تفسیر نمونه جلد ۱۳

تفسیر نمونه0%

تفسیر نمونه نویسنده:
گروه: شرح و تفسیر قرآن

تفسیر نمونه

نویسنده: آية الله مکارم شيرازي
گروه:

مشاهدات: 29501
دانلود: 2682


توضیحات:

جلد 1 جلد 2 جلد 3 جلد 4 جلد 5 جلد 6 جلد 7 جلد 8 جلد 9 جلد 10 جلد 11 جلد 12 جلد 13 جلد 14 جلد 15 جلد 16 جلد 17 جلد 18 جلد 19 جلد 20 جلد 21 جلد 22
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 78 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 29501 / دانلود: 2682
اندازه اندازه اندازه
تفسیر نمونه

تفسیر نمونه جلد 13

نویسنده:
فارسی

آيه (22) تا (26) و ترجمه

( فحملته فانتبذت به مكانا قصيا ) (22)( فـأ جـأهـا المـخـاض إلى جـذع النـخـلة قـالت يـليـتـنـى مـت قبل هذا و كنت نسيا منسيا ) (23)( فنادئها من تحتها ألا تحزنى قد جعل ربك تحتك سريا ) (24)( و هزى إليك بجذع النخلة تسقط عليك رطبا جنيا ) (25)( فـكـلى و اشـربـى و قـرى عـيـنـا فإما ترين من البشر أحدا فقولى إنى نذرت للرحمن صوما فلن أكلم اليوم إنسيا ) (26)

ترجمه:

22 ـ سرانجام (مريم ) باردار شد و او را به نقطه دوردستى برد.

23 - درد وضـع حـمل او را به كنار تنه درخت خرمائى كشاند، (آنقدر ناراحت شد كه ) گفت اى كاش پيش از اين مرده بودم و به كلى فراموش

24 - نـاگهان از طرف پائين پايش او را صدا زد كه غمگين مباش پروردگارت زير پاى تو چشمه آب (گوارائى ) قرار داده است.

25 - و تكانى به اين درخت نخل بده تا رطب تازه بر تو فرو ريزد.

26 - از (ايـن غـذاى لذيـذ) بـخـور، و از (آن آب گـوارا) بنوش، و چشمت را (به اين مولود جديد) روشن دار، و هر گاه كسى از انسانها را ديدى با اشاره بگو: من براى خداى رحمان روزه گـرفـتـه ام و بـا احدى امروز سخن نمى گويم (اين نوزاد خودش از تو دفاع خواهد كرد).

تفسير:

مريم در كشاكش سختترين طوفانهاى زندگى

(سرانجام مريم باردار شد) و آن فرزند موعود در رحم او جاى گرفت( فحملته ) .

در ايـنـكـه چـگـونـه ايـن فـرزنـد بـه وجـود آمـد آيـا جـبـرئيـل در پـيـراهن او دميد يا در دهان او، در قرآن سخنى از آن به ميان نيامده است چرا كه نيازى به آن نبوده، هر چند كلمات مفسرين در اين باره مختلف است.

به هر حال (اين امر سبب شد كه او از بيت المقدس به مكان دور دستى برود)( فانتبذت به مكانا قصيا ) .

او در ايـن حـالت در مـيـان يـك بـيـم و اميد، يك حالت نگرانى تواءم با سرور به سر مى بـرد، گـاهـى به اين مى انديشيد كه اين حمل سرانجام فاش خواهد شد، گيرم چند روز يا چـنـد مـاهـى از آنـهـا كـه مـرا مـى شـنـاسند دور بمانم و در اين نقطه به صورت ناشناس ‍ زندگى كنم آخر چه خواهد شد؟!

چـه كـسـى از مـن قـبـول مـى كـند زنى بدون داشتن همسر باردار شود مگر اينكه آلوده دامان بـاشـد، مـن بـا ايـن اتـهـام چـه كـنـم؟ و راسـتـى بـراى دخـتـرى كـه سـالهـا سنبل پاكى و عفت و تقوا و پرهيزگارى، و نمونه اى در عبادت و بندگى خدا بـوده، زاهـدان و عـابـدان بنى اسرائيل به كفالت او از طفوليت افتخار مى كردند و زير نـظـر پيامبر بزرگى پرورش يافته، و خلاصه سجاياى اخلاقى و آوازه قداست او همه جـا پـيـچيده است، بسيار دردناك است كه يك روز احساس كند همه اين سرمايه معنويش ‍ به خـطـر افـتـاده اسـت، و در گرداب اتهامى قرار گرفته كه بدترين اتهامات محسوب مى شود، و اين سومين لرزه اى بود كه بر پيكر او افتاد.

اما از سوى ديگر، احساس مى كرد كه اين فرزند پيامبر موعود الهى است يك تحفه بزرگ آسـمـانـى مـى باشد، خداوندى كه مرا به چنين فرزندى بشارت داده و با چنين كيفيت معجز آسـائى او را آفـريده چگونه تنهايم خواهد گذاشت؟ آيا ممكن است در برابر چنين اتهامى از من دفاع نكند؟ من كه لطف او را هميشه آزموده ام، و دست رحمتش بر سر خود ديده ام.

در ايـنـكـه دوران حـمل مريم چه اندازه بود، در ميان مفسران گفتگو است هر چند در قرآن به صورت سربسته بيان شده است، بعضى آن را يك ساعت و بعضى 9 ساعت و بعضى شش ماه و بعضى هفت ماه و بعضى هشت ماه و بعضى 9 ماه مانند ساير زنان دانسته اند، ولى اين موضوع تاثير چندانى در هدف اين داستان ندارد. و روايات در اين زمينه نيز مختلف است.

در ايـنـكـه ايـن مـكان (قصى ) (دوردست ) كجا بوده بسيارى معتقدند شهر (ناصره ) بوده است و شايد در آن شهر نيز پيوسته در خانه مى ماند و كمتر قدم بيرون مى گذاشت.

هـر چـه بود دوران حمل پايان گرفت، و لحظات طوفانى زندگى مريم شروع شد، درد سـخـت زائيدن به او دست داد آنچنان كه او را از آبادى به بيابان كشاند بيابانى خالى از انسانها، و خشك و بى آب و بى پناه!

گرچه در اين حالت زنان به آشنايان و دوستان خود پناه مى برند تا براى تولد فرزند به آنها كمك كنند، ولى چون وضع مريم يك وضع استثنائى بود و هرگز نمى خواست كسى وضع حمل او را ببيند، با آغاز درد زائيدن، راه بيابان را پيش گرفت.

قـرآن در ايـن زمـيـنـه مـى گـويـد: (درد وضـع حـمـل، او را به كنار درخت خرمائى كشاند)( فاجائها المخاض الى جذع النخلة ) .

تعبير به جذع النخلة با توجه به اينكه (جذع ) به معنى تنه درخت است نشان مى دهد كه تنها بدنه اى از آن درخت باقى مانده بود يعنى درختى خشكيده بود.

در ايـن حـالت، طـوفـانـى از غم و اندوه، سراسر وجود پاك مريم را فرا گرفت احساس كرد لحظه اى را كه از آن مى ترسيد فرا رسيده است، لحظه اى كه هر چه پنهان است در آن آشكار مى شود و رگبار تيرهاى تهمت مردم بى ايمان متوجه او خواهد شد.

بـه قـدرى ايـن طـوفـان سـخـت بـود و اين بار بر دوشش سنگينى مى كرد كه بى اختيار (گفت: اى كاش پيش از اين مرده بودم و به كلى فراموش مى شدم )!.

( قالت يا ليتنى مت قبل هذا و كنت نسيا منسيا ) .

بـديـهـى اسـت تـنـهـا تـرس تهمتهاى آينده نبود كه قلب مريم را مى فشرد، هر چند مشغله فـكـرى مـريـم بـيـش از هـمـه هـمـيـن موضوع بود، ولى مشكلات و مصائب ديگر مانند وضع حـمـل بـدون قابله و دوست و ياور، در بيابانى تنهاى تنها، نبودن محلى براى استراحت، آبـى براى نوشيدن و غذا براى خوردن، وسيله براى نگاهدارى مولود جديد، اينها امورى بود كه سخت او را تكان مى داد.

و آنها كه مى گويند چگونه مريم با ايمان و داراى شناخت توحيدى كه آن هـمـه لطـف و احسان الهى را ديده بود چنين جمله اى را بر زبان راند كه (اى كاش مرده بـودم و فـرامـوش شـده بـودم ) هـرگـز تـرسـيـمـى از حـال مـريـم در آن سـاعـت در ذهـن خـود نكرده اند، و اگر خود به جزء كوچكى از اين مشكلات گرفتار شوند چنان دست پاچه مى شوند كه خود را نيز فراموش خواهند كرد.

امـا ايـن حـالت زيـاد بـه طـول نيانجاميد و همان نقطه روشن اميد كه همواره در اعماق قلبش وجود داشت درخشيدن گرفت، (ناگهان صدائى به گوشش رسيد كه از طرف پائين پا بـلنـد اسـت و آشـكـار مـى گويد غمگين مباش درست بنگر پروردگارت از پائين پاى تو چـشـمـه آب گـوارائى را جـارى سـاخـتـه اسـت )( فـنـاديـهـا مـن تـحـتـها ان لا تحزنى قد جعل ربك تحتك سريا ) .

و نـظـرى بـه بـالاى سـرت بـيـفـكـن بـنـگـر چـگـونـه سـاقـه خـشـكـيـده بـه درخـت نـخـل بـارورى تـبـديـل شده كه ميوه ها، شاخه هايش را زينت بخشيده اند (تكانى به اين درخت نخل بده تا رطب تازه بر تو فرو ريزد)( و هزى اليك بجذع النخلة تساقط عليك رطبا جنيا ) .

(از اين غذاى لذيذ و نيرو بخش بخور، و از آن آب گوارا بنوش )( فكلى و اشربى ) .

(و چشمت را به اين مولود جديد روشن دار)( و قرى عينا ) .

(و اگـر از آينده نگرانى آسوده خاطر باش، هر گاه بشرى ديدى و از تو در اين زمينه تـوضـيح خواست با اشاره بگو من براى خداى رحمان روزه گرفته ام روزه سكوت و به هـمـيـن دليـل امـروز بـا احـدى سخن نمى گويم )( فاما ترين من البشر احدا فقولى انى نذرت للرحمن صوما فلن اكلم اليوم انسيا ) .

خلاصه نيازى به اين نيست كه تو از خود دفاع كنى، آن كس كه اين مولود را به تو داده وظيفه دفاع را هم نيز به خود او سپرده است.

بنابراين از هر نظر آسوده خاطر باش و غم و اندوه به خاطرت راه نيابد.

ايـن حـوادث پـى در پى كه همچون جرقه هاى روشنى در يك فضاى فوق العاده تاريك و ظـلمـانـى درخـشيدن گرفت، سراسر قلب او را روشن كرد و حالت آرامش گوارائى به او دست داد.

نكته ها:

1 - مريم در لابلاى مشكلات ورزيده شد - حوادثى كه در اين مدت كوتاه بر مريم گذشت و صحنه هاى اعجاب انگيزى كه از لطف خدا براى او پيش آمد مسلما او را براى پرورش يك پيامبر اولوا العزم آماده مى ساخت تا بتواند وظيفه مادرى خود را در انجام اين امر خطير به خوبى اداء كند.

مـسير حوادث او را تا آخرين مرحله مشكلات پيش برد آنچنان كه ميان خود و پايان زندگى يك گام بيشتر نمى ديد، اما ناگهان ورق بر مى گشت، همه چيز به كمك او مى شتافتند، و در محيطى آرام و مطمئن از هر نظر گام مى نهاد.

جـمـله (هزى اليك بجذع النخلة ) كه به مريم دستور مى دهد درخت خرما را تكان دهد تا از مـيـوه آن بـهـره گيرد اين درس ‍ آموزنده را به او و به همه انسانها داد كه حتى در سخت ترين لحظات زندگى دست از تلاش و كوشش نبايد برداشت.

ايـن سـخن پاسخى است به آنها كه فكر مى كنند چه نيازى داشت كه مريم با اينكه تازه وضع حمل كرده بود برخيزد و درخت خرما را بتكاند؟ آيا بهتر نبود خدائى كه به فرمان او چـشـمـه آب گـوارا در نـزديـكى مريم جوشيدن گرفت و نيز به فرمان او درخت خشكيده بارور شد نسيمى بفرستد تا شاخه درخت را تكان دهد و خرما را در اطراف مريم بريزد؟ چه شد آنگاه كه مريم سالم بود ميوه بهشتى در كـنـار مـحرابش حاضر مى شد اما الان كه در اين طوفان شديد گرفتار است خود بايد مـيـوه بـچيند؟! آرى اين دستور الهى به مريم نشان مى دهد تا حركتى از ما نباشد بركتى نـخـواهـد بـود، و بـه تعبير ديگر هر كس هنگام بروز مشكلات بايد حداكثر كوشش خود را به كار گيرد و ماوراء آنرا كه از قدرت او بيرون است از خدا بخواهد و به گفته شاعر.

برخيز و فشان درخت خرما

تا سير شوى رسى ببارش

كان مريم تا درخت نفشاند

خرما نفتاد در كنارش

2 - چرا مريم تقاضاى مرگ از خدا كرد - بدون شك تقاضاى مرگ از خدا كار درستى نيست، ولى گـاه در زنـدگـى انـسـان حـوادث سـخـتـى روى مـى دهـد كـه طعم حيات كاملا تلخ و نـاگـوار مى شود مخصوصا در آنجا كه انسان هدفهاى مقدس و يا شرف و حيثيت خود را در خطر مى بيند و توانائى دفاع در برابر آن ندارد در اينگونه موارد گاهى براى رهائى از شكنجه هاى روحى تقاضاى مرگ مى كند.

مريم نيز چون در لحظات نخستين در فكرش اين تصور پديد آمد كه تمام آبرو و حيثيت او در بـرابـر مـردم بـيـخـرد با تولد اين فرزند بخطر خواهد افتاد، اينجا بود كه آرزوى مـرگ و فـرامـوش شـدن كـرد، و ايـن خود دليل بر آن است كه او عفت و پاكدامنى را حتى از جـانـش بـيـشـتـر دوسـت مـى داشـت و بـراى آبـروى خـود ارزشـى بـيـش از حـيـات خـود قائل بود،.

اما اينگونه افكار كه شايد در لحظات بسيار كوتاهى صورت گرفت ديرى نپائيد و با ديدن دو اعجاز الهى (جوشيدن چشمه آب و بارور شدن درخت خشكيده

خـرمـا) تـمام اين افكار از روحش به كنار رفت و نور اطمينان و آرامش تمام قلبش را فرا گرفت.

3 - پـاسـخ بـه يك سؤ ال - بعضى ميپرسند اگر معجزه مخصوص انبياء و امامان است پس ظـهـور ايـنـگـونـه مـعـجـزات بـراى مـريـم چـگـونـه بـود؟ بـعـضـى از مـفـسـران بـراى حـل ايـن مشكل آنرا جزء معجزات عيسى گرفته اند كه مقدمه تحقق يافت، و از آن تعبير به (ارهاص ) مى كنند.

(ارهاص به معنى معجزه مقدماتى است ).

ولى هـيـچ نـيـازى بـه ايـنـگـونـه پـاسـخـهـا نـيست، چرا كه ظهور خارق عادات براى غير پـيـامـبـران و امـامـان هـيـچگونه مانعى ندارد اين همان چيزى است كه نامش را (كرامت ) مى گذاريم.

مـعجزه آن است كه تواءم با (تحدى ) (دعوت به مبارزه ) و تواءم با دعوى نبوت و يا امامت بوده باشد).

1 - روزه سكوت

ظاهر آيات فوق نشان مى دهد كه مريم به خاطر مصلحتى مامور به سكوت بود و بفرمان خـدا از سـخـن گـفـتـن در اين مدت خاص ‍ خوددارى مى كرد تا نوزادش عيسى، لب به سخن بگشايد و از پاكى او دفاع كند كه اين از هر جهت مؤ ثرتر و گيراتر بود.

امـا از تـعبير آيه چنين بر مى آيد كه نذر سكوت براى آن قوم و جمعيت، كار شناخته شده اى بود، به همين دليل اين كار را بر او ايراد نگرفتند.

ولى اين نوع روزه در شرع اسلام، مشروع نيست.

از امـام عـلى بـن الحـسـيـن (عليها‌السلام ) در حـديـثـى چـنـيـن نـقـل شـده: صـوم السـكـوت حـرام: (روزه سـكـوت حـرام اسـت ) و اين به خاطر تفاوت شرائط در آن زمان با زمان ظهور اسلام است.

ولى البته يكى از آداب صوم كامل در اسلام آنست كه انسان به هنگام روزه گرفتن زبان خـود را از آلودگـى بـه گـنـاه و مـكـروهـات حـفـظ كـنـد، و همچنين چشم خود را از هر گونه آلودگـى بـرگـيرد، چنانكه در حديثى از امام صادق (عليها‌السلام ) مى خوانيم ان الصوم ليـس مـن الطـعـام و الشـراب وحـده، ان مـريـم قالت انى نذرت للرحمن صوما، اى صمتا، فـاحفظوا السنتكم و غضوا ابصاركم و لا تحاسدوا و لا تنازعوا: (روزه تنها از خوردنى و نـوشـيدنى نيست، مريم گفت: من براى خداوند رحمان روزه اى نذر كرده ام يعنى سكوت را، بـنـابـرايـن (هـنـگامى كه روزه هستيد ) زبان خود را حفظ كنيد، ديدگان خود را از آنچه گناه است بربنديد، نسبت به يكديگر حسد نداشته باشيد، و نزاع نكنيد).

5 - يك غذاى نيرو بخش - از اينكه در آيات بالا صريحا آمده است كه خداوند غذاى مريم را به هنگام تولد نوزاد رطب قرار داد، مفسران چنين استفاده كرده اند كه يكى از بهترين غذاها براى زنان بعد از وضع حمل، رطب (خرماى تازه ) مى باشد.

در احاديث اسلامى نيز صريحا به اين مطلب اشاره شده است:

از امير مؤ منان على (عليها‌السلام ) مى خوانيم كه از پيامبر اسلام (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) نـقـل مـى فـرمـايـد: ليـكـن اول مـا تـاكـل النـفـسـاء الرطـب، فـان الله عـز و جل قال لمريم (عليها‌السلام ):

و هزى اليك بجزع النخلة تساقط عليك رطبا جنيا: بايد اولين چيزى كه زن پس از وضع حـمـل مى خورد رطب باشد زيرا خداوند بزرگ به مريم (عليها‌السلام ) فرمود: درخت خرما را تكان ده تا رطب تازه بر تو فرو ريزد).

از ذيـل هـمـين حديث استفاده مى شود كه خوردن اين غذا نه تنها براى مادر مؤ ثر است بلكه در شير او نيز اثر خواهد گذاشت.

حـتـى از پـاره اى از روايـات اسـتفاده مى شود كه بهترين غذاى زن باردار و داروى او رطب اسـت (مـا تـاكـل الحـامـل مـن شـى ء و لا تـتـداوى بـه افضل من الرطب ).

ولى مـسـلما اعتدال در همه چيز و حتى در اين موضوع بايد رعايت شود چنانكه از بعضى از روايات كه در همين مورد وارد شده استفاده مى شود.

و نيز استفاده مى شود اگر رطب پيدا نشود از خرماى معمولى مى توان استفاده كرد.

دانشمندان غذاشناس مى گويند: قند فراوانى كه در خرما وجود دارد از سالمترين قندها است كه حتى در بسيارى از موارد، مبتلايان به بيمارى قند نيز مى توانند از آن استفاده كنند.

هـمين دانشمندان مى گويند: در خرما 13 ماده حياتى و پنج نوع ويتامين را كشف كرده اند كه مجموع آنها خرما را به صورت يك منبع غذائى غنى در آورده است.

و ايـن را مـى دانـيـم كـه زنان در چنين حالى نياز شديدى به غذاى نيروبخش و پر ويتامين دارند.

بـا پـيـشـرفـت دانـش پـزشـكـى اهـمـيـت داروئى خـرما نيز به ثبوت رسيده است، در خرما (كـلسـيـوم ) وجود دارد كه عامل اصلى استحكام استخوانها است، و نيز (فسفر) وجود دارد كـه از عـنـاصـر اصـلى تـشـكـيـل دهـنده مغز و مانع ضعف اعصاب و خستگى است، و نيز (پتاسيوم ) موجود است كه فقدان آن را در بدن علت حقيقى زخم معده مى دانند