تفسیر نمونه جلد ۱۷

تفسیر نمونه0%

تفسیر نمونه نویسنده:
گروه: شرح و تفسیر قرآن

تفسیر نمونه

نویسنده: آية الله مکارم شيرازي
گروه:

مشاهدات: 25370
دانلود: 2090


توضیحات:

جلد 1 جلد 2 جلد 3 جلد 4 جلد 5 جلد 6 جلد 7 جلد 8 جلد 9 جلد 10 جلد 11 جلد 12 جلد 13 جلد 14 جلد 15 جلد 16 جلد 17 جلد 18 جلد 19 جلد 20 جلد 21 جلد 22
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 47 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 25370 / دانلود: 2090
اندازه اندازه اندازه
تفسیر نمونه

تفسیر نمونه جلد 17

نویسنده:
فارسی

آيه (26) و (27) و ترجمه

( و أنزل الذين ظهروهم من أهل الكتب من صياصيهم و قذف فى قلوبهم الرعب فريقا تقتلون و تأسرون فريقا ) (26)( و أورثكم أرضهم و ديرهم و أمولهم و أرضا لم تطوها و كان الله على كل شى ء قديرا ) (27)

ترجمه:

26 - خداوند گروهى از اهل كتاب را كه از آنها (مشركان عرب ) حمايت كردند از قلعه هاى محكمشان پائين كشيد، و در دلهاى آنها رعب افكند (كارشان به جائى رسيد كه ) گروهى را به قتل مى رسانديد و گروهى را اسير مى كرديد.

27 - و زمينها و خانه هايشان را در اختيار شما گذاشت و (همچنين ) زمينى را كه هرگز در آن گام ننهاده بوديد و خداوند بر هر چيزى قادر است.

تفسير:

غزوه بنى قريظه يك پيروزى بزرگ ديگر

در مدينه سه طايفه معروف از يهود زندگى مى كردند: (بنى قريظه )، (بنى النضير) و (بنى قينقاع )

هر سه گروه با پيامبر اسلام (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) پيمان بسته بودند كه با دشمنان او همكارى و به نفع آنها جاسوسى نكنند، و با مسلمانان همزيستى مسالمت آميز داشته باشند ولى طايفه (بنى قينقاع ) در سال دوم هجرت و طايفه (بنى نضير) در سال چهارم هجرت، هر كدام به بهانهاى پيمان خود را شكستند و به مبارزه روياروى با پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) دست زدند، سرانجام مقاومت آنها در هم شكست و از مدينه بيرون رانده شدند.

بنى قينقاع به سوى (اذرعات ) شام رفتند، و (بنى نضير)، قسمتى به سوى (خيبر) و بخشى به سوى (شام ) رانده شدند.

بنابر اين در سال پنجم هجرت كه غزوه (احزاب ) رخ داد، تنها طايفه (بنى قريظه ) در مدينه باقى مانده بودند، و همانگونه كه در تفسير آيات هفده گانه جنگ احزاب گفتيم آنها در اين ميدان پيمان خود را شكستند، به مشركان عرب پيوستند و به روى مسلمانان شمشير كشيدند.

پس از پايان غزوه احزاب و عقب نشينى رسواى قريش و غطفان و ساير قبائل عرب از مدينه، طبق روايات اسلامى پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) به منزل بازگشت و لباس جنگ از تن در آورد و به شستشوى خويشتن مشغول شد، در اين هنگام جبرئيل به فرمان خدا بر او وارد شد، و گفت: چرا سلاح بر زمين گذاردى؟ فرشتگان آماده پيكارند، هم اكنون بايد به سوى (بنى قريظه ) حركت كنى، و كار آنها يكسره شود.

به راستى هيچ فرصتى براى رسيدن به حساب بنى قريظه بهتر از اين فرصت نبود، مسلمانان گرم پيروزى، و بنى قريظه، گرفتار وحشت شديد شكست، و دوستان آنها از طوائف عرب خسته و كوفته و با روحيه اى بسيار ضعيف در حال هزيمت به شهر و ديار خود بودند و كسى نبود كه از آنها حمايت كند.

به هر حال منادى از طرف پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) صدا زد كه پيش از خواندن نماز عصر به سوى بنى قريظه حركت كنيد، مسلمانان به سرعت آماده جنگ شدند و تازه آفتاب غروب كرده بود كه قلعه هاى محكم بنى قريظه را در حلقه محاصره خود در آوردند.

بيست و پنج روز اين محاصره به طول انجاميد و بعدا چنانكه در نكته ها خواهد آمد، همگى تسليم شدند، گروهى به قتل رسيدند و پيروزى بزرگ ديگرى بر پيروزى مسلمانان افزوده شده و سرزمين مدينه براى هميشه از لوث وجود اين اقوام منافق و دشمنان سرسخت لجوج پاك گرديد.

آيات مورد بحث اشاره فشرده و دقيقى به اين ماجرا است و همانگونه كه گفتيم اين آيات، بعد از حصول پيروزى نازل شد، و خاطره اين ماجرا را به صورت يك نعمت و موهبت بزرگ الهى شرح داد.

نخست مى فرمايد: (خداوند گروهى از اهل كتاب را كه از مشركان عرب حمايت كردند از قلعه هاى محكمشان پائين كشيد)( و انزل الذين ظاهر و هم من اهل الكتاب من صياصيهم ) .

(صياصى ) جمع (صيصيه ) به معنى قلعه هاى محكم است سپس به هر وسيله دفاعى نيز اطلاق شده است، مانند شاخ گاو و شاخكى كه در پاى خروس است.

اينجا روشن مى شود كه يهود قلعه هاى خود را در كنار مدينه در نقطه مرتفعى ساخته بودند و بر فراز برجهاى آنها به دفاع از خويشتن مشغول مى شدند. (تعبير به انزل (پائين آورد) نيز ناظر به همين معنى است ).

سپس مى افزايد: (خداوند در دلهاى آنها ترس و رعب افكند)( و قذف فى قلوبهم الرعب ) .

و سرانجام كارشان به جائى رسيد كه (گروهى را به قتل مى رسانديد و گروهى را اسير مى كرديد)( فريقا تقتلون و تاسرون فريقا ) .

و (زمينها و خانه ها و اموال آنها را در اختيار شما گذارد)( و اورثكم ارضهم و ديارهم ) .

اين چند جمله فشرده اى از تمام نتائج غزوه (بنى قريظه ) است كه گروهى از اين خيانتكاران به دست مسلمانان كشته شدند، و گروهى به اسارت در آمدند و غنائم فراوانى از جمله زمينها و خانه و اموالشان به مسلمانان رسيد.

تعبير به (ارث ) از اين غنائم به خاطر آنست كه مسلمانان زحمت چندانى براى آن نكشيدند، و به آسانى آنهمه غنيمت كه نتيجه ساليان دراز ظلم و بيدادگرى يهود و استثمار آنها در مدينه بود به دست مسلمين افتاد.

و در پايان آيه مى فرمايد: (همچنين زمينى در اختيار شما قرار داد كه هرگز در آن گام ننهاده بوديد)( و ارضا لم تطؤ ها ) .

(و خداوند بر هر چيزى قادر و توانا است )( و كان الله على كل شى ء قديرا ) .

در اينكه منظور از (ارضا لم تطؤ ها) كدام سرزمين است؟ در ميان مفسران گفتگو است:

بعضى آن را اشاره به سرزمين (خيبر) دانسته اند كه بعدا به دست مسلمانان فتح شد.

بعضى اشاره به سرزمين مكه.

بعضى آن را سرزمين روم و ايران مى دانند.

و بعضى آن را اشاره به تمام سرزمينهائى مى دانند

كه از آن روز به بعد تا روز قيامت در قلمرو مسلمين قرار گرفت.

ولى هيچيك از اين احتمالات با ظاهر آيه سازگار نيست، چرا كه آيه به قرينه فعل ماضى كه در آن آمده (اورثكم ) شاهد بر اين است كه اين زمين در همين ماجراى جنگ بنى قريظه به تصرف مسلمين در آمد، بعلاوه سرزمين مكه كه يكى از تفاسير است سرزمينى نبود كه مسلمانان در آن گام ننهاده باشند در حالى كه قرآن مى گويد: زمينى را در اختيارتان گذارد كه در آن گام ننهاده بوديد، ظاهرا اين جمله اشاره به باغات و اراضى مخصوصى است كه در اختيار (بنى قريظه ) بود و احدى حق ورود به آن را نداشت، چرا كه يهود در حفظ و انحصار اموال خود سخت مى كوشيدند.

و اگر از ماضى بودن اين فتح و پيروزى صرف نظر كنيم، تناسب بيشترى با سرزمين (خيبر) دارد كه به فاصله نه چندان زيادى از طايفه يهود گرفته شد و در اختيار مسلمين قرار گرفت (جنگ خيبر در سال هفتم هجرت واقع شد).

نكته ها:

1 - ريشه اصلى غزوه (بنى قريظه )

قرآن مجيد گواه بر اين است كه عامل اصلى اين جنگ همان پشتيبانى يهود بنى قريظه از مشركان عرب در جنگ احزاب بود (زيرا مى فرمايد: الذين ظاهروهم... كسانى كه از آنها پشتيبانى كردند...).

علاوه بر اين اصولا يهود در مدينه ستون پنجمى براى دشمنان اسلام محسوب مى شدند، در تبليغات ضد اسلامى كوشا بودند، و هر فرصت مناسبى را كه براى ضربه زدن به مسلمين پيش مى آمد غنيمت مى شمردند.

همانگونه كه گفتيم از طوائف سه گانه يهود (بنى قينقاع و بنى نضير و بنى قريظه ) تنها گروه سوم به هنگام جنگ احزاب باقى مانده بودند، و گروه اول و دوم به ترتيب در سالهاى دو و چهار هجرى بر اثر پيمانشكنى، محكوم و از مدينه رانده شدند، و مى بايست اين گروه سوم كه از همه آشكارتر به پيمانشكنى و پيوستن به دشمنان اسلام دست زدند به كيفر اعمال ناجوانمردانه خود برسند و كيفر جنايات خود را بينند.

2 - ماجراى غزوه بنى قريظه

گفتيم پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) بلافاصله بعد از پايان جنگ احزاب، مامور شد حساب يهود بنى قريظه را روشن سازد، مى نويسند: آنچنان مسلمانان براى حضور در منطقه دژهاى بنى قريظه عجله كردند كه حتى بعضى از نماز عصرشان غافل شدند و بناچار آن را بعدا قضا كردند، پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) دستور محاصره دژهاى آنها را صادر كرد، بيست و پنج روز محاصره به طول كشيد، خداوند رعب و وحشت شديدى - همانگونه كه قرآن مى گويد - به دلهاى آنها افكند.

(كعب بن اسد) كه از سران يهود بود، گفت: من يقين دارم كه محمد (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) ما را رها نخواهد كرد، تا با ما پيكار كند، من به شما يكى از سه پيشنهاد را مى كنم هر كدام را خواستيد برگزينيد:

پيشنهاد اولم اين است كه دست در دست اين مرد بگذاريم و به او ايمان بياوريم و پيروى كنيم، زيرا براى شما ثابت شده است كه او پيامبر خدا است، و نشانه هاى او را در كتب خود مى يابيد در اين صورت جان و مال و فرزندان و زنان شما محفوظ خواهد بود.

گفتند: ما هرگز دست از حكم تورات بر نخواهيم داشت و چيزى به جاى آن نخواهيم پذيرفت.

گفت: اكنون كه اين پيشنهاد را نپذيرفتيد بيائيد و كودكان و زنان خود را با دست خود به قتل برسانيد تا فكر ما از ناحيه آنها راحت شود! سپس شمشير بر كشيد و با محمد و يارانش بجنگيم، تا ببينيم خدا چه مى خواهد؟ اگر كشته شديم از ناحيه زن و فرزند نگرانى نداريم، و اگر پيروز شويم زن و فرزند بسيار است!

گفتند ما اين بيچارهها را با دست خود بقتل برسانيم؟! بعد از اينها زندگى براى ما ارزش ندارد.

(كعب بن اسد) گفت حال كه اين را هم نپذيرفتيد امشب شب شنبه است محمد (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) و يارانش گمان مى كنند امشب حمله اى نخواهيم كرد بيائيم و آنها را غافلگير كنيم، شايد پيروز شويم.

گفتند اين كار را هم نخواهيم كرد ما هرگز احترام شنبه را ضايع نمى كنيم.

(كعب ) گفت هيچ يك از شما از آن روزى كه از مادر متولد شده حتى يك شب آدم عاقلى نبوده است!

بعد از اين ماجرا آنها از پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) تقاضا كردند (ابو لبابه ) را نزد آنان فرستد تا با او مشورت كنند.

هنگامى كه (ابو لبابه ) نزد آنان آمد زنان و بچه هاى يهود در مقابل او به گريه افتادند، او تحت تاثير قرار گرفت، مردان گفتند: صلاح مى دانى ما تسليم حكم محمد (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) شويم؟ ابو لبابه گفت آرى ولى در همين حال اشاره به گلوى خود كرد، يعنى همه شما را خواهد كشت!

(ابو لبابه ) مى گويد همين كه از آنجا حركت كردم به خيانت خود متوجه شدم به سوى پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) نيامد مستقيما به مسجد رفت و خود را به يكى از ستونهاى مسجد بست و گفت از جاى خود حركت نمى كنم تا خداوند توبه مرا بپذيرد.

سرانجام خداوند گناه او را بخاطر صداقتش بخشيد و آيه( و آخرون اعترفوا بذنوبهم... ) در اين باره نازل شد (سوره توبه آيه 102).

سرانجام يهود بنى قريظه ناچار بدون قيد و شرط تسليم شدند پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) فرمود آيا راضى هستيد هر چه سعد بن معاذ در باره شما حكم كند اجرا نمايم؟ (آنها راضى شدند).

(سعد بن معاذ) گفت: اكنون موقعى رسيده كه سعد بدون در نظر گرفتن ملامت ملامت كنندگان حكم خدا را بيان كند.

سعد هنگامى كه از يهود مجددا اقرار گرفت كه هر چه او حكم كند خواهند پذيرفت چشم خود را بر هم نهاد و رو به سوى آن طرف كه پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) ايستاده بود كرد عرض كرد شما هم حكم مرا مى پذيريد؟ فرمود: آرى، گفت: من مى گويم آنها كه آماده جنگ با مسلمانان بودند (مردان بنى قريظه ) بايد كشته شوند، و فرزندان و زنانشان اسير و اموالشان تقسيم گردد، اما گروهى از آنان اسلام را پذيرفتند و نجات يافتند.

3 - پيامدهاى غزوه بنى قريظه

پيروزى بر اين گروه ستمگر و لجوج نتائج پر بارى براى مسلمانان داشت از جمله:

الف - پاك شدن جبهه داخلى مدينه و آسوده شدن خاطر مسلمانان از جاسوسهاى يهود.

ب - فرو ريختن پايگاه مشركان عرب در مدينه و قطع اميد آنان از شورشى از درون.

ج - تقويت بنيه مالى مسلمين بوسيله غنائم اين جنگ.

د - هموار شدن راه پيروزيهاى آينده، مخصوصا فتح خيبر!

ه - تثبيت موقعيت حكومت اسلامى در نظر دوست و دشمن در داخل و خارج مدينه.

4 - تعبيرات پر معنى آيات

از جمله تعبيراتى كه در آيات فوق به چشم مى خورد اين است كه در مورد كشته شدگان اين جنگ مى گويد (فريقا تقتلون ) يعنى (فريقا) را مقدم بر (تقتلون ) مى دارد در حالى كه در مورد اسيران (فريقا) را از فعل آن يعنى (تاسرون ) مؤ خر داشته است، بعضى از مفسران در تفسير آن گفته اند اين به خاطر آن است كه در مساله كشته شدگان، تكيه بيشتر روى اشخاص است چرا كه سران بزرگ آنها در اين گروه بودند، ولى در مورد اسارت، افراد سرشناسى نبودند كه روى آنها تكيه كند، بعلاوه اين تقديم و تاخير، سبب شده كه قتل و اسر (كشتن و اسارت ) كه دو عامل پيروزى بر دشمن است در كنار هم قرار گيرند و تناسب در ميان آنها رعايت شود.

و نيز در نخستين آيه مورد بحث، پائين آوردن يهود را از قلعه هايشان، قبل از جمله( قذف فى قلوبهم الرعب ) (خداوند در دلهاى آنها رعب وحشت افكند) ذكر كرده است، در حالى كه ترتيب طبيعى بر خلاف اين است، يعنى نخست ايجاد رعب مى شود سپس پائين آمدن از آن قلعه هاى محكم، اين به خاطر آنست كه آنچه به حال مسلمانان مهم و شادى بخش بوده و هدف اصلى را تشكيل داده است، در هم شكستن قلعه هاى بسيار مستحكم آنها بوده است.

تعبير به (اورثكم ارضهم و ديارهم ) نيز بيانگر اين حقيقت است كه شما بى آنكه زحمت چندانى براى اين جنگ متحمل شويد خداوند زمينها و خانه ها و اموال آنان را در اختيارتان قرار داد.

و بالاخره تكيه بر قدرت خداوند در آخرين آيه (و كان الله على كل شى ء قديرا) اشاره به اين است كه او يك روز وسيله باد و طوفان و لشكر نامرئى، احزاب را شكست داد و روز ديگر با لشكر رعب و وحشت، حاميان آنها يعنى يهود بنى قريظه را در هم شكست.

آيه (28) تا (31) و ترجمه

( يا أيها النبى قل لا زوجك ان كنتن تردن الحيوة الدنيا و زينتها فتعالين أمتعكن و أسرحكن سراحا جميلا ) (28)( و ان كنتن تردن الله و رسوله و الدار الاخرة فان الله أعد للمحسنت منكن أجرا عظيما ) (29)( ينساء النبى من يأت منكن بفاحشة مبينة يضاعف لها العذاب ضعفين و كان ذلك على الله يسيرا ) (30)( و من يقنت منكن لله و رسوله و تعمل صالحا نؤ تها أجرها مرتين و اءعتدنا لها رزقا كريما ) (31)

ترجمه:

28 - اى پيامبر! به همسرانت بگو: اگر شما زندگى دنيا و زرق و برق آن را مى خواهيد بيائيد هديه اى به شما دهم و شما را به طرز نيكوئى رها سازم!

29 - و اگر شما خدا و پيامبرش و سراى آخرت را طالب هستيد خداوند براى نيكوكاران شما پاداش عظيم آماده ساخته است.

30 - اى همسران پيامبر! هر كدام از شما گناه آشكار و فاحشى مرتكب شود عذاب او دو چندان خواهد بود، و اين براى خدا آسان است.

31 - و هر كس از شما براى خدا و پيامبرش خضوع كند، و عمل صالح انجام دهد، پاداش او را دو چندان خواهيم ساخت، و روزى پر ارزشى براى او فراهم ساخته ايم.

شان نزول:

مفسران شان نزولهاى متعددى براى آيات فوق ذكر كرده اند كه از نظر نتيجه چندان تفاوتى با هم ندارند.

از اين شان نزولها استفاده مى شود كه همسران پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) بعد از پاره اى از غزوات كه غنائم سرشارى در اختيار مسلمين قرار گرفت تقاضاهاى مختلفى از پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) در مورد افزايش نفقه يا لوازم گوناگون زندگى داشتند، طبق نقل بعضى از تفاسير، (ام سلمه ) از (پيامبر) (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) كنيز خدمتگزارى تقاضا كرد و (ميمونه ) حله اى خواست، و (زينب ) بنت جحش پارچه مخصوص يمنى و (حفصه ) جامه مصرى، (جويريه ) لباس مخصوص خواست، و (سوده ) گليم خيبرى! خلاصه هر كدام درخواستى نمودند.

پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) كه مى دانست تسليم شدن در برابر اينگونه درخواستها كه معمولا پايانى ندارد چه عواقبى براى (بيت نبوت ) در بر خواهد داشت، از انجام اين خواسته ها سر باز زد و يك ماه تمام از آنها كناره گيرى نمود، تا اينكه آيات فوق نازل شد و با لحن قاطع و در عين حال تواءم با راءفت و رحمت به آنها هشدار داد كه اگر زندگى پر زرق و برق دنيا مى خواهيد مى توانيد از پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) جدا شويد و به هر كجا مى خواهيد برويد، و اگر به خدا و رسول خدا و روز جزا دل بسته ايد و به زندگى ساده و افتخار آميز خانه پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) قانع هستيد بمانيد و از پاداشهاى (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) بزرگ پروردگار برخوردار شويد.

به اين ترتيب پاسخ محكم و قاطعى به همسران پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) كه دامنه توقع را گسترده بودند داد و آنها را ميان (ماندن ) و (جدا شدن ) از او مخير ساخت!.

تفسير:

يا سعادت جاودان يا زرق و برق دنيا!

فراموش نكرده ايد كه در آيات نخست اين سوره خداوند تاج افتخارى بر سر زنان پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) زده و آنها را به عنوان (ام المؤ منين ) (مادر مؤ منان ) معرفى نموده، بديهى است هميشه مقامات حساس و افتخار آفرين، وظائف سنگينى نيز همراه دارد، چگونه زنان پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) مى توانند ام المؤ منين باشند ولى فكر و قلبشان در گرو زرق و برق دنيا باشد؟ و چنين پندارند كه اگر غنائمى نصيب مسلمانان شده است همچون همسران پادشاهان بهترين قسمتهاى غنائم را به خود اختصاص دهند، و چيزى كه با جانبازى و خونهاى پاك شهيدان به دست آمده تحويل آنان گردد، در حالى كه در گوشه و كنار افرادى، در نهايت عسرت زندگى مى كنند.

از اين گذشته نه تنها پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) به مقتضاى آيات پيشين (اسوه ) مردم است كه خانواده او نيز بايد اسوه خانواده ها، و زنانش مقتداى زنان با ايمان تا دامنه قيامت گردد.

پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) پادشاه نيست كه حرمسرائى داشته باشد پر زرق و برق، و زنانش غرق جواهرات گرانقيمت و وسائل تجملاتى باشند.

شايد هنوز گروهى از مسلمانان مكه كه به عنوان مهاجر به مدينه آمده بودند بر صفه (همان سكوى مخصوصى كه در كنار مسجد پيغمبر قرار داشت ) شب را تا به صبح مى گذراندند، و خانه و كاشانه اى در آن شهر نداشتند، در چنين شرائطى هرگز پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) اجازه نخواهد داد زنانش چنين توقعاتى داشته باشند.

از پاره اى از روايات استفاده مى شود كه حتى بعضى از آنان خشونت سخن را با پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) به آن حد رساندند كه گفتند: لعلك تظن ان طلقتنا لا نجد زوجا من قومنا غيرك: (تو گمان مى كنى كه اگر ما را طلاق دهى همسرى غير از تو در ميان قوم و قبيله خود نخواهيم يافت )؟!.

اينجا است كه پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) به فرمان خدا مامور مى شود با قاطعيت تمام با اين مساله برخورد كند و براى هميشه وضع خود را با آنها روشن سازد.

به هر حال نخستين آيه از آيات فوق پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) را مخاطب ساخته مى گويد:

(اى پيامبر به همسرانت بگو: اگر شما زندگى دنيا را مى خواهيد، و طالب زينت آن هستيد، بيائيد هديه اى به شما دهم، و شما را به طرز نيكوئى رها كنم، بى آنكه خصومت و مشاجره اى در كار باشد)( يا ايها النبى قل لازواجك ان كنتن تردن الحياة الدنيا و زينتها فتعالين امتعكن و اسرحكن سراحا جميلا ) .

(امتعكن ) از ماده (متعه ) است، و چنانكه در آيه 236 سوره بقره گفته ايم منظور از آن هديه اى است كه با شؤ ون زن متناسب باشد

در اينجا منظور اين است كه مقدار مناسبى بر مهر بيفزايد و يا اگر مهريه اى تعيين نشده هديه شايسته اى به آنها بدهد به طورى كه راضى و خشنود گردند، و جدائى آنها در محيط دوستانه انجام پذيرد.

(سراح ) در اصل از ماده (سرح ) (بر وزن شرح ) به معنى گياه و درختى است كه برگ و ميوه دارد، و سرحت الابل يعنى شتر را رها كردم تا از گياهان و برگ درختان بهره گيرند، سپس به معنى وسيعتر، به معنى هر گونه رها كردن هر چيز و هر شخص اطلاق شده، و گاه به عنوان كنايه از طلاق دادن نيز مى آيد (تسريح الشعر) به شانه زدن مو گفته مى شود كه در آن نيز معنى رهائى افتاده است.

به هر حال منظور از (سراح جميل ) در آيه مورد بحث رها كردن زنان تواءم با نيكى و خوبى و بدون نزاع و قهر است.

در اينجا مفسران و فقهاى اسلامى بحث مشروحى دارند كه آيا منظور از اين سخن در آيه فوق اين است كه پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) زنان خود را مخير ميان ماندن و جدا شدن كرد و اگر آنها جدائى را انتخاب مى كردند، خود طلاق محسوب مى شد و نيازى به اجراى صيغه طلاق نداشت؟ يا اينكه منظور اين بوده كه آنها يكى از دو راه را انتخاب كنند، اگر جدائى را انتخاب مى كردند پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) اقدام به اجراى صيغه طلاق مى فرمود، و گرنه به حال خود باقى مى ماندند.

البته آيه فوق دلالتى بر هيچيك از اين دو امر ندارد، و اينكه بعضى تصور كرده اند آيه گواه بر تخيير زنان پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) است و اين حكم را از مختصات پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) شمرده اند زيرا در حق ساير مردم جارى نمى شود، درست به نظر نمى رسد.

بلكه جمع ميان آيه فوق و آيات طلاق، ايجاب مى كند كه منظور جدا شدن از طريق طلاق است.

به هر حال اين مساله در ميان فقهاى شيعه و اهل سنت مورد گفتگو است هر چند قول دوم يعنى جدا شدن از طريق طلاق نزديكتر به ظواهر آيات مى باشد بعلاوه تعبير (اسرحكن ) (من شما را رها سازم ) ظهور در اين دارد كه پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) اقدام به جدا ساختن آنها مى فرمود، به خصوص اينكه ماده (تسريح ) به معنى طلاق در جاى ديگر از قرآن مجيد به كار رفته است (سوره بقره آيه 229).

در آيه بعد مى افزايد: اما اگر شما خدا و پيامبرش را مى خواهيد و سراى آخرت را، و به زندگى ساده از نظر مادى و احيانا محروميتها قانع هستيد، خداوند براى نيكوكاران شما پاداش عظيم آماده ساخته است( و ان كنتن تردن الله و رسوله و الدار الاخرة فان الله اعد للمحسنات منكن اجرا عظيما ) .

در حقيقت در اين چند جمله، تمام پايه هاى ايمان و برنامه هاى مؤ من، جمع است، از يكسو ايمان و اعتقاد به خدا و پيامبر و روز قيامت و طالب اين اصول بودن و از سوى ديگر در برنامه هاى عملى نيز در صف نيكوكاران و محسنين و محسنات قرار گرفتن، بنابر اين تنها اظهار عشق و علاقه به خدا و سراى ديگر و پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) كافى نيست، برنامه هاى عملى نيز بايد هماهنگ با آن باشد.

و به اين ترتيب خداوند تكليف همسران پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) را كه بايد الگو و اسوه زنان با ايمان باشند براى هميشه روشن ساخت، داشتن زهد و پارسائى و بى اعتنائى به زرق و برق و تجملات دنيا، و توجه خاص به ايمان و عمل صالح و معنويت، اگر چنين هستند بمانند و مشمول افتخار بزرگ همسرى رسول خدا باشند، و گرنه راه خود را در پيش گيرند و از او جدا شوند! گر چه مخاطب در اين سخنان همسران پيامبرند، ولى محتواى آيات و نتيجه آن، همگان را شامل مى شود، مخصوصا كسانى كه در مقام رهبرى خلق و پيشوائى و تاسى مردم قرار گرفته اند، آنها هميشه بر سر دو راهى قرار دارند، يا استفاده از موقعيت ظاهرى خويش ‍ براى رسيدن به زندگى مرفه مادى و يا تن در دادن به محروميتها براى نيل به رضاى خدا و هدايت خلق سپس در آيه بعد به بيان موقعيت زنان پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) در برابر كارهاى نيك و بد، و همچنين مقام ممتاز و مسئوليت سنگين آنها، با عباراتى روشن پرداخته مى گويد: اى زنان پيامبر! هر كدام از شما گناه آشكار و معصيت فاحشى انجام

دهد عذاب او دو چندان خواهد بود، و اين براى خدا آسان است!( يا نساء النبى من يات منكن بفاحشة مبينة يضاعف لها العذاب ضعفين و كان ذلك على الله يسيرا ) .

شما در خانه وحى و مركز نبوت زندگى مى كنيد، آگاهى شما در زمينه مسائل اسلامى با توجه به تماس دائم با پيامبر خدا از توده مردم بيشتر است، به علاوه ديگران به شما نگاه مى كنند و اعمالتان سرمشقى است براى آنها، بنابر اين گناهتان در پيشگاه خدا عظيمتر است چرا كه هم ثواب و هم عذاب بر طبق معرفت و ميزان آگاهى، و همچنين تاثير آن در محيط داده مى شود، شما هم سهم بيشترى از آگاهى داريد و هم موقعيت حساسترى از نظر تاثير گذاردن روى جامعه.

از همه اينها گذشته اعمال خلاف شما از يك سو پيامبر را آزرده خاطر مى سازد و از سوى ديگر به حيثيت او لطمه مى زند، و اين خود گناه ديگرى محسوب مى شود و مستوجب عذاب ديگرى است.

منظور از فاحشه مبينه گناهان آشكار است و مى دانيم مفاسد گناهانى كه از افراد با شخصيت سر مى زند بيشتر در زمانى خواهد بود كه آشكارا باشد.

در مورد ضعف و مضاعف سخنى داريم كه در بحث نكات خواهد آمد.

اما اينكه مى فرمايد اين كار بر خدا آسان است اشاره به اين است كه هرگز گمان نكنيد كه مجازات كردن شما براى خداوند مشكلى دارد، و ارتباطتان با پيامبر اسلام مانع از آن خواهد بود، آنگونه كه در ميان مردم معمول است كه گناهان دوستان و نزديكان خود را ناديده يا كم اهميت مى گيرند، نه چنين نيست اين حكم با قاطعيت در مورد شما اجرا خواهد شد.

اما در نقطه مقابل نيز و هر كس از شما در برابر خدا و پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم )

خضوع و اطاعت كند و عمل صالحى بجا آورد پاداش او را دو چندان خواهيم داد، و روزى پر ارزشى را براى او فراهم ساخته ايم( و من يقنت منكن لله و رسوله و تعمل صالحا نؤ تها اجرها مرتين و اعتدنا لها رزقا كريما ) .

يقنت از ماده قنوت به معنى اطاعت توأم با خضوع و ادب است و قرآن با اين تعبير به آنها گوشزد مى كند كه هم مطيع فرمان خدا و پيامبر باشند و هم شرط ادب را كاملا رعايت كنند.

در اينجا باز به اين نكته بر خورد مى كنيم كه تنها ادعاى ايمان و اطاعت كافى نيست بلكه بايد به مقتضاى و تعمل صالحا آثار آن در عمل نيز هويدا گردد.

رزق كريم معنى گسترده اى دارد كه تمام مواهب معنوى و مادى را در بر مى گيرد، و تفسير آن به بهشت به خاطر آن است كه بهشت كانون همه اين مواهب است.

نكته:

چرا گناه و ثواب افراد با شخصيت، مضاعف است؟

گفتيم گر چه آيات فوق پيرامون همسران پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) سخن مى گويد كه اگر اطاعت خدا كنند پاداشى مضاعف دارند، و اگر گناه آشكارى مرتكب شوند كيفر مضاعف خواهند داشت، ولى از آنجا كه ملاك و معيار اصلى همان داشتن مقام و شخصيت و موقعيت اجتماعى است، اين حكم در باره افراد ديگر كه موقعيتى در جامعه دارند نيز صادق است.

اين گونه افراد تنها متعلق به خويشتن نيستند بلكه وجود آنها داراى دو بعد است، بعدى تعلق به خودشان دارد، و بعدى تعلق به جامعه، و برنامه زندگى آنها مى تواند جمعى را هدايت يا عده اى را گمراه كند، بنابر اين اعمال آنها دو اثر دارد، يك اثر فردى و ديگر اثر اجتماعى، و از اين لحاظ هر يك داراى پاداش و كيفرى است.

لذا در حديثى از امام صادق (عليه‌السلام ) مى خوانيم كه فرمود: يغفر للجاهل سبعون ذنبا قبل ان يغفر للعالم ذنب واحد! هفتاد گناه جاهل بخشوده مى شود پيش از آنكه يك گناه از عالم بخشوده شود!.

از اين گذشته همواره رابطه نزديكى ميان سطح علم و معرفت با پاداش و كيفر است، همانگونه كه در بعضى از احاديث اسلامى مى خوانيم: ان الثواب على قدر العقل: پاداش به اندازه عقل و آگاهى انسان است.

و در حديث ديگرى از امام باقر (عليه‌السلام ) آمده است انما يداق الله العباد فى الحساب يوم القيامة على قدر ما آتاهم من العقول فى الدنيا: خداوند در روز قيامت در حساب بندگان به اندازه عقلى كه به آنها در دنيا داده دقت و سختگيرى مى كند.

حتى در روايتى از امام صادق (عليه‌السلام ) آمده است كه: توبه عالم در بعضى از مراحل پذيرفته نخواهد شد، سپس به اين آيه شريفه استناد، فرمود،( انما التوبة على الله للذين يعملون السوء بجهالة ) : توبه تنها براى كسانى است كه از روى جهل و نادانى كار بدى انجام مى دهند (سوره نساء آيه 17).

و از اينجا روشن مى شود كه ممكن است مفهوم مضاعف يا مرتين در اينجا افزايش ثواب و عقاب باشد، گاه دو برابر و گاه بيشتر، درست همانند اعدادى كه جنبه تكثير دارد بخصوص اينكه راغب در مفردات در معنى ضعف مى گويد: ضاعفته ضممت اليه مثله فصاعدا: آن را مضاعف ساختم يعنى همانندش و يا بيشتر و چند برابر آن افزودم (دقت كنيد)

روايتى كه در بالا درباره تفاوت گناه عالم و جاهل تا هفتاد برابر ذكر كرديم گواه ديگرى بر اين مدعا است.

اصولا سلسله مراتب اشخاص و تفاوت آن بر اثر موقعيت اجتماعى و الگو و اسوه بودن نيز ايجاب مى كند كه پاداش و كيفر الهى نيز به همين نسبت باشد.

اين بحث را با حديثى از امام سجاد على بن الحسين (عليهم‌السلام ) پايان مى دهيم: كسى به امام عرض كرد: انكم اهلبيت مغفور لكم: شما خانوادهاى هستيد كه خداوند شما را مشمول آمرزش خود قرار داده.

امام در غضب شد و فرمود: نحن احرى ان يجرى فينا ما اجرى الله فى ازواج النبى (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) من ان نكون كما تقول، انا نرى لمحسننا ضعفين من الاجر و لمسيئنا ضعفين من العذاب، ثم قرء الايتين: ما سزاوارتريم كه آنچه را خدا درباره همسران پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) جارى كرده در مورد ما جارى شود، نه چنانكه تو مى گوئى، ما براى نيكوكارانمان دو پاداش، و براى بدكارانمان دو كيفر و عذاب قائل هستيم، سپس دو آيه فوق را به عنوان شاهد تلاوت فرمود.