آيه (45) و ترجمه
(اتـل مـا أوحـى اليـك مـن الكـتـاب و اءقم الصلوة ان الصلوة تنهى عن الفحشاء و المنكر و لذكر الله أكبر و الله يعلم ما تصنعون)
(45)
ترجمه:
45 - آنـچـه را از كـتـاب آسـمـانى به تو وحى شده تلاوت كن، و نماز را بر پا دار كه نـماز (انسان را) از زشتيها و منكرات باز مى دارد و خداوند مى داند شما چه كارهائى انجام مى دهيد.
تفسير:
نماز باز دارنده از زشتيها و بديها
بـعـد از پـايان بخشهاى مختلفى از سرگذشت اقوام پيشين و پيامبران بزرگ و برخورد نامطلوب آنها با اين رهبران الهى، و پايان غم انگيز زندگى آنها، روى سخن را - براى دلدارى و تـسـلى خـاطر و تقويت روحيه و ارائه خط مشى كلى و جامع - به پيامبر كرده دو دستور به او مى دهد:
نـخـسـت مـى گـويـد (آنـچه را از كتاب آسمانى (قرآن ) به تو وحى شده تلاوت كن )(اتل ما اوحى اليك من الكتاب )
.
ايـن آيـات را بـخـوان كـه هر چه مى خواهى در آن است: علم و حكمت، نصيحت و اندرز، معيار شناخت حق و باطل، وسيله نورانيت قلب و جان، و مسير حركت هر گروه و هر جمعيت.
بخوان و در زندگيت به كار بند، بخوان و از آن الهام بگير، بخوان و قلبت را به نور تلاوتش روشن كن.
بعد از بيان اين دستور كه در حقيقت جنبه آموزش دارد، به دستور دوم مى پردازد كه شاخه اصلى پرورش است، مى گويد: (و نماز را بر پا دار)(و اقم الصلوة )
.
سـپـس بـه فـلسـفـه بـزرگ نماز پرداخته مى گويد: (زيرا نماز انسان را از زشتيها و منكرات باز مى دارد)(ان الصلوة تنهى عن الفحشاء و المنكر)
.
طـبـيـعـت نـمـاز از آنـجـا كـه انـسـان را بـه يـاد نـيـرومـنـدتـريـن عـامـل بازدارنده يعنى اعتقاد به مبدء و معاد مى اندازد داراى اثر بازدارندگى از فحشاء و منكر است.
انـسـانى كه به نماز مى ايستد، تكبير مى گويد، خدا را از همه چيز برتر و بالاتر مى شـمرد، به ياد نعمتهاى او مى افتد، حمد و سپاس او مى گويد، او را به رحمانيت و رحيميت مـى سـتـايد، به ياد روز جزاى او مى افتد، اعتراف به بندگى او مى كند، از او يارى مى جـويد صراط مستقيم از او مى طلبد، و از راه كسانى كه غضب بر آنها شده و گمراهان به خدا پناه مى برد (مضمون سوره حمد).
بـدون شـك در قـلب و روح چـنـين انسانى جنبشى به سوى حق و حركتى به سوى پاكى و جهشى به سوى تقوا پيدا مى شود.
بـراى خـدا (ركوع ) مى كند، و در پيشگاه او پيشانى بر خاك مى نهد، غرق در عظمت او مى شود و خودخواهيها و خود برتربينيها را فراموش مى كند.
شهادت به يگانگى او مى دهد گواهى به رسالت پيامبر (صلىاللهعليهوآلهوسلم
) مى دهد.
بر پيامبرش درود مى فرستد و دست به درگاه خداى برمى دارد كه در زمره
بندگان صالح او قرار گيرد (تشهد و سلام ).
هـمـه اين امور موجى از معنويت در وجود او ايجاد مى كند، موجى كه سد نيرومندى در برابر گناه محسوب مى شود.
اين عمل چند بار در شبانه روز تكرار مى گردد، هنگامى كه صبح از خواب برمى خيزد در ياد او غرق مى شود.
در وسط روز هنگامى كه غرق زندگى مادى شده ناگهان صداى تكبير مؤ ذن را مى شنود، برنامه خود را قطع كرده، به درگاه او مى شتابد، و حتى در پايان روز و آغاز شب پيش از آنـكـه بـه بـسـتـر اسـتـراحـت رود بـا او راز و نـيـاز مـى كـنـد و دل را مركز انوار او مى سازد.
از ايـن گـذشـتـه بـه هـنگامى كه آماده مقدمات نماز مى شود خود را شستشو مى دهد پاك مى كند، حرام و غصب را از خود دور مى سازد و به بارگاه دوست مى رود همه اين امور تأثير بازدارنده در برابر خط فحشاء و منكرات دارد.
مـنـتـهـا هـر نـمـازى بـه هـمـان انـدازه كـه از شـرايـط كـمـال و روح عبادت برخوردار است نهى از فحشاء و منكر مى كند، گاه نهى كلى و جامع و گاه نهى جزئى و محدود.
مـمـكن نيست كسى نماز بخواند و هيچگونه اثرى در او نبخشد هر چند نمازش صورى باشد هـر چـنـد آلوده گـناه باشد، البته اين گونه نماز تاءثيرش كم است، اين گونه افراد اگر همان نماز را نمى خواندند از اين هم آلوده تر بودند.
روشـنـتـر بـگوئيم: نهى از فحشاء و منكر سلسله مراتب و درجات زيادى دارد و هر نمازى به نسبت رعايت شرايط داراى بعضى از اين درجات است.
از آنـچـه در بـالا گـفتيم روشن مى شود سرگردانى جمعى از مفسران در تفسير اين آيه و انـتـخـاب تـفـسـيـرهـاى نـامـنـاسـب بـى جـهـت اسـت، شـايـد آنـهـا بـه هـمـيـن دليل كه ديده اند بعضى نماز مى خوانند و مرتكب گناه مى شوند و آيه را در معنى مطلقش بدون سلسله مراتب ديده اند گرفتار شك و ترديد شده اند، و راه هاى ديگرى را در تفسير آيه برگزيده اند.
از جـمـله بـعـضـى گـفـتـه انـد: نـمـاز انـسـان را از فـحـشـاء و مـنـكـر باز مى دارد مادام كه مشغول نماز است!!
چـه حـرف عـجـيـبـى؟ ايـن مـزيـتـى بـراى نـمـاز نـيـسـت، بـسـيـارى از اعمال چنين است.
بعضى ديگر گفته اند اعمال و اذكار نماز به منزله جمله هائى است كه هر يك انسان را از فـحـشـاء و مـنـكـر نـهـى مـى كـنـد، مـثـلا تـكـبـيـر و تـسـبـيـح و تـهـليـل هـر كـدام بـه انـسـان مـى گـويـد گـنـاه مـكـن، حال انسان گوش به اين نهى مى دهد يا نه؟ مطلب ديگرى است.
امـا آنـهـا كـه آيـه فـوق را چـنـيـن تـفـسـيـر كـرده انـد از ايـن حـقـيـقـت غـافـل شده اند كه نهى در اينجا فقط (نهى تشريعى ) نيست، بلكه (نهى تكوينى ) اسـت، ظـاهـر آيه اين است كه نماز اثر بازدارنده دارد و تفسير اصلى همان است كه در بالا گفتيم، البته مانعى دارد كه بگوئيم نماز هم نهى تكوينى از فحشاء و منكر مى كند و هم نهى تشريعى.
به چند حديث توجه كنيد:
1 - در حـديثى از پيامبر گرامى اسلام (صلىاللهعليهوآلهوسلم
) چنين مى خوانيم كه فـرمـود: مـن لم تـنه ه صلاته عن الفحشاء و المنكر لم يزدد من الله الا بعدا: (كسى كه نـمـازش او را از فـحـشـاء و مـنـكـر بـاز نـدارد هـيـچ بـهـره اى از نـمـاز جـز دورى از خـدا حاصل نكرده است )!.
2 - در حـديـث ديـگـرى از هـمـان حـضـرت چـنين آمده: لا صلوة لمن لم يطع الصلوة، و طاعة الصـلوة ان يـنـتهى عن الفحشاء و المنكر: (كسى كه اطاعت فرمان نماز نكند نمازش نماز نيست، و اطاعت نماز آن است كه نهى آن را از فحشاء و منكر به كار بندد).
3 - و در حـديث سومى از همان بزرگوار چنين مى خوانيم: كه جوانى از انصار نماز را با پـيـامـبـر (صلىاللهعليهوآلهوسلم
) ادا مـى كـرد امـا بـا ايـن حـال آلوده گـنـاهـان زشـتـى بـود ايـن ماجرا را به پيامبر (صلىاللهعليهوآلهوسلم
) عـرضـه داشـتـنـد فـرمـود: ان صـلاتـه تنهاه يوما: (سرانجام نمازش روزى او را از اين اعمال پاك مى كند).
4 - اين اثر نماز بقدرى اهميت دارد كه در بعضى از روايات اسلامى به عنوان معيار سنجش نـمـاز مـقبول و غير مقبول از آن ياد شده، چنانكه امام صادق (عليهالسلام
) مى فرمايد: من احـب ان يـعـلم اقـبـلت صـلوتـه ام لم تـقـبـل؟ فـليـنـظـر: هـل مـنـعـت صـلوته عن الفحشاء و المنكر؟ فبقدر ما منعته قبلت منه!: (كسى كه دوست دارد ببيند آيا نمازش مقبول درگاه الهى شده يا نه؟ بايد ببيند آيا اين نماز او را از زشتيها و مـنـكـرات بـاز داشـتـه يـا نـه؟ بـه هـمـان مـقـدار كـه بـازداشـتـه نـمـازش قبول است )!.
در دنـبـاله آيه اضافه مى فرمايد (ذكر خدا از آن هم برتر و بالاتر است )(و لذكر الله اكبر)
.
ظـاهر جمله فوق اين است كه بيان فلسفه مهمترى براى نماز مى باشد، يعنى يكى ديگر از آثار و بركات مهم نماز كه حتى از نهى از فحشاء و منكر نيز مهمتر است آنست كه انسان را بـه يـاد خـدا مـى انـدازد كـه ريـشـه و مـايـه اصـلى هـر خـيـر و سـعـادت اسـت، و حـتـى عامل اصلى نهى از فحشاء و منكر نيز همين (ذكر الله ) مى باشد، در واقع برترى آن به خاطر آنست كه علت و ريشه محسوب مى شود.
اصـولا يـاد خدا، مايه حيات قلوب و آرامش دلها است، و هيچ چيز به پايه آن نمى رسد:(الا بـذكـر الله تطمئن القلوب)
: (آگاه باشيد ياد خدا مايه اطمينان دلها است ) (سوره رعد آيه 28).
اصـولا روح هـمـه عـبـادات - چـه نـمـاز و چـه غـيـر آن - ذكـر خـدا اسـت، اقـوال نـمـاز، افـعـال نماز، مقدمات نماز، تعقيبات نماز، همه و همه در واقع، ياد خدا را در دل انسان زنده مى كند.
قـابل توجه اينكه در آيه 14 سوره طه اشاره به اين فلسفه اساسى نماز شده و خطاب بـه مـوسـى مـى گويد:(اقم الصلوة لذكرى)
: (نماز را بر پا دار تا به ياد من باشى ).
ولى مـفـسـران بـزرگ بـراى جـمـله بالا تفسيرهاى ديگرى ذكر كرده اند كه در بعضى از روايـات اسـلامـى نـيز اشاراتى به آن تفسيرها شده، از جمله اينكه: منظور از جمله فوق ايـن است كه (ياد خدا از شما به وسيله رحمت ) برتر از (ياد شما از او بوسيله طاعت ) است.
ديگر اينكه ذكر خدا از نماز برتر و بالاتر است چرا كه روح هر عبادتى ذكر خدا است.
ايـن تـفسيرها كه بعضا در روايات اسلامى نيز آمده، ممكن است اشاره به بطون آيه بوده بـاشـد، و گـرنـه ظاهر آن با معنى اول هماهنگتر است، زيرا در اكثر مواردى كه ذكر الله به كار رفته، منظور ياد كردن مردم از خدا است، و آيه فوق نيز همين معنى را تداعى مى كند، ولى البته ياد كردن خدا از بندگان مى تواند به عنوان يك نتيجه مستقيم براى ياد بندگان از خدا بوده باشد، و به اين ترتيب تضاد ميان دو معنى برطرف مى شود.
در حـديـثـى از (مـعـاذ بـن جـبـل ) چـنـيـن آمـده اسـت: (هـيـچ يـك از اعـمـال آدمـى بـراى نجات او از عذاب الهى برتر از ذكر الله نيست، از او پرسيدند حتى جهاد در راه خدا؟ گفت: آرى زيرا خداوند مى فرمايد: و لذكر الله اكبر).
ظـاهـر ايـن اسـت كـه معاذ بن جبل اين سخن را از كلام پيامبر (صلىاللهعليهوآلهوسلم
) اسـتـفـاده كـرده زيـرا خـود او نـقـل مـى كـنـد كـه از پـيـامـبـر خـدا پـرسـيـدم: كـدام عـمـل از هـمـه اعـمـال بـرتـر اسـت فـرمـود: ان تـمـوت و لسـانـك رطـب مـن ذكـر الله عـز و جـل: (ايـنـكـه بـه هـنـگـام مـردن زبـان تـو بـه ذكـر خـداونـد بـزرگ مشغول باشد).
و از آنـجا كه نيات انسانها و ميزان حضور قلب آنها در نماز و سائر عبادات بسيار متفاوت اسـت در پـايـان آيـه مى فرمايد: (و خدا مى داند چه كارهائى را انجام مى دهيد)(و الله يعلم ما تصنعون )
.
چـه اعـمـالى را كـه در پـنـهـان انـجـام مـى دهـيـد يـا آشـكـار، چـه نـيـاتـى را كـه در دل داريد، و چه سخنانى كه بر زبان جارى مى كنيد.
نكته:
تاثير نماز در تربيت فرد و جامعه
گـر چـه نـماز چيزى نيست كه فلسفه اش بر كسى مخفى باشد، ولى دقت در متون آيات و روايات اسلامى ما را به ريزه كاريهاى بيشترى در اين زمينه رهنمون مى گردد:
1 - روح و اسـاس و هدف و پايه و مقدمه و نتيجه و بالاخره فلسفه نماز همان ياد خدا است، همان (ذكر اللّه ) است كه در آيه فوق بعنوان برترين نتيجه بيان شده است.
البـتـه ذكـرى كـه مـقـدمـه فـكـر، و فـكـرى كـه انـگـيـزه عـمـل بـوده بـاشـد، چـنانكه در حديثى از امام صادق (عليهالسلام
) آمده است كه در تفسير جـمـله و لذكـر الله اكـبـر فـرمـود: ذكـر الله عـنـد مـا احـل و حـرم (يـاد خـدا كـردن بـه هنگام انجام حلال و حرام ) (يعنى به ياد خدا بيفتد به سراغ حلال برود و از حرام چشم بپوشد).
2 - نـمـاز وسيله شستشوى از گناهان و مغفرت و آمرزش الهى است چرا كه خواه ناخواه نماز انـسـان را دعـوت بـه تـوبه و اصلاح گذشته مى كند، لذا در حديثى مى خوانيم: پيامبر (صلىاللهعليهوآلهوسلم
) از يـاران خـود سـؤ ال كـرد: لو كـان عـلى بـاب دار احـدكـم نـهـر و اغـتـسـل فـى كـل يـوم مـنـه خـمـس مـرات اكـان يـبـقـى فـى جـسـده مـن الدرن شـى ء؟ قـلت لا، قـال: فـان مثل الصلوة كمثل النهر الجارى كلما صلى كفرت ما بينهما من الذنوب: (اگر بر در خانه يكى از شما نهرى از آب صاف و پاكيزه باشد و در هر روز پنج بار خود را در آن شستشو دهد، آيا چيزى از آلودگى و كثافت در بدن او مى ماند؟).
در پاسخ عرض كردند: نه، فرمود: (نماز درست همانند اين آب جارى است، هر زمان كه انسان نمازى مى خواند گناهانى كه در ميان دو نماز انجام شده است از ميان مى رود).
و بـه ايـن تـرتـيـب جـراحـاتى كه بر روح و جان انسان از گناه مى نشيند، با مرهم نماز التيام مى يابد و زنگارهائى كه بر قلب مى نشيند زدوده مى شود.
3 - نـمـاز سـدى در بـرابـر گناهان آينده است، چرا كه روح ايمان را در انسان تقويت مى كند، و نهال تقوى را در دل پرورش مى دهد، و مى دانيم ايمان و تقوى نيرومندترين سد در برابر گناه است، و اين همان چيزى است كه در آيه فوق به عنوان نهى از فحشاء و منكر بـيـان شده است، و همان است كه در احاديث متعددى مى خوانيم: افراد گناهكارى بودند كه شـرح حـال آنها را براى پيشوايان اسلام بيان كردند فرمودند: غم مخوريد، نماز آنها را اصلاح مى كند و كرد.
4 - نماز، غفلت زدا است، بزرگترين مصيبت براى رهروان راه حق آن است كه هدف آفرينش خود را فراموش كنند و غرق در زندگى مادى و لذائذ
زود گذر كردند، اما نماز به حكم اينكه در فواصل مختلف، و در هر شبانه روز پنج بار انـجـام مـى شـود، مـرتـبـا به انسان اخطار مى كند، هشدار مى دهد، هدف آفرينش او را خاطر نـشـان مى سازد، موقعيت او را در جهان به او گوشزد مى كند و اين نعمت بزرگى است كه انسان وسيله اى در اختيار داشته باشد كه در هر شبانه روز چند مرتبه قويا به او بيدار باش گويد.
5 - نـمـاز خود بينى و كبر را در هم مى شكند، چرا كه انسان در هر شبانه روز هفده ركعت و در هـر ركـعـت دو بـار پـيـشـانـى بـر خاك در برابر خدا مى گذارد، خود را ذره كوچكى در برابر عظمت او مى بيند، بلكه صفرى در برابر بى نهايت.
پرده هاى غرور و خود خواهى را كنار مى زند، تكبر و برترى جوئى را در هم مى كوبد.
به همين دليل عـلى (عليهالسلام
) در آن حديث معروفى كه فلسفه هاى عبادات اسلامى در آن منعكس شده اسـت بـعـد از ايمان، نخستين عبادت را كه نماز است با همين هدف تبيين مى كند مى فرمايد: فـرض الله الايـمان تطهيرا من الشرك و الصلوة تنزيها عن الكبر...: (خداوند ايمان را براى پاكسازى انسانها از شرك واجب كرده است و نماز را براى پاكسازى از كبر).
6 - نماز وسيله پرورش، فضائل اخـلاق و تـكـامـل مـعـنوى انسان است، چرا كه انسان را از جهان محدود ماده و چهار ديوار عالم طـبـيـعت بيرون مى برد، به ملكوت آسمانها دعوت مى كند، و با فرشتگان همصدا و همراز مـى سـازد، خـود را بدون نياز به هيچ واسطه در برابر خدا مى بيند و با او به گفتگو برمى خيزد.
تـكـرار ايـن عـمل در شبانه روز آنهم با تكيه روى صفات خدا، رحمانيت و رحيميت و عظمت او مـخـصـوصا با كمك گرفتن از سوره هاى مختلف قرآن بعد از حمد كه بهترين دعوت كننده به سوى نيكيها و پاكيها است اثر قابل ملاحظه اى در پرورش فضائل اخلاقى در وجود انسان دارد.
لذا در حـديـثـى از امـير مؤ منان على (عليهالسلام
) مى خوانيم كه در فلسفه نماز فرمود: الصلوة قربان كلى تقى: (نماز وسيله تقرب هر پرهيزكارى به خدا است ).
7 - نماز به سائر اعمال انسان ارزش و روح مى دهد- چرا كه نماز روح اخلاص را زنده مى كـنـد، زيـرا نـمـاز مـجـمـوعـه اى اسـت از نـيـت خـالص و گـفـتـار پـاك و اعـمـال خـالصـانـه، تـكـرار ايـن مـجـمـوع در شـبـانـه روز بـذر سـايـر اعمال نيك را در جان انسان مى پاشد و روح اخلاص را تقويت مى كند.
لذا در حديث معروفى مى خوانيم كه امير مؤ منان على (عليهالسلام
) در وصاياى خود بعد از آن كـه فـرق مـبـاركش با شمشير ابن ملجم جنايتكار شكافته شد فرمود: الله الله فى الصلوة فانها عمود دينكم: (خدا را خدا را در باره نماز، چرا كه ستون دين شما است ).
مـى دانـيم هنگامى كه عمود خيمه در هم بشكند يا سقوط كند هر قدر طنابها و ميخهاى اطراف مـحـكـم باشد اثرى ندارد، همچنين هنگامى كه ارتباط بندگان با خدا از طريق نماز از ميان برود اعمال ديگر اثر خود را از دست خواهد داد.
در حـديـثـى از امـام صـادق (عليهالسلام
) مـى خـوانـيـم: اول ما يحاسب به العبد الصلوة فان قبلت قبل سائر عمله، و ان ردت رد عليه سائر عمله: (نـخـسـتـيـن چـيـزى كـه در قـيـامـت از بـنـدگـان حـسـاب مـى شـود نـمـاز اسـت اگـر مـقـبـول افـتـاد سـائر اعـمـالشـان قـبـول مـى شـود، و اگـر مـردود شـد سـائر اعمال نيز مردود مى شود)!
شـايـد دليـل ايـن سـخـن آن بـاشـد كـه نماز رمز ارتباط خلق و خالق است، اگر به طور صـحـيـح انـجـام گـردد قـصـد قـربـت و اخـلاص كـه وسـيـله قـبـولى سـائر اعـمـال اسـت در او زنـده مـى شـود، و گـرنـه بـقـيـه اعمال او مشوب و آلوده مى گردد و از درجه اعتبار ساقط مى شود.
8 - نـمـاز قـطـع نـظـر از محتواى خودش با توجه به شرائط صحت دعوت به پاكسازى زندگى مى كند، چرا كه مى دانيم مكان نمازگزار، لباس نمازگزار، فرشى كه بر آن نـمـاز مـى خـوانـد، آبـى كـه بـا آن وضـو مـى گـيـرد و غـسـل مـى كند، محلى كه در آن غسل و وضو انجام مى شود بايد از هر گونه غصب و تجاوز بـه حقوق ديگران پاك باشد كسى كه آلوده به تجاوز و ظلم، ربا، غصب، كمفروشى، رشـوه خـوارى و كـسـب امـوال حـرام بـاشـد چـگونه مى تواند مقدمات نماز را فراهم سازد؟ بـنـابـرايـن تـكـرار نـمـاز در پنج نوبت در شبانه روز خود دعوتى است به رعايت حقوق ديگران.
9 - نـمـاز عـلاوه بـر شـرائط صـحـت شـرائط قـبـول، يـا بـه تـعـبـيـر ديـگـر شـرائط كمال دارد كه رعايت آنها نيز يك عامل مؤ ثر ديگر براى ترك بسيارى از گناهان است.
در كـتـب فـقـهـى و مـنـابـع حـديـث، امـور زيـادى بـه عـنـوان مـوانـع قـبـول نـمـاز ذكـر شـده اسـت از جـمـله مـسـأله شـرب خـمـر اسـت كـه در روايـات آمـده:(لا تـقـبـل صـلوة شـارب الخـمـر اربـعـيـن يـومـا الا ان يـتـوب)
: (نـمـاز شـرابـخـوار تـا چهل روز مقبول نخواهد شد مگر اينكه توبه كند).
و در روايـات مـتـعـددى مـى خـوانـيـم: (از جـمـله كـسـانـى كـه نـمـاز آنـهـا قبول نخواهد شد پيشواى ستمگر است ).
و در بـعـضـى از روايـات ديـگـر تصريح شده است كه نماز كسى كه زكات نمى پردازد قـبـول نخواهد شد، و همچنين روايات ديگرى كه مى گويد: خوردن غذاى حرام يا عجب و خود بـيـنى از موانع قبول نماز است، پيدا است كه فراهم كردن اين شرايط قبولى تا چه حد سازنده است؟
10 - نـمـاز روح انـضـبـاط را در انـسان تقويت مى كند، چرا كه دقيقا بايد در اوقات معينى انـجـام گيرد كه تاخير و تقديم آن هر دو موجب بطلان نماز، است همچنين آداب و احكام ديگر در مـورد نيت و قيام و قعود و ركوع و سجود و مانند آن كه رعايت آنها، پذيرش انضباط را در برنامه هاى زندگى كاملا آسان مى سازد.
هـمه اينها فوائدى است كه در نماز، قطع نظر از مساءله جماعت وجود دارد و اگر ويژگى جـمـاعـت را بر آن بى فزائيم - كه روح نماز همان جماعت است - بركات بى شمار ديگرى دارد كه اينجا جاى شرح آن نيست، بعلاوه كم و بيش همه از آن آگاهيم.
گـفـتـار خـود را در زمـيـنـه فلسفه و اسرار نماز با حديث جامعى كه از امام على بن موسى الرضـا (عليهمالسلام
) نـقل شده پايان مى دهيم: امام در پاسخ نامه اى كه از فلسفه نماز در آن سؤ ال شده بود چنين فرمود: علت تشريع نماز اين است كه توجه و اقرار به ربـوبـيـت پـروردگـار اسـت، و مـبـارزه بـا شـرك و بـت پـرسـتـى، و قـيـام در پـيـشـگاه پـروردگـار در نـهايت خضوع و نهايت تواضع، و اعتراف به گناهان و تقاضاى بخشش از معاصى گذشته، و نهادن پيشانى بر زمين همه روز براى تعظيم پروردگار.
و نـيـز هدف اين است كه انسان همواره هشيار و متذكر باشد، گرد و غبار فراموشكارى بر دل او ننشيند، مست و مغرور نشود، خاشع و خاضع باشد، طالب و علاقمند افزونى در مواهب دين و دنيا گردد.
عـلاوه بـر ايـنـكـه مـداومـت ذكـر خـداونـد در شـب و روز كـه در پـرتـو نـمـاز حـاصـل مـى گردد، سبب مى شود كه انسان مولا و مدبر و خالق خود را فراموش نكند، روح سركشى و طغيانگرى بر او غلبه ننمايد.
و هـمين توجه به خداوند و قيام در برابر او، انسان را از معاصى باز مى دارد و از انواع فساد جلوگيرى مى كند.