آيه (2) تا (8) و ترجمه
(
و اتينا موسى الكتب و جعلناه هدى لبنى اسرائيل الا تتخذوا من دونى وكيلا
)
(2)(
ذرية من حملنا مع نوح انه كان عبدا شكورا
)
(3)(
و قـضـيـنـا الى بـنـى اسـرائيـل فـى الكـتـاب لتـفـسدن فى الارض مرتين و لتعلن علوا كبيرا
)
(4)(
فـاذا جـاء وعـد اولئهـمـا بـعـثـنـا عـليـكـم عـبـادا لنـا اولى بـاس شـديـد فـجـاسـوا خلال الديار و كان وعدا مفعولا
)
(5)(
ثم رددنا لكم الكرة عليهم و امددناكم باموال و بنين و جعلناكم اكثر نفيرا
)
(6)(
ان احـسنتم احسنتم لانفسكم و ان اساتم فلها فاذا جاء وعد الاخرة ليسؤ وا وجوهكم و ليدخلوا المسجد كما دخلوه اول مرة و ليتبروا ما علوا تتبيرا
)
(7)(
عسى ربكم ان يرحمكم و ان عدتم عدنا و جعلنا جهنم للكافرين حصيرا
)
(8)
ترجمه:
2 - مـا بـه مـوسـى كـتـاب آسـمـانـى داديـم و آنـرا وسـيـله هـدايـت بـنـى اسرائيل نموديم (و گفتيم ) غير ما را تكيه گاه خود قرار ندهيد.
3 - اى فـرزنـدان كـسـانـى كـه با نوح (بر كشتى ) سوار كرديم، او بنده شكرگزارى بود.
4 - مـا بـه بـنـى اسـرائيل در كتاب (تورات ) اعلام كرديم كه دوبار در زمين فساد خواهيد كرد، و برترى جوئى بزرگى خواهيد نمود.
5 - هـنـگامى كه نخستين وعده فرا رسد مردانى پيكارجو را بر شما مى فرستيم (تا سخت شـمـا را در هـم كـوبـند حتى براى بدست آوردن مجرمان ) خانه ها را جستجو مى كنند، و اين وعده اى است قطعى.
6 - سـپـس شـمـا را بـر آنـهـا چـيره مى كنيم و اموال و فرزندانتان را افزون خواهيم كرد و نفرات شما را بيشتر (از دشمن ) قرار مى دهيم.
7 - اگر نيكى كنيد بخودتان نيكى مى كنيد، و اگر بدى كنيد باز هم به خود مى كنيد، و هـنـگـامـى كه وعده دوم فرا رسد (آنچنان دشمن بر شما سخت خواهد گرفت كه ) آثار غم و انـدوه در صـورت هـايـتان ظاهر مى شود و داخل مسجد (اقصى ) مى شوند، همانگونه كه در دفعه اول وارد شدند، و آنچه را زير سلطه خود مى گيرند درهم مى كوبند!
8 - امـيد است پروردگارتان به شما رحم كند، هر گاه برگرديد ما باز مى گرديم، و جهنم را زندان سخت كافران قرار داديم.
تفسير:
دو طوفان بزرگ
از آنـجـا كـه نـخـسـتـيـن آيـه ايـن سـوره از سـير پيامبر (صلىاللهعليهوآلهوسلم
) از (مـسـجـدالحـرام ) بـه (مـسـجـداقصى ) در يك شب به عنوان يك اعجاز و اكرام پيامبر (صلىاللهعليهوآلهوسلم
) سخن
مـى گفت، و اين گونه موضوعات غالبا از طرف مشركان و مخالفان مورد انكار واقع مى شد كه چگونه ممكن است پيامبرى از ميان ما بر خيزد كه اينهمه افتخار داشته باشد لذا در آيـات مـورد بـحـث اشـاره بـه دعوت موسى به كتاب آسمانى او مى كند تا معلوم شود اين برنامه رسالت چيز نوظهورى نيست، همچنين مخالفت لجوجانه و سرسختانه مشركان نيز در تاريخ گذشته مخصوصا تاريخ بنى اسرائيل، سابقه دارد.
به همين دليل در نخستين آيه مورد بحث مى گويد: (ما به موسى كتاب آسمانى داديم )(
و آتينا موسى الكتاب
)
.
(و آنـرا مـايـه هـدايـت بـنـى اسـرائيـل قـرار داديـم )(
و جـعـلنـاه هـدى لبـنـى اسرائيل
)
.
بـدون شـك مـنـظور از (كتاب ) در اينجا (تورات ) است كه خداوند براى هدايت بنى اسرائيل در اختيار موسى (عليهالسلام
) گذاشت.
سـپـس بـه هـدف اساسى بعثت پيامبران از جمله موسى اشاره مى كند كه (به آنها گفتيم غير مرا وكيل و تكيه گاه خود قرار ندهيد)(
الا تتخذوا من دونى وكيلا
)
.
ايـن يـكـى از شـاخـه هـاى اصـلى تـوحـيـد اسـت، تـوحـيـد در عـمـل كـه نشانه توحيد در عقيده است، كسى كه موثر واقعى را در جهان هستى تنها خدا مى دانـد بـه غـيـر او تـكيه نخواهد كرد، و آنها كه تكيه گاههاى ديگر براى خود انتخاب مى كنند دليل بر ضعف توحيد اعتقاديشان است.
عـاليترين تجليات هدايت كتب آسمانى، برافروختن نور توحيد در دلها است كه نتيجه آن (از همه بريدن و به خدا پيوستن ) و بر او تكيه كردن است.
در آيـه بـعـد بـراى ايـنـكه عواطف بنى اسرائيل را در رابطه با شكرگزارى از نعمتهاى الهـى مـخـصـوصا نعمت معنوى و روحانى كتاب آسمانى برانگيزد آنها را مخاطب ساخته مى گـويـد: (اى فـرزنـدان كـسـانـى كـه بـا نـوح در كـشـتـى حمل كرديم )(
ذرية من حملنا مع نوح
)
.
فراموش نكنيد كه (نوح بنده شكرگزارى بود)(
انه كان عبدا شكورا
)
.
شـمـا كـه فرزندان ياران نوح هستيد چرا به همان برنامه نياكان باايمانتان اقتدا نكنيد؟ چرا در راه كفران گام بگذاريد؟!
(شـكـور) صـيـغـه مـبـالغـه و بـه مـعـنـى بـسـيـار شـكـرگـزار اسـت، و ايـنـكـه بـنـى اسـرائيل را به عنوان فرزندان همراهان نوح شمرده، شايد بخاطر آنست كه طبق تواريخ مـعـروف، نـوح داراى سـه فـرزنـد بنامهاى (سام ) و (حام ) و (يافث ) بود كه مـردم روى زمـيـن پـس از طـوفـان نـوح از آنـهـا گـسـتـرش يـافـتند از جمله مخصوصا بنى اسرائيل.
بـدون شـك هـمـه پيامبران بنده شكرگزار خدا بودند، ولى براى نوح، ويژگيهائى در احـاديـث وارد شـده كـه او را شـايـسـتـه ايـن تـوصيف نموده است، از جمله اينكه هر زمان كه لبـاس مـى پـوشـيـد، يـا آب مـى نـوشيد، يا غذائى مى خورد و يا نعمت ديگرى به او مى رسيد فورا به ياد خدا مى افتاد و شكرگزارى مى كرد.
در حديثى از امام باقر (عليهالسلام
) و امام صادق (عليهالسلام
) مى خوانيم: (نوح، هـمـه روز صـبـحگاهان و عصرگاهان اين دعا را مى خواند: اللهم انى اشهدك ان ما اصبح او امـس بـى مـن نعمة فى دين او دنيا فمنك، وحدك لا شريك لك، لك الحمد و لك الشكر بها على حتى ترضى، و بعد الرضا.
:(خـداونـدا مـن ترا گواه مى گيرم كه هر نعمتى صبح و شام به من مى رسد، چه دينى و چـه دنـيـوى، چـه مـعنوى و چه مادى، همه از سوى تو است، يگانه اى و شريكى ندارى، حمد مخصوص تو است و شكر هم از آن تو، آنقدر شكرت مى گويم تا از من خشنود شوى و حتى بعد از خشنودى ).
سپس امام افزود شكر نوح اين گونه بود.
سـپـس بـه ذكـر گـوشـه اى از تـاريـخ پـر مـاجـراى بـنـى اسـرائيـل پـرداخـتـه و مـى گـويـد: (مـا در كـتـاب تـورات بـه بـنـى اسـرائيـل اعلام كرديم كه شما در زمين، دو بار فساد خواهيد كرد، و راه طغيان بزرگى را در پـيـش خـواهـيـد گـرفـت )(
و قـضـيـنـا الى بـنـى اسرائيل فى الكتاب لتفسدن فى الارض مرتين و لتعلن علوا كبيرا
)
.
(قضاء) گر چه داراى معانى مختلفى است اما در اينجا به معنى (اعلام ) است.
مـنـظـور از كـلمـه (الارض ) بـه قـريـنـه آيـات بـعـد سـرزمـيـن مقدس فلسطين است كه (مسجدالاقصى ) در آن واقع شده است.
در آيـات بـعـد بـه شـرح اين دو فساد بزرگ و حوادثى كه بعد از آن به عنوان مجازات الهى واقع شد پرداخته چنين مى گويد.
(هـنـگـامـى كـه نـخـسـتـين وعده فرا رسد و شما دست به فساد و خونريزى و ظلم و جنايت بزنيد، ما گروهى از بندگان رزمنده و جنگجوى خود را به سراغ شما مى فرستيم ) تا بـه كـيـفر اعمالتان شما را درهم بكوبد(
فاذا جاء وعد اولاهما بعثنا عليكم عبادا لنا اولى بأس شديد
)
.
اين قوم جنگجو آنچنان بر شما هجوم مى برند كه حتى براى يافتن نفراتتان (هـر خـانـه و ديـارى را جـسـتـجـو مـى كـنـنـد)(
فـجـاسـوا خلال الديار
)
.
(و اين يك وعده قطعى و تخلف ناپذير خواهد بود)(
و كان وعدا مفعولا
)
.
(سـپـس الطـاف الهـى بـار ديـگـر بـه سـراغ شما آمد و شما را بر آن قوم مهاجم پيروز كرديم )(
ثم رددنا لكم الكرة عليهم
)
.
(و شما را بوسيله اموال و ثروت سرشار و فرزندان و نفرات بسيار تقويت نموديم )(
و امددناكم باموال و بنين
)
.
(آنچنان كه نفرات شما بر نفرات دشمن فزونى گرفت )(
و جعلناكم اكثر نفيرا
)
.
اين گونه الطاف الهى شامل حـال شـمـا مـى شـود شـايـد بـه خـود آئيد و به اصلاح خويشتن بپردازيد دست از زشتيها برداريد و به نيكى ها رو آريد، چرا كه:
(اگـر نيكى كنيد به خود نيكى كرده ايد و اگر بدى كنيد به خود بدى كرده ايد)(
ان احسنتم احسنتم لانفسكم و ان اسأتم فلها
)
.
ايـن يـك سـنـت هـمـيـشـگى است نيكى ها و بديها سرانجام به خود انسان باز مى گردد، هر ضـربـه اى كه انسان مى زند بر پيكر خويشتن زده است، و هر خدمتى به ديگرى مى كند در حـقـيـقت به خود خدمت كرده است، ولى مع الاسف نه آن مجازات شما را بيدار مى كند و نه ايـن نـعـمـت و رحـمـت مـجـدد الهـى بـاز هم به طغيان مى پردازيد و راه ظلم و ستم و تعدى و تـجـاوز را پـيش مى گيريد و فساد كبير در زمين ايجاد مى كنيد و برترى جوئى را از حد مى گذرانيد.
سـپـس وعـده دوم الهـى فرا مى رسد: (هنگامى كه اين وعده دوم فرا مى رسد باز گروهى جـنـگـجـو و پـيـكـارگر بر شما چيره مى شوند، آنچنان بلائى به سرتان مى آورند كه آثار غم و اندوه از صورتهاى شما مى بارد)(
فاذا جاء وعد الاخرة ليسوئوا وجوهكم
)
.
آنـهـا حـتـى بـزرگ مـعـبـدتـان بـيـت المـقـدس را از دسـت شـمـا مـى گـيـرنـد (و در آن داخـل مـى شـونـد هـمـانـگـونـه كـه بـار اول داخـل شـدنـد)(
و ليـدخـلوا المـسجد كما دخلوه اول مرة
)
.
آنـهـا بـه ايـن هـم قـنـاعـت نـمـى كـنـنـد، (تـمـام بـلاد و سـرزمـيـنـهـائى را كـه اشغال كرده اند درهم مى كوبند و ويران مى كنند)(
و ليتبروا ما علوا تتبيرا
)
.
بـا ايـن حـال بـاز درهـاى توبه و بازگشت شما به سوى خدا بسته نيست باز هم (ممكن است خداوند به شما رحم كند)(
عسى ربكم ان يرحمكم
)
.
(و اگر به سوى ما باز گرديد ما هم لطف و رحمت خود را به شما باز مى گردانيم، و اگر به فساد و برترى جوئى گرائيد باز هم شما را به كيفر شديد گرفتار خواهيم ساخت )(
و ان عدتم عدنا
)
.
و تـازه ايـن مـجازات دنيا است (و ما جهنم را براى كافران زندان سختى قرار داده ايم )(
و جعلنا جهنم للكافرين حصيرا
)
.
نكته ها:
1 - دو فساد بزرگ تاريخى بنى اسرائيل
در آيـات فـوق، سـخـن از دو انـحـراف اجـتـمـاعـى بـنـى اسرائيل كه منجر به فساد و بـرتـرى جـوئى مـى گـردد بـه مـيـان آمـده اسـت، كـه بـه دنبال هر يك از اين دو، خداوند مردانى نيرومند و پيكار جو را بر آنها مسلط ساخته تا آنها را سخت مجازات كنند و به كيفر اعمالشان برسانند.
گـر چـه تـاريـخ پـر مـاجـراى بـنـى اسـرائيل، فراز و نشيب بسيار دارد، و پيروزيها و شـكـسـتـها در آن فراوان ديده مى شود اما در اينكه قرآن به كداميك از اين حوادث اشاره مى كند در ميان مفسران گفتگو بسيار زياد است، كه به عنوان نمونه چند قسمت از آنها را ذيلا مى آوريم.
1 - آنـچـه از تـاريـخ بنى اسرائيل استفاده مى شود اين است كه نخستين كسى كه بر آنها هـجـوم آورد و بـيـت المـقـدس را ويـران كـرد، بـخـت النـصـر پـادشـاه بـابـل بود، و هفتاد سال بيت المقدس به همان حال باقى ماند، تا يهود قيام كردند و آنرا نـوسـازى نـمـودنـد، دومـيـن كـسـى كـه بـر آنـهـا هجوم برد قيصر روم اسپيانوس بود كه وزيـرش (طـرطـوز) را مـاءمـور ايـن كـار كـرد، او بـه تـخـريب بيت المقدس و تضعيف و قـتـل بـنـى اسـرائيـل كـمـر بـسـت، و ايـن حـدود يـكـصـد سال قبل از ميلاد بود.
بـنابراين ممكن است دو حادثه اى كه قرآن به آن اشاره مى كند همان باشد كه در تاريخ بـنـى اسـرائيـل نـيـز آمـده اسـت، زيـرا حـوادث ديـگـر در تـاريـخ بـنـى اسـرائيـل آنـچـنـان شديد نبود كه حكومت آنها را به كلى از هم متلاشى كند، ولى حمله بخت النصر، قدرت و شوكت آنها را به كلى درهم كوبيد، اين تا زمان (كورش ) ادامه داشت، و پـس از آن بنى اسرائيل مجددا به قدرت رسيدند و اين وضع ادامه داشت تا بار ديگر قيصر روم بر آنها هجوم برد و حكومتشان را متلاشى كرد و اين دربدرى همچنان ادامه يافت (تـا در اين اواخر كه به كمك قدرتهاى جهانخوار و استعمارگر حكومتى براى خود دست و پا كردند).
2 - (طـبـرى ) در تـفـسـيـر خـود نـقـل مى كند كه پيامبر (صلىاللهعليهوآلهوسلم
) فرمود: مراد
از فـسـاد اول قـتـل حضرت زكريا و گروهى ديگر از پيامبران، و منظور از وعده نخستين، وعـده انـتـقام الهى از بنى اسرائيل به وسيله (بخت النصر) مى باشد، و مراد از فساد دوم شـورشـى اسـت كـه بعد از آزادى بوسيله يكى از سلاطين فارس مرتكب شدند، و دست به فساد زدند، و مراد از وعده دوم هجوم (انطياخوس ) پادشاه روم است.
ايـن تـفـسـيـر بـا تـفسير اول تا اندازه اى قابل انطباق است، ولى هم راوى اين حديث مورد وثوق نيست و هم انطباق تاريخ (زكريا) و (يحيى ) بر تاريخ (بخت النصر) و (اسـپـيـانـوس يـا انـطـيـاخوس ) محرز نمى باشد، بلكه بنا به گفته بعضى بخت النـصـر مـعـاصـر (ارمـيـا) يـا (دانـيـال ) پـيـامـبـر بـوده، و قـيـام او حـدود شـشصد سال پيش از زمان يحيى صورت گرفته بنا بر اين چگونه قيام بخت النصر مى تواند براى انتقام خون يحيى اقدام كرده باشد.
3 - بـعـضـى ديـگر گفته اند بيت المقدس يكبار در زمان داود و سليمان ساخته شد و بخت النصر آن را ويران كرد كه اين همان وعده اولى است كه قرآن به آن اشاره مى كند، و بار ديـگـر در زمـان پـادشـاهـان هـخامنشى ساخته و آباد شد و آنرا طيطوس رومى ويران ساخت (تـوجـه داشـتـه بـاشـيـد طـيـطـوس يـا طـرطـوز كـه در بـالا ذكـر شـد قـابـل انـطـبـاق است ) و از آن پس همچنان ويران ماند تا در عصر خليفه دوم كه آن سرزمين بوسيله مسلمانان فتح شد:
اين تفسير نيز چندان منافات با دو تفسير بالا ندارد.
4 - در بـرابـر تـفـسـيـرهـاى فـوق و تـفاسير ديگرى كه كم و بيش با آنها هماهنگ است، تـفـسـيـر ديـگـرى داريـم كـه سـيـد قـطـب در تـفـسـيـر فـى ظلال احتمال آن را داده است كه با آنچه گفته شد به كلى متفاوت مى باشد، و آن اينكه:
ايـن دو حـادثـه تـاريـخـى در گـذشـتـه و در زمـان نزول قرآن واقع نشده بوده بلكه مربوط به آينده است كه يكى از آنها احتمالا فساد آنها در آغـاز اسلام بود كه منجر به قيام مسلمانان به فرمان پيامبر (صلىاللهعليهوآلهوسلم
) بـر ضد آنان شد و به كلى از جزيره عرب بيرون رانده شدند، و ديگرى مربوط به قيام نازيهاى آلمان به رياست هيتلر بر ضد يهود بوده است.
ولى اشـكـال ايـن تـفـسـيـر ايـن اسـت كـه در هـيـچـيـك از آنـهـا داخل شدن قوم پيروزمند در بيت المقدس تا چه رسد به ويران كردن آن، وجود ندارد.
5 - آخرين احتمال اينكه بعضى احتمال داده اند اين دو حادثه مربوط به رويدادهاى بعد از جـنـگ جـهـانـى دوم و تـشـكـيـل حـزبـى بـنـام (صـهـيـونـيـسـم ) و تـشـكـيـل دولتـى بـنـام (اسـرائيـل ) در قـلب مـمـالك اسـلامـى اسـت، مـنـظـور از فـساد اول بـنـى اسـرائيـل و بـرتـرى جـوئى آنـها همين است، و منظور از انتقام اولى آن است كه ممالك اسلامى در آغاز كه از اين توطئه آگاه شدند دست به دست هم دادند و توانستند بيت المـقـدس و قـسـمـتـى از شـهـرهـا و قـصـبـات فـلسـطـيـن را از چنگال يهود بيرون آورند، و نفوذ يهود از مسجد اقصى به كلى قطع شد.
و مـنـظـور از فـسـاد دوم هـجـوم بـنـى اسـرائيـل بـا اتـكـاى نيروهاى استعمارى جهانخوار و اشغال سرزمينهاى اسلامى و گرفتن بيت المقدس و مسجدالاقصى است.
و بـه ايـن تـرتـيـب بـايـد مـسـلمـانـان در انـتـظـار پـيـروزى دوم بـر بـنـى اسـرائيـل بـاشـنـد بـطـورى كـه مـسـجـد اقـصـى را از چـنـگـال آنـها بيرون آورند و نفوذشان را از اين سرزمين اسلامى بكلى قطع كنند، اين همان چـيـزى اسـت كـه هـمـه مسلمين جهان در انتظار آنند و وعده فتح و نصرت الهى است نسبت به مسلمانان.
و تفاسير ديگرى كه ذكر آنها چندان قابل ملاحظه نيست.
البـتـه در تـفـسـيـر پنجم و چهارم بايد فعلهاى ماضى كه در آيه ذكر شده است همه به مـعـنـى مـضـارع بـاشـد، و البـتـه ايـن مـعـنـى در جـائى كـه فعل بعد از حروف شرط واقع مى شود از نظر ادبيات عرب بعيد نيست.
ولى ظـاهـر آيـه(
ثـم رددنـا لكـم الكـرة عـليـهـم و امـددنـاكـم بـامـوال و بـنـيـن و جـعـلنـاكـم اكـثـر نـفـيـرا
)
آن اسـت كـه حداقل فساد اول بنى اسرائيل و انتقام آن در گذشته واقع شده است.
از هـمـه ايـنـهـا گذشته مساله مهمى كه بايد در اينجا مورد توجه قرار گيرد اين است كه ظـاهـر تعبير(
بعثنا عليكم عبادا لنا اولى بأس شديد
)
(ما گروهى از بندگان خود را كه قـدرت جـنـگـى زيـادى داشـتـنـد بر ضد شما مبعوث كرديم، نشان مى دهد كه گروه انتقام گـيـرنـده مـردان بـاايـمـان بـودنـد كـه شـايـسته نام (عباد) و عنوان (لنا) و همچنين (بـعـثـنـا) بـوده انـد و اين معنى در بسيارى از تفاسير كه در بالا گفته شد ديده نمى شود).
البته نمى توان انكار كرد كه عنوان بعث (برانگيختن ) هميشه در مورد پيامبران و مؤ منان بـه كـار نـرفـتـه، بـلكـه در غـيـر آنـهـا نـيـز در قـرآن اسـتـعـمـال شـده مـانـنـد آنـچـه در داسـتـان (هـابـيـل ) و (قـابـيـل ) مـى خـوانـيـم:(
فـبـعـث الله غـرابـا يـبـحـث فى الارض
)
: (خداوند كلاغى را برانگيخت كه زمين را جستجو مى كرد) (مائده آيه 31).
و در مـورد عـذابـهـاى زمـيـنـى و آسـمـانـى ايـن كـلمـه بـه كـار رفـتـه اسـت(
قل هو القادر على ان يبعث عليكم عذابا من فوقكم او من تحت ارجلكم
)
(انعام - 65).
و نيز كلمه (عباد) و يا (عبد) در افرادى كه مورد مذمتند احيانا به كار رفته است، از جمله به كار رفتن اين كلمه در مورد گنهكاران در آيه 58 فرقان و كفى به بذنوب عباده خبيرا و در آيه 27 سوره شورى در مورد طغيانگران
(
و لو بـسـط الله الرزق لعـبـاده لبـغـوا فـى الارض
)
و در مـورد خـطـاكـاران و منحرفان از اصل توحيد در آيه 118 سوره مائده مى خوانيم:(
ان تعذبهم فانهم عبادك
)
.
ولى بـا همه اوصاف نمى توان انكار كرد كه اگر قرينه قاطعى قائم نشود ظاهر آيات مورد بحث در بدو نظر آنست كه جمعيت انتقام گيرنده مردمى باايمانند.
بـه هـر حـال آيـات فـوق اجـمـالا بـه مـا مـى گـويـد كـه بـنـى اسـرائيـل دو بـار سـخت به فساد دست زدند و استكبار ورزيدند و خدا از آنها انتقام سختى گـرفـت، و هـدف از بـيان اين موضوع درس عبرتى براى آنها و ما و همه انسانها است تا بـدانـيـم سـتـمگريها و فسادانگيزى ها در پيشگاه خدا بدون مجازات نمى ماند، هنگامى كه قـدرت يـافـتـيـم حـوادث دردنـاكـى را كـه در آيـنـده در انـتـظار ما است فراموش نكنيم و از تواريخ گذشتگان اين درس را بياموزيم.
2 - هر چه كنيد به خود كنيد!
در آيـات فـوق بـه ايـن اصـل اساسى اشاره شده كه خوبيها و بديهاى شما به خودتان بـاز مـى گـردد، گـر چـه ظـاهـرا مـخـاطـب اين جمله بنى اسرائيلند ولى بديهى است بنى اسـرائيـل در ايـن مـسـاله خـصـوصـيـتـى نـدارنـد، ايـن قـانـون هـمـيـشـگـى در طول تاريخ بشر است، و خود تاريخ گواه آن است.
بـسـيـار بودند كسانى كه سنتهاى زشت و ناروا و قوانين ظالمانه و بدعتهاى غير انسانى گـذاردنـد و سـرانـجـام دامـان خودشان و دوستانشان را گرفت، و در همان چاهى كه براى ديگران كنده بودند افتادند.
مخصوصا ايجاد فساد در روى زمين، و برترى جوئى و استكبار (علو كبير) از امورى است كـه اثـرش در هـمـيـن جـهـان دامـان انـسـان را مـى گـيـرد، و بـه هـمـيـن دليـل بـنـى اسرائيل بارها گرفتار شكستهاى سخت و پراكندگى و بدبختى شدند، چرا كه دست به فساد در ارض زدند.
هـم اكـنـون گـروهـى از قـوم يهود يعنى صهيونيستها اقدام به غصب سرزمينهاى ديگران و آواره سـاخـتن آنها از وطنهايشان و كشتن و نابود كردن فرزندانشان كرده اند و حتى احترام خانه خدا بيت المقدس را نيز رعايت نكردند.
آنـهـا در بـرخـورد بـا مـسـائل جـهـانـى، عملا نشان داده اند كه تابع هيچ قانون و معيارى نـيـسـتـنـد، هـرگـاه فـرضا يك جنگجوى فلسطينى به سوى آنها شليك كند آنها در عوض اردوگـاهـهـاى آوارگـان و كـودكـسـتـانـهـا و بـيمارستانهاى آنان را بمباران مى كنند، و در مـقـابـل كـشـتـه شـدن يـك نـفر از آنها، گاهى صدها نفر بيگناه را درو مى كنند و خانه هاى زيادى را منفجر مى سازند!
آنها به هيچيك از مصوبات مجامع بين المللى خود را پايبند نمى دانند و علنا و آشكارا همه را زيـر پـا مـى گـذارنـد، بـدون شـك ايـنـهـمـه قـانـونـشـكـنـى و بـيـدادگـرى و اعـمـال ضـد انـسـانـى بـه خـاطـر آنست كه به قدرت جهانخوارى همچون (آمريكا) متكى هـسـتـنـد، ولى اين نيز قابل ترديد نيست كه خود اين قوم و جمعيت از نظر اخلاقى و فكرى نـمـونه كاملى از جنايت و ناديده گرفتن همه مسائل انسانى مى باشند، و اين خود مصداقى اسـت از فـسـاد در ارض و بـرتـرى جـوئى و اسـتـكبار و بايد در انتظار اين بود كه باز (عـبـادا لنـا اولى بـأس شـديد) بر آنها چيره شوند و وعده قطعى خدا را درباره آنها عملى سازند.
3 - تطبيق آيات بر تواريخ اسلامى
در روايات مختلفى ميبينيم كه آيات فوق بر حوادث تاريخ مسلمانان نيز تـطـبـيـق شـده اسـت از جـمـله فـسـاد اول و دوم اشـاره بـه قـتـل عـلى (عليهالسلام
) و ضربه بر پيكر امام حسن (عليهالسلام
) است و يا منظور از بعثنا عليكم عبادا لنا أولى بأس شديد حضرت مهدى (عليهالسلام
) (قائم ) و يارانش مى باشند.
و در بـعـضـى ديـگـر اشـاره بـه جـمـعـيـتـى گـرفـتـه شـده اسـت كـه قبل از مهدى (عليهالسلام
) قيام مى كنند.
پـر واضـح اسـت كـه هـرگز مفهوم اين احاديث تفسير آيات فوق در محتواى لفظيش نيست، چـرا كـه ايـن آيات با صراحت تمام از بنى اسرائيل سخن مى گويد بلكه منظور اين است كـه مـشـابـه هـمـان بـرنـامـه در ايـن امـت از فـسـادهـا و مـجـازاتـهـا رخ مـى دهـد، و ايـن دليـل روشـنـى اسـت بـر ايـن كـه بـرنـامـه فـوق هـر چـنـد در مـورد بـنـى اسـرائيـل ذكـر شـده امـا يـك قـانـون كـلى اسـت در هـمـه اقـوام و ملل و يك سنت جارى عمومى است در طول تاريخ بشر.