اسلام در یک نگاه

اسلام در یک نگاه0%

اسلام در یک نگاه نویسنده:
گروه: مجموعه عقایدی

اسلام در یک نگاه

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: آية الله مکارم شيرازي
گروه: مشاهدات: 4149
دانلود: 2458

توضیحات:

اسلام در یک نگاه
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 57 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 4149 / دانلود: 2458
اندازه اندازه اندازه
اسلام در یک نگاه

اسلام در یک نگاه

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

اسلام در یک نگاه

‏نویسنده: مکارم شیرازی ؛ حامدی.

چند یادآوری لازم‌

در این مقدمه کوتاه توجه شما خواننده عزیز را به چند موضوع جلب می‌کنم:

1- ما مسلمانیم ولی آیا می‌توان تنها با نام «مسلمان» افتخار کرد و مسلمان بود یا این‌که اسلام بیش از هر چیز «آگاهی» و سپس «عمل» است:

آگاهی بر جهان بینی خاصی که برای اصلاح مسیر فکری و عملی انسان‌ها بپا خواسته، و دستورالعمل‌های نوین و حساب شده‌ای در کنار یک مکتب فکری به جهانیان عرضه کرده است.

آگاهی بر یک سلسله اصول اعتقادی و یک سلسله دستورات زنده عملی.

ولی متأسفانه بسیاری از مردم تنها به خاطر این‌که در دامان پدر و مادر مسلمان دیده به جهان گشوده‌اند، و یا بحکم این‌که در یک کشور اسلامی متولّد شده‌اند، و یا بهنگام انتخاب مذهب نام اسلام را زودتر شناخته‌اند و به آن دل بسته‌اند، خود را مسلمان می‌دانند.

بدیهی است مسلمان واقعی هرگز نمی‌تواند به اینها قناعت کند، زیرا اسلام چیزی نیست که از راه «وراثت» از پدران و مادران به فرزندان

اسلام در یک نگاه، ص: 8

انتقال یابد، همچنین یک «مسأله نژادی و جغرافیایی» نیست که این عوامل برای پیدایش آنها کافی باشد، بلکه اسلام یک مکتب مبتنی بر «آگاهی و عمل» است. آگاهی بر جهان‌بینی و اصول اعتقادی خاص و عمل به دستورات نوین و حساب شده‌ای برای اصلاح مسیر فکری و عملی انسان‌ها، که در قالب یک مکتب فکری به جهانیان عرضه کرده است.

مسلمان واقعی باید حدّاقل، اطّلاعات قانع کننده‌ای از تعلیمات اسلام در اصول و فروع داشته باشد تا بتواند در برابر دو سؤال:

الف) اسلام چیست و چه ارمغانی برای بشر آورده است؟

ب) برای چه اسلام را پذیرفته است؟

پاسخ قانع کننده‌ای- هرچند فشرده و ساده باشد- ارائه داده و پس از آگاهی بر این اصول و تعلیمات، آنها را در زندگی فردی و اجتماعی خود بکار برد (عمل).

2- چون هدف از تألیف این کتاب، ارائه طرح نسبتاً جامعی از اصول اساسی تعلیمات اسلام بوده طبعاً مباحث آن بسیار فشرده مطرح شده است. در حقیقت این کتاب عصاره‌ای از کتاب‌های متعدّدی است که در رشته‌های عقاید و فقه اسلام نوشته شده است.

بحث‌هایی که در کتب مشروح اسلام در طیّ فصول متعدّدی مطرح شده، گاهی در این کتاب طی چند فراز یا چند خط آورده‌ایم ولی با این حال سعی شده روح علمی بحث در قالب عبارات حساب شده روشنی حفظ گردد.

3- کوشش به عمل آمده که در طرح اصول عقاید اسلامی همه بحث‌ها مستدل باشد و هیچ موضوعی بدون دلیل ذکر نشود و در طرح

اسلام در یک نگاه، ص: 9

فروع و احکام تا آن‌جا که ممکن بوده است اشاره به فلسفه تربیتی و اجتماعی آنها شده است تا خواننده را با بینش بیشتر به انجام آنها تشویق کند.

4- در طرح بحث‌های کتاب با این‌که از متون اسلامی (از آیات و احادیث پیشوایان) استفاده فراوان شده از ذکر عبارات عربی آنها (برای احتراز از سنگینی بحث) جز در موارد خاصی دور شده و از سخنان دانشمندان غربی تنها در چند مورد از مباحث نخستین استفاده گردیده است.

امیدواریم این کتاب روشنی تازه‌ای بر افکار نسل جوان برومند و با هدف مادر مباحث اسلامی بیفکند و همچون مدخلی برای بحث‌های گسترده‌تر و اصولی‌تر مورد استفاده آنها قرار گیرد، و بتوانند اسلام را بعنوان یک مکتب بزرگ و خلّاق انسانی بشناسند و بیش از پیش به آن عشق بورزند و در راه آن فداکاری کنند؛ و برای تشکیل جامعه‌ای آباد، سالم و پر تحرّک از آن الهام بگیرند. «1»

قم- ناصر مکارم شیرازی

اسلام در یک نگاه، ص: 11

بخش اوّل: دین‌

اشاره

1 نقش دین در زندگی انسانها

اشاره

برای پی بردن به نقش دین در زندگی قبلًا باید تعریف و ماهیت دین روشن گردد، و بطور خلاصه آن را می‌توان چنین تعریف کرد:

«دین» یک نهضت همه جانبه، برای اصلاح فکر و عقیده، و پرورش اصول عالی اخلاق انسانی، و حسن روابط افراد اجتماع، و حذف هرگونه تبعیض ناروا، در پرتو ایمان بخدا و احساس مسؤولیت درونی است.

با توجه به این تعریف علل نیاز ما به دین و تعلیمات دینی آشکار می‌گردد؛ اما بگونه‌ای گسترده‌تر می‌توان گفت علل نیاز ما به دین از چند نظر است:

1- پشتوانه‌ای برای اصول اخلاق‌

مذهب پشتوانه‌ای برای اصول اخلاق انسانی همچون عدالت؛ امانت، درستکاری؛ برادری؛ مساوات؛ حق‌شناسی، گذشت، فداکاری،

اسلام در یک نگاه، ص: 14

کمک به نیازمندان؛ و دیگر صفات عالی انسان است؛ همان اصولی که بدون آنها نه تنها زندگی ما نظم و آرامش خود را از دست می‌دهد بلکه به یک میدان جنگ تبدیل می‌گردد، البتّه ممکن است این اصول اخلاقی و اجتماعی را بدون مذهب هم پیدا کرد ولی مسلّماً بدون «یک اعتقاد راسخ دینی» این مفاهیم نه تنها اصالت خود را از دست می‌دهند، بلکه بصورت یک سلسله «تذکرات غیر لازم الاجرا» در می‌آیند، چه این‌که اصول اخلاقی منهای مذهب مانند نصایح یک دوست صمیمی خواهد بود که در عمل به آن و عدم عمل به آن کاملًا مختاریم.

از طرفی این صفات- قبل از هر چیز- بر اساس یک سلسله کیفیات درون ذاتی و عقیده‌ای استوارند، و طبعاً از قلمرو و نفوذ قوانین معمولی بیرون هستند.

بنابراین ایمان به علم و قدرت لایزالی که از درون و بیرون انسان بطور یکسان آگاه است و بر آن نظارت می‌کند، می‌تواند ریشه نهال‌های اخلاقی را در درون جان انسان پرورش دهد، و افراد را بطور خود کار به «درستی»، «و انجام وظیفه» و هنگام لزوم «گذشت» و «فداکاری» و «ایثار» وادارد.

همان‌طوری که «ویل دورانت» فیلسوف و مورخ معروف در کتاب «لذّات فلسفه» می‌گوید: «بدون ضمانت مذهب اخلاق یک حسابگری بیش نیست»، و بدون آن احساس تکلیف از میان می‌رود.«1»

2- تکیه‌گاه برای مبارزه با حوادث سخت زندگی‌

مذهب تکیه‌گاه مؤثری برای مبارزه با حوادث سخت زندگی و پیشگیری از واکنش‌های نامطلوب یأس و نومیدی است که به هنگام برخورد با مشکلات و بن بست‌های زندگی دست می‌دهد.

یک فرد مذهبی با ایمان راسخ به خدا که مبدأ بی‌پایان علم و قدرت است؛ و با اتکاءِ و استمداد از لطف و یاری او، در برابر هیچ مشکلی خود را تنها و ضعیف و ناتوان نمی‌بیند، چرا تنها ببیند با این‌که تحت حمایت کسی قرار دارد که بر هر چیز قاهر و قادر است.

و با ایمان به این‌که هر بن بست و مشکلی با حمایت بی دریغی که او از بندگانش دارد حل شدنی است، هرگونه عوامل «یأس و نومیدی» را از خود دور می‌سازد.

به همین دلیل کمتر موردی می‌توان پیدا کرد که یک فرد مذهبی گرفتار عکس‌العمل‌های حاد یأس مانند «انتحار و خود کشی، هیجان‌های عصبی؛ بیماری‌های روانی» که واکنش ناامیدی و احساس شکست قطعی هستند؛ شده باشد.

قرآن مجید می‌گوید: بدانید دوستان خدا هرگز نمی‌ترسند و از هیچ چیز اندوهگین نمی‌گردند.«1»

امام صادقعليه‌السلام می‌فرماید: یک آدم با ایمان هرگز خودکشی و انتحار نمی‌کند.

بنابراین «ایمان مذهبی» از یک سو «عامل تحرک و جنبش» و از سوی

اسلام در یک نگاه، ص: 16

دیگر «عامل بازدارنده»؛ در برابر اثرات منفی درگیری‌ها و پیکارهای انسان با حوادث سخت زندگی است.

«برتراند راسل» می‌گوید: «در آلمان پس از سقوط نازی‌ها خطر اغتشاش فکری و ایدئولوژیکی بوجود آمد، ولی شکی نیست که مذهب یکی از بزرگترین عوامل بازگشت به ثبات در این کشور بوده است».«1»

«رفتار بشر که از اتکای به دین برخوردار نیست دچار هرج و مرج اپیکوری خاصی می‌شود، و حیاتی که پایه تسلی از ایمان و عقیده ندارد، همچون باری سنگین و غیر قابل تحمل خواهد بود.»«2» و به این ترتیب زندگی بدون مذهب میدانی است برای اغتشاش فکری و باری است غیر قابل تحمل.

3- مبارزه با خلاء ایدئولوژیکی‌

از آن‌جا که انسان نمی‌تواند «خلأ فکری» را برای مدتی طولانی تحمل کند اگر فضای فکر او با عقاید و تعلیمات صحیح پر نشود گرایش او به مکتب‌های غلط و ارزش‌های کاذب حتمی است، و در چنین حالتی هرگونه عقیده خرافی، و احیاناً ویرانگر می‌تواند فضای روح او را بدون برخورد با مانعی پر کند و برای همیشه رسوبات مزاحمی در اعماق مغز او باقی گذارد.

گرایش انسان به «بت پرستی، انسان پرستی، خرافات گوناگون؛ اعتقاد به

اسلام در یک نگاه، ص: 17

تأثیر یک سلسله موهومات در سر نوشت خود» که حتی در حالات بعضی از دانشمندان جهان دیده می‌شود، همه ناشی از همین «خلأ روحی» است، مذهب خلأ ایدئولوژیکی و فکری انسان را به تعلیمات صحیح خود پر می‌کند و از گرایش به بیهودگی‌ها و موهومات باز می‌دارد.

بنابراین مذهب اگر بصورت صحیحی تفهیم گردد عامل مهمی برای مبارزه با خرافات است؛ و البتّه در غیر این صورت خود عاملی برای گسترش آن خواهد بود.

4- کمک به پیشرفت علم و دانش‌

دین با تعلیمات صحیح و استوارش می‌تواند عامل مؤثری برای پیشرفت‌های علمی باشد، (دقت کنید) زیرا از یکسو: اساس دین بر آزادی اراده و این‌که هرکس در گرو عمل خویش است گذارده شده است.«1»

و از سوی دیگر: ایمان مذهبی می‌گوید: نظام جهان هستی از علم و دانش بی‌پایانی سرچشمه گرفته، و بسان کتاب بسیار عظیمی است که با خامه دانشمندی- با دانشی بی‌پایان- نگاشته شده است، بنابراین هر صفحه بلکه هر خط و کلمه این کتاب بزرگ آفرینش محتوی حقیقت برجسته‌ای است، و در خورد هرگونه مطالعه و دقت.

این طرز جهان بینی کمک غیر قابل انکاری به تفکر و اندیشه مداوم و پی گیر در سازمان آفرینش، و در نتیجه کمک به پیشرفت علوم و دانش‌های انسانی می‌کند.

اسلام در یک نگاه، ص: 18

به عکس اگر ما جهان را صرفاً مولود عوامل فاقد عقل و دانش- یعنی عوامل طبیعی- بدانیم و معتقد به مبدأ علم و دانش در جهان هستی نباشیم، چه دلیلی دارد که برای کشف اسرار آن تلاش و کوشش کنیم.

اصولًا جهانی که نتیجه فعالیت چنان دستگاهی باشد لزومی ندارد که حساب شده یا اسرارآمیز باشد.

ضربه‌ای که این نوع «جهان بینی» به پیشرفت علوم و دانش‌های انسان می‌زند ناگفته روشن است، و این همان چیزی است که فیلسوف دانشمند معاصر «آلبرت اینشتاین» در گفتار معروفش درباره «علت» توجه متفکران و مکتشفان بزرگ به مذهب می‌گوید:

«به سختی می‌توان در میان مغزهای متفکّر جهان کسی را یافت که دارای یک نوع احساس مذهبی مخصوص به خود نباشد، این مذهب با مذهب یک شخص عادی فرق دارد

این مذهب به صورت «تحیری شعف‌انگیز» از نظام عجیب و دقیق کاینات است که گاه گاه پرده از روی اسراری بر می‌دارد که در مقایسه با آن تمام تلاش‌ها و تفکرات منظم انسانی انعکاسی ضعیف و نا قابل بیش نیست.

این احساس چراغ راه کاوش‌ها و زندگی اوست، و در برابر افتخارات و پیروزی‌هایی که نصیب وی می‌شود او را از بنده‌های گران «خودخواهی و تفاخر» بدور می‌دارد».«1»

و در جای دیگر اضافه می‌کند:

اسلام در یک نگاه، ص: 19

«آیا چه الزام و اعتقادی از نظام جهان هستی و چه اشتیاق عجیبی «کپلر» و «نیوتن» را نیرو می‌بخشید که سال‌ها در تنهایی و سکوت محض برای توضیح دادن و از پیچیدگی در آوردن جاذبه و نظام فلکی رنج ببرند؟!

آری آن چیزی که به فداکاران و جانبازان قرون، علی رغم شکست‌ها و ناکامی‌های ظاهری، توان می‌دهد که بار دیگر بر پای خیزند و جهاد کنند همین احساس مذهبی مخصوص است».«1»

و بگفته دانشمند شیمیدان معاصر «آبر نتای»«2»

: «علوم برای تکمیل خود باید عقیده به خدا را جزو اصول مسلّم خود بشمارند».«3»

و به این ترتیب یک فرد مذهبی- با استفاده از تعلیمات صحیح مذهب- بیش از هرکس می‌تواند به کاوش جهان هستی و کشف اسرار و قوانین آن بپردازد.

5- مبارزه با تبعیضات‌

دین با هرگونه اختلافی که براساس اختلاف رنگ‌ها؛ نژادها؛ و طبقات اجتماعی باشد مبارزه می‌کند؛ چه این‌که: مذهب همه انسان‌ها را بندگان خدا؛ و همه جا را کشور خدا، و همه را بطور یکسان مشمول لطف و محبّت او می‌داند؛ و همه را یک واحد معرفی می‌کند.

تعلیمات اسلام با صراحت می‌گوید تنها امتیازی که می‌تواند انسانی بر انسان دیگر داشته باشد امتیازی است که نه بر پایه خون و نژاد و

اسلام در یک نگاه، ص: 20

زبان، و طبقات باشد بلکه امتیازی است که از درون ذات و روح و فکر انسان می‌جوشد، امتیازی است که از تقوا و پرهیزکاری، پاکی و درستی؛ و دیگر صفات عالی انسان و درون ذاتی سرچشمه می‌گیرد.

«ای مردم ما شما را از یک پدر و مادر آفریدیم (بنابراین خون و نژاد همه یکی است) و شما را به گروه‌ها و قبیله‌ها تقسیم کردیم تا یکدیگر را (با این تفاوت‌های جسمی) بشناسید (ولی اینها ملاک افتخار شما نیست) گرامی‌ترین شما آن‌کس است که پرهیز کارترین باشد»«1» و با این ترتیب نقش مذهب در جهانی که هنوز مسأله «رنگ و پوست» بدن تا چه رسد به مسأله طبقات در آن حل نشده کاملًا روشن می‌گردد.

البتّه انکار نمی‌توان کرد که هرگونه تفکر و اعتقاد مذهبی نمی‌تواند سرچشمه این آثار باشد بلکه این تفکر و اعتقاد، همانند هرگونه نهضت فکری دیگر، نیاز به رهبری صحیح دارد؛ و در صورت عدم رهبری صحیح «سر از خرافه پرستی؛ رهبانیت؛ فرار از زندگی مثبت؛ و گرایش‌های منفی نیمه عرفانی که نمونه آن هم اکنون بر اثر خستگی از زندگی ماشینی در غرب دیده می‌شود. در می‌آید»؛ و تنها در این حالت است که بر اثر عدم معرفی صحیح، مذهب به صورت یک عامل بازدارنده محسوب می‌گردد نه پیشرو.

***

اسلام در یک نگاه، ص: 21

2 ریشه‌های حس مذهبی‌

اشاره

سابقه آشنایی انسان با مذاهب چنان زیاد است که سراسر تاریخ زندگی بشر را در بر گرفته، و تا اعماق دوران قبل از تاریخ هم پیش می‌رود.

قرآن مجید دین را یک فطرت و آفرینش الهی معرفی می‌کند که از نخست با سرشت انسان توأم بوده‌است «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا» «1»

تحقیقات جامعه شناسان، و محققان تاریخ نیز نشان می‌دهد که «معبد و پرستشگاه» به صورت ساده؛ یا وسیع و پیچیده، جزیی از زندگی انسان‌ها را تشکیل می‌داده و مذهب در اشکال مختلفش با تاریخ آنها آمیخته بوده است.

«ویل دورانت» مورّخ معروف معاصر پس از آن‌که بحث نسبتاً مشروحی پیرامون «بی خدایی نزد پاره‌ای از ملل» ذکر کرده، چنین می‌نویسد:

اسلام در یک نگاه، ص: 22

«با وجود اینها مطالبی که ذکر کردیم جزو حالات نادر است «و این اعتقاد کهن که «دین» نمودی است که عموم افراد بشر را شامل می‌شود با حقیقت موافق است»؛ این قضیّه در نظر شخص فیلسوف یکی از قضایای اساسی تاریخ و روانشناسی به شمار می‌رود».

سپس اضافه می‌کند:

«دین از قدیم الایّام همواره با تاریخ بشر همراه بوده است و تقوایی است که به هیچ وجه از دل انسان زدوده نمی‌شود».«1»

این سوابق کهن، از نظر روانشناسان دلیل روشنی بر اصالت «حسّ مذهبی» در میان احساسات و غرایز انسانی محسوب می‌گردد.

«تانگی دو کنتن» می‌گوید: «حسّ دینی یکی از عناصر اوّلیه، ثابت و طبیعی روح انسانی است».«2»

بدیهی است در آن زمان که سطح افکار انسانها کوتاه و دانش و علوم، پیشرفت قابل ملاحظه‌ای نکرده بود، این احساس درونی (حسّ دینی) به گونه‌ای باور نکردنی با خرافات آمیخته شد ولی به تدریج با پیشرفت علوم از یک سو، و تعلیمات و تلاش‌های پی‌گیر پیامبران الهی از سوی دیگر این حس از لوث خرافات پاک شده و اصالت وخلوص خود را باز یافت.

امواج ضدّ مذهبی در قرون اخیر

با این حال حق داریم تعجب کنیم که چرا در قرون اخیر-

اسلام در یک نگاه، ص: 23

مخصوصاً از قرن 16 میلادی به بعد- موج شدیدی بر ضدّ مذهب در کشورهای غربی آشکار شد، و بسیاری از روشنفکران غربی به سرعت از کلیسا فاصله گرفتند، و آنها که می‌خواستند نسبت به مذهب وفادار بمانند به پاره‌ای از مذاهب شرق و یا نوعی عرفان منهای مذهب روی آورده؛ و جمع کثیری به «ماتریالیسم» و مکاتب مشابه آن گرویدند.

عدّه‌ای آشکارا به پیکار در برابر کلیسا دست زدند، و عدّه‌ای نیز به همان وضع مذهبی سابق خود وفادار ماندند.

بررسی ریشه‌های این موضوع نشان می‌دهد که این پدیده با توجه به شرایط خاصّ محیط اروپا غیر منتظره نبود «به عبارت روشنتر»: عوامل جنبش‌های ضدّ مذهبی و گرایش‌های ماتریالیستی اروپا را، باید در ژست خاصّ کلیسا و چهره‌ای که در برابر رنسانس، و پیشرفت روز افزون دانشمندان علوم طبیعی در زمینه‌های مختلف جهان‌شناسی و کشف اسرار طبیعت به خود گرفته بود؛ جستجو کرد.

هنگامی که کلیسای قرون وسطی (مخصوصاً در قرن‌های 13 تا 15) به مبارزه با علم برخاست، و دامنه این مبارزه را حتّی به قرون 16 و 17 نیز کشاند، و جنبش‌های علمی را از طریق تشکیل «انگیز یسیون» و محکمه تفتیش عقاید سرکوب کرده، فرمان محکومیّت علم را صادر نمود و گالیله را به پای میز محاکمه کشانده و وادار به توبه از اعتقاد به حرکت زمین کرد، واکنش دانشمندان در برابر چنین تعلیماتی در برداشت.«1»

اسلام در یک نگاه، ص: 24

آنها بر سر دو راهی «علم» و «دین» (البتّه دین به آن صورتی که در آن محیط و زمان معرّفی شده بود) به طور قطع علم را انتخاب کردند زیرا که پایه‌های آن را شخصاً با مشاهده و آزمایش محکم کرده بودند.

اشتباه در محاسبه و مقایسه همه ادیان با وضع خاصّ کلیسای قرون وسطی، سبب شد که بعضی از دانشمندان به مبارزه با همه ادیان برخواسته و همه مذاهب را رسماً نفی کنند و حتّی اصلی را بعنوان «عدم سازگاری دین و علم» ابداع نمایند!.

ولی مطالعه در وضع نهضت علمی اسلام که از همان قرن نخستین آغاز شد، و در قرن دوّم و سوّم هجری بارور گردید، نشان می‌دهد که محیطهای اسلامی رنگ دیگری داشت، چرا که این نهضت به زودی موجب پیدایش دانشمندانی، چون «حسن بن هیثم» فیزیکدان معروف اسلامی و «جابر بن حیان» که غربی‌ها به او «پدر علم شیمی» نام داده‌اند، وده‌ها تن مانند آنها شد، تا آنجا که کتابهای آنان، دانشمندانی همچون «راجزر بیکن» و «جان کپلر» و «لئوناردوا» را تحت تأثیر خود قرارداد، و جالب این‌که همه این علم آفرینی‌ها در قرون وسطی و مقارنِ مبارزه شدید کلیسا با رنسانس و پرچمداران نهضت علمی جدید روی داد.

البتّه نباید فراموش کرد که سهم دانشمندان و متفکرّان ایران در نهضت علمی اسلام بیش از دیگران بود جنبش اسلام- به اعتراف همه مورّخان شرق و غرب که در پیرامون تمدّن اسلامی بحث کرده‌اند- یک جنبش علمی وسیع را در جهان برانگیخت، که اثر آن در رنسانس و نهضت علمی اروپا به خوبی مشهود است.

بنابراین عواملی که برای فاصله گرفتن روشنفکران از مذهب در

اسلام در یک نگاه، ص: 25

غرب وجود داشت، نه تنها در اسلام وجود ندارد، بلکه عواملی درست در جهت مخالف آن دیده می‌شود.

کوتاه سخن این که:

«نهضت اسلامی» پیوند خاصّی با «نهضت‌های علمی» جهان داشت، و به همین دلیل سرچشمه «پیدایش دانش و علوم فراوانی» شد، در عین حال نمی‌توان انکار کرد که پاره‌ای از مشاجرات و اختلافات میان ملل اسلامی- که از قرن پنجم هجری به بعد شدّت یافت- کوته بینی‌ها، «عدم درک صحیح تعلیمات اسلام»، گرایش به جمود، و عدم توجّه به روح زمان، سبب عقب ماندگی بسیاری از کشورهای اسلامی گردید.

از طرف دیگر عدم معرّفی اسلام به معنای واقعی به «نسل جوان» نیز این مشکل را پیچیده‌تر ساخته و به تدریج نقش سازنده اسلام در زمینه‌های مختلف تمدّن بشری کاهش یافت، تا آنجا که جمعی از جوانان چنین تصوّر کرده‌اند که گویا مسلمانان همیشه به همین صورت کنونی بوده‌اند.

ولی به طور قطع با زنده کردن این تعلیمات و معرّفی صحیح آن به خصوص به طبقه جوان، دوباره روح نهضت علمی نخستین در مسلمانان زنده خواهد شد.

اسلام در یک نگاه، ص: 27

3 دین در برابر مکاتب فلسفی‌

دین در تمام اشکال خود، هر نوع «ماتریالیسم و مادّیگری» را که جهان هستی را مجموعه‌ای از تصادف‌ها و حوادث حساب نشده و بی هدف معرفی می‌کند، محکوم می‌سازد، خواه ماتریالیسم در صورت ساده خود باشد، یا در لباس «ماتریالیسم دیالیک تیک» که پایه مارکسیسم و کمونیسم را تشکیل می‌دهد.

مذهب در محکوم ساختن ماتریالیسم بر یک سلسله اصول کاملًا منطقی تکیه می‌کند، زیرا:

1- تفسیری که مکاتب مادّی (ماتریالیسم) برای نظم جهان هستی ارائه می‌دهند، غیر علمی است، چون علم در همه کاوشهای خود از یک سلسله نظامهای دقیق و حساب شده، سخن می‌گوید که تفسیر آن با تصادفات و رویدادهای اتفّاقی بدون نقشه و برنامه حساب شده امکان‌پذیر نیست.

علم می‌گوید: سازنده این دستگاه، بزرگترین فیزیکدان و شیمیدان، آگاه‌ترین طبیب و بهترین انسان شناس و عالم طبیعی بوده، زیرا همه

اسلام در یک نگاه، ص: 28

این قوانین را در کار خود پیش بینی کرده و از آن اطّلاع کامل داشته است، در حالی که حوادث و رویدادهای طبیعی چنین آگاهی و اطلاعی را ندارد.

2- مکاتب مادی «اصل جبر» را به عنوان یک اصل اساسی پذیرفته‌اند، و همه چیز حتی اعمال و حرکات انسان را معلول یک سلسله علل جبری می‌دانند، از این رو، همه تلاشها و کوششهای انسان در نظر آنها همانند حرکت چرخ‌های ماشین خواهد بود؛ بنابراین پذیرش این اصل با قبول هرگونه مسؤولیّت اجتماعی و اخلاقی و انسانی مخالف است. در حالی که مذاهب با پذیرفتن اصل «تکلیف و مسؤولیت» آزادی اراده انسان را در عمل، شالوده تعلیمات خود قرار داده‌اند.

ضربه‌ای که قبول این اصل، بر پایه احساس مسؤولیت، لزوم انجام وظیفه و تحرّک و جنبش، می‌زند و تأثیر مستقیمی که در توسعه جنایات و تجاوزات دارد قابل انکار نیست؛ زیرا افراد منحرف به عنوان این که «جبر محیط و زمان، و طرز تربیت»، آنها را به این اعمال وادار کرده، در واقع خود را بیگناه و بدون مسؤولیّت معرفی می‌کنند، در حالی که قبول اصل آزادیِ اراده و اختیار، می‌تواند این آثار سوءِ را خنثی کند.

3- مکاتب مادی با قبول «حاکمیّت مادّه» بر همه شؤون زندگی انسانها، و انحصار ارزش در ارزش‌های مادی، در عمل ارزش‌های اخلاقی را متزلزل ساخته، و تنها منافع مادّی را، بر روابط اجتماعی و بین‌المللی حاکم می‌دانند. اثر این طرز تفکّر ناگفته آشکار است، چرا که بدون التزام به اصولی همچون نوع دوستی، اغماض، فداکاری؛ صمیمیّت و محبّت، هیچگاه مشکلات در سطح جهانی حل نشده، و این اصول با حاکمیّت منحصر به فرد مادّه سازگار نخواهد شد.

اسلام در یک نگاه، ص: 29

4 مذهب و آزادی‌های فردی‌

بعضی تصوّر می‌کنند که مذهب آزادی انسان را محدود کرده و از رسیدن به پاره‌ای از خواسته‌های خود باز می‌دارد؛ در حالی که هدفِ دستورات مذهبی، جلوگیری از آزادی‌های منطقی نیست بلکه هدف آن، جلوگیری از به هدر رفتن نیروها و سرمایه‌های انسانی در راه‌های نادرست و بی‌ارزش است. مثلًا اگر مذهب از نوشابه‌های الکلی، قمار و بی‌بند و باری جنسی جلوگیری می‌کند، برای تأمین سلامت روح و جسم افراد، و نظم اجتماع است.

این کنترل اخلاقی همان روح آزادی به معنای واقعی است؛ زیرا آزادی چیزی جز این نیست که انسان بتواند از سرمایه‌های وجود خود در مسیر تکامل فرد و اجتماع بهره برداری کند، «آزادی هرگز به معنای هدر دادن نیروهای خدا داد در راه هوسرانی و بی‌بند و باری نیست».

دین از هرگونه آزادی انسان که او را به سوی تکامل در جنبه‌های

اسلام در یک نگاه، ص: 30

مختلف پیش ببرد حمایت می‌کند، و همان‌طور که گفتیم آزادی به معنای صحیح هم چیزی جز این نیست، و غیر آن بی‌بند و باری خواهد بود. به همین دلیل؛ دین انسان را در استفاده صحیح از مواهب حیات، پوشیدن انواع لباس‌های معقول، بهره گرفتن از غذاهای خوب، لذّات و تفریحات سالم، و خلاصه هرگونه بهره‌برداری مفید از وسایل زندگی آزاد گذاشته و هرگز انسان را به ترک آن دعوت نمی‌کند، قرآن مجید می‌فرماید:

«قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللَّهِ الَّتِی أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَ الطَّیِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ؛ بگو چه کسی زینت‌ها و ارزاق پاکیزه را که خداوند برای بندگانش فراهم ساخته حرام کرده است».«1»

بعلاوه مذهب ما دستور می‌دهد که ضرورت‌های زمان خود را هیچگاه فراموش نکرده «و از آخرین وسایل روز و تکنیک و صنعت آگاه باشیم».

پیشوای اسلام امام صادقعليه‌السلام می‌فرماید: «العالِمُ بِزَمانِهِ لاتَهْجِمُ عَلَیهِ اللَوابِس؛ کسی که از زمان خود و نیازمندی‌های آن آگاه است هیچگاه مورد هجوم غافلگیرانه حوادث تاریک واقع نمی‌شود».«2»

دین به ما می‌گوید: از افکار و آداب و سنن نوین آنچه مفید و شایسته است انتخاب کرده، و آنچه نادرست و غلط است دور بریزیم، و هرگز تسلیم دنباله‌روی‌های بی‌قید و شرط، و تقلیدهای کورکورانه که با استقلال روح و شرافت انسان سازگار نیست، نشویم.

اسلام در یک نگاه، ص: 31

قرآن مجید می‌فرماید:«فَبَشِّرْ عِبَادِ* الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ احْسَنَهُ أُوْلَئکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَ اولئِکَ هُمْ اولُوا الأَلْبَابِ ؛ به بندگان من بشارت ده، آنها که همه سخنان را می‌شنوند و سپس از بهترین آنها پیروی می‌کنند، هدایت یافتگان و صاحبان عقل و خردند».«1»

اسلام در یک نگاه، ص: 33

بخش دوّم: اصول اصلی اسلام‌

اشاره

1 خداشناسی‌

اشاره

مقدّمه: هیچ اختلافی میان متفکّران بشر نیست که این جهان دارای یک علّت نخستین است که هستی او از خود اوست، منتها فلاسفه مادّی، علّت نخستین را «مادّه» و فلاسفه الهی علّت را «خدا» می‌دانند.

قبول علّت نخستین (علّت ازلی) به این دلیل است که سلسله علل و معلول جهان نمی‌تواند تا بی‌نهایت پیش رود، بنابراین به نقطه‌ای خواهیم رسید که علّتِ اصلی است و معلولِ چیز دیگری نمی‌باشد، و به عبارت دیگر هستی او، از درون ذات اوست و طبعاً همیشه بوده و خواهد بود. این همان است که در فلسفه به عنوان بطلان «تسلسل» از آن یاد می‌شود؛ یعنی محال است سلسله علل تا بی‌نهایت ادامه پیدا کند. و دلیل بطلان آن هم روشن است، زیرا هر معلولی سراپا نیاز و احتیاج است، و بدون علّت خود «هیچ» است.

آیا اگر بی‌نهایت «نیاز و احتیاج» را کنار هم بگذاریم، مبدّل به

اسلام در یک نگاه، ص: 36

«بی‌نیازی» خواهد شد؟ آیا اگر بی‌نهایت «هیچ» را روی هم بگذاریم چیزی خواهد شد؟ آیا اگر بی نهایت «صفر» را کنار هم بچینیم، تبدیل به عدد می‌شود!؟ بنابراین سلسله علّت و معلول تا متّکی به یک علّت ازلی و اصلی نباشد به وجود نمی‌آید.

نتیجه این‌که، عقیده به وجود یک علّت ازلی و نخستین قدر مشترک میان مکتب الهیّون و ماتریالیستهاست، و تنها اختلاف این دو مکتب در این است که آیا علّت نخستین دارای «عقل و علم و خرد» است و یا فاقد اینهاست، مادّی‌ها منکر وجود عقل و خرد در علّت نخستین هستند و آن را مادّه فاقد این امور معرفی می‌کنند، در حالی خدا پرستان مبدأ اوّلی جهان را دارای علم، و حکمت و خردی بی‌پایان می‌دانند.