تفسير الميزان جلد 2

تفسير الميزان جلد 2 0%

تفسير الميزان جلد 2 نویسنده:
گروه: کتابخانه قرآن کریم

تفسير الميزان جلد 2

نویسنده: علامه سيد محمد حسين طباطبائى‏ (ره)
گروه:

مشاهدات: 65673
دانلود: 6809

توضیحات:

تفسير الميزان جلد 2
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 141 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 65673 / دانلود: 6809
اندازه اندازه اندازه
تفسير الميزان جلد 2

تفسير الميزان جلد 2

نویسنده:
فارسی

هر عملى كه مورد رضايت خدا باشد و براى خدا انجام شود فى سبيل الله است و هر نفقه اى در راه خدا صدقه مى باشد

مؤ لف : روايات در اين معانى از طريق شيعه و سنى بسيار است ، و در آنها آمده : هر عملى كه براى خدا انجام شود و خدا از آن راضى باشد، همان عمل سبيل اللّه است ، و هر نفقه اى كه در راه خدا داده شود صدقه است

و در تفسير قمى در ذيل آيه: (الذين ينفقون اموالهم فى سبيل اللّه ...) از امام صادق (عليه‌السلام ) روايت آورده كه فرمود: رسولخداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرموده : هر كس به مؤ منى احسانى كند، و پس از آن او را با سخن ناهنجار خود برنجاند، و يا بر او منت گذارد، صدقه خود را باطل كرده - تا آنجا كه امام صادق (عليه‌السلام ) فرمود: كلمه (صفوان ) به معناى سنگ بسيار بزرگى است كه در وسط بيابان قرار گرفته باشد. و در معناى جمله - كمثل جنه بربوه ...، فرمود: (وابل ) به معناى باران ، و (طل ) به معناى شبنمى است كه شب ها بر درختان و گياهان مى نشيند، و در معناى جمله : (اعصار فيه نار...) فرمود: كلمه (اعصار) به معناى بادها است

و در الدرالمنثور است كه ابن جرير در تفسير آيه :(يا ايها الذين آمنوا انفقوا من طيبات ما كسبتم ) از على بن ابيطالب روايت كرده كه فرمود: يعنى از طلا و نقره و در معناى جمله :(و مما اخرجنا لكم من الارض ) فرمود: يعنى از گندم و خرما و هر چيزى كه زكات در آن واجب است

رواياتى در ارتباط با نزول آيه (يا ايهاالذين آمنو انقو...)

و نيز در آن كتاب (الدر المنثور) است كه ابن ابى شيبه ، و عبد بن حميد، و ترمذى (وى حديث را صحيح دانسته )، و ابن ماجه ، و ابن جرير، و ابن منذر، و ابن ابى حاتم ، و ابن مردويه ، و حاكم كه (وى نيز حديث را صحيح دانسته )، و بيهقى (در كتاب سنن )، از براء بن عازب روايت كرده كه در تفسير آيه :(و لا تيمموا الخبيث منه تنفقون ) گفته است : اين آيه درباره ما گروه انصار نازل شد، ما مردمى بوديم كه خرما مى كاشتيم و هر يك از ما، از نخلستان خود بقدرى كه بار آورده بود (كم يا زياد) خرما به مسجد مى آورديم ، بعضى يك خوشه و بعضى دو خوشه ، و آن را در مسجد آويزان مى كرديم و اهل صفه كه مردمى غريب و بى درآمد بودند، وقتى گرسنه مى شدند مى آمدند و با عصاى خود به آن خوشه ها مى زدند، خرماى رسيده و نارسى كه مى افتاد مى خوردند، بعضى از مردم كه به كار خير رغبتى نداشتند خوشه هاى پست و كرم خورده و يا شكسته را مى آوردند، و آويزان مى كردند.

خداى تعالى در اين باره اين آيه را نازل كرد:(يا ايها الذين آمنوا انفقوا من طيبات ما كسبتم - يعنى اى كسانى كه ايمان آورده ايد از طيبات آنچه كسب كرده ايد انفاق كنيد، و همچنين از طيبات آنچه كه ما از زمين برايتان در آورديم ،

و براى انفاق جنس پست را انتخاب نكنيد، جنسى كه اگر ديگران براى شما هديه بفرستند قبول نمى كنيد، مگر به خاطر رودربايستى ) بعد از آنكه اين آيه نازل شد ديگر هيچكس از ما جنس پست و بنجل را نياورد، بلكه سعى مى كرديم بهترش را بياوريم

و در كافى از امام صادق (عليه‌السلام ) روايت آورده كه در تفسير آيه :(يا ايها الذين آمنوا انفقوا من طيبات ما كسبتم ، و مما اخرجنا لكم من الارض و لا تيمموا الخبيث منه تنفقون ) فرمود: رسولخداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هر وقت فرمان مى داد تا زكات خرما جمع آورى شود، بعضى نوع پست و بدترين خرما را براى زكات خود انتخاب مى كردند، مانند خرماى جعرور و خرماى معافاره ، كه خرمائى كم گوشت و داراى هسته هائى درشت بود، بعضى هم زكات خود را با بهترين خرما مى پرداختند.

رسولخداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: بعد از اين ، خرماى جعرور و معافاره را در تعيين مقدار غله ديد نزنيد و به حساب نياوريد، و آن را براى زكات نياوريد، اينجا بود كه آيه شريفه: (و لا تيمموا الخبيث منه تنفقون ، و لستم با خذيه الا ان تغمضوا فيه ) نازل شد، و منظور از اغماض گرفتن همين دو نوع خرما است ، و در روايتى ديگر آمده كه امام صادق (عليه‌السلام ) در تفسير آيه :(انفقوا من طيبات ما كسبتم ) ، فرمود: بعضى از مردم در جاهليت كار و كسب بدى داشتند، و بعد از آنكه مسلمان شدند، خواستند از همان اموال مقدارى را جدا كرده و به عنوان صدقه رد كنند خداى تعالى نپذيرفت ، و جز مال پاك و از ممر پاك را قبول نكرد.

دو روايت در ارتباط با آيه (الشيطان يعدكم الفقر...)

مؤ لف : در اين معنا رواياتى بسيار از طرق شيعه و سنى وارد شده است

و در تفسير قمى در ذيل آيه :(الشيطان يعدكم الفقر...) از امام نقل كرده كه فرمود: (شيطان همواره مى گويد: انفاق نكنيد، كه خودتان فقير خواهيد شد)، و خدا به شما فضل و مغفرت خود را وعده مى دهد، يعنى اگر در راه خدا انفاق كنيد هم شما را مى آمرزد، و هم فضلى از ناحيه خود، در جاى آن مال قرار مى دهد.

و در الدر المنثور است كه ترمذى حديثى را كه آن را حسن دانسته ، و نسائى و ابن جرير، و ابن منذر و ابن ابى حاتم و ابن حيان و بيهقى (در كتاب شعب ) از ابن مسعود روايت كرده اند كه رسولخداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: هم شيطان با انسان سر وكار دارد، و هم فرشته ،

اما تماسى كه شيطان با آدمى دارد اين است كه او را تهديد مى كند كه اگر فلان عمل زشت را انجام ندهى يا فلان حق را انكار ننمائى چنين و چنان مى شوى ، و ملائكه او را تهديد مى كنند كه اگر فلان عمل خير را به جا نياورى ، و حق را تصديق نكنى چنين و چنان مى شوى ، پس اگر كارهاى نيك به قلب كسى ، الهام شد، بداند كه از خداست و شكر او را بجا آورد و هر كس اعمال زشت به ذهنش خطور كرد بداند از شيطان است از شر او به خدا پناه ببرد آنگاه اين آيه را قرائت كردند:(الشيطان يعدكم الفقر و يامركم بالفحشاء...)

معناى حكمت و روايتى در بيان اهميت و منزلت عقل انسان

و در تفسير عياشى از ابى جعفر (عليه‌السلام ) روايتى نقل كرده كه در ذيل جمله :(و من يوت الحكمه فقد اوتى خيرا كثيرا فرمود: منظور از (حكمت ) معرفت است

و در همان كتاب از امام صادق (عليه‌السلام ) روايت كرده كه فرمود: منظور از (حكمت )، معرفت و بصيرت و آگاهى در دين است

و در كتاب كافى از امام صادق (عليه‌السلام ) روايت آورده كه در ذيل همين آيه فرمود: حكمت اطاعت خدا و شناختن امام است

مؤ لف : در اين معنا رواياتى ديگر نيز هست ، ولى همه اينها از باب شمردن افراد يك معناى جامع و كلى است ، و مراد اين است كه : اطاعت خدا يكى از معانى حكمت است ، و شناخت امام هم معناى ديگرى از آن است ، نه اينكه حكمت در آيه همين دو معنا باشد و بس

و در كافى از عده اى از اصحاب ، يعنى از راويان شيعه ، از احمد بن محمد بن خالد، از بعضى از اصحاب ما، روايت آورده كه وى بدون ذكر بقيه سند، از رسولخداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم روايت كرده كه فرمود: خداى تعالى هيچ نعمتى را بين بندگانش تقسيم نكرده كه گرانمايه تر از عقل باشد، بهمين جهت خواب عاقل از شب زنده دارى بى عقل ، بهتر و خانه نشستن عاقل از به جنگ رفتن جاهل بهتر است ، و خداى تعالى هيچ پيامبرى را مبعوث نفرمود مگر بعد از آنكه عقل او را به كمال رسانيد، و عقل هر پيامبرى بيشتر از عقل همه افراد امت او است ، و آنچه يك پيامبر از كمالات معنوى در خود دارد، گرانقدرتر از همه تلاشهائى است كه ساير مردم در راه به دست آوردن كمال انجام مى دهند، و هيچ بنده اى واجبات خدا را آنطور كه بايد بجا نمى آورد مگر وقتى كه بخواهد بدون انديشه و تفكر آنرا انجام ندهد،

و اگر ثواب و فضيلت و ارزش عبادت همه عابدان را يك جا حساب كنيم ، به ارزش عبادت عاقل نمى رسد، و عقلا همان صاحبان الباب هستند كه خداى تعالى در باره شان فرمود: (و ما يذكر الا اولو الالباب - پند نمى گيرند مگر خردمندان ).

مؤ لف : در تفسير آيه :(و ما انفقتم ...) روايات زيادى در معناى صدقه و نذر و ظلم وارد شده است كه ان شاء اللّه آنها را در موارد خودش نقل خواهيم كرد.

و در الدرالمنثور به چند طريق از ابن عباس و ابن جبير و اسما دختر ابى بكر و ديگران روايت كرده كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در اوائل اسلام اجازه نمى داد كه مسلمانان به غير مسلمين صدقه دهند، و مسلمانان هم كراهت داشتند از اينكه به خويشاوندان كافر خود انفاق كنند، ولى وقتى آيه :(ليس عليك هديهم ...) نازل شد، رسولخداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم اجازه داد كه به فقراى كفار هم صدقه بدهند.

مؤ لف : قبلا گفتيم : جمله (هديهم ) تنها در مورد هدايت مسلمانان است ، و شامل كفار نمى شود، بنابراين آيه شريفه بيگانه از مطلبى است كه در روايات شاءن نزول آمده است ، علاوه بر اينكه در خود آيه وقتى مى خواهد، مورد انفاق را ذكر كند جمله :(فقراء الذين احصروا...) را به عنوان نمونه مى آورد، كه همه مى دانيم منظور، فقراى مسلمين است ، كه در راه خدا دچار تنگدستى شده اند، و با در نظر گرفتن اين نمونه ، آيه شريفه آنطور كه بايد با روايات شاءن نزول سازگارى ندارد، و اما مساءله انفاق به غير مسلمان را - در صورتى كه براى رضاى خدا (مثلا به دست آوردن قلوب آنان ) انجام شود مى توان از اطلاق آيات استفاده كرد.

بهتر است واجبات ، علنى ، و مستحبات ، پنهانى انجام گيرند

و در كافى از امام صادق (عليه‌السلام ) روايت آورده كه در تفسير جمله: (و ان تخفوها و توتوها الفقراء فهو خير لكم ) فرموده : اين آيه راجع به صدقات غير زكات است ، چون دادن زكات بايد علنى و غير سرى انجام شود.

و در همان كتاب از آن جناب روايت آورده كه فرمود: هر چيزى را كه خداى عزوجل بر تو واجب ساخته علنى آوردنش بهتر از آنست كه سرى و پنهانى بياورى ، و آنچه كه مستحب كرده ، پنهانى آوردنش بهتر از علنى آوردنش مى باشد.

مؤ لف : در معناى اين دو حديث ، احاديث ديگرى نيز هست ، و بيانى كه معناى آنها را روشن سازد، گذشت

و در مجمع البيان در ذيل آيه شريفه :(للفقراء الذين احصروا فى سبيل اللّه ...) گفته است : كه امام ابو جعفر (عليه‌السلام ) فرموده : اين آيه درباره اصحاب صفه نازل شد، سپس اضافه كرده است كه اين روايت را كلبى هم از ابن عباس نقل كرده ، و اصحاب صفه نزديك به چهار صد نفر بودند، كه در مدينه نه خانه اى داشتند و نه خويشاوندى كه به خانه آنان بروند، ناگزير در مسجد زندگى مى كردند، و بنا گذاشتند در هر سريه و لشگرى كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به جنگ مى فرستد شركت كنند، و به همين سبب بود كه خداى تعالى در اين آيه شريفه به مسلمانان سفارش كرد تا مراقب وضع آنان باشند، و لذا آنان آنچه كه از غذايشان زياد مى آمد هنگام عصر براى اصحاب صفه مى آوردند.

و در تفسير عياشى از امام ابى جعفر(عليه‌السلام ) روايت آورده كه فرمود: خداى تعالى گداى سمج را دوست نمى دارد.

رواياتى در مورد اينكه آيه: (الذين ينفقون اموالهم ...) در باره امير المؤ منين على صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نازل شده است

و در مجمع البيان در ذيل آيه شريفه :(الذين ينفقون اموالهم بالليل و النهار...) درباره شاءن نزول اين آيه گفته است بطوريكه از ابن عباس نقل شده ، اين آيه در شاءن على بن ابيطالب نازل شده است كه آن حضرت چهار درهم پول داشت ، يكى را در شب ، و يكى را در روز سومى را پنهانى و چهارمى را علنى صدقه داد، و به دنبال آن اين آيه نازل شد كه : (كسانى كه اموال خود را شب و روز، سرى و علنى انفاق مى كنند....)

مرحوم طبرسى سپس مى گويد: اين روايت هم از امام باقر و هم از امام صادق (عليه‌السلام ) نقل شده است

مؤ لف : اين معنا را عياشى نيز در تفسيرش و شيخ مفيد در اختصاص و شيخ صدوق در عيون آورده اند.

و در الدرالمنثور است كه عبد الرزاق و عبد بن حميد، و ابن جرير و ابن منذر و ابن ابى حاتم و طبرانى و ابن عساكر از طريق عبد الوهاب بن مجاهد از پدرش مجاهد از ابن عباس روايت كرده اند كه در تفسير آيه :(الذين ينفقون اموالهم بالليل و النهار سرا و علانية ) گفته

است : اين آيه در شاءن على بن ابيطالب نازل شد، كه چهار درهم داشت يكى را در شب و دومى را در روز و سومى را پنهانى و چهارمى را علنى صدقه داد.

و در تفسير برهان از كتاب مناقب بن شهر اشوب از ابن عباس و سدى ، و مجاهد و كلبى ، و ابى صالح ، و واحدى ، و طوسى ، و ثعلبى ، طبرسى و ماوردى ، و قشيرى و شمالى و نقاش و فتال ، و عبد اللّه بن حسين ، و على بن حرب طائى ، نقل كرده كه همه نامبردگان در تفسيرهاى خود گفته اند: على بن ابيطالب چهار درهم نقره داشت ، يكى را شبانه دومى را در روز، سومى را سرى و چهارمى را علنى صدقه داد، به دنبال آن ، آيه :(الذين ينفقون اموالهم بالليل و النهار سرا و علانية ) نازل شد، و در آن به تك تك درهم هاى آن جناب مال ناميده شده و او را به قبول صدقاتش بشارت داده است

و در بعضى از تفاسير آمده است كه : اين آيه در شاءن ابى بكر نازل شده ، كه چهل هزار دينار داشت ، ده هزار دينار آنرا شبانه ، و ده هزار ديگر را در روز، ده هزار را سرى و ده هزار باقى را علنى صدقه داد.

آيه شريفه در حق ابى بكر نازل شده است

مؤ لف : آلوسى در تفسير خود در ذيل اين حديث گفته : امام سيوطى به دنبال نقل اين روايت گفته است كه جريان صدقه دادن ابى بكر را ابن عساكر در تاريخش از عايشه نقل كرده ، و در آن روايت اين قسمت كه آيه در شاءن او نازل شده نيامده است ، و گويا آن كسى كه چنين ادعائى كرده ، آنرا از روايت ابن منذر فهميده ، زيرا ابن منذر از ابن اسحاق نقل كرده است كه وقتى مرگ ابى بكر نزديك شد و عمر را جانشين خود كرد، براى مردم خطابه اى ايراد نمود، بعد از حمد و ثنائى كه خدا لايق آن است گفت : هان ! اى مردم ، طمع هرچه هم كم باشد فقر است ، و نوميدى از مال مردم هر چه باشد به همان مقدار غنى است ، و شما جمع مى كنيد اموالى را كه خود نمى خوريد: و آرزو مى كنيد چيرهائى را كه به آن نمى رسيد، و بدانيد كه بخل هر چه هم كم باشد به همان مقدار نفاق است ، پس براى خود خير انفاق كنيد، كجا هستند اصحاب اين آيه ؟، آنگاه آيه را تلاوت كرد، و سيوطى در آخر مى گويد: خواننده مى داند كه اين حديث هيچ دلالتى ندارد بر اينكه آيه شريفه در حق ابى بكر نازل شده باشد، اين بود گفتار آلوسى

و در الدرالمنثور به چند طريق از ابى امامه و ابى الدرداء، و ابن عباس و غير ايشان روايت آورده كه گفته اند: اين آيه درباره اصحاب خيل نازل شده است

مؤ لف : منظور از اصحاب خيل سپاهيان سواره اند كه شب و روز براى اسب ها پول خرج مى كنند ولى اين تعبير آيه كه مى فرمايد: (سرا و علانية ) با پرستارى اسبان نمى سازد، چون در مورد تهيه آذوقه اسبان معنا ندارد اينچنين مطلب را عموميت دهد و بفرمايد: هم در روز و هم در شب و هم در خفا و هم آشكارا انفاق مى كنند.

و نيز در الدر المنثور است كه ابن مسيب در ذيل آيه(الذين ينفقون ...) روايت كرده كه همه اين آيه درباره عبد الرحمان بن عوف و عثمان بن عفان نازل شده كه در لشگر معروف به جيش عسرت پولهائى را خرج كردند.

مؤ لف : اشكال اين روايت اين است كه مانند روايت قبلى با آيه شريفه تطبيق نمى شود.

آيات 281 275 بقره

الذين ياكلون الربوا لا يقومون الا كما يقوم الّذى يتخبطه الشيطان من المس ذالك بانهم قالوا انما البيع مثل الربوا و احل اللّه البيع و حرم الربوا فمن جائهموعظه من ربه فانتهى فله ما سلف و امره الى اللّه و من عاد فاولئك اصاحب النارهم فيها خلدون (275) يمحق اللّه الربوا ويربى الصدقت و اللّه لا يحب كل كفار اثيم .(276) ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات و اقاموا الصلوة و آتوا الزكوة لهم اجرهم عند ربهم و لا خوف عليهم و لا هم يحزنون .(277) يايها الذين آمنوا اتقوا اللّه و ذروا مابقى من الربواان كنتم مؤ منين .(278) فان لم تفعلوا فاذنوا بحرب من اللّه و رسوله وان تبتم فلكم رؤ س امولكم لا تظلمون و لا تظلمون .(279) و ان كان ذو عسرة فنظرة الى ميسرة و ان تصدقوا خيرلكم ان كنتم تعلمون .(280) واتقوا يوما ترجعون فيه الى اللّه ثم توفى كل نفس ما كسبت و هم لا يظلمون .(281)

ترجمه آيات

كسانى كه ربا مى خورند رفتار و كردارشان مانند شخص جن زده و فريب خورده شيطان است و چون ربا خوران خوب و بد را تميز نمى دهند،

مى گويند خريد و فروش هم مثل ربا است ، با اينكه خدا خريد و فروش را حلال و ربا را حرام كرده پس ، بطور كلى هر كس موعظه اى از ناحيه پروردگارش دريافت بكند، و در اثر آن موعظه ، از معصيت خدا دست بردارد، گناهى كه قبلا كرده بود حكم گناه بعد از موعظه را ندارد، و امر آن به دست خدا است اما اگر باز هم آن عمل نهى شده را تكرار كند، چنين كسانى اهل آتش و در آن جاودانند.(275)

خدا ربا را (كه مردم به منظور زياد شدن مال مرتكب مى شوند) پيوسته نقصان مى دهد، و به سوى نابوديش روانه مى كند، و در عوض صدقات را نمو مى دهد، و خدا هيچ كافر پيشه دل به گناه آلوده را دوست نمى دارد. (276)

محققا كسانى كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام مى دهند و نماز بپا داشته ، و زكات مى دهند، اجرشان نزد پروردگارشان است ، (چون دنيا ظرفيت اجر اينگونه اعمال را ندارد)، نه ترسى بر آنان هست و نه اندوهگين مى شوند.(277)

هان ! اى كسانى كه ايمان آورده ايد از خدا پروا كنيد، و آن زيادى مال را كه در اثر ربا به دست آمده رها كنيد، اگر داراى ايمانيد. 278)

حال اگر نكنيد بايد بدانيد كه در حقيقت اعلان جنگ با خدا و رسول كرده ايد، و اگر توبه كنيد اصل سرمايه تان حلال است ، نه ظلم كرده ايد و نه به شما ظلمى شده است .(279)

و اگر بدهكار شما در تنگى و فشار است بايد مهلتش دهيد، تا هر وقت داشت بدهد البته اگر تصدق كنيد برايتان بهتر است اگراهل عمل باشيد. (280)

و بترسيد از روزى كه در آن روز به سوى خدا بر مى گرديد، و آن وقت تمامى اعمالتان به شما بر گردانده مى شود، بدون اينكه به احدى ظلم شود. (281)

بيان آيات

آيات 281 275 بقره

اين آيات در مقام تاءكيد حرمت ربا و تشديد بر رباخواران است ، نه اينكه بخواهد ابتداء ربا را حرام كند، چون لحن تشريع لحن ديگر است ، آن آيه اى كه مى توان گفت حرمت ربا را تشريع كرده آيه زير است كه مى فرمايد: (يا ايها الذين آمنوا لا تاكلوا الربوااضعافا مضاعفه ، و اتقوا اللّه لعلكم تفلحون ).

آرى آيات مورد بحث مشتمل بر آيه اى نظير(يا ايها الذين آمنوا اتقوا اللّه و ذروا ما بقى من الربوا ان كنتم مؤ منين )، كه لحن تشريع دارد مى باشد، و از سياق آن بر مى آيد مسلمانان از آيه سوره آل عمران كه ايشان را نهى مى كرده منتهى نشده بودند و از ربا خوارى دست بر نداشته بودند،

و بلكه تا اندازه اى همچنان در بينشان معمول بود، لذا خداى سبحان در اين سوره نيز براى بار دوم به آنان دستور مى دهد كه از ربا خوارى دست بردارند، و آنچه از ربا كه در ذمه بد هكاران مانده نگرفته و مطالبه ننمايند از همين جا روشن مى شود كه جمله(فمن جائه موعظه من ربه فانتهى فله ما سلف و امره الى اللّه ...) چه معنائى مى دهد، و تفصيلش خواهد آمد.

قبل از آنكه آيه سوره آل عمران نازل شود سوره روم نازل شده بود، چون سوره روم در مكه نازل شده ، در آنجا مى فرمايد:(و ما اتيتم من ربا ليربوا فى اموال الناس فلا يربوا عند اللّه ، و ما آتيتم من زكوة تريدون وجه اللّه فاولئك هم المضعفون ) از اينجا اين معنا روشن مى شود كه مساله ربا خوارى از همان اوائل بعثت رسولخدا و قبل از هجرت عملى منفور بود، تا آنكه در آيه سوره آل عمران صريحا تحريم و سپس در آيه سوره بقره (يعنى همين آيات مورد بحث ) درباره آن تشديد شده است ، چون همانطور كه گفتيم از سياق اين آيات كاملا استفاده مى شود كه قبلا درباره آن نهى شده بود، و نيز روشن مى شود كه آيات مورد بحث بعد از آيات سوره آل عمران نازل شده است علاوه بر اينكه حرمت ربا بنا به حكايت قرآن كريم در بين يهود معروف بوده ، چون قرآن كريم مى فرمايد:(و اخذهم الربوا و قد نهوا عنه ) و نيز آيه اى كه قرآن مجيد از يهوديان ، نقل مى كند كه مى گفتند:(ليس علينا فى الاميين سبيل ) اشاره اى به اين معنا دارد با در نظر گرفتن اينكه قرآن كريم كتاب يهود را تصديق كرده و در مورد ربا نسخ روشنى ننموده ، دلالت دارد بر اينكه ربا در اسلام حرام بوده است

و اين آيات يعنى آيات مورد بحث با آيات قبلش (كه درباره انفاق است ) بى ارتباط نيست ، همچنانكه از جمله(يمحق اللّه الربوا و يربى الصدقات ) و جمله و(ان تصدقوا خير لكم ) كه در ضمن اين آيات آمده ، اين ارتباط فهميده مى شود همچنانكه در سوره روم و آل عمران نيز مساءله ربا مقارن با مساءله انفاق و صدقه واقع شده است بعلاوه دقت در آيات نيز اين ارتباط را تاءييد مى كند زيرا ربا خوارى درست ضد و مقابل انفاق و صدقه است ، چون ربا خوار، پول بلا عوض مى گيرد، و انفاق گر پول بلاعوض مى دهد، و نيز آثار سوئى كه بر ربا خوارى بار مى شود درست مقابل آثار نيكى است كه از صدقه و انفاق به دست مى آيد آن ، اختلاف طبقاتى و دشمنى مى آورد،

و اين بر رحمت و محبت مى افزايد، آن خون مسكينان را به شيشه مى گيرد و اين باعث قوام زندگى محتاجان و مسكينان مى شود آن اختلاف در نظام و نا امنى مى آورد و اين انتظام در امور و امنيت

در اسلام در باره هيچ يك از گناهان مانند ربا خوارى و حكومت دشمنان دين بر جامعه اسلامى سخت گيرى و تشديد نشده است

خداى سبحان در اين آيات در امر ربا خوارى شدتى به كار برده كه درباره هيچ يك از فروع دين اين شدت را به كار نبرده است مگر يك مورد كه سخت گيرى در آن نظير سخت گيرى در امر ربا است ، وآن اين است كه : مسلمانان ، دشمنان دين را بر خود حاكم سازند، و اما بقيه گناهان كبيره هر چند قرآن كريم مخالفت خود را با آنها اعلام نموده و در امر آنها سخت گيرى هم كرده ، و ليكن لحن كلام خدا ملايم تر از مساءله ربا و حكومت دادن دشمنان خدا بر جامعه اسلامى است و حتى لحن قرآن در مورد (زنا) و (شرب ) (خمر) و (قمار) و (ظلم ) و گناهانى بزرگتر از اين ، چون كشتن افراد بى گناه ، ملايمتر از اين دو گناه است

و اين نيست مگر براى اينكه فساد آن گناهان از يك نفر و يا چند نفر تجاوز نمى كند، و آثار شومش تنها به بعضى از ابعاد زندگانى را در بر مى گيرد و آن عبارت است از فساد ظاهر اجتماع ، و اعمال ظاهرى افراد، به خلاف ربا و حكومت بى دينان كه آثار سوئش بنيان دين را منهدم مى سازد، و آثارش را به كلى از بين مى برد و نظام حيات را تباه مى سازد، و پرده اى بر روى فطرت انسانى مى افكند، و حكم فطرت را ساقط مى كند، و دين را به دست فراموشى مى سپارد، كه ان شاء اللّه توضيح اين معانى را تا اندازه اى خواهيم داد.

جريان تاريخ نيز اين نظريه قرآن را تصديق كرده ، و شهادت مى دهد كه امت اسلام از اوج عزت به پائين ترين درجه ذلت نيفتاد، و مجد و شرفش به غارت نرفت و فاقد مال و عرض و جان خود نشد، مگر وقتى كه در امر دين خود سهل انگارى كرد، و دشمنان دين را دوست خود گرفته ، زمام امر حكومت خود را به دست ايشان سپرد و كارش به جائى رسيد كه نه مالك مرگ خود بود، و نه مالك زندگى اش ، نه اجازه مى يافت تا بميرد و نه فرصت پيدا مى كرد تا از مواهب و نعمتهاى زندگانى برخوردار گردد، لذا دين از ميان مسلمانان رخت بر بست ، و فضائل نفسانى از ميان آنان كوچ نمود.

رباخواران به جمع كردن اموال و انباشتن ثروت پرداختند و در راه به دست آوردن جاه و مقام با يكديگر مسابقه گذاشتند، و همين باعث به راه افتادن جنگهاى جهانى شد، و جمعيت دنيا به دو دسته تقسيم گرديده و رو بروى هم ايستادند، يك طرف ثروتمندان مرفه ، و طرف ديگر استثمار شدگان بدبختى كه همه چيزشان به غارت رفته بود، و اين جنگهاى جهانى بلائى شد كه كوهها را از جاى كند،

و زلزله در زمين افكند انسانيت را تهديد به فنا كرد، و دنيا را به ويرانه اى تبديل نمود،(ثم كان عاقبه الذين اساوا السوآى ) آرى عاقبت كسانى كه بد كردند همان بدى بود.

و به زودى ان شاء اللّه براى خواننده روشن خواهد شد كه آنچه قرآن كريم در باب رباخوارى و سرپرستى دشمنان دين فرموده از پيشگوئى هاى قرآن است