تفسیر نمونه جلد ۱۰

تفسیر نمونه0%

تفسیر نمونه نویسنده:
گروه: شرح و تفسیر قرآن

تفسیر نمونه

نویسنده: آية الله مکارم شيرازي
گروه:

مشاهدات: 21373
دانلود: 2568


توضیحات:

جلد 1 جلد 2 جلد 3 جلد 4 جلد 5 جلد 6 جلد 7 جلد 8 جلد 9 جلد 10 جلد 11 جلد 12 جلد 13 جلد 14 جلد 15 جلد 16 جلد 17 جلد 18 جلد 19 جلد 20 جلد 21 جلد 22
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 47 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 21373 / دانلود: 2568
اندازه اندازه اندازه
تفسیر نمونه

تفسیر نمونه جلد 10

نویسنده:
فارسی

آيه (42) تا (45) و ترجمه

( و لا تحسبن الله غفلا عما يعمل الظلمون انما يؤ خرهم ليوم تشخص فيه الابصر ) (42)( مهطعين مقنعى روسهم لا يرتد اليهم طرفهم و افدتهم هواء ) (43)( و انذر الناس يوم ياتيهم العذاب فيقول الذين ظلموا ربنا اخرنا الى أ جل قريب نجب دعوتك و نتبع الرسل اولم تكونوا اقسمتم من قبل ما لكم من زوال ) (44)

( و سكنتم فى مسكن الذين ظلموا انفسهم و تبين لكم كيف فعلنا بهم و ضربنا لكم الامثال ) (45)

ترجمه:

42 - و گمان مبر كه خدا از كارهاى ظالمان غافل است (نه، بلكه كيفر) آنها را تاخير انداخته براى روزى كه چشمها در آن (از ترس و وحشت ) از حركت باز مى ايستد.

43 - گردنها برافراشته، سر به آسمان كرده، حتى پلك چشمهايشان بى حركت مى ماند (چرا كه به هر طرف نگاه كنند نشانه هاى عذاب آشكار است ) و (لذا) دلهايشان به كلى (فرو مى ريزد و) خالى مى گردد!.

44 - و مردم را از روزى كه عذاب الهى به سراغشان مى آيد بترسان، آن روز كه ظالمان مى گويند پروردگارا مدت كوتاهى ما را مهلت ده، تا دعوت تو را بپذيريم، و از پيامبران پيروى كنيم (اما به زودى اين پاسخ را مى شنوند كه ) مگر قبلا شما سوگند ياد نكرده بوديد كه زوال و فنائى براى شما نيست؟!

45 - (شماها نبوديد كه ) در منازل (و كاخهاى ) كسانى كه به خويشتن ستم كردند سكنى گزيديد؟ و براى شما آشكار شد چگونه با آنها رفتار كرديم، و براى شما مثلها (از سرگذشت پيشينيان ) زديم (باز هم بيدار نشديد).

تفسير:

روزى كه چشمها از حركت باز مى ايستد!

از آنجا كه در آيات گذشته سخن از (يوم الحساب ) به ميان آمد، به همين مناسبت آيات مورد بحث وضع ظالمان و ستمگران را در آن روز مجسم مى سازد، تجسمى تكان دهنده و بيدارگر، ضمنا با بيان اين بخش از مسائل معاد، بخشهاى توحيدى گذشته تكميل مى گردد.

نخست با لحنى تهديد آميز (تهديدى نسبت به ظالمان و ستمگران ) چنين آغاز مى كند: اى پيامبر! مبادا گمان كنى كه خداوند از كار ظالمان و ستمگران غافل است( و لا تحسبن الله غافلا عما يعمل الظالمون ) .

اين سخن در حقيقت پاسخى است به سؤ ال كسانى كه مى گويند اگر اين عالم خدائى دارد، خدائى عادل و دادگر، پس چرا ظالمان را به حال خود رها كرده است؟ آيا از حال آنها غافل است و يا مى داند و قدرت جلوگيرى ندارد؟! قرآن در برابر اين سؤ ال مى گويد، خدا هرگز غافل نيست، اگر به فوريت آنها را مجازات نمى كند به خاطر آن است كه اين جهان ميدان و محل آزمايش و پرورش ‍ انسانهاست، و اين هدف بدون آزادى ممكن نيست، ولى بالاخره روزى حساب آنها را خواهد رسيد.

سپس مى گويد: خدا مجازات آنها را به روزى مى اندازد كه در آن روز، چشمها از شدت ترس و وحشت از حركت مى ايستند و به يك نقطه دوخته شده، بى حركت مى مانند( انما يؤ خرهم ليوم تشخص فيه الابصار ) .

مجازاتهاى آن روز آنقدر وحشتناك است كه اين ستمگران، از شدت هول گردنهاى خود را برافراشته، سر به آسمان بلند كرده، و حتى پلكهاى چشمهاشان بى حركت مى ماند و دلهايشان از شدت نگرانى و پريشانى به كلى تهى مى شود( مهطعين مقنعى روسهم لا يرتد اليهم طرفهم و افئدتهم هواء ) .

(تشخص ) از ماده (شخوص ) به معنى از حركت افتادن چشم و به نقطه خيره شدن است.

(مهطعين ) از ماده (اهطاع ) به معنى (گردنكشيدن ) است، و بعضى آن را به معنى (سرعت گرفتن ) بعضى به معنى (نگاه كردن با ذلت و خشوع ) دانسته اند، ولى با توجه به جمله هاى ديگر آيه همان معنى اول مناسبتر به نظر مى رسد.

(مقنعى ) از ماده اقناع به معنى سر به آسمان كشيدن است.

جمله (لا يرتد اليهم طرفهم ) مفهومش اين است كه پلكهاى چشمهاى آنها از هول و وحشت به هم نمى خورد، گوئى همانند چشم مردگان از كار افتاده است!

جمله (افئدتهم هواء) به معنى تهى شدن دلهاى آنها است، درست همانند آنچه در زبان فارسى ميگوئيم فلانكس خبر وحشتناكى به من داد و يك مرتبه دلم تهى شد، و يا قلبم فرو ريخت، در واقع آنها آنچنان دستپاچه مى شوند كه همه چيز را فراموش مى كنند، حتى خودشان را، گوئى تمام معلومات از دل و جان آنها به بيرون فرار كرده، و هر گونه قوت و قدرت را از دست داده اند.

بيان اين پنج صفت: خيره شدن چشمها، كشيدن گردنها، بلند كردن سرها، از حركت افتادن پلك چشمها، و فراموش كردن همه فكرها، ترسيم بسيار گويائى است از هول و وحشت فوق العاده شديدى كه در آن روز به ظالمان دست مى دهد، همانها كه هميشه با نگاههاى مغرورانه و متكبرانه خويش همه چيز را به باد استهزاء مى گرفتند، آن روز آنچنان بيچاره مى شوند كه حتى توانائى بستن پلك چشمها را از دست مى دهند.

براى نديدن آن منظرههاى هولناك فقط چشمها را خيره خيره به آسمان مى دوزند، چرا كه به هر طرف نگاه كنند، منظره وحشتناكى در برابر چشم آنها است.

آنها كه خود را عقل كل مى پنداشتند و ديگران را بيخرد مى انگاشتند، آنچنان عقل و هوش خود را از دست مى دهند كه نگاهشان نگاه ديوانگان است بلكه مردگان است، نگاهى خشك، بى تفاوت، بى حركت و پر از ترس و وحشت!.

براستى قرآن هنگامى كه مى خواهد منظرهاى را مجسم نمايد در كوتاهترين عبارت كاملترين ترسيمها را مى كند كه نمونه آن آيه كوتاه بالا است.

سپس براى اينكه تصور نشود مجازاتهاى الهى به گروه خاصى مربوط است به عنوان يك دستور كلى به پيامبرش مى فرمايد: همه مردم را از روزى كه عذاب دردناك پروردگار به سراغ بدكاران مى آيد انذار كن، هنگامى كه ظالمان نتائج وحشتناك اعمال خود را مى بينند، پشيمان مى شوند و به فكر جبران مى افتند و عرض مى كنند: پروردگارا ما را مدت كوتاه ديگرى مهلت ده( و انذر الناس يوم ياتيهم العذاب فيقول الذين ظلموا ربنا اخرنا الى اجل قريب ) .

تا از اين مهلت كوتاه استفاده كرده، دعوت تو را اجابت نمائيم و از پيامبرانت پيروى كنيم( نجب دعوتك و نتبع الرسل ) .

اما فورا دست رد بر سينه آنها گذارده مى شود و به آنها اين پيام تكان دهنده را مى دهند: چنين چيزى محال است، دوران عمل پايان گرفت آيا شماها نبوديد كه در گذشته سوگند ياد مى كرديد، هرگز زوال و فنائى براى حيات قدرت شما نيست( اولم تكونوا اقسمتم من قبل ما لكم من زوال ) .

شما همانها نبوديد كه در كاخها و منازل و مساكن كسانى كه به خويشتن ستم كرده بودند سكونت جستيد( و سكنتم فى مساكن الذين ظلموا انفسهم ) .

و براى شما اين واقعيت به خوبى آشكار شده بود كه ما بر سر آنها چه آورديم( و تبين لكم كيف فعلنا بهم ) .

و براى شما آنقدر مثالهاى تكان دهنده از حالات امتهاى پيشين ذكر كرديم( و ضربنا لكم الامثال ) .

اما هيچيك از اين درسهاى عبرت در شما مؤ ثر نيفتاد و همچنان به اعمال ننگين و ظلم و ستم خويش ادامه داديد، و اكنون كه در چنگال كيفر الهى گرفتار شده ايد تقاضاى تمديد مدت و ادامه مهلت مى كنيد، كدام تمديد؟ و كدام مهلت؟ هر چه بود پايان يافت!

نكته ها:

1 - چرا مخاطب در اينجا پيامبر است؟

شك نيست كه پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) هرگز تصور نمى كند كه خداوند از كار ظالمان غافل است، ولى با اين حال در آيات فوق روى سخن به پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) مى باشد، و مى گويد مبادا گمان كنى خداوند از اعمال ستمگران غافل است.

اين در حقيقت از قبيل رساندن پيام به طور غير مستقيم به ديگران است كه يكى از فنون فصاحت مى باشد كه گاهى فردى را مخاطب مى سازند ولى منظور ديگرى يا ديگران هستند.

به علاوه اين تعبير اصولا كنايه از تهديد است، همانگونه كه گاه حتى به شخص مقصر ميگوئيم فكر نكن تقصيراتت را فراموش كردم يعنى به موقع خود حسابت را ميرسم!

و به هر حال اساس زندگى اين جهان بر اين است كه به همه افراد به حد كافى مهلت داده شود تا آنچه در درون دارند بيرون بريزند و ميدان آزمايش تكامل به حد كافى وسعت يابد تا عذر و بهانه اى براى كسى نماند، و امكان بازگشت و اصلاح و جبران به همه داده شود، و مهلت گنهكاران بخاطر همين است.

2 - يوم ياتيهم العذاب چه روزى است؟

در آيات فوق خوانديم كه پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) مامور مى شود مردم را از آن روزى كه عذاب الهى به سراغشان مى آيد انذار كند.

در اينكه منظور از اين روز كدام روز است، مفسران سه احتمال داده اند.

نخست اينكه روز قيامت و رستاخيز است.

دوم اينكه روز فرا رسيدن مرگ است كه مقدمه مجازاتهاى الهى به سراغ ظالمان از همان روز مى آيد.

سوم اينكه منظور روز نزول پاره اى از بلاها و مجازاتهاى دنيوى است، همانند عذابهائى كه بر قوم لوط و قوم عاد و ثمود و قوم نوح و فرعونيان نازل گرديد كه در ميان طوفان و امواج خروشان دريا، يا در زمين لرزه ها يا بوسيله تندبادهاى سخت و ويرانگر از ميان رفتند.

گر چه بسيارى از مفسران احتمال اول را ترجيح داده اند، ولى جمله هائى كه به دنبال آن آمده است به خوبى احتمال سوم را تقويت مى كند، و نشان مى دهد كه منظور مجازاتهاى نابود كننده دنيوى است، چرا كه به دنبال اين جمله مى خوانيم: ستمگران با مشاهده آثار عذاب، مى گويند پروردگارا مهلت كوتاهى براى جبران به ما بده.

تعبير به (اخرنا) (ما را به تاخير انداز) قرينه روشنى است بر تقاضاى ادامه حيات در دنيا، و اگر اين سخن را در قيامت به هنگام مشاهده آثار عذاب مى گفتند، بايد بگويند: خداوندا ما را به دنيا باز گردان، همانگونه كه در آيه 27 سوره انعام مى خوانيم:( و لو ترى اذ وقفوا على النار فقالوا يا ليتنا نرد و لا نكذب بايات ربنا و نكون من المؤ منين ) . اگر حال آنها را در آن هنگام كه در برابر آتش ايستادهاند ببينى كه مى گويند اى كاش بار ديگر (به دنيا) باز مى گشتيم و آيات پروردگارمان را تكذيب نمى كرديم و از مؤ منان مى شديم (به حالشان تاسف خواهى خورد).

كه بلا فاصله در آيه بعد از آن پاسخ آنها را چنين مى گويد( ... و لو ردوا لعادوا لما نهوا عنه و انهم لكاذبون ) : اگر باز هم بر گردند به همان اعمالى كه از آن نهى شده بودند، مشغول مى شوند: آنها دروغ مى گويند.

در اينجا اين سؤ ال پيش مى آيد كه اگر اين آيه انذار به عذاب دنيا است، و در آيه قبل( لا تحسبن الله غافلا... ) انذار به عذاب آخرت شده چگونه با يكديگر سازگار مى باشد، با اينكه كلمه انما دليل بر اين است كه تنها مجازاتشان در قيامت خواهد بود نه در اين دنيا.

اما با توجه به يك نكته پاسخ اين سؤ ال روشن مى شود و آن اينكه مجازاتى كه هيچگونه تغيير و تبديلى در آن راه ندارد، مجازات قيامت است كه همه ظالمان را شامل مى شود، ولى كيفرهاى دنيوى علاوه بر اينكه عموميت ندارد قابل بازگشت است،

ذكر اين نكته نيز لازم است كه مجازاتهاى نابود كننده دنيوى همانند مجازاتهاى دردناكى كه دامنگير قوم نوح و فرعونيان و امثال آنها شد، بعد از شروع آن درهاى توبه به كلى بسته مى شود و هيچگونه راه باز گشت در آن نيست، چرا كه غالب گنهكاران هنگامى كه در برابر چنين كيفرهائى قرار مى گيرند اظهار پشيمانى مى كنند و در واقع يكنوع حالت ندامت اضطرارى به آنها دست مى دهد كه بى ارزش است، بنابراين قبل از وقوع و شروع آنها بايد در صدد جبران بر آيند.

3 - چرا تقاضاى مهلت پذيرفته نمى شود؟

در آيات مختلفى از قرآن مجيد مى خوانيم كه بدكاران و ستمگران در مواقف گوناگون تقاضاى باز گشت به زندگى براى جبران گذشته خويش مى كنند.

بعضى از اين آيات مربوط به روز قيامت و رستاخيز است، مانند آيه 28 سوره انعام كه در بالا اشاره كرديم.

بعضى ديگر مربوط به فرا رسيدن زمان مرگ است مانند آيه 99 سوره مؤ منون كه مى گويد( حتى اذا جاء احدهم الموت قال رب ارجعون لعلى اعمل صالحا فيما تركت ) : اين وضع همچنان ادامه دارد تا هنگامى كه مرگ يكى از آنها فرا رسد در اين هنگام عرض مى كند: خداوندا مرا باز گردان، شايد آنچه را كه كوتاهى كرده ام جبران كنم و عمل صالح انجام دهم.

و گاهى در مورد نزول عذابهاى نابود كننده وارد شده است همانند آيات مورد بحث كه مى گويد به هنگام نزول عذاب، ظالمان تقاضاى تمديد مدت و ادامه مهلت مى كنند.

ولى جالب اينكه در تمام اين موارد پاسخ منفى به آنها داده مى شود.

دليل آنهم معلوم است زيرا هيچ يك از اين تقاضاها جنبه واقعى و جدى ندارد، اينها عكس العمل آن حالت اضطرار و پريشانى فوق العاده است كه در بدترين اشخاص نيز پيدا مى شود و هرگز دليل بر دگرگونى و انقلاب درونى و تصميم واقعى بر تغيير مسير زندگى نيست.

اين درست به حالت مشركانى مى ماند كه به هنگام گرفتارى در گردابهاى هولناك درياها مخلصانه خدا را مى خواندند، ولى به مجرد اينكه طوفان فرو مى نشست و به ساحل نجات مى رسيدند همه چيز را فراموش مى كردند!

لذا قرآن در بعضى از آيات كه در بالا به آن اشاره شد صريحا مى گويد و لو ردوا لعادوا لما نهوا عنه: اگر اينها بار ديگر به زندگى عادى برگردند باز همان برنامه را ادامه مى دهند و به اصطلاح همان آش و همان كاسه است، هيچگونه تغييرى در روش آنان پديدار نخواهد گشت.