تفسیر نمونه جلد ۷

تفسیر نمونه0%

تفسیر نمونه نویسنده:
گروه: شرح و تفسیر قرآن

تفسیر نمونه

نویسنده: آية الله مکارم شيرازي
گروه:

مشاهدات: 26153
دانلود: 3389


توضیحات:

جلد 1 جلد 2 جلد 3 جلد 4 جلد 5 جلد 6 جلد 7 جلد 8 جلد 9 جلد 10 جلد 11 جلد 12 جلد 13 جلد 14 جلد 15 جلد 16 جلد 17 جلد 18 جلد 19 جلد 20 جلد 21 جلد 22
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 68 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 26153 / دانلود: 3389
اندازه اندازه اندازه
تفسیر نمونه

تفسیر نمونه جلد 7

نویسنده:
فارسی

آيه (7) و (8) و ترجمه

( و اذ يعدكم الله احدى الطائفتين انها لكم و تودون أن غير ذات الشوكة تكون لكم و يريد الله أن يحق الحق بكلمته و يقطع دابر الكفرين ) (7)( ليحق الحق و يبطل البطل و لو كره المجرمون ) (8)

ترجمه:

7- و (به ياد بياوريد) هنگامى را كه خداوند به شما وعده داد كه يكى از دو گروه (كاروان تجارى قريش يا لشكر آنها) براى شما خواهد بود اما شما دوست مى داشتيد كه كاروان براى شما باشد (و بر آن پيروز شويد) ولى خداوند مى خواهد حق را با كلمات خود تقويت و ريشه كافران را قطع كند (لذا شما را با لشگر قريش درگير ساخت ).

8- تا حق تثبيت شود و باطل از ميان برود هر چند مجرمان كراهت داشته باشند.

غزوه بدر نخستين درگيرى مسلحانه اسلام و كفر

چون در آيات گذشته اشاره اى به جنگ بدر شد، قرآن مجيد بحث را به جنگ بدر كشانده و فرازهاى حساسى از آنرا كه هر كدام يك دنيا آموزندگى در بر دارد در آيات مورد بحث و آيات آينده تشريح مى كند، تا مسلمانان اين حقايق را كه در گذشته نزديك تجربه كرده بودند براى هميشه به خاطر بسپارند و در همه عمر از آن الهام بگيرند.

براى روشن شدن تفسير اين آيات و آيات آينده قبلا بايد فشرده اى از جريان اين جهان اسلامى كه نخستين در گيرى مسلحانه مسلمانان با دشمنان سرسخت و خون آشام بود، از نظر بگذرانيم، تا ريزه كاريها و اشاراتى كه در اين آيات هست كاملا روشن گردد.

طبق آنچه تاريخ نويسان و محدثان و مفسران آورده اند، غزوه بدر از اينجا آغاز شد كه (ابوسفيان ) بزرگ (مكه ) در رأس يك كاروان نسبتا مهم تجارتى كه از چهل نفر با 50 هزار دينار مال التجاره تشكيل مى شد از شام به سوى مدينه باز مى گشت، پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) به ياران خود دستور داد آماده حركت شوند و به طرف اين كاروان بزرگ كه قسمت مهمى از سرمايه دشمن را با خود حمل مى كرد بشتابند و با مصادره كردن اين سرمايه، ضربه سختى بر قدرت اقتصادى و در نتيجه بر قدرت نظامى دشمن وارد كنند.

پيامبر و يارانش حق داشتند دست به چنين حمله اى بزنند زيرا اولا با هجرت مسلمانان از مكه به مدينه بسيارى از اموالشان به دست مكيان افتاد و خسارت سنگينى به آنها وارد شد و آنها حق داشتند چنين خسارتى را جبران كنند، از اين گذشته مردم مكه در طى 13 سال اقامت پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) و مسلمين در آنجا كاملا نشان داده بودند كه از هيچگونه ضربه و صدمه به مسلمانان فروگذار نخواهند كرد و حتى آماده كشتن شخص پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) نيز شدند چنين دشمنى با هجرت پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) به مدينه بيكار نخواهد نشست، و مسلما نيروى خود را براى ضربه قاطعترى بسيج خواهد كرد، پس عقل و منطق ايجاب مى كند كه مسلمانان به عنوان يك اقدام پيشگيرانه با مصادره كردن سرمايه عظيم كاروان تجارتى آنها ضربه سختى بر آنان وارد سازند، و هم بنيه اقتصادى و نظامى خود را براى دفاع از خويشتن در آينده قوى كنند، و اين اقدامى است، كه در همه برنامه هاى جنگى دنيا، در امروز و گذشته بوده و هست، و آنها كه بدون در نظر گرفتن اين جهات، سعى دارند حركت پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) را به سوى قافله در شكل يكنوع غارتگرى منعكس سازند يا افراد بى اطلاعى هستند، كه از ريشه هاى مسائل تاريخى اسلام بيخبرند، و يا مغرضانى كه سعى دارند واقعيتها را دگرگون جلوه دهند.

به هر حال ابوسفيان از يكسو بوسيله دوستان خود در مدينه از اين تصميم پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) آگاه شد و از سوى ديگر چون موقعى كه اين كاروان براى آوردن مال التجارة به سوى شام مى رفت نيز مورد چنين تعرض احتمالى قرار گرفته بود، قاصدى را به سرعت به مكه فرستاد، تا جريان را به اطلاع اهل مكه برساند، قاصد در حالى كه طبق توصيه ابوسفيان بينى شتر خود را دريده و گوش آنرا بريده و خون به طرز هيجان انگيزى از شتر مى ريخت و پيراهن خود را از دو طرف پاره كرده بود و وارونه سوار بر شتر نشسته بود تا توجه همه مردم را به سوى خود جلب كند، وارد مكه شد، و فرياد برآورد: اى مردم پيروزمند كاروان خود را دريابيد، كاروان خود را دريابيد، بشتابيد و عجله كنيد اما باور نمى كنم به موقع برسيد، زيرا محمد و افرادى كه از دين شما خارج شده اند براى تعرض به كاروان از مدينه بيرون شتافتند، در اين موقع خواب عجيب و وحشتناكى كه عاتكه فرزند عبدالمطلب و عمه پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) ديده بود دهان به دهان مى گشت و بر هيجان مردم مى افزود.

جريان خواب اين بود كه او سه روز قبل در خواب ديده بود كه شخصى فرياد مى زند، مردم به سوى قتلگاه خود بشتابيد و سپس ‍ اين منادى بر فراز كوه (ابوقيس ) رفت و قطعه سنگ بزرگى را از بالا به حركت در آورد، اين قطعه سنگ متلاشى شد و هر قسمتى از آن به يكى از خانه هاى قريش اصابت كرد، و نيز از دره مكه سيلاب خون جارى شد.

هنگامى كه وحشت زده از خواب بيدار شد و به برادرش عباس خبر داد، مردم در وحشت فرو رفتند، اما هنگامى كه داستان اين خواب به گوش ابوجهل رسيد، گفت: اين زن پيامبر دومى است كه در فرزندان عبدالمطلب ظاهر شده، قسم به بتهاى لات و عزى كه سه روز مهلت مى دهيم اگر اثرى از تعبير خواب او ظاهر نشد، نامه اى را در ميان خودمان امضا مى كنيم كه بنى هاشم دروغگوترين طوائف عربند، ولى روز سوم كه از اين كار گذشت، همان روزى بود كه فرياد قاصد ابوسفيان همه مكه را لرزان ساخت.

و از آنجا كه بسيارى از مردم مكه در اين كاروان سهمى داشتند مردم به سرعت بسيج شدند و حدود 950 نفر مرد جنگى كه جمعى از آنها بزرگان و سرشناسان مكه بودند با 700 شتر و 100 راءس اسب به حركت در آمدند، و فرماندهى لشكر به عهده ابوجهل بود.

از سوى ديگر ابوسفيان براى اينكه خود را از تعرض مسلمانان مصون بدارد، مسير خود را تغيير داد و به سرعت به سوى مكه گام بر مى داشت.

پيامبر اسلام (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) با 313 نفر كه تقريبا مجموع مسلمانان مبارز اسلام را در آن روز تشكيل مى دادند به نزديكى سرزمين بدر، بين راه مكه و مدينه رسيده بود كه خبر حركت سپاه قريش به او رسيد.

در اين هنگام با ياران خود مشورت كرد كه آيا به تعقيب كاروان ابوسفيان و مصادره اموال كاروان بپردازد و يا براى مقابله با سپاه آماده شود جمعى مقابله با سپاه دشمن را ترجيح دادند ولى گروهى از اين كار اكراه داشتند، و ترجيح مى دادند كه كاروان را تعقيب كنند، دليل آنها هم اين بود كه ما به هنگام بيرون آمدن از مدينه به قصد مقابله با سپاه مكه نبوديم و آمادگى رزمى براى درگيرى با آنها نداريم در حالى كه آنها با پيش بينى قطعى و آمادگى كافى براى جنگ، به سوى ما مى آيند.

اين دودلى و ترديد در اين گروه هنگامى افزايش يافت كه معلوم شد نفرات دشمن تقريبا بيش از سه برابر نفرات مسلمانان و تجهيزات آنها چندين برابر تجهيزات مسلمانان است، ولى با همه اين حرفها پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) نظر گروه اول را پسنديد، و دستور داد آماده حمله به سپاه دشمن شوند، هنگامى كه دو سپاه با هم روبرو شدند، دشمن نتوانست باور كند كه مسلمانان با آن نفرات و تجهيزات كم به ميدان آمده اند بلكه فكر مى كرد قسمت مهم سپاه اسلام در جائى مخفى شده اند تا به موقع حمله خود را به طور غافلگيرانه شروع كنند، لذا شخصى را براى تحقيق فرستادند، اما به زودى فهميدند كه جمعيت همانست كه ديده بودند.

از طرفى همانطور كه گفتيم جمعى از مسلمانان در وحشت و ترس فرو رفته بودند، و اصرار داشتند كه مبارزه با اين گروه عظيم كه هيچگونه موازنه اى با آنها ندارد صلاح نيست، ولى پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) با اين وعده الهى آنها را دلگرم ساخت و گفت: خداوند به من وعده داده كه بر يكى از دو گروه پيروز خواهيد شد، يا بر كاروان قريش يا بر لشكرشان، و وعده خداوند تخلف ناپذير است، بخدا سوگند گويا محل كشته شدن ابوجهل و عده اى از سران قريش را با چشم خود مى بينم، سپس به مسلمانان دستور داد كه در كنار چاه بدر فرود آيند (بدر در اصل نام مردى از قبيله جهينه بود كه چاهى در آن سرزمين احداث كرد، بعدا آن چاه و آن سرزمين به نام سرزمين بدر و چاه بدر ناميده شد).

در اين گيرودار ابوسفيان توانست خود را با قافله از منطقه خطر رهائى بخشد، و از طريق ساحل دريا (درياى احمر) از بيراهه به سوى مكه با عجله بشتابد، و به وسيله قاصدى به لشكر پيغام فرستاد كه خدا كاروان شما را رهائى بخشيد، من فكر مى كنم مبارزه با محمد در اين شرائط لزوم ندارد چون دشمنانى دارد كه حساب او را خواهند رسيد، ولى رئيس لشكر ابوجهل به اين پيشنهاد تن در نداد، و به بتهاى بزرگ لات و عزى قسم ياد كرد كه ما نه تنها با آنها مبارزه مى كنيم بلكه تا داخل مدينه آنها را تعقيب خواهيم كرد و يا اسيرشان مى كنيم و به مكه مى آوريم تا صداى اين پيروزى به گوش تمام قبائل عرب برسد.

سرانجام لشكر قريش نيز وارد سرزمين بدر شد، و غلامان خود را براى آوردن آب به سوى چاه فرستادند، ياران پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) آنها را گرفته و براى بازجوئى به خدمت پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) آوردند، حضرت از آنها پرسيد شما كيستيد؟ گفتند: غلامان قريشيم، فرمود: تعداد لشكر چند نفر است، گفتند اطلاعى از اين موضوع نداريم فرمود هر روز چند شتر براى غذا مى كشند، گفتند نه تا ده شتر، فرمود جمعيت آنها از نهصد تا هزار نفر است (هر شتر خوراك يكصد مرد جنگى ).

محيط، محيط رعب آور و براستى وحشتناكى بود، لشكر قريش كه با ساز و برگ جنگى فراوان و نيرو و غذاى كافى و حتى زنان خواننده و نوازنده براى تهييج يا سرگرمى لشكر قدم به ميدان گذارده بودند، خود را با حريفى روبروى مى ديدند كه باورشان نمى آمد، با آن شرائط قدم به ميدان جنگ بگذارند.

پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) كه مى ديد يارانش ممكن است، از وحشت شب را به آرامى نخوابند، و روز و فردا با جسم و روحى خسته در برابر دشمن قرار بگيرند، طبق يك وعده الهى به آنها فرمود: غم مخوريد اگر نفراتتان كم است، جمع عظيمى از فرشتگان آسمان به كمك شما خواهند شتافت و آنها را كاملا دلدارى داده به پيروزى نهائى كه وعده الهى بود مطمئن ساخت بطورى كه آنها شب را به آرامى خوابيدند.

مشكل ديگرى كه جنگجويان از آن وحشت داشتند، وضع ميدان بدر بود كه از شنهاى نرم كه پاها در آن فرو مى رفت پوشيده بود، در آن شب باران جالبى باريد، هم توانستند با آب آن وضو بسازند، خود را شستشو و صفا دهند و هم زمين زير پاى آنها سفت و محكم شد، و عجب اينكه اين رگبار در سمت دشمن به طورى شديد بود كه آنها را ناراحت ساخت.

خبر تازه اى كه به وسيله گزارشگران مخفى كه از لشكر اسلام شبانه به كنار اردوگاه دشمن آمده بودند، دريافت شد و به سرعت در ميان مسلمانان انعكاس يافت اين بود كه آنها گزارش دادند، كه لشكر قريش با آنهمه امكانات، سخت بيمناكند گوئى خداوند لشكرى از وحشت در سرزمين قلب آنها فرو ريخته است،

فردا صبح لشكر كوچك اسلام با روحيه اى نيرومند در برابر دشمن صف كشيدند. قبلا پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) به آنها پيشنهاد صلح كرد تا عذر و بهانه اى باقى نماند و نماينده اى به ميان آنها فرستاد كه من دوست ندارم شما نخستين گروهى باشيد كه مورد حمله ما قرار مى گيريد، بعضى از سران قريش مايل بودند اين دستى را كه به عنوان صلح به سوى آنها دراز شده بفشارند و صلح كنند، ولى باز ابوجهل مانع شد.

سرانجام آتش جنگ شعله ور گرديد، حمزه عموى پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) و على (عليه‌السلام ) كه جوانترين افراد لشكر بودند و جمعى ديگر از جنگجويان شجاع اسلام در جنگهاى تن به تن كه سنت آن روز بود، ضربات شديدى بر پيكر حريفان خود زدند و آنها را از پاى در آوردند، روحيه دشمن باز ضعيفتر شد، ابوجهل فرمان حمله عمومى صادر كرد، و قبلا دستور داده بود آن دسته از اصحاب پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) را كه از مدينه اند به قتل برسانند و مهاجرين مكه را اسير كنند و براى انجام يك سلسله از تبليغات به مكه آورند، لحظات حساسى بود پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) به مسلمانان دستور داده بود زياد به انبوه جمعيت نگاه نكنند و تنها به حريفان خود بنگرند و دندانها را روى هم فشار دهند و سخن كمتر بگويند و از خداوند مدد بخواهند و از فرمان پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) در همه حال سر نپيچند و به پيروزى نهائى اميدوار باشند، پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) دست به سوى آسمان برداشت و عرض كرد: يا رب ان تهلك هذه العصابة، لم تعبد: اگر اين گروه كشته شوند كسى ترا پرستش نخواهد كرد.

باد به شدت به سوى لشكر قريش مى وزيد و مسلمانان پشت به باد به آنها حمله مى كردند، استقامت و پايمردى و دلاوريهاى آنها قريش را در تنگنا قرار داده بود، در نتيجه هفتاد نفر از سپاه دشمن كه ابوجهل در ميان آنها بود، كشته شدند و در ميان خاك و خون غلطيدند و 70 نفر به دست مسلمانان اسير گشتند ولى مسلمانان تعداد كمى كشته بيشتر نداشتند، و به اين ترتيب نخستين پيكار مسلحانه مسلمانان با دشمن نيرومندشان با پيروزى غير منتظرهاى پايان گرفت.

تفسير

اكنون كه چگونگى غزوه بدر را به طور فشرده دانستيم به تفسير آيات سوره باز مى گرديم، در نخستين آيه مورد بحث اشاره به وعده پيروزى اجمالى خداوند در جريان جنگ بدر شده، و مى گويد: به ياد بياوريد هنگامى را كه خداوند به شما وعده داد كه يكى از دو گروه (كاروان تجارى قريش يا لشكر آنها) در اختيار شما قرار خواهد گرفت( و اذ يعدكم الله احدى الطائفتين انها لكم )

اما شما براى پرهيز از دردسرهاى جنگ و تلفات و ناراحتيهاى ناشى از آن دوست مى داشتيد كاروان در اختيارتان قرار بگيرد، نه لشكر قريش( و تودون ان غير ذات الشوكة تكون لكم ) .

در روايات آمده است كه پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) به آنها فرمود: احدى الطائفتين لكم اما العير و اما النفير كه عير به معنى كاروان و نفير به معنى لشكر است ولى همانطور كه در آيه ملاحظه مى كنيد به جاى لشكر، ذات الشوكة و به جاى كاروان غير ذات الشوكة تعبير شده است.

اين تعبير، نكته لطيفى در بر دارد، زيرا شوكة كه به معنى قدرت و شدت است در اصل از شوك به معنى خار گرفته شده، سپس به سر نيزه هاى سربازان و بعد از آن به هر گونه اسلحه، شوكة گفته شده، و از آنجا كه سلاح نشانه قدرت و شدت است به هرگونه قدرت و شدت نيز، شوكة اطلاق مى شود.

بنابراين ذات شوكة به معنى سربازان مسلح، و غير ذات شوكة به معنى كاروان غير مسلح است كه اگر مردان مسلحى هم در آن بوده، مسلما قابل ملاحظه نبوده اند.

يعنى گروهى از شما روى حس راحت طلبى يا علاقه به منافع مادى، ترجيح مى دادند كه با مال التجاره دشمن روبرو شوند، نه با سربازان مسلح، در حالى كه پايان جنگ نشان داد، صلاح و مصلحت قطعى آنها در اين بود كه قدرت نظامى دشمن را درهم بكوبند، تا راه براى پيروزيهاى بزرگ آينده هموار گردد.

لذا به دنبال آن مى گويد: خدا مى خواهد به اين وسيله حق را با كلمات خود تثبيت كند، و آئين اسلام را تقويت نمايد و ريشه كافران را قطع كند( و يريد الله ان يحق الحق بكلماته و يقطع دابر الكافرين )

بنابراين، اين يك درس بزرگ عبرت براى همه شما مسلمانان بود كه در حوادث مختلف، دورنگر و آينده ساز باشيد، نه كوته بين و تنها به فكر امروز، هر چند دورنگرى و مال انديشى مشكلات فراوانى در بر داشته باشد و كوته بينى تؤ ام با آسايش و منافع مادى زودگذر، زيرا پيروزى نخست يك پيروزى ريشه دار و همه جانبه است، اما پيروزى دوم يك پيروزى سطحى و موقت است.

اين تنها درسى براى مسلمانان آن روز نبود، بلكه مسلمانان امروز نيز بايد از اين تعليم آسمانى الهام بگيرند، هرگز به خاطر مشكلات و ناراحتيها و زحمات طاقت فرسا از برنامه هاى اصولى چشم بپوشند و بسراغ برنامه هاى غير اصولى ولى ساده و كم زحمت نروند.

در آخرين آيه باز هم به طور آشكارتر پرده از روى مطلب بر مى دارد كه هدف اصلى اين برنامه (درگيرى مسلمانان با لشكر دشمن در ميدان بدر) اين بود كه حق يعنى توحيد و اسلام و عدالت و آزادى بشر از چنگال خرافات و اسارتها و مظالم، تثبيت و جاى گير شود و باطل يعنى شرك و كفر و بى ايمانى و ظلم و فساد ابطال گردد و از ميان برود، هر چند مشركان مجرم و مجرمان مشرك مايل نباشند( ليحق الحق و يبطل الباطل و لو كره المجرمون ) .

آيا اين آيه تاءكيد همان مطلبى است كه در آيه پيش گفته شد همانطور كه در نظر ابتدائى به چشم مى خورد؟ يا مطلب جديدى را در بر دارد، بعضى از مفسران مانند (فخر رازى ) در تفسير (كبير) و نويسنده (المنار) در تفسيرش چنين گفته اند كه حق در آيه قبل اشاره به پيروزى مسلمانان در جنگ بدر بود، اما حق در آيه دوم اشاره به پيروزى اسلام و قرآن است كه نتيجه پيروزى نظامى در جنگ بدر بود، و به اين ترتيب، پيروزى نظامى در آن شرائط خاص مقدمه پيروزى هدف و مكتب بود.

اين احتمال نيز هست كه آيه قبل اشاره به اراده خدا (اراده تشريعى كه در شكل فرمان پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) آشكار شد) بوده باشد، و آيه اخير اشاره به نتيجه اين حكم و فرمان (دقت كنيد).

آيه (9) تا (14) و ترجمه

( اذ تستغيثون ربكم فاستجاب لكم انى ممدكم بالف من الملئكة مردفين ) (9)( و ما جعله الله إلا بشرى و لتطمئن به قلوبكم و ما النصر إلا من عند الله إن الله عزيز حكيم ) (10) (اذ يغشيكم النعاس أمنة منه و ينزل عليكم من السمأ مأ ليطهركم به و يذهب عنكم رجز الشيطن و ليربط على قلوبكم و يثبت به الاقدام ) (11)( اذ يوحى ربك إلى الملئكة انى معكم فثبتوا الذين امنوا سالقى فى قلوب الذين كفروا الرعب فاضربوا فوق الاعناق و اضربوا منهم كل بنان ) (12)( ذلك بانهم شاقوا الله و رسوله و من يشاقق الله و رسوله فإ ن الله شديد العقاب ) (13)( ذلكم فذوقوه و أن للكفرين عذاب النار ) (14)

ترجمه:

9- (به خاطر بياوريد) زمانى را (كه از شدت ناراحتى در ميدان بدر) از پروردگارتان تقاضاى كمك مى كرديد و او تقاضاى شما را پذيرفت (و گفت ) من شما را با يك هزار از فرشتگان كه پشت سر هم فرود مى آيند يارى مى كنم.

10- ولى خداوند اين را تنها براى شادى و اطمينان قلب شما قرار داد وگرنه پيروزى جز از طرف خدا نيست خداوند توانا و حكيم است.

11- (به خاطر بياوريد) هنگامى را كه خواب سبكى كه مايه آرامش از ناحيه خدا بود شما را فرو گرفت و آبى از آسمان براى شما فرو فرستاد تا با آن شما را پاك و پليدى شيطان را از شما دور سازد و دلهاى شما را محكم و گامها را با آن ثابت دارد.

12- (به خاطر بياوريد) موقعى را كه پروردگارت به فرشتگانى وحى كرد من با شما هستم كسانى را كه ايمان آورده اند ثابت قدم بداريد. بزودى در دلهاى كافران ترس و وحشت مى افكنم ضربه ها را بر بالاتر از گردن (بر سرهاى دشمنان ) فرود آريد و دست و پاى آنها را از كار بيندازيد.

13- اين به خاطر آنست كه آنها با خدا و پيامبرش (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) دشمنى ورزى خدا و پيامبرش دشمنى كند (كيفر شديدى مى بيند) خداوند شديد العقاب است.

14- اين (مجازات دنيا) را بچشيد و براى كافران مجازات آتش (در جهان ديگر) خواهد بود.

تفسير

درسهاى آموزنده در ميدان بدر

اين آيات به قسمتهاى حساسى از جنگ بدر و نعمتهاى گوناگونى كه خداوند در اين صحنه خطرناك نصيب مسلمانان كرد اشاره مى كند، تا حس اطاعت و شكرگزارى آنها را برانگيزد و راه را به سوى پيروزيها و پيشرفتهاى آينده در برابر آنها بگشايد.

نخست به يارى فرشتگان اشاره كرده مى گويد: به خاطر بياوريد زمانى را كه از شدت وحشت و اضطراب كه از كثرت نفرات دشمن و فزونى تجهيزات جنگى آنها براى شما پيش آمده بود، به خدا پناه برديد و دست حاجت به سوى او دراز كرديد و از وى تقاضاى كمك نموديد( و اذ تستغيثون ربكم ) .

در پاره اى از روايات آمده كه پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) نيز با مسلمانها در استغاثه و يارى طلبيدن از خداوند هم صدا بود، دست خود را به سوى آسمان بلند كرده بود و عرضه مى داشت اللهم انجز لى ما وعدتنى اللهم ان تهلك هذه العصابة لا تعبد فى الارض: خداوندا وعده اى را كه به من داده اى تحقق بخشد، پروردگارا اگر اين گروه مؤ منان نابود شوند پرستش تو از زمين بر چيده خواهد شد، و آنقدر پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) به اين استغاثه و دعا ادامه داد كه عبا از دوشش بر زمين افتاد.

در اين هنگام خداوند تقاضاى شما را پذيرفت و فرمود: من شما را با يك هزار نفر از فرشتگان كه پشت سر هم فرود مى آيند، كمك و يارى مى كنم( فاستجاب لكم انى ممد كم بالف من الملائكة مردفين ) .

مردفين از ماده ارداف به معنى پشت سر هم قرار گرفتن است، بنابراين مفهوم اين كلمه اين مى شود كه فرشتگان پشت سر يكديگر براى يارى مسلمانان فرود آمدند.

اين احتمال نيز در معنى آيه داده شده است كه منظور اين است كه اين گروه هزار نفرى گروههاى متعدد ديگرى را پشت سر داشتند و به اين ترتيب با آيه 124 سوره آل عمران كه مى گويد پيامبر به مؤ منان مى گفت: (آيا كافى نيست كه خداوند شما را به سه هزار نفر از فرشتگان يارى كند) تطبيق مى نمايد.

ولى ظاهر اين است كه عدد فرشتگان در بدر يكهزار نفر بوده است، و مردفين صفت آن يكهزار نفر است، و آيه سوره آل عمران وعده اى بوده است به مسلمانان كه حتى اگر لازم شود خداوند عدد بيشترى را به يارى شما مى فرستد.

سپس براى اينكه كسى خيال نكند پيروزى به دست فرشتگان و مانند آنها است، مى گويد خداوند اين كار را فقط براى بشارت و اطمينان قلب شما قرار داد( و ما جعله الله الا بشرى و لتطمئن به قلوبكم )

وگرنه پيروزى جز از ناحيه خداوند نيست و ما فوق همه اين اسباب ظاهرى و باطنى اراده و مشيت او است( و ما النصر الا من عند الله )

زيرا خداوند آنچنان قادر و قوى است كه هيچكس نمى تواند در برابر اراده و ايستادگى كند و آنچنان حكيم و دانا است كه يارى خود را جز در مورد افراد شايسته قرار نخواهد داد( ان الله عزيز حكيم )

آيا فرشتگان جنگيدند؟

در ميان مفسران در اين زمينه گفتگوى بسيار شده است، بعضى معتقدند كه فرشتگان رسما وارد صحنه نبرد شدند و با سلاحهاى مخصوص به خود به لشكر دشمن حمله كردند و عده اى از آنها را به خاك افكندند، پاره اى از روايات را نيز در اين زمينه نقل كرده اند.

ولى قرائنى در دست است كه نشان مى دهد نظر گروه دوم كه مى گويند: فرشتگان تنها براى دلگرمى و تقويت روحيه مؤ منان نازل شدند، به واقع نزديكتر است.

زيرا اولا: در آيه فوق خوانديم كه مى فرمود: اينها تمام براى اطمينان قلب شما بوده است كه با احساس اين پشت گرمى بهتر مبارزه كنيد، نه اينكه آنها اقدام به جنگ كرده باشند.

ثانيا: اگر بنا شود فرشتگان، شجاعانه سربازان دشمن را به خاك افكنده باشند چه فضيلتى براى مجاهدين بدر باقى خواهد ماند كه اين همه در روايات از آنها سخن به ميان آمده است.

ثالثا: تعداد مقتولين بدر 70 نفر بودند كه قسمت مهمى از آنها با شمشير على (عليكم السلام ) به خاك افتادند و قسمت ديگرى به دست جنگجويان اسلام كه غالبا قاتلين آنها در تاريخ به نام ذكر شده اند، بنابراين چه باقى مى ماند براى فرشتگان و چه كسى را آنها به خاك انداختند.

سپس دومين نعمت خود را به مؤ منان يادآور مى شود و مى گويد به خاطر بياوريد هنگامى را كه خواب سبكى شما را فرو گرفت كه مايه آرامش و امنيت روح و جسم شما از ناحيه خداوند گرديد( اذ يغشيكم النعاس امنة منه )

يغشى از ماده غشيان به معنى پوشاندن و احاطه كردن است، گوئى خواب همچون پرده اى بر آنها افكنده شد و آنها را پوشاند.

نعاس به ابتداى خواب و يا خواب كم و سبك و آرام بخش گفته مى شود، و شايد اشاره به اين است كه در عين استراحت آنچنان خواب عميقى بر شما مسلط نشد كه دشمن بتواند از موقعيت استفاده كرده و بر شما شبيخون بزند.

و به اين ترتيب مسلمانان در آن شب پر اضطرار، از اين نعمت بزرگى كه فرداى آن روز در ميدان مبارزه به آنها كمك فراوانى كرد بهره گرفتند.

سومين موهبتى را كه در آن ميدان به شما ارزانى داشت اين بود، كه آبى از آسمان براى شما فرو فرستاد( و ينزل عليكم من السماء ماء )

تا بوسيله آن شما را پاك و پاكيزه كند و پليدى شيطان را از شما دور سازد( ليطهركم به و يذهب عنكم رجز الشيطان )

اين پليدى ممكن است وسوسه هاى شيطانى بوده و ممكن است پليدى جسمانى بر اثر جنابت بعضى در آن شب و يا هر دو، و در هر حال اين آب حياتبخش كه در گودالهاى اطراف بدر جمع شده بود، در حالى كه دشمن چاهها را در اختيار گرفته بود و مسلمانان نياز شديدى براى شستشو و رفع عطش به آن داشتند همه اين پليديها را شست و با خود برد.

به علاوه خدا مى خواست با اين نعمت دلهاى شما را محكم دارد (و ليربط على قلوبكم ) و نيز مى خواست در آن شنزار كه پاى شما فرو مى رفت، و لغزنده بود، به وسيله ريزش باران گامهاى شما را محكم كند( و يثبت به الاقدام )

اين احتمال نيز وجود دارد كه مراد از تثبيت اقدام تقويت روحيه و افزودن ميزان پايمردى و استقامت آنها در پرتو اين نعمت باشد و يا اشاره به هر دو قسمت بوده باشد.

ديگر از نعمتهاى پروردگار بر مجاهدان جنگ بدر، ترس و وحشتى بود كه در دل دشمنان افكند و روحيه آنها را سخت متزلزل ساخت در اين باره مى فرمايد: به خاطر بياوريد هنگامى را كه پروردگار تو به فرشتگان وحى فرستاد، من با شما هستم و شما افراد با ايمان را تقويت كنيد و ثابت قدم بداريد( اذ يوحى ربك الى الملائكة انى معكم فثبتوا الذين آمنوا )

و به زودى در دلهاى كافران ترس و وحشت مى افكنم،( سالقى فى قلوب الذين كفروا الرعب )

و اين راستى عجيب بود كه ارتش نيرومند قريش در برابر سپاه كوچك مسلمانان طبق نقل تواريخ آنچنان روحيه خود را باخته بود كه جمعى از درگير شدن با مسلمانان بسيار وحشت داشتند، گاه پيش خود فكر مى كردند اينها افراد عادى نيستند بعضى مى گفتند مرگ را بر شترهاى خويش حمل كرده و از يثرب (مدينه ) برايتان سوغات آورده اند.

شك نيست كه اين رعب افكنى در دل دشمن كه از عوامل مؤ ثر پيروزى بود بدون حساب نبود، آن پايمردى مسلمانان، آن نماز جماعت و شعارهاى گرم و داغشان، آن اظهار وفادارى مؤ منان راستين و سخنانى همچون سخنان سعد بن معاذ كه به عنوان نمايندگى از طرف انصار به پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) عرض كرد: پدر و مادرم به فدايت باد اى رسول خدا ما به تو ايمان آورده ايم و به نبوت تو گواهى داده ايم كه هر چه مى گوئى از طرف خدا است، هر دستورى را مى خواهى بده و از اموال ما هر چه مى خواهى برگير، به خدا سوگند اگر به ما فرمان دهى كه در اين دريا (اشاره به درياى احمر كه در آن نزديكى بود) فرو رويم فرو خواهيم رفت، ما آرزو داريم خداوند به ما توفيق دهد خدمتى كنيم كه مايه روشنى چشم تو شود، آرى اينگونه سخنان كه به هر حال در ميان دوست و دشمن پخش مى شد به اضافه آنچه قبلا از استقامت مردان و زنان مسلمان در مكه ديده بودند، همگى دست به دست هم داد، و وحشت براى دشمنان آفريد.

باد شديدى كه به سوى جبهه دشمن مى وزيد و رگبارى كه بر آنها فرود آمد، و خاطره وحشتناك خواب عاتكه در مكه و مانند اينها عوامل ديگرى براى وحشت و اضطراب آنها بودند.

سپس فرمانى را كه در ميدان بدر به وسيله پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) به مسلمانان داده بود، به ياد آنها مى آورد، و آن اين بود كه هنگام نبرد با مشركان از ضربه هاى غير كارى بپرهيزيد و نيروى خود را در آن صرف نكنيد، بلكه ضربه هاى كارى بر پيكر دشمن فرود آريد ضربه بر بالاتر از گردن، بر مغزها و سرهاى آنها فرود آريد( فاضربوا فوق الاعناق )

و دست و پاى آنها را از كار بيندازيد( و ضربوا منهم كل بنان )

بنان جمع بنانه به معنى سر انگشت دست يا پا و يا خود انگشتان است، و در آيه مورد بحث مى تواند كنايه از دست و پا بوده باشد و يا به معنى اصليش كه انگشتان است، زيرا قطع شدن انگشتان و از كار افتادن آنها اگر در دست باشد قدرت حمل سلاح را از انسان مى گيرد، و اگر در پا باشد، قدرت حركت را. اين احتمال نيز وجود دارد كه اگر دشمن مهاجم پياده باشد، هدف را سر او قرار دهيد و اگر سواره باشد دست و پاى او.

همانطور كه در سابق هم اشاره كرديم بعضى اين جمله را خطاب به فرشتگان مى دانند ولى قرائن نشان مى دهد كه مخاطب در اين جمله مسلمانان هستند، و اگر هم مخاطب فرشتگان باشند ممكن است هدف از ضربه زدن بر مغزها و دست و پا ايجاد رعب و وحشت در آنها باشد آنچنانكه دست و پايشان در كار بلغزد، و سرها به زير آيد. (البته اين تفسير بر خلاف ظاهر عبارت است و بايد به كمك قرائنى كه سابقا درباره جنگ نكردن ملائكه گفتيم اثبات شود)

بعد از همه گفتگوها براى اينكه كسى اين فرمانهاى شديد و دستورات قاطع و كوبنده را بر خلاف آئين جوانمردى و رحم و انصاف تصور نكند، مى فرمايد: اينها استحقاق چنين چيزى را دارند زيرا آنان از در عداوت و دشمنى و عصيان و گردنكشى در برابر خدا و پيامبرش در آمدند( ذلك بانهم شاقوا الله و رسوله )

شاقوا از ماده شقاق در اصل به معنى شكاف و جدائى است و از آنجا كه شخص مخالف و دشمن و عصيانگر، صف خود را جدا مى كند به عمل او شقاق گفته مى شود، و هر كس از در مخالفت و دشمنى با خدا و پيامبرش در آيد، گرفتار مجازات دردناك در دنيا و آخرت خواهد شد، زيرا خداوند (همانگونه كه رحمتش وسيع و بى انتها است ) مجازاتش شديد و دردناك است( و من يشاقق الله و رسوله فان الله شديد العقاب )

سپس براى تاءكيد اين موضوع مى گويد اين مجازات دنيا را بچشيد مجازات ضربه هاى سخت در ميدان جنگ و كشته شدن و اسارت و شكست و ناكامى و در انتظار مجازات سراى ديگر باشيد، زيرا عذاب آتش در انتظار كافران است( ذلكم فذوقوه و ان للكافرين عذاب النار )