تفسیر نمونه جلد ۱۱

تفسیر نمونه3%

تفسیر نمونه نویسنده:
گروه: شرح و تفسیر قرآن

جلد ۱ جلد ۲ جلد ۳ جلد ۴ جلد ۵ جلد ۶ جلد ۷ جلد ۸ جلد ۹ جلد ۱۰ جلد ۱۱ جلد ۱۲ جلد ۱۳ جلد ۱۴ جلد ۱۵ جلد ۱۶ جلد ۱۷ جلد ۱۸ جلد ۱۹ جلد ۲۰ جلد ۲۱ جلد ۲۲
  • شروع
  • قبلی
  • 52 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 27093 / دانلود: 3071
اندازه اندازه اندازه
تفسیر نمونه

تفسیر نمونه جلد ۱۱

نویسنده:
فارسی

فهرست مطالب

سوره حجر ۹

آيه (۱) تا (۵) و ترجمه ۱۱

تفسير: ۱۱

نكته: ۱۶

آيه (۶) تا (۸) و ترجمه ۱۹

تفسير: ۱۹

آيه (۹) و ترجمه ۲۳

تفسير: ۲۳

آيه (۱۰) تا (۱۵) و ترجمه ۳۹

تفسير: ۳۹

نكته ها: ۴۲

آيه (۱۶) تا (۱۸) و ترجمه ۴۷

تفسير: ۴۷

آيه (۱۹) تا (۲۱) و ترجمه ۵۹

تفسير: ۵۹

نكته ها: ۶۴

۱ - خزائن خداوند چيست؟ ۶۴

۲ - نزول مقامى و نزول مكانى ۶۵

آيه (۲۲) تا (۲۵) و ترجمه ۶۷

تفسير: ۶۷

نكته ها: ۷۰

آيه(۲۶) تا (۴۴) و ترجمه ۷۲

تفسير: ۷۳

نكته ها: ۸۰

۱ - تكبر و غرور سرچشمه بزرگترين بدبختيها است ۸۰

۲ - شيطان بر چه كسانى تسلط مى يابد؟ ۸۲

۳ - درهاى جهنم! ۸۲

۴ - (گل تيره ) و (روح خدا) ۸۳

۵ - جان چيست؟ ۸۵

۶ - قرآن و خلقت انسان ۸۶

آيه (۴۵) تا (۵۰) و ترجمه ۹۶

تفسير: ۹۶

نكته ها: ۹۹

۱ - باغها و چشمه هاى بهشت ۹۹

۲ - نعمتهاى مادى و معنوى ۱۰۰

۳ - كينه ها و حسادتها دشمن برادرى است ۱۰۰

۴ - پاداش كامل ۱۰۱

۵ - بيائيد بهشت را در اين دنيا بسازيم ۱۰۱

آيه (۵۱) تا (۶۰) و ترجمه ۱۰۳

تفسير: ۱۰۴

آيه (۶۱) تا (۷۷) و ترجمه ۱۰۹

تفسير: ۱۱۰

نكته ها: ۱۱۸

۱ - منظور از قطع من الليل چيست؟ ۱۱۸

۲ - تفسير جمله (و امضوا حيث تؤ مرون ) ۱۱۹

۳ - رابطه (متوسم ) و (مومن ) ۱۲۰

۴ - مستى شهوت و غرور! ۱۲۰

آيه (۷۸) تا (۸۴) و ترجمه ۱۲۲

تفسير: ۱۲۲

آيه (۸۵) تا (۹۱) و ترجمه ۱۲۸

تفسير: ۱۲۹

نكته ها: ۱۳۵

۱ - قرآن موهبت بزرگ الهى ۱۳۵

۲ - چشم به امكانات ديگران دوختن مايه انحطاط است ۱۳۷

۳ - تواضع رهبر ۱۳۸

۴ - مقتسمين چه اشخاص هستند؟ ۱۳۹

آيه (۹۲) تا (۹۹) و ترجمه ۱۴۱

تفسير: ۱۴۱

نكته ها: ۱۴۶

۱ - آغاز دعوت علنى اسلام ۱۴۶

۲ - تأثير توجه به خدا در قدرت روح ۱۴۷

۳ - عبادت و تكامل ۱۴۷

سوره نحل ۱۵۰

آيه (۱) و (۲) و ترجمه ۱۵۴

تفسير: ۱۵۴

آيه (۳) تا (۸) و ترجمه ۱۵۸

تفسير: ۱۵۹

آيه (۹) تا (۱۳) و ترجمه ۱۶۹

تفسير: ۱۷۰

نكته ها: ۱۷۵

۱ - نعمتهاى مادى و معنوى ۱۷۵

۲ - چرا تنها زيتون و نخل و انگور؟! ۱۷۵

۳ - تفكر، تعقل، تذكر ۱۷۸

آيه (۱۴) تا (۱۸) و ترجمه ۱۸۰

تفسير: ۱۸۰

نكته ها: ۱۸۹

آيه (۱۹) تا (۲۳) و ترجمه ۱۹۱

تفسير: ۱۹۱

نكته ها: ۱۹۵

آيه (۲۴) تا (۲۹) و ترجمه ۱۹۸

شان نزول ۱۹۹

تفسير: ۱۹۹

نكته ها: ۲۰۷

۱ - سنت حسنه و سيئه ۲۰۷

آيه (۳۰) تا (۳۲) و ترجمه ۲۱۲

تفسير: ۲۱۲

آيه (۳۳) تا (۳۷) و ترجمه ۲۱۷

تفسير: ۲۱۸

نكته ها: ۲۲۸

۱ - بلاغ مبين چيست! ۲۲۸

آيه (۳۸) تا (۴۰) و ترجمه ۲۳۰

تفسير: ۲۳۱

آيه (۴۱) و (۴۲) و ترجمه ۲۳۶

تفسير: ۲۳۷

نكته ها: ۲۳۸

آيه (۴۳) و(۴۴) و ترجمه ۲۴۱

تفسير: ۲۴۱

نكته: ۲۴۴

آيه (۴۵) تا (۴۷) و ترجمه ۲۴۷

تفسير: ۲۴۷

آيه (۴۸) تا (۵۰)و ترجمه ۲۵۱

تفسير: ۲۵۱

آيه (۵۱) تا (۵۵) و ترجمه ۲۵۷

تفسير: ۲۵۷

آيه (۵۶) تا (۶۰) و ترجمه ۲۶۴

تفسير: ۲۶۵

نكته ها: ۲۶۷

۱ - چرا فرشتگان را دختران خدا مى دانستند؟ ۲۶۷

۲ - چرا عرب جاهلى دختران را زنده بگور مى كرد؟ ۲۶۸

۳ - نقش اسلام در احياى ارزش مقام زن ۲۷۳

آيه (۶۱) تا (۶۴) و ترجمه ۲۷۶

تفسير: ۲۷۷

آيه (۶۵) تا (۶۷) و ترجمه ۲۸۴

تفسير: ۲۸۴

نكته ها: ۲۸۸

۱ - پيدايش شير چگونه است؟ ۲۸۸

۲ - مواد غذائى مهم شير ۲۸۹

۳ - شير غذاى خالص و گوارا ۲۹۰

آيه (۶۸) و (۶۹) و ترجمه ۲۹۲

تفسير: ۲۹۲

آيه (۷۰) تا (۷۲) و ترجمه ۳۰۶

تفسير: ۳۰۶

نكته ها: ۳۱۳

آيه (۷۳) و (۷۴) و ترجمه ۳۱۹

تفسير: ۳۱۹

آيه (۷۵) تا (۷۷) و ترجمه ۳۲۳

تفسير: ۳۲۴

نكته ها: ۳۲۸

آيه (۷۸) تا (۸۳) و ترجمه ۳۳۱

تفسير: ۳۳۲

نكته ها: ۳۳۷

آيه (۸۴) تا (۸۹) و ترجمه ۳۴۹

تفسير: ۳۵۰

نكته ها: ۳۵۷

آيه (۹۰) و ترجمه ۳۶۲

تفسير: ۳۶۲

آيه (۹۱) تا (۹۴) و ترجمه ۳۷۰

شأن نزول: ۳۷۱

تفسير: ۳۷۱

نكته ها: ۳۷۶

آيه (۹۵) تا (۹۷) و ترجمه ۳۸۰

شأن نزول: ۳۸۰

تفسير: ۳۸۱

نكته ها: ۳۸۴

۱ - سرمايه هاى جاودانى ۳۸۴

۲ - برابرى مرد و زن ۳۸۵

۳ - ريشه هاى عمل صالح از ايمان سيراب ميگردد ۳۸۶

۴ - حيات طيبه چيست؟ ۳۸۸

آيه (۹۸) تا (۱۰۰) و ترجمه ۳۹۰

تفسير: ۳۹۰

نكته ها: ۳۹۲

۱ - موانع شناخت ۳۹۲

۲ - چرا ز شيطان رجيم ۳۹۳

۳ - آنها كه زير پرچم حقند و آنها كه تحت لواى شيطانند؟ ۳۹۴

۴ - آداب تلاوت قرآن ۳۹۵

آيه (۱۰۱) تا (۱۰۵) و ترجمه ۳۹۸

شان نزول: ۳۹۹

تفسير: ۳۹۹

نكته ها: ۴۰۵

آيه (۱۰۶) تا (۱۱۱) و ترجمه ۴۱۰

شان نزول: ۴۱۱

تفسير: ۴۱۲

نكته ها: ۴۱۶

۱ - تقيه و فلسفه آن ۴۱۶

آيه (۱۱۲) تا (۱۱۴) و ترجمه ۴۲۱

تفسير: ۴۲۱

نكته ها: ۴۲۳

۱ - آيا مثال است يا يك جريان تاريخى؟ ۴۲۳

۲ - رابطه امنيت و روزى فراوان ۴۲۵

۳ - لباس گرسنگى و ناامنى ۴۲۶

۴ - كفران نعمت و تضييع مواهب الهى ۴۲۶

آيه (۱۱۵) تا (۱۱۹) و ترجمه ۴۲۹

تفسير: ۴۳۰

آيه (۱۲۰) تا (۱۲۴) و ترجمه ۴۳۸

تفسير: ۴۳۸

آيه (۱۲۵) تا (۱۲۸) و ترجمه ۴۴۴

تفسير: ۴۴۴

سوره حجر

مقدمه

اين سوره در مكه نازل شده و ۹۹ آيه است

محتواى سوره حجر

سوره حجر بنا بر مشهور ميان مفسران از سوره هاى مكى است، و بنا به نقل از فهرست ابن نديم در تاريخ القرآن پنجاه و دومين سوره اى است كه در سرزمين مكه بر پيامبر اكرم (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) نازل شده است و مجموع آيات آن به اتفاق همه مفسران ۹۹ آيه است.

به همين دليل همان آهنگ و لحن سوره هاى مكى كاملا در آن منعكس است، زيرا همانگونه كه سابقا گفته ايم سوره هاى مكى بيشتر روى چند موضوع تكيه مى كند: روى معارف اسلامى مخصوصا توحيد و معاد و روى انذار مشركان و گنهكاران و ستمگران، و روى درسهاى عبرتى كه در تاريخ پيشينيان وجود داشته است.

لذا مى توان محتواى اين سوره را در هفت بخش خلاصه كرد:

۱ - آيات مربوط به مبدء عالم هستى و ايمان به او از طريق مطالعه در اسرار آفرينش.

۲ - آيات مربوط به معاد و كيفر بدكاران.

۳ - اهميت قرآن و عظمت اين كتاب آسمانى.

۴ - داستان آفرينش آدم و سركشى ابليس و سرانجام كار او، و به عنوان يك هشدار و بيدار باش براى همه انسانها!

۵ - اشاره به سرگذشت اقوامى همچون قوم لوط و صالح و شعيب، براى تكميل اين هشدار.

۶ - انذار و بشارت و اندرزهاى مؤ ثر و تهديدهاى كوبنده و تشويقهاى جالب.

۷ - دعوت از پيامبر به مقاومت و دلدارى او در برابر توطئه هاى شديد مخالفان كه مخصوصا در محيط مكه بسيار زياد و خطرناك بود.

نام اين سوره از آيه هشتادم كه درباره اصحاب حجر (قوم صالح ) سخن مى گويد انتخاب شده است، چرا كه در اين سوره پنج آيه درباره اصحاب حجر است، و تنها سوره اى است كه از قوم صالح به عنوان اصحاب حجر نام مى برد، كه شرح آن در تفسير آيات ۸۰ تا ۸۴ به خواست خدا خواهد آمد.

آيه (۱) تا (۵) و ترجمه

بسم الله الرحمن الرحيم

( الر تلك أيت الكتب و قرأن مبين ) (۱)( ربما يود الذين كفروا لو كانوا مسلمين ) (۲)( ذرهم يأ كلوا و يتمتعوا و يلههم الا مل فسوف يعلمون ) (۳)( و ما أهلكنا من قرية إلا و لها كتاب معلوم ) (۴)( ما تسبق من أمة أجلها و ما يستخرون ) (۵)

ترجمه:

بنام خداوند بخشنده بخشايشگر

۱ - الر - اين آيات كتاب و قرآن مبين است.

۲ - كافران (هنگامى كه آثار شوم اعمال را ببينند) چه بسا آرزو مى كنند مسلمان بودند!

۳ - بگذار آنها بخورند و بهره گيرند و آرزوها آنانرا غافل سازد، ولى به زودى خواهند فهميد

۴ - ما (اهل ) هيچ شهر و ديارى را هلاك نكرديم مگر اينكه اجل معين (و زمان تغيير ناپذيرى ) داشتند.

۵ - هيچ گروهى از اجل خود پيشى نمى گيرد و از آن عقب نخواهد افتاد.

تفسير:

آرزوهاى بيجا!

باز در آغاز اين سوره با حروف مقطعه (الف، لام، رأ) برخورد ميكنيم، كه نمايانگر تركيب اين كتاب بزرگ آسمانى كه راهگشاى همه انسانها به سوى سعادت مى باشد، از حروف ساده الفبأ است، همين ماده خامى كه در اختيار همه افراد بشر حتى كودكان دو سه ساله قرار دارد، و اين نهايت درجه اعجاز است كه از چنان مصالحى چنين محصول بى نظيرى ساخته شود.

و لذا بلافاصله بعد از آن مى گويد: (اينها آيات كتاب آسمانى و قرآن آشكار است )( تلك آيات الكتاب و قرآن مبين ) .

مى دانيم (تلك ) اسم اشاره به دور است، در حالى كه قاعدتا بايد در اينجا هذه (اسم اشاره به نزديك ) به كار رود، ولى چنانكه سابقا هم گفته ايم در ادبيات عرب (و حتى در زبان فارسى ) گاهى براى بيان عظمت چيزى از اسم اشاره به دور استفاده مى شود، يعنى آنچنان عظمت دارد كه گوئى در آسمانها در يك فاصله دور دست، از ما قرار گرفته و اين درست به آن مى ماند كه گاهى در حضور شخص بزرگى مى گوئيم (اگر آن سرور اجازه دهند ما دست به چنين اقدامى مى زنيم ) كلمه (آن ) در اينجا براى بيان عظمت مقام او است، همانگونه كه ذكر (قرآن ) به صورت (نكره ) نيز براى بيان عظمت است.

و به هر حال ذكر (قرآن ) بعد از (كتاب ) در حقيقت به عنوان تأكيد است، و توصيف آن به (مبين ) براى اين است كه بيان كننده حقايق و روشنگر حق از باطل مى باشد.

و اينكه بعضى از مفسران احتمال داده اند (كتاب ) در اينجا اشاره به تورات و انجيل است، بسيار بعيد به نظر مى رسد.

سپس به آنها كه در لجاجت و مخالفت با اين آيات روشن الهى اصرار مى ورزند هشدار مى دهد روزى فرا مى رسد كه اينها از نتائج شوم كفر و تعصب كوركورانه و لجاجت خويش پشيمان خواهند شد و (چه بسا اين كافران آرزو مى كنند كه اى كاش ‍ مسلمان بودند)( ربما يود الذين كفروا لو كانوا مسلمين ) .

بنابراين منظور از (يود) (دوست مى دارند) - همانگونه كه در تفسير (الميزان ) بيان شده دوست داشتن به معنى (تمنى ) و آرزو كردن است، و ذكر كلمه (لو) دليل بر آنست كه آنها آرزوى اسلام را در زمانى مى كنند كه قدرت بازگشت به سوى آن را ندارند، و اين خود قرينه اى خواهد بود بر اينكه اين تمنى و آرزو در جهان ديگر و پس از مشاهده نتائج اعمالشان است.

حديثى كه از امام صادق (عليها‌السلام ) در اين زمينه نقل شده نيز كاملا اين معنى را تأييد مى كند ينادى مناد يوم القيامة يسمع الخلائق انه لا يدخل الجنة الا مسلم فثم يود سائر الخلائق انهم كانوا مسلمين: (روز قيامت كه مى شود كسى صدا مى زند به گونه اى كه همه مردم مى شنوند (كه امروز) جز افرادى كه اسلام آورده اند داخل بهشت نمى شوند در اين هنگام ساير مردم آرزو مى كنند كه اى كاش مسلمان بودند).

و نيز از پيامبر بزرگ اسلام (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) نقل شده هنگامى كه دوزخيان در دوزخ گرد مى آيند و گروهى از مسلمانان خطا كار را، با آنها قرار مى دهند، كفار به مسلمين مى گويند مگر شما مسلمان نبوديد؟ در پاسخ مى گويند: آرى بوديم، و آنها در جواب مى گويند پس اسلام شما هم نيز به حالتان سودى نداشت! چون شما هم با ما در يكجا هستيد!.

آنها مى گويند: ما گناهان (بزرگى ) داشتيم كه به خاطر آن به اين سرنوشت گرفتار شديم (اين اعتراف به گناه و تقصير و آن سرزنش ‍ دشمن سبب مى شود كه ) خداوند دستور مى دهد هر فرد با ايمان و مسلمانى در دوزخ است خارج سازيد در اين هنگام كفار مى گويند اى كاش ما نيز اسلام آورده بوديم.

اين احتمال نيز در تفسير آيه وجود دارد كه در ميان كافران افرادى هستند كه هنوز پرتوى از وجدان بيدار در دلهاى آنها هست و هنگامى كه دعوت پيامبر اسلام و اين آيات كتاب مبين با آن محتواى دلپسند را مى بينند در اعماق دل به آن علاقمند مى شوند و آرزو مى كنند كه اى كاش مسلمان بودند، ولى تعصبها و لجاجتها و يا منافع مادى به آنها اجازه نمى دهد كه اين واقعيت بزرگ را بپذيرند و لذا همچنان در زندان كفر و بى ايمانى محصور مى مانند.

يكى از دوستان با ايمان و مجاهد ما كه به اروپا رفته بود مى گفت هنگامى كه من مزاياى اسلام را براى يكى از مسيحيان مى شمردم او كه آدم منصفى بود در پاسخ به من گفت: من براستى به شما تبريك مى گويم كه پيرو چنين مذهبى هستيد، ولى چه كنيم كه شرائط زندگى ما به ما اجازه نمى دهد كه دست از آئين خود برداريم!

جالب اينكه در بعضى از روايات اسلامى مى خوانيم هنگامى كه فرستاده پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) نامه آنحضرت را براى قيصر روم آورد، او به طور خصوصى در برابر فرستاده پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) اظهار ايمان نمود و حتى ميل داشت روميان را به آئين توحيد بخواند، اما فكر كرد قبلا آنها را آزمايش كند همين كه لشكريانش احساس

كردند كه او مى خواهد آئين نصرانيت را ترك گويد، قصر او را محاصره كردند او فورا به آنها اظهار داشت كه منظورم آزمايش ‍ شما بود بجاى خود برگرديد، سپس بفرستاده پيامبر گفت من مى دانم كه پيامبر شما از ناحيه خدا است. و همانست كه ما انتظار او را داشتيم ولى چه كنم كه من مى ترسم حكومتم از دستم برود و جانم در خطر است.

ولى به هر حال بايد توجه داشت كه اين دو تفسير هيچگونه تضادى با هم ندارند و ممكن است آيه اشاره به پشيمانى گروههائى از كافران در آن جهان و اين جهان باشد، در حالى كه نه آنجا و نه اينجا قدرت بازگشت - به جهات متفاوتى - ندارند! (دقت كنيد).

سپس با لحنى بسيار كوبنده مى گويد: اى پيامبر (اينها را به حال خود بگذار (تا همچون چهار پايان ) بخورند، و از لذتهاى اين زندگى ناپايدار بهره گيرند، و آرزوها آنها را از اين واقعيت بزرگ غافل سازد ولى بزودى خواهند فهميد)( ذرهم ياكلوا و يتمتعوا و يلههم الامل فسوف يعلمون ) .

اينها چون حيواناتى هستند كه جز اصطبل و علف، و جز لذت مادى چيزى نمى فهمند و هر حركتى دارند براى رسيدن به همين ها است.

پرده هاى غرور و غفلت و آرزوهاى دور و دراز چنان بر قلب آنها افتاده، و آنها را به خود مشغول ساخته كه ديگر توانائى درك واقعيتى را ندارند.

اما آن گاه كه سيلى اجل به صورت آنها نواخته شود، و پرده هاى غفلت و غرور از مقابل چشمانشان كنار رود، و خود را در آستانه مرگ و يا در عرصه قيامت ببينند، آرى آنگاه مى فهمند كه چه اندازه در غفلت و تا چه حد زيانكار و بدبخت بوده اند، و چگونه گرامى ترين سرمايه ها را براى هيچ از دست دادند؟!

در آيه بعد براى اينكه گمان نكنند اين مهلت و تمتع از لذائذ دنيا پايان ناپذير است، اضافه مى كند: (ما هيچ گروهى را در هيچ شهر و آبادى نابود نكرديم مگر اينكه آنها، اجل معين و زمان تغييرناپذيرى داشتند)( و ما اهلكنا من قرية الا و لها كتاب معلوم ) .

و (هيچ امت و جمعيتى از اجل معين خود پيشى نمى گيرد، و هيچيك نيز عقب نخواهد افتاد)( ما تسبق من امة اجلها و ما يستاخرون ) .

سنت الهى همه جا اين بوده كه به قدر كافى مهلت براى تجديد نظر و بيدارى و آگاهى بدهد، حوادث دردناك، و وسائل رحمت را يكى پس از ديگرى مى فرستد، تهديد مى كند، تشويق مى كند، اخطار مى نمايد تا حجت بر همه تمام شود.

ولى هنگامى كه اين مهلت به پايان رسيد سرنوشت قطعى دامنشان را خواهد گرفت، دير و زود، به خاطر مصالح تربيتى، ممكن است اما به اصطلاح سوخت و سوز ندارد!

آيا توجه به همين واقعيت كافى نيست تا همگان از سرنوشت گذشتگان عبرت گيرند، و از مدت مهلت الهى براى بازگشت و اصلاح، استفاده كنند؟ آيا بايد باز هم نشست تا سرنوشت شوم اقوام گمراه و ستمگر پيشين درباره خود ما نيز تكرار گردد، و بجاى اينكه از پيشينيان عبرت گيريم، عبرتى شويم براى آيندگان؟!

ضمنا از دو آيه اخير فلسفه (بيان تاريخ گذشتگان به طور مكرر) در آيات قرآن حتى در همين سوره اى كه از آن بحث مى كنيم روشن مى شود.

نكته:

آرزوهاى دراز عامل بزرگ غفلت

بدون شك اميد و آرزو و يا به تعبير عرب (امل ) عامل حركت چرخهاى زندگى انسانها است، كه حتى اگر يك روز از دلهاى مردم جهان برداشته شود، نظام زندگى به هم مى ريزد، و كمتر كسى دليلى بر فعاليت و تلاش و جنب و جوش خود پيدا مى كند.

حديث معروفى كه از پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) نقل شد الامل رحمة لامتى و لو لا الامل ما رضعت والدة ولدها و لا غرس غارس شجرا: (اميد مايه رحمت امت من است، اگر نور اميد نبود هيچ مادرى فرزند خود را شير نمى داد، و هيچ باغبانى نهالى نمى كاشت اشاره به همين واقعيت است.

ولى همين عامل حيات و حركت اگر از حد بگذرد و به صورت (آرزوى دور و دراز) در آيد بدترين عامل انحراف و بدبختى است، و درست همانند آب باران است كه مايه حيات است اما اين آب اگر از حد گذشت مايه غرق شدن و نابودى خواهد شد.

اين آرزوى كشنده همان است كه آيات فوق روى آن تكيه كرده و آنرا مايه بى خبرى از خدا و حق و حقيقت مى شمارد، اين آرزوها و اميدهاى دور و دراز چنان انسان را به خود مشغول مى دارد و غرق در عالمى از تخيل مى سازد، كه از زندگى و هدف نهائيش به كلى بيگانه مى شود.

حديث معرفى كه در نهج البلاغه از على (عليها‌السلام ) نقل شده نيز بيان گويائى براى اين واقعيت است: ايها الناس ان اخوف ما اخاف عليكم اثنان: اتباع الهوى و طول الامل، اما اتباع الهوى فيصد عن الحق، و اما طول الامل فينسى الاخرة: (اى مردم مخوفترين چيزى كه بر شما از آن مى ترسم دو چيز است:

پيروى از هوا و هوسها، و آرزوهاى دراز، چرا كه پيروى از هوسها شما را از حق باز مى دارد، و آرزوى دراز آخرت را بدست فراموشى مى سپارد).

و براستى چه افراد با استعداد و شايسته و لايقى كه بر اثر گرفتارى در دام آرزوى دراز به موجودات ضعيف و مسخ شده اى مبدل گشتند كه نه تنها به حال جامعه شان مفيد نيفتادند، بلكه منافع شخصى خود را نيز پايمال كردند، و از هرگونه تكامل نيز بازماندند آنچنانكه در دعاى كميل مى خوانيم و حبسنى عن نفعى بعد املى: (آرزوى دراز مرا از منافع واقعيم محروم ساخت )!

اصولا آرزو كه از حد گذشت، دائما انسانرا در رنج و تعب وا مى دارد، شب و روز بايد تلاش كند به گمان خود دنبال سعادت و رفاه مى رود در حالى كه چيزى جز بدبختى و شقاوت براى او فراهم نمى شود، و اين گونه افراد غالبا در همين حال جان مى دهند و زندگى دردناك و غم انگيزشان مايه عبرت است براى آنها كه چشم و گوش بينا و شنوا دارند.


2

3

4

5

6

7

8

9

10

11

12

13

14

15

16

17

18

19

20

21

22

23

24

25

26

27

28

29