عقیده نجات‌بخش: پیرامون عقیده به ظهور و حکومت حضرت مهدی ارواحنا فداه

عقیده نجات‌بخش: پیرامون عقیده به ظهور و حکومت حضرت مهدی ارواحنا فداه0%

عقیده نجات‌بخش: پیرامون عقیده به ظهور و حکومت حضرت مهدی ارواحنا فداه نویسنده:
گروه: امام مهدی عج الله تعالی فرجه

عقیده نجات‌بخش: پیرامون عقیده به ظهور و حکومت حضرت مهدی ارواحنا فداه

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: آية الله لطف الله صافى گلپايگانى
گروه: مشاهدات: 5706
دانلود: 2422

توضیحات:

جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 24 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 5706 / دانلود: 2422
اندازه اندازه اندازه
عقیده نجات‌بخش: پیرامون عقیده به ظهور و حکومت حضرت مهدی ارواحنا فداه

عقیده نجات‌بخش: پیرامون عقیده به ظهور و حکومت حضرت مهدی ارواحنا فداه

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

رابطه عقیده به ظهور حضرت مهدی عليه‌السلام با مساوات اسلامی

اسلام دین مساوات، دین برابری، دین حقوق بشر، و منشور آزادی و کرامت و فضیلت و شرف و احترام انسان است.

آزادی و مساوات واقعی را اسلام اعلام کرد. قدر و ارزش انسان از نظر اسلام عزیز است، او موجودی است که مورد تکریم خدا قرار گرفته و در نیکوترین تقویم و کامل ترین آفرینش، آفریده شده است.

انسان بزرگترین حجتهای خدا و خلاصه تمام عوالم و دارای عالی ترین لیاقت و استعداد است.

از نظر اسلام، انسانها در هر کجا که زندگی کنند و در هر قاره ای که باشند و به هر زبانی که سخن بگویند، هر نژاد و جنس و رنگی که داشته باشند، عضو یک خانواده و از یک اصل و یک پدر و مادر می باشند و در کرامت انسانی برابرند.

تکلیف الهی و مسؤولیت، متوجه انسان است و در خطاباتی مثل: یاأیها الناس و یا بنی آدم در قرآن مجید، انسانها بطور مساوی مخاطب گردیده اند.

قرآن مجید افتخار و امتیاز نژادی، فامیلی، قبیله ای و اینگونه مشخصات ظاهری مثل رنگ و زبان را صریحاً الغا فرمود. از جمله در این آیه می فرماید:

یاأیها الناس انا خلقناکم من ذکر واُنثی وجعلناکم شعوباً وقبائل لتعارفوا ان أکرمکم عند الله أتقاکم [1]: ای مردم، ما شما را از نر و ماده آفریدیم و شما را گروه ها و قبیله ها قرار دادیم برای اینکه یکدیگر را بشناسید. به درستی که گرامی ترین شما نزد خدا پرهیزکارترین شما است.

و از حضرت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله روایت است که در حجة الوداع فرمود:

أیها الناس الا ان ربکم واحد وان أباکم واحد الا لا فضل لعربی علی عجمی، ولا لعجمی علی عربی، ولا لاحمر علی أسود، ولا أسود علی أحمر الا بالتقوی: ای مردم آگاه باشید که همانا پرورگار شما یکی است و پدر شما یکی است و آگاه باشید که از برای عربی بر غیر عرب، فضلی نیست و از برای غیر عرب بر عرب برتری نیست و سرخ پوست را بر سیاه پوست و سیاه پوست را بر سرخ پوست فضلی جز به تقوا نیست.

در احکام اسلام، از عبادات و معاملات و دیات و قصاص و حدود و قضاء و غیره، این مساوات اجتماعی ملاحظه شده است و فرقی بین سفید و سیاه، فقیر و غنی، شاه و رعیت، و جاهل و عالم نیست.

اگر کسی علیه رئیس مملکت و خلیفه وقت شکایتی داشته باشد، شکایت او در دادگاه شرعی عادی که به محاکمات همه رسیدگی می نمایند، طرح می شود، و آن رئیس مانند یک فرد عادی به محاکمه احضار می گردد و در مجلس محاکمه، در کنار خصم خود می نشیند. و اگر مدعی هم رئیس مملکت یا بزرگترین مقامات ارتشی یا هر شخصیت دیگر باشد، باید به وسیله طرح دعوی در محکمه ادعا کند و نمی تواند با زور شخصی، حق خود را از کسی بگیرد. یا اگر بین ورثه یک نفر، پادشاهی باشد، مثل سائر ورثه ارث می برد. یا اگر پادشاهی، قاتل باشد، و مقتول فردی از افراد مسلمانان باشد، ورثه مقتول می توانند او را قصاص نمایند.

یکی از جریانهای سوئی که عوامل سیاسی موجب آن شد این بود که خالد بن ولید را با اینکه مرتکب قتل مالک بن نویره گردید و با زوجه او به زور در عدّه هم بستر گشت از قصاص و حد شرعی معاف نمودند، و به حق ورثه او ترتیب اثر ندادند.

و همچنین از مطاعن مهم یکی این بود که عثمان نیز عبیدالله بن عمر قاتل هرمزان را به ملاحظه اینکه پسر عمر بن الخطاب است، از قصاص معاف کرد و نه ابوبکر و نه عثمان، به اعتراض صحابه در این قانون شکنی، اعتنا ننمودند.

این اعمال و اینگونه سوء استفاده ها از مقام، مخالف روح مساوات اسلام است.

امیر المؤمنینعليه‌السلام در وصیت خود، در هنگامی که از ابن ملجم ضربت خورده بود، به بنی عبدالمطلب سفارش فرمود:

یابنی عبدالمطلب لا ألفینکم تخوضون دماء المسلمین خوضاً، تقولون: قتل أمیر المؤمنین، ألا لا تقتلن بی الا قاتلی[2]: ای فرزندان عبدالمطلب، نیابم شما را که به اسم خون خواهی از من خون مسلمانان را بریزید و بگوئید امیرالمؤمنین کشته شده است، و او یک فرد عادی نیست آگاه باشید که البته برای قتل من، غیر از قاتل مرا نکشید.

می گویند یک روز عمر از صحابه پرسید: چه می گوئید اگر امیرالمؤمنین مقصودش خودش بود مردی را ببیند که زنا می کند؟.

علیعليه‌السلام فرمود: باید چهار نفر شاهد بیاورد و الاّ مانند سائر مسلمانان حدّ قذف، بر او جاری می شود.[3].

اسلام، حق غائب و سفیه و مجنون و بلکه جنین را برابر یک فرد کامل، حفظ فرموده است.

در نماز جماعت که در شبانه روز، پنج مرتبه تشکیل می شود، این مساوات، در ضمن پرستش خدا جلوه می کند. صف اول به افراد یا طبقاتی اختصاص ندارد، هر کس زودتر حضور یابد، در صف مقدم قرار می گیرد. گاهی سرباز یا سیاه پوست، در صف اول، و فرمانده لشکر و یا سفید پوست در صف آخر، پشت سر همه می ایستد.

در مسجد اسلام نیز نا برابری نیست، و مکان و اطاق درجه یک و دو وجود ندارد، و هر کس در هر مکانی از مسجد نشست، احدی نمی تواند او را از آن مکان بردارد.

در حج که یکی از بزرگترین فرائض و شعائر اسلام است، جلوه این مساوات، بسیار چشمگیر و حساس است. آنجا دیگر تمام امتیازات از بین می رود و مکتب بی امتیازی و برابری و مساوات باز می شود.

در طواف و سعی و وقوف عرفات و مشعر و اعمال منی، هیچ اثر و خبری از امتیازات، و تشریفات پوچ و مقامات و مشاغل نیست. هر فرد است و خودش و گوشت و پوست و استخوانش، و ارزش واقعی انسانی اش که خدا از آن آگاه است؛ هیچ رابطه ای غیر از رابطه اخوت اسلامی و پرستش خدا نیست، همه به هم کمک می دهند و به هم تواضع می نمایند و در سلام به یکدیگر پیشی می گیرند.

این اجتماعی است که محبوب خدا است و الگوی یک اجتماع فاضل و انسانی است. کسانی که در این اجتماع شرکت می کنند، باید پس از بازگشت، آن برنامه را در اجتماع شهر و کشور و منطقه خود ادامه دهند و اجتماع خود را بر این اساس و مشابه آن اجتماع روحانی بسازند.

در آغاز اسلام که هنوز مردم به مساوات اسلام آشنائی نداشته و شکستن طلسم آن عادات ناروا و نشستن با فقرا و زیردستان برایشان کاری دشوار بود، گروهی مانند عیینة بن حصین و اقرع بن حابس از کسانی که در ردیف سران آنان شمرده می شدند به پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله پیشنهاد کردند که: به آن حضرت، در صدر مجلس بنشین آن کاری که پیغمبر تا زنده بود از آن ابا داشت و سلمان و ابوذر و صهیب و عمار و خبّاب و هم قطارانش از فقراء مؤمنین را که لباسهای پشمی پوشیده بودند از خود دور کند تا ما باتو بنشینیم و از تو فرا بگیریم که مانعی از آنکه به محضر شما حاضر نشویم غیر از این افراد نیست!.

وقتی که این پیشنهاد را که مخالف روح دعوت اسلام بود عرضه داشتند، خدای متعال این آیه را نازل فرمود:

واصبر نفسک مع الذین یدعون ربهم بالغداة والعشی یریدون وجهه، ولا تعد عیناک عنهم ترید زینة الحیاة الدنیا، ولا تطع من أغفلنا قلبه عن ذکرنا واتبع هواه وکان أمره فرطاً [4]: و شکیبا بدار خود را با آنانکه پروردگارشان را در بامداد و شبانگاه می خوانند و رضای او را می خواهند و چشمانت را از آنها بر مدار، در حالی که زینت زندگی دنیا را بخواهی، و از کسی پیروی مکن که دلش را از یاد خودمان غافل کردیم و پیروی هوای خود را کرد و کارش تباه گردید.

وقتی این آیه نازل شد، پیغمبر اکرم برخاست و به طلب یاران پشمینه پوش خود آمد، آنان را در آخر مسجد یافت که به یاد خدا مشغول بودند، پیغمبر فرمود:

الحمد لله الذی لم یمتنی حتی أمرنی أن أصبر نفسی مع رجال من امتی، معکم المحیا ومعکم الممات [5]: حمد خدای راست، که مرا از این دنیا نبرد تا امر فرمود که با مردانی از امتم، خود را شکیبا بدارم، با شما زندگی و با شما مرگ است.

در سفینة البحار ذیل لغت فقر، روایت کرده است:

مردی توانگر که جامه ای پاکیزه در بر داشت به محضر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله شرفیاب شد، و نزد آن حضرت نشست؛ مرد فقیری که جامه ای چرکین داشت نیز آمد و در کنار توانگر نشست، توانگر لباس خود را برگرفت، پیامبر عزیز اسلام به او فرمود: بیم کردی از فقر او چیزی به تو برسد؟

عرض کرد: نه.

فرمود: پس ترسیدی که لباس تو را چرکین سازد؟

عرض کرد: نه.

فرمود: پس چه تو را بر آن داشت که اینگونه رفتار کردی؟

عرض کرد: ای پیغمبر خدا، مرا قرینی شیطانی است که هر کار زشتی را برای من زینت می دهد و هر کار نیک را ناستوده و قبیح جلوه می دهد؛ من نصف مال خود را برای این شخص قرار دادم.

رسول خدا به فقیر فرمود: آیا می پذیری؟.

عرض کرد: نه.

توانگر پرسید: چرا؟.

فقیر گفت: می ترسم که بر من داخل شود آنچه بر تو داخل گردیده است.

یکی از نشانه های اینگونه مساوات و تساوی همگان در برابر قانون، قانون امر به معروف و نهی از منکر است. به موجب این قانون، هر فردی نه فقط حق دارد دیگری را ـ هر کس و صاحب هر مقام و رتبه ای که باشد ـ با شرایط مقرر، امر به معروف و نهی از منکر نماید، بلکه این کار بر او واجب است.

قرآن مجید می فرماید:

والمؤمنون والمؤمنات بعضهم أولیاء بعض یأمرون بالمعروف وینهون عن المنکر [6]: مردان مؤمن و بانوان مؤمنه همه یار و دوستدار یکدیگرند. امر به معروف می نمایند و نهی از منکر می کنند.

و به قدری این حق نظارت همگان بر اجرای قوانین و امر به معروف و نهی از منکر، اهمیّت و فضیلت دارد که امیرالمؤمنینعليه‌السلام می فرماید:

وما أعمال البر کلها والجهاد فی سبیل الله عند الامر بالمعروف والنهی عن المنکر الاّ کنفثة فی بحر لجی [7]: تمام کارهای نیک و حتی جهاد در راه خدا، در برابر امر به معروف و نهی از منکر مانند قطره ای از آب دهن در برابر دریائی مواج می باشد.

مختصر سخن این است اسلام یگانه دینی است که مساوات صحیح را در جهان برقرار کرد و افرادی مؤمن به این مساوات را در تمام اعصار و ادوار، در مکتب تربیتی خود پرورش داد و شخص رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله اولین کسی بود که بیش از همگان، اصول مساوات را در غزوات و مناسبات دیگر رعایت می فرمود.

یکی از علل مهم پیشرفت و پیروزی مسلمانان در صدر اسلام که ملل بزرگی مثل ایران و روم را فتح کردند، همین مساوات اسلامی بود که کشورها و ملتهای آن زمان، هرگز تصور آن را هم نمی کردند.

این مساوات، ملتهائی را که گرفتار آن نا برابری ها بودند و از کرامت انسانی در آنها خبری نبود، چنان شیفته اسلام کرده بود که به هر کجا سپاه اسلام روی می آورد، پیش از فتح نظامی، دلهای مردم فتح شده بود و مردم، نوید انقلاب آزادی بخش اسلام را انتظار می کشیدند و در جنگ با سپاه مسلمانان، از دل و از روی ایمان، جنگ نمی کرند.

ایرانی، این جنگ را جنگ با قیصر و سپاه بیگانه نمی دید، جنگ با آزادی خودش و با اعلان ارزش انسانی خود می دید.

اگر اسلام فاتح نمی شد همان رسوم و همان نابرابریها و همان بی احترامی ها به حقوق انسانی ادامه می یافت. تمام آن تبعیضات و أن کاخ تیسفون و آن تجملات، که چشم بشر را خیره می کرد، روز افزون می شد، هر ملت هوشیاری آنگاه که صدای الغای این برنامه ها را به گوش دل بشنود، از اعلان مساوات در بین ملّت، استقبال خواهد کرد. اگر او را به زور، به میدان جنگ ببرند، نمی تواند آنگونه بجنگد که طرف مقابل را شکست بدهد، چون شکست طرف مقابل، شکست واقعی خود او است.

البته علل دیگری نیز در بین بود، ولی به نظر ما علت عمده پیروزی مسلمانان در صدر اسلام: قوّت تعالیم توحیدی اسلام و تأثیر تربیت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله و نفوذ قرآن در قلوب و توجه گروه های بسیار ی از کشورهای فتح شده به اصول عالی و هدفهای مقدس اسلام بود که در اینجا نمی خواهم این موضوع را به تفصیل مطرح کنم.

اجمالاً مسأله مساوات اسلام، فوق العاده دلربا و جالب و جاذب بوده و بر تجلی جمال اسلام نیز افزوده است. ریشه این مساوات، از توحید اسلام آب می خورد و این مساوات یکی از میوه های لذیذ و شیرین درخت توحید است.

نظام امامت که یگانه نظام و رژیم الهی است، این مساوات را اجراء می نماید و از تقدّم و تاخرهای بیجا و تبعیضات ظالمانه جلوگیری می کند، و به همه به یک چشم می نگرد.

چنانکه برنامه آن در عصر رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله و امیرالمؤمنینعليه‌السلام به دنیا عرضه شد و حدود و کیفرها به طور مساوی اجرا می گردید و در قضایای متعدد مثل قضیه فاطمه مخزومیه همه دانستند که تبعیض در اجرای حدود امکان پذیر نیست، و حدود شرعی و قوانین علیه هر کس و هر مقام که باشد، بدون هیچ گونه استثنائی اجراء می شود.

چنانکه در عصر امیرالمؤمنینعليه‌السلام در موارد متعدد مانند شرب خمر نجاشی شاعر در ماه مبارک رمضان نیز این برنامه معلوم گردید که حدود و تعزیرات اجرا می شود، اگر چه در حق یک نفر شاعر مذهبی باشد که شعر و زبانش برای تحریک و تهییج مردم به جهاد و مبارزه با دشمن، کار هزارها سرباز را بنماید، نه شفاعتی پذیرفته می شود و نه جاه و اعتبار ظاهری افراد اثری دارد.

نظام امامت و مساوات اسلامی در زمان ظهور حضرت ولی امر، صاحب الزمان ـ أرواحنا فداه ـ و توسط آن حضرت، در روی کره زمین و در بین تمام ملل و اقوام و نژادها و مرد و زن و کوچک و بزرگ، استقرار می یابد و ظهور آن حضرت که ظهور مطلق و تمام عیار اسلام است، ظهور مساوات جهانی اسلام نیز خواهد بود.

عقیده به حکومت مهدیعليه‌السلام یعنی عقیده به مساوات و برابری انسانی و اسلامی، که معتقد به مساوات باید آن را در ایام غیبت ایشان در هر سطحی که ممکن است اجرا کند در خانواده، در کوی و محله، در شهر و مملکت، در مطب دکتر، در دکان نانوائی و گوشت فروشی، در مسجد و اداره، در خرید و فروش[8]، در محل کار و پیشه، همه جا و همه جا، حتی در سلام و تواضع، مساوات اسلامی و ترک تبعیض را باید اجرا نماید.

معتقد به ظهور مساوات اسلام و ظهور مجری واقعی آن حضرت مهدی علیه السلام، از نابرابریها رنج می برد و از تبعیضات متنفر است و با واگذاردن کارها به نا اهلان که یک تبعیض بسیار خطرناک است، تا می تواند مبارزه می نماید.[9].

پس طبع این عقیده اقتضا دارد که معتقدین به ظهور امامعليه‌السلام مراعات مساوات اسلامی را در بین خود و دیگران بنمایند و معتقد به این ظهور، مساوات خواه باشد.

اگر ما ببینیم در بین مللی که به اسلام معتقد نیستند و دینی هم که دارند آنها را به مساوات نمی خواند در بعض زمینه ها و در بعضی موارد، رعایت مساوات می شود هر چند در موارد مهم، مساوات و حقوق، فقط از جانب آنها مورد حمله و تجاوز است و ما فاقد آن هستیم، باید علت آن را جستجو کنیم و ببینیم چرا عمل ما عقیده ما را تأیید نمی کند و چرا به لوازم نظام امامت که هم اکنون برقرار است، ملتزم نمی باشیم؟

شیعه که معتقد به این نظام و آن ظهور کلی است، باید اجتماعش نمونه و معرّف مساوات اسلامی باشد و نظامی که رهبری آن با حضرت بقیة الله ـ أرواحنا فداه ـ است را به مساواتش، به عدالتش، به فضیلتش، به دنیا نشان دهد. زیرا که دین یک وظیفه، یک تعهد و یک مسؤولیت بزرگ است و اعتقاد به ظهور مساوات اسلامی و ظهور صحاب الزمان عليه‌السلام بدون انجام عملی آن و بدون مساوات خواهی عملی، وفاء به این تعهد و عمل به این وظیفه و توجه به این مسؤولیت نمی باشد.

پاورقی

[1] سوره حجرات، آیه13.

[2] نهج البلاغه صبحی الصالح، نامه شماره47.

[3] کتاب حقوق الانسان صفحه27 ـ شاید عمر می خواست با این پرسش، از اصحاب اختیار بگیرد و به اسم اجماع، یک قدرت فوق العاده ای که همه از او بیمناک شوند به دست آورد، اما علی عليه‌السلام در این موقع حساس، مانع از ظهور این بدعت شد و اعلام کرد که حکام و امراء، این اختیار را ندارند و عمر هم نتوانست چیزی بگوید.

[4] سوره کهف، آیه28.

[5] تفسیر مجمع البیان، جلد4، چاپ بیروت، صفحه149.

[6] سوره توبه، آیه70.

[7] نهج البلاغه، حکمت374.

[8] یکی از دستورات اسلام که از آن می توان، دستورات مهمتر و کلی تر آن را در مورد مساوات به دست آورد، این است که فروشنده بین مشتریان فرق نگذارد که به یک نفر جنس را ارزانتر بفروشد و به دیگری به قیمت متعارف بدهد، مگر آنکه خریدار، اهل تقوا باشد. در این صورت هم، مستحب است که خریدار این تبعیض را قبول نکند.

[9] یکی از علائم ظهور، تضییع است که در احادیث به واگذاری کارها به نا اهلان تفسیر شده است.

رابطه عقیده به ظهور حضرت مهدی عليه‌السلام با عدالت اجتماعی و زمامداری

عدالت از اصول مهم و از تعالیم و اهداف عمده دعوت اسلام است که آیات قرآن مجید و احادیث شریفه با کمال تأکید و صراحت، همه را به آن مأمور و متعهد اجرای آن ساخته است.

از جمله در سوره مائده، آیه8 می فرماید:

اعدلوا هو أقرب للتقوی : عدالت ورزید که عدل به تقوی نزدیکتر است.

و در سوره انعام آیه152 می فرماید:واذا قلتم فاعدلوا: وقتی سخن گفتید، به عدالت سخن بگوئید.

و در سوره نحل، آیه90 می فرماید:ان الله یأمر بالعدل والاحسان: خداوند متعال امر می فرماید به عدل و احسان.

در نهج البلاغه حکمت374، پس از آنکه امر به معروف و نهی از منکر را چنانکه در فصل: رابطه عقیده به ظهور، با مساوات اسلامی با آن تأکید بیان نقل کردیم فرموده است، می فرماید:

وأفضل من ذلک کله کلمة عدل عند امام جائر: برتر از امر به معروف و نهی از منکر، سخن عدل است که در حضور پیشوا و زمامدار ستمکار گفته شود.

و نیز حضرت امیرالمؤمنینعليها‌السلام در آغاز خلافت ظاهری ـ چنانکه در نهج البلاغه است ـ روش صریح خود را در اجرای عدالت چنین اعلام می نماید:

آگاه باشید هر زمینی که عثمان از اموال متعلق به حکومت اسلامی که باید عوائد آن صرف مصالح مسلمین، و رفع حوائج نیازمندان گردد به کسی بخشیده باشد و هر مالی را از مال خدا اعطا کرده باشد، به بیت المال برگردانده می شود، برای اینکه حق قدیم است یعنی با اساس و با ریشه و سابقه است و چیزی حق را باطل نمی کند.

اگر بیابم آن اموال عمومی را که عثمان بخشیده است در حالی که مهر زنان کرده باشند، یا کنیزان را با آن خریده باشند، آن را به بیت المال بر می گردانم که در عدل، وسعت و گشایش است و آن کس که عدل بر او تنگ باشد، ظلم بر او تنگ تر خواهد بود.

از آن حضرت روایت است که رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود:

لن تقدّس اُمة لا یؤخذ للضعیف فیها حقه من القوی غیر متتعتع [1]: هرگز پاک و مقدس نشود امت و مردمی که در آنها حق ضعیف از قوی بدون ترس گرفته نشود.

برای درک و فهم ابعاد این عدالت اجتماعی، مطالعه سیره و روش رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله و حضرت علیعليه‌السلام را باید راهنما قرار داد.

از این مطالعه دانسته می شود که روابط افراد با حکومت و روابط حکومت با افراد باید چگونه باشد.

پیغمبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله روابطش با اصحابش، با ضعفای مردم، با همه افراد، عادی بود. نقل کرده اند که شخصی در خدمت آن حضرت سخن می گفت، مهابت محضر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله او را فرا گرفت. پیامبر عزیز اسلام فرمود:

آسان بر تو باد آسان بر خود بگیر که من پادشاه نیستم، من پسر زنی از قریش هستم که گوشت خشکیده می خورد.

در خبر است که فرمود:

من سره أن یمثل له الرجال قیاماً، فلیتبوء مقعده من النار: هر کس شاد می گردد از اینکه مردان برایش بپا خیزند و بایستند، در حالی که او نشسته باشد جایگاه خود را از آتش بگیرد.

در آن هنگامی که در روم و ایران، حاکم و سلطان، مالک الرقاب مطلق رعیت بود و هیچ قانون و قاعده ای رابطه حاکم را با رعیت کنترل نمی کرد و رعیت مکلّف به خدمت حاکم بود و منطق این قدرت و تسلط، منطق فرعونی أنا ربکم الاعلی بود. خدا به پیغمبرش امر فرمود که خود را به مردم بشناسند که:

انما أنا بشر مثلکم یوحی الیّ [2]: همانا من بشری مانند شما هستم و به من وحی می شود.

علیعليه‌السلام کسی است که از او نقل می شود که فرمود:

هر کس می خواهد نگاه کند به یک نفر از اهل آتش، نگاه کند به مردی که نشسته است و در حضور او جمعی به حال احترام ایستاده اند.

در وقتی که حضرت به جهاد اهل شام می رفتند، دهقانان انبار که آن حضرت را دیدند، از مراکب خود پیاده شدند و جلو امیرالمؤمنین به شتاب می رفتند. حضرت فرمود:

ما هذا الذی صنعتموه [3]: این چه کاری است که انجام می دهید؟.

گفتند: عادتی است که به آن امیران خود را تعظیم می کنیم.

فرمود: به خدا سوگند، امیران شما از این سود نمی برند و شما در دنیا خود را در زحمت و در آخرت در شقاوت قرار می دهید.

وقتی حرب بن شرحبیل شبامی پیاده در رکاب حضرت می رفت و او را مشایعت می کرد، امامعليه‌السلام فرمود: بازگرد که پیاده بودن مثل تو با مثل من، برای والی، فتنه و برای مؤمن موجب ذلت است.

یکی از اسناد مهم و یگانه دستور العمل زمامداری و برنامه عدالت اجتماعی، عهد نامه حضرت مولا است که برای مالک اشتر ـ علیه الرحمه ـ نوشت. منشوری عالی تر و دقیق تر از این عهد نامه و موادی که در آن، امامعليه‌السلام بیان فرموده است نیست.[4] .

حقوق همه طبقات و انسانها در این عهد نامه مطرح شده و تعیین گردیده است.

اگر وزارت خانه های تعلیم و تربیت ممالک اسلام، واقعاً بخواهند رشد فکری و اجتماعی مردم و شخصیت افراد را در برابر حکومت و مأموران آن تضمین کنند و این فاصله ای را که بین حکومت و مردم است از میان بردارند، تا به جای آنکه حکومت، خادم ملت باشد، مخدوم و ارباب ملت نباشد، باید این عهدنامه را جزء برنامه های مدارس قرار دهند و از کلمه نخست تا پایان آن، جمله به جمله، آن را در کتابهای درسی بنویسند و آن را شرح بدهند و به معلمان هم دستور بدهند که کاملا مقاصد آن را به شاگردان بیاموزند. خدا می داند که در یک دوره چنان وضع عوض می شود و سطح افکار بالا می رود و دهقان، کارگر، زحمتکش، کارفرما، کدخدا، حاکم، محکوم، رئیس و مرئوس، به وظایف و حقوق و اختیارات خود آشنا می شوند که زمینه ای برای رشد هیچ گونه استثمار و دیکتاتوری و استبداد، در جامعه باقی نخواهد ماند و بی عدالتی ها و فرعونیّت ها و تملق ها و تعظیم ها همه از بین خواهد رفت. از جمله مواد عهدنامه این است:

ولیکن أحب الامور الیک أوسطها فی الحق وأعمها فی العدل وأجمعها لرضی الرعیة، فان سخط العامة یجحف برضی الخاصة، وان سخط الخاصة یغتفر مع رضی العامة[5]: باید محبوبترین کارها به سوی تو، کاری باشد که در راه حق و پرهیز از افراط و تفریط میانه تر و در عدل همگانی تر، و برای خوشنودی رعیت جامع تر باشد زیرا خشم همگان، خوشنودی خاصه و اختصاص دارندگان را از میان می برد و خشم خاصه با رعایت خوشنودی عموم تدارک می گردد. ـ یعنی آنچه لازم است رعایت شود، رضایت عامه مردم است و با رضایت عامه، به خشم خاصه نباید توجه کرد ـ.

و باز در فراز دیگری از این عهدنامه می فرماید:

وانما عماد الدین وجماع المسلمین والعدة للاعداء العامة من الامة، فلیکن صغوک لهم ومیلک معهم: همانا ستون دین و جماعت مسلمانان و وسیله پیروزی بر دشمنان، جمعیت و عامه است که باید روی آنها حساب کارها را کرد پس باید توجه تو، به ایشان و میل تو، به ایشان باشد.

مواد این عهدنامه بسیار است و هر یک از دیگری ارزنده تر و در جای خود حساس تر است که باید شخص، با توجه به شرحهائی که بر این عهدنامه نوشته شده است، به دقت آن را مطالعه نماید تا بفهمد در حدود چهارده قرن پیش، امامعليه‌السلام چه اصول عالی و بلند پایه ای را به بشریّت عرضه داشته و چه حقوقی را برای مردم در برابر مسؤولان امور قائل بوده است که در دموکراسی ترین کشورهای جهان در عصر ما، هنوز هم برقرار نشده است. در یکی از نامه ها که حضرت مولیعليه‌السلام به یک نفر از والیان امور مرقوم فرموده است، دستور می دهد:

واخفض للرعیة جناحک، وابسط لهم وجهک، والن لهم جانبک وآس بینهم فی اللحظة والنظرة والاشارة والتحیة، حتی لا یطمع العظماء فی حیفک ولا ییأس الضعفاء من عدلک[6] : برای رعیت بال تواضع و فروتنی را فرو آر و رویت را بر ایشان گشاده ساز، نرمی به آنها اظهار کن و بین آنها در نگاه و اشاره و درود، به مساوات رفتار کن تا بزرگان به ظلم تو طمع نکنند و ضعیفان از عدل تو مأیوس نگردند.

در نهج البلاغه به خصوص روی اصل عدالت اجتماعی و حُسن رابطه حاکم و مسؤولان امور با مردم، تأکیدات بلیغ شده و تعلیمات حضرت علیعليه‌السلام هدفهای اسلام را در نظام حکومت و اجتماع اعلام می دارد که از جمله مراجعه شود به خطبه214 أما بعد فقد جعل الله سبحانه لی علیکم حقاً بولایة أمرکم و به خطبه 222 والله لان أبیت علی حسک السعدان مسهّداً و به نامه آن حضرت به عثمان بن حنیف و خطبه ها و نامه های دیگر.

این عدالت، هدف اسلام، هدف قرآن، هدف مکتب حضرت محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله و حضرت علیعليه‌السلام و هدف ظهور خاتم الاوصیاء حضرت مهدیعليه‌السلام است.

عدالت را در فرصتی کوتاه و در یک بعد زمانی و مکانی محدود، رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله و امیرالمؤمنینعليه‌السلام به مردم نشان دادند و چهره مطلق و جامع و کاملش، به وسیله حضرت مهدیعليه‌السلام آشکار می گردد و از بارزترین و روشن ترین صفات و علائم، مهدی موعود است که در بیش از صد حدیث، آن رهبر دادگستر به این صفت عدالت گستری توصیف و معرفی شده است.

در نظام امامت، حاکم در برابر پرخوری ستمگران و گرسنگی مظلومان و افراط و تفریطی که در امور واقع شود، مسؤول است.

علیعليه‌السلام این مسؤولیت را در خطبه شقشقیه چنین اعلام می دارد:

أما والذی فلق الحبة، وبرأ النسمة لولا حضور الحاضر وقیام الحجة بوجود الناصر، وما أخذ الله علی العلماء أن لا یقاروا علی کظة ظالم ولا سغب مظلوم، لالقیت حبلها علی غاربها: سوگند به آن کس که دانه را شکافت و بشر را آفرید، اگر حضور مردمی که حاضر گردیدند نبود و حجت به وجود ناصر، قائم نمی گشت، و عهدی که خدا بر علماء گرفته، نبود که بر پرخوری ستمگر و گرسنگی مظلوم، موافقت نکنند یا قرار و آرام نگیرند، هر آینه ریسمان حکومت را بر گردنش می انداختم.

پاورقی

[1] نهج البلاغه فیض الاسلام، ص1021، نامه53.

[2] سوره کهف، آیه110.

[3] نهج البلاغه فیض الاسلام، کلمات قصار 36.

[4] به کتاب الامام علی صوت العدالة الانسانیة تألیف جرج جرداق، نویسنده مسیحی که بین این عهدنامه و مواد اعلامیه حقوق بشر مقایسه کرده، علاوه بر صراحت و دقت متن و ابتکار، امتیازات دیگر این عهدنامه را یاد آور شده است. و به کتاب رمضان در تاریخ تألیف نگارنده رجوع شود.

[5] نهج البلاغه صبحی صالح، عهدنامه مالک اشتر.

[6] نهج البلاغه صبحی صالح، نامه46.

نظام حکومت حضرت مهدی علیه السلام

برنامه زمامداری حضرت مهدیعليه‌السلام و روابط کارمندان و متصدیان امور بر اساس حق و عدالت اجتماعی و بدون هیچ گونه استکبار جریان خواهد یافت و به مردم چنانکه در نهج البلاغه است:

فیریکم کیف عدل السیرة ویحی میت الکتاب والسنة[1] سیره و روش داد گرانه را نشان خواهد داد و آنچه را از کتاب و سنت مرده باشد زنده خواهد کرد.

در حدیث است: علامة المهدی أن یکون شدیداً علی العمال: علامت مهدیعليه‌السلام این است که سخت گیر بر عمال و کارمندان حکومتی است.

در حدیثی از امیرالمؤمنینعليه‌السلام چگونگی بیعت گرفتن حضرت مهدیعليه‌السلام و مواردی که بر آن بیعت خواهد گرفت بیان شده است.

از جمله این است که دزدی نکنند، مرتکب زنا نگردند، به مسلمانی فحش و دشنام ندهند، هتک حرمت کسی را ننمایند، به خانه ای هجوم نبرند، کسی را به غیر حق نزنند، طلا و نقره و گندم و جو را گنج و ذخیره نکنند، مسجدی را خراب ننمایند، شراب ننوشند، خز و حریر نپوشند، کمر بند طلا نبندند، راهزنی ننمایند، راهی را انا امن نسازند، مواد غذایی را احتکار نکنند و امر به معروف و نهی از منکر نمایند.

بر خود نیز شرط می نماید که مانند آنها سلوک کند، از لباسی که آنها می پوشند بپوشد، بر مرکبی مثل مرکب آنها سوار شود، چنانکه آنان می خواهند باشد، به اندک راضی گردد، زمین را به یاری خدا از داد پر کند، چنانکه از ستم پرشده باشد، خدا را چنانکه حق پرستش او است عبادت کند و حاجب و دربان برای خود قرار ندهد.[2].

عقیده به این ظهور و این برنامه ها و این گونه رابطه ها بین رعیت و حاکم که باید در تمام جهان مستقر گردد، میزان و معیار اسلامی بودن حکومات و زمامداری ها را مشخص می سازد و جهت و هدف تأسیس حکومت را تعیین می کند، و معتقد به این ظهور، برقراری این عدالت و این روابط را خواستار می شود، روابط استکباری و استضعافی و استعبادی را بهر شکل و صورت که باشد، رد کرده و با آن مبارزه می نماید.

معتقد به این ظهور و عدالت اجتماعی اسلامی، اگر مسؤول و متصدی کاری باشد، خود را خدمتگزار مردم و برای مردم می داند و اگر از افراد عادی است، با مسؤولان امور، سلوک خود را عادی و منزه از تملق و فروتنی های بی مورد می سازد، و از آنان توقع تبعیض و مسامحه در انجام وظیفه نمی کند، بلکه در برقراری عدالت اجتماعی با آنان همکاری می نماید.

پاورقی

[1] منتخب الاثر، از همین نویسنده.

[2] منتخب الاثر، بحث مربوط به امام زمان.