تفسیر نمونه جلد ۱۴

تفسیر نمونه0%

تفسیر نمونه نویسنده:
گروه: شرح و تفسیر قرآن

تفسیر نمونه

نویسنده: آية الله مکارم شيرازي
گروه:

مشاهدات: 32055
دانلود: 3093


توضیحات:

جلد 1 جلد 2 جلد 3 جلد 4 جلد 5 جلد 6 جلد 7 جلد 8 جلد 9 جلد 10 جلد 11 جلد 12 جلد 13 جلد 14 جلد 15 جلد 16 جلد 17 جلد 18 جلد 19 جلد 20 جلد 21 جلد 22
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 76 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 32055 / دانلود: 3093
اندازه اندازه اندازه
تفسیر نمونه

تفسیر نمونه جلد 14

نویسنده:
فارسی

آيه (63) تا (66) و ترجمه

( ألم تر أن الله أنزل من السماء ماء فتصبح الا رض مخضرة إن الله لطيف خبير ) (63)( له ما فى السموت و ما فى الا رض و إ ن الله لهو الغنى الحميد ) (64)( ألم تـر أن الله سـخـر لكم ما فى الا رض و الفلك تجرى فى البحر بأ مره و يمسك السماء أن تقع على الا رض إلا بإ ذنه إن الله بالناس لرؤف رحيم ) (65)( و هو الذى أحياكم ثم يميتكم ثم يحييكم إن الانسن لكفور ) (66)

ترجمه:

63 - آيـا نـديـدى خـداوند از آسمان آبى فرستاد و زمين (بر اثر آن ) سر سبز و خرم مى گردد؟ و خداوند لطيف و خبير است.

64 - آنـچـه در آسـمـانها و زمين است از آن او است، و خداوند بى نياز و شايسته هر گونه ستايش است.

65 - آيـا نـديدى كه خداوند آنچه در زمين است مسخر شما كرد؟ و كشتيها به فرمان او بر صفحه اوقيانوسها حركت مى كنند و آسمان (كرات و سنگهاى آسمانى ) را نگه مى دارد تا بر زمين، جز به فرمان او، فرو نيفتند؟ خداوند نسبت به مردم رحيم و مهربان است.

66 - او كـسـى اسـت كـه شـمـا را زنـده كـرد سـپس مى ميراند بار ديگر زنده مى كند اما اين انسان كفران كننده و ناسپاس است.

تفسير:

نشانه هاى خدا در صحنه هستى

در آيـات گـذشته، سخن از قدرت بى پايان خداوند و حقانيت او بود، در آيات مورد بحث نشانه هاى مختلفى از اين قدرت گسترده و حقانيت مطلقه را بيان مى كند.

نـخـسـت مـى گـويـد: (آيـا نديدى كه خداوند از آسمان آبى فرستاد و زمين خشكيده و مرده بـواسـطـه آن سـبـز و خـرم مـى گـردد)؟!( ألم تـر ان الله انزل من السماء ماء فتصبح الارض مخضرة ) .

زمـيـنـى كـه آثـار حـيـات از او رخت بر بسته بود و چهرهاى عبوس و زشت و تيره داشت با نـزول قـطـرات حـيـاتـبـخـش بـاران، زنـده شـد و آثـار حيات در آن نمايان گشت و لبخند زندگى در چهره او آشكار.

آرى خداوندى كه به اين سادگى اينهمه حيات و زندگى مى آفريند لطيف و خبير است( ان الله لطيف خبير ) .

(لطـيـف ) از مـاده (لطـف ) بـه مـعـنـى كـار بـسـيـار ظريف و باريك است، و اگر به رحمتهاى خاص الهى، (لطف ) گفته مى شود نيز به خاطر همين ظرافت آن است.

(خبير) به معنى كسى است كه از مسائل دقيق آگاه است.

لطـيـف بـودن خـدا ايـجـاب مـى كـنـد كه نطفه هاى كوچك و كم ارزش گياهان را كه در درون بذرها در اعماق خاكها نهفته است پرورش دهد، و آنها را كه در نـهايت ظرافت و لطافتند از اعماق خاك تيره برخلاف قانون جاذبه بيرون فرستد، و در مـعـرض تابش آفتاب، و وزش نسيم قرار دهد، و سرانجام آن را به گياهى بارور، يا درختى تنومند تبديل كند.

اگـر او دانـه هـاى بـاران را نـمـى فـرسـتـاد و مـحيط بذر و زمين اطراف آن نرم و ملايم و (لطيف ) نمى شد آنها هرگز قدرت نمو و رشد نمى داشتند، اما او با اين باران به آن محيط خشك و خشن، لطف و نرمش بخشيد تا آماده حركت و نمو گردد.

در عـيـن حـال از تمام نيازها و احتياجات اين دانه ضعيف از آغاز حركت در زير خاك تا هنگامى كه سر به آسمان كشيده، آگاه و خبير است.

خداوند به مقتضاى لطفش باران را مى فرستد، و به مقتضاى خبير بودنش اندازه اى براى آن قـائل اسـت كـه اگـر از حـد بـگـذرد سـيـل اسـت و ويـرانـى، و اگـر كـمتر از حد باشد خشكسالى و پژمردگى و اين است معنى لطيف بودن و خبير بودن خداوند.

در آيـه 18 سـوره مـؤ مـنـون نـيـز مـى خوانيم:( و انزلنا من السماء ماء بقدر فاسكناه فى الارض ) : (مـا از آسـمـان آبى فرستاديم به اندازه معين، سپس آن را در زمين ساكن كرديم ).

نـشـانـه ديـگرى كه براى قدرت بى پايان و حقانيت ذات پاك او مى آورد اين است كه مى گـويـد: (آنچه در آسمانها، و آنچه در زمين است از آن خدا است )( له ما فى السماوات و ما فى الارض ) .

خـالق هـمـه او اسـت، و مـالك هـمـه نـيـز او اسـت، و بـه هـمـيـن دليل بر همه چيز توانائى دارد.

و نيز به همين دليل (او تنها غنى و بى نياز در عالم هستى، و شايسته هر گونه حمد و ستايش است( و ان الله لهو الغنى الحميد ) .

پـيـونـد ايـن دو صـفـت (غـنـى و حميد) با هم يك پيوند بسيار حساب شده است، چرا كه اولا بـسـيـارنـد كـسـانى كه غنى هستند اما بخيلند و استثمارگر و انحصار طلب و غرق غفلت و غـرور، و بـه هـمـين دليل عنوان غنى بودن گاهى تداعى اين اوصاف را مى كند، ولى غنى بـودن خداوند توأم است با لطف و بخشندگى، جود و سخاى او نسبت به بندگان كه او را شايسته حمد و ستايش مى كند.

ثـانـيـا: اغنياى ديگر غنايشان ظاهرى است و اگر جود و سخائى دارند در واقع از خودشان نـيـسـت چـرا كـه تـمـام نـعـمـت و امـكـانات را خدا در اختيار آنها گذارده است، غنى بالذات و شايسته هر گونه ثنا و ستايش تنها ذات پاك او است.

ثـالثا: بى نيازان ديگر اگر كارى مى كنند بالاخره سودى از آن عايد خودشان مى شود تـنـهـا كـسى كه بى حساب مى بخشد و سودى عائد او نمى گردد بلكه مى خواهد تا بر بندگان جودى كند، او است و به همين دليل از همه شايسته تر به حمد و ثنا است.

بـاز به نمونه ديگرى از اين قدرت بى پايان در زمينه تسخير موجودات براى انسانها اشـاره كرده مى فرمايد: (آيا نديدى كه خداوند آنچه را در زمين است مسخر شما كرد) و هـمـه مـواهـب و امـكـانـات آن را در اخـتـيـار شـمـا قرار داد؟ تا هر گونه بخواهيد از آن بهره بگيريد( الم تر ان الله سخر لكم ما فى الارض ) .

و هـمـچنين كشتيها را در حالى كه در درياها به فرمان او به حركت در مى آيند و سينه آبها را مى شكافند و به سوى مقصدها پيش ‍ مى روند)؟( و الفلك تجرى فى البحر بامره ) .

از ايـن گذشته (خداوند آسمان را در جاى خود نگه مى دارد تا بر زمين جز به فرمان او فرود نيفتد( و يمسك السماء ان تقع على الارض الا باذنه ) .

از يـكـسـو هر يك از كرات آسمانى را در مدار خود به حركت در آورده و نيروى (دافعه ) حاصل از گريز از مركز را درست معادل نيروى (جاذبه ) آنها قرار داده است، تا هر يك در مـدار خـود بـى آنـكـه در فـاصـله هـاى آنـهـا دگـرگـونـى حاصل بشود به حركت در آيند، و تصادمى در ميان كرات روى ندهد.

از سوى ديگر جو زمين را آنچنان آفريده كه به سنگريزه هاى سرگردان اجازه بر خورد با زمين و توليد ناراحتى و ويرانى براى اهلش ندهند.

آرى اين رحمت و لطف او نسبت به بندگان است كه اين چنين گهواره زمين را امن و امان و خالى از هر گونه خطر آفريده تا محل آسايش و آرامش بندگان باشد، نه سنگهاى سرگردان آسمانى بر زمين سقوط مى كنند نه كرات ديگر با آن تصادم مى نمايند.

لذا در پـايـان آيـه اضـافـه مـى كند: (خداوند نسبت به مردم مهربان و رحيم است )( ان الله بالناس لرئوف رحيم ) .

سـرانجام در آخرين آيه از قدرت پروردگار در مهمترين مساءله جهان هستى، يعنى مساءله حـيـات و مـرگ سـخن مى گويد و مى فرمايد: (او كسى است كه شما را زنده كرد) (خاك بى جان بوديد لباس حيات بر شما پوشانيد)( و هو الذى احياكم ) .

(سـپـس بـعـد از طـى دوره حيات شما را مى ميراند) (و به همان خاك كه از آن برخاستيد باز مى گرديد)( ثم يميتكم ) .

(و ديگر بار در رستاخيز حياتى نوين به شما مى بخشد) (و سر از خاك مرده بر مى آوريد و آماده حساب و جزا مى شويد)( ثم يحييكم ) .

امـا بـا اين حال (اين انسان در برابر اينهمه نعمتهائى كه خدا در زمين و آسمان در جسم و جـان، بـه او ارزانـى داشـتـه كـفـران كننده و ناسپاس است، و با ديدن اينهمه نشانه هاى روشن، ذات پاك او را انكار مى كنند( ان الانسان لكفور ) .

نكته ها:

1 - صفات ويژه پروردگار

در آيات فوق و دو آيه قبل از آن به ترتيب چهارده بخش از صفات خداوند (در آخر هر آيه دو صفت ) بيان شده است: عليم و حليم عفو و غفور سميع و بصير على و كبير لطيف و خـبـيـر غـنـى و حـمـيـد رؤ ف و رحـيـم كـه هـر بـخـش از ايـن صـفـات دو گـانـه هـمـاهـنگ و مكمل يكديگرند، عفو خداوند با غفران او، سميع بودن با بصير بودن، بلند مقام بودنش بـا بـزرگـيـش، لطـيـف بـودن با آگاهيش، غنى بودن با حميد بودنش، و بالاخره رؤ ف بـودن با مهربانيش همه هماهنگ، و در عين حال هر كدام از آنها درست متناسب همان بحثى است كـه در آن آيـه مـطـرح شـده، و چـون قـبـلا در ذيل خود آيات از آن سخن گفته ايم نياز به تكرار نمى بينيم.

آيات فوق همانگونه كه دليلى بر قدرت خدا است و تاءكيدى بر وعده هاى نصرت الهى نـسـبـت بـه بـنـدگـان بـا ايـمان، همچنين نشانه اى است از حقانيت ذات پاك او كه در آيات گذشته روى آن تكيه شده بود، و نيز دليلى است بر توحيد، و دليلى است بر معاد، چرا كـه مـسـاءله زنـده شـدن زمـيـنـهـاى مـرده بـه وسـيـله گـيـاهـان سـر سـبـز در پـرتـو نـزول بـاران و هـمـچـنين مساءله حيات و مرگ نخستين انسان شاهد زنده اى است بر اينكه او قادر است بار ديگر انسان را زنده كند و لباس حيات بر او بپوشاند، چنانكه در بسيارى از آيات قرآن به همين امور بر مساءله معاد استدلال شده.

ضمنا جمله ان الانسان لكفور با توجه به اينكه (كفور) صيغه مبالغه است اشـاره بـه كـفـر و انـكار انسانهاى لجوج مى كند كه حتى با مشاهده اينهمه آيات عظمت خدا بـاز راه انـكار را پيش مى گيرند، و يا اشاره به كفران و ناسپاسى اينگونه افراد است كه وجودشان غرق نعمتهاى او است و باز هم نه در مقام شكر منعمند و نه شناخت او.

3 - تسخير موجودات زمين و آسمان

هـمانگونه كه سابقا هم اشاره كرده ايم تسخير اين امور براى انسان از اين نظر است كه خـدا آنـهـا را خـدمـتـگـزار انـسـان قـرار داده و در مـسـيـر مـنـافـع او مـى بـاشـنـد (شـرح مـفـصـل ايـن مـوضـوع را در جـلد يـازدهـم تـفـسـيـر نـمـونـه صـفـحـه 167 بـه بـعـد ـ ذيـل آيـات 12 تـا 14 سـوره نـحـل و هـمـچـنـيـن در جـلد دهـم صـفـحـه 120 بـه بـعـد ذيل آيه 2 سوره رعد بيان كرده ايم ).

و اگـر مى بينيم در ميان نعمتهاى زمينى، حركت كشتيها بر صحنه اقيانوسها بالخصوص ذكـر شـده بـه خـاطـر آن اسـت كـه ايـن كـشـتـيـهـا در گـذشـتـه و حـال مـهمترين وسيله ارتباطى و انتقال انسانها و كالاها از نقطه اى به نقطه ديگر بوده و هستند، و هيچ وسيله نقليه اى تاكنون نتوانسته است جاى كشتيها را در اين زمينه بگيرد.

بـه طـور قـطـع اگـر يـك روز تـمـام كـشـتـيها بر صفحه اقيانوسها از حركت باز ايستند زنـدگـى انـسـانـهـا بـه كـلى مـخـتـل خـواهـد شـد، چـرا كـه راهـهـاى خـشـكـى قـدرت و كشش نـقـل و انـتـقـال ايـنـهـمه وسائل و كالا را ندارد، مخصوصا در عصر و زمان ما با توجه به ايـنـكـه مـهـمـتـريـن وسـيـله حـركـت زنـدگى صنعتى بشر نفت است، و مهمترين وسيله براى انـتـقـال نـفـت از نـقـطـه اى بـه نـقـاط ديـگـر همان كشتيها هستند اهميت اين نعمت بزرگ الهى آشـكـارتـر مـى شـود، چـرا كـه گـاهـى كـار يـك كـشـتـى نـفـتـكـش غـول پـيـكـر را (ده هـزار اتـومـبـيـل هـم ) نـمـى تـوانـد انـجـام دهـد! و انتقال نفت از طريق خطوط لوله نيز براى نقاط محدودى از دنيا امكان پذير است.

آيه (67) تا (70) و ترجمه

( لكـل أمـة جـعـلنـا مـنـسـكا هم ناسكوه فلا ينزعنك فى الا مر و ادع إلى ربك إنك لعلى هدى مستقيم ) (67)( و إن جدلوك فقل الله أعلم بما تعملون ) (68)( الله يحكم بينكم يوم القيمة فيما كنتم فيه تختلفون ) (69)( ألم تـعـلم أن الله يـعـلم مـا فـى السـمـاء و الا رض إن ذلك فـى كتب إن ذلك على الله يسير ) (70)

ترجمه:

67 - بـراى هـر امـتـى عـبـادتـى قـرار داديـم تـا آن عـبـادت را (در پـيشگاه خدا) انجام دهند، بنابراين آنها نبايد در اين امر با تو به نزاع برخيزند، به سوى پروردگارت دعوت كن كه بر هدايت مستقيم قرار دارى (و راه راست همين است كه تو مى پوئى ).

68 - و اگـر آنـهـا بـا تـو بـه جدال برخيزند بگو: خدا از اعمالى كه شما انجام مى دهيد آگاهتر است.

69 - خداوند ميان شما در آن چه اختلاف داشتيد داورى مى كند.

70 - آيـا نـمـيـدانى خداوند آنچه را در آسمان و زمين است مى داند؟ همه اينها در كتابى ثبت است (كتاب علم بى پايان پروردگار) و اين بر خداوند آسان است.

تفسير:

هر امتى عبادتى دارد

در بحثهاى گذشته گفتگوهائى پيرامون مشركان داشتيم، از آنجا كه مـشـركـان بـه طـور خـصوص و مخالفان اسلام به طور عموم، جر و بحثهائى با پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) پـيـرامـون مـسـائل و احـكـام تـازه اسـلام داشتند و نسخ و دگـرگـونـى قـسـمـتهائى از احكام شرايع پيشين را نقطه ضعفى براى شريعت اسلام مى پـنـداشـتـنـد در حـالى كـه ايـن دگـرگـونـيـهـا نه تنها ضعف نبود بلكه يكى از برنامه تـكـامـل اديـان مـحـسوب مى شد، لذا در نخستين آيه مورد بحث مى فرمايد: (براى هر امتى عـبـادتـى قـرار داديـم تـا خـدا را بـا آن پـرسـتـش كـنـنـد)( لكل امة جعلنا منسكا هم ناسكوه ) .

مـنـاسـك: چـنـانكه قبلا هم گفته ايم جمع (منسك ) به معنى مطلق عبادت است، و در اينجا مـمـكـن اسـت تـمام برنامه هاى دينى و الهى را شامل شود، بنابراين آيه گوياى اين حقيقت است كه امتهاى پيشين هر كدام برنامه اى مخصوص به خود داشتند كه در آن شرائط خاص از نـظر زمان و مكان و جهات ديگر كاملترين برنامه بوده است، ولى مسلما با دگرگون شدن آن شرائط لازم بود احكام تازه ترى جانشين آنها شود.

لذا بـه دنـبـال ايـن سـخـن اضـافه مى كند: (بنابراين نبايد آنها در اين امر با تو به نزاع برخيزند)( فلا ينازعنك فى الامر ) .

(و تـو به سوى پروردگارت دعوت كن كه راه راست همين است كه تو مى پوئى )( و ادع الى ربك انك لعلى هدى مستقيم ) .

هرگز گفتگوها و ايرادهاى بى پايه آنان در روحيه تو كمترين اثرى نگذارد

كه دعوتت به سوى خدا است، و مسير تو هدايت، و راهت مستقيم است!

تـوصـيـف (هـدى ) به (مستقيم بودن ) يا جنبه تاءكيد دارد، و يا اشاره به اين است كـه هـدايـت بـه سـوى مقصد ممكن است از طرق مختلفى صورت گيرد راههاى نزديك و دور، مستقيم و كج، ولى هدايت الهى، از نزديكترين و مستقيمترين راه است.

(امـا اگـر بـاز بـه مـجـادله و مـنـازعـه ادامـه دهـنـد و سـخـنـان تـو در دل آنـها اثر نگذارد در پاسخ آنها بگو، خدا از اعمالى كه شما انجام مى دهيد آگاهتر است )( و ان جادلوك فقل الله اعلم بما تعملون ) .

(خـداونـد در مـيـان شـمـا در آنـچـه اخـتلاف داشتيد داورى مى كند) (و در صحنه قيامت كه صـحـنـه بازگشت به توحيد و يكپارچگى و برطرف شدن اختلافات است حقايق را براى همه شما آشكار مى سازد)( الله يحكم بينكم فيما كنتم فيه تختلفون ) .

و از آنـجـا كـه قـضـاوت و داورى در قـيـامـت نـسـبـت بـه اخـتـلافـات و اعـمـال بـنـدگان نياز به علم و آگاهى وسيعى به همه آنها دارد، در آخرين آيه مورد بحث اشاره به علم بى پايان خدا كرده، چنين مى گويد: (آيا نميدانى كه خداوند آنچه را كه در آسمانها و زمين است مى داند)؟( الم تعلم ان الله يعلم ما فى السماوات و الارض ) .

آرى (همه اينها در كتابى ثبت است )( ان ذلك فى كتاب ) .

كـتـاب عـلم بـى پـايـان خـداونـد، كـتـاب عـالم هـسـتـى و جـهـان عـلت و مـعـلول، جـهـانـى كـه چيزى در آن گم نمى شود و نابود نمى گردد، بلكه همواره تغيير صـورت مـى دهـد حـتـى امـواج صـداى ضـعـيـفـى كـه از حـلقـوم انـسـانـى در هـزاران سـال قـبـل بـرخـاسـتـه به كلى نابود نشده است، و همواره در اين فضا وجود دارد اين يك كتاب بسيار دقيق و جامع است كه همه چيز در آن ضبط شده است.

و بـه تـعـبـيـر ديـگـر هـمـه ايـنها در (لوح محفوظ)، لوح علم الهى ثبت است، و همه اين موجودات با تمام خصوصيات و جزئيات نزد او حاضرند.

و لذا در آخرين جمله مى فرمايد: (اين بر خداوند آسان است ) چرا كه همگى موجودات با تمام خصوصياتشان نزد او حضور دارند( ان ذلك على الله يسير ) .