تفسیر نمونه جلد ۱۷

تفسیر نمونه10%

تفسیر نمونه نویسنده:
گروه: شرح و تفسیر قرآن

جلد ۱ جلد ۲ جلد ۳ جلد ۴ جلد ۵ جلد ۶ جلد ۷ جلد ۸ جلد ۹ جلد ۱۰ جلد ۱۱ جلد ۱۲ جلد ۱۳ جلد ۱۴ جلد ۱۵ جلد ۱۶ جلد ۱۷ جلد ۱۸ جلد ۱۹ جلد ۲۰ جلد ۲۱ جلد ۲۲
  • شروع
  • قبلی
  • 47 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 26931 / دانلود: 2356
اندازه اندازه اندازه
تفسیر نمونه

تفسیر نمونه جلد ۱۷

نویسنده:
فارسی

فهرست مطالب

سوره لقمان ۸

آيه (۱) تا (۵) و ترجمه ۱۱

تفسير: ۱۱

آيه (۶) تا (۹) و ترجمه ۱۵

شأن نزول: ۱۵

تفسير: ۱۶

نكته ها: ۲۲

۱ - تحريم غنا ۲۲

۲ - غناء چيست؟ ۲۵

۳ - فلسفه تحريم غنا ۲۷

آيه (۱۰) و (۱۱) و ترجمه ۳۱

تفسير: ۳۱

آيه (۱۲) تا (۱۵) و ترجمه ۳۶

تفسير: ۳۷

نكته ها: ۴۵

۱ - لقمان كه بود؟ ۴۵

۲ - گوشه اى از حكمت لقمان ۴۷

آيه (۱۶) تا (۱۹) و ترجمه ۵۱

تفسير: ۵۱

نكته ها: ۵۷

۱ - آداب راه رفتن ۵۷

۲ - آداب سخن گفتن ۵۹

۳ - آداب معاشرت ۶۰

آيه (۲۰) تا (۲۴) و ترجمه ۶۲

تفسير: ۶۳

آيه (۲۵) تا (۳۰) و ترجمه ۷۱

تفسير: ۷۲

آيه (۳۱) و (۳۲) و ترجمه ۸۳

تفسير: ۸۳

آيه (۳۳) و (۳۴) و ترجمه ۸۹

تفسير: ۸۹

نكته ها: ۹۴

۱ - انواع غرور و فريب! ۹۴

۲ - فريبندگى دنيا ۹۵

۳ - اين علوم پنجگانه مخصوص خدا است ۹۶

سوره سجده ۱۰۰

تفسير: ۱۰۴

نكته ها: ۱۱۳

آيه (۶) تا (۹) و ترجمه ۱۱۹

تفسير: ۱۱۹

نكته: ۱۲۶

آيه (۱۰) تا (۱۴) و ترجمه ۱۲۹

تفسير: ۱۳۰

نكته ها: ۱۳۶

آيه (۱۵) تا (۲۰) و ترجمه ۱۴۰

تفسير: ۱۴۱

نكته: ۱۵۰

آيه (۲۱) و (۲۲) و ترجمه ۱۵۴

تفسير: ۱۵۴

آيه (۲۳) تا (۲۵) و ترجمه ۱۵۸

تفسير: ۱۵۸

آيه (۲۶) تا (۳۰) و ترجمه ۱۶۸

تفسير: ۱۶۸

سوره احزاب ۱۷۵

آيه (۱) تا (۳) و ترجمه ۱۷۸

شان نزول: ۱۷۸

تفسير: ۱۷۹

آيه(۴) تا (۶) و ترجمه ۱۸۳

تفسير: ۱۸۴

نكته: ۱۹۹

آيه (۷) و (۸) و ترجمه ۲۰۱

تفسير: ۲۰۱

آيه (۹) تا (۱۱) و ترجمه ۲۰۶

تفسير: ۲۰۶

آيه (۱۲) تا (۱۷) و ترجمه ۲۱۳

تفسير: ۲۱۴

آيه (۱۸) تا (۲۰) و ترجمه ۲۲۳

تفسير: ۲۲۴

آيه (۲۱) تا (۲۵) و ترجمه ۲۲۹

تفسير: ۲۳۰

نكته ها: ۲۳۸

۱ - نكات مهمى از جنگ احزاب ۲۳۸

۲ - پيامبر ( صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) (اسوه ) و (قدوه ) بود ۲۵۲

۳ - بسيار ياد خدا كنيد ۲۵۴

آيه (۲۶) و (۲۷) و ترجمه ۲۵۶

تفسير: ۲۵۶

نكته ها: ۲۶۰

۱ - ريشه اصلى غزوه (بنى قريظه ) ۲۶۰

۲ - ماجراى غزوه بنى قريظه ۲۶۰

۳ - پيامدهاى غزوه بنى قريظه ۲۶۳

آيه (۲۸) تا (۳۱) و ترجمه ۲۶۵

شان نزول: ۲۶۵

تفسير: ۲۶۶

نكته: ۲۷۲

آيه (۳۲) وتا (۳۴) و ترجمه ۲۷۵

تفسير: ۲۷۵

نكته ها: ۲۸۴

۱ - آيه تطهير، برهان روشن عصمت است ۲۸۴

۲ - آيه تطهير در باره چه كسانى است؟ ۲۸۶

۳ - آيا اراده الهى در اينجا تكوينى است يا تشريعى؟ ۲۹۰

۴ - جاهليت قرن بيستم! ۲۹۲

آيه (۳۵) و ترجمه ۲۹۴

شان نزول: ۲۹۴

تفسير: ۲۹۵

نكته: ۳۰۰

آيه (۳۶) تا (۳۸) و ترجمه ۳۰۲

شان نزول: ۳۰۳

تفسير: ۳۰۴

نكته ها: ۳۱۱

۱ - افسانه هاى دروغين ۳۱۱

۲ - تسليم در برابر حق روح اسلام است ۳۱۴

آيه (۳۹) و ترجمه ۳۱۷

تفسير: ۳۱۷

نكته ها: ۳۱۸

آيه (۴۰) و ترجمه ۳۲۳

تفسير: ۳۲۳

نكته ها: ۳۲۵

۱ - (خاتم ) چيست؟ ۳۲۵

۲ - دلائل خاتميت پيامبر اسلام ( صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) ۳۲۸

۳ - پاسخ چند سؤال ۳۳۲

آيه (۴۱) تا (۴۴) و ترجمه ۳۳۷

تفسير: ۳۳۷

نكته ها: ۳۴۳

۱ - ياد خدا در همه حال ۳۴۳

۲ - توضيحى در باره (لقاء الله ) ۳۴۵

۳ - پاداشهاى مؤ منان هم اكنون آماده است! ۳۴۶

آيه (۴۵) تا (۴۸) و ترجمه ۳۴۸

تفسير: ۳۴۸

آيه (۴۹) و ترجمه ۳۵۷

تفسير: ۳۵۷

آيه (۵۰) و ترجمه ۳۶۲

تفسير: ۳۶۲

آيه (۵۱) و ترجمه ۳۷۱

شان نزول ۳۷۱

تفسير: ۳۷۲

نكته: ۳۷۵

آيه (۵۲) و ترجمه ۳۷۷

تفسير: ۳۷۷

نكته ها: ۳۷۸

۱ - فلسفه اين حكم ۳۷۸

۲ - روايات مخالف ۳۷۹

۳ - آيا قبل از ازدواج مى توان به همسر آينده نگاه كرد؟ ۳۸۱

آيه (۵۳) و (۵۴) و ترجمه ۳۸۳

شان نزول: ۳۸۳

تفسير: ۳۸۵

نكته ها: ۳۹۲

آيه (۵۵) و ترجمه ۳۹۷

شان نزول: ۳۹۷

تفسير: ۳۹۷

آيه (۵۶) تا (۵۸) و ترجمه ۴۰۰

تفسير: ۴۰۰

آيه (۵۹) تا (۶۲) و ترجمه ۴۱۰

شان نزول: ۴۱۱

تفسير: ۴۱۱

نكته ها: ۴۱۶

۱ - از خود شروع كن! ۴۱۶

۲ - پيشگيرى از دو راه ۴۱۷

۳ - موضع نيرومند مسلمين ۴۱۷

۴ - ريشه كن كردن ماده فساد ۴۱۷

۵ - سنتهاى تغيير ناپذير الهى ۴۱۸

آيه (۶۳) تا (۶۸) و ترجمه ۴۲۱

تفسير: ۴۲۱

آيه (۶۹) تا (۷۱) و ترجمه ۴۲۶

تفسير: ۴۲۶

آيه (۷۲) و (۷۳) و ترجمه ۴۳۲

تفسير: ۴۳۲

سوره لقمان

مقدمه

اين سوره در مكه نازل شده و داراى ۳۴ آيه است

محتواى سوره لقمان

مشهور و معروف ميان مفسران اين است كه اين سوره در مكه نازل شده گر چه بعضى مانند شيخ طوسى در تبيان، اندكى از آيات اين سوره را مانند آيه چهارم كه سخن از نماز و زكات مى گويد، و يا مانند فخر رازى كه علاوه بر اين آيه آيه ۲۷ را كه از علم وسيع پروردگار بحث مى كند استثناء كرده اند، ولى دليل روشنى براى اين استثناها وجود ندارد، چرا كه نماز و زكات (البته زكات به صورت كلى ) در مكه نيز وجود داشته است، و داستان شرح وسعت علم پروردگار نيز چيزى نيست كه نشانه مدنى بودن در آن باشد.

بنابراين سوره لقمان به حكم مكى بودن مشتمل بر محتواى عمومى سوره هاى مكى است، يعنى پيرامون عقايد اساسى اسلامى مخصوصا مبدء و معاد و همچنين نبوت بحث مى كند.

به طور كلى محتواى اين سوره در پنج بخش خلاصه مى شود:

بخش اول بعد از ذكر حروف مقطعه اشاره به عظمت قرآن و هدايت و رحمت بودن آن براى مؤ منانى كه واجد صفات ويژه هستند مى كند، و در نقطه مقابل، سخن از كسانى مى گويد كه در برابر اين آيات آنچنان سرسختى و لجاجت نشان مى دهند كه گوئى گوشهايشان كر است، علاوه بر اين سعى دارند با ايجاد سرگرميهاى ناسالم ديگران را نيز از قرآن منحرف نمايند.

بخش دوم از نشانه هاى خدا در آفرينش آسمان و بر پا داشتن آن بدون هيچگونه ستون، و آفرينش كوهها در زمين، و جنبندگان مختلف، و نزول باران و پرورش گياهان سخن مى گويد.

بخش سوم به همين مناسبت قسمتى از سخنان حكمت آميز لقمان آن مرد الهى را به هنگام اندرز فرزندش نقل مى كند كه از توحيد و مبارزه با شرك شروع شده، و با توصيه به نيكى كردن به پدر و مادر، و نماز، و امر به معروف و نهى از منكر، و شكيبائى در برابر حوادث سخت، و خوشروئى با مردم، و تواضع و فروتنى و اعتدال در امور پايان مى يابد.

در بخش چهارم بار ديگر به دلائل توحيد باز مى گردد، و سخن از تسخير آسمان و زمين و نعمتهاى وافر پروردگار و نكوهش از منطق بت پرستانى كه تنها بر اساس تقليد از نياكان در اين وادى گمراهى افتادند، سخن مى گويد، و از آنها بر مساءله خالقيت پروردگار كه پايه عبوديت او است اقرار مى گيرد.

و نيز از علم گسترده و بى پايان خدا با ذكر مثال روشنى پرده بر مى دارد، و در همين رابطه علاوه بر ذكر آيات آفاقى، از توحيد فطرى كه تجليش به هنگام گرفتار شدن در ميان امواج بلا است به طرز جالبى بحث مى كند.

بخش پنجم اشاره كوتاه و تكان دهنده اى به مساءله معاد و زندگى پس از مرگ دارد، به انسان هشدار مى دهد كه مغرور به زندگى اين دنيا نشود، به فكر آن سراى جاويدان باشد.

اين مطلب را با ذكر گوشه اى از علم غيب پروردگار كه از همه چيز در ارتباط با انسان از جمله لحظه مرگ او و حتى جنينى كه در شكم مادر است آگاه است تكميل كرده و سوره را پايان مى دهد.

ضمنا روشن است نامگذارى اين سوره به سوره لقمان به خاطر همان بحث قابل ملاحظه و پر مغزى است كه از اندرزهاى لقمان در اين سوره آمده، و تنها سوره اى است كه از اين مرد حكيم سخن مى گويد.

فضيلت سوره لقمان

روايات متعددى در فضيلت اين سوره از پيامبر گرامى اسلام (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) و بعضى از ائمه اهلبيت (عليهم‌السلام ) نقل شده است، از جمله: در حديثى از پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) مى خوانيم: من قرأ سورة لقمان، كان لقمان له رفيقا يوم القيامة، و اعطى من الحسنات عشرا بعدد من عمل بالمعروف و عمل بالمنكر: (كسى كه سوره لقمان را بخواند لقمان در قيامت رفيق و دوست او است، و به عدد كسانى كه كار نيك يا بد انجام داده اند (به حكم امر به معروف و نهى از منكر در برابر آنها) ده حسنه به او داده مى شود).

و در حديث ديگرى از امام باقر (عليه‌السلام ) مى خوانيم: من قرء سورة لقمان فى ليلة و كل الله به فى ليلة ثلاثين ملكا يحفظونه من ابليس و جنوده حتى يصبح، فاذا قرئها بالنهار لم يزالوا يحفظونه من ابليس و جنوده حتى يمسى: (كسى كه سوره لقمان را در شب بخواند، خدا سى فرشته را مامور حفظ او تا به صبح در برابر شيطان و لشكر شيطان مى كند، و اگر در روز بخواند اين سى فرشته او را تا به غروب از ابليس و لشكرش محافظت مى نمايند.

بارها گفته ايم و باز هم مى گوئيم كه اينهمه فضيلت و ثواب و افتخار براى خواندن يك سوره قرآن به خاطر آنست كه تلاوت مقدمه اى است براى انديشه و فكر و آن نيز مقدمه اى است براى عمل و تنها با لقلقه لسان نبايد اينهمه فضيلت را انتظار داشت.

آيه (۱) تا (۵) و ترجمه

بسم الله الرحمن الرحيم

( الم ) (۱)( تلك ايات الكتاب الحكيم ) (۲)( هدى و رحمة للمحسنين ) (۳)( الذين يقيمون الصلوة و يؤ تون الزكوة و هم بالاخرة هم يوقنون ) (۴)( اولئك على هدى من ربهم و اولئك هم المفلحون ) (۵)

ترجمه:

بنام خداوند بخشنده بخشايشگر

۱ - الم

۲ - اين آيات كتاب حكيم است (آياتى پر محتوا و استوار).

۳ - مايه هدايت و رحمت براى نيكوكاران است.

۴ - همانها كه نماز را بر پا مى دارند، زكات را ادا مى كنند، و به آخرت يقين دارند.

۵ - آنها بر طريق هدايت پروردگارشان هستند، و آنهايند رستگاران

تفسير:

نيكوكاران كيانند؟

اين سوره، با ذكر عظمت و اهميت قرآن آغاز مى شود، و بيان حروف مقطعه در ابتداى آن نيز اشاره لطيفى به همين حقيقت است، كه اين آيات كه از حروف ساده الفبا تركيب يافته، چنان محتوائى بزرگ و عالى دارد كه سرنوشت انسانها را به كلى دگرگون مى سازد( الم ) .

لذا بعد از ذكر (حروف مقطعه ) مى گويد: (اين آيات كتاب حكيم است )( تلك آيات الكتاب الحكيم ) .

(تلك ) در لسان عرب براى اشاره به دور است، و كرارا گفته ايم كه اين تعبير مخصوصا كنايه از عظمت و اهميت اين آيات است گوئى در اوج آسمانها و در نقطه دور دستى قرار گرفته!

توصيف (كتاب ) به (حكيم ) يا به خاطر استحكام محتواى آن است، چرا كه هرگز باطل به آن راه نمى يابد، و هر گونه خرافه را از خود دور مى سازد جز حق نمى گويد، و جز به راه حق دعوت نمى كند، درست در مقابل (لهو الحديث ) (سخنان بيهوده ) كه در آيات بعد مى آيد قرار دارد.

و يا به معنى آن است كه اين قرآن همچون دانشمند حكيمى است كه در عين خاموشى با هزار زبان سخن مى گويد، تعليم مى دهد، اندرز مى گويد، تشويق مى كند، انذار مى نمايد، داستانهاى عبرت انگيز بيان مى كند، و خلاصه به تمام معنى داراى حكمت است، و اين سرآغاز، تناسب مستقيمى دارد با سخنان لقمان حكيم كه در اين سوره از آن بحث به ميان آمده.

البته هيچ مانعى ندارد كه هر دو معنى (حكمت ) در آيه فوق منظور باشد.

آيه بعد هدف نهائى نزول قرآن را با اين عبارت بازگو مى كند: (اين كتاب حكيم مايه هدايت و رحمت براى نيكوكاران است )( هدى و رحمة للمحسنين ) .

(هدايت ) در حقيقت مقدمه اى است براى (رحمت پروردگار)، چرا كه انسان نخست در پرتو نور قرآن حقيقت را پيدا مى كند و به آن معتقد مى شود، و در عمل خود آن را به كار مى بندد، و به دنبال آن مشمول رحمت واسعه و نعمتهاى بى پايان پروردگار مى گردد.

قابل توجه اينكه در اينجا قرآن، مايه هدايت و رحمت (محسنين ) شمرده شده، و در آغاز سوره نمل، مايه هدايت و بشارت (مؤ منين )( هدى و بشرى للمؤ منين ) .

و در آغاز سوره بقره، مايه هدايت (متقين )( هدى للمتقين ) .

اين تفاوت تعبير ممكن است به خاطر آن باشد كه بدون تقوا و پرهيزگارى روح تسليم و پذيرش حقائق در انسان زنده نمى شود، و طبعا هدايتى در كار نخواهد بود.

و از اين مرحله پذيرش حق كه بگذريم، مرحله ايمان فرا مى رسد كه علاوه بر هدايت، بشارت به نعمتهاى الهى نيز وجود خواهد داشت.

و اگر از مرحله تقوى و ايمان فراتر رويم و به مرحله عمل صالح برسيم رحمت خدا نيز در آنجا افزوده مى شود.

بنابراين سه آيه فوق، سه مرحله پى در پى از مراحل تكامل بندگان خدا را بازگو مى كند: مرحله پذيرش حق، مرحله ايمان و مرحله عمل، و قرآن در اين سه مرحله به ترتيب مايه هدايت و بشارت و رحمت است (دقت كنيد).

آيه بعد محسنين را با سه وصف، توصيف كرده، مى گويد: (آنها كسانى هستند كه نماز را بر پا مى دارند، زكات را ادا مى كنند، و به آخرت يقين دارند)( الذين يقيمون الصلوة و يؤ تون الزكاة و بالاخرة هم يوقنون ) پيوند آنها با خالق از طريق نماز، و با خلق خدا از طريق زكات، قطعى است و يقين آنها به دادگاه قيامت انگيزه نيرومندى است براى پرهيز از گناه و براى انجام وظائف.

و در آخرين آيه مورد بحث عاقبت و سرانجام كار (محسنين ) را چنين بيان مى كند: (آنها بر طريق هدايت پروردگارشان هستند، و آنها رستگارانند)( اولئك على هدى من ربهم و اولئك هم المفلحون ) .

جمله (اولئك على هدى من ربهم )، از يكسو نشان مى دهد كه هدايت آنها از طرف پروردگارشان تضمين شده است، و از سوى ديگر تعبير (على )، دليل بر اين است كه گوئى هدايت براى آنها يك مركب راهوار است، و آنها بر اين مركب سوار و مسلطند.

و از اينجا تفاوت اين (هدايت ) با هدايتى كه در آغاز سوره آمده روشن مى شود، چرا كه هدايت نخستين همان آمادگى پذيرش ‍ حق است، و اين هدايت برنامه وصول به مقصد مى باشد.

ضمنا جمله اولئك هم المفلحون كه طبق ادبيات عرب، دليل بر حصر است، نشان مى دهد كه تنها راه رستگارى، همين راه است، راه نيكوكاران، راه آنها كه با خدا و خلق خدا در ارتباطند، و راه آنها كه به مبدء و معاد ايمان كامل دارند.

آيه (94) تا (96) و ترجمه

( يأ يها الذين أمنوا ليبلونكم الله بشى ء من الصيد تناله أ يديكم و رماحكم ليعلم الله من يخافه بالغيب فمن اعتدى بعد ذلك فله عذاب ألم ) (94)( يأ يها الذين أمنوا لا تقتلوا الصيد و أنتم حرم و من قتله منكم متعمدا فجزأ مثل ما قتل من النعم يحكم به ذوا عدل منكم هديا بلغ الكعبة أ و كفرة طعام مسكين أ و عدل ذلك صياما ليذوق و بال أمره عفا الله عما سلف و من عاد فينتقم الله منه و الله عزيز ذو انتقام ) (95)( أحل لكم صيد البحر و طعامه متعا لكم و للسيارة و حرم عليكم صيد البر ما دمتم حرما و اتقوا الله الذى إليه تحشرون ) (96)

ترجمه:

94 - اى كسانى كه ايمان آورده ايد خداوند شما را به مقدارى شكار كه (به نزديكى شما مى آيند و) دستها و نيزه هاى شما به آنها مى رسد، مى آزمايد، تا معلوم شود چه كسى از خدا به وسيله ايمان به غيب مى ترسد، و هر كس بعد از آن تجاوز كند مجازات دردناكى خواهد داشت.

95 - اى كسانى كه ايمان آورده ايد شكار را در حال احرام به قتل نرسانيد و هر كس از شما عمدا آنرا به قتل برساند بايد كفاره اى معادل آن از چهار پايان بدهد، كفارهاى كه دو نفر عادل از شما معادل بودن آنرا تصديق كنند، و به صورت قربانى به (حريم ) كعبه برسد، يا (بجاى قربانى ) اطعام مستمندان كند يا معادل آن روزه بگيرد تا كيفر كار خود را بچشد، خداوند از آنچه در گذشته واقع شده عفو كرده است و هر كس ‍ تكرار كند خداوند از او انتقام مى گيرد و خداوند توانا و صاحب انتقام است.

96 - صيد دريا و طعام آن براى شما حلال است تا شما و مسافران از آن بهره مند شويد، ولى مادام كه محرم هستيد صيد صحرا براى شما حرام است و از (نافرمانى ) خدائى كه به سوى او محشور مى شويد بترسيد.

شأن نزول

بطوريكه در كتاب كافى و بسيارى از تفاسير نقل شده، هنگامى كه پيامبر اسلام (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) و مسلمانان در سال حديبيه براى عمره با حال احرام حركت كردند. در وسط راه با حيوانات وحشى فراوانى روبرو شدند، بطورى كه مى توانستند آنها را با دست و نيزه ها صيد كنند!. اين شكارها بقدرى زياد بودند كه بعضى نوشته اند دوش بدوش مركبها و از نزديك خيمه ها رفت و آمد مى كردند، نخستين آيات فوق در اين هنگام نازل شد و مسلمانان را از صيد آنها بر حذر داشت، و به آنها اخطار كرد كه اين يك نوع امتحان براى آنها محسوب مى شود.

تفسير:

احكام صيد در حال احرام

اين آيات ناظر به يكى از احكام عمره و حج يعنى مساله شكار حيوانات صحرائى و دريائى در حال احرام مى باشد.

نخست اشاره به جريانى كه مسلمانان در سال حديبيه با آن روبرو بودند، كرده، مى گويد: اى كسانيكه ايمان آورده ايد، خداوند شما را با چيزى از شكار مى آزمايد، شكارهائى كه بقدرى به شما نزديك مى شوند كه حتى با نيزه و دست مى توانيد آنها را شكار كنيد( يا ايها الذين آمنوا ليبلونكم الله بشى من الصيد تناله ايديكم و رماحكم ) .

از تعبير آيه چنين استفاده مى شود كه مى خواسته به عنوان يك پيش بينى مردم را از جريانى كه در پيش داشتند آگاه سازد، و نيز معلوم مى شود كه وجود اين همه شكار در دسترس مردم آنجا يك امر بى سابقه بوده است، و اين يك نوع آزمايش الهى براى مسلمانان محسوب مى شده، مخصوصا با توجه به نيازى كه آنها به تهيه غذا از گوشت حيوانات داشته اند، و با توجه به اينكه اين حيوانات به شكل وسوسه انگيزى در اطراف خيمه ها و در گرداگرد آنها رفت و آمد داشته اند، تحمل محروميت از چنين غذاى آماده آنهم در آن عصر و زمان و براى آن مردم مى توانست يك آزمايش بزرگ بوده باشد.

بعضى گفته اند منظور از اين جمله: كه با دست شما قابل صيد خواهند بود، اين است كه با دام و تور مى توانستند آنها را بگيرند، ولى ظاهر آيه اين است كه حقيقتا ممكن بوده آنها را با خود دست شكار كنند.

سپس به عنوان تاكيد مى فرمايد: اين جريان براى آن بوده است كه افرادى كه از خدا با ايمان به غيب مى ترسند، از ديگران شناخته شوند.( ليعلم الله من يخافه بالغيب ) .

همانطور كه در جلد اول صفحه 356 ذيل آيه 143 سوره بقره گفتيم، منظور از تعبير به لنعلم (تا بدانيم ) يا ليعلم (تا خدا بداند) و امثال آن، اين نيست كه خداوند چيزى را نمى دانسته، و مى خواهد بوسيله آزمايش ‍ و امتحان و امثال آن بداند، بلكه منظور اين است كه مى خواهيم به واقعيت علمى خود جامه عمل و تحقق خارجى بپوشانيم، زيرا نيت هاى درونى و آمادگى هاى اشخاص به تنهائى كافى براى تكامل و پاداش و كيفر نيست، بلكه بايد به صورت افعال خارجى پياده شوند تا اين آثار را داشته باشد، (براى توضيح بيشتر به ذيل همان آيه مراجعه فرمائيد).

و در پايان آيه كسانى را كه با اين حكم الهى مخالفت ورزند، تهديد به عذاب دردناك كرده است.( فمن اعتدى بعد ذلك فله عذاب اليم ) .

گر چه جمله اخير از آيه اجمالا دلالت بر تحريم صيد در حال احرام دارد، ولى در آيه بعد با صراحت و قاطعيت بيشتر و بطور عموم فرمان تحريم صيد را در حال احرام صادر كرده، مى گويد: اى كسانى كه ايمان آورده ايد در حال احرام شكار نكنيد( يا ايها الذين آمنوا لا تقتلوا الصيد و انتم حرم ) .

آيا تحريم صيد (كه به قرينه آيه بعد شكار صحرائى است ) تمام انواع حيوانات صحرائى را شامل مى شود اعم از حلال گوشت و حرام گوشت يا اختصاص به حلال گوشت دارد؟

در ميان مفسران و فقها در اين زمينه اتفاق نظر نيست، ولى مشهور در ميان فقهأ و مفسرين اماميه عموميت حكم است، و رواياتى كه از طريق اهل بيت (عليهما‌السلام ) وارد شده است اين مطلب را تاييد مى كند، و اما فقهاى اهل تسنن بعضى مانند ابوحنيفه با ما در اين زمينه موافقند، ولى بعضى ديگر مانند شافعى آنرا مخصوص حيوانات حلال گوشت دانسته اند، اما در هر حال حيوانات اهلى را شامل نمى شود، زيرا به حيوانات اهلى صيد و شكار گفته نمى شود. قابل توجه اينكه در روايات ما نه تنها صيد كردن در حال احرام تحريم شده، بلكه حتى كمك كردن و اشاره كردن و نشان دادن صيد در حال احرام تحريم گرديده است.

ممكن است بعضى تصور كنند كه صيد و شكار شامل حيوانات حرام گوشت نمى شود، در حاليكه چنين نيست، زيرا شكار حيوانات به منظورهاى مختلف انجام مى گردد، گاهى به منظور استفاده از گوشت و گاهى پوست و گاهى براى رفع مزاحمت آنها انجام مى گردد، شعر معروفى كه از على (عليه‌السلام ) نقل شده است، نيز مى تواند شاهدى براى تعميم باشد، آنجا كه فرمود:

صيد الملوك ارانب و ثعالب

و اذا ركبت فصيدى الابطال

شكار سلاطين خرگوش و روباه است ولى شكار من به هنگامى كه وارد ميدان نبرد مى شوم، قهرمانانند! (براى توضيح بيشتر در زمينه اقسام و احكام صيدهاى حرام در حال احرام به كتب فقهى مراجعه شود).

سپس به كفاره صيد در حال احرام اشاره كرده، مى گويد: كسى كه عمدا صيدى را به قتل برساند، بايد كفاره اى همانند آن از چهار پايان بدهد (يعنى آن را قربانى كرده و گوشت آن را به مستمندان بدهد).( و من قتله منكم متعمدا فجرأ مثل ما قتل من النعم ) .

در اينجا منظور از مثل آيا همانندى در شكل و اندازه حيوان است، به اين معنى كه مثلا اگر كسى حيوان وحشى بزرگى را همانند شتر مرغ صيد كند، بايد كفاره آنرا شتر انتخاب نمايد، و يا اگر آهو صيد كند، براى كفاره، گوسفند كه تقريبا به اندازه آن است، قربانى نمايد، و يا اينكه منظور از (مثل ) همانندى در قيمت است؟

مشهور و معروف ميان فقهأ و مفسران، همان معنى اول است، و ظاهر آيه نيز با آن سازگارتر مى باشد، چه اينكه با توجه به تعميم حكم نسبت به حيوانات حلال گوشت و حرام گوشت بسيارى از اين حيوانات، قيمت ثابت و مشخصى ندارند، كه بتوان همانند آنرا از حيوانات اهلى انتخاب كرد.

و در هر حال اين در صورتى است كه همانندى از نظر شكل و اندازه براى آن پيدا بشود، و در غير اين صورت چاره اى جز اين نيست كه به نوعى تعيين قيمت براى آن شكار نموده، و همانند آنرا از نظر قيمت از حيوانات اهلى حلال گوشت انتخاب كنند.

و از آنجا كه ممكن است مساله همانندى براى بعضى مورد شك و ترديد واقع شود، قرآن در اين زمينه دستور داده است كه بايد اين موضوع زير نظر دو نفر از افراد مطلع و عادل انجام پذيرد( يحكم به ذوا عدل منكم ) .

و درباره اينكه اين كفاره در كجا بايد ذبح شود، دستور مى دهد كه به صورت قربانى و هدى اهدأ به كعبه شود و به سرزمين كعبه برسد( هديا بالغ الكعبة ) .

ضمنا بايد توجه داشت كه مشهور ميان فقهاى ما اين است كه بايد كفاره صيد حال احرام عمره در مكه ذبح شود و صيد حال احرام حج در منى و قربانگاه، و اين با آيه فوق منافات ندارد، زيرا همانطور كه گفتيم آيه در مورد احرام عمره نازل شده است.

سپس اضافه مى كند كه لازم نيست حتما كفاره به صورت قربانى باشد، بلكه دو چيز ديگر نيز هر يك مى توانند جانشين آن شوند، نخست اينكه معادل پول آن را در راه اطعام مساكين مصرف كند( او كفارة طعام مساكين ) .

و يا معادل آن روزه بگيرد( او عدل ذلك صياما ) .

گر چه در آيه سخنى از تعداد مساكين كه بايد اطعام شوند و تعداد روزهاى روزه به ميان نيامده است، ولى قرار گرفتن اينها در كنار يكديگر از يكسو، و تصريح به لزوم موازنه ميان روزه از سوى ديگر، نشان مى دهد كه منظور آن نيست كه هر چند نفر مسكين را مى خواهد اطعام كند، بلكه منظور آن است به مقدار قيمت قربانى بايد بوده باشد، و اما اينكه معادله ميان روزه و اطعام مسكين چگونه برقرار مى شود از بعضى از روايات استفاده مى شود كه در مقابل هر يك مد طعام (يعنى تقريبا معادل 750 گرم گندم و مانند آن ) يك روز روزه بگيرد، و از پاره اى ديگر از روايات استفاده مى شود در مقابل هر دو مد يك روز روزه بگيرد، و اين در حقيقت به خاطر آن است كه در ماه مبارك رمضان اشخاصى كه قادر بر روزه نيستند بجاى هر روز يك يا دو مد طعام به مستمندان مى دهند (توضيح بيشتر درباره اين موضوع را در كتب فقهى مطالعه فرمائيد).

درباره اينكه آيا شخصى كه مرتكب صيد در حال احرام شده مخير در ميان

اين سه چيز است يا بايد ترتيب را در آن رعايت كند، نخست قربانى نمايد و اگر نتوانست، اطعام مسكين، و اگر آن هم ميسر نشد روزه بگيرد، در ميان مفسران و فقهأ گفتگو است، اما ظاهر آيه تخيير است.

اين كفارات به خاطر آن است كه كيفر كار خلاف خود را ببيند( ليذوق و بال امره ) .

اما از آنجائى كه هيچ حكمى معمولا شامل گذشته نمى شود، تصريح مى كند كه خدا از تخلفاتى كه در اين زمينه در گذشته انجام داده ايد، عفو فرموده است( عفى الله عما سلف ) .

و هر گاه كسى به اين اخطارهاى مكرر و حكم كفاره اعتنا نكند و باز هم مرتكب صيد در حال احرام شود، خداوند از چنين كسى انتقام خواهد گرفت و خداوند توانا است، و به موقع انتقام مى گيرد( و من عاد فينتقم الله منه و الله عزيز ذو انتقام ) .

در ميان مفسران گفتگو است كه آيا كفاره صيد با تكرار آن تكرار مى شود يا نه؟

ظاهر آيه اين است كه در صورت تكرار تنها تهديد به انتقام الهى شده و اگر كفاره نيز تكرار مى شد مى بايست تنها به ذكر انتقام الهى قناعت نشود و تكرار كفاره نيز تصريح گردد، در رواياتى كه از طريق اهلبيت (عليهما‌السلام ) به ما رسيده اين موضوع آمده است.

در آيه بعد پيرامون صيدهاى دريا سخن به ميان آورده، مى گويد: صيد دريا و طعام آن براى شما (در حال احرام ) حلال است( احل لكم صيد البحر و طعامه ) .

در اينكه منظور از طعام چيست؟ بعضى از مفسران احتمال داده اند كه مراد ماهيانى است كه بدون صيد ميميرند و بروى آب ميمانند، در حالى كه ميدانيم اين سخن درست نيست، زيرا ماهى مرده خوردنش ‍ حرام است، اگر چه در بعضى از روايات اهل تسنن تصريح به حليت آن شده است.

آنچه بيشتر از ظاهر آيه استفاده مى شود اين است كه منظور از طعام همان خوراكى است كه از ماهيان صيد شده ترتيب داده شود، زيرا آيه ميخواهد دو چيز را مجاز كند نخست صيد كردن و ديگر غذاى صيد شده خوردن.

ضمنا از مفهوم اين تعبير فتواى معروفى كه در ميان فقهاى ما وجود دارد، نيز اجمالا استفاده مى شود كه در مورد حيوانات صحرائى نه تنها اقدام به صيد كردن حرام است بلكه خوردن گوشت حيوانات صيد شده نيز مجاز نيست.

سپس به فلسفه اين حكم اشاره كرده مى گويد: اين بخاطر اين است كه شما و مسافران بتوانيد بهره ببريد( متاعا لكم و للسيارة ) .

يعنى بخاطر اينكه در حال احرام براى تغذيه به زحمت نيفتيد و بتوانيد از يكنوع صيد بهره مند شويد، اين اجازه در مورد صيد دريا به شما داده شده است.

و از آنجا كه معمولا مسافران اگر بخواهند ماهى صيد شده را با خود ببرند آن را با نمك آميخته و به صورت ماهى شور در مى آورند، بعضى از مفسران جمله فوق را به اينگونه تفسير كرده اند كه افراد مقيم ميتوانند از ماهى تازه و مسافران از ماهى شور استفاده كنند.

اشتباه نشود اينكه در آيه فوق مى خوانيم صيد دريا براى شما حلال شده مفهومش يك حكم كلى و عمومى درباره صيدهاى دريا نيست، آنچنانكه بعضى پنداشته اند، زيرا آيه نميخواهد اصل حكم صيدهاى دريا را بيان كند، بلكه هدف آيه اين است كه به محرم اجازه دهد صيدهاى دريا كه قبل از احرام براى او حلال بوده در حال احرام از آن استفاده كند، و به تعبير ديگر آيه اصل تشريع قانون را بيان نميكند، بلكه ناظر به خصوصيات قانونى است كه قبلا تشريع شده است، و به اصطلاح در مقام بيان از نظر عموميت حكم نيست، بلكه فقط احكام محرم را بيان ميكند.

ولى بار ديگر به عنوان تاكيد به حكم سابق بازگشته، مى گويد: مادام كه در حال احرام هستيد صيدهاى صحرائى بر شما حرام است( و حرم عليكم صيد البر ما دمتم حرما ) .

و در پايان آيه براى تاكيد تمام احكامى كه ذكر شد مى فرمايد: از خداوندى كه در قيامت در پيشگاه او محشور خواهيد شد بپرهيزيد و با فرمان او مخالفت ننمائيد( و اتقوا الله الذى اليه تحشرون ) .

فلسفه تحريم صيد در حال احرام

ميدانيم حج و عمره از عباداتى است كه انسان را از جهان ماده جدا كرده و در محيطى مملو از معنويت فرو ميبرد.

تعينات زندگى مادى، جنگ و جدالها، خصومتها، هوسهاى جنسى، لذات مادى، در مراسم حج و عمره به كلى كنار ميروند و انسان به يكنوع رياضت مشروع الهى دست ميزند، و به نظر ميرسد كه تحريم صيد در حال احرام نيز به همين منظور است.

از اين گذشته اگر صيد كردن براى زوار خانه خدا كار مشروعى بود، با توجه به اينهمه رفت و آمدى كه هر سال در اين سرزمينهاى مقدس ميشود، نسل بسيارى از حيوانات در آن منطقه كه به حكم خشكى و كم آبى، حيواناتش نيز كم است، بر چيده ميشد، و اين دستور يكنوع حفاظت و ضمانت براى بقاى نسل حيوانات آن منطقه است.

مخصوصا با توجه به اينكه در غير حال احرام نيز صيد حرم، و همچنين كندن درختان و گياهان آن ممنوع است، روشن مى شود كه اين دستور ارتباط نزديكى

با مساله حفظ محيط زيست و نگهدارى گياهان و حيوانات آن منطقه از فنا و نابودى دارد.

اين حكم بقدرى دقيق تشريع شده كه نه تنها صيد حيوانات، بلكه كمك كردن حتى نشان دادن و ارائه صيد به صياد نيز تحريم گرديده چنانكه در روايات وارده از طريق اهل بيت (عليهما‌السلام ) مى خوانيم كه امام صادق (عليه‌السلام ) به يكى از يارانش فرمود: لا تستحلن شيئا من الصيد و انت حرام و لا و انت حلال فى الحرم و لا تدلن عليه محلا و لا محرما فيصطاده و لا تشر اليه فيستحل من اجلك فان فيه فدأ لمن تعمده:

(هرگز چيزى از صيد را در حال احرام حلال مشمر، و همچنين صيد حرم را در غير حال احرام، و نيز صيد را به شخص محرم و غير محرم نشان مده كه آن را شكار كند و حتى اشاره به آن مكن (و دستور مده ) تا به خاطر تو صيد را حلال بشمرد زيرا اين كار موجب كفاره براى شخص متعمد مى شود.)

آيه (97) تا (99)و ترجمه

( جعل الله الكعبة البيت الحرام قيما للناس و الشهر الحرام و الهدى و القلئد ذلك لتعلموا ان الله يعلم ما فى السموت و ما فى الارض و ان الله بكل شى ء عليم ) (97)( اعلموا ان الله شديد العقاب و ان الله غفور رحيم ) (98)( ما على الرسول الا البلغ و الله يعلم ما تبدون و ما تكتمون ) (99)

ترجمه:

97 - خداوند، كعبه، بيت الحرام، را وسيله اى براى سامان بخشيدن به كار مردم قرار داده و همچنين ماه حرام و قربانيهاى بينشان و قربانيهاى نشاندار، اينگونه احكام (حساب شده و دقيق ) به خاطر آن است كه بدانيد خداوند آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است ميداند و خداوند به هر چيزى دانا است.

98 - بدانيد خدا داراى مجازات شديد و (در عين حال ) آمرزنده و مهربان است.

99 - پيامبر وظيفه اى جز ابلاغ رسالت (و دستورهاى الهى ) ندارد (و مسئول اعمال شما نيست ) و خدا ميداند چه چيزها را آشكار، و چه چيزها را پنهان ميداريد.

تفسير:

در تعقيب آيات گذشته كه در زمينه تحريم صيد در حال احرام، بحث ميكرد، در اين آيه به اهميت مكه و اثر آن در سازمان زندگى اجتماعى مسلمانها اشاره كرده، نخست مى فرمايد: خداوند كعبه، بيت الحرام را وسيله اى براى اقامه امر مردم قرار داده است( جعل الله الكعبة البيت الحرام قياما ) اين خانه مقدس رمز وحدت مردم و مركزى براى اجتماع دلها، و كنگره عظيم براى استحكام پيوندهاى گوناگون ميباشد، و در پرتو اين خانه مقدس و مركزيت و معنويت آن كه از ريشه هاى عميق تاريخى مايه ميگيرد ميتوانند بسيارى از نابسامانيهاى خود را سامان بخشند و كاخ سعادت خود را بر پايه آن استوار سازند، و لذا در سوره آل عمران، خانه كعبه را نخستين خانه اى كه به سود مردم ساخته شده معرفى مينمايد.

حقيقت اين است كه با توجه به وسعت معنى قياما للناس مسلمانان ميتوانند در پناه اين خانه و دستور سازنده حج، همه كار خود را سامان بخشند.

و از آنجا كه اين مراسم بايد در محيطى امن و امان از جنگ و كشمكش و نزاع صورت گيرد اشاره به اثر ماههاى حرام (ماههائى كه جنگ مطلقا در آن ممنوع است ) در اين موضوع كرده، مى فرمايد:( و الشهر الحرام ) .

و نيز نظر به اينكه وجود قربانيهاى بينشان (هدى ) و قربانيهاى نشاندار (قلائد) كه تغذيه مردم را در ايامى كه اشتغال به مراسم حج و عمره دارند تامين كرده و فكر آنها را از اين جهت آسوده ميكند، تاثيرى در تكميل اين برنامه دارد به آنها نيز اشاره كرده، ميگويد( و الهدى و القلائد ) .

و از آنجا كه مجموع اين برنامه ها و قوانين و مقررات حساب شده درباره صيد و همچنين حرم مكه و ماه حرام و غير اينها حكايت از عمق تدبير و وسعت علم چنين قانونگزارى مى كند، در پايان آيه چنين مى گويد: (خداوند اين برنامه هاى منظم را به خاطر اين قرار داد تا بدانيد علم او به اندازهاى وسيع است كه آنچه در آسمانها و زمين است ميداند و از همه چيز - مخصوصا نيازمنديهاى روحى و جسمى بندگانش - با خبر است )( ذلك لتعلموا ان الله يعلم ما فى السماوات و ما فى الارض و ان الله بكل شيى ء عليم ) .

با توجه به آنچه در بالا گفتيم، پيوند آغاز و انجام آيه روشن ميشود، زيرا اين دستورات عميق تشريعى را كسى ميتواند، تنظيم كند كه از عمق قوانين تكوينى آگاه و با خبر باشد، تا كسى از تمام جزئيات زمين و آسمان و آنچه به حكم آفرينش در روح و جسم انسان قرار دارد آگاه نباشد نميتواند چنين احكامى را پيش بينى كند، زيرا قانونى صحيح و سازنده است كه هماهنگ با قانون خلقت و فطرت باشد.

سپس در آيه بعد براى تاكيد دستورات گذشته و تشويق مردم به انجام آنها و تهديد مخالفان و معصيت كاران مى فرمايد: بدانيد خدا شديدالعقاب و نيز غفور و رحيم است( اعلموا ان الله شديد العقاب و ان الله غفور رحيم ) .

و اينكه مى بينيم در آيه فوق، شديد العقاب بر غفور رحيم مقدم داشته شده شايد اشاره به اين است كه مجازات خداوند را با تمام شدتى كه دارد ميتوان با آب توبه شست و مشمول مغفرت و رحمت خدا گشت.

و باز براى تاكيد بيشتر مى گويد: مسئول اعمال شما خودتان هستيد و پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) مسئوليتى جز ابلاغ رسالت و رساندن دستورات خدا ندارد( و ما على الرسول الا البلاغ ) .

و در عين حال خداوند از نيات شما، و از كارهاى آشكار و پنهانى همگى آگاه و با خبر است( و الله يعلم ما تبدون و ما تكتمون ) .

اهميت كعبه

كعبه كه در اين آيات و آيات گذشته دو بار ذكر شده در اصل از ماده كعب به معنى برآمدگى پشت پا است، سپس به هر نوع بلندى و برآمدگى اطلاق شده. و اگر به مكعب نيز مكعب گفته مى شود به خاطر آن است كه از چهار طرف داراى برآمدگى است و اينكه به زنانى كه تازه سينه آنها برجستگى پيدا كرده كاعب (جمع آن كواعب ) گفته مى شود نيز به همين جهت است.

بهر حال اين كلمه (كعبه ) هم اشاره به بلندى ظاهرى خانه خدا است و هم رمزى از عظمت و بلندى مقام آن ميباشد.

كعبه تاريخچه بسيار طولانى و پر حادثه اى دارد و در هر حال تمام اين حوادث از عظمت و اهميت آن سرچشمه ميگيرد.

اهميت كعبه به اندازه اى است كه ويران كردن آن در روايات اسلامى در رديف قتل پيامبر و امام قرار گرفته، نگاه كردن به آن، عبادت، و طواف گرد آن از بهترين اعمال است، حتى در روايتى از امام باقر (عليه‌السلام ) ميخوانيم كه فرمود: لا ينبغى لاحد ان يرفع بنائه فوق الكعبه: شايسته نيست كسى خانه خود را برتر از كعبه بسازد.

ولى بايد توجه داشت كه اهميت و احترام كعبه هرگز به خاطر ساختمان آن نيست، زيرا به گفته امير مومنان على (عليه‌السلام ) در نهج البلاغه در خطبه قاصعه خداوند خانه خود را در يكى از سرزمينهاى خشك و سوزان و ميان كوههاى خشن قرار داده است و دستور داده از مصالح بسيار ساده اى آن را بنا كنند، از سنگهاى عادى و معمولى ولى از آنجا كه خانه كعبه قديمى ترين و پرسابقه ترين مركز توحيد و پرستش خدا است و نقطه تمركزى براى توجه ملتها و اقوام مختلف است، اينهمه اهميت در پيشگاه خدا يافته است.

آيه (100)و ترجمه

( قل لا يستوى الخبيث و الطيب و لو اعجبك كثرة الخبيث فاتقوا الله ياولى الالبب لعلكم تفلحون ) (100)

ترجمه:

100 - بگو (هيچگاه ) ناپاك و پاك مساوى نيستند اگر چه كثرت ناپاكها تو را به شگفتى بيندازد، از (مخالفت ) خدا بپرهيزيد اى صاحبان خرد، تا رستگار شويد.

تفسير:

اكثريت دليل پاكى نيست

در آيات گذشته سخن از تحريم مشروبات الكلى و قمار و انصاب و از لام و صيد كردن در حال احرام بود، از آنجا كه بعضى از افراد ممكن است براى ارتكاب اينگونه گناهان عمل اكثريت را در پاره اى از محيطها دستاويز قرار دهند و به بهانه اينكه مثلا اكثريت مردم فلان شهر شراب مى نوشند و يا آلوده قمارند، و يا اينكه اكثريت مردم در فلان شرائط به تحريم صيد و مانند آن اعتنا نمى كنند، از انجام اين دستورها سر باز زنند و آنها را به دست فراموشى بسپارند، براى اينكه اين بهانه در اين مورد و در تمام موارد از اينگونه افراد به كلى گرفته شود خداوند يك قاعده كلى و اساسى را در يك عبارت كوتاه بيان كرده، مى فرمايد: بگو اى پيامبر! هيچگاه ناپاك و پاك يكسان نخواهد بود، اگر چه فزونى ناپاك و كثرت آلوده ها ترا به شگفتى فرو برد!( قل لا يستوى الخبيث و الطيب و لو اعجبك كثرة الخبيث ) .

بنابراين خبيث و طيب در آيه فوق به معنى هر گونه موجود ناپاك و پاك است اعم از غذاهاى پاك و ناپاك، افكار پاك و ناپاك است

و در پايان آيه انديشمندان و صاحبان عقل و هوش را مخاطب ساخته و تاكيد مى كند كه از خدا بپرهيزيد تا رستگار شويد.( فاتقوا الله يا اولى الالباب لعلكم تفلحون ) .

اما اينكه در آيه ظاهرا توضيح واضحى بيان شده از اين نظر است كه ممكن است، كسى خيال كند عوارضى از قبيل فزونى طرفداران پليدى و به اصطلاح اكثريت باعث آن شود، كه چيز ناپاك در رديف پاك قرار گيرد، چنانكه ملاحظه كرده ايد، گاهى بعضى از مردم تحت تاثير انبوه جمعيت و تمايلات اكثريت قرار گرفته و تصور مى كنند، اگر اكثريت بهر مطلبى تمايل پيدا كرد، اين نشانه قطعى و بدون چون و چراى درستى آن مطلب است، در حالى كه چنين نيست و مواردى كه اكثريت اجتماعات گرفتار اشتباهات روشن شده اند بسيار زياد است، در واقع آنچه براى شناسائى خوب از بد (خبيث از طيب ) لازم است اكثريت كيفى است نه اكثريت كمى، يعنى افكار قويتر و والاتر و عاليتر و انديشه هاى تواناتر و پاكتر لازم است نه كثرت نفرات طرفدار.

اين مساله شايد با مذاق بعضى از مردم امروز سازگار نباشد كه بر اثر تلقينات و تبليغاتى كوشش شده، هميشه تمايلات اكثريت را به عنوان يك مقياس سنجش نيك از بد بخورد آنها بدهند، تا آنجا كه باور كرده اند، حق يعنى چيزى كه اكثريت بپسندد، و خوب چيزى است كه اكثريت به آن مايل باشد در حالى كه چنين نيست.

و بسيارى از گرفتاريهاى مردم دنيا بر اثر همين طرز تفكر است.

آرى اگر اكثريت از رهبرى صحيح و تعليمات درستى بهره مند گردد و به اصطلاح يك اكثريت بتمام معنى رشيد شود، آنگاه ممكن است تمايلات او مقياسى براى سنجش خوب و بد باشد، نه اكثريتهاى رهبرى نشده و غير رشيد.

در هر حال قرآن در آيه مورد بحث، اشاره اى به اين واقعيت كرده و ميفرمايد:

هرگز زيادى بدان و ناپاكان شما را بشگفتى در نياورد و در موارد ديگر بيش از ده بار فرموده: و لكن اكثر الناس لا يعلمون: كار اكثر مردم از روى علم و دانش نيست!.

ضمنا بايد توجه داشت كه اگر در آيه كلمه خبيث بر طيب مقدم داشته شده است به خاطر آن است كه در آيه مورد بحث روى سخن با كسانى است كه فزونى خبيث را دليل بر اهميت آن ميگيرند و بايد به آنها پاسخ گفته شود، و به آنها گوشزد ميكند، كه ملاك خوبى و بدى در هيچ مورد كثرت و قلت و اكثريت و اقليت نيست، بلكه در همه جا و همه وقت پاكى بهتر از ناپاكى است، و صاحبان عقل و انديشه هيچگاه فريب كثرت را نمى خورند، همواره از پليدى دورى مى كنند، اگر چه تمام افراد محيطشان آلوده باشند، و به سراغ پاكيها ميروند اگر چه تمام افراد محيط با آن مخالفت ورزند.

آيه (94) تا (96) و ترجمه

( يأ يها الذين أمنوا ليبلونكم الله بشى ء من الصيد تناله أ يديكم و رماحكم ليعلم الله من يخافه بالغيب فمن اعتدى بعد ذلك فله عذاب ألم ) (94)( يأ يها الذين أمنوا لا تقتلوا الصيد و أنتم حرم و من قتله منكم متعمدا فجزأ مثل ما قتل من النعم يحكم به ذوا عدل منكم هديا بلغ الكعبة أ و كفرة طعام مسكين أ و عدل ذلك صياما ليذوق و بال أمره عفا الله عما سلف و من عاد فينتقم الله منه و الله عزيز ذو انتقام ) (95)( أحل لكم صيد البحر و طعامه متعا لكم و للسيارة و حرم عليكم صيد البر ما دمتم حرما و اتقوا الله الذى إليه تحشرون ) (96)

ترجمه:

94 - اى كسانى كه ايمان آورده ايد خداوند شما را به مقدارى شكار كه (به نزديكى شما مى آيند و) دستها و نيزه هاى شما به آنها مى رسد، مى آزمايد، تا معلوم شود چه كسى از خدا به وسيله ايمان به غيب مى ترسد، و هر كس بعد از آن تجاوز كند مجازات دردناكى خواهد داشت.

95 - اى كسانى كه ايمان آورده ايد شكار را در حال احرام به قتل نرسانيد و هر كس از شما عمدا آنرا به قتل برساند بايد كفاره اى معادل آن از چهار پايان بدهد، كفارهاى كه دو نفر عادل از شما معادل بودن آنرا تصديق كنند، و به صورت قربانى به (حريم ) كعبه برسد، يا (بجاى قربانى ) اطعام مستمندان كند يا معادل آن روزه بگيرد تا كيفر كار خود را بچشد، خداوند از آنچه در گذشته واقع شده عفو كرده است و هر كس ‍ تكرار كند خداوند از او انتقام مى گيرد و خداوند توانا و صاحب انتقام است.

96 - صيد دريا و طعام آن براى شما حلال است تا شما و مسافران از آن بهره مند شويد، ولى مادام كه محرم هستيد صيد صحرا براى شما حرام است و از (نافرمانى ) خدائى كه به سوى او محشور مى شويد بترسيد.

شأن نزول

بطوريكه در كتاب كافى و بسيارى از تفاسير نقل شده، هنگامى كه پيامبر اسلام (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) و مسلمانان در سال حديبيه براى عمره با حال احرام حركت كردند. در وسط راه با حيوانات وحشى فراوانى روبرو شدند، بطورى كه مى توانستند آنها را با دست و نيزه ها صيد كنند!. اين شكارها بقدرى زياد بودند كه بعضى نوشته اند دوش بدوش مركبها و از نزديك خيمه ها رفت و آمد مى كردند، نخستين آيات فوق در اين هنگام نازل شد و مسلمانان را از صيد آنها بر حذر داشت، و به آنها اخطار كرد كه اين يك نوع امتحان براى آنها محسوب مى شود.

تفسير:

احكام صيد در حال احرام

اين آيات ناظر به يكى از احكام عمره و حج يعنى مساله شكار حيوانات صحرائى و دريائى در حال احرام مى باشد.

نخست اشاره به جريانى كه مسلمانان در سال حديبيه با آن روبرو بودند، كرده، مى گويد: اى كسانيكه ايمان آورده ايد، خداوند شما را با چيزى از شكار مى آزمايد، شكارهائى كه بقدرى به شما نزديك مى شوند كه حتى با نيزه و دست مى توانيد آنها را شكار كنيد( يا ايها الذين آمنوا ليبلونكم الله بشى من الصيد تناله ايديكم و رماحكم ) .

از تعبير آيه چنين استفاده مى شود كه مى خواسته به عنوان يك پيش بينى مردم را از جريانى كه در پيش داشتند آگاه سازد، و نيز معلوم مى شود كه وجود اين همه شكار در دسترس مردم آنجا يك امر بى سابقه بوده است، و اين يك نوع آزمايش الهى براى مسلمانان محسوب مى شده، مخصوصا با توجه به نيازى كه آنها به تهيه غذا از گوشت حيوانات داشته اند، و با توجه به اينكه اين حيوانات به شكل وسوسه انگيزى در اطراف خيمه ها و در گرداگرد آنها رفت و آمد داشته اند، تحمل محروميت از چنين غذاى آماده آنهم در آن عصر و زمان و براى آن مردم مى توانست يك آزمايش بزرگ بوده باشد.

بعضى گفته اند منظور از اين جمله: كه با دست شما قابل صيد خواهند بود، اين است كه با دام و تور مى توانستند آنها را بگيرند، ولى ظاهر آيه اين است كه حقيقتا ممكن بوده آنها را با خود دست شكار كنند.

سپس به عنوان تاكيد مى فرمايد: اين جريان براى آن بوده است كه افرادى كه از خدا با ايمان به غيب مى ترسند، از ديگران شناخته شوند.( ليعلم الله من يخافه بالغيب ) .

همانطور كه در جلد اول صفحه 356 ذيل آيه 143 سوره بقره گفتيم، منظور از تعبير به لنعلم (تا بدانيم ) يا ليعلم (تا خدا بداند) و امثال آن، اين نيست كه خداوند چيزى را نمى دانسته، و مى خواهد بوسيله آزمايش ‍ و امتحان و امثال آن بداند، بلكه منظور اين است كه مى خواهيم به واقعيت علمى خود جامه عمل و تحقق خارجى بپوشانيم، زيرا نيت هاى درونى و آمادگى هاى اشخاص به تنهائى كافى براى تكامل و پاداش و كيفر نيست، بلكه بايد به صورت افعال خارجى پياده شوند تا اين آثار را داشته باشد، (براى توضيح بيشتر به ذيل همان آيه مراجعه فرمائيد).

و در پايان آيه كسانى را كه با اين حكم الهى مخالفت ورزند، تهديد به عذاب دردناك كرده است.( فمن اعتدى بعد ذلك فله عذاب اليم ) .

گر چه جمله اخير از آيه اجمالا دلالت بر تحريم صيد در حال احرام دارد، ولى در آيه بعد با صراحت و قاطعيت بيشتر و بطور عموم فرمان تحريم صيد را در حال احرام صادر كرده، مى گويد: اى كسانى كه ايمان آورده ايد در حال احرام شكار نكنيد( يا ايها الذين آمنوا لا تقتلوا الصيد و انتم حرم ) .

آيا تحريم صيد (كه به قرينه آيه بعد شكار صحرائى است ) تمام انواع حيوانات صحرائى را شامل مى شود اعم از حلال گوشت و حرام گوشت يا اختصاص به حلال گوشت دارد؟

در ميان مفسران و فقها در اين زمينه اتفاق نظر نيست، ولى مشهور در ميان فقهأ و مفسرين اماميه عموميت حكم است، و رواياتى كه از طريق اهل بيت (عليهما‌السلام ) وارد شده است اين مطلب را تاييد مى كند، و اما فقهاى اهل تسنن بعضى مانند ابوحنيفه با ما در اين زمينه موافقند، ولى بعضى ديگر مانند شافعى آنرا مخصوص حيوانات حلال گوشت دانسته اند، اما در هر حال حيوانات اهلى را شامل نمى شود، زيرا به حيوانات اهلى صيد و شكار گفته نمى شود. قابل توجه اينكه در روايات ما نه تنها صيد كردن در حال احرام تحريم شده، بلكه حتى كمك كردن و اشاره كردن و نشان دادن صيد در حال احرام تحريم گرديده است.

ممكن است بعضى تصور كنند كه صيد و شكار شامل حيوانات حرام گوشت نمى شود، در حاليكه چنين نيست، زيرا شكار حيوانات به منظورهاى مختلف انجام مى گردد، گاهى به منظور استفاده از گوشت و گاهى پوست و گاهى براى رفع مزاحمت آنها انجام مى گردد، شعر معروفى كه از على (عليه‌السلام ) نقل شده است، نيز مى تواند شاهدى براى تعميم باشد، آنجا كه فرمود:

صيد الملوك ارانب و ثعالب

و اذا ركبت فصيدى الابطال

شكار سلاطين خرگوش و روباه است ولى شكار من به هنگامى كه وارد ميدان نبرد مى شوم، قهرمانانند! (براى توضيح بيشتر در زمينه اقسام و احكام صيدهاى حرام در حال احرام به كتب فقهى مراجعه شود).

سپس به كفاره صيد در حال احرام اشاره كرده، مى گويد: كسى كه عمدا صيدى را به قتل برساند، بايد كفاره اى همانند آن از چهار پايان بدهد (يعنى آن را قربانى كرده و گوشت آن را به مستمندان بدهد).( و من قتله منكم متعمدا فجرأ مثل ما قتل من النعم ) .

در اينجا منظور از مثل آيا همانندى در شكل و اندازه حيوان است، به اين معنى كه مثلا اگر كسى حيوان وحشى بزرگى را همانند شتر مرغ صيد كند، بايد كفاره آنرا شتر انتخاب نمايد، و يا اگر آهو صيد كند، براى كفاره، گوسفند كه تقريبا به اندازه آن است، قربانى نمايد، و يا اينكه منظور از (مثل ) همانندى در قيمت است؟

مشهور و معروف ميان فقهأ و مفسران، همان معنى اول است، و ظاهر آيه نيز با آن سازگارتر مى باشد، چه اينكه با توجه به تعميم حكم نسبت به حيوانات حلال گوشت و حرام گوشت بسيارى از اين حيوانات، قيمت ثابت و مشخصى ندارند، كه بتوان همانند آنرا از حيوانات اهلى انتخاب كرد.

و در هر حال اين در صورتى است كه همانندى از نظر شكل و اندازه براى آن پيدا بشود، و در غير اين صورت چاره اى جز اين نيست كه به نوعى تعيين قيمت براى آن شكار نموده، و همانند آنرا از نظر قيمت از حيوانات اهلى حلال گوشت انتخاب كنند.

و از آنجا كه ممكن است مساله همانندى براى بعضى مورد شك و ترديد واقع شود، قرآن در اين زمينه دستور داده است كه بايد اين موضوع زير نظر دو نفر از افراد مطلع و عادل انجام پذيرد( يحكم به ذوا عدل منكم ) .

و درباره اينكه اين كفاره در كجا بايد ذبح شود، دستور مى دهد كه به صورت قربانى و هدى اهدأ به كعبه شود و به سرزمين كعبه برسد( هديا بالغ الكعبة ) .

ضمنا بايد توجه داشت كه مشهور ميان فقهاى ما اين است كه بايد كفاره صيد حال احرام عمره در مكه ذبح شود و صيد حال احرام حج در منى و قربانگاه، و اين با آيه فوق منافات ندارد، زيرا همانطور كه گفتيم آيه در مورد احرام عمره نازل شده است.

سپس اضافه مى كند كه لازم نيست حتما كفاره به صورت قربانى باشد، بلكه دو چيز ديگر نيز هر يك مى توانند جانشين آن شوند، نخست اينكه معادل پول آن را در راه اطعام مساكين مصرف كند( او كفارة طعام مساكين ) .

و يا معادل آن روزه بگيرد( او عدل ذلك صياما ) .

گر چه در آيه سخنى از تعداد مساكين كه بايد اطعام شوند و تعداد روزهاى روزه به ميان نيامده است، ولى قرار گرفتن اينها در كنار يكديگر از يكسو، و تصريح به لزوم موازنه ميان روزه از سوى ديگر، نشان مى دهد كه منظور آن نيست كه هر چند نفر مسكين را مى خواهد اطعام كند، بلكه منظور آن است به مقدار قيمت قربانى بايد بوده باشد، و اما اينكه معادله ميان روزه و اطعام مسكين چگونه برقرار مى شود از بعضى از روايات استفاده مى شود كه در مقابل هر يك مد طعام (يعنى تقريبا معادل 750 گرم گندم و مانند آن ) يك روز روزه بگيرد، و از پاره اى ديگر از روايات استفاده مى شود در مقابل هر دو مد يك روز روزه بگيرد، و اين در حقيقت به خاطر آن است كه در ماه مبارك رمضان اشخاصى كه قادر بر روزه نيستند بجاى هر روز يك يا دو مد طعام به مستمندان مى دهند (توضيح بيشتر درباره اين موضوع را در كتب فقهى مطالعه فرمائيد).

درباره اينكه آيا شخصى كه مرتكب صيد در حال احرام شده مخير در ميان

اين سه چيز است يا بايد ترتيب را در آن رعايت كند، نخست قربانى نمايد و اگر نتوانست، اطعام مسكين، و اگر آن هم ميسر نشد روزه بگيرد، در ميان مفسران و فقهأ گفتگو است، اما ظاهر آيه تخيير است.

اين كفارات به خاطر آن است كه كيفر كار خلاف خود را ببيند( ليذوق و بال امره ) .

اما از آنجائى كه هيچ حكمى معمولا شامل گذشته نمى شود، تصريح مى كند كه خدا از تخلفاتى كه در اين زمينه در گذشته انجام داده ايد، عفو فرموده است( عفى الله عما سلف ) .

و هر گاه كسى به اين اخطارهاى مكرر و حكم كفاره اعتنا نكند و باز هم مرتكب صيد در حال احرام شود، خداوند از چنين كسى انتقام خواهد گرفت و خداوند توانا است، و به موقع انتقام مى گيرد( و من عاد فينتقم الله منه و الله عزيز ذو انتقام ) .

در ميان مفسران گفتگو است كه آيا كفاره صيد با تكرار آن تكرار مى شود يا نه؟

ظاهر آيه اين است كه در صورت تكرار تنها تهديد به انتقام الهى شده و اگر كفاره نيز تكرار مى شد مى بايست تنها به ذكر انتقام الهى قناعت نشود و تكرار كفاره نيز تصريح گردد، در رواياتى كه از طريق اهلبيت (عليهما‌السلام ) به ما رسيده اين موضوع آمده است.

در آيه بعد پيرامون صيدهاى دريا سخن به ميان آورده، مى گويد: صيد دريا و طعام آن براى شما (در حال احرام ) حلال است( احل لكم صيد البحر و طعامه ) .

در اينكه منظور از طعام چيست؟ بعضى از مفسران احتمال داده اند كه مراد ماهيانى است كه بدون صيد ميميرند و بروى آب ميمانند، در حالى كه ميدانيم اين سخن درست نيست، زيرا ماهى مرده خوردنش ‍ حرام است، اگر چه در بعضى از روايات اهل تسنن تصريح به حليت آن شده است.

آنچه بيشتر از ظاهر آيه استفاده مى شود اين است كه منظور از طعام همان خوراكى است كه از ماهيان صيد شده ترتيب داده شود، زيرا آيه ميخواهد دو چيز را مجاز كند نخست صيد كردن و ديگر غذاى صيد شده خوردن.

ضمنا از مفهوم اين تعبير فتواى معروفى كه در ميان فقهاى ما وجود دارد، نيز اجمالا استفاده مى شود كه در مورد حيوانات صحرائى نه تنها اقدام به صيد كردن حرام است بلكه خوردن گوشت حيوانات صيد شده نيز مجاز نيست.

سپس به فلسفه اين حكم اشاره كرده مى گويد: اين بخاطر اين است كه شما و مسافران بتوانيد بهره ببريد( متاعا لكم و للسيارة ) .

يعنى بخاطر اينكه در حال احرام براى تغذيه به زحمت نيفتيد و بتوانيد از يكنوع صيد بهره مند شويد، اين اجازه در مورد صيد دريا به شما داده شده است.

و از آنجا كه معمولا مسافران اگر بخواهند ماهى صيد شده را با خود ببرند آن را با نمك آميخته و به صورت ماهى شور در مى آورند، بعضى از مفسران جمله فوق را به اينگونه تفسير كرده اند كه افراد مقيم ميتوانند از ماهى تازه و مسافران از ماهى شور استفاده كنند.

اشتباه نشود اينكه در آيه فوق مى خوانيم صيد دريا براى شما حلال شده مفهومش يك حكم كلى و عمومى درباره صيدهاى دريا نيست، آنچنانكه بعضى پنداشته اند، زيرا آيه نميخواهد اصل حكم صيدهاى دريا را بيان كند، بلكه هدف آيه اين است كه به محرم اجازه دهد صيدهاى دريا كه قبل از احرام براى او حلال بوده در حال احرام از آن استفاده كند، و به تعبير ديگر آيه اصل تشريع قانون را بيان نميكند، بلكه ناظر به خصوصيات قانونى است كه قبلا تشريع شده است، و به اصطلاح در مقام بيان از نظر عموميت حكم نيست، بلكه فقط احكام محرم را بيان ميكند.

ولى بار ديگر به عنوان تاكيد به حكم سابق بازگشته، مى گويد: مادام كه در حال احرام هستيد صيدهاى صحرائى بر شما حرام است( و حرم عليكم صيد البر ما دمتم حرما ) .

و در پايان آيه براى تاكيد تمام احكامى كه ذكر شد مى فرمايد: از خداوندى كه در قيامت در پيشگاه او محشور خواهيد شد بپرهيزيد و با فرمان او مخالفت ننمائيد( و اتقوا الله الذى اليه تحشرون ) .

فلسفه تحريم صيد در حال احرام

ميدانيم حج و عمره از عباداتى است كه انسان را از جهان ماده جدا كرده و در محيطى مملو از معنويت فرو ميبرد.

تعينات زندگى مادى، جنگ و جدالها، خصومتها، هوسهاى جنسى، لذات مادى، در مراسم حج و عمره به كلى كنار ميروند و انسان به يكنوع رياضت مشروع الهى دست ميزند، و به نظر ميرسد كه تحريم صيد در حال احرام نيز به همين منظور است.

از اين گذشته اگر صيد كردن براى زوار خانه خدا كار مشروعى بود، با توجه به اينهمه رفت و آمدى كه هر سال در اين سرزمينهاى مقدس ميشود، نسل بسيارى از حيوانات در آن منطقه كه به حكم خشكى و كم آبى، حيواناتش نيز كم است، بر چيده ميشد، و اين دستور يكنوع حفاظت و ضمانت براى بقاى نسل حيوانات آن منطقه است.

مخصوصا با توجه به اينكه در غير حال احرام نيز صيد حرم، و همچنين كندن درختان و گياهان آن ممنوع است، روشن مى شود كه اين دستور ارتباط نزديكى

با مساله حفظ محيط زيست و نگهدارى گياهان و حيوانات آن منطقه از فنا و نابودى دارد.

اين حكم بقدرى دقيق تشريع شده كه نه تنها صيد حيوانات، بلكه كمك كردن حتى نشان دادن و ارائه صيد به صياد نيز تحريم گرديده چنانكه در روايات وارده از طريق اهل بيت (عليهما‌السلام ) مى خوانيم كه امام صادق (عليه‌السلام ) به يكى از يارانش فرمود: لا تستحلن شيئا من الصيد و انت حرام و لا و انت حلال فى الحرم و لا تدلن عليه محلا و لا محرما فيصطاده و لا تشر اليه فيستحل من اجلك فان فيه فدأ لمن تعمده:

(هرگز چيزى از صيد را در حال احرام حلال مشمر، و همچنين صيد حرم را در غير حال احرام، و نيز صيد را به شخص محرم و غير محرم نشان مده كه آن را شكار كند و حتى اشاره به آن مكن (و دستور مده ) تا به خاطر تو صيد را حلال بشمرد زيرا اين كار موجب كفاره براى شخص متعمد مى شود.)

آيه (97) تا (99)و ترجمه

( جعل الله الكعبة البيت الحرام قيما للناس و الشهر الحرام و الهدى و القلئد ذلك لتعلموا ان الله يعلم ما فى السموت و ما فى الارض و ان الله بكل شى ء عليم ) (97)( اعلموا ان الله شديد العقاب و ان الله غفور رحيم ) (98)( ما على الرسول الا البلغ و الله يعلم ما تبدون و ما تكتمون ) (99)

ترجمه:

97 - خداوند، كعبه، بيت الحرام، را وسيله اى براى سامان بخشيدن به كار مردم قرار داده و همچنين ماه حرام و قربانيهاى بينشان و قربانيهاى نشاندار، اينگونه احكام (حساب شده و دقيق ) به خاطر آن است كه بدانيد خداوند آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است ميداند و خداوند به هر چيزى دانا است.

98 - بدانيد خدا داراى مجازات شديد و (در عين حال ) آمرزنده و مهربان است.

99 - پيامبر وظيفه اى جز ابلاغ رسالت (و دستورهاى الهى ) ندارد (و مسئول اعمال شما نيست ) و خدا ميداند چه چيزها را آشكار، و چه چيزها را پنهان ميداريد.

تفسير:

در تعقيب آيات گذشته كه در زمينه تحريم صيد در حال احرام، بحث ميكرد، در اين آيه به اهميت مكه و اثر آن در سازمان زندگى اجتماعى مسلمانها اشاره كرده، نخست مى فرمايد: خداوند كعبه، بيت الحرام را وسيله اى براى اقامه امر مردم قرار داده است( جعل الله الكعبة البيت الحرام قياما ) اين خانه مقدس رمز وحدت مردم و مركزى براى اجتماع دلها، و كنگره عظيم براى استحكام پيوندهاى گوناگون ميباشد، و در پرتو اين خانه مقدس و مركزيت و معنويت آن كه از ريشه هاى عميق تاريخى مايه ميگيرد ميتوانند بسيارى از نابسامانيهاى خود را سامان بخشند و كاخ سعادت خود را بر پايه آن استوار سازند، و لذا در سوره آل عمران، خانه كعبه را نخستين خانه اى كه به سود مردم ساخته شده معرفى مينمايد.

حقيقت اين است كه با توجه به وسعت معنى قياما للناس مسلمانان ميتوانند در پناه اين خانه و دستور سازنده حج، همه كار خود را سامان بخشند.

و از آنجا كه اين مراسم بايد در محيطى امن و امان از جنگ و كشمكش و نزاع صورت گيرد اشاره به اثر ماههاى حرام (ماههائى كه جنگ مطلقا در آن ممنوع است ) در اين موضوع كرده، مى فرمايد:( و الشهر الحرام ) .

و نيز نظر به اينكه وجود قربانيهاى بينشان (هدى ) و قربانيهاى نشاندار (قلائد) كه تغذيه مردم را در ايامى كه اشتغال به مراسم حج و عمره دارند تامين كرده و فكر آنها را از اين جهت آسوده ميكند، تاثيرى در تكميل اين برنامه دارد به آنها نيز اشاره كرده، ميگويد( و الهدى و القلائد ) .

و از آنجا كه مجموع اين برنامه ها و قوانين و مقررات حساب شده درباره صيد و همچنين حرم مكه و ماه حرام و غير اينها حكايت از عمق تدبير و وسعت علم چنين قانونگزارى مى كند، در پايان آيه چنين مى گويد: (خداوند اين برنامه هاى منظم را به خاطر اين قرار داد تا بدانيد علم او به اندازهاى وسيع است كه آنچه در آسمانها و زمين است ميداند و از همه چيز - مخصوصا نيازمنديهاى روحى و جسمى بندگانش - با خبر است )( ذلك لتعلموا ان الله يعلم ما فى السماوات و ما فى الارض و ان الله بكل شيى ء عليم ) .

با توجه به آنچه در بالا گفتيم، پيوند آغاز و انجام آيه روشن ميشود، زيرا اين دستورات عميق تشريعى را كسى ميتواند، تنظيم كند كه از عمق قوانين تكوينى آگاه و با خبر باشد، تا كسى از تمام جزئيات زمين و آسمان و آنچه به حكم آفرينش در روح و جسم انسان قرار دارد آگاه نباشد نميتواند چنين احكامى را پيش بينى كند، زيرا قانونى صحيح و سازنده است كه هماهنگ با قانون خلقت و فطرت باشد.

سپس در آيه بعد براى تاكيد دستورات گذشته و تشويق مردم به انجام آنها و تهديد مخالفان و معصيت كاران مى فرمايد: بدانيد خدا شديدالعقاب و نيز غفور و رحيم است( اعلموا ان الله شديد العقاب و ان الله غفور رحيم ) .

و اينكه مى بينيم در آيه فوق، شديد العقاب بر غفور رحيم مقدم داشته شده شايد اشاره به اين است كه مجازات خداوند را با تمام شدتى كه دارد ميتوان با آب توبه شست و مشمول مغفرت و رحمت خدا گشت.

و باز براى تاكيد بيشتر مى گويد: مسئول اعمال شما خودتان هستيد و پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) مسئوليتى جز ابلاغ رسالت و رساندن دستورات خدا ندارد( و ما على الرسول الا البلاغ ) .

و در عين حال خداوند از نيات شما، و از كارهاى آشكار و پنهانى همگى آگاه و با خبر است( و الله يعلم ما تبدون و ما تكتمون ) .

اهميت كعبه

كعبه كه در اين آيات و آيات گذشته دو بار ذكر شده در اصل از ماده كعب به معنى برآمدگى پشت پا است، سپس به هر نوع بلندى و برآمدگى اطلاق شده. و اگر به مكعب نيز مكعب گفته مى شود به خاطر آن است كه از چهار طرف داراى برآمدگى است و اينكه به زنانى كه تازه سينه آنها برجستگى پيدا كرده كاعب (جمع آن كواعب ) گفته مى شود نيز به همين جهت است.

بهر حال اين كلمه (كعبه ) هم اشاره به بلندى ظاهرى خانه خدا است و هم رمزى از عظمت و بلندى مقام آن ميباشد.

كعبه تاريخچه بسيار طولانى و پر حادثه اى دارد و در هر حال تمام اين حوادث از عظمت و اهميت آن سرچشمه ميگيرد.

اهميت كعبه به اندازه اى است كه ويران كردن آن در روايات اسلامى در رديف قتل پيامبر و امام قرار گرفته، نگاه كردن به آن، عبادت، و طواف گرد آن از بهترين اعمال است، حتى در روايتى از امام باقر (عليه‌السلام ) ميخوانيم كه فرمود: لا ينبغى لاحد ان يرفع بنائه فوق الكعبه: شايسته نيست كسى خانه خود را برتر از كعبه بسازد.

ولى بايد توجه داشت كه اهميت و احترام كعبه هرگز به خاطر ساختمان آن نيست، زيرا به گفته امير مومنان على (عليه‌السلام ) در نهج البلاغه در خطبه قاصعه خداوند خانه خود را در يكى از سرزمينهاى خشك و سوزان و ميان كوههاى خشن قرار داده است و دستور داده از مصالح بسيار ساده اى آن را بنا كنند، از سنگهاى عادى و معمولى ولى از آنجا كه خانه كعبه قديمى ترين و پرسابقه ترين مركز توحيد و پرستش خدا است و نقطه تمركزى براى توجه ملتها و اقوام مختلف است، اينهمه اهميت در پيشگاه خدا يافته است.

آيه (100)و ترجمه

( قل لا يستوى الخبيث و الطيب و لو اعجبك كثرة الخبيث فاتقوا الله ياولى الالبب لعلكم تفلحون ) (100)

ترجمه:

100 - بگو (هيچگاه ) ناپاك و پاك مساوى نيستند اگر چه كثرت ناپاكها تو را به شگفتى بيندازد، از (مخالفت ) خدا بپرهيزيد اى صاحبان خرد، تا رستگار شويد.

تفسير:

اكثريت دليل پاكى نيست

در آيات گذشته سخن از تحريم مشروبات الكلى و قمار و انصاب و از لام و صيد كردن در حال احرام بود، از آنجا كه بعضى از افراد ممكن است براى ارتكاب اينگونه گناهان عمل اكثريت را در پاره اى از محيطها دستاويز قرار دهند و به بهانه اينكه مثلا اكثريت مردم فلان شهر شراب مى نوشند و يا آلوده قمارند، و يا اينكه اكثريت مردم در فلان شرائط به تحريم صيد و مانند آن اعتنا نمى كنند، از انجام اين دستورها سر باز زنند و آنها را به دست فراموشى بسپارند، براى اينكه اين بهانه در اين مورد و در تمام موارد از اينگونه افراد به كلى گرفته شود خداوند يك قاعده كلى و اساسى را در يك عبارت كوتاه بيان كرده، مى فرمايد: بگو اى پيامبر! هيچگاه ناپاك و پاك يكسان نخواهد بود، اگر چه فزونى ناپاك و كثرت آلوده ها ترا به شگفتى فرو برد!( قل لا يستوى الخبيث و الطيب و لو اعجبك كثرة الخبيث ) .

بنابراين خبيث و طيب در آيه فوق به معنى هر گونه موجود ناپاك و پاك است اعم از غذاهاى پاك و ناپاك، افكار پاك و ناپاك است

و در پايان آيه انديشمندان و صاحبان عقل و هوش را مخاطب ساخته و تاكيد مى كند كه از خدا بپرهيزيد تا رستگار شويد.( فاتقوا الله يا اولى الالباب لعلكم تفلحون ) .

اما اينكه در آيه ظاهرا توضيح واضحى بيان شده از اين نظر است كه ممكن است، كسى خيال كند عوارضى از قبيل فزونى طرفداران پليدى و به اصطلاح اكثريت باعث آن شود، كه چيز ناپاك در رديف پاك قرار گيرد، چنانكه ملاحظه كرده ايد، گاهى بعضى از مردم تحت تاثير انبوه جمعيت و تمايلات اكثريت قرار گرفته و تصور مى كنند، اگر اكثريت بهر مطلبى تمايل پيدا كرد، اين نشانه قطعى و بدون چون و چراى درستى آن مطلب است، در حالى كه چنين نيست و مواردى كه اكثريت اجتماعات گرفتار اشتباهات روشن شده اند بسيار زياد است، در واقع آنچه براى شناسائى خوب از بد (خبيث از طيب ) لازم است اكثريت كيفى است نه اكثريت كمى، يعنى افكار قويتر و والاتر و عاليتر و انديشه هاى تواناتر و پاكتر لازم است نه كثرت نفرات طرفدار.

اين مساله شايد با مذاق بعضى از مردم امروز سازگار نباشد كه بر اثر تلقينات و تبليغاتى كوشش شده، هميشه تمايلات اكثريت را به عنوان يك مقياس سنجش نيك از بد بخورد آنها بدهند، تا آنجا كه باور كرده اند، حق يعنى چيزى كه اكثريت بپسندد، و خوب چيزى است كه اكثريت به آن مايل باشد در حالى كه چنين نيست.

و بسيارى از گرفتاريهاى مردم دنيا بر اثر همين طرز تفكر است.

آرى اگر اكثريت از رهبرى صحيح و تعليمات درستى بهره مند گردد و به اصطلاح يك اكثريت بتمام معنى رشيد شود، آنگاه ممكن است تمايلات او مقياسى براى سنجش خوب و بد باشد، نه اكثريتهاى رهبرى نشده و غير رشيد.

در هر حال قرآن در آيه مورد بحث، اشاره اى به اين واقعيت كرده و ميفرمايد:

هرگز زيادى بدان و ناپاكان شما را بشگفتى در نياورد و در موارد ديگر بيش از ده بار فرموده: و لكن اكثر الناس لا يعلمون: كار اكثر مردم از روى علم و دانش نيست!.

ضمنا بايد توجه داشت كه اگر در آيه كلمه خبيث بر طيب مقدم داشته شده است به خاطر آن است كه در آيه مورد بحث روى سخن با كسانى است كه فزونى خبيث را دليل بر اهميت آن ميگيرند و بايد به آنها پاسخ گفته شود، و به آنها گوشزد ميكند، كه ملاك خوبى و بدى در هيچ مورد كثرت و قلت و اكثريت و اقليت نيست، بلكه در همه جا و همه وقت پاكى بهتر از ناپاكى است، و صاحبان عقل و انديشه هيچگاه فريب كثرت را نمى خورند، همواره از پليدى دورى مى كنند، اگر چه تمام افراد محيطشان آلوده باشند، و به سراغ پاكيها ميروند اگر چه تمام افراد محيط با آن مخالفت ورزند.


4

5

6

7

8

9

10

11

12

13

14

15

16

17

18

19

20

21

22

23

24

25

26

27

28