تفسیر نمونه جلد ۱۱

تفسیر نمونه0%

تفسیر نمونه نویسنده:
گروه: شرح و تفسیر قرآن

تفسیر نمونه

نویسنده: آية الله مکارم شيرازي
گروه:

مشاهدات: 25749
دانلود: 2661


توضیحات:

جلد 1 جلد 2 جلد 3 جلد 4 جلد 5 جلد 6 جلد 7 جلد 8 جلد 9 جلد 10 جلد 11 جلد 12 جلد 13 جلد 14 جلد 15 جلد 16 جلد 17 جلد 18 جلد 19 جلد 20 جلد 21 جلد 22
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 52 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 25749 / دانلود: 2661
اندازه اندازه اندازه
تفسیر نمونه

تفسیر نمونه جلد 11

نویسنده:
فارسی

آيه (19) تا (21) و ترجمه

( و الا رض مددنها و ألقينا فيها روسى و أنبتنا فيها من كل شى ء موزون ) (19)( و جعلنا لكم فيها معيش و من لستم له برزقين ) (20)( و إن من شى ء إلا عندنا خزائنه و ما ننزله إلا بقدر معلوم ) (21)

ترجمه:

19 - و زمين را گسترديم، و در آن كوههاى ثابتى افكنديم، و از هر گياه موزون در آن رويانديم.

20 - و براى شما انواع وسايل زندگى در آن قرار داديم، و همچنين براى كسانى كه شما نمى توانيد به آنها روزى دهيد.

21 - خزائن همه چيز نزد ما است ولى ما جز به اندازه معين آنرا نازل نمى كنيم.

تفسير:

گنجينه همه چيز نزد ما است

در اينجا به بخشى از آيات آفرينش، و نشانه هاى عظمت خدا در زمين، مى پردازد تا بحث پيشين تكميل گردد.

نخست از خود زمين شروع كرده مى فرمايد: (ما زمين را گسترش داديم )( و الارض مددناها ) .

(مد) در اصل به معنى گسترده ساختن و بسط دادن است، و به احتمال قوى در اينجا اشاره به سر برآوردن خشكيهاى زمين از زير آب است، زيرا ميدانيم در آغاز تمام سطح كره زمين بر اثر بارانهاى سيلابى زير آب پنهان بود، و ساليان درازى بر اين منوال گذشت، بارانهاى سيلابى فرو نشستند، آبها در گودالهاى زمين جاى گرفتند، و خشكيها تدريجا از زير آب نمايان گشتند، اين همان چيزى است كه در روايات اسلامى عنوان (دحو الارض ) معروف شده است.

و از آنجا كه آفرينش كوهها با آن فوائد زيادى كه دارند يكى از نشانه هاى توحيد است، به ذكر آن پرداخته و اضافه مى كند (ما در زمين كوههاى مستقر و ثابتى انداختيم )( و القينا فيها رواسى ) .

تعبير به القأ (افكندن ) در مورد كوهها با اينكه مى دانيم كوهها همان چين خوردگيهاى زمين هستند كه بر اثر سرد شدن تدريجى پوسته زمين و يا به خاطر مواد آتشفشانى به وجود آمده اند ممكن است از اين نظر باشد كه القأ به معنى ايجاد نيز آمده است، در زبان روز مره خود نيز مى گوئيم كه ما براى فلان زمين طرحى ريختيم و چند اطاق در آن انداختيم يعنى بنا كرديم و ايجاد نموديم.

به هر حال اين كوهها علاوه بر اينكه از ريشه به هم پيوسته اند و همچون زرهى زمين را در برابر فشار درونى از لرزشها حفظ مى كنند، و علاوه بر اينكه قدرت طوفانها را در هم شكسته و وزش باد و نسيم را به دقت كنترل مى نمايند، محل خوبى براى ذخيره آبها به صورت برف و يا چشمه ها مى باشند.

مخصوصا تكيه روى كلمه (رواسى ) جمع (راسيه ) به معنى ثابت و پا بر جا، اشاره لطيفى است به آنچه در بالا بيان كرديم كه آنها هم خودشان ثابتند و هم مايه ثبات پوسته زمين و زندگى انسانها مى باشند.

به سراغ مهمترين عامل زندگى بشر و همه جانداران يعنى گياهان مى رود، و مى فرمايد: (ما در روى زمين از هر گياه موزون رويانديم )( و انبتنا فيها من كل شى ء موزون ) .

چه تعبير زيبا و رسائى اى است تعبير به (موزون ) كه در اصل از ماده (وزن ) به معنى شناسائى اندازه هر چيز گرفته شده است و اشاره به حساب دقيق و نظم شگرف و اندازه هاى متناسب در همه اجزاى گياهان است كه هر يك از آنها بلكه هر يك از اجزأ آنها از ساقه و شاخه و برگ و گلبرگ و تخم و ميوه حساب و كتاب معينى دارد.

در كره زمين شايد صدها هزار نوع گياه داريم با خواص مختلف و آثار متنوع و گوناگون كه شناخت هر يك دريچه اى است براى شناخت (الله ) و برگ هر كدام از آنها دفترى است از معرفت كردگار.

اين احتمال نيز در معنى اين جمله داده شده است كه منظور روئيدن معادن مختلف در كوهها مى باشد زيرا عرب كلمه (انبات ) را درباره معدن نيز به كار مى برد.

در بعضى از روايات نيز اشاره به اين معنى شده است، در روايتى از امام باقر (عليها‌السلام ) مى خوانيم: كه تفسير اين آيه را از حضرتش پرسيدند، فرمود: (منظور اين است كه خداوند در كوهها معادن طلا و نقره و جواهرات و ساير فلزات آفريده است ).

اين احتمال نيز وجود دارد كه منظور از انبات (روياندن ) در اينجا معنى وسيعى است كه همه مخلوقاتى را كه خداوند در زمين ايجاد كرده است، فرا مى گيرد، در سوره نوح از قول اين پيامبر بزرگ مى خوانيم كه به مردم مى گفت و( الله انبتكم من الارض نباتا ) : (خداوند شما را همچون گياهى از زمين رويانيد) (نوح - 17).

و به هر حال هيچ مانعى ندارد كه آيه مفهوم گسترده اى داشته باشد كه گياهان و انسانها و معادن و مانند آن را شامل شود.

و از آنجا كه وسائل زندگى انسان منحصر به گياهان و معادن نيست در آيه بعد به تمام اين مواهب اشاره كرده مى گويد: (ما انواع وسائل زندگى را براى شما در زمين قرار داديم )( و جعلنا لكم فيها معايش ) .

نه تنها براى شما بلكه براى همه موجودات زنده (و كسانى كه شما روزى آنها را نمى دهيد) و از دسترس شما خارجند( و من لستم له برازقين ) .

آرى براى همه آنها نيازمنديهايشان را فراهم ساختيم.

(معايش ) جمع (معيشة ) و آن وسيله و نيازمنديهاى زندگى انسان است، كه گاهى خود به دنبال آن مى رود، و گاهى آن به سراغ او مى آيد.

گرچه بعضى از مفسران كلمه (معايش ) را تنها تفسير به زراعت و گياهان و يا خوردنيها و نوشيدنيها كرده اند، ولى پيدا است كه مفهوم لغت كاملا وسيع است و تمام وسائل حيات را شامل مى شود.

مفسران در جمله (من لستم له برازقين ) دو تفسير گفته اند:

نخست اينكه همانگونه كه در بالا گفتيم خداوند مى خواهد مواهب خويش را هم درباره انسانها و هم درباره حيوانات و موجودات زنده اى كه انسان توانائى تغذيه آنها ندارد بيان كند.

ديگر اينكه خداوند مى خواهد به انسانها گوشزد نمايد كه ما هم وسيله زندگى براى شما در اين زمين قرار داديم و هم موجودات زنده اى در اختيارتان گذارديم (مانند چهار پايان ) كه شما توانائى بر روزى دادن آنها نداريد، خداوند آنها را روزى مى دهد هر چند اين كار بدست شما انجام پذيرد.

ولى به نظر ما تفسير اول صحيحتر به نظر مى رسد و دليل ادبى آن را نيز در ذيل صفحه آوريم.

در حديثى كه از تفسير على بن ابراهيم نقل شده نيز تأييدى براى اين تفسير مى يابيم آنجا كه در معنى جمله( من لستم له برازقين ) مى گويد: لكل ضرب من الحيوان قدرنا شيئا مقدرا: (براى هر يك از حيوانات چيزى مقدر داشتيم ).

و در آخرين آيه مورد بحث، در حقيقت به پاسخ سؤ الى مى پردازد كه براى بسيارى از مردم پيدا مى شود و آن اينكه چرا خداوند آنقدر از ارزاق و مواهب در اختيار انسانها نمى گذارد كه بى نياز از هر گونه تلاش و كوشش باشند.

مى فرمايد: (خزائن و گنجينه هاى همه چيز نزد ما است، ولى ما جز به اندازه معين آنرا نازل نمى كنيم )( و ان من شى ء الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم ) .

بنابراين چنان نيست كه قدرت ما محدود باشد و از تمام شدن ارزاق وحشتى داشته باشيم، بلكه منبع و مخزن و سرچشمه همه چيز نزد ما است، و ما توانائى بر ايجاد هر مقدار در هر زمان داريم، ولى همه چيز اين عالم حساب دارد و ارزاق و روزيها نيز به مقدار حساب شده اى از طرف خدا نازل مى گردد.

لذا در جاى ديگر از قرآن مى خوانيم:( و لو بسط الله الرزق لعباده لبغوا فى الارض و لكن ينزل بقدر ما يشأ ) : (اگر خداوند روزى را بى حساب براى بندگانش بگستراند از جاده حق منحرف مى شوند و لكن به اندازه اى كه مى خواهد نازل مى گرداند) (شورى - 27).

كاملا روشن است كه تلاش و كوشش براى زندگى علاوه بر اينكه تنبلى و سستى و دل مردگى را از انسانها دور مى سازد: و حركت و نشاط مى آفريند، وسيله بسيار خوبى براى اشتغال سالم فكرى و جسمى آنها است، و اگر چنين نبود و همه چيز بى حساب در اختيار انسان قرار داشت معلوم نبود دنيا چه منظره اى پيدا مى كرد؟

يك مشت انسانهاى بيكار، با شكمهاى سير، و بدون هيچگونه كنترل، غوغائى به پا مى كردند، چرا كه مى دانيم مردم اين جهان همچون انسانهاى بهشتى نيستند كه هر گونه شهوت و خودخواهى و غرور و انحراف از دل و جانشان شسته شده باشد، بلكه انسانهائى هستند با همه صفات نيك و بد كه بايد در كوره اين جهان قرار گيرند و آبديده شوند، و چه چيز بهتر از تلاش و حركت و اشتغال سالم مى تواند آنان را آبديده كند.

بنابراين همانگونه كه فقر و نياز، انسان را به انحراف و بدبختى مى كشاند بى نيازى بيش از حد نيز منشأ فساد و تباهى است.

نكته ها:

1 - خزائن خداوند چيست؟

در آيات متعددى از قرآن مى خوانيم كه: خداوند خزائنى دارد، خزائن آسمانها و زمين از آن خدا است، و يا خزائن هر چيز نزد او است.

(خزائن ) جمع (خزانه ) به معنى محلى است كه انسان اموالش را براى حفظ در آن جمع آورى مى كند، و در اصل از ماده خزن (بر وزن وزن ) به معنى حفظ و نگاهدارى چيزى است، بديهى است، كسى اقدام به جمع آورى و اندوختن و حفظ چيزى مى كند كه قدرتش نامحدود باشد و نتواند در هر عصر و زمانى آنچه مى خواهد فراهم سازد، لذا در موقع توانائى، آنچه لزومش را احساس مى كند براى موقع ضرورت مى اندوزد و در خزانه گردآورى مى كند.

ولى آيا اين مفاهيم در مورد خداوند تصور مى شود؟ مسلمأ نه، به همين دليل جمعى از مفسران مانند طبرسى در مجمع البيان، و فخر رازى در تفسير كبير، و راغب در مفردات، خزائن الله را به معنى مقدورات الهى تفسير كرده اند، يعنى همه چيز در خزانه قدرت خدا جمع است و هر مقدار از آن را لازم و صلاح بداند ايجاد مى كند.

ولى بعضى ديگر از مفسران بزرگ گفته اند منظور از خزائن خداوند مجموعه امورى است كه در عالم هستى و جهان ماده وجود دارد، اعم از عناصر و اسباب ايجاد آنها، در اين مجموعه همه چيز به حد زياد وجود دارد، ولى هر يك از فرآورده ها و موجودات خاص اين عالم به مقدار محدودى ايجاد مى شود، بى آنكه امكان وجود تنها منحصر به آن باشد.

اين تفسير گرچه از نظر اصولى مسأله قابل قبوليست، ولى تعبير به عندنا (نزد ما) بيشتر با تفسير اول هماهنگ است.

و به هر حال انتخاب تعبيراتى مانند خزائن الله با اين كه با مفهوم معموليش در مورد خداوند صادق نيست، به خاطر آن است كه خداوند مى خواهد با زبان خود مردم با آنها سخن بگويد.

از آنچه گفتيم ضمنا اين نكته روشن شد كه تفسير بعضى از مفسران، خزائن را به خصوص (آب و باران ) و محدود ساختن آن در اين مصداق معين، نه تنها دليلى ندارد، بلكه متناسب با وسعت مفهوم آيه نيز نيست.

2 - نزول مقامى و نزول مكانى

همانگونه كه سابقا هم اشاره كرده ايم، نزول هميشه به معنى نزول مكانى يعنى از بالا به پائين آمدن بلكه گاهى به معنى نزول مقامى است، مثلا هر گاه نعمتى از شخص بزرگى به زير دستان مى رسد از آن تعبير به نزول مى شود، به همين جهت در قرآن مجيد اين كلمه در مورد نعمتهاى خداوند به كار رفته، اعم از آنهائى كه از آسمان نازل مى شود، مانند باران، و يا در زمين پرورش پيدا مى كند مانند حيوانات همانگونه كه در آيه 6 سوره زمر مى خوانيم:( و انزل لكم من الانعام ثمانية ازواج ) و در مورد آهن در سوره حديد آيه 25 مى خوانيم( و انزلنا الحديد ) و مانند اينها.

خلاصه (نزول ) و (انزال ) در اينجا به معنى وجود و ايجاد و خلقت است، منتها چون از ناحيه خداوند نسبت به بندگان مى باشد چنين تعبيرى از آن شده است.

آيه (22) تا (25) و ترجمه

( و أرسلنا الريح لوقح فأنزلنا من السمأ مأفأ سقينكموه و ما أنتم له بخزنين ) (22)( و إنا لنحن نحى و نميت و نحن الورثون ) (23)( و لقد علمنا المستقدمين منكم و لقد علمنا المستخرين ) (24)( و إن ربك هو يحشرهم إنه حكيم عليم ) (25)

ترجمه:

22 - ما بادها را براى تلقيح (ابرها و بهم پيوستن و بارور ساختن آنها) فرستاديم، و از آسمان آبى نازل كرديم با آن سيراب ساختيم، در حالى كه شما توانائى حفظ و نگهدارى آن را نداشتيد.

23 - مائيم كه زنده مى كنيم و مى ميرانيم و وارث (همه جهان ) ما هستيم.

24 - ما هم پيشينيان شما را دانستيم و هم متاخران را.

25 - پروردگار تو قطعا همه را (در قيامت ) جمع و محشور مى كند چرا كه حكيم و دانا است.

تفسير:

نقش باد و باران

در تعقيب بيان قسمتى از اسرار آفرينش و نعمتهاى خدا در آيات گذشته، مانند آفرينش زمين، كوهها، گياهان، وسائل زندگى، در نخستين آيه مورد بحث به وزش بادها و نقش مؤ ثر آنها در نزول بارانها اشاره كرده مى گويد: (ما بادها را فرستاديم در حالى كه بارور كننده اند) (قطعات ابر را به هم مى پيوندند و بارور مى سازند)( و ارسلنا الرياح لواقح ) .

(و به دنبال آن از آسمان آبى فرو فرستاديم )( فانزلنا من السمأ مأ ) .

(و بوسيله آن همه شما را سيراب كرديم )( فاسقينا كموه ) .

(در حالى كه شما توانائى بر حفظ و نگهدارى آن نداشتيد)( و ما انتم له بخازنين ) .

(لواقح ) جمع (لاقح ) به معنى بارور كننده است، و در اينجا اشاره به بادهائى است كه قطعات ابر را به هم پيوند مى دهد، و آنها را آماده باران مى سازد.

گرچه بعضى از دانشمندان معاصر خواسته اند اين آيه را اشاره به تلقيح گياهان بوسيله بادها و گردافشانى بگيرند: و از اين راه به يكى از مسائلى علمى كه در عصر نزول قرآن مورد توجه جوامع بشرى نبود تفسير كنند، و از دلائل اعجاز علمى قرآن بشمارند، ولى در عين قبول اين واقعيت كه وزش بادها اثر عميقى در جابجا كردن گرده هاى نطفه نر و بارور ساختن گياهان دارند نمى توان آيه فوق را اشاره به آن دانست.

چرا كه بعد از اين كلمه بلافاصله، نازل شدن باران از آسمان( آنهم با فأ تفريع ) آمده است، كه نشان مى دهد تلقيح كردن بادها مقدمه اى براى نزول باران است.

به هر حال تعبير فوق از زيباترين تعبيراتى است در مورد ابرها و تولد باران از آنها ممكن است گفته شود. ابرها را به مادران و پدرانى تشبيه كرده كه به كمك بادها آميزش مى كنند و باردار مى شوند و فرزندان خود، دانه هاى باران، را به زمين مى نهند.

جمله: ما انتم له بخازنين (شما توانائى حفظ و ذخيره كردن اين آبها را نداريد) ممكن است اشاره به ذخيره كردن آب باران قبل از نزولش باشد، يعنى شما نمى توانيد اين ابرها كه منابع اصلى بارانند در اختيار بگيريد، و نيز ممكن است اشاره به ذخيره كردن باران بعد از نزولش ‍ باشد، يعنى شما نمى توانيد حتى بعد از نزول باران آنرا بمقدار زياد گرد آورى و حفظ كنيد، اين خدا است كه از طريق منجمد ساختن آنها در قله كوهها به صورت برف و يخ، و يا فرستادن آنها به اعماق زمين كه بعدا به صورت چشمه ها و كاريزها و چاه ها ظاهر مى شوند، آنها را گردآورى و ذخيره مى كند.

سپس به دنبال بحثهاى توحيدى به معاد و مقدمات آن اشاره كرده، مى گويد: (مائيم كه زنده مى كنيم و مائيم كه مى ميرانيم )( و انا لنحن نحيى و نميت ) .

(و وارث همه روى زمين و تمام اين جهان مائيم )( و نحن الوارثون ) .

اشاره به مسأله حيات و مرگ كه در واقع مهمترين و قطعيترين مسائل است هم مى تواند مقدمه براى بحث معاد باشد و هم تكميلى براى بحث توحيد، چرا كه پديده حيات شگرف ترين پديده عالم هستى است، و بررسى اين پديده به خوبى مى تواند ما را به آفريننده حيات آشنا سازد، اصولا نظام مرگ و زندگى نظامى است كه بدون اتكأ بر يك قدرت و علم بى پايان امكان پذير نيست.

از سوى ديگر وجود مرگ و زندگى خود دليل بر اين است كه موجودات اين عالم از خود چيزى ندارد و هر چه دارند از ناحيه ديگرى است، و سرانجام وارث همه آنها خدا است!.

بعد اضافه مى كند (ما هم پيشينيان شما را مى دانيم و هم متاخران را)( و لقد علمنا المستقدمين منكم و لقد علمنا المستاخرين ) .

بنابراين هم خود آنها و هم اعمالشان در برابر علم ما روشن و آشكارند، و از اين نظر معاد و رستاخيز و محاسبه اعمال همه آنها كاملا در برابر ما سهل است.

و لذا بلافاصله به دنبال اين سخن مى گويد: (پروردگار تو به طور قطع همه آنها را به زندگى جديد در رستاخيز باز مى گرداند و جمع و محشور مى كند)( و ان ربك هو يحشرهم ) .

(چرا كه او هم حكيم است و هم عالم )( انه حكيم عليم ) .

(حكمت ) او ايجاب مى كند كه مرگ پايان همه چيز نباشد، زيرا اگر زندگى منحصر به همين چند روز حيات اين جهان بود آفرينش جهان بيهوده و بى محتوا مى شد، و از خداوند حكيم دور است كه يك چنين آفرينش بى نتيجه اى داشته باشد.

ولى هنگامى كه اين آفرينش مقدمه اى براى آمادگى جهت يك سير دائمى به سوى بى نهايت، و يا به تعبير ديگر مقدمه اى براى زندگانى ابدى و جاويدان باشد كاملا مفهوم و معنى پيدا مى كند، و هماهنگ با حكمت او است. زيرا حكيم بى حساب كارى نمى كند.

و عليم بودنش سبب مى شود كه در امر معاد و حشر، مشكلى ايجاد نشود، هر ذره خاكى كه از انسانى به گوشه اى پرتاب شده جمع آورى مى كند و حيات جديد به آن مى بخشد، و از سوى ديگر پرونده اعمال همگى هم در دل اين جهان طبيعت و هم در درون جان انسانها ثبت است. و او از همه اينها آگاه است.

بنابراين حكيم و عليم بودن خدا دليل فشرده و پر مغزى بر مسأله حشر و معاد محسوب مى شود.

نكته ها:

پيشينيان و متاخران كيانند؟

در تفسير آيه و لقد علمنا المستقدمين منكم و لقد علمنا المستاخرين مفسران احتمالات زيادى داده اند مرحوم طبرسى در مجمع البيان شش تفسير و قرطبى هشت احتمال، و ابو الفتوح رازى حدود ده احتمال ذكر كرده است، ولى بررسى دقيق آنها نشان مى دهد كه همه را مى توان در يك تفسير واحد جمع كرد زيرا:

كلمه (مستقدمين ) و (مستأخرين ) معنى وسيعى دارد كه هم شامل پيشگامان و متأخران در زمان مى شود، و هم شامل پيشگامان در اعمال خير، و يا جهاد و مبارزه با دشمنان حق، و يا حتى صفوف نماز جماعت، و مانند اينها.

و با توجه به اين معنى جامع، تمام احتمالاتى را كه در تقدم و تاخر در آيه بالا داده اند مى توان جمع كرد و پذيرفت.

در حديثى مى خوانيم كه پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) تاكيد فراوانى در زمينه شركت در صف اول نماز جماعت فرمود، و گفت: (خداوند و فرشتگان درود مى فرستند بر آنهائى كه پيشگامند در اين صفوف ) و به دنبال اين تاكيد مردم براى شركت در صف اول فشار آوردند، قبيله بنام (بنى عذره ) بودند كه خانه هايشان از مسجد دور بود گفتند ما خانه هايمان را مى فروشيم و خانه هائى نزديك مسجد پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) خريدارى مى كنيم تا به صف اول برسيم، آيه فوق نازل شد (و به آنها گوشزد كرد كه خدا نيات شما را مى داند حتى اگر در صف آخر قرار گيريد چون تصميم بر اين داريد كه در صف اول باشيد پاداش نيت خود را خواهيد داشت ).

مسلم است كه محدوديت اين شأن نزول هرگز سبب محدوديت مفهوم وسيع آيه نخواهد شد.