آيه (6) و ترجمه
(
و مـا مـن دابـة فـى الا رض إ لا عـلى الله رزقـهـا و يـعـلم مـسـتـقـرهـا و مـسـتـودعـهـا كل فى كتب مبين
)
(6)
ترجمه:
6 - هـيـچ جـنـبـنـده اى در زمـيـن نـيـسـت مـگـر ايـنـكـه روزى او بـر خـدا اسـت، او قـرارگـاه و محل نقل و انتقالش را مى داند، همه اينها در كتاب آشكارى (لوح محفوظ علم خداوند) ثبت است.
تفسير:
همه ميهمان اويند!
در آخـريـن آيـه اى كـه گـذشـت اشـاره اى به وسعت علم پروردگار و احاطه او به اسرار نـهان و آشكار شده بود، آيه مورد بحث در حقيقت دليلى براى آن محسوب مى شود، چرا كه از روزى دادن خـداونـد بـه همه موجودات سخن مى گويد، همان كارى كه بدون احاطه علمى كامل به همه جهان امكان پذير نيست!
نخست مى گويد: هيچ دابه اى در روى زمين نيست مگر اينكه رزق و روزى آن بر خدا است، و قـرارگـاه او را مـى دانـد، و از نـقـاطـى كـه از قـرارگـاهـش بـه آن منتقل مى شود (نيز) باخبر است و در هر جا باشد روزيش را به او مى رساند
(
و ما من دابة فى الارض الاعلى الله رزقها و يعلم مستقرها و مستودعها
)
.
تـمـام ايـن حـقـائق بـا هـمـه حدود و مرزهايش در كتاب مبين و لوح محفوظ علم خداوند ثبت است(
كل فى كتاب مبين
)
.
نكته ها:
براى فهم معنى آيه به چند نكته بايد توجه كرد:
1 - گـر چـه دابـة از مـاده دبيب به معنى آهسته راه رفتن، و قدمهاى كوتاه برداشتن است، ولى از نـظـر مـفـهـوم لغـوى هـر گـونـه جـنـبـنـده اى را شـامـل مى شود اما گاهى به خصوص اسب و يا هر حيوان سوارى اطلاق مى گردد، و روشن اسـت كـه در آيـه مـورد بـحـث تـمـام مـوجـودات زنـده و هـمـه جـنـبـنـدگـان را شامل است.
2 - رزق به معنى عطاء و بخشش مستمر است، و از آنجا كه روزى الهى عطاى مستمر او به موجودات است به آن رزق گفته مى شود.
ايـن نـكـتـه نـيـز لازم بـه تذكر است كه مفهوم آن تنها در نيازهاى مادى خلاصه نمى شود بلكه هر گونه عطاى مادى و معنوى را شامل مى گردد، لذا مى گوئيم:(
اللهم ارزقنى علما تاما
)
: خداوندا علم كامل به من روزى كن و يا مى گوئيم:(
اللهم ارزقنى الشهادة فى سبيلك
)
: خداوندا شهادت در راهت را نصيب من بگردان.
البـتـه در آيـه مـورد بـحث ممكن است نظر بيشتر روى ارزاق مادى بوده باشد، هر چند اراده مفهوم عام نيز چندان بعيد نيست.
3 - مـسـتـقر در اصل به معنى قرارگاه است، زيرا ريشه اين لغت از ماده قر (بر وزن حر) به معنى سرماى شديد مى باشد كه انسان و موجودات زنده را خانه نشين مى كند، به همين جهت به معنى سكون و توقف نيز آمده است.
مستودع و وديعه از يك ماده است، و در اصل به معنى رها كردن چيزى است، و از آنـجـا كـه امـور نـاپـايـدار رهـا مـى شـونـد، و بـه حـالت اول باز مى گردند، به هر امر ناپايدار، مستودع گفته مى شود، وديعه را نيز به خاطر اينكه سرانجام بايد محل خود را رها كند و به صاحب اصلى باز گردد وديعه گفته اند.
در حقيقت آيه فوق مى گويد: تصور نشود كه خداوند تنها به جنبندگانى كه در جايگاه اصـلى قـرار دارنـد روزى مـى بـخـشـد و بـه اصـطلاح سهميه آنها را در خانه هايشان مى آورنـد، بـلكـه هـر كـجـا بـاشـنـد و در هر وضع و شرائطى قرار گيرند، سهم آنها را از روزى به آنان مى بخشد چرا كه هم جايگاه اصلى آنان را مى داند و هم از تمام نقاطى كه بـه آن نـقـل و مـكـان مـى كـنـنـد بـاخـبـر اسـت. از حـيـوانـات غـول پـيـكـر دريائى گرفته تا جنبندگان بسيار كوچكى كه به زحمت به چشم ديده مى شوند هر يك مناسب حالشان آنچه را لازم دارند مقرر كرده است.
اين روزى به اندازه اى حساب شده و مناسب حال موجودات است كه از نظر كميت و كيفيت كاملا مـنـطـبـق بر خواسته ها و نيازهاى آنها است، حتى غذاى كودكى كه در رحم مادر است، هر ماه بـلكـه هـر روز، بـا مـاه و روز ديگر تفاوت دارد هر چند ظاهرا يكنوع خون بيشتر نيست، و نـيـز كودك در دوران شيرخوارگى با اينكه ظاهرا ماههاى پى در پى غذاى واحدى دارد، اما تركيب اين شير هر روز با روز ديگر متفاوت است!.
4 - كـتـاب مبين به معنى نوشته آشكار است و اشاره به مرحله اى از علم وسيع پروردگار مى باشد كه گاهى از آن تعبير به لوح محفوظ مى شود.
مـمكن است اين تعبير اشاره به اين باشد كه هيچكس نبايد براى به دست آوردن روزى خود كـمـتـريـن نـگرانى به خويش راه دهد، و تصور كند ممكن است در گرفتن سهم خويش، به اصـطـلاح، از قـلم بيفتد، چرا كه نام همگى در كتاب آشكارى ثبت است، كتابى كه همه را احصاء كرده و آشكارا بيان مى كند.
آيـا اگـر در يـك مـؤ سـسـه نـام تـمام كارمندان و كاركنان در دفترى به روشنى ثبت شده باشد احتمال از قلم افتادن كسى مى رود؟!
تقسيم ارزاق و تلاش براى زندگى
در مورد رزق بحثهاى مهمى است كه قسمتى از آن را در اينجا از نظر مى گذرانيم:
1 - رزق - هـمـانـگـونـه كـه گفتيم - در لغت بمعنى بخشش مستمر و متداوم است اعم از اينكه مـادى باشد يا معنوى، بنابراين هر گونه بهره اى را كه خداوند نصيب بندگان مى كند از مواد غذائى و مسكن و پوشاك، و يا علم و عقل و فهم و ايمان و اخلاص به همه اينها رزق گـفـتـه مـى شود، و آنها كه مفهوم اين كلمه را محدود به جنبه هاى مادى مى كنند، توجه به مـوارد اسـتـعـمـال آن دقـيـقـا نـدارنـد، قـرآن دربـاره شـهـيـدان راه حـق مـى گـويـد(
بـل احـيـاء عـنـد ربـهـم يـرزقـون
)
: آنـهـا زنـده اند و نزد پروردگارشان روزى مى برند (آل عمران - 169) روشن است كه روزى شهيدان، آن هم در جهان برزخ، نعمتهاى مادى نيست، بـلكـه هـمـان مـواهـب مـعـنـوى اسـت كـه حـتـى تـصـورش بـراى مـا در ايـن زنـدگـى مـادى مشكل است.
2 - مـسـاله تـامـيـن نـيـازمـنديهاى موجودات زنده - و به تعبير ديگر رزق و روزى آنها - از جـالبـتـريـن مـسـائلى اسـت كـه بـا گـذشـت زمـان و پيشرفت علم، پرده از روى اسرار آن برداشته مى شود، و صحنه هاى شگفت انگيز تازه اى از آن بوسيله علم فاش مى گردد.
در گـذشته همه دانشمندان در فكر بودند كه اگر در اعماق درياها موجودات زنده اى وجود داشـته باشد غذاى آنها از چه راهى تامين مى شود، زيرا ريشه اصلى غذاها به نباتات و گياهان باز مى گردد كه آن هم نيازمند به نور آفتاب است، و در اعماق بيش از 700 متر مطلقا نورى وجود ندارد و يك شب تاريك ابدى بر آن سايه افكنده است.
ولى بزودى روشن شد كه نور آفتاب، گياهان ذرهبينى را در سطح آب، و در بستر امواج پـرورش مـى دهـد، و هـنـگـامـى كـه مرحله تكاملى خود را پيمود، همچون ميوه رسيده اى، به اعـمـاق دريـا فـرو مـى رود، و سـفـره نـعـمت را براى موجودات زنده ژرفناى آب فراهم مى سازند.
از سوى ديگر بسيارند پرندگانى كه از ماهيان دريا تغذيه مى كنند حتى انواعى از شب پـره وجـود دارد، كـه در ظـلمـت شب همچون يك غواص ماهر به اعماق آب فرو مى رود و صيد خـود را كـه بـا امـواج مـخـصـوص رادار مـانندى كه از بينى آنها بيرون فرستاده مى شود شناسائى و نشانه گيرى كرده اند بيرون مى آورد.
روزى بـعـضـى از انـواع پـرندگان در لابلاى دندانهاى پاره اى از حيوانات عظيم الجثه دريـا نـهفته شده! اين حيوانات كه پس از تغذيه از حيوانات دريائى دندانهايشان احتياج بـه يـك خـلال طـبـيـعى: دارد به ساحل مى آيند، دهانشان را كه بى شباهت به غار كوچكى نـيـسـت بـاز نـگه مى دارند، آن گروه از پرندگان كه روزيشان در اينجا حواله شده است بـدون هـيـچگونه وحشت و اضطراب وارد اين غار مى شوند، و به جستجوى روزى خويش در لابـلاى دنـدانـهـاى حـيوان غول پيكر مى پردازند، هم شكمى از اين غذاى آماده از عزا در مى آورنـد، و هـم حيوان را از اين مواد مزاحم راحت مى سازند، و هنگامى كه برنامه هر دو پايان پـذيـرفت، و آنها به خارج پرواز كردند، حيوان با احساس آرامش دهان را به روى هم مى گذارد و به اعماق آب فرو مى رود!
طـرز روزى رسـاندن خداوند به موجودات مختلف، راستى حيرت انگيز است، از جنينى كه در شـكـم مـادر قرار گرفته و هيچكس بهيچوجه در آن ظلمتكده اسرار آميز به او دسترسى نـدارد، تـا حـشـرات گـونـاگونى كه در اعماق تاريك زمين و لانه هاى پرپيچ و خم و در لابـلاى درخـتان و بر فراز كوهها و در قعر دره ها زندگى دارند از ديدگاه علم او هرگز مـخـفـى و پـنهان نيستند، و همانگونه كه قرآن مى گويد خداوند، هم جايگاه و آدرس اصلى آنها را مى داند و هم محل سيار آنان را، و هر جا باشند روزى آنان را به آنان حواله مى كند.
جـالب ايـنـكـه در آيات فوق به هنگام بحث از روزى خواران تعبير به دابه و جنبنده شده است و اين اشاره لطيفى به مساله رابطه انرژى و حركت است، مى دانيم هر جا حركتى وجود دارد نيازمند به ماده انرژى زا است يعنى ماده اى كه منشا حركت گـردد، قـرآن نـيـز در آيـات مـورد بـحث مى گويد خدا به تمام موجودات متحرك روزى مى بخشد!
و اگر حركت را به معنى وسيعش تفسير كنيم گياهان را هم در بر مى گيرد، زيرا آنها نيز يـك حـركـت بـسـيـار دقـيـق و ظـريـف در مـسـيـر نـمـو دارنـد، بـه هـمـيـن دليل در فلسفه ما يكى از اقسام حركت را مساله نمو شمرده اند.
3 - آيـا روزى هـر كس از آغاز تا پايان عمر تعيين شده، و خواه ناخواه به او مى رسد؟ يا ايـنـكـه بـايـد بـه دنـبـال آن رفـت و بـه گـفـتـه شـاعـر شـرط عقل است جستن از درها!
بعضى از افراد سست و بى حال به اتكاء تعبيراتى همانند آيه فوق، يا رواياتى كه روزى را مقدر و معين معرفى مى كند فكر مى كنند لزومى ندارد كه انسان براى تهيه معاش زيـاد تـلاش كـنـد، چـرا كـه روزى مـقـدر اسـت و بـه هـر حال به انسان مى رسد، و هيچ دهان بازى بدون روزى نمى ماند!
اين چنين افراد نادان كه شناختشان درباره دين و مذهب فوق العاده سست و ضعيف است بهانه به دست دشمنان مى دهند كه مذهب عاملى است براى تخدير و ركود اقتصادى و خاموش كردن فـعـاليـتـهـاى مـثبت زندگى، و تن در دادن به انواع محروميتها، به عذر اينكه اگر فلان مـوهـبـت نـصـيـب من نشده حتما روزى من نبوده، اگر روزى من بود بدون چون و چرا به من مى رسيد و اين فرصت خوبى بدست استثمارگران مى دهد كه هر چه بيشتر خلقهاى محروم را بدوشند و آنها را از ابتدائى ترين وسائل زندگى محروم سازند.
در حـالى كـه مـخـتـصـر آشنائى به قرآن و احاديث اسلامى براى پى بردن به اين حقيقت كافى است كه اسلام پايه هر گونه بهره گيرى مادى و معنوى انسان را سعى و كـوشـش و تـلاش مـى شمرد تا آنجا كه در جمله شعارگونه قرآنى ليس للانسان الا ما سعى بهره انسان را منحصرا در كوشش و كارش قرار مى دهد.
پـيـشـوايان اسلامى براى اينكه سرمشقى به ديگران بدهند در بسيارى از مواقع كار مى كردند كارهائى سخت و توانفرسا.
پـيـامـبـران پـيـشـين نيز از اين قانون مستثنى نبودند، از چوپانى گرفته، تا خياطى، و زرهـبـافـى و كـشـاورزى، اگـر مفهوم تضمين روزى از طرف خدا، نشستن در خانه و انتظار رسـيـدن روزى بـاشـد، نـبـايـد پـيامبران و امامان كه از همه آشناتر به مفاهيم دينى هستند اينهمه براى روزى تلاش كنند.
بـنـابـرايـن مـا هـم مـى گـوئيـم روزى هـر كـس مـقـدر و ثـابـت اسـت، ولى در عـيـن حـال مـشـروط بـه تـلاش و كـوشـش مـى بـاشـد، و هـر گـاه ايـن شـرط حاصل نشود مشروط نيز از ميان خواهد رفت. اين درست به آن مى ماند كه مى گوئيم هر كس اجـلى دارد و مـقـدار مـعـينى از عمر مسلما مفهوم اين سخن آن نيست كه اگر انسان حتى دست به انـتـحـار و خـودكـشـى و يـا تـغـذيـه از مـواد زيـانـبـخـش بـزنـد تـا اجـل مـعـيـنـى زنـده مـى مـانـد، مـفـهـومـش ايـن اسـت كـه ايـن بـدن اسـتـعـداد بـقـاء تا يك مدت قـابـل مـلاحـظـه دارد امـا مـشـروط بـه ايـنـكـه اصول بهداشت را رعايت كند و از موارد خطر بپرهيزد، و آنچه سبب مرگ زودرس مى شود از خود دور كند.
نـكـتـه مـهـم اين است كه آيات و روايات مربوط به معين بودن روزى در واقع ترمزى است روى افكار مردم حريص و دنياپرست كه براى تامين زندگى به هر در مى زنند، و هر ظلم و جنايتى را مرتكب مى شوند، به گمان اينكه اگر چنين نكنند زندگيشان تامين نمى شود.
آيات قرآن و احاديث اسلامى به اين گونه افراد هشدار مى دهد كه بيهوده دست و پا نكنند، و از طـريـق نـامـعـقـول و نامشروع براى تهيه روزى تلاش ننمايند، همين اندازه كه آنها در طريق مشروع گام بگذارند و تلاش و كوشش كنند مطمئن باشند خداوند از اين راه همه نيازمنديهاى آنها را تامين مى كند.
خدائى كه آنها را در ظلمتكده رحم فراموش نكرد.
خـدائى كـه بـه هـنـگـام طفوليت كه توانائى بر تغذيه از مواد غذائى اين جهان نداشتند روزيشان را قبل از تولد به پستان مادر مهربان حواله كرد.
خـدائى كـه بـه هـنـگـام پـايـان دوران شـيـرخـوارگـى در آن حـال كـه نـاتـوان بـودنـد، روزيشان را به دست پدر پر مهرى داد كه صبح تا شام جان بكند و خوشحال باشد كه براى تهيه غذاى فرزندانم زحمت مى كشم.
آرى ايـن خـدا چـگـونه ممكن است به هنگامى كه انسان بزرگ مى شود و توانائى و قدرت بـه هـر گـونـه كـار و فـعـاليـت پـيـدا مـى كـنـد او را فـرامـوش نـمـايـد، آيـا عـقـل و ايـمان اجازه مى دهد كه انسان در چنين حالى به گمان اينكه ممكن است روزيش فراهم نشود در وادى گناه و ظلم و ستم و تجاوز به حقوق ديگران گام بگذارد و حريصانه به غصب حق مستضعفان پردازد.
البـتـه نـمـى تـوان انـكـار كـرد كـه بـعـضـى از روزيـهـاسـت چـه انـسـان بـه دنبال آن برود، يا نرود، به سراغ او مى آيند.
آيا مى توان انكار كرد كه نور آفتاب بدون تلاش ما به خانه ما مى تابد و يا باران و هـوا بـدون كـوشـش و فـعـاليـت بـه سـراغ مـا مـى شـتـابـد؟ آيـا مـى تـوان انكار كرد كه عقل و هوش و استعدادى كه از روز نخست در وجود ما ذخيره شده به تلاش ما نبوده است!؟
ولى ايـنـگـونـه مـواهـب بـه اصطلاح باد آورده و يا به تعبير صحيحتر مواهبى كه بدون تـلاش، بـه لطـف خـدا، بـه مـا رسيده اگر با تلاش و كوشش خود از آن بطور صحيحى نگهدارى نكنيم آنها نيز از دست ما خواهد رفت، و يا بى اثر مى ماند.
حـديـث مـعروفى كه از على (عليهاالسلام
) نقل شده كه فرمود: و اعلم يا بنى! ان الرزق رزقان رزق تطلبه و رزق يطلبك: بدان فرزندم، روزى دو گونه است، يـك نوع آن همان روزيهائى است كه تو بايد به جستجويش برخيزى، و گونه ديگرش روزيـهـائى اسـت كـه آن در جـسـتـجوى تو است و به سراغ تو مى آيد نيز اشاره به همين حقيقت است.
ايـن را نـيـز نـمـى تـوان انـكـار كـرد كـه در پـاره اى از مـوارد انـسـان بـه دنـبـال چـيـزى نمى رود، ولى بر اثر يك سلسله تصادفها، موهبتى نصيب او مى شود، اين حـوادث گـر چه در نظر ما تصادف است اما در واقع و از نظر سازمان آفرينش حسابى در آن مـى بـاشـد، بـدون شـك حساب اين گونه روزيها از روزيهائى كه در پرتو تلاش و كوشش بدست مى آيند جدا است، و حديث بالا ممكن است اشاره به اينها نيز باشد.
ولى به هر حال نكته اساسى اين است كه تمام تعليمات اسلامى به ما مى گويد براى تـامـيـن زنـدگـى بـهـتر چه مادى و چه معنوى بايد تلاش بيشتر كرد، و فرار از كار به گمان مقسوم بودن روزى غلط است.
4 - در آيـات مـورد بـحث تنها اشاره به مساله رزق و روزى شده، در حالى كه در چند آيه بـعـد، آنـجـا كـه سـخـن از بـنـدگـان توبه كار و باايمان مى گويد اشاره به متاع حسن (بهره بردارى و تمتع شايسته ) شده است.
مقابله اين دو با يكديگر اين مطلب را به ما مى فهماند كه براى همه جنبندگان: انسانها، حـشـرات، درنـدگان، نيكان و بدان، همگى بهره اى از روزى است، ولى متاع حسن و مواهب شايسته و ارزنده تنها مخصوص انسانهاى با ايمانى است كه خود را با آب توبه از هر گونه گناه و آلودگى شستشو داده اند، و نعمتهاى خدا را در مسير اطاعت فرمانش بكار مى گيرند نه در طريق هوا و هوسهاى سركش!.