم.
(
الذين قال لهم الناس ان الناس قد جمعوا لكم فاخشوهم فزادهم ايمانا
)
.
و همانطور كه در تفسير اين آيه در جلد سوم ذكر كرديم بعضى از مفسران شان نزول آنرا درباره نعيم بن مسعود كه يكفرد بيشتر نبود مى دانند.
و همچنين در آيه 52 سوره مائده مى خوانيم يقولون نخشى ان تصيبنا دائرة در حالى كه آيه در مورد عبد الله ابى وارد شده است كه تفسير آن گذشت و همچنين در آيه اول سوره ممتحنه و آيه 8 سوره منافقون و 215 و 274 سوره بقره تعبيراتى ديده مى شود كه عموما به صورت جمع است، ولى طبق آنچه در شان نزول آنها آمده منظور از آن يكفرد بوده است.
اين تعبير يا بخاطر اين است كه اهميت موقعيت آن فرد و نقش مؤ ثرى كه در اين كار داشته روشن شود و يا بخاطر آن است كه حكم در شكل كلى عرضه شود، اگر چه مصداق آن منحصر به يكفرد بوده باشد، در بسيارى از آيات قرآن ضمير جمع به خداوند كه احد و واحد است به عنوان تعظيم گفته شده است.
البته انكار نمى توان كرد كه استعمال لفظ جمع در مفرد به اصطلاح، خلاف ظاهر است و بدون قرينه جايز نيست، ولى با وجود آنهمه رواياتى كه در شان نزول آيه وارد شده است، قرينه روشنى بر چنين تفسيرى خواهيم داشت، و حتى در موارد ديگر به كمتر از اين قرينه نيز قناعت مى شود.
2 - فخر رازى و بعضى ديگر از متعصبان ايراد كرده اند كه على (عليهالسلام
) با آن توجه خاصى كه در حال نماز داشت و غرق در مناجات پروردگار بود (تا آنجا كه معروف است پيكان تير از پايش بيرون آوردند و توجه پيدا نكرد) چگونه ممكن است صداى سائلى را شنيده و به او توجه پيدا كند!
پاسخ - آنها كه اين ايراد را مى كنند از اين نكته غفلت دارند كه شنيدن صداى سائل و به كمك او پرداختن توجه به خويشتن نيست، بلكه عين توجه بخدا است، على (عليهالسلام
) در حال نماز از خود بيگانه بود نه از خدا، و مى دانيم بيگانگى از خلق خدا بيگانگى از خدا است و به تعبير روشن تر: پرداختن زكات در نماز انجام عبادت در ضمن عبادت است. نه انجام يك عمل مباح در ضمن عبادت و باز به تعبير ديگر آنچه با روح عبادت سازگار نيست، توجه به مسائل مربوط به زندگى مادى و شخصى است و اما توجه به آنچه در مسير رضاى خدا است، كاملا با روح عبادت سازگار است و آن را تاكيد مى كند، ذكر اين نكته نيز لازم است كه معنى غرق شدن در توجه به خدا اين نيست كه انسان بى اختيار احساس خود را از دست بدهد بلكه با اراده خويش توجه خود را از آنچه در راه خدا و براى خدا نيست بر مى گيرد.
جالب اينكه فخر رازى كار تعصب را بجائى رسانيده كه اشاره على (عليهالسلام
) را به سائل براى اينكه بيايد و خودش انگشتر را از انگشت حضرت بيرون كند، مصداق فعل كثير كه منافات با نماز دارد، دانسته است در حالى كه در نماز كارهائى جايز است انسان انجام بدهد كه به مراتب از اين اشاره بيشتر است و در عين حال ضررى براى نماز ندارد تا آنجا كه كشتن حشراتى مانند مار و عقرب و يا برداشتن و گذاشتن كودك و حتى شير دادن بچه شير خوار را جزء فعل كثير ندانسته اند، چگونه يك اشاره جزء فعل كثير شد، ولى هنگاميكه دانشمندى گرفتار طوفان تعصب مى شود اينگونه اشتباهات براى او جاى تعجب نيست!.
3 - اشكال ديگرى كه به آيه كرده اند در مورد معنى كلمه ولى است كه آنرا به معنى دوست و يارى كننده و امثال آن گرفتهاند نه بمعنى متصرف و سرپرست و صاحب اختيار.
پاسخ - همانطور كه در تفسير آيه در بالا ذكر كرديم كلمه ولى در اينجا نمى تواند به معنى دوست و يارى كننده بوده باشد، زيرا اين صفت براى همه مؤ منان ثابت است نه مؤ منان خاصى كه در آيه ذكر شده كه نماز را برپا مى دارند و در حال ركوع زكات مى دهند، و به عبارت ديگر دوستى و يارى كردن، يك حكم عمومى است، در حالى كه آيه ناظر به بيان يك حكم خصوصى مى باشد و لذا بعد از ذكر ايمان، صفات خاصى را بيان كرده است كه مخصوص به يك فرد مى شود.
4 - مى گويند على (عليهالسلام
) چه زكات واجبى بر ذمه داشت با اينكه از مال دنيا چيزى براى خود فراهم نساخته بود و اگر منظور صدقه مستحب است كه به آن زكات گفته نمى شود!!
پاسخ - اولا به گواهى تواريخ على (عليهالسلام
) از دسترنج خود اموال فراوانى تحصيل كرد و در راه خدا داد تا آنجا كه مى نويسند هزار برده را از دسترنج خود آزاد نمود، بعلاوه سهم او از غنائم جنگى نيز قابل ملاحظه بود، بنابراين اندوخته مختصرى كه زكات به آن تعلق گيرد و يا نخلستان كوچكى كه واجب باشد زكات آنرا بپردازد چيز مهمى نبوده است كه على (عليهالسلام
) فاقد آن باشد، و اينرا نيز مى دانيم كه فوريت وجوب پرداخت زكات فوريت عرفى است كه با خواندن يك نماز منافات ندارد.
ثانيا اطلاق زكات بر زكات مستحب در قرآن مجيد فراوان است، در بسيارى از سوره هاى مكى كلمه زكات آمده كه منظور از آن همان
زكات مستحب است، زيرا وجوب زكات مسلما بعد از هجرت پيامبر (صلىاللهعليهوآلهوسلم
) به مدينه، بوده است (آيه 3 سوره نمل و آيه 39 سوره روم و 4 سوره لقمان و 7 سوره فصلت و غير اينها).
5 - مى گويند: ما اگر ايمان به خلافت بلا فصل على (عليهالسلام
) داشته باشيم بالاخره بايد قبول كنيم كه مربوط به زمان بعد از پيامبر (صلىاللهعليهوآلهوسلم
) بوده، بنابراين على (عليهالسلام
) در آنروز ولى نبود، و به عبارت ديگر ولايت در آن روز براى او بالقوه بود نه بالفعل در حالى كه ظاهر آيه ولايت بالفعل را مى رساند.
پاسخ - در سخنان روز مرده در تعبيرات ادبى بسيار ديده مى شود كه اسم يا عنوانى به افرادى گفته مى شود كه آنرا بالقوه دارند مثلا انسان در حال حيات خود وصيت مى كند و كسى را به عنوان وصى خود و قيم اطفال خويش تعيين مى نمايد و از همان وقت عنوان وصى و قيم به آن شخص گفته مى شود، در حالى كه طرف هنوز در حيات است و نمرده است، در رواياتى كه در مورد على (عليهالسلام
) از پيامبر (صلىاللهعليهوآلهوسلم
) در طرق شيعه و سنى نقل شده مى خوانيم كه پيامبر (صلىاللهعليهوآلهوسلم
) او را وصى و خليفه خود خطاب كرده در حالى كه هيچيك از اين عناوين در زمان پيامبر (صلىاللهعليهوآلهوسلم
) نبود - در قرآن مجيد نيز اينگونه تعبيرات ديده مى شود از جمله در مورد زكريا مى خوانيم كه از خداوند چنين تقاضا كرد.
هب لى من لدنك وليا يرثنى و يرث من آل يعقوب.
در حالى كه مسلم است منظور از ولى در اينجا سرپرستى براى بعد از مرگ او منظور بوده است، بسيارى از افراد جانشين خود را در حيات خود تعيين مى كنند و از همان زمان نام جانشين بر او مى گذارند با اينكه جنبه بالقوه دارد.
6 - مى گويند: چرا على (عليهالسلام
) با اين دليل روشن شخصا استدلال نكرد!
پاسخ - همانطور كه در ضمن بحث پيرامون روايات وارده در شان نزول آيه خوانديم اين حديث در كتب متعدد از خود على (عليهالسلام
) نيز نقل شده است از جمله در مسند ابن مردويه و ابى الشيخ و كنز العمال - و اين در حقيقت بمنزله استدلال حضرت است به اين آيه شريفه. در كتاب نفيس (الغدير) از كتاب سليم بن قيس هلالى حديث مفصلى نقل مى كند كه على (عليهالسلام
) در ميدان صفين در حضور جمعيت براى اثبات حقانيت خود دلائل متعددى آورد از جمله استدلال بهمين آيه بود. و در كتاب غاية المرام از ابوذر چنين نقل شده كه على (عليهالسلام
) روز شورى نيز به همين آيه استدلال كرد.
7 - مى گويند: اين تفسير با آيات قبل و بعد سازگار نيست، زيرا در آنها ولايت به معنى دوستى آمده است.
پاسخ - بارها گفته ايم آيات قرآن چون تدريجا، و در وقايع مختلف نازل گرديده هميشه پيوند با حوادثى دارد كه در زمينه آن نازل شده است، و چنان نيست كه آيات يك سوره يا آياتى كه پشت سر هم قرار دارند همواره پيوند نزديك از نظر مفهوم و مفاد داشته باشد لذا بسيار مى شود كه دو آيه پشت سر هم نازل شده اما در دو حادثه مختلف بوده و مسير آنها بخاطر پيوند با آن حوادث از يكديگر جدا مى شود.
با توجه به اينكه آيه انما وليكم الله بگواهى شان نزولش در زمينه زكات دادن على (عليهالسلام
) در حال ركوع نازل شده و آيات گذشته و آينده همانطور كه خوانديم و خواهيم خواند در حوادث ديگرى نازل شده است نمى توانيم روى پيوند آنها زياد تكيه كنيم.
به علاوه آيه مورد بحث اتفاقا تناسب با آيات گذشته و آينده نيز دارد زيرا در آنها سخن از ولايت به معنى يارى و نصرت و در آيه مورد بحث سخن از ولايت به معنى رهبرى و تصرف مى باشد و شك نيست كه شخص ولى و سرپرست و متصرف، يار و ياور پيروان خويش نيز خواهد بود. بعبارت ديگر يار و ياور بودن يكى از شئون ولايت مطلقه است.
8 - مى گويند: انگشترى با آن قيمت گزاف كه در تاريخ نوشته اند، على (عليهالسلام
) از كجا آورده بود!! بعلاوه پوشيدن انگشترى با اين قيمت فوق العاده سنگين اسراف محسوب نمى شود! آيا اينها دليل بر عدم صحت تفسير فوق نيست!
پاسخ - مبالغه هائى كه درباره قيمت آن انگشتر كرده اند بكلى بى اساس است و هيچگونه دليل قابل قبولى بر گرانقيمت بودن آن انگشتر نداريم و اينكه در روايت ضعيفى قيمت آن معادل خراج شام ذكر شده به افسانه شبيه تر است تا واقعيت و شايد براى بى ارزش نشان دادن اصل مساله جعل شده است، و در روايات صحيح و معتبر كه در زمينه شان نزول آيه ذكر كرده اند اثرى از اين افسانه نيست، بنابراين نمى توان يك واقعيت تاريخى را با اينگونه سخنان پرده پوشى كرد.