تفسیر نمونه جلد ۱۷

تفسیر نمونه0%

تفسیر نمونه نویسنده:
گروه: شرح و تفسیر قرآن

تفسیر نمونه

نویسنده: آية الله مکارم شيرازي
گروه:

مشاهدات: 25363
دانلود: 2090


توضیحات:

جلد 1 جلد 2 جلد 3 جلد 4 جلد 5 جلد 6 جلد 7 جلد 8 جلد 9 جلد 10 جلد 11 جلد 12 جلد 13 جلد 14 جلد 15 جلد 16 جلد 17 جلد 18 جلد 19 جلد 20 جلد 21 جلد 22
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 47 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 25363 / دانلود: 2090
اندازه اندازه اندازه
تفسیر نمونه

تفسیر نمونه جلد 17

نویسنده:
فارسی

آيه (59) تا (62) و ترجمه

( يا أيها النبى قل لازواجك و بناتك و نساء المؤ منين يدنين عليهن من جلبيبهن ذلك أدنى أن يعرفن فلا يؤ ذين و كان الله غفورا رحيما ) (59)( لئن لم ينته المنافقون و الذين فى قلوبهم مرض و المرجفون فى المدينة لنغرينك بهم ثم لا يجاورونك فيها الا قليلا ) (60)( ملعونين أينما ثقفوا أخذوا و قتلوا تقتيلا ) (61)( سنة الله فى الذين خلوا من قبل و لن تجد لسنة الله تبديلا ) (62)

ترجمه:

59 - اى پيامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤ منان بگو جلبابها (روسرى هاى بلند) خود را بر خويش فرو افكنند، اين كار براى اينكه (از كنيزان و آلودگان ) شناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند بهتر است و (اگر تاكنون خطا و كوتاهى از آنها سر زده ) خداوند همواره غفور و رحيم است.

60 - اگر منافقين و آنها كه در دلهايشان بيمارى است، و (همچنين ) آنها كه اخبار دروغ و شايعات بى اساس در مدينه پخش مى كنند دست از كار خود بر ندارند تو را بر ضد آنان مى شورانيم سپس جز مدت كوتاهى نمى توانند در كنار تو در اين شهر بمانند.

61 - و از همه جا طرد مى شوند، و هر جا يافته شوند گرفته خواهند شد و به قتل خواهند رسيد.

62 - اين سنت خداوند در اقوام پيشين است و براى سنت الهى هيچگونه تغييرى نخواهى يافت.

شان نزول:

در تفسير على بن ابراهيم در شان نزول آيه نخست چنين آمده است: آن ايام زنان مسلمان به مسجد مى رفتند و پشت سر پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) نماز مى گذاردند، هنگام شب موقعى كه براى نماز مغرب و عشا مى رفتند بعضى از جوانان هرزه و اوباش بر سر راه آنها مى نشستند و با مزاح و سخنان ناروا آنها را آزار مى دادند و مزاحم آنان مى شدند، آيه فوق نازل شد و به آنها دستور داد حجاب خود را بطور كامل رعايت كنند تا به خوبى شناخته شوند و كسى بهانه مزاحمت پيدا نكند.

در همان كتاب در شان نزول آيه دوم چنين مى خوانيم: گروهى از منافقين در مدينه بودند و انواع شايعات را پيرامون پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) به هنگامى كه به بعضى از غزوات مى رفت در ميان مردم منتشر مى ساختند، گاه مى گفتند: پيامبر كشته شده، و گاه مى گفتند: اسير شده، مسلمانانى كه توانائى جنگ را نداشتند و در مدينه مانده بودند سخت ناراحت مى شدند، شكايت نزد پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) آوردند، اين آيه نازل شد و سخت اين شايعه پراكنان را تهديد كرد.

تفسير:

اخطار شديد به مزاحمان و شايعه پراكنان!

به دنبال نهى از ايذاء رسولخدا (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) و مؤ منان در آيات گذشته، در اينجا روى يكى از موارد ايذاء تكيه كرده و براى پيشگيرى از آن از دو طريق اقدام مى كند:

نخست به زنان با ايمان دستور مى دهد كه هر گونه بهانه و مستمسكى را از دست مفسده جويان بگيرند، سپس با شديدترين تهديدى كه در آيات قرآن كم نظير است منافقان و مزاحمان و شايعه پراكنان را مورد حمله قرار مى دهد.

در قسمت اول مى گويد: (اى پيامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤ منين بگو روسريهاى بلند خود را بر خويش فرو افكنند تا شناخته نشوند و مورد آزار قرار نگيرند)( يا ايها النبى قل لازواجك و بناتك و نساء المؤ منين يدنين عليهن من جلابيبهن ذلك ادنى ان يعرفن فلا يؤ ذين ) .

در اينكه منظور از شناخته شدن چيست؟ دو نظر در ميان مفسران وجود دارد كه منافاتى با هم ندارند.

نخست اينكه در آن زمان معمول بوده است كه كنيزان بدون پوشيدن سر و گردن از منزل بيرون مى آمدند، و از آنجا كه از نظر اخلاقى وضع خوبى نداشتند گاهى بعضى از جوانان هرزه مزاحم آنها مى شدند، در اينجا به زنان آزاد مسلمان دستور داده شد كه حجاب اسلامى را كاملا رعايت كنند تا از كنيزان شناخته شوند و بهانه اى براى مزاحمت به دست هرزگان ندهند.

بديهى است مفهوم اين سخن آن نيست كه اوباش حق داشتند مزاحم كنيزان شوند، بلكه منظور اين است كه بهانه را از دست افراد فاسد بگيرند.

ديگر اينكه هدف اين است كه زنان مسلمان در پوشيدن حجاب سهل انگار و بى اعتنا نباشند مثل بعضى از زنان بى بند و بار كه در عين داشتن حجاب آنچنان بى پروا و لاابالى هستند كه غالبا قسمتهائى از بدنهاى آنان نمايان است و همين معنى توجه افراد هرزه را به آنها جلب مى كند.

در اينكه منظور از (جلبات ) چيست مفسران و ارباب لغت چند معنى براى آن ذكر كرده اند:

1 - ملحفه (چادر) و پارچه بزرگى كه از روسرى بلندتر است و سر و گردن و سينه ها را مى پوشاند.

2 - مقنعه و خمار (روسرى ).

3 - پيراهن گشاد.

گرچه اين معانى با هم متفاوتند ولى قدر مشترك همه آنها اين است كه بدن را به وسيله آن بپوشاند (ضمنا بايد توجه داشت (جلباب ) به كسر و فتح جيم هر دو قرائت مى شود).

اما بيشتر به نظر مى رسد كه منظور پوششى است كه از روسرى بزرگتر و از چادر كوچكتر است چنانكه نويسنده (لسان العرب ) روى آن تكيه كرده است.

و منظور از (يدنين ) (نزديك كنند) اين است كه زنان (جلباب ) را به بدن خويش نزديك سازند تا درست آنها را محفوظ دارد، نه اينكه آن را آزاد بگذارند به طورى كه گاه و بيگاه كنار رود و بدن آشكار گردد، و به تعبير ساده خودمان لباس خود را جمع و جور كنند.

اما اينكه بعضى خواسته اند از اين جمله استفاده كنند كه صورت را نيز بايد پوشانيد هيچ دلالتى بر اين معنى ندارد و كمتر كسى از مفسران پوشاندن صورت را در مفهوم آيه داخل دانسته است.

به هر حال از اين آيه استفاده مى شود كه حكم (حجاب و پوشش ) براى آزاد زنان قبل از اين زمان نازل شده بود، ولى بعضى روى ساده انديشى درست مراقب آن نبودند آيه فوق تاكيد مى كند كه در رعايت آن دقيق باشند.

و از آنجا كه نزول اين حكم، جمعى از زنان با ايمان را نسبت به گذشته پريشان مى ساخت، در پايان آيه مى افزايد: (خداوند همواره غفور و رحيم است )( و كان الله غفورا رحيما ) .

هر گاه از شما تاكنون در اين امر كوتاهى شده چون بر اثر جهل و نادانى بوده است خداوند شما را خواهد بخشيد، توبه كنيد و به سوى او باز گرديد، و وظيفه عفت و پوشش را به خوبى انجام دهيد.

به دنبال دستورى كه در آيه پيش به زنان با ايمان داده شد به بعد ديگر اين مساله يعنى فعاليتهاى موذيانه اراذل و اوباش پرداخته مى گويد: (اگر منافقان و كسانى كه در قلبشان بيمارى است و نيز كسانى كه اخبار دروغ در مدينه پخش مى كنند دست از كارشان بر ندارند ما تو را بر ضد آنان مى شورانيم، و بر آنها مسلط خواهيم ساخت، سپس جز مدت كوتاهى نمى توانند در كنار تو در اين شهر بمانند)!( لئن لم ينته المنافقون و الذينهم فى قلوبهم مرض و المرجفون فى المدينه لنغرينك بهم ثم لا يجاورونك فيها الا قليلا ) .

(مرجفون ) از ماده (ارجاف ) به معنى اشاعه اباطيل به منظور غمگين ساختن ديگران است، و اصل (ارجاف ) به معنى اضطراب و تزلزل است و از آنجا كه شايعات باطل ايجاد اضطراب عمومى مى كند اين واژه به آن اطلاق شده است.

(نغرينك ) از ماده (اغراء) به معنى دعوت به انجام كار ياد گرفتن چيزى تواءم با تشويق و تحريض است.

از لحن آيه چنين استفاده مى شود كه سه گروه در مدينه مشغول خرابكارى بودند، هر كدام به نحوى اغراض شوم خود را پياده مى كردند، و اين به صورت يك برنامه و جريان در آمده بود و جنبه شخصى و فردى نداشت.

نخست (منافقين ) بودند كه با توطئه هاى ضد اسلامى براى براندازى اسلام مى كوشيدند.

دوم اراذل و اوباش كه قرآن از آنها تعبير به بيماردلان كرده( الذين فى قلوبهم مرض ) همانگونه كه اين تعبير در آيه 32 همين سوره احزاب در مورد افراد هوسباز و شهوتران نيز آمده است( فلا تخضعن بالقول فيطمع الذى فى قلبه مرض ) : (اى همسران پيامبر هنگامى كه سخن مى گوئيد با نرمش سخن مگوئيد مبادا بيماردلان در شما طمع كنند).

گروه سوم كسانى بودند كه پخش شايعات در مدينه مخصوصا به هنگامى كه پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) و ارتش اسلام به غزوات مى رفتند به تضعيف روحيه بازماندگان مى پرداختند، و خبرهاى دروغين از شكست پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) و مؤ منين مى دادند، و به گفته بعضى از مفسران اين گروه همان يهود بودند.

و به اين ترتيب هر سه گروه را قرآن مورد تهديد شديد قرار داده است.

اين احتمال نيز در تفسير آيه وجود دارد كه برنامه هاى تخريبى سه گانه فوق همگى كار منافقان بوده و جدا ساختن آنها از يكديگر جداسازى اوصاف است نه اشخاص.

به هر حال قرآن مى گويد: اگر اينها به اعمال زشت و ننگين خود ادامه دهند دستور حمله عمومى و يورش به آنها را صادر خواهيم كرد، تا با يك حركت مردمى مؤ منان، همه را از مدينه ريشه كن سازيم، و آنها نتوانند ديگر در اين شهر بمانند.

و هنگامى كه از اين شهر رانده شدند و از تحت حمايت حكومت اسلامى طرد گشتند (هر كجا يافته شوند گرفته خواهند شد و به قتل خواهند رسيد)!( ملعونين اينما ثقفوا اخذوا و قتلوا تقتيلا ) .

(ثقفوا) از ماده (ثقف ) و (ثقافت ) به معنى دست يافتن بر چيزى با دقت و مهارت است، و اگر به علم و فرهنگ، ثقافت گفته مى شود نيز به همين جهت است.

اشاره به اينكه بعد از اين حمله عمومى در هيچ جا در امان نخواهند بود، و آنها را با دقت جستجو و پيدا مى كنند و به ديار عدم فرستاده مى شوند.

در اينكه آيا منظور از اين آيه اين است كه آنها را در بيرون مدينه جستجو مى كنند و به قتل مى رسانند؟ يا اگر در داخل مدينه بعد از حكم تبعيد عمومى بمانند گرفتار چنين سرنوشتى مى شوند؟ دو احتمال وجود دارد، و در عين حال منافاتى بين اين دو نيست، به اين معنى كه پس از سلب مصونيت از اين توطئه - گران بيمار دل شايعه ساز و مخرب و حكم اخراج آنها از مدينه، چه آنجا بمانند و چه بيرون روند از دست مسلمانان شجاع و جان بر كف در امان نخواهند بود!

سپس در آخرين آيه مورد بحث مى افزايد اين دستور تازه اى نيست، (اين سنتى است الهى و هميشگى كه در اقوام پيشين بوده است ) كه هر گاه گروههاى خرابكار بى شرمى و توطئه را از حد بگذرانند فرمان حمله عمومى به آنها صادر مى شود( سنة الله فى الذين خلوا من قبل ) .

و چون اين حكم يك سنت الهى است هرگز دگرگون نخواهد شد چرا كه (براى سنت خداوند تبديل و تغييرى نمى يابى )( و لن تجد لسنة الله تبديلا ) .

اين تعبير در حقيقت جدى بودن اين تهديد را مشخص مى كند كه بدانند مطلب كاملا قطعى و ريشه دار است و تغيير و تبديل در آن راه ندارد، يا بايد به اعمال ننگين خود پايان دهند و يا در انتظار چنين سرنوشت دردناكى باشند.

نكته ها:

1 - از خود شروع كن!

در دستورى كه در آيات مورد بحث در زمينه رعايت حجاب اسلامى به طور كامل آمده است و به پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) مى فرمايد: اين دستور را ابلاغ كن، نخست همسران پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) مطرح شده اند، سپس دختران او، و بعد زنان با ايمان، اشاره به اينكه هر گونه اصلاحى را بايد از خود و خانواده خود شروع كنى و اين برنامه اى است براى همه اصلاحگران بشرى.

و در ميان همسران و دختران نخست همسران را عنوان مى كند، چرا كه آنها به مرد نزديكترند، زيرا دختران همسر مى گيرند و به خانه هاى همسران خود منتقل مى شوند.

2 - پيشگيرى از دو راه

مفاسد اجتماعى چون غالبا تك علتى نيست بايد مبارزه با آن را از همه جوانب شروع كرد، و جالب اينكه در آيات فوق براى جلوگيرى از مزاحمتهاى افراد هرزه، نخست به زنان با ايمان دستور مى دهد كه بهانه اى به دست آنها ندهند، سپس مزاحمين را با شديدترين تهديد بر سر جاى خود مى نشاند.

و اين نيز برنامه اى است براى هميشه و همگان، هم دوست را بايد اصلاح كرد، و هم دشمن را با قدرت بر سر جاى خود نشانيد.

3 - موضع نيرومند مسلمين

از تهديدهاى شديد و پر قدرت آيات فوق به خوبى استفاده مى شود كه بعد از خاتمه يافتن ماجراى (بنى قريظه ) و ريشه كن شدن اين گروه از دشمنان خطرناك داخلى موقعيت مسلمانان در مدينه كاملا تثبيت شد، تنها مخالفتها از ناحيه منافقانى انجام مى گرفت كه به صورت ناشناس در صفوف مسلمين بودند، و يا جمعى از اوباش و هرزگان، و شايعه پراكنان، پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) نيز از موضع قدرت با آنها برخورد كرد، و به آنان شديدا اخطار نمود كه اگر دست از سمپاشيها و توطئه ها بر ندارند با يك هجوم و حمله حسابشان يكسره خواهد شد، و همين برخورد قاطعانه و كاملا جدى و حساب شده اثر خود را كرد.

4 - ريشه كن كردن ماده فساد

آيا آنچه در آيات فوق براى ريشه كن كردن مفاسدى همچون توطئه هاى منافقان و مزاحمت مستمر نسبت به نواميس مسلمانان و مفسده جوئى شايعه پراكنان آمده است در ساير اعصار و قرون و براى حكومتهاى اسلامى نيز مجاز است؟

كمتر كسى از مفسران در اين زمينه بحثى به ميان آورده است، ولى به نظر مى رسد كه اين حكم مانند ساير احكام اسلامى اختصاص ‍ به زمان و مكان و اشخاصى نداشته باشد.

اگر به راستى سمپاشى و توطئه از حد بگذرد و به صورت يك جريان در آيد، و جامعه اسلامى را با خطرات جدى روبرو سازد چه مانعى دارد كه حكومت اسلامى دستور آيات فوق را كه به پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) داده شده است به اجرا در آورد، و مردم را براى در هم كوبيدن ريشه هاى فساد بسيج كند؟!،

ولى بدون شك اين گونه كارها و مانند آن، به خصوص اينكه آن را يك سنت تغيير ناپذير معرفى مى كند، بطور خودسرانه مجاز نيست، و تنها بايد به اذن ولى امر مسلمين و حكام شرع صورت گيرد.

5 - سنتهاى تغيير ناپذير الهى

در آيات فوق خوانديم كه قرآن يكى از سنتهاى تغيير ناپذير الهى را مساله ريشه كن كردن توطئه گران با يك حمله عمومى ذكر مى كند كه در امتهاى پيشين نيز بوده است.

نظير اين تعبير در مورد ديگرى از قرآن نيز آمده است.

از جمله در همين سوره احزاب آيه 38 بعد از آنكه اجازه شكستن سنت غلط جاهلى را در مورد تحريم همسر مطلقه پسر خوانده صادر مى كند، مى فرمايد: براى پيامبر گناه و جرمى نيست كه اوامر الهى را هر چه باشد اجرا كند، سپس مى افزايد:( سنة الله فى الذين خلوا من قبل و كان امر الله قدرا مقدورا ) : (در اين سنت پروردگار است كه در اقوام پيشين و انبياء سلف نيز بوده است و فرمان خدا بر اساس معيارهاى ثابت و تغييرناپذيرى بوده است ).

در سوره فاطر آيه 43 بعد از آنكه اقوام كافر و مجرم را تهديد به هلاكت مى كند مى فرمايد:( فهل ينظرون الا سنة الاولين فلن تجد لسنة الله تبديلا و لن تجد لسنة الله تحويلا ) : (آيا آنها انتظار همان سرنوشت شومى را مى كشند كه اقوام نخستين را در برگرفت؟ اما هرگز براى سنت الهى تبديلى نمى يابى و هيچگاه براى سنت الهى دگرگونى نمى بينى بر سر اينان همان فرود مى آيد كه بر سر آنان آمد)!.

در آيه 85 سوره غافر بعد از آنكه تصريح مى كند كه ايمان آوردن كفار لجوج از اقوام پيشين به هنگام مشاهده عذاب استيصال مفيد واقع نشد، اضافه مى كند:( سنة الله التى قد خلت فى عباده و خسر هنالك الكافرون ) : (اين سنت الهى است كه در گذشته نيز در بندگانش اجرا مى شد، و در آنجا كافران گرفتار زيان و خسران شدند).

و در سوره فتح آيه 23 بعد از آنكه پيروزى مؤ منان و شكست كفار و عدم وجود يار و ياور براى آنها را در جنگها مطرح مى كند مى افزايد:( سنة الله التى قد خلت من قبل و لن تجد لسنة الله تبديلا ) : (اين سنت پروردگار است كه در گذشته نيز بوده، و هرگز سنت الهى تغيير نمى پذيرد.

و نيز در سوره اسراء آيه 77 هنگامى كه توطئه تبعيد يا نابودى پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) را بيان مى فرمايد اضافه مى كند: (اگر آنها اين كار خود را عملى مى كردند بعد از تو جز مدت كوتاهى باقى نمى ماندند):( سنة من ارسلنا قبلك من رسلنا و لا تجد لسنتنا تحويلا ) : (اين سنت پيامبرانى است كه قبل از تو فرستاديم و هرگز دگرگونى در سنت نمى بينى ).

از مجموع اين آيات به خوبى استفاده مى شود كه منظور از (سنت ) در اينگونه موارد قوانين ثابت و اساسى (تكوينى ) يا (تشريعى ) الهى است كه هرگز دگرگونى در آن روى نمى دهد، و به تعبير ديگر خداوند در عالم تكوين و تشريع اصول و قوانينى دارد كه همانند قوانين اساسى مرسوم در ميان مردم جهان دستخوش دگرگونى و تغيير نمى شود، اين قوانين هم بر اقوام گذشته حاكم بوده است، و هم بر اقوام امروز و آينده حكومت خواهد كرد.

يارى پيامبران، شكست كفار، لزوم عمل به فرمانهاى الهى هر چند ناخوشايند محيط باشد، عدم فايده توبه به هنگام نزول عذاب الهى، و مانند اينها جزء اين سنتهاى جاودانى مى باشد.

اين تعبيرات از يكسو به همه رهروان راه حق دلگرمى و آرامش مى بخشد و از سوى ديگر انسجام و وحدت دعوت انبياء و يكپارچگى قوانين حاكم بر نظام آفرينش و نظام زندگى انسانها را روشن مى سازد، و در حقيقت شاخه اى است از شاخه هاى توحيد.

آيه (63) تا (68) و ترجمه

( يسلك الناس عن الساعة قل انما علمها عند الله و ما يدريك لعل الساعة تكون قريبا ) (63)( ان الله لعن الكافرين و أعد لهم سعيرا ) (64)( خالدين فيها أبدا لا يجدون وليا و لا نصيرا ) (65)( يوم تقلب وجوههم فى النار يقولون ياليتنا أطعنا الله و أطعنا الرسولا ) (66)( و قالوا ربنا انا أطعنا سادتنا و كبرأنا فأضلونا السبيلا ) (67)( ربنا اتهم ضعفين من العذاب و العنهم لعنا كبيرا ) (68)

ترجمه:

63 - مردم از تو در باره (زمان قيام ) قيامت سؤ ال مى كنند، بگو علم آن تنها نزد خدا است، و چه مى دانى شايد قيامت نزديك باشد؟!

64 - خداوند كافران را لعن كرده (و از رحمت خود دور داشته ) و براى آنها آتش سوزاننده اى آماده نموده است.

65 - همواره در آن تا ابد خواهند ماند، و ولى و ياورى نخواهند يافت.

66 - در آن روز كه صورتهاى آنها در آتش (دوزخ ) دگرگون خواهد شد (از كار خود پشيمان مى شوند و) مى گويند اى كاش خدا و پيامبر را اطاعت كرده بوديم.

67 - و مى گويند: پروردگارا! ما از رؤ سا و بزرگان خود اطاعت كرديم و ما را گمراه ساختند.

68 - پروردگارا! آنها را از عذاب، دو چندان ده، و آنها را لعن بزرگى فرما.

تفسير:

مى پرسند: قيامت كى بر پا مى شود؟!

آيات گذشته سخن از توطئه هاى منافقان و اشرار مى گفت، در آيات مورد بحث اشاره به يكى ديگر از برنامه هاى مخرب آنها شده است كه گاه به عنوان استهزاء و يا به منظور ايجاد شك و ترديد در قلوب ساده دلان اين سؤ ال را مطرح مى كردند كه قيامت با آنهمه اوصافى كه محمد (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) از آن خبر مى دهد كى بر پا مى شود؟

مى فرمايد: (مردم از تو پيرامون زمان قيام قيامت سؤ ال مى كنند)( يسئلك الناس عن الساعة ) .

اين احتمال نيز وجود دارد كه بعضى از مؤ منان نيز روى حس كنجكاوى و يا براى دريافت اطلاعات بيشتر چنين سؤ الى را از پيامبر گرامى اسلام (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) مطرح كرده باشند، اما با توجه به آياتى كه بعد از اين آيه مى آيد معلوم مى شود كه تفسير اول به معنى آيه نزديكتر است.

شاهد اين سخن آيه ديگرى است كه در همين زمينه در سوره شورى آمده است( و ما يدريك لعل الساعة قريب - يستعجل بها الذين لا يؤ منون بها و الذين آمنوا مشفقون منها و يعلمون انها الحق ) : (تو نمى دانى شايد قيامت نزديك باشد اما كسانى كه به آن ايمان ندارند براى آن عجله مى كنند، ولى مؤ منان از آن بيمناكند و مى دانند حق است ) (شورى آيه 17 و 18).

سپس در آيه مورد بحث به آنها چنين پاسخ مى گويد: (بگو اى پيامبر!؟ آگاهى بر اين موضوع تنها نزد خداست و هيچكس جز او از اين موضوع آگاه نيست )( قل انما علمها عند الله ) .

حتى پيامبران مرسل و فرشتگان مقرب نيز از آن بيخبرند.

و به دنبال آن مى افزايد: (چه ميدانى؟ شايد قيام قيامت نزديك باشد)( و ما يدريك لعل الساعة تكون قريبا ) .

بنابر اين هميشه براى استقبال از قيام قيامت بايد آماده بود و اصولا فلسفه مخفى بودنش همين است كه هيچكس خويش را در امان نبيند و قيامت را دور نپندارد، و خود را از عذاب و مجازات الهى بر كنار نداند.

سپس به تهديد كافران و گوشه اى از مجازات دردناك آنها پرداخته، مى فرمايد: خداوند كافران را از رحمت خود دور ساخته و براى آنان آتش سوزاننده اى فراهم كرده است )( ان الله لعن الكافرين و اعدلهم سعيرا ) .

(آنها جاودانه در اين آتش سوزان خواهند ماند و سرپرست و ياورى نخواهند يافت )( خالدين فيها ابدا لا يجدون وليا و لا نصيرا ) .

تفاوت ميان (ولى ) و (نصير) در اينجاست كه (ولى ) انجام تمام كار را بر عهده مى گيرد ولى (نصير) كسى است كه انسان را كمك مى دهد تا به مقصود خود برسد، اما اين كافران در قيامت نه ولييى دارند و نه نصيرى.

سپس قسمت ديگرى از عذاب دردناك آنها را در قيامت بيان كرده مى فرمايد: (روزى را به خاطر بياور كه صورتهاى آنها در آتش ‍ دوزخ دگرگون مى شود)( يوم تقلب وجوههم فى النار ) .

اين دگرگونى يا از نظر رنگ چهره ها است كه گاه سرخ و كبود مى شود و گاه زرد و پژمرده، و يا از نظر قرار گرفتن بر شعله هاى آتش است كه گاه اين سمت صورت آنها بر آتش قرار مى گيرد، و گاه سمت ديگر (نعوذ بالله ) اينجاست كه فريادهاى حسرت بارشان بلند مى شود و (مى گويند: اى كاش ما خدا و پيامبرش را اطاعت كرده بوديم )( يقولون يا ليتنا اطعنا الله و اطعنا الرسولا ) .

كه اگر اطاعت ميكرديم چنين سرنوشت دردناكى در انتظار ما نبود.

(و مى گويند پروردگارا! ما رؤ سا و بزرگترهاى خود را اطاعت كرديم و آنها ما را گمراه ساختند)( و قالوا ربنا انا اطعنا سادتنا و كبرائنا فاضلونا السبيلا ) .

(ساده ) جمع (سيد) به معنى مالك بزرگى است كه تدبير شهرهاى مهم و يا كشورى را بر عهده دارد و (كبراء) جمع (كبير) به معنى افراد بزرگ است خواه از نظر سن، يا علم، يا موقعيت اجتماعى، و يا مانند آن.

به اين ترتيب (ساده ) اشاره به رؤ ساى بزرگ محيط است و (كبراء) كسانى هستند كه زير نظر آنها به اداره امور مى پردازند، و معاون و مشاور آنها محسوب مى شوند، در حقيقت اطاعت ساده را به جاى اطاعت خدا قرار داديم و اطاعت كبراء را بجاى اطاعت پيامبران، و لذا گرفتار انواع انحرافات و انواع بدبختيها شديم.

بديهى است معيار (سيادت ) و (بزرگى ) در ميان آنها همان معيارهاى زور و قلدرى و مال و ثروت نامشروع و مكر و فريب بود، و انتخاب اين دو تعبير در اينجا شايد براى اينست كه تا حدى عذر خود را موجه جلوه دهند و بگو ما تحت تاثير عظمت ظاهرى آنها قرار گرفته بوديم.

در اينجا اين دوزخيان گمراه به هيجان مى آيند و مجازات شديد گمراه كنندگان خود را از خدا مى خواهند و مى گويند: (پروردگارا! آنها را دو چندان عذاب كن ) (عذابى بر گمراهيشان و عذابى بر گمراه كردن ما!)( ربنا آتهم ضعفين من العذاب ) .

(و آنها را لعن كن لعن بزرگى )!( و العنهم لعنا كبيرا )

مسلما آنها مستحق عذاب و لعن هستند ولى (عذاب مضاعف ) و (لعن كبير) بخاطر تلاش و كوششى است كه براى گمراه كردن ديگران داشته اند.

جالب اينكه در سوره اعراف هنگامى كه اين پيروان گمراه تقاضاى عذاب مضاعف براى پيشوايان و سردمداران خود مى كنند گفته مى شود( لكل ضعف و لكن لا تعلمون ) : (هم براى آنها عذاب مضاعف است و هم براى شما، ولى نمى دانيد) (سوره اعراف آيه 38).

مضاعف بودن عذاب ائمه كفر و ضلال روشن است، اما مضاعف بودن مجازات اين پيروان گمراه چرا؟!

دليلش اين است كه يك عذاب بخاطر گمراهى دارند، و عذاب ديگرى بخاطر تقويت و كمك ظالمان، زيرا ظالمان به تنهائى نمى توانند كارى از پيش ببرند، بلكه ياران آنها آتش بياران معركه و گرم كنندگان تنور داغ ظلم و كفرشانند، هر چند بدون شك باز در مقايسه با يكديگر عذاب پيشوايان سختتر و دردناكتر است.

در تفسير آيه 30 همين سوره بحث مشروحترى در اين زمينه داشته ايم.