آيه (23) تا (25) و ترجمه
(مـن أيـاتـه مـنـامـكـم بـالليـل و النـهـار و ابـتـغـاؤ كم من فضله إن فى ذلك لايات لقوم يسمعون)
(23)(و مـن أيـاتـه يـريـكم البرق خوفا و طمعا و ينزل من السماء ماء فيحى به الا رض بعد موتها إن فى ذلك لايات لقوم يعقلون)
(24)(و مـن أيـاتـه أن تـقـوم السـمـاء و الارض بأ مره ثم إذاد عاكم دعوة من الا رض إ ذا أنتم تخرجون)
(25)
ترجمه:
23 - و از نـشـانـه هاى او خواب شما در شب و روز است، و تلاش و كوششتان براى بهره گـيـرى از فـضـل پروردگار (و تامين معاش ) در اين امور نشانه هائى است براى آنها كه گوش شنوا دارند!
24 - و از آيـات او ايـن اسـت كـه بـرق (و رعد) را به شما نشان مى دهد كه هم مايه ترس اسـت و هـم امـيـد (تـرس از صـاعـقـه، و امـيـد بـه نزول باران ) و از آسمان آبى فرو مى فرستد كه زمين را بعد از مردن به وسيله آن زنده مى كند، در اين نشانه هائى است براى جمعيتى كه عقل خود را به كار مى گيرند.
25 - و از آيـات او ايـن است كه آسمان و زمين به فرمان او برپاست سپس هنگامى كه شما را (در قيامت ) از زمين فرا مى خواند ناگهان همه خارج مى شويد (و در صحنه محشر حضور مى يابيد).
تفسير:
باز هم نشانه هاى عظمت او در برون و درون بـه دنـبـال بـحثهاى گذشته پيرامون آيات پروردگار در آفاق و انفس، آيات مورد بحث به گفتگو پيرامون بخش ديگرى از اين آيات بزرگ مى پردازد.
نـخـسـت پـديـده خـواب را بـه عـنـوان يـك پـديـده مهم آفرينش و نمودارى از نظام حكيمانه آفريننده آن مورد توجه قرار داده مى گويد:
(از آيـات او خـواب شـمـا در شـب و روز اسـت، و نـيـز تـلاش و كـوشش شما براى بهره گـيـرى از فـضـل پـروردگـار و تـامـيـن نـيـازمـنـديـهـاى زنـدگـى )(و مـن آياته منامكم بالليل و النهار و ابتغاءكم من فضله )
.
و در پايان مى افزايد: (در اين امور آيات و نشانه هائى است براى آنها كه گوش شنوا دارند)(ان فى ذلك لايات لقوم يسمعون )
.
ايـن حـقـيقت بر هيچ كس پوشيده نيست كه همه موجودات زنده براى تجديد نيرو و به دست آوردن آمـادگـى لازم بـراى ادامه كار و فعاليت نياز به استراحت دارند، استراحتى كه به طـور الزامـى به سراغ آنها بيايد، و حتى افراد پر تلاش و يا حريص را ناگزير به انجام آن سازد.
چـه عـاملى براى وصول به اين هدف بهتر از خواب تصور مى شود كه الزاما به سراغ انـسـان مـى آيـد و او را وادار مـى كـنـد كـه تـمـام فـعـاليـتـهـاى جـسـمـانى و بخش مهمى از فـعـاليـتـهاى فكرى و مغزى خويش را تعطيل كند، تنها دستگاه هائى از جسم همانند قلب و ريه و بخشى از فعاليتهاى مغزى كه براى ادامه حيات لازم است به كار خود ادامه مى دهند آنهم بسيار آرام و آهسته.
ايـن مـوهـبت بزرگ الهى سبب مى شود كه جسم و روح انسان به اصطلاح سرويس شود، و با بروز حالت خواب كه يك نوع وقفه و تعطيل كار بدن است
آرامش و رفع خستگى حاصل گردد، و انسان حيات و نشاط و نيروى تازهاى پيدا كند.
مـسـلمـا اگـر خواب نبود روح و جسم انسان بسيار زود پژمرده و فرسوده مى شد، و بسيار زود پـيـرى و شـكـسـتـگـى بـه سـراغ او مـى آمـد، بـه هـمـيـن دليل خواب متناسب و آرام، راز سلامت، و طول عمر، و دوام نشاط جوانى است.
قـابـل تـوجـه ايـنـكـه اولا خـواب را قـبـل از (ابـتـغـاء فـضـل اللّه ) كـه در آيات قرآن به معنى تلاش براى روزى است قرار داده، اشاره به ايـنـكـه پـايـه اى بـراى آن مـحـسـوب مـى شـود، چـرا كـه بـدون خـواب كـافـى (ابتغاء فـضل اللّه ) مشكل است. (ثانيا) درست است كه خواب معمولا در شب است و تلاش معاش در روز، امـا چـنـان نـيـست كه انسان نتواند اين برنامه را به هنگام لزوم تغيير دهد، بلكه خـداونـد انـسـان را چـنـان آفـريـده كـه مـى تواند برنامه خواب خود را تغيير داده، و بر ضـرورتـهـا و نـيـازهـا مـنـطـبـق سـازد، تـعـبـيـر بـه (مـنـامـكـم بالليل و النهار) (خواب شما در شب و روز) گويا اشاره به همين نكته است.
بـدون شـك بـرنـامـه اصـلى خـواب مـربـوط بـه شب است، و شب به خاطر آرامشى كه از تـاريـكـى پـديـد مـى آيـد اولويـت خاصى در اين مورد دارد، اما گاه شرائطى در زندگى انـسـان پـيـدا مى شود كه مثلا مجبور مى شود شبانه سفر كند و روز استراحت نمايد، اگر برنامه تنظيم خواب در اختيار انسان نبود چه مشكلى پيش مى آمد؟ اهميت اين مطلب مخصوصا در عصر ما كه بسيارى از مؤ سسات صنعتى و پزشكى و درمانى مجبورند بطور مداوم در تـمـام شـبـانـه روز كار كنند و تعطيل برنامه هاى آنها ممكن نيست، و لذا كارگران در سه نوبت به كار مى پردازند، از هر زمان ديگرى روشنتر است.
نـيـاز جـسـم و روح انـسـان بـه خـواب بـه انـدازهـاى زيـاد اسـت كـه تـوانـائى و تحمل انسان در برابر بيخوابى بسيار كم است و از چند شبانه روز تجاوز نمى كند،
به همين جهت جلوگيرى از خواب هميشه به عنوان يكى از دردناكترين شكنجه ها نزد جباران و طاغوتيان شناخته شده است.
و نـيـز به همين دليل يكى از طرق درمان مؤ ثر بسيارى از بيماريها اين است كه بيمار را در خواب عميق فرو مى برند، و از اين راه توان و نيروى بيمار را افزايش مى دهند.
البـتـه هـيـچ كـس نـمـى تـوانـد مقدار معينى را به عنوان (مقدار خواب لازم ) براى عموم انـسـانـهـا تـعـيـيـن كـنـد، چـه ايـنـكـه ايـن امـر بـسـتـگـى بـه سـن و سـال و وضـع و مـوقـعـيـت اشخاص و چگونگى ساختمان روحى و جسمى آنها دارد، آنچه مهم اسـت ايـنـكـه (خـواب كـافـى ) مـقـدارى است كه انسان بعد از آن احساس كند از اين نظر اشباع شده است، درست همانگونه كه در مورد آب و مقدار غذا احساس سيرى مى كند.
ايـن نـيـز قـابـل توجه است كه علاوه بر (طول ) زمان خواب، عمق آن نيز اهميت ويژهاى دارد، اى بسا يك ساعت خواب عميق كار چند ساعت خواب سطحى را در بازسازى روح و جسم انسان انجام مى دهد.
البـتـه در آنـجـا كـه خـواب عـمـيق ممكن نباشد (نعاس ) (خواب خفيف ) هم يكى از نعمتهاى الهى است، چنانكه در آيه 11 سوره انفال در مورد مجاهدان بدر از آن ياد شده، چرا كه در ميدان جنگ خواب عميق نه امكان پذير است و نه مفيد و سودمند.
بـه هـر حـال نـعمت خواب، و آرامش و آسايش ناشى از آن و نيز قدرت و نشاطى كه بعد از خـواب پـيـدا مـى شـود از نـعـمـتـهـائى اسـت كـه بـا هـيـچ بـيـانـى قابل توصيف نيست.
آيـه بـعـد كه پنجمين قسمت از آيات عظمت خدا را بيان مى كند باز به سراغ آيات آفاقى مى رود، و مسئله باران و رعد و برق و حيات زمين را پس از مرگ
مـورد تـوجـه قـرار داده، مـى گويد: (از نشانه هاى خدا اين است كه برق را كه هم مايه ترس است هم مايه اميد، به شما نشان مى دهد)(و من آياته يريكم البرق خوفا و طمعا)
.
(تـرس ) از خطرات ناشى از برق كه گاه به صورت (صاعقه ) در مى آيد و هر چـيـز را در حـوزه آن قـرار گـيـرد آتـش مـى زنـد و خـاكـسـتـر مـى كـنـد، و (اميد) از نظر نزول باران كه غالبا بعد از رعد و برق به صورت رگبار فرو مى ريزد.
بـنـابـرايـن، بـرق آسـمـان پـيـشـاهـنـگـى اسـت بـراى نـزول باران (علاوه بر فوائد گوناگون مهمى كه در اين برق نهفته شده و دانش امروز از آن پرده برداشته و ما در آغاز سوره رعد به آن اشاره كرديم ).
سـپـس مـى افـزايـد: (و از آسـمـان آبـى نـازل مى كند كه زمين را بعد از مرگش حيات مى بخشد)(و ينزل من السماء مأا فيحيى به الارض بعد موتها)
.
زمـيـن خـشـك و سـوزانـى كـه بـوى مـرگ از تـمـام آن بـه مـشـام مـى رسـد بـعـد از نـزول چند باران حياتبخش آنچنان جان مى گيرد و زنده مى شود و آثار حيات به صورت گـلهـا و گـيـاهـان در آن نمايان مى گردد كه گاه باوركردنى نيست كه اين همان زمين مرده سابق است.
در پايان آيه به عنوان تاءكيد مى افزايد: (در اين امور آيات و نشانه هائى است براى جمعيتى كه تعقل و انديشه مى كنند)(ان فى ذلك لايات لقوم يعقلون )
.
آنها هستند كه مى فهمند در اين برنامه حساب شده دست قدرتى در كار است كه آنرا رهبرى و هدايت مى كند و هرگز نمى تواند معلول تصادفها و ضرورتهاى كور و كر باشد.
در آخرين آيه، بحث از آيات آفاقى را در زمينه تدبير نظام آسمان و زمين و ثبات و بقاى آنـهـا ادامـه داده، مـى فرمايد: (يكى ديگر از آيات عظمت حق اين است كه آسمان و زمين به فرمان او برپا است )(و من آياته ان تقوم السماء و الارض بامره )
.
يعنى نه تنها آفرينش آسمانها كه در آيات قبل به آن اشاره شد آيتى است كه برپائى و ادامـه نـظام آنها نيز آيتى ديگر مى باشد، چه اينكه اين اجرام عظيم در گردش منظم خود احـتـيـاج بـه امـور زيـادى دارد كـه مـهـمـتـريـن آنـهـا مـحـاسـبـه پـيـچـيـده تعادل نيروى جاذبه و دافعه است.
پـروردگـار بـزرگ آنـچـنـان ايـن تـعـادل را سـامـان بـخـشـيـده كـه مـيـليـونـهـا سال بدون كمترين انحراف در مسير خود گردش مى كنند.
و بـه تـعـبـير ديگر آيه گذشته اشاره به (توحيد خلقت ) بود، و اين آيه اشاره به (توحيد ربوبيت و تدبير) است.
تـعـبـيـر بـه (قـيام ) و برپائى آسمان و زمين، تعبير لطيفى است كه از حالات انسان گرفته شده، چرا كه بهترين حالات انسان براى ادامه فعاليتها حالت قيام است كه قادر بر انجام همه حوائج خود مى باشد و تسلط كامل بر اطراف خويش دارد.
تعبير به (امر) در اينجا اشاره به نهايت قدرت پروردگار است كه براى ادامه حيات و نظم اين جهان پهناور تنها يك فرمان او كافى است.
و در پايان اين آيه با استفاده از زمينه بودن (توحيد) براى معاد بحث را به اين مسئله مـنـتـقـل سـاخـتـه مى فرمايد: (سپس هنگامى كه شما را از زمين فرا مى خواند ناگهان همه خارج مى شويد)(ثم اذا دعاكم دعوة من الارض اذا انتم تخرجون )
.
كـرارا در آيـات قرآن ديده ايم كه خداوند مساءله معاد را با تكيه بر نشانه هاى قدرت او در آسمان و زمين اثبات مى كند و آيه مورد بحث نيز يكى از آنها است.
تـعبير به (دعاكم ) (شما را فرا مى خواند) اشاره به اين است كه همانطور كه براى تـدبـيـر و نـظـم جـهـان يـك فرمان او كافى است، براى بعث و نشور و رستاخيز نيز يك دعـوت او كـفـايت مى كند، مخصوصا با توجه به جمله (اذا انتم تخرجون ) كه (اذا) در آن بـه اصـطـلاح بـراى مـفـاجـاة اسـت روشـن مـى سازد كه با يك دعوت او همه ناگهان بيرون مى ريزند.
ضـمـنـا تـعـبـيـر (دعـوة مـن الارض ) نـشـانه روشنى بر معاد جسمانى است كه انسان در رستاخيز از اين زمين فرا خوانده مى شود (دقت كنيد).
نكته ها:
1 - يكدوره كامل درس خداشناسى
در آيـات شـشـگـانـه گـذشـتـه بـحثهاى گوناگونى پيرامون خداشناسى مطرح شده كه مـجـمـوعـا يكدوره جالب را تشكيل مى دهد، از آفرينش آسمان گرفته تا آفرينش بشر از خاك، و از پيوند محبت خانوادگى گرفته تا خواب آرامبخش در شب و روز از تدبير نظام و جـهـان بـالا گـرفـتـه تـا بـرق آسمان و نزول باران و اختلاف زبانها و رنگها، يعنى مجموعه مناسبى از آيات آفاقى و انفسى.
جـالب ايـنـكـه در هـر يـك از ايـن شـش آيـه دو بـخـش از دلائل تـوحـيـد ذكـر شده تا يكى زمينه سازى كند و ديگرى تحكيم و تاءكيد، درست همانند آوردن دو شـاهـد عـادل بـراى اثـبات يك مدعا كه مجموعا دوازده شاهد صادق را براى قدرت بيپايان حق تشكيل مى دهد!
2 - چه كسانى از اين آيات الهام مى گيرند؟
در ذيـل چـهـار آيه از اين شش آيه تاءكيد شده است كه در اين امور نشانه هاى روشنى است براى (متفكران )، (عالمان )، (شنوايان ) و (عاقلان ) ولى در آيه اول و آخر اين موضوع ديده نمى شود.
فخر رازى در اين زمينه چنين توضيح مى دهد: عدم ذكر آن در نخستين آيه ممكن است به خاطر آن باشد كه آيه اول و دوم كه پشت سر هم قرار گرفته و هر دو از آيات انفسى سخن مى گويد و يكسان است.
و در آخرين آيه، مطلب به قدرى وضوح پيدا كرده كه ديگر نياز به توضيح بيشتر و تأكيد بر تعقل و تفكر نيست.
جـالب ايـنـكـه نخست سخن از (تفكر) به ميان مى آورد، سپس از (علم ) چرا كه تفكر پايه و زمينه ساز علم است بعد از آن سخن از (گوش شنوا) است چرا كه در پرتو علم و آگـاهـى انـسـان آماده شنيدن و پذيرش حق مى شود، همانطور كه قرآن مى گويد:(فبشر عباد الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه)
: (به بندگانم بشارت ده آنانى كه سخنان را مى شنوند و از بهترين آنها پيروى مى كنند) (سوره زمر آيه 18).
و در آخرين مرحله سخن از (عقل ) است چون آنها كه گوش شنوا دارند سرانجام به مرحله عقل كامل خواهند رسيد.
اين نكته نيز قابل توجه است كه در ذيل نخستين آيه سخن از آغاز آفرينش انسان و انتشار نسل او در زمين است(ثم اذا انتم بشر تنتشرون )
.
و در آخرين آيه نيز سخن از خروج و نشور انسانها در قيامت است(اذا انتم تخرجون )
.
اولى آغاز است و آخرى انجام.
3 - شگفتيهاى عالم خواب
با تمام بحثهائى كه دانشمندان پيرامون خواب و ويژگيهاى آن كرده اند باز هـم بـه نـظر مى رسد كه هنوز همه زواياى اين عالم اسرارآميز روشن نشده و حقائق پيچيده آن فاش نگرديده است.
هـنـوز در مـيـان دانـشـمـنـدان بـحـث اسـت كـه چـه فـعـل و انـفعال در بدن انسان صورت مى گيرد كه در يك لحظه ناگهانى بخشى از فعاليتهاى مغز و بدن او تعطيل مى گردد، و تحولى در سرتاسر روح و جسمش ظاهر مى شود؟
بـعـضـى عـامـل اصـلى خـواب را يـك (عـامـل فـيـزيـكـى ) مـى دانـنـد، و مـعـتـقـدنـد كـه انتقال خون از مغز به قسمتهاى ديگر بدن اين پديده را به وجود مى آورد، و براى اثبات عقيده خود از تختخواب مخصوصى به نام (تختخواب ترازوئى ) استفاده كرده اند كه انتقال خون را از مغز به ساير اعضاء مشخص مى كند.
جمعى ديگر عامل خواب را (عامل شيميائى ) مى دانند، و معتقدند به هنگام تلاش و كوشش سـمـومـى در بـدن پيدا مى شود كه بخشى از مغز را از كار مى اندازد در نتيجه انسان به خواب مى رود، هنگامى كه اين سموم جذب بدن و خنثى شد انسان بيدار مى شود.
جـمـع ديـگـرى بـراى خـواب يـك (عـامـل عـصـبـى ) قـائلنـد و مـى گـويـنـد سـيـسـتـم فـعـال عـصـبـى ويـژهـاى در مـغـز مـوجـود اسـت كـه حـكـم گـاز اتومبيل را دارد و بر اثر خستگى خاموش مى شود و موقتا از كار مى ايستد.
اما پيرامون تمام اين نظريه ها سؤ الات و نقاط مبهم و تاريكى وجود دارد كه هنوز پاسخ آن به روشنى داده نشده است، و خواب همچنان چهره اسرارآميز خود را حفظ كرده است.
از شگفتيهاى عالم خواب كه دانشمندان اخيرا از روى آن پرده برداشته اند اين است كه به هـنـگـام خـواب و از كـار افـتـادن مـوقـت بـخـش عـظـيـمى از مغز بعضى از سلولها كه آن را سـلول نـگـهـبـان بـايـد نـامـيـد هـمـچـنـان بـيـدار مـى مـانـند، و توصيه هائى را كه انسان قبل از خواب در مورد لحظه بيدارى به آنها مى كند هرگز فراموش نمى كنند تا به هنگام لزوم تمام مغز را بيدار كرده به حركت در آورند.
مـثلا مادر خسته و كوفته اى كه شب مى خوابد و فرزند شيرخوارش در گاهواره نزديك او اسـت ناخودآگاه به سلول نگهبان كه رابط ميان روح و جسم است اين مطلب را توصيه مى كـنـد كـه هر زمان كودك من كمترين صدائى كرد مرا بيدار كن، اما سر و صداهاى ديگر مهم نيست! لذا ممكن است غرش رعد اين مادر را از خواب بيدار نكند اما كمترين صداى كودكش سبب بيدارى او است، اين وظيفه مهم را همان سلول نگهبان بر عهده گرفته!
خـود مـا نـيـز اين مطلب را بسيار آزموده ايم كه هر وقت تصميم داشته باشيم صبح زود يا حـتـى وسـط شـب دنـبال سفر يا برنامه مهمى برويم و اين را به خودمان بسپاريم غالبا بـه موقع بيدار مى شويم، در حالى كه در غير اين موقع ساعتها ممكن است در خواب فرو رويم.
خلاصه از آنجا كه خواب از پديده هاى روحى است، و روح جهانى است پر از اسرار، عجيب نـيـسـت كـه زواياى اين مساءله هنوز روشن نشده باشد، ولى هر چه بيشتر در آن به غور و بررسى مى پردازيم به عظمت آفريدگار اين پديده آشناتر مى شويم.
ايـنـها همه در مورد خواب بود و اما در باره رؤ يا و خواب ديدن بحثهاى فراوانى است كه در تفسير سوره يوسف جلد نهم صفحه 312 به بعد آورده ايم.
4 - پيوند محبت دو همسر
بـا ايـنـكه ارتباط انسان با پدر و مادر و برادرش ارتباط نسبى است و از ريشه هاى عميق خـويـشـاونـدى مـايـه مـى گـيـرد و پيوند دو همسر يك پيوند قرار دادى و قانونى است اما بـسـيـار مـى شـود كـه مـحـبت و علاقه ناشى از آن حتى بر علاقه خويشاوندى پدر و مادر پيشى مى گيرد، و اين در حقيقت همان چيزى است كه در آيات فوق با جمله و جعل بينكم مودة و رحمة به آن اشاره شده است.
در حـديـثـى از پيامبر گرامى اسلام (صلىاللهعليهوآلهوسلم
) مى خوانيم كه بعد از جـنـگ احـد: به (دختر جحش ) فرمود دائى تو (حمزه ) شهيد شد، او گفت (انا لله و انا اليه راجعون ) من اجر اين مصيبت را از خدا مى خواهم.
بـاز بـه او فـرمود برادرت نيز شهيد شد، ديگر بار (انا للّه ) گفت و اجر و پاداش خود را از خدا خواست.
امـا هـمـينكه خبر شهادت همسرش را به او داد دست بر سرش گذاشت و فرياد كشيد پيامبر فـرمـود: (آرى ) مـا يـعدل الزوج عند المراءة شى ء: (هيچ چيز براى زن همانند همسر نيست ).