راههای خداشناسی
برای شناخت خدا راههای متعدّدی وجود دارد که در اینجا به چند نمونه از آنها اشاره میکنیم:
راه اوّل: مطالعه نظام آفرینش
نخستین راه خداشناسی مطالعه در نظام هستی است، بدین منظور باید به موجودات و نمودهای مختلف جهان نگاه کرده و ببینیم، آیا در چهره موجودات، آثار عقل و خردِ علّت نخستین دیده میشود یا آثار نبود آن؟
آیا ساختمان چشم انسان و طرز قرار گرفتن عدسی چشم، و شبکیّه، و پردههای مختلف آن، گواهی نمیدهد که سازنده چشم، از «قوانین
اسلام در یک نگاه، ص: 37
فیزیکی مربوط به انعکاس نور، عدسیها و آیینهها» کاملًا آگاهی داشته است؟! «آیا ترکیب خون انسان» از فلزّات و شبه فلزات کاملًا متنوع، با نسبتهای حساب شده که کمترین تغییری در آن باعث بهم خوردن همه نظامات حیاتی خواهد شد، روشنگر این حقیقت نیست که سازنده آن از «ترکیبات شیمیایی و خواصّ هریک از فلزّات و شبه فلزّات» کاملًا آگاه بوده است؟! و آیا ساختمان سلّولهای انسان، حیوان و گیاه با آن وضع پیچیده و اسرارآمیز و در عین حال ظریف و دقیق، گویای این واقعیّت نیست که به دست عاملی صورت گرفته که از همه قوانین مربوط به «فیزیولوژی انسانی، حیوانی و گیاهی» مطلّع بوده است؟!
«آیا منظومه شمسی» و نسبتهای خاصّی که در میان حجم، فاصله و سرعتِ حرکت هریک از سیّارات این منظومه وجود دارد نشان نمیدهد که بوجود آورنده این دستگاه از تمام جزئیّات «قانون جاذبه» و اثر حرکت دورانی در ایجاد «نیروی فرار از مرکز» و مانند آن با خبر بوده است؟!
بنابراین در هریک از موجودات این جهان، از کوچکترین ذرّات یعنی اتم گرفته، تا بزرگترین کهکشانها؛ نظم و دقّت حیرتانگیزی بکار رفته که گواه زنده اطلاع و آگاهی مبدأ نخستین از همه این قوانین و نظامات است.
چگونه میتوان باور کرد که ما با آگاهی بر علوم و دانشهای انسانی که چیزی جز آگاهی بر گوشهای از اسرار و قوانین و نظامات جهان نیست، عالم و دانشمند شویم؛ ولی مبدأ نخستین که بوجود آورنده همه آنهاست، علم و دانشی نداشته است باشد؟!
اسلام در یک نگاه، ص: 38
چگونه میتوان باور کرد که میلیونها دانشمند که باید افکار خود را در طول هزاران سال متراکم ساخته تا دانش طب و جراحی تکامل یافته و کسی همچون «دکتر بارنارد» بتواند قلب انسانی را به انسان دیگری پیوند زند همگی دانشمند و عالم باشند ولی پیوند زننده نخستین قلب، و از آن بالاتر سازنده قلب؛ مبدئی فاقد علم و خرد باشد؟!
کوتاه سخن این که، اگر در توجیه پیوند قلبی که به وسیله دکتر بار نارد و تیم پزشکی «گرت شور» انجام شد، گفته شود که این پیوند معلول هیچ علم و دانشی نبود، بلکه آنها بدون مطالعه، دست به چنین کاری زدند، و تصادفاً این جراحّی حیرتانگیز به وسیله آنها انجام شد، و پیوند مزبور صورت گرفت، این تفسیر را هیچکس نمیپذیرد، پس چگونه تفسیر پیدایش جهان با عظمت و حساب شده هستی از طریق تصادفات، حوادث اتّفاقی و علل فاقد هدف و نقشه که به مراتب از آن غیر منطقیتر است را میتوان پذیرفت؟! «بنابراین تفسیر مادّیها درباره پیدایش جهان و موجودات گوناگون آن، یک تفسیر غیر علمی» است.
به این ترتیب هریک از کتب علوم طبیعی ما از قبیل فیزیک، شیمی، بیولوژی، فیزیولوژی، تشریح طب، حیوانشناسی، گیاهشناسی، و مانند آنها میتواند به عنوان یک «کتاب خداشناسی» مورد استفاده قرار گیرد، چرا که، همه درباره اسرار و قوانین و نظامات شگرف آفرینش بحث میکنند که تفسیر صحیح و منطقی آنها جز با قبول اصل «خداشناسی» امکانپذیر نیست و این همان راهی است که قرآن مجید در بیشتر استدلالات توحیدی خود پیموده است.
بگفته دانشمند معروف فلکی و پایهگذار نجوم جدید:
اسلام در یک نگاه، ص: 39
«هرچه آگاهی ما بر خلقت و عظمت آسمانها بیشتر باشد دینداری ما عمیقتر است». «1»
به این ترتیب پیوند نزدیکی میان «پیشرفت علوم» و «ایمان به خدا» وجود دارد؛ یعنی هر قدر دامنه علوم گستردهتر شود، ریشههای ایمان به یک مبدأ علم و قدرت در دلها محکمتر خواهد شد.
به گفته دانشمند زیست شناس معاصر و رییس آکادمی علوم فلوریدا «آلبرت وینچستر» «2»:
«هر کشف تازهای که در دنیای علم به وقوع میپیوندد صدها مرتبه بر استواری ایمان ما میافزاید، و وسوسههای نهانی را که کم و بیش در باطن معتقدان ما وجود دارد از بین میبرد و جای آن را به افکار عالی خداشناسی و توحید میبخشد».
راه دوّم: حرکت و تکامل از یک سو علم به ما میگوید: مادّه بیجان، میل دارد اگر ساکن است همواره به ساکن بماند، و اگر متحرّک است مسیر خود را همچنان دنبال کند، مگر اینکه یک عامل خارجی سکون اوّل، و حرکت دوّم را به هم بزند، مثلًا اگر سنگی در گوشهای از فضا ساکن باشد بدون تأثیر نیروی خارجی، متحرّک نمیشود، و اگر متحرّک باشد، بدون تأثیر عامل بیرونی از حرکت باز نمیایستد.
اسلام در یک نگاه، ص: 40
و از سوی دیگر علم به ما میگوید: مواد تشکیل دهنده جهان با گذشت زمان بسمت تجزیه، انحلال و تبدیل به شکلهای سادهتر، میرود، موادّ آلی به موادّ سادهتر تبدیل شده، عناصر و اتمها- اگر به حال خود بمانند- تجزیه شده و ستارگان فروزان رو به خاموشی میروند. پس در درون مادّه بیجانِ جهان، عاملی که آن را به سوی تکامل بشکاند دیده نمیشود، بلکه جهان خود به خود رو به فساد و تجزیه و متلاشی شدن میرود. در نتیجه باید قبول کرد که «تکامل و حیات» از خارج جهان مادّه، سرچشمه گرفته است، زیرا در درون مادّه بیجان، تمایلی به این موضوع دیده نمیشود، و چون در درون آن چنین کششی وجود ندارد، از بیرون ذات آن فراهم شده است.
یکی از فلاسفه میگوید:
«آیا میتوانید درباره آن کشش حیاتی که از آمیب ساده تا وجود انسانی همچون اینشتاین و ادیسون و آناتول فرانس کشیده شده، فکر کنید، بیآنکه دنیا را در کسوت خدایی ببینید»
معنای این سخن این است که تفسیر این کشش حیاتی و میل به تکامل بدون یک تفسیر الهی ممکن نیست.
راه سوّم: حدوث جهانهستی علم به ما میگوید: انرژیهای موجود در جهان طبق اصل دوّم «ترمو دینامیک»، رو به خنثی شدن و یکنواختی پیش میروند، و روزی فرا
اسلام در یک نگاه، ص: 41
میرسد که همه یکسان و خنثی میشوند و حالت بی تفاوتی در سراسر جهان پدیدار میگردد؛ درست مانند ظروف بهم پیوسته مایعات که به هنگام تفاوت سطوح، شاهد حرکت و جنبش در آنها هستیم، امّا این وضع برای همیشه ادامه پیدا نمیکند، و دیر یا زود، وقتی که همه سطوح یکسان شدند، همه چیز خاموش، آرام و بی حرکت خواهد گردید.
طبق این اصل پیدایش جهان حتماً تاریخی دارد و اگر ازلی بود مدّتها قبل به حالت یکنواختی دچار شده، و همه چیز خنثی و هر حرکتی خاموش میشد.
بنابراین باید قبول کنیم که جهان مادّه حادث است نمیتواند ازلی باشد.
اکنون این سخن پیش میآید که حدوث نخستین، و بر هم خوردن بیتفاوتی روز اوّل، که مبدأ پیدایش این همه نمودها شده چه بوده است؟ «انفجار نخستین» و یا به عبارت دیگر انفجاری که در اتمهای یکنواخت مادّه اولّی روی داده از چه عاملی سرچشمه گرفته؟ این انفجار در حالت «بیتفاوت کامل» چگونه ممکن است خود به خود بوجود آمده باشد؟!
پس باید اعتراف کرد که عاملی از خارج، سرچشمه به هم خوردن بیتفاوتی نخستین، و ایجاد موج، در عالم یکنواخت مادّه بیجان و سپس پیدایش انرژیها و نمودهای مختلف جهان شده است، و مادّه تنها نمیتواند عامل پیدایش نمودهای این جهان باشد. بلکه به یک عامل ما فوق طبیعی نیاز دارد که ما نامش را «خدا» میگذاریم.
اسلام در یک نگاه، ص: 42
دلایل سه گانه فوق که- یکی از طریق مطالعه «نظام جهان هستی» و دیگری از طریق «حرکت و تکامل»؛ و سوّمی از طریق «حدوث جهان هستی»- برای اثبات وجود خدا ذکر شد، هریک موضوع کتابهای مشروحیاست که توسط فلاسفه الهی و خداشناس تألیف شده، و آنچه ما در بالا آوردیم خلاصه و چکیده آنهاست.