تفسیر نمونه جلد ۶

تفسیر نمونه0%

تفسیر نمونه نویسنده:
گروه: شرح و تفسیر قرآن

تفسیر نمونه

نویسنده: آية الله مکارم شيرازي
گروه:

مشاهدات: 25241
دانلود: 3101


توضیحات:

جلد 1 جلد 2 جلد 3 جلد 4 جلد 5 جلد 6 جلد 7 جلد 8 جلد 9 جلد 10 جلد 11 جلد 12 جلد 13 جلد 14 جلد 15 جلد 16 جلد 17 جلد 18 جلد 19 جلد 20 جلد 21 جلد 22
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 78 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 25241 / دانلود: 3101
اندازه اندازه اندازه
تفسیر نمونه

تفسیر نمونه جلد 6

نویسنده:
فارسی

فهرست مطالب

آيه (141) و ترجمه 9

تفسير: 9

نكته ها: 11

آيه (142) تا (144)و ترجمه 14

تفسير: 15

آيه (145)و ترجمه 19

تفسير: 19

آيه (146) و (147)و ترجمه 24

تفسير: 24

آيه (148) تا (150) و ترجمه 28

تفسير: 29

آيه (151) تا (153)و ترجمه 35

تفسير: 36

آيه (154) تا (157) و ترجمه 46

تفسير: 47

آيه (158)و ترجمه 53

تفسير: 53

آيه (159) و (160)و ترجمه 57

تفسير: 57

نكته ها 64

آيه (161) تا (163)و ترجمه 67

تفسير: 67

آيه (164) و ترجمه 72

تفسير: 72

نكته ها 73

آيه (165) و ترجمه 77

تفسير: 77

سوره اعراف 81

آيه (1) تا (3) و ترجمه 85

تفسير: 85

آيه (4) و (5)و ترجمه 90

تفسير: 90

نكته ها 91

آيه (6) تا (9) و ترجمه 94

تفسير: 94

آيه (10) و ترجمه 103

تفسير: 103

آيه (11) تا (18) و ترجمه 105

تفسير: 106

آيه (19) تا (22) و ترجمه 121

تفسير: 122

آيه (23) تا (25)و ترجمه 133

تفسير: 133

آيه (26) تا (28) و ترجمه 137

تفسير: 137

آيه (29) و (30) و ترجمه 151

تفسير: 151

نكته ها 152

آيه (31) و (32)و ترجمه 156

تفسير: 156

آيه (33)و ترجمه 164

تفسير: 164

آيه (34)و ترجمه 167

تفسير: 167

آيه (35) و (36)و ترجمه 171

تفسير: 171

آيه (37) و ترجمه 174

تفسير: 174

آيه (38) و (39)و ترجمه 177

تفسير: 177

آيه (40) و (41)و ترجمه 181

تفسير: 181

آيه (42) و (43) و ترجمه 185

تفسير: 185

آيه (44) و (45)و ترجمه 190

تفسير: 190

آيه (46) تا (49) و ترجمه 195

تفسير: 196

آيه (50) و (51) و ترجمه 204

تفسير: 204

آيه (52) و (53) و ترجمه 208

تفسير: 208

آيه (54)و ترجمه 211

تفسير: 211

آيه (56) و ترجمه 220

تفسير: 220

آيه(57) و(58) و ترجمه 224

تفسير: 224

آيه (59) تا (64) و ترجمه 228

تفسير: 229

آيه (67) تا (72) و ترجمه 235

تفسير: 236

آيه (73) تا (79) و ترجمه 243

تفسير: 244

آيه (80) تا (84) و ترجمه 252

تفسير: 252

آيه (85) تا (87) و ترجمه 258

تفسير: 259

آيه (88) و (89) و ترجمه 263

تفسير: 263

آيه (90) تا (93) و ترجمه 267

تفسير: 267

آيه (94) و (95) و ترجمه 271

تفسير: 271

آيه (96) تا (100)و ترجمه 275

تفسير: 276

آيه (101) و (102) و ترجمه 286

تفسير: 286

آيه (103) تا (108) و ترجمه 290

تفسير: 290

آيه (109) تا (112) و ترجمه 299

تفسير: 299

آيه (113) تا (122) و ترجمه 302

تفسير: 303

آيه (123) تا (126) و ترجمه 312

تفسير: 312

آيه (127) تا (129) و ترجمه 320

تفسير: 321

آيه (130) و (131) و ترجمه 327

تفسير: 327

آيه (132) و (133) و ترجمه 334

تفسير: 334

آيه (134) تا (136) و ترجمه 338

تفسير: 338

آيه (137)و ترجمه 342

تفسير: 342

آيه (138) تا (141)و ترجمه 346

تفسير: 347

آيه (142) و ترجمه 353

تفسير: 353

آيه (143) و ترجمه 367

تفسير: 367

نكته ها 368

1 - چرا موسى تقاضاى رؤ يت كرد؟ 368

2 - آيا مشاهده خدا امكانپذير است! 369

3 - منظور از جلوه خدا چيست؟ 370

4 - موسى ( عليه‌السلام ) از چه چيز توبه كرد؟ 372

5 - خداوند به هيچوجه قابل رؤيت نيست 372

آيه (144) و (145)و ترجمه 374

تفسير: 374

نكته ها 375

آيه (146) و (147) و ترجمه 379

تفسير: 379

آيه (148) و (149) و ترجمه 383

تفسير: 383

آيه (150) و (151) و ترجمه 388

تفسير: 388

آيه (152) تا (154) و ترجمه 395

تفسير 395

آيه (155) و (156) و ترجمه 400

تفسير: 400

آيه (157) و ترجمه 408

تفسير: 408

نكته ها 411

1 - پنج دليل براى نبوت در يك آيه 411

2 - چگونه پيامبر امى بود؟ 413

بشارت ظهور پيامبر در كتب عهدين 416

آيه (158) و ترجمه 418

تفسير: 418

آيه (159) و (160) و ترجمه 422

تفسير 422

آيه (161) و (162) و ترجمه 427

تفسير: 427

آيه (163) تا (166) و ترجمه 430

تفسير: 431

نكته ها 435

1 - چگونه دست به گناه زدند؟ 435

2 - چه كسانى رهائى يافتند؟ 436

3 - آيا هر دو گروه يك نوع كيفر داشتند؟ 436

4 - آيا مسخ جسمانى بوده يا روحانى؟ 437

5 - خلافكارى زير پوشش كلاه شرعى 439

6 - أشكال مختلف آزمونهاى الهى 441

آيه (167) تا (168) و ترجمه 442

تفسير: 442

آيه (169) و (170)و ترجمه 445

تفسير: 445

آيه (171)و ترجمه 450

تفسير: 450

نكته ها 451

آيه (141) و ترجمه

( و هو الذى انشا جنت معروشت و غير معروشت و النخل و الزرع مختلفا اكله و الزيتون و الرمان متشبها و غير متشبه كلوا من ثمره اذا اثمر و اتوا حقه يوم حصاده و لا تسرفوا انه لا يحب المسرفين ) (141)

ترجمه:

141 - او است كه باغهاى معروش (باغهائى كه درختانش روى داربستها قرار مى گيرند) و باغهاى غير معروش (درختانى كه نياز به داربست ندارند) آفريد، و همچنين نخل و انواع زراعت را كه از نظر ميوه و طعم با هم متفاوتند و (نيز) درخت زيتون و انار را كه از جهتى با هم شبيه و از جهتى تفاوت دارند (برگ و ساختمان ظاهريشان شبيه يكديگر است در حالى كه طعم ميوه آنها فوق العاده متفاوت ) از ميوه آن به هنگامى كه به ثمر مى نشيند بخوريد و حق آن را به هنگام درو بپردازيد، اسراف نكنيد كه خداوند مسرفين را دوست نمى دارد.

تفسير:

يك درس بزرگ توحيد

در اين آيه به چند موضوع اشاره شده است كه هر كدام در حقيقت نتيجه ديگرى است.

نخست مى گويد: خداوند همان كسى است كه انواع باغها و زراعتها با درختان گوناگون آفريده است كه بعضى روى داربستها قرار گرفته، و بام منظره بديع و دل انگيز خود چشمها را متوجه خويش مى سازند، و با ميوه هاى لذيذ و پر بركت كام انسان را شيرين مى كنند، و بعضى بدون احتياج به داربست بر سر پا ايستاده و سايه بر سر آدميان گسترده، و با ميوه هاى گوناگون به تغذيه انسان خدمت مى كنند( و هو الذى انشا جنات معروشات و غير معروشات ) .

مفسران در تفسير كلمه معروش و غير معروش سه احتمال داده اند:

1 - همان كه در بالا به آن اشاره شد، يعنى درختانى كه روى پاى خود نمى ايستند و نياز به داربست دارند، و درختانى كه بدون نياز به داربست روى پاى خود مى ايستند. (زيرا عرش در لغت به معنى برافراشتن و هر موجود برافراشته است و به همين جهت به سقف و يا تخت پايه بلندعرش گفته مى شود

2 - منظور از معروش درخت اهلى است كه به وسيله ديوار و امثال آن در باغها حفاظت مى شود و غير معروش درختان بيابانى و جنگلى و كوهستانى است.

3 - معروش درختى است كه بر سر پا ايستاده و يا به روى زمين بلند شده اما غير معروش درختى است كه به روى زمين مى خوابد و پهن مى شود.

ولى معنى اول مناسبتر به نظر مى رسد، و شايد ذكر معروشات در آغاز سخن به خاطر ساختمان عجيب و شگفت انگيز اين گونه درختان است، يك نگاه كوتاه به درخت انگور و ساقه و شاخه پر پيچ و خم آن، كه با قلابهاى مخصوصى مجهز است، و خود را به اشياء اطراف مى چسباند تا كمر راست كند، شاهد اين اين مدعا است.

سپس اشاره به دو قسمت از باغها و جنات كرده مى گويد: و همچنين درختان نخل و زراعت را آفريد( و النخل و الزرع ) .

ذكر اين دو بالخصوص به خاطر آن است كه از اهميت ويژه اى در زندگانى بشر و تغذيه او برخوردارند (توجه داشته باشيد كه جنت هم به باغ و هم به زمينهاى پوشيده از زراعت گفته مى شود).

بعد اضافه مى كند كه اين درختان از نظر ميوه و طعم با هم متفاوتند يعنى با اينكه از زمين واحدى مى رويند هر كدام طعم و عطر و خاصيتى مخصوص به خود دارند، كه در ديگرى ديده نمى شود( مختلفا اكله ) .

سپس اشاره به دو قسمت ديگر از ميوه هائى مى كند كه فوق العاده مفيد و داراى ارزش حياتى هستند، و مى گويد: همچنين زيتون و انار (و الزيتون و الرمان ) انتخاب اين دو ظاهرا به خاطر آن است كه اين دو درخت در عين اينكه از نظر ظاهر با هم شباهت دارند، از نظر ميوه و خاصيت غذائى بسيار با هم متفاوتند لذا بلافاصله مى فرمايد هم با يكديگر شبيهند و هم غير شبيه (متشابها و غير متشابه ) پس از ذكر اين همه نعمتهاى گوناگون، پروردگار مى گويد: از ميوه آنها به هنگامى كه به ثمر نشست، بخوريد ولى فراموش نكنيد كه به هنگام چيدن، حق آن را بايد ادا كنيد)( كلوا من ثمره اذا اثمر و آتوا حقه يوم حصاده ) .

و در پايان، فرمان مى دهد كه اسراف نكنيد، زيرا خداوند مسرفان را دوست نمى دارد( و لا تسرفوا انه لا يحب المسرفين ) .

اسراف به معنى تجاوز از حد اعتدال است، و اين جمله مى تواند اشاره به عدم اسراف در خوردن و يا عدم اسراف در بخشش بوده باشد، زيرا پارهاى از اشخاص به قدرى دست و دل بازند كه هر چه دارند به اين و آن مى دهند و خود و فرزندانشان معطل مى مانند.

نكته ها:

در اينجا به چند نكته بايد توجه كرد:

1 - پيوند آيه با آيات قبل - در آيات گذشته از اين سوره، سخن از احكام خرافى بت پرستان در ميان بود، كه از زراعت و چهارپايان نصيبى براى خدا قرار مى دادند، و عقيده داشتند كه اين سهام بايد به شكل مخصوصى مصرف گردد، و سوار شدن بر پشت بعضى از چهارپايان را تحريم مى كردند و بچه هاى خود را براى بعضى از بتها قربانى مى نمودند.

آيه فوق و آيه اى كه بعد از اين مى آيد در حقيقت پاسخى به تمام اين احكام خرافى است، زيرا صريحا مى گويد

خالق تمام اين نعمتها خدا است، او است كه همه اين درختان و چهارپايان و زراعتها را آفريده است و هم او است كه دستور داده از آنها بهره گيريد و اسراف نكنيد، بنابراين غير او نه حق تحريم دارد و نه حق تحليل.

2 - در اينكه جمله اذا اثمر (هنگامى كه ميوه دهد) با ذكر كلمه ثمره قبل از آن چه منظورى را تعقيب مى كند، در ميان مفسران گفتگو است، ولى ظاهرا هدف از اين جمله اين است كه به مجرد اينكه ميوه بر درختان، و خوشه و دانه در زراعت آشكار شود، بهره گرفتن از آنها مباح و جائز است، اگر چه حق مستمندان هنوز پرداخته نشده است و اين حق را تنها در موقع چيدن ميوه و در درو كردن (يوم الحصاد) بايد پرداخت (دقت كنيد).

3 - منظور از اين حق كه بهنگام درو بايد پرداخت چيست؟ بعضى معتقدند همان زكات واجب، يعنى يكدهم و يك بيستم است، ولى با توجه به اينكه اين سوره در مكه نازل شده و حكم زكات در سال دوم هجرت و يا بعد از آن در مدينه نازل گرديده است، چنين احتمالى بسيار بعيد به نظر مى رسد.

در روايات فراوانى كه از اهلبيت (عليهما‌السلام ) به ما رسيده و همچنين در بسيارى از روايات اهل تسنن اين حق، غير از زكات معرفى شده و منظور از آن چيزى است كه بهنگام حضور مستمند در موقع چيدن ميوه و يا درو كردن زراعت به او داده مى شود، و حد معين و ثابتى ندارد.

و در اين صورت آيا اين حكم واجب است يا مستحب، بعضى معتقدند كه يك حكم وجوبى است كه قبل از تشريع حكم زكات بر مسلمانان لازم بوده ولى بعد از نزول آيه زكات، اين حكم منسوخ شد، و حكم زكات با حد و حدود معينش به جاى آن نشست.

ولى از روايات اهلبيت (عليهما‌السلام ) استفاده مى شود كه اين حكم نسخ نشده و به عنوان يك حكم استحبابى هم اكنون به قوت خود باقى است.

4 - تعبير به كلمه يوم ممكن است اشاره به اين باشد كه چيدن ميوه ها و درو كردن زراعتها بهتر است در روز انجام گيرد، اگر چه مستمندان حاضر شوند و قسمتى به آنها داده شود، نه اينكه بعضى از افراد بخيل، شبانه اين كار را بكنند، تا كسى با خبر نشود، در رواياتى كه از طرق اهلبيت (عليهما‌السلام ) به ما رسيده نيز روى اين موضوع تاكيد شده است.

آيه (142) تا (144)و ترجمه

( و من الا نعم حمولة و فرشا كلوا مما رزقكم الله و لا تتبعوا خطوت الشيطن إنه لكم عدو مبين ) (142)( ثمنية أزوج من الضأن اثنين و من المعز اثنين قل ألذكرين حرم أم الا نثيين أما اشتملت عليه أرحام الا نثيين نبونى بعلم إن كنتم صدقين ) (143)( و من الابل اثنين و من البقر اثنين قل ألذكرين حرم أم الا نثيين أما اشتملت عليه أرحام الا نثيين أم كنتم شهداء إذ وصئكم الله بهذا فمن أ ظلم ممن افترى على الله كذبا ليضل الناس بغير علم إن الله لا يهدى القوم الظلمين ) (144)

ترجمه:

142 - (و او كسى است كه ) از چهارپايان براى شما حيوانات باربر و حيوانات كوچك آفريد، از آنچه او به شما روزى داده است بخوريد و از گامهاى شيطان پيروى ننمائيد كه او دشمن آشكار شما است.

143 - هشت جفت از چهارپايان (براى شما آفريد) از ميش دو جفت و از بز دو جفت بگو آيا خداوند نرهاى آنها را حرام كرده يا مادهها را؟ يا آنچه رحم ماده هاى آنها در برگرفته؟ اگر راست مى گوئيد (و بر تحريم آنها دليلى داريد) به من خبر دهيد.

144 - و از شتر دو زوج، و از گاو هم دو زوج، (براى شما آفريد) بگو كداميك از اينها را خدا حرام كرده است؟ نرها را يا ماده ها را؟ و يا آنچه رحم ماده ها را در برگرفته؟ و آيا شما گواه (اين تحريم ) بوديد، هنگامى كه خدا به اين موضوع توصيه كرد؟ بنابراين چه كسى ستمكارتر است از آنها كه بر خدا دروغ مى بندند، تا مردم را از روى جهل گمراه سازند، خداوند هيچگاه ستمگران را هدايت نخواهد كرد!.

تفسير:

اين آيات همانطور كه اشاره شد در پى نفى احكام خرافى مشركان در زمينه زراعت و چهارپايان است، در آيه قبل سخن از انواع زراعتها و ميوه هاى خداداد در ميان بود، و در اين آيات درباره حيوانات حلال گوشت و خدمات آنها سخن مى گويد.

نخست مى گويد: خداوند كسى است كه از چهارپايان براى شما حيوانات بزرگ و باربر و حيوانات كوچك آفريد( و من الانعام حمولة و فرشا ) .

حمولة به معنى جمع است، و چنانكه علماى لغت گفته اند، مفرد از جنس خود ندارد، و به معنى حيوانات بزرگ باربر مانند شتر و اسب و نظاير آنها است.

فرش به همان معنى معروف است، ولى در اينجا به معنى گوسفند و نظير آن از حيوانات كوچك تفسير شده است و ظاهرا نكته اش اين است كه اينگونه حيوانات بسيار به زمين نزديك هستند، و در برابر حيوانات بزرگ باربر همانند فرشى محسوب مى شوند، هر گاه به بيابانى كه گوسفندانى در آن مشغول چرا هستند از دور بنگريم درست به فرشى مى مانند كه روى زمين گسترده شده است، در حالى كه گله شتران هيچگاه از دور چنين منظرهاى ندارد.

تقابل حمولة با فرش نيز اين معنى را تاييد مى كند.

اين احتمال را نيز بعضى از مفسران داده اند كه منظور از اين كلمه، فرشهائى است كه مردم از حيوانات درست مى كنند، يعنى بسيارى از حيوانات هم براى باربرى مورد استفاده قرار مى گيرند و هم براى تهيه فرش، ولى احتمال اول نزديكتر به معنى آيه است.

سپس چنين نتيجه مى گيرد، اكنون كه همه اينها مخلوق خدا است و حكم آن به دست اوست، به شما فرمان مى دهد كه از آنچه او به شما روزى داده است بخوريد( كلوا مما رزقكم الله ) .

اينكه نمى گويد از اين حيوانات بخوريد، بلكه مى گويد از آنچه به شما داده است تناول كنيد، به خاطر آن است كه حيوانات حلال گوشت منحصر به چهارپايان نيستند بلكه حيوانات ديگرى نيز حلال گوشتند كه در جمله فوق از آنها ذكرى نشده است.

و براى تاكيد اين سخن و ابطال احكام خرافى مشركان، مى فرمايد: از گامهاى شيطان پيروى نكنيد، كه او دشمن آشكار شما است (دشمنى كه از آغاز خلقت آدم با شما اعلان جنگ داده است )( و لا تتبعوا خطوات الشيطان انه لكم عدو مبين ) .

اشاره به اينكه اينگونه احكام و مقررات بى دليل كه صرفا از پندارهاى خام و هوى و هوسها و جهل و نادانى سرچشمه گرفته، يك سلسله وسوسه هاى شيطانى بيش نيست، كه شما را گام به گام از حق دور كرده و در بيراهه ها سرگردان مى سازد.

در ذيل آيه 168 سوره بقره درباره اين جمله توضيح جالبى داده شد.

در آيه بعد به عنوان توضيح، قسمتى از حيوانات حلال گوشت و قسمتى از حيواناتى را كه هم باربرند و هم براى تغذيه انسان قابل استفاده اند، شرح مى دهد و مى گويد: خداوند هشت جفت از چهارپايان را براى شما آفريد، از گوسفند و ميش يك جفت (نر و ماده ) و از بز يك جفت (نر و ماده )( ثمانية ازواج من الضان اثنين و من المعز اثنين ) .

پس از ذكر اين چهار زوج بلافاصله به پيامبرش دستور مى دهد كه از آنها صريحا بپرسد: آيا خداوند نرهاى آنها را حرام كرده يا ماده ها را( قل آلذكرين حرم ام الانثيين ) .

يا حيواناتى كه در شكم ميشها يا بزهاى ماده است( اما اشتملت عليه ارحام الانثيين ) .

بعد اضافه مى كند: اگر راست مى گوئيد و بر تحريم هر يك از اين حيوانات از روى علم و دانش دليلى داريد به من خبر دهيد( نبئونى بعلم ان كنتم صادقين ) .

در آيه بعد چهار زوج ديگر را بيان مى كند و مى فرمايد: از شتر، دو زوج (نر و ماده ) و از گاو هم دو زوج (نر و ماده ) قرار داديم، بگو كداميك از اينها را خدا حرام كرده است، نرها يا ماده ها را و يا حيواناتى كه در شكم شترها يا گاوهاى ماده است( و من الابل اثنين و من البقر اثنين قل آلذكرين حرم ام الانثيين اما اشتملت عليه ارحام الانثيين ) .

از آنجا كه حكم به حلال بودن يا حرام بودن اين حيوانات تنها به دست خداوندى است كه آفريننده آنها و آفريدگار بشر و تمام جهان هستى است، بنابراين كسى كه ادعاى تحليل يا تحريم كند، يا بايد از طريق گواهى عقل باشد، و يا شخصا وحى بر او نازل گردد، و يا به هنگام صدور اين فرمان از ناحيه پيغمبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) حضور داشته باشد.

در آيه قبل تصريح شده بود كه هيچگونه دليل علمى و عقلى براى تحريم اين حيوانات در اختيار مشركان نبود، و چون آنها ادعاى نبوت و وحى نيز نداشتند، بنابراين تنها احتمال سوم باقى مى ماند كه ادعا كنند به هنگام صدور اين فرمان، از پيامبران الهى، حاضر و گواه بوده اند، لذا مى فرمايد: آيا شما شاهد و گواه اين مطلب بوديد، هنگامى كه خداوند به اين موضوع توصيه كرد( ام كنتم شهداء اذ وصاكم الله بهذا ) .

و چون جواب اين سؤال نيز منفى بوده، ثابت مى شود كه آنها جز تهمت و افتراء در اين باره سرمايه اى نداشتند.

لذا در پايان آيه اضافه مى كند: چه كسى ستمكارتر است از آنها كه بر خدا دروغ مى بندند تا مردم را از روى جهل گمراه سازند، مسلما خداوند هيچگاه ستمگران را هدايت نخواهد كرد( فمن اظلم ممن افترى على الله كذبا ليضل الناس بغير علم، ان الله لا يهدى القوم الظالمين ) .

از آيه فوق استفاده مى شود كه دروغ بستن به خدا يكى از بزرگترين ستمها است، ستم به مقام مقدس پروردگار، و ستم به بندگان خدا، و ستم به خويشتن و همانطور كه سابقا گفته ايم، تعبير به ستمكارترين در اينگونه موارد جنبه نسبى دارد، بنابراين مانعى ندارد كه عين اين تعبير در مورد بعضى از گناهان كبيره ديگر ذكر شود.

و نيز از اين آيه استفاده مى شود كه هدايت و اضلال الهى جنبه اجبارى ندارد بلكه عوامل و مقدمات آن از خود انسان شروع مى شود، هنگامى كه كسى دست به ظلم و ستم زد، خداوند حمايت خود را از او دريغ مى دارد و در بيراهه ها سرگردان خواهد شد.