عقیده نجات‌بخش: پیرامون عقیده به ظهور و حکومت حضرت مهدی ارواحنا فداه

عقیده نجات‌بخش: پیرامون عقیده به ظهور و حکومت حضرت مهدی ارواحنا فداه0%

عقیده نجات‌بخش: پیرامون عقیده به ظهور و حکومت حضرت مهدی ارواحنا فداه نویسنده:
گروه: امام مهدی عج الله تعالی فرجه

عقیده نجات‌بخش: پیرامون عقیده به ظهور و حکومت حضرت مهدی ارواحنا فداه

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: آية الله لطف الله صافى گلپايگانى
گروه: مشاهدات: 5712
دانلود: 2422

توضیحات:

جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 24 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 5712 / دانلود: 2422
اندازه اندازه اندازه
عقیده نجات‌بخش: پیرامون عقیده به ظهور و حکومت حضرت مهدی ارواحنا فداه

عقیده نجات‌بخش: پیرامون عقیده به ظهور و حکومت حضرت مهدی ارواحنا فداه

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

رابطه عقیده به ظهور حضرت مهدی عليه‌السلام با وحدت جامعه و حکومت جهانی

اجتماعات دنیا همواره در تحول و تغییر است و اوضاع اجتماعی ملل دائماً عوض می شود؛ روابط بین ملل، پیوسته در حال توسعه و گسترش است.

کوشش حکومتها برای بالا بردن سطح تجهیزات نظامی و دست یافتن به اسلحه های ویران کننده تر و خطرناک تر، هر روزه بیشتر می شود، و ترس و وحشت از جنگ، ساکنان کره زمین را هر روز ناراحت تر می نماید.

هم اکنون طبق یک آمار، در هر دقیقه در دنیا هزار ملیون دلار که در هر ساعت معادل شصت هزار ملیون دلار می شود، مخارج تسلیحاتی حکومتهای جهان است.[1] .

اگر اغراض شخصی، گروه بندی ها و منطقه سازی ها و سیاستهای خاص و اعمال نفوذ متنفذّین بزرگ، که بشر را به اختلاف و تعصبّات ناروا وا داشته اند، و حرص و جاه و استثمار طلبی و اندیشه استکبار و استضعاف می گذاشت و فطرت بشر راهنمای او می شد؛ اکثریت مردم، این گروه بندی های منطقه ای و این هزینه های سرسام آور جنگی را محکوم می کردند و خواهان آزادی از این ملیّت ها و وطنها می شدند، و به سوی برادری و برابری گام بر می داشتند و عضو یک خانواده و تابع یک جامعه می شدند و شرق و غرب و آسیا و اروپا و آمریکا، با هم متحد شده و یک جامعه مشترک المنافع تشکیل می داند.

کارشناسان اتمی دانشگاه هاروارد و انستیتوی تکنولوژی ماساچوست اعلام داشتند که دنیا قبل از سال 2000 میلادی، محکوم به یک جنگ اتمی است مگر آنکه کلیّه کشورهای جهان، از حاکمیّت ملی خود چشم پوشیده و یک دولت جهانی تشکیل دهند. اما تشکیل چنین دولتی در حال حاضر امکان پذیر به نظر نمی رسد.

این مسأله در سمینار کارشناسان اتمی دانشگاه هاروارد، و انستیتوی تکنولوژی ماساچوست عنوان شده و مجله ماهانه هاروارد در شماره ماه نوامبر خود، گزارش آن را نقل کرده است.[2].

بنا بر این از هر نظر که روی جامعه مطالعه شود، این حقیقت معلوم می شود که جامعه باید توسعه و گسترش یابد، چنانکه گسترش یافته است. از زندگی و اجتماع خانواده به اجتماع قبیله و از اجتماع قبیله به اجتماع منطقه ای و کشوری و بالاخره به اینجا رسیده است که وحدت جهانی جامعه را مطرح کرده است.

یک روز یک خانواده، تحت ریاست یک فرد بود جلوتر که آمد یک قبیله تحت سرپرستی یک رئیس اداره شده و امروز صدها ملیون نفر در تحت یک حکومت و یک قانون اداره می شوند. فاصله های فرهنگی متعدد به تدریج از بین می روند و دنیا به سوی وحدتی اجتماعی حرکت می کند.

بطور یقین، هر کس سعادت یک ملت را فقط بخواهد و برای رفاه و ترقی و پیشرفت یک جامعه خاص تلاش کند، طبعاً بدبختی و بردگی و عقب ماندگی جامعه های دیگر را خواهد خواست، یا اگر خیلی شریف باشد، نسبت به دیگران بی تفاوت خواهد بود.

تعلیمات اسلام، بشر را به سوی جامعه جهانی می برد، و اصولاً پیاده کردن تعالیم اسلام در جامعه های بزرگ تر، هدفهای این دین را عملی تر می سازد.

اسلام قبل از آنکه دین جامعه های کوچک باشد، دین جامعه جهانی است، و قبل از آنکه دین یک خانواده باشد، دین جامعه های کوچک است و جامعه های کوچک را به سوی جامعه بزرگ حرکت می دهد. و این امتیازات و اعتباراتی که از آن، جامعه های گوناگون به وجود آمده است، در اسلام رسمیّت ندارد. اسلام افراد بشر را معارض یکدیگر و در برابر یکدیگر قرار نمی دهد، و تضادها و برخوردها و مزاحمت هائی که از اسم این جامعه ها و رسمشان به وجود آمده است، همه باید در جامعه جهانی اسلام که فقط به خدا تعلق دارد، و هیچ رنگ و نژاد و خصوصیات وطنی در آن وارد نیست، و همه در آن مشترک می باشند ادغام گردد؛ تا آنجا که غیر از مملکت خدا، که منزه از هرگونه ستمی بر اهل مملکت خود می باشد، کشور دیگری وجود نداشته باشد سبحان من لا یعتدی علی أهل مملکته.

یکی از دانشمندان محقق می گوید:

فکر گنجاندن بشریّت در وطن واحد، بدون توجه به جنس، رنگ، زبان و حدود جغرافیائی، هدیه ای است که اسلام آن را به مدنیّت بشر اهدا کرده است.

این وحدت جهانی، یگانه عامل نابود گر کینه های دولت ها، و دشمنی و اختلافی است که مدنیّت و آبادانی را به سوی نیستی و زوال کشانده است.

مسیحیّت اگر چه مانند اسلام، دین دولت است از این جهت که دین بسیاری از امم و اقوام است اما از جهت مساوات و برابری بین ملل و اقوام و نشر انسانیّت بین آنها، اسلام دینی عام و همگانی است، و شکست مسیحیّت در این ناحیه آشکار است.

مسیحی های سفید پوست همواره تا به امروز با مسیحیان سیاه پوست، با اینکه در یک منطقه زندگی می کنند، دشمنی دارند.

در آمریکا نیز با اینکه باصطلاح مرکز دموکراسی است ـ حال به همین گونه است، و سفید پوست نمی تواند با سیاه پوست در زیر یک سقف زندگی کند و همواره مسیحیّان غرب اعتقاد دارند که از مسیحی های شرق، بالاترند و به آنها اجازه نمی دهند که در کنائس و معبدهای مخصوص معبدهای مسیحیان غرب با آنها به عبادت بپردازند!

کما اینکه آنان که از طوائف پست هندی به مسیحیّت گرویده اند، مورد تحقیر آنان که از طوائف به اصطلاح عالی آنها بوده اند می باشند و از اینجا معلوم می شود که مسیحیّت، امروز از تألیف و اتحاد جامعه انسانی عاجز است، در حالی که اسلام توانسته است نظامی جهانی بر اساس برادری همگانی بین غربی و شرقی، سفید و سیاه و آریائی، سامی و هندی و زنگی ایجاد کند و بین آنها مساوات را برقرار نماید.

سیاه پوست و کسی که از طبقه پست باشد با سفید پوست و طبقات به اصطلاح عالیه برابر است و مانند هر مسلمان دیگری محترم می باشد، و به مجرد اسلام آوردن با همه افراد، رابطه برادری خواهد داشت و در هر مسجدی بخواهد، می تواند خدا را عبادت کند، بلکه می تواند دوش به دوش بزرگترین برادران مسلمان خود، از جهت مقام و موقعیت اجتماعی بایستد و با او بر سر یک سفره بنشیند.

این به هم پیوستگی و مساوات اسلامی، در هیچ جمعیّت و دین و نظامی در تمام عالم شناخته نشده است و غیر از اسلام، هیچ مکتب و آئینی نمی تواند دموکراسی جهانی را به صورتی صحیح و با رعایت مساوات بین جمیع بشر برقرار نماید.[3] .

دیگر جوامع و نظامات، اگر در ماهیتشان، اختصاص به یک منطقه یا یک نژاد، یا اهل یک زبان و یک کشور نباشد، حداقل قابل اختصاص هستند.

مثلاً نظام دموکراسی، هم اکنون رنگ مملکتی و قاره ای پیدا کرده است، مثلاً می گویند: دموکراسی فرانسوی، دموکراسی انگلیس، دموکراسی آمریکائی وبا اینکه همه آنها دموکراسی است امّا مثلاً نظام دموکراسی انگلیسی، با نظام دموکراسی سوئدی در برابر یکدیگر قرار دارند و با هم رقابت اقتصادی سیاسی می کنند.

در جامعه و نظم کمونیسم نیز این اختصاص و رنگ ملّی حفظ شده است. کمونیسم چین، کمونیسم شوروی، کمونیسم یوگوسلاوی، کمونیسم بلغار، کمونیسم مجار، و کمونیسم کوبا با یکدیگر فرق داشته و هر کدام، اختصاص به منطقه ای دارند پس کمونیسم هم قابل اختصاص است و این رژیمهای کمونیستی در برابر هم و مقابل یکدیگر قرار گرفته، و تضاد و اصطکاک منافع دارند.

پس ماهیّت رژیم دموکراسی و کمونیسم، جهانی بودن و یک جامعه بودن نیست، اما دین اسلام دینی جهانی است و هرگز جوامع و حکومتهای متعدد اسلامی، امکان اختلاف ندارند.

نظام اسلامی سعودی، نظام اسلامی سوری، نظام مصری و... با نظام جهانی اسلام قابل تعقّل و تصور نیست فقط یک شناسنامه است و آن هم شناسنامه مسلمانی و بس و برای غیر مسلمان هم شناسنامه در حمایت نظام اسلامی.

اسلام و نظامش را نمی توان به اهل یک منطقه، اختصاص داد که اهل آن منطقه، در برابر منطقه دیگر قرار گرفته و حکومت آنها در صدد استضعاف و استعمار حکومت مجاور بر آمده با مردم خویش، بیش از مسلمانان دیگر مناطق، برادری نمایند.

امت اسلام، امت واحده است و همه باید خدا را پرستش بنمایند، و تعدد جوامع و امم، و پرستش افراد و اله هائی غیر خدا و اتخاذ معبودهای متعدد موجب شرک بوده و باطل می باشد.

در قرآن مجید می فرماید:

إنّ هذه اُمتکم امة واحدة وأنا ربکم فاعبدون [4]: به تحقیق که این امت شما امت واحده است و تنها من پروردگار شمایم، پس مرا پرستش کنید.

قرآن برای ناس مردم آمده است، و به مردم خطاب کرده است:

کعبه اولین خانه ای است که برای ناس بنیاد شدهاست ان أول بیت وضع للناس للذی ببکة مبارکاً .[5] .

استفاده از آنچه در زمین است، برای عموم مردم حلال و مباح می باشد؛یاأیها الناس کلوا مما فی الارض حلالاً طیباً [6] قرآن، بیان و هدایت برای همه مردم است، هذا بیان للناس ـ هدیً للناس.[7].

فرستادن پیامبران و نزول کتاب بر آنان برای این است که مردم قسط را بر پا دارندلیقوم الناس بالقسط .[8] .

پیغمبر برای ناس فرستاده شده است؛وأرسلناک للناس رسولاً [9] پرورگار ناس، پادشاه ناس، معبود ناس، خدا است؛قل أعوذ برب الناس ملک الناس اله الناس. [10].

امامت نیز که یک بعد آن، زمامداری و تنظیم و تدبیر امور جامعه است، پیشوائی و رهبری ناس است؛انی جاعلک للناس اماماً .[11].

قرآن در همه جا و در هر مورد، تسلیم به خدا و اسلام را که دین فطرت و دین جهانی است پیشنهاد نموده است:

قولوا آمنا بالله وما اُنزل الینا وما اُنزل الی ابراهیم واسعماعیل واسحاق ویعقوب والاسباط وما أُوتی موسی وعیسی وما أُوتی النبیون من ربهم لا نفرق بین أحد منهم ونحن له مسلمون [12] : بگوئید که به خدا و آنچه به سوی ما نازل شده و آنچه به ابراهیم و اسعمیل و اسحق و یعقوب و اسباط و به آنچه به موسی و عیسی داده شد و به آنچه به پیغمبران از جانب پروردگارشان عطا شده ایمان آورده ایم و بین احدی از آنها فرقی نمی گذاریم وما مسلمانیم.

جهان یک خدا دارد و به این لحاظ واحد است، جامعه نیز باید واحد باشد، یعنی خدا در آن حاکم باشد وبا نظام الهی و قانون الهی، سیر الی الله داشته باشد.

مردم باید بکوشند تا در یک جامعه واحد زندگی کنند، و تعدد جوامع و افتراقات و استثمارهای موجود در آنها را ریشه کن ساخته و خود یک امت واحده گردند.

عقیده به ظهور مهدی موعود، یعنی عقیده به محقق شدن حکومت جهانی، عقیده به مجتمع واحد انسانی، عقیده به ملیّت و قومیّت همگانی و دین فطری انسانی، آخرین و بلند پایه ترین اجتماع انسانی، در مقابل بشر است و کاروان بشریّت به سوی آن نقطه می رود و بشر باید خواهان آن جامعه باشد.

هر کس چنین عقیده ای دارد، فکرش وسیع و مقصدش وسیع است. برای نفع یک جامعه، جامعه دیگر را استثمار نمی کند و برای سیادت یک گروه، گروههای دیگر را برده و بیچاره نمی پسندد، و برای خاطر نژادی، نژاد دیگر را از حقوق انسانی محروم نمی سازد.

برای اینکه یک طبقه مرفه باشد، طبقات دیگر را غارت نمی نماید، و برای اینکه مردم یک کشور، تنعّم بیشتر و تجمل زیادتر و عیاشی و شهوترانی بیشتر نمایند، مردم کشورهای دیگر را عقب مانده نمی خواهد، و از ترقّی علم و صنعت و برخورداری آنها از مواهب و نعمتهای خدا جلوگیری نمی کند.

چنان که می بینید امروز، ابرقدرتها با دیگران چنین معامله می نمایند، و ملتها و حکومت های ابرقدرت ـ بلکه ملل و حکومت های ضعیف هم اگر بتوانند ـ همه خود را می بینند و می خواهند دیگران را ببلعند!

چنان که یهود، خود و نژادش را حزب برگزیده خدا می شمارد و تمام افراد دیگر را که نژادشان اسرائیلی نباشد، بنده و برده و خادم یهود می داند.

چنان که نژاد پرستان بی رحم بی شرف، سیاه پوستان را در شکنجه قرار می دهند، از هواپیما به زمین می اندازند و ابرقدرت هائی هم که اعلامیه حقوق بشر را امضا کرده اند از این جنایتها پشتیبانی می نمایند.

از نظر معتقد به ظهور حضرت مهدیعليه‌السلام بدترین جامعه ها و حکومتها، جامعه های استعمارگر و استضعاف طلب است که باید با آنها مبارزه کرد و فکر و هدفشان، و سازمان و رفتارشان را کوبید. این جامعه ها درست در قطب مخالف جامعه مورد انتظار ظهور حضرت مهدیعليه‌السلام هستند و با هم از زمین تا آسمان فاصله دارند. اینها جهان را برای همه می خواهند و آنها جهان را و همه را برای خود. اینها برای همه خوشبختی و سعادت می خواهند و آنها برای دیگران بدبختی و فقر و جهل. اینها بیداری و رشد فکری بشر را دوست دارند و آنها از بیداری و رشد فکری بشر بیمناک کند و تا بتوانند از آن جلوگیری می نمایند.

ولی هر طور هست، سرانجام ستمگران نابود می شوند و پیروزی با اهل حق است و دیوارها و فاصله های جغرافیائی، فرهنگی و فکری، یکی پس از دیگری از میان برداشته می شود و شرک به مظاهر گوناگونش که در اجتماعات متعدد و مختلف، به صورت وطن پرستی[13] نژاد پرستی، فرد پرستی جلوه دارد، به توحید تبدیل می شود و سرانجام آن موحّد حقیقی، آن یگانه وارث ابراهیم بت شکن، و فرزند عزیز و گرامی پیامبر اکرم، حضرت ولی عصر ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ را استقرار می دهد.

مردمی که منتظر مهدی و تشکیل جامعه واحد جهانی هستند، باید فکرشان نسبت به سازمان جهان روشن باشد و ملتفت باشند که این عقیده، آنها را به سوی چه هدفی می برد. این پراکندگی هائی که در جهان کنونی اسلام است، مخالف روح اسلام و دعوت قرآن است و نمی توان آنها را شرعی و اسلامی شمرد، چون برنامه اسلام، یکی شدن جامعه و جهانی شدن آن است و اکنون اگر چه اسلام، گسترش تمام نیافته است، باید جامعه اسلامی موجود، نمونه آن جامعه جهانی باشد.

سراسر جهان اسلام کنونی هم باید، یک شکل حکومت، یک شعار و یک روز عید، یک تاریخ و یک قانون داشته باشند. و این سرزمین های پهناور حجاز، نجد، تهامه، یمن، اردن، سوریه، لبنان، فلسطین، مصر، لیبی، تونس، الجزایر، سودان، عمان، کویت، بحرین، ایران، افغان، قفقاز، ترکستان، ترکیه، پاکستان، بنگلادش، مالیزیا، اندونزی و نقاط دیگر، همه باید ید واحد باشند، که هیچ یک از آنها از دیگری جدا نبوده و این اختلافات در بین آنها نباشد.

ظهور حضرت مهدیعليه‌السلام کاملاً با این وحدت جامعه ارتباط دارد و آیات و روایات، این نوید را داده اند و اوضاع جهان نیز، آماده شدن جهان را از هر جهت برای آن حکومت جهانی نوید می دهد. حکومتی که شاید عملی شدن آن در چهارده قرن پیش، یک محال عادی بود، زیرا با نقص وسایل ارتباط در آن زمان، اداره جهان در زیر یک پرچم و یک حکومت غیر ممکن به نظر می رسید.

در عصر صدر اسلام، حکومت های به ظاهر اسلامی آن زمان که بر ممالک گسترده، تحت لوای اسلام و به نام اسلام، حکومت یافتند، امکان این وحدت را با الهام از تعالیم اسلام ثابت کردند در حالی که وسائل ارتباط جمعی که هم اکنون، تمام عالم، توسط آنها به منزله یک مملکت و بلکه یک شهر شده است، امکان آن حکومت موعود را بیشتر کرده است و تا بدانجا که بسیاری از مردان مشهور دنیا هم از آن سخن می گویند و آن را به عنوان یک طرح مهم و ممکن و علاج نابسامانی ها پذیرفته اند.

آینده هر چه بشود، هر چه اتفاق افتد، جنگ یا صلح، به سوی این هدف، نزدیک تر و نزدیک تر خواهد شد.

در حدیث آمده است:

اذا قام القائم المهدی، لا یبقی أرض الا نودی فیها شهادة أن لا اله الا الله، وأن محمداً رسول الله [14] وقتی حضرت قائمعليه‌السلام قیام فرماید، زمینی باقی نمی ماند مگر آنکه در آن ندا می شود به شهادت لا اله الا الله و محمداً رسول الله.

پاورقی

[1] روزنامه رستاخیز، شماره 899، نقل از سالنامه سال 1978 انستیتوی بین المللی پژوهش که مقر آن استکهلم است.

[2] اطلاعات شماره 14860، ص2، 24آبان 1354.

[3] محمد رسولاً نبیاً، ص142 ـ 143 نقل به مضمون.

[4] سوره انبیاء، آیه92.

[5] سوره آل عمران، آیه96.

[6] سوره بقره، آیه168.

[7] سوره آل عمران، آیه138.

[8] سوره حدید، آیه25.

[9] سوره نساء، آیه79.

[10] سوره ناس، آیه 1 ـ 3 در قرآن مجید در 241 مورد، کلمه ناس آمده است خواننده عزیز، خود می تواند آیاتی را که با وحدت جامعه و نظام واحد جهانی ارتباط دارد، از بین آنها استخراج نماید.

[11] سوره بقره، آیه124.

[12] سوره بقره، آیه136.

[13] گاهی می گوئیم وطن دوستی و مقصود این است که هر کسی برای عمران آب و خاک و شهر و دیاری که در آن بزرگ شده و پرورش یافته کوشش کند، به ابناء وطن خود خدمت کند، برای پیشرفت علمی، صنعتی و ترقی اجتماعی آنها تلاش نماید. این نوع وطن دوستی بسیار پسندیده است.

انسان مدیون اجتماعی است که در آن پرورش یافته و اگر دین خود را به آن ادا نکند، خائن است. این نوع وطن دوستی، معنایش کوشش برای برتر بودن شهر و زادگاه خود، بر شهر برادر دیگر و بی تفاوت بودن نسبت به آنها، یا استثمار آنها نیست.

گاهی می گویند وطن پرستی و غرضشان کوشش برای بیشتر متمتع گردانیدن یک جامعه است، هر چند که به بیچاره کردن و استثمار جامعه دیگری منتهی شود. یا غرضشان نگاه داشتن یک رژیم یا حکومت یک شخص یا غرضهای کثیف دیگر است. این گونه وطن پرستی است که از مظاهر شرک بوده و ترویج آن و دفاع از آن پوچ و بیهوده می باشد.

گاهی یک نفر سرباز، برای اینکه حمله گروهی متجاوز و غارتگر را از جامعه و از وطنش دفع کند فدا کاری می کند این کار اگر وطن دوستی نامیده شود یا اسم دیگری داشته باشد، افتخار است. گاهی هم یک نفر جنگ می کند سرسختی نشان می دهد، برای اینکه تجاوز کند و قلمرو حکومت یک فرد یا یک رژیم را گسترش دهد یا فلان حزب و فلان حاکم را بر مردم تحمیل کند، این کار اگر هم وطن دوستی نامیده شود جنایت است.

چنانکه به عکس، گاهی شما کالای یک منطقه را نمی خرید برای اینکه می بینید در آنجا سرمایه داری رشد یافته و آنها قصد استثمار دارند و می خواهند شما را غارت کنند و هر چه بیشتر بدوشند و با نفوذ اقتصادی بر شما مسلط گردند، خود را قوی و شما را ضعیف سازند و برابری انسانی را از بین ببرند.

اینجا باید مبارزه کرد. باید کالا را نخرید و مبارزه منفی را ادامه داد. باید خودتان دست بکار شوید از آب و نان خود هم اگر کم گذارید مؤسسات صنعتی بسازید و از آنان خود را بی نیاز نمائید.

[14] ینابیع المودة، ص421 و منتخب الاثر، ف2، ب35 ـ 3.