تفسیر نمونه جلد ۷

تفسیر نمونه0%

تفسیر نمونه نویسنده:
گروه: شرح و تفسیر قرآن

تفسیر نمونه

نویسنده: آية الله مکارم شيرازي
گروه:

مشاهدات: 26168
دانلود: 3390


توضیحات:

جلد 1 جلد 2 جلد 3 جلد 4 جلد 5 جلد 6 جلد 7 جلد 8 جلد 9 جلد 10 جلد 11 جلد 12 جلد 13 جلد 14 جلد 15 جلد 16 جلد 17 جلد 18 جلد 19 جلد 20 جلد 21 جلد 22
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 68 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 26168 / دانلود: 3390
اندازه اندازه اندازه
تفسیر نمونه

تفسیر نمونه جلد 7

نویسنده:
فارسی

آيه (42) تا (44) و ترجمه

( إذ أنتم بالعدوة الدنيا و هم بالعدوة القصوى و الركب أسفل منكم و لو تواعدتم لاختلفتم فى الميعد و لكن ليقضى الله أمرا كان مفعولا ليهلك من هلك عن بينة و يحيى من حى عن بينة و إ ن الله لسميع عليم ) (42)( إذ يريكهم الله فى منامك قليلا و لو أرئكهم كثيرا لفشلتم و لتنزعتم فى الا مر و لكن الله سلم إنه عليم بذات الصدور ) (43)( و إذ يريكموهم إذ التقيتم فى أعينكم قليلا و يقللكم فى أعينهم ليقضى الله أمرا كان مفعولا و إلى الله ترجع الا مور ) (44)

ترجمه:

42- در آن هنگام شما در طرف پائين بوديد و آنها در طرف بالا (و از اين نظر دشمن بر شما برترى داشت و كاروان (قريش ) پائينتر از شما بود (و دسترسى به آنها ممكن نبود، و ظاهرا وضع چنان سخت بود كه ) اگر با يكديگر وعده مى گذاشتند (كه در ميدان نبرد حاضر شويد) در انجام وعده خود اختلاف مى كرديد، ولى (همه اين مقدمات ) براى آن بود كه خداوند كارى را كه مى بايست انجام شود تحقق بخشد تا آنها كه هلاك (و گمراه ) مى شوند از روى اتمام حجت باشد، و آنها كه زنده مى شوند (و هدايت مى يابند) از روى دليل روشن باشد و خداوند شنوا و دانا است.

43 در آن موقع خداوند تعداد آنها را در خواب به تو كم نشان داد، و اگر فراوان نشان مى داد مسلماء سست مى شديد و (درباره شروع به جنگ بآنها) كارتان به اختلاف مى كشيد، ولى خداوند (شما را از همه اينها) سالم نگهداشت، خداوند به آنچه درون سينه هاست دانا است.

44- و در آن هنگام كه با هم (در ميدان نبرد) روبرو شديد آنها را به چشم شما كم نشان مى داد، و شما را (نيز) به چشم آنها كم مى نمود تا خداوند كارى را كه مى بايست انجام گيرد، صورت بخشد، (شما نترسيد و اقدام به جنگ كنيد آنها هم وحشت نكنند و حاضر به جنگ شوند و سرانجام شكست بخورند) و همه كارها به خداوند باز مى گردد.

تفسير

كارى كه مى بايست انجام گيرد

قرآن بار ديگر در آيات به تناسب سخنى كه از (يوم الفرقان ) (روز جنگ بدر) در آيه قبل آمده بود و پيروزيهائى كه در اين صحنه خطرناك نصيب مسلمانان شد جزئيات ديگرى از اين جنگ را به خاطر مسلمانان مى آورد تا به اهميت اين نعمت پيروزى واقف تر شوند.

نخست مى گويد: آن روز شما در طرف پائين و نزديك مدينه قرار داشتيد و آنها در طرف بالا و دورتر (اذ انتم بالعدوة الدنيا و هم بالعدوة القصوى ).

(عدوة ) از ماده (عدو) (بر وزن سرو) در اصل به معنى تجاوز كردن است ولى به حاشيه و اطراف هر چيز نيز عدو گفته مى شود، زيرا از حد وسط به يك جانب تجاوز كرده است، و در آيه مورد بحث به همين معنى طرف و جانب آمده است.

(دنيا) از ماده (دنو) (بر وزن علو) به معنى پائين تر و نزديكتر مى آيد و نقطه مقابل آن (اقصى ) (و قصوى ) به معنى دورتر است.

در اين ميدان مسلمانان در سمت شمالى كه نزديكتر به مدينه است قرار داشتند، و دشمنان در سمت جنوبى كه دورتر است، اين احتمال نيز وجود دارد كه محلى را كه مسلمانان به حكم ناچارى براى مبارزه با دشمن انتخاب كرده بودند پائين تر و محل دشمن مرتفع تر بوده و اين يك امتياز براى دشمن محسوب مى شد.

سپس مى گويد: (كاروانى را كه شما در تعقيب آن بوديد (كاروان تجارتى قريش و ابو سفيان ) در نقطه پائين ترى قرار داشت )( و الركب اسفل منكم ) .

زيرا همانگونه كه سابقا گفتيم هنگامى كه ابوسفيان از حركت مسلمانان آگاه شد مسير كاروان را عوض كرد و از بيراهه از حاشيه درياى احمر با سرعت خود را به مكه نزديك ساخت، و اگر مسلمانان مسير كاروان را گم نمى كردند ممكن بود، به تعقيب كاروان بپردازند و از در گيرى با لشكر دشمن كه سرانجام باعث آن فتح و پيروزى عظيم شد خوددارى كنند.

از همه اينها گذشته تعداد نفرات و امكانات جنگى مسلمانان در مقابل دشمن از هر نظر كمتر و ضعيف تر بود و در سطح پائينترى قرار داشتند و دشمن در سطح بالاتر لذا قرآن اضافه مى كند شرائط چنان بود كه اگر از قبل آگاهى داشتيد و مى خواستيد در اين زمينه با يكديگر وعده و قرار دادى بگذاريد حتما گرفتار اختلاف در اين ميعاد مى شديد( و لو تواعدتم لاختلفتم فى الميعاد ) .

زيرا بسيارى از شما تحت تاءثير وضع ظاهرى و موقعيت ضعيف خود در مقابل دشمن قرار مى گرفتيد و با چنين جنگى اصولا مخالفت مى كرديد.

ولى خداوند شما را در مقابل يك عمل انجام شده قرار داد (تا كارى را كه مى بايست انجام گيرد تحقق بخشد)( و لكن ليقضى الله امرا كان مفعولا ) .

تا در پرتو اين پيروزى غير منتظره و معجز آسا حق از باطل شناخته شود (و آن ها كه گمراه مى شوند با اتمام حجت باشد و آنها كه راه حق را مى پذيرند با آگاهى و دليل آشكار)( ليهلك من هلك عن بينة و يحيى من حى عن بينة ) .

منظور از (حيات ) و (هلاكت ) در اينجا همان (هدايت ) و (گمراهى ) است، زيرا روز بدر كه نام ديگرش يوم الفرقان است به روشنى تقويت مسلمانان را با يارى خداوند به همه نشان داد و ثابت كرد كه اين گروه با خدا راهى دارند و حق با آنهاست.

و در پايان مى گويد (خداوند شنوا و داناست )( و ان الله لسميع عليم ) .

فرياد استغاثه شما را شنيد و از نياتتان با خبر بود و به همين دليل شما را يارى كرد تا بر دشمن پيروز شديد.

تمام قرائن نشان مى دهد كه لااقل عده اى از مسلمانان اگر از چگونگى قدرت و سپاه دشمن با خبر بودند تن به اين در گيرى نمى دادند، هر چند گروه ديگرى از مؤ منان مخلص در برابر همه حوادث تسليم اراده پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) بودند، به همين دليل خداوند جريان هائى پيش آورد كه هر دو گروه خواه نا خواه در برابر دشمن قرار گيرند و تن به اين پيكار سرنوشت ساز در دهند.

از جمله اينكه پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) قبلا صحنه اى از نبرد را در خواب ديد كه تعداد كمى از دشمنان در مقابل مسلمانان حاضر شده اند و اين اشاره و بشارتى به پيروزى بود عين اين خواب را براى مسلمانان نقل كرد و موجب تقويت روحيه و اراده آنها در پيشروى كردن به سوى ميدان بدر گرديد.

البته پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) اين خواب را درست ديده بود، زيرا نيرو و نفرات دشمن اگر چه در ظاهر بسيار زيادتر بود، ولى در باطن اندك و ضعيف و ناتوان بودند، و مى دانيم خوابها معمولا جنبه اشاره و تعبير دارند، و در يك خواب صحيح چهره باطنى مسئله خودنمائى مى كند.

اين خواب را پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) براى مسلمانان شرح داد، ولى بالاخره اين سؤال در اعماق ذهنها شايد باقيمانده بود كه چگونه پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) در خواب چهره ظاهرى آنها را نديد و براى مسلمانان شرح نداد؟.

دومين آيه مورد بحث اشاره به فلسفه اين موضوع و نعمتى كه خداوند از اين طريق به مسلمانان ارزانى داشت مى كند و مى گويد:

(در آن زمان خداوند در خواب عدد دشمنان را به تو كم نشان داد و اگر آنها را زياد نشان مى داد مسلما به سستى مى گرائيديد)( اذ يريكهم الله فى منامك قليلا و لو اريكهم كثيرا لفشلتم ) .

و نه تنها سست مى شديد بلكه (كارتان به اختلاف مى كشيد و گروهى موافق رفتن به ميدان و گروهى مخالف مى شديد)( و لتنازعتم فى الامر ) .

ولى خداوند شما را از اين سستى و اختلاف كلمه و تنازع و آشفتگى با اين خوابى كه چهره باطنى را نشان مى داد نه ظاهرى را، رهائى بخشيد و سالم نگهداشت )( و لكن الله سلم ) .

چرا كه خداوند از روحيه و باطن همه شما آگاه بود و او از آنچه در درون سينه هاست با خبر است( انه عليم بذات الصدور ) .

در آيه بعد مرحله ديگرى از مراحل جنگ بدر را يادآور مى شود كه با مرحله قبل تفاوت بسيار دارد، در اين مرحله مسلمانان در پرتو بيانات گرم پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم )، و توجه بوعده هاى الهى، و مشاهده حوادثى از قبيل باران به موقع، براى رفع تشنگى، و سفت شدن شنهاى روان در ميدان نبرد، روحيه تازه اى پيدا كردند و به پيروزى نهائى اميدوار و دلگرم گشتند آن چنان كه انبوه لشكر دشمن در نظر آنها كوچك شد و كم جلوه كرد، لذا مى گويد: (و در آن هنگام خداوند آنها را به هنگام آغاز نبرد در نظر شما كم جلوه داد)( و اذ يريكموهم اذ التقيتم فى اعينكم قليلا ) .

ولى دشمن چون از روحيه و اين موقعيت مسلمانان آگاه نبود بهمين دليل بظاهر جمعيت نگاه مى كرد و ناچيز در نظرش جلوه مى نمود، حتى كمتر از آنچه بودند لذا مى گويد (و شما را در نظر آنها كم جلوه مى داد)( و يقللكم فى أعينهم ) .

به اندازه اى كه از ابوجهل نقل شده كه مى گفت (انما اصحاب محمد اكلة جزور)! (ياران محمد فقط به اندازه يك خوراك شترند)، كنايه از كمى فوق العاده آنها و يا اشاره به اين بود كه از يك صبح تا به شام كار آنها را يك سره خواهند كرد، زيرا در اخبار جنگ بدر آمده كه سپاه قريش هر روز حدود ده شتر ذبح مى كردند و خوراك يك روزه لشكر يك هزار نفرى آنها بود.

به هر حال اين دو موضوع اثر عميقى در پيروزى مسلمانان داشت، زيرا از يك سو عدد دشمن در نظر آنها كم جلوه مى كرد، تا از اقدام به جنگ ترس واهمه اى به خود راه ندهند، و از سوى ديگر نفرات مسلمانان در نظر دشمن كم جلوه مى نمود تا از اقدام به جنگى كه سرانجامش شكست آنها بود منصرف نشوند، به علاوه نيروى زيادترى در اين راه كسب نكنند و بر آمادگى جنگى خود بر گمان اينكه ارتش اسلام اهميتى ندارد نيفزايند.

لذا قرآن به دنبال جمله هاى فوق مى گويد (همه اينها به خاطر آن بود كه خداوند موضوعى را كه در هر حال ميبايست تحقق يابد انجام دهد)( ليقضى الله امرا كان مفعولا ) .

نه تنها اين جنگ طبق آنچه خداوند مى خواست پايان گرفت، (همه كارها و همه چيز در اين عالم به فرمان و خواست او بر مى گردد) و اراده او در همه چيز نفوذ دارد( و الى الله ترجع الامور ) .

در آيه 13 سوره آل عمران كه اشاره به مرحله سومى از نبرد روز بدر شده است مى خوانيم كه دشمنان پس از شروع جنگ و مشاهده ضربات كوبنده سپاه اسلام كه مانند صاعقه بر سر آنها فرود مى آمد بوحشت افتادند، و اين بار احساس كردند كه ارتش اسلام زياد شده است حتى دو برابر آنچه بودند و به اين ترتيب روحيه آنان متزلزل گشت و به شكستشان كمك نمود.

از آنچه گفتيم روشن مى شود كه تضادى نه ميان آيات فوق وجود دارد، و نه ميان آنها با آيه سيزدهم سوره آل عمران، زيرا هر كدام از اين آيات اشاره به يك مرحله از جنگ است.

مرحله اول مرحله قبل از حضور در ميدان نبرد بود كه در خواب عدد آنها به پيامبر كم نشان داده شد، و مرحله دوم به هنگام ورود در سرزمين بدر بود كه مسلمانان از عدد زياد لشكر دشمن آگاه و بعضى به ترس و وحشت افتادند مرحله سوم هنگام آغاز مبارزه بود كه به لطف پروردگار و با مشاهده مقدمات اميد بخش عدد دشمن در نظرشان كم جلوه كرد (دقت كنيد).

آيه (45) تا (47) و ترجمه

( يأيها الذين أمنوا إذا لقيتم فئة فاثبتوا و اذكروا الله كثيرا لعلكم تفلحون ) (45)( و أطيعوا الله و رسوله و لا تنزعوا فتفشلوا و تذهب ريحكم و اصبروا إن الله مع الصبرين ) (46)( و لا تكونوا كالذين خرجوا من ديرهم بطرا و رئاء الناس و يصدون عن سبيل الله و الله بما يعملون محيط ) (47)

ترجمه:

45- اى كسانى كه ايمان آورده ايد هنگامى كه با گروهى (در ميدان نبرد) روبرو مى شويد ثابت قدم باشيد و خدا را فراوان ياد كنيد تا رستگار شويد.

46- و اطاعت (فرمان ) خدا و پيامبرش نمائيد و نزاع (و كشمكش ) مكنيد تا سست نشوند و قدرت (و شوكت و هيبت ) شما از ميان نرود و استقامت نمائيد كه خداوند با استقامت كنندگان است.

47- و مانند كسانى نباشيد كه از سرزمين خود از روى هوا پرستى و غرور و خودنمائى كردن در برابر مردم (به سوى ميدان بدر) بيرون آمدند و (مردم را) از راه خدا باز مى داشتند (و سرانجام كارشان شكست و نابودى شد) و خداوند به آنچه عمل مى كنند احاطه (و آگاهى ) دارد.

تفسير

شش دستور ديگر در زمينه جهاد!

مفسران نوشته اند كه ابو سفيان هنگامى كه با تردستى خاصى كاروان تجارتى قريش را از قلمرو مسلمانان به سلامت بيرون برد كسى را قريش كه عازم ميدان بدر بود فرستاد كه ديگر نيازى به مبارزه شما نيست باز گرديد، ولى ابوجهل كه غرور و تكبر و تعصب خاصى داشت سوگند ياد كرد كه ما هرگز باز نمى گرديم تا اينكه به سرزمين بدر برويم (و بدر قبل از اين جريان يكى از مراكز اجتماع عرب بود كه در هر سال يك بازار تجارتى در آن تشكيل مى شد) و سه روز در آنجا خواهيم ماند، و شترانى ذبح مى كنيم و غذاى مفصلى راه مى اندازيم و شراب مى نوشيم و خوانندگان براى ما مى خوانند و مى نوازند تا صداى ما به گوش عرب برسد و قدرت و قوت ما تثبيت گردد.

اما سرانجام كارشان به شكست كشيد و به جاى جام شراب جامهاى مرگ نوشيدند، و در عوض (خوانندگان ) (نوحه گران ) بر عزاى آنها نشستند!

آيات فوق هم اشارهاى به اين موضوع دارد و مسلمانان را از اين گونه كارها نهى مى كند، و هم به دنبال دستورهاى گذشته در مورد جهاد يك سلسله دستورهاى ديگر به آنها مى دهد.

رويهمرفته در آيات فوق شش دستور مهم به مسلمانان داده شده است:

1- نخست مى گويد: اى كسانى كه ايمان آورده ايد هنگامى كه گروهى از دشمنان را در برابر خود در ميدان نبرد ببينيد ثابت قدم باشيد( يا ايها الذين آمنوا اذا لقيتم فئة فاثبتوا ) .

يعنى يكى از نشانه هاى بارز ايمان ثابت قدم در همه زمينه ها مخصوصا در پيكار با دشمنان حق است.

2- خدا را فراوان ياد كنيد تا رستگار و پيروز شويد( و اذكروا الله كثيرا لعلكم تفلحون ) .

شك نيست كه منظور از ياد خدا تنها ذكر لفظى نيست، بلكه خدا را در درون جان حاضر ديدن و به ياد علم و قدرت بى پايان و رحمت وسيعش بودن است، اين توجه به خدا روحيه سرباز مجاهد را تقويت مى كند و در پرتو آن احساس مى نمايد كه در ميدان مبارزه تنها نيست، تكيه گاه نيرومندى دارد كه هيچ قدرتى در برابر آن مقاومت نمى كند، و اگر هم كشته شود به بزرگترين سعادت، يعنى سعادت شهادت رسيده است و در جوار رحمت حق رستگار خواهد بود، خلاصه ياد خدا به او نيرو و آرامش و قوت و قدرت و پايمردى مى بخشد.

به علاوه ياد و عشق خدا، عشق زن و فرزند و مال و مقام را از دل بيرون مى راند و توجه به خدا آنها را كه باعث سستى در امر مبارزه و جهاد مى شود از خاطر مى برد، چنانكه (امام سجاد) زين العابدين (عليه‌السلام ) در دعاى معروف صحيفه كه براى (مرزبانان اسلام ) و مدافعان سرحدات مسلمين خوانده به پيشگاه خدا چنين عرض مى كند: و انسهم عند لقائهم العدو ذكر دنياهم الخداعة و امح عن قلوبهم خطرات المال الفتون و اجعل الجنة نصب اعينهم:

(پروردگارا! (در پرتو ياد خويش ) ياد دنياى فريبنده را از دل اين پاسداران مبارز بيرون كن، و توجه به زرق و برق اموال را از قلب آنها دور ساز، و بهشت را در برابر چشمان فكر آنها قرار ده ).

3- يكى ديگر از مهمترين برنامه هاى مبارزه توجه به مسئله رهبرى و اطاعت از دستور پيشوا و رهبر است همان دستورى كه اگر انجام نمى گرفت جنگ بدر به شكست كامل مسلمانان منتهى مى شد، لذا در آيه بعد مى گويد: (و اطاعت خدا و پيامبرش ‍ كنيد)( و اطيعوا الله و رسوله ) .

4- و از پراكندگى و نزاع بپرهيزيد( و لا تنازعوا ) .

(زيرا كشمكش و نزاع و اختلاف مجاهدان در برابر دشمن نخستين اثرش سستى و ناتوانى و ضعف در مبارزه است )( فتفشلوا ) .

(و نتيجه اين سستى و فتور از ميان رفتن قدرت و قوت و هيبت و عظمت شماست )( و تذهب ريحكم ) .

(ريح ) به معنى باد است و اينكه مى گويد: اگر به نزاع با يكديگر برخيزيد سست مى شويد و به دنبال آن باد شما را از ميان خواهد برد اشاره لطيفى به اين معنى است كه قوت و عظمت و جريان امور بر وفق مراد و مقصودتان از ميان خواهد رفت زيرا هميشه وزش بادهاى موافق سبب حركت كشتيها به سوى منزل مقصود بوده است، و در آن زمان كه تنها نيروى محرك كشتى وزش باد بود اين مطلب فوق العاده اهميت داشت.

به علاوه وزش باد به پرچم ها نشانه بر پا بودن پرچم كه رمز قدرت و حكومت است مى باشد و تعبير فوق كنايه اى از اين معنى است.

5- سپس دستور به استقامت در برابر دشمنان و در مقابل حوادث سخت مى دهد و مى گويد: (استقامت كنيد كه خداوند با استقامت كنندگان است )

( و اصبروا ان الله مع الصابرين ) .

تفاوت ميان ثبات قدم (دستور اول ) و استقامت و صبر (دستور پنجم ) از اين نظر است كه ثبات قدم بيشتر جنبه جسمانى و ظاهرى دارد، در حالى كه استقامت و صبر بيشتر جنبه هاى روانى و باطنى را شامل مى شود.

6- در آخرين آيه مسلمانان را از پيروى كارهاى ابلهانه و اعمال غرور آميز و بى محتوا و سر و صداهاى تو خالى و بى معنى باز مى دارد، و با اشاره به جريان كار ابو سفيان و طرز افكار او و يارانش مى فرمايد: (مانند كسانى كه از سرزمين خود از روى غرور و هوا پرستى و خودنمائى خارج شدند، نباشيد)( و لا تكونوا كالذين خرجوا من ديارهم بطرا و رئاء الناس ) .

(همانها كه هدفشان جلوگيرى مردم از راه خدا بود)( و يصدون عن سبيل الله ) .

هم هدفشان نامقدس بود و هم وسائل رسيدنشان به اين هدف، و ديديم كه سر انجام با آنهمه نيرو و ساز و برگ جنگى در هم كوبيده شدند و به جاى عيش و طرب گروهى در خاك و خون غلطيدند و گروهى در عزاى آنها اشك ريختند.

(و خداوند به كارهائى كه اينگونه افراد انجام مى دهند محيط است و از اعمالشان باخبر)( و الله بما يعملون محيط ) .

آيه (48) تا (51) و ترجمه

( و إذ زين لهم الشيطن أعملهم و قال لا غالب لكم اليوم من الناس و إنى جار لكم فلما ترأت الفئتان نكص على عقبيه و قال إنى برى ء منكم إنى أرى ما لا ترون إنى أخاف الله و الله شديد العقاب ) (48)( إذ يقول المنفقون و الذين فى قلوبهم مرض غر هؤ لاء دينهم و من يتوكل على الله فإن الله عزيز حكيم ) (49)( و لو ترى إذ يتوفى الذين كفروا الملئكة يضربون وجوههم و أدبرهم و ذوقوا عذاب الحريق ) (50)( ذلك بما قدمت أيديكم و أن الله ليس بظلم للعبيد ) (51)

ترجمه:

48- و (به ياد آور) هنگامى را كه شيطان اعمال آنها (مشركان ) را در نظرشان جلوه داد، و گفت هيچكس از مردم بر شما پيروز نمى گردد و من همسايه (و پناه دهنده ) شمايم، اما هنگامى كه دو گروه (جنگجويان و حمايت فرشتگان از مومنان ) را ديد به عقب بازگشت و گفت من از شما (دوستان و پيروانم ) بيزارم! من چيزى را مى بينم كه شما نمى بينيد، من از خدا مى ترسم و خداوند شديد العقاب است!.

49- به هنگامى كه منافقان و آنها كه در دلهايشان بيمارى بود مى گفتند اين گروه (مسلمانان ) را دينشان مغرور ساخته و هر كس بر خدا توكل كند (پيروز مى گردد) خداوند عزيز و حكيم است.

50- و اگر ببينى كافران را به هنگامى كه فرشتگان (مرگ ) جان آنها را مى گيرند و

و پشت آنها مى زنند و (مى گويند) بچشيد عذاب سوزنده را (به حال آنها تاسف خواهى خورد).

51- اين در مقابل كارهائى است كه از پيش فرستاده ايد و خداوند نسبت به بندگانش هرگز ستم روا نمى دارد.

تفسير

مشركان و منافقان و وسوسه هاى شيطانى

باز در اين آيات صحنه ديگرى از جنگ بدر به تناسب آياتى كه قبلا در اين زمينه گذشت و يا به تناسب آيه اخير كه سخن از اعمال شيطانى مشركان در جنگ بدر ميگفت ترسيم شده است.

همانگونه كه مردان حق در مسيرى كه در پيش دارند مورد تاييد پروردگار و فرشتگان او هستند باطلگرايان و بدانديشان در زير چتر وسوسه هاى شيطانى و اغواى شياطين خواهند بود.

در بعضى از آيات گذشته چگونگى حمايت فرشتگان از جنگجويان بدر با تفسيرش گذشت، در اينجا در اولين آيه مورد بحث سخن از حمايت نافرجام شيطان نسبت به مشركان به ميان آمده است.

نخست مى گويد: (و در آن روز شيطان اعمال آنها را در برابرشان آرايش و زينت داد) تا به كرده هاى خود خوشبين و دلگرم و اميدوار باشند( و اذ زين لهم الشيطان اعمالهم ) .

تزيين و آرايش شيطان اين چنين است كه از طريق تحريك شهوات و هوسها و صفات زشت و ناپسند انسان چهره عملش را در نظرش آنچنان جلوه مى دهد كه سخت مجذوب آن مى شود و آن را از هر جهت عملى عاقلانه و منطقى و دوست داشتنى فكر مى كند.

(و به آنها چنين فهماند كه با داشتن اينهمه نفرات و ساز و برگ جنگى هيچ كس از مردم امروز بر شما غالب نخواهد) شد و شما ارتشى شكست ناپذيريد

( و قال لا غالب لكم اليوم من الناس ) .

به علاوه من نيز همسايه شما و در كنار شما هستم و همچون يك همسايه وفادار و دلسوز به موقع لزوم از هيچگونه حمايتى دريغ ندارم( و انى جار لكم ) .

اين احتمال نيز در تفسير اين جمله داده شده است كه منظور از كلمه (جار) همسايه نيست بلكه كسى است كه امان و پناه مى دهد، زيرا عادت عرب بر اين بود كه افراد و طوائف نيرومند در موقع لزوم به دوستان خود پناهندگى مى دادند، و در اين موقع با تمام امكانات خويش از وى دفاع مى نمودند، (شيطان ) به دوستان مشرك خود پناهندگى و امان نامه داد.

(اما به هنگامى كه دو لشكر با هم در آويختند و فرشتگان به حمايت لشكر توحيد برخاستند و نيروى ايمان و پايمردى مسلمانان را مشاهده كرد به عقب باز گشت و صدا زد من از شما يعنى مشركان بيزارم )( فلما ترأت الفئتان نكص على عقبيه و قال انى برى ء منكم ) .

و براى اين عقب گرد وحشتناك خويش دو دليل آورد: نخست اينكه:

(گفت من چيزى مى بينم كه شما نمى بينيد)( انى ارى ما لا ترون ) .

من به خوبى آثار پيروزى را در اين چهره هاى خشمگين مسلمانان با ايمان مى نگرم، و آثار حمايت الهى و امدادهاى غيبى و يارى فرشتگان را در آنها مشاهده مى كنم، اصولا آنجا كه پاى مددهاى خاص پروردگار و نيروهاى غيبى او به ميان آيد من عقب نشينى خواهم كرد.

ديگر اينكه (من از مجازات دردناك پروردگار در اين صحنه مى ترسم ) و آن را به خود نزديك مى بينم( انى اخاف الله ) .

مجازات خداوند هم چيز ساده اى نيست كه بتوان در برابرش مقاومت كرد

بلكه كيفر او شديد و سخت است )( و الله شديد العقاب ) .

آيا شيطان از طريق وسوسه يا از طريق تشكل ظاهر شد؟

در اينكه نفوذ شيطان در دل مشركان و طرح اين گفتگوها با آنها در صحنه جنگ بدر به چه صورت بوده در ميان مفسران پيشين و امروز گفتگو است، و رويهمرفته دو عقيده وجود دارد.

1- جمعى معتقدند كه اين كار از طريق وسوسه هاى باطنى صورت گرفته است، او با وسوسه هاى خويش و استفاده از صفات منفى و زشت شيطانى مشركان اعمالشان را در نظرشان جلوه داد و به آنها چنين وانمود كرد كه نيروى شكست ناپذيرى در اختيار دارند، و يك نوع پناهگاه و اتكاء باطنى در آنها توليد كرد.

اما پس از مجاهده سرسختانه مسلمانان و حوادث اعجاز آميزى كه سبب پيروزى آنها گرديد آثار اين وسوسه ها از دل آنان بر چيده شد، و احساس كردند كه شكست در برابر آنها قرار گرفته و هيچ تكيه گاهى براى آنها نيست بلكه كيفر و مجازات سختى از طرف خدا در انتظار آنهاست.

2- جمع ديگرى كه معتقدند كه شيطان به شكل انسانى مجسم شد و در برابر آنها آشكار گرديد، در روايتى كه در بسيارى از كتب نقل شده مى خوانيم: قريش به هنگامى كه تصميم راسخ براى حركت به سوى ميدان بدر گرفت از حمله طائفه بنى كنانه بيمناك بودند، زيرا قبلا نيز با هم خصومت داشتند، در اين موقع ابليس در چهره (سراقة بن مالك ) كه از سرشناسهاى قبيله بنى كنانه بود به سراغ آنها آمد و به آنها اطمينان داد كه با شما موافق و هماهنگم و كسى بر شما غالب نخواهد شد و در ميدان بدر شركت كرد.

اما به هنگامى كه نزول ملائكه را مشاهده كرد عقب نشينى نموده، فرار كرد، لشكر نيز به دنبال ضربت هاى سختى كه از مسلمانان خورده بودند و با مشاهده كار ابليس پا به فرار گذاشتند و به هنگامى كه به مكه باز گشتند گفتند سراقة بن مالك سبب فرار قريش شد، اين سخن به گوش ‍ سراقه رسيد و سوگند ياد كرد كه من به هيچ وجه از اين موضوع آگاهى ندارم، و به هنگامى كه نشانه هاى مختلف وضع او را در ميدان بدر به او يادآورى كردند همه را انكار كرد و قسم خورد كه چنين چيزى حتما نبوده و او از مكه حركت نكرده، به اين ترتيب معلوم شد كه آن شخص سراقة بن مالك نبوده است.

دليل طرفداران تفسير اول اين است كه ابليس نمى تواند در شكل انسانى ظاهر گردد در حالى كه طرفداران تفسير دوم مى گويند دليلى بر محال بودن اين موضوع در دست نيست، به خصوص كه نظير آن را در داستان هجرت پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) و آمدن پير مردى در شكل مردم نجد در دار الندوة نيز نقل كرده اند، به علاوه ظاهر تعبيرات و گفتگوهائى كه در آيه فوق گذشت با مجسم شدن ابليس سازگارتر است.

ولى در هر حال آيه فوق نشان مى دهد كه مخصوصا در برنامه هاى گروهى، و جمعى، در صورتى كه در مسير حق يا باطل باشد يك سلسله امدادها و نيروهاى الهى و يا نيروهاى شيطانى فعاليت مى كنند و آنها در هر چهرهاى خودنمائى مى كنند و پويندگان راه خدا بايد مراقب اين موضوع باشند.

در آيه بعد اشاره به روحيه جمعى از طرفداران لشگر شرك و بت پرستى در صحنه بدر مى كند و مى گويد: در آن هنگام منافقان و آنهائى كه در دل آنها بيمارى بود مى گفتند: (اين مسلمانان به آئين خود مغرور شده اند و با اين گروه كم و اسلحه ناچيز بگمان پيروزى، و يا به خيال شهادت در راه خدا و زندگى جاويدان، در اين صحنه خطرناك كه به مرگ منتهى مى شود گام نهاده اند)!

( اذ يقول المنافقون و الذين فى قلوبهم مرض غر هؤ لاء دينهم ) .

ولى آنها بر اثر عدم ايمان و عدم آگاهى از الطاف پروردگار و امدادهاى غيبى او از اين حقيقت آگاهى ندارند كه (هر كس بر خدا توكل كند و پس از بسيج تمام نيروهايش خود را به او بسپارد خداوند او را يارى خواهد كرد، چه اينكه خداوند قادرى است كه هيچ كس در مقابل او ياراى مقاومت ندارد، و حكيمى است كه ممكن نيست دوستان و مجاهدان راهش را تنها بگذارد)( و من يتوكل على الله فان الله عزيز حكيم ) .

در اينكه منظور از (منافقان ) و (الذين فى قلوبهم مرض ) چه كسانى بوده اند مفسران گفتگوى بسيارى كرده اند، ولى بعيد نيست كه هر دو عبارت اشاره به گروه منافقان مدينه باشد، زيرا قرآن مجيد درباره منافقان كه شرح حال آنها در آغاز سوره بقره آمده است مى گويد( فى قلوبهم مرض فزادهم الله مرضا ) . (در دل هاى آنان بيمارى است و خدا نيز بر بيمارى آنها مى افزايد). (بقره آيه 10).

و اين گروه يا منافقانى هستند كه در مدينه به صفوف مسلمانان پيوسته بودند و اظهار اسلام و ايمان مى كردند اما در باطن با آنها نبودند، و يا آنها كه در مكه ظاهرا ايمان آورده اند، ولى از هجرت به مدينه سرباز زدند و در ميدان بدر به صفوف مشركان پيوسته، و به هنگامى كه كمى نفرات مسلمانان را در برابر لشكر كفر ديدند در تعجب فرو رفتند و گفتند اين جمعيت مسلمانان فريب دين و آئين خود را خوردند و به اين ميدان گام گذاردند و در هر حال خداوند از نيت باطنى آنها خبر مى دهد و اشتباه آنان و همفكرانشان را روشن مى سازد، آيه بعد صحنه مرگ كفار و پايان زندگى شومشان را مجسم مى كند، نخست روى سخن را به پيامبر كرده مى گويد: (اگر وضع عبرت انگيز كفار را به هنگامى كه فرشتگان مرگ به صورت و پشت آنها مى زدند و به آنها مى گفتند

عذاب سوزنده را بچشيد، مشاهده مى كردى، از سرنوشت رقت بار آنان آگاه مى شدى )

( و لو ترى اذ يتوفى الذين كفروا الملائكة يضربون وجوههم و ادبارهم و ذوقوا عذاب الحريق ) .

گرچه (ترى ) فعل مضارع است ولى با وجود (لو) معنى ماضى مى بخشد، بنابر اين آيه فوق اشاره بوضع گذشته كافران و مرگ دردناك آنان است، بهمين جهت جمعى از مفسران اشاره به مرگ آنها در ميدان بدر بدست فرشتگان مى دانند و بعضى از روايات تاءييد نشده نيز در اين زمينه نقل كرده اند، ولى همانگونه كه سابقا اشاره كرديم قرائنى در دست است كه فرشتگان در ميدان بدر مستقيما در جنگ دخالت نكردند، بنابر اين آيه فوق اشاره به فرشتگان مرگ، و لحظه قبض روح و مجازات دردناكى است كه در اين لحظه بر دشمنان حق و گنهكاران بى ايمان وارد مى سازند.

(عذاب الحريق ) اشاره به مجازات روز قيامت است، زيرا در آيات ديگر قرآن مانند آيه 9 و 22 سوره حج، و 10 بروج نيز به همين معنى آمده است.

سپس مى گويد به آنها گفته مى شود: اين مجازات دردناك كه هم اكنون مى چشيد به خاطر امورى است كه دستهايتان پيش از شما فراهم ساخته و به اين جهان فرستاده است( ذلك بما قدمت ايديكم ) .

تعبير به (دست ) به خاطر آن است كه انسان غالب اعمال خويش را به كمك دست انجام مى دهد و گر نه آيه فوق همه اعمال بدنى و روحى را شامل مى گردد.

و در آخر آيه اضافه مى كند خداوند هيچ گاه ظلم و ستم به بندگانش روا نمى دارد و هر گونه مجازات و كيفرى در اين جهان و جهان ديگر دامان آنها را بگيرد از ناحيه خود آنها است( و ان الله ليس بظلام للعبيد ) .

واژه (ظلام ) صيغه مبالغه و به معنى بسيار ظلم كننده است، علت انتخاب اين واژه را در اينجا و مانند آن و هم چنين بحثهاى ديگرى پيرامون ظلم در جلد سوم تفسير نمونه صفحه 195 بيان كرديم.