تفسیر نمونه جلد ۸

تفسیر نمونه0%

تفسیر نمونه نویسنده:
گروه: شرح و تفسیر قرآن

تفسیر نمونه

نویسنده: آية الله مکارم شيرازي
گروه:

مشاهدات: 24978
دانلود: 3208


توضیحات:

جلد 1 جلد 2 جلد 3 جلد 4 جلد 5 جلد 6 جلد 7 جلد 8 جلد 9 جلد 10 جلد 11 جلد 12 جلد 13 جلد 14 جلد 15 جلد 16 جلد 17 جلد 18 جلد 19 جلد 20 جلد 21 جلد 22
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 75 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 24978 / دانلود: 3208
اندازه اندازه اندازه
تفسیر نمونه

تفسیر نمونه جلد 8

نویسنده:
فارسی

آيه (79) تا (82) و ترجمه

( و قال فرعون ائتونى بكل سحر عليم ) (79)( فلما جاء السحرة قال لهم موسى ألقوا ما أنتم ملقون ) (80)( فلما ألقوا قال موسى ما جئتم به السحر ان الله سيبطله ان الله لا يصلح عمل المفسدين ) (81)( و يحق الله الحق بكلمته و لو كره المجرمون ) (82)

ترجمه:

79 - فرعون گفت هر جادوگر (و ساحر) آگاهى را نزد من آوريد.

80 - هنگامى كه ساحران آمدند موسى به آنها گفت آنچه (از وسايل سحر) مى توانيد بيفكنيد، بيفكنيد!

81 - هنگامى كه افكندند موسى گفت آنچه شما آورديد سحر است، كه خداوند به زودى آنرا ابطال مى كند، چرا كه خداوند عمل مفسدان را اصلاح نمى كند.

82 - و حق را به وعده خويش تحقق مى بخشد هر چند مجرمان اكراه داشته باشند.

تفسير:

مرحله دوم مبارزه با موسى

اين آيات مرحله ديگر مبارزه را تشريح مى كند و سخن از اقدامات عملى فرعون بر ضد موسى و برادرش هارون مى گويد.

هنگامى كه فرعون قسمتى از معجزات موسى مانند يد بيضاء و حمله مار عظيم را ملاحظه كرد و ديد ادعاى موسى بدون دليل هم نيست و اين دليل كم و بيش در جمع اطرافيان او و يا ديگران اثر خواهد گذاشت، به فكر پاسخگوئى عملى افتاد، چنانكه قرآن مى گويد: فرعون صدا زد، تمام ساحران آگاه و دانشمند را نزد من آوريد، تا بوسيله آنها زحمت موسى را از خود دفع كنم( و قال فرعون ائتونى بكل ساحر عليم ) .

او مى دانست هر كارى را بايد از طريقش وارد شد و از كارشناسان آن فن بايد كمك گرفت.

آيا براستى فرعون در حقانيت دعوت موسى شك داشت و مى خواست از اين طريق او را بيازمايد؟ و يا مى دانست او از سوى خدا است ولى فكر مى كرد، بوسيله غوغاى ساحران مى تواند مردم را آرام سازد، و موقتا از خطر نفوذ موسى در افكار عمومى جلوگيرى كند، به مردم بگويد اگر او كار خارق عادتى انجام مى دهد، ما نيز از انجام مثل آن نا توان نيستيم! و اگر اراده ملوكانه ما تعلق گيرد، چنين چيزى براى ما سهل و آسان است.

احتمال دوم به نظر نزديكتر مى رسد و ساير آيات مربوط به داستان موسى كه در سوره طه و امثال آن است اين نظر را تاءييد مى كند، كه او آگاهانه به مبارزه با موسى برخاست.

به هر حال (هنگامى كه ساحران در روزى كه براى اين مبارزه تاريخى تعيين شده بود و دعوت عمومى نيز از مردم به عمل آمده بود، گرد آمدند، موسى رو به آنها كرد و گفت: نخست شما آنچه مى توانيد به ميدان آوريد)( فلما جاء السحرة قال لهم موسى القوا ما انتم ملقون ) .

جمله (القوا ما انتم ملقون ) معنى اصليش اين است كه آنچه شما مى توانيد بيفكنيد، بيفكنيد، و اين اشاره به طنابها و عصاه اى مخصوصى است كه درون آنها خالى بود، و مواد شيميائى مخصوصى در آن ريخته بودند كه در مقابل تابش آفتاب موجب حركت و جنب و جوش آنها مى شد.

شاهد اين گفتار آياتى است كه در سوره اعراف و شعراء آمده است، در آيه 43 و 44 سوره شعراء مى خوانيم( قال لهم موسى القوا ما انتم ملقون فالقوا حبالهم و عصيهم و قالوا بعزة فرعون انا لنحن الغالبون ) : (موسى به آنها گفت آنچه مى توانيد بيفكنيد بيفكنيد و سپس آنها طنابها و عصاه اى خود را افكندند و گفتند به عزت فرعون ما پيروزيم.

ولى البته اين معنى را نيز در درون دارد كه هر چه در قدرت داريد به ميدان بياوريد.

به هر حال آنها آنچه را در توان داشتند بسيج كردند و همه وسائلى را كه با خود آورده بود به وسط ميدان افكندند، (در اين هنگام موسى به آنها گفت: آنچه را شما در اين ميان آورده ايد سحر است و خداوند بزودى آنرا ابطال مى كند)( فلما القوا قال موسى ما جئتم به السحر ان الله سيبطله ) .

شما افرادى فاسد و مفسديد چرا كه در خدمت يك دستگاه جبار و ظالم و طاغى هستيد و علم و دانش خود را براى تقويت پايه هاى اين حكومت خودكامه، فروخته ايد، و اين خود بهترين دليل بر مفسد بودن شما است، (و خداوند عمل مفسدان را اصلاح نمى كند)( ان الله لا يصلح عمل المفسدين ) .

در واقع هر كس در آنجا عقل و هوش و دانشى داشت، حتى پيش از غلبه موسى بر ساحران مى توانست اين حقيقت را دريابد كه عمل ساحران عمل بى اساسى است، به دليل اينكه در راه تقويت پايه هاى ظلم و ستم قرار گرفته بود، چه كسى نمى دانست كه فرعون غاصب و غارتگر و ظالم و مفسد است، آيا خدمتگزاران چنين دستگاهى شريك در ظلم و فساد او نبودند؟ و آيا ممكن بود عمل آنها يك عمل صحيح و الهى باشد؟ هرگز نه، بنابراين پيدا بود كه خداوند اين تلاش مفسدانه را باطل خواهد كرد.

آيا تعبير به (سيبطله ) (خداوند بزودى آنرا باطل مى كند) دليل بر اين است كه سحر واقعيت دارد اما خدا مى تواند آنرا ابطال كند؟ و يا اينكه منظور از اين جمله آن است كه خداوند باطل بودن آن را آشكار مى سازد؟

آيه 116 سوره اعراف مى گويد سحر ساحران در چشمهاى مردم اثر گذاشت و آنها را به وحشت افكند( فلما القوا سحروا اعين الناس و استرهبوهم ) ولى اين تعبير منافات با آن ندارد كه آنها با يك سلسله وسائل مرموز آنچنان كه در مفهوم و معنى لغوى (سحر) افتاده است، مخصوصا با استفاده از خواص فيزيكى و شيميائى اجسام مختلف، يك رشته حركات واقعى در آن طنابها و عصاها ايجاد كرده باشند، ولى مطمئنا اين طنابها و عصاها موجودات زنده اى آنچنان كه در چشم ظاهر بينان جلوه مى كرد نبودند، چنانكه قرآن در سوره طه آيه 66 مى گويد:( فاذا حبالهم و عصيهم يخيل اليه من سحرهم انها تسعى ) : (در آن هنگام طنابها و عصاهاى جادوگران بر اثر سحر خيال مى شد كه موجودات زنده اى است و مى دود)!

بنابراين بخشى از تاءثير سحر واقعيت دارد و بخشى وهم و خيال است.

و در آخرين آيه مى فرمايد: موسى به آنها گفت در اين درگيرى و مبارزه مطمئنا پيروزى با ما است، چرا كه (خداوند وعده داده است كه حق را آشكار سازد و بوسيله منطق كوبنده و معجزات قاهره پيامبرانش، مفسدان و باطلگرايان را رسوا كند، هر چند مجرمانى همچون فرعون و ملاش اكراه داشته باشند)( و يحق الله الحق بكلماته و لو كره المجرمون ) .

منظور از بكلماته يا وعده خدا در زمينه پيروزى رسولان بر حق است و يا معجزات قاهره و نيرومند او است.

آيه (83) تا (86) و ترجمه

( فما أمن لموسى إلا ذرية من قومه على خوف من فرعون و ملايهم أن يفتنهم و إن فرعون لعال فى الا رض و إنه لمن المسرفين ) (83)( و قال موسى يقوم إن كنتم أمنتم بالله فعليه توكلوا إن كنتم مسلمين ) (84)( فقالوا على الله توكلنا ربنا لا تجعلنا فتنة للقوم الظلمين ) (85)( و نجنا برحمتك من القوم الكفرين ) (86)

ترجمه:

83 - (در آغاز) هيچكس به موسى ايمان نياورد مگر گروهى از فرزندان قوم او، (آن هم ) با ترس از فرعون و اطرافيانش مبادا آنها را (با فشار و يا تبليغات گمراه كننده ) از آئينشان منحرف سازند، فرعون برترى جوئى (و طغيان ) در زمين داشت، و او از اسرافكاران بود.

84 - موسى گفت: اى قوم من! اگر شما ايمان به خدا آورده ايد بر او توكل كنيد اگر تسليم فرمان او هستيد.

85 - گفتند تنها بر خدا توكل داريم پروردگارا ما را تحت تاءثير گروه ستمگر قرار مده.

86 - و ما را به رحمتت از (دست ) گروه كافران رهائى بخش.

تفسير:

سومين مرحله مبارزه موسى با طاغوت مصر

در اين آيات مرحله ديگرى از داستان مبارزات انقلابى موسى و فرعون منعكس شده است.

در آغاز وضع نخستين گروه ايمان آورندگان به موسى را بيان مى كند و مى گويد (بعد از اين ماجرا تنها گروهى كه به موسى ايمان آوردند، فرزندانى از قوم او بودند)( فما آمن لموسى الا ذرية من قومه ) .

اين گروه كوچك و اندك كه به مقتضاى ظاهر كلمه ذريه، بيشتر از جوانان و نوجوانان تشكيل مى شدند، تحت فشار شديدى از ناحيه فرعون و اطرافيانش قرار داشتند، و هر زمان (از اين بيم داشتند كه دستگاه فرعونى با فشارهاى شديدى كه روى مؤ منان وارد مى كرد، آنان را وادار به ترك آئين و مذهب موسى كند)( على خوف من فرعون و ملائهم ان يفتنهم ) .

چرا كه (فرعون مردى بود كه در آن سرزمين برترى جوئى داشت )( و ان فرعون لعال فى الارض ) .

(و اسرافكار و تجاوز كار بود و هيچ حد و مرزى را به رسميت نمى شناخت )( و انه لمن المسرفين ) .

در اينكه اين ذريه كه به موسى ايمان آوردند چه گروهى بودند و ضمير من قومه به چه كسى (به موسى يا به فرعون ) بازگشت مى كند، در ميان مفسران گفتگو است.

بعضى خواسته اند بگويند اين گروه نفرات اندكى از قوم فرعون و قبطيان بودند، مانند مؤ من آل فرعون، و همسر فرعون و مشاطه او و كنيزش، و ظاهرا دليل انتخاب اين نظر آن است كه بنى اسرائيل، بيشتر نفراتشان ايمان آوردند، و اين متناسب با تعبير (ذريه من قومه ) نيست، زيرا اين گروه كوچكى را مى رساند.

ولى بعضى ديگر معتقدند كه اين گروه از بنى اسرائيل بودند، و ضمير به موسى بر مى گردد، چرا كه قبل از آن نام موسى ذكر شده، و طبق قواعد ادبى ضمير بايد به او باز گردد.

شك نيست كه معنى دوم با ظاهر آيه موافقتر است، شاهد ديگرى كه آن را تاءييد مى كند آيه بعد است كه مى گويد: و قال موسى يا قوم... (موسى به گروه مؤ منان گفت اى قوم من...) يعنى مؤ منان را به عنوان قوم من خطاب مى كند.

تنها ايرادى كه ممكن است بر اين تفسير بماند، اين است كه تمام بنى اسرائيل به موسى ايمان آوردند نه گروه كوچكى.

ولى با توجه به يك نكته اين ايراد قابل دفع است، چرا كه مى دانيم در هر انقلابى نخستين گروهى كه به آن جذب مى شوند، جوانان هستند، گذشته از اينكه قلبهائى پاكتر و افكارى دست نخورده دارند، شور و جوشش انقلابى در آنها بيشتر است، به علاوه وابستگيهاى مادى كه بزرگسالان را به محافظه كارى و ملاحظات مختلف دعوت مى كند در آنها نيست، نه مال و ثروتى دارند كه از ضايع شدن آن بترسند، و نه پست و مقامى، كه از به خطر افتادنش وحشت كنند!

بنابراين طبيعى است كه اين گروه بسيار زود جلب و جذب به موسى بشوند، و تعبير (ذريه ) بسيار با اين معنى متناسب است.

به علاوه بزرگسالانى هم بعدا به اين گروه ملحق شدند به خاطر اينكه نقشى در جامعه آن روز نداشتند و ضعيف و نا توان بودند، اين تعبير - چنانكه از ابن عباس نقل شده - در مورد آنان چندان بعيد نيست، درست مثل اين است

كه وقتى افراد عادى و معمولى از دوستان خود را دعوت مى كنيم، مى گوئيم برو بچه ها دعوت داشتند، هر چند بزرگسال بوده باشند! و اگر اين تعبير را بعيد بدانيم احتمال اول به قوت خود باقى است.

علاوه بر اين ذريه گر چه معمولا به فرزندان اطلاق مى شود ولى از نظر ريشه لغوى - چنانكه (راغب ) در كتاب مفردات گفته: صغير و كبير هر دو را شامل مى گردد.

نكته ديگرى كه در اينجا بايد به آن توجه كرد اين است كه منظور از (فتنه ) كه از جمله ان يفتنهم استفاده مى شود، منحرف ساختن از دين و آئين موسى بر اثر تهديد و ارعاب و شكنجه بوده است و يا به معنى هر گونه توليد ناراحتى و درد سر اعم از دينى و غير دينى.

به هر حال موسى براى آرامش فكر و روح آنها با لحنى محبت آميز به آنان گفت: (اى قوم من اگر شما به خدا ايمان آورده ايد، و در گفتار خود و ايمان و اسلام خود صادقيد، بايد بر او توكل و تكيه كنيد) از امواج و طوفان بلا نهراسيد، چرا كه ايمان از توكل جدا نيست( و قال موسى يا قوم ان كنتم آمنتم بالله فعليه توكلوا ان كنتم مسلمين ) .

حقيقت (توكل ) واگذارى كار به ديگرى و انتخاب او به وكالت است.

مفهوم توكل اين نيست كه انسان دست از تلاش و كوشش بردارد، و به گوشه انزوا بخزد و بگويد تكيه گاه من خدا است، بلكه مفهوم آن اين است كه هرگاه نهايت تلاش و كوشش خود را به كار زد و نتوانست مشكل را حل كند و موانع را از سر راه خود كنار زند، وحشتى به خود راه ندهد، و با اتكاء به لطف پروردگار و استمداد از ذات پاك و قدرت بى پايان او، ايستادگى به خرج دهد، و به جهاد پيگير خود همچنان ادامه دهد، حتى در جائى كه توانائى دارد نيز خود را بى نياز از لطف خدا نداند، چرا كه هر قدرتى هست بالاخره از ناحيه او است.

اين است مفهوم توكل كه از ايمان و اسلام نمى تواند جدا باشد، چرا كه يك فرد مؤ من و تسليم در برابر فرمان پروردگار، او را بر هر چيز قادر و توانا، و هر مشكلى را در برابر اراده او سهل و آسان مى داند، و به وعده هاى پيروزى او اعتقاد دارد.

اين مؤ منان راستين دعوت موسى را به توكل اجابت كردند، (و گفتند ما تنها بر خدا توكل داريم )( فقالوا على الله توكلنا ) .

سپس از ساحت مقدس خدا تقاضا كردند كه از شر دشمنان و وسوسه ها و فشارهاى آنان در امان باشند، و عرضه داشتند (پروردگارا ما را وسيله فتنه و تحت تاءثير و نفوذ ظالمان و ستمگران قرار مده )( ربنا لا تجعلنا فتنة للقوم الظالمين ) .

(پروردگارا ما را به رحمت خود از قوم بى ايمان رهائى بخش )( و نجنا برحمتك من القوم الكافرين ) .

جالب اينكه فرعون در آيه نخست از (مسرفين ) و در سومين آيه او و اطرافيانش به عنوان (ظالمين ) و در آخرين آيه به عنوان (كافرين ) توصيف شده اند.

اين تفاوت تعبيرها شايد به خاطر اين باشد كه انسان در مسير گناه و خطا نخست از (اسراف ) يعنى تجاوز از حدود و مرزها شروع مى كند، بعد بناى ستمكارى مى گذارد و سرانجام كارش به كفر و انكار منتهى مى گردد!

آيه (87) تا (89) و ترجمه

( و أوحينا إلى موسى و أخيه أن تبوأ لقومكما بمصر بيوتا و اجعلوا بيوتكم قبلة و أقيموا الصلوة و بشر المؤ منين ) (87)( و قال موسى ربنا إنك أتيت فرعون و ملا ه زينة و أمولا فى الحيوة الدنيا ربنا ليضلوا عن سبيلك ربنا اطمس على أمولهم و اشدد على قلوبهم فلا يؤ منوا حتى يروا العذاب الا ليم ) (88)( قال قد أجيبت دعوتكما فاستقيما و لا تتبعان سبيل الذين لا يعلمون ) (89)

ترجمه:

87 - و به موسى و برادرش وحى كرديم كه براى قوم خود خانه هائى در سرزمين مصر انتخاب كنيد، و خانه هايتان را مقابل يكديگر (و متمركز) قرار دهيد، و نماز را بر پا داريد، و به مؤ منان بشارت ده (كه سرانجام پيروز مى شوند).

88 - موسى گفت پروردگارا تو فرعون و اطرافيانش را زينت و اموالى (سرشار) در زندگى دنيا داده اى و نتيجه اش اين شده كه (بندگانت را) از راه تو گمراه مى سازند، پروردگارا! اموالشان را نابود كن و دلهايشان را سخت (و سنگين ) ساز، تا عذاب دردناك را نبينند ايمان نياورند.

89 - فرمود: دعاى شما پذيرفته شد، استقامت بخرج دهيد و از راه (و رسم ) كسانى كه نمى دانند تبعيت نكنيد

تفسير:

مرحله چهارم دوران سازندگى براى انقلاب

در اين آيات مرحله ديگرى از قيام و انقلاب بنى اسرائيل بر ضد فراعنه تشريح شد نخست اينكه خداوند مى فرمايد: (ما به موسى و برادرش وحى فرستاديم كه براى قوم خود خانه هائى در سرزمين مصر انتخاب كنيد)( و اوحينا الى موسى و اخيه ان تبوآ لقومكما بمصر بيوتا ) .

و مخصوصا (اين خانه ها را نزديك به يكديگر و مقابل هم بسازيد)( و اجعلوا بيوتكم قبلة ) .

سپس به خود سازى معنوى و روحانى بپردازيد (و نماز را بر پا داريد) و از اين طريق روان خود را پاك و قوى نمائيد( و اقيموا الصلوة ) .

و براى اينكه آثار ترس و وحشت از دل آنها بيرون رود، و قدرت روحى و انقلابى را بازيابند (به مؤ منان بشارت ده بشارت به پيروزى و لطف و رحمت خدا)( و بشر المؤ منين ) .

از مجموع اين آيه استفاده مى شود كه بنى اسرائيل در آن زمان به صورت گروهى پراكنده، شكست خورده، وابسته و طفيلى، و آلوده و ترسان بودند، نه خانه اى از خود داشتند و نه اجتماع و تمركزى، نه برنامه سازنده معنوى داشتند و نه شهامت و شجاعت لازم براى يك انقلاب كوبنده!

لذا موسى و برادرش هارون ماموريت يافتند كه براى بازسازى اجتماع بنى اسرائيل مخصوصا از نظر روحى برنامه اى را در چند ماده پياده كنند:

1 - نخست به امر خانه سازى و جدا كردن مسكن خويش از فرعونيان همت بگمارند، اين كار چند فايده داشت:

يكى اينكه آنها با مالك شدن مسكن در سرزمين مصر علاقه بيشترى به دفاع از خود و از آن آب و خاك پيدا مى كردند.

ديگر اينكه از زندگى طفيلى گرا در خانه هاى قبطيان به يك زندگى مستقل، منتقل مى شدند.

و ديگر اينكه اسرار كارها و نقشه هاى آنها به دست دشمنانشان نمى افتاد.

2 - خانه هايشان را مقابل يكديگر و نزديك به هم بسازند، زيرا قبله در اصل به معنى حالت تقابل مى باشد، و اطلاق كلمه قبله بر آنچه امروز معروف است در حقيقت معنى ثانوى براى اين كلمه است.

اين كار كمك مؤ ثرى به تمركز و اجتماع بنى اسرائيل مى كرد، و مى توانستند مسائل اجتماعى را بطور عمومى مورد بررسى قرار دهند، و به عنوان انجام مراسم مذهبى دور هم جمع شوند و براى آزادى خويش نقشه هاى لازم را طرح نمايند.

3 - توجه به عبادت و مخصوصا نماز كه انسان را از بندگى بندگان جدا، و به خالق همه قدرتها پيوند مى دهد، قلب و روح او را از آلودگى گناه مى شويد و حس اتكاى به نفس را در آنان زنده مى كند و با تكيه بر قدرت پروردگار، روح تازه اى به كالبد انسان مى دمد.

4 - به موسى به عنوان يك رهبر دستور مى دهد كه دست در درون زواياى روح بنى اسرائيل بيفكند و زباله هاى ترس و وحشت را كه يادگار ساليان دراز بردگى و ذلت بوده است بيرون بكشد، و از طريق (بشارت دادن به مؤ منان ) به فتح و پيروزى نهائى و لطف و رحمت پروردگار اراده آنها را قوى و شهامت و شجاعت را در آنها پرورش دهد.

جالب اينكه بنى اسرائيل از فرزندان يعقوبند و گروهى از آنها طبعا از فرزندان يوسفند كه او و برادرانش ساليان دراز بر مصر حكومت داشتند و در آبادى و عمران اين سرزمين كوشيدند، اما بر اثر نافرمانى خدا و بى خبرى و اختلافات داخلى روزگارشان به چنين وضع رقت بارى رسيده بود، اين جامعه فرسوده مصيبت زده بايد نوسازى شود، و نقاط منفى خود را پاك كند، و به جاى آن خصائل روحى سازنده بنشاند تا عظمت گذشته را باز يابد.

سپس به يكى از علل طغيان فرعون و فرعونيان اشاره كرده و از زبان موسى چنين مى گويد: (پروردگارا تو فرعون و اطرافيانش را زينت و اموال در زندگى دنيا بخشيده اى )( و قال موسى ربنا انك آتيت فرعون و ملاه زينة و اموالا فى الحيوة الدنيا ) .

(اما سرانجام اين ثروت و تجملات و عاقبت كارش اين شده كه آنها بندگانت را از راه تو منحرف و گمراه مى سازند)( ربنا ليضلوا عن سبيلك ) .

(لام ) در (ليضلوا) به اصطلاح (لام عاقبت ) است، يعنى يك جمعيت ثروتمند اشرافى تجمل پرست، براى گمراه ساختن مردم از راه خدا خواه ناخواه كوشش خواهند كرد و پايان كارشان چيزى جز اين نخواهد بود، چرا كه دعوت پيامبران و برنامه هاى الهى مردم را بيدار و هشيار و متحد و متشكل مى سازد، و با اين حال مجال بر غارتگران و چپاولگران تنگ خواهد شد و روزگار بر آنها سياه، آنها نيز از خود واكنش نشان مى دهند و به مخالفت با پيامبران بر مى خيزند.

سپس موسى (عليها‌السلام ) از پيشگاه خدا تقاضا مى كند و مى گويد: (پروردگارا! اموال آنها را محو و بى اثر ساز) تا نتوانند از آن بهره گيرند( ربنا اطمس على اموالهم ) .

(طمس ) در لغت به معنى محو كردن و بى خاصيت نمودن چيزى است، و جالب اينكه در بعضى از روايات وارد شده كه پس از اين نفرين، اموال فرعونيان به صورت سفال و سنگ در آمد، شايد كنايه از اين باشد كه آنچنان بحران اقتصادى دامانشان را گرفت كه ارزش ثروتهايشان به كلى سقوط كرد، و همچون سفال بى قيمت شد!

بعد اضافه كرد:

(پروردگارا علاوه بر اين، قدرت تفكر و انديشه را نيز از آنان بگير)( و اشدد على قلوبهم ) .

چه اينكه با از دست دادن اين دو سرمايه، آماده زوال و نيستى خواهند شد و راه ما به سوى انقلاب و وارد كردن ضربه نهائى بر آنان باز مى گردد.

خداوندا! اگر من از تو درباره فرعونيان چنين مى خواهم نه به خاطر روح انتقام جوئى و كينه توزى است، بلكه به خاطر اين است كه آنها ديگر هيچگونه آمادگى براى ايمان ندارند (و تا عذاب اليم تو فرا نرسد ايمان نياورند)( فلا يؤ منوا حتى يروا العذاب الاليم ) .

البته پيداست كه ايمان بعد از مشاهده عذاب - چنانكه بزودى خواهد آمد - نيز براى آنها سودى نخواهد داشت.

خداوند به موسى و برادرش خطاب كرد كه اكنون كه شما آماده تربيت و سازندگى جمعيت بنى اسرائيل شده ايد، (دعايتان نسبت به دشمنانتان اجابت شد)( قال قد اجيبت دعوتكما ) .

(پس محكم در راه خود بايستيد و استقامت به خرج دهيد) و از انبوه مشكلات نهراسيد و در كار خود قاطع باشيد( فاستقيما ) .

و هرگز در برابر پيشنهادهاى افراد نادان و بى خبر تسليم نشويد (و از راه جاهلان نرويد) بلكه كاملا آگاهانه برنامه هاى انقلابى خود را ادامه دهيد( و لا تتبعان سبيل الذين لا يعلمون ) .